در زمان این سفر یعنی آخر فروردین ۱۴۰۱، قیمت لیر حدود ۲۰۰۰ تومن و دلار حدود ۲۸۰۰۰ تومن بود. نقطه شروع سفر من و دوستم از آنتالیا بود. ترمینال آنتالیا نسبتا بزرگه ولی جوری نیست که توش گم بشی. جایی که اتوبوسها مسافر رو پیاده میکنن مشخصه و قسمتهای سوار شدن به اتوبوس یا مینیبوس هم با یه سری شماره مشخصه. برای خرید بلیط، من از قبل نرمافزار obilet.com رو روی گوشیم داشتم، که مخصوص چک کردن و خرید بلیط اتوبوس، بلیط هواپیما و کشتیه. زبانش ترکی هست ولی انقدر کار باهاش راحته که اصلا اذیت نمیشی. روی هر اتوبوس که بزنی نشون میده چند ساعت تو راهه و چندتا صندلیش پر شده.
مشاهده قیمت های امروز تور آنتالیا
از روی این نرمافزار دیده بودم که هر نیمساعت یا یه ساعت یه اتوبوس (یا مینیبوس) از آنتالیا به فتحیه میره و مدت زمان سفر هم ۳ ساعت و نیمه. ما حدود ۱۱:۴۰ به ترمینال رسیدیم، پس برای ساعت ۱۲ توی نرمافزار چک کردیم ببینیم کدوم تعاونی سرویس داره. اسم شرکت Bati Antalya بود که با پرسوجو بهمون گفتن کدوم سمت ترمینال باجه داره. برای خرید بلیط پاسپورتمون رو نشون دادیم، نفری ۱۰۰ لیر (۲۰۰ هزار تومن) نقدی پرداخت کردیم و اطلاعات خریدمون و شماره صندلیهامون به خط ترکیه من پیامک شد. بعد هم سوار شدیم و مینیبوس بدون تأخیر راه افتاد (حتی نصف ظرفیتش هم پر نشده بود).
از زیباییهای مسیر هر چی بگم کم گفتم. مخصوصا الان که هوا داره رو به گرما میره و همه جا سبز شده. البته نوک کوههای بلند هم میشد برف دید. مینیبوس وسط راه برای ناهار نگه داشت (تجربه من طی چند باری که اتوبوس بینشهری سوار شدم، این بوده که همهشون حداقل یه بار رو نگه میدارن و کلاً بیشتر از ۱۵ دقیقه توقف ندارن). برای ناهار خوراک دل و جیگر مرغ و کوفته ترکی (همون شامی خودمون) و سیبزمینی گرفتیم که شد ۷۵ لیر.
یکی از مهمترین مسائل ما، رزرو هتل بود. توی گوگل مپ که سرچ میکردیم، کلی گزینه با قیمتهاشون میومد، اما مشکل اونجایی بود که میخواستی قیمت دقیق و وضعیت رزرو رو ببینی که سایت مهمی مثل بوکینگ کار نمیکرد. اون موقع فکر کردیم این سایت شاید ترکیه رو تحریم کرده، ولی بعد فهمیدیم خودِ ترکیه سایت رو بسته، چون مسافرها میتونن ارزونتر خرید کنن و برای هتلهای داخل ترکیه نمیصرفه! بهترین محل برای اسکان، قسمت قدیمی شهر و نزدیک به اسکله است که تعدادی زیادی هم هتل داره. قیمتها هم از شبی ۳۰۰ به بالا شروع میرشه. از یه هتل خیلی خوشمون اومد که نزدیک کوه بود، اما یه سایت گفته بود واسه اون شب پره. با این حال ما تصمیم گرفتیم حضوری بریم چک کنیم تا مطمئن بشیم.
بعد از اینکه رسیدیم فتحیه، تا هتل پیاده رفتیم که ۲۰ دقیقه بیشتر راه نبود. اونجا که رسیدیم هر چی گشتیم در ورودی رو پیدا نکردیم. من زنگ زدم و با مسئولش انگلیسی حرف زدم که گفت برای شب جای خالی داره و تا چند دقیقه دیگه میاد که اتاق رو بهمون نشون بده. اسم این هتل «خونه سنگی» (Stone Home) بود که نماش سنگ بود و داخلش تا حد زیادی با چوب ساخته شده بود. ما یه اتاق با آشپزخونه و بالکن اختصاصی گرفتیم، برای دو شب (هر شب ۳۵۰ لیر = ۷۰۰ هزار تومن). از نظر قیمت واقعا یکی از بهترین هتلها بود و ظاهر و امکاناتش هم از نظر ما خیلی خوب بود. صاحب هتل هم بسیار خوشخورد بود. همونجا پول دو شب رو نقد دادیم (کلا توی ترکیه بهتره همیشه پول نقد زیادی داشته باشین. حتی وقتی کارت بانکی داری، اکثر جاها به کار نمیاد و باز باید نقد حساب کنی).
بعد از اینکه مستقر شدیم، راه افتادیم سمت اسکله. از خیابونهایی با ساختمونهای قدیمی رد شدیم که بالکنهاشون چوبی بودن. بعد یه چرخی توی بازارشون زدیم که یه قسمتش خوراکیها و ادویهجات رنگی و خوشگل ترک بود. بازار رو که رد کردیم، سر از اسکله درآوریم که سرتاسرش قایقهای تفریحی لنگر انداخته بودن. قیمت این قایقها رو نپرسیدیم، ولی تورهای مختلفی دارن که مثلا یه روزه چندتا جزیره میبرن. این رو بگم که امسال هوا داره دیرتر گرم میشه و هنوز آب و هوا برای ورزشهای آبی و شنا مناسب نیست، در نتیجه هنوز فصل شلوغی نرسیده، البته که همینجوری هم همه جا پر از اروپاییه که با تور فتحیه به این شهر اومدن.
بعد از گشت اطراف اسکله، یکی از رستورانهای نزدیک اسکله (اسمش: Address) رو برای شام انتخاب کردیم که قیمتهاش به نسبت رستورانهای معمولی بیشتر بود. اورفا کباب (شبیه کباب کوبیده) و پیده میکس سفارش دادیم، ولی از کیفیت غذا چندان راضی نبودیم و آخری باز هم باید پول نقد میدادیم! (۲۰۵ لیر = ۴۱۰ هزار تومن)
قصد ما این بود که فردا یک مسیر پیادهروی رو بریم و چون اتاقمون تجهیزات پختوپز داشت، رفتیم یکی از فروشگاههای زنجیرهای (میگروس) و برای صبحانه دو روز و ناهار فردا یکم خرید کردیم: تخممرغ، نون، گوجه، پنیر، سوسیس، موز و توتفرنگی، آب و یکی دوتا تنقلات (مجموعا ۱۳۵ لیر = ۲۷۰ هزار تومن). بعد هم پیاده برگشتیم هتل.
صبح روز بعد رو با صبحانه جانانه سوسیس و تخممرغ روی بالکن شروع کردیم. پیاده ۵ دقیقهای رسیدیم به ایستگاه مینیبوس فتحیه که هر ده دقیقه برای اولودنیز سرویس داشت. یکم از مقصدمون بگم. اولودنیز، در واقع یه دهکده تو فاصله ۱۵ کیلومتری فتحیه و احتمالا معروفترین سایت پاراگلایدر توی ترکیه است و علتش منظره بینظیریه که آدمها موقع فرود تجربهاش میکنن. معنی اولودنیز چیه؟ دنیز (deniz) توی زبان ترکی یعنی دریا و اولو (ölü) یعنی مُرده، پس اولودنیز یعنی دریای مرده و علتش هم اینه که بخشی از آب دریا توی قسمتی جمع شده و حالت راکد داره و رنگش هم نسبت به قسمتهای دیگه تیرهتره. اما سمت دیگه که دقیقا جایی هست که پاراگلایدرها فرود میان، رنگ آب خاص و یه آبی روشنه که دلیلش اینه که به جای ماسه، ساحل و کف دریا سنگریزههای سفید هستن.
برای مینیبوس نفری ۱۳ لیر (۲۶ هزار تومن) دادیم که کمتر از کرایه کامل بود، چون وسط راه پیاده میشدیم تا وارد مسیر پیادهروی معروف لیکیان (Lycian Way) بشیم. این مسیر که حدود ۵۰۰ کیلومتره، یکی از مسیرهای باستانی، معروفترین مسیر پیادهروی توی ترکیه و از جاهای دیدنی فتحیه است و از این شهر شروع میشه و تا نزدیکهای آنتالیا ادامه داره. البته ما عمدا از اولودنیز شروع کردیم چون قسمت اولش آسفالت بود و ما چون فقط چند ساعت فرصت داشتیم، ترجیح میدادیم قسمتهای قشنگترش رو ببینیم.
بعد از یه مسافت کوتاه، دیگه از هتلها و دستسازههای انسانی دور میشی و میافتی تو طبیعت. این مسیر عملا کوهنوردیه و حداقل قسمت اولش کلا ارتفاع میگیری. به ما گفته بودن یه نقطه به اسم دره پروانه هست که خیلی قشنگه ولی واقعا دور بود و اصلا نمیرسیدیم بریم و برگردیم، چون دوست داشتیم سری هم به ساحل اولودنیز بزنیم. از ساعت ۱۱ تا ۲، حدود ۵.۵ کیلومتر از مسیر رو طی کردیم و تا ارتفاع ۹۰۰ متر بالا رفتیم. تمام این مدت منظره سمت راست، دریا و ساحل زیبای اولودنیز که از بهترین سواحل ترکیه محسوب میشه بود و پاراگلایدرها بیوقفه از بالای سرمون رد میشدن و گاهی انقدر فاصلهشون با ما کم بود که صدای حرفزدنشون با هم یا جیغزدنشون هم میشنیدیم. من شخصا تمایلی به امتحان پاراگلایدر نداشتم، چون از اول هدفم از این سفر یه استراحت کوتاه بدون خرجهای زیادی بزرگ بود؛ اما توی یکی دوتا سایت که چک کردم، قیمت روز تقریباً بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ دلار (با دلار ۲۸ تومن میشه بین ۴.۲۰۰ تا ۵.۶۰۰ میلیون تومن) بود. ضمنا همون مسیر برای پرش، تلهکابین هم داره که من قیمتش رو ندارم.
وقتی به ارتفاع ۹۰۰ متر رسیدیم، از شیب مسیر کم شد و یه تیکه فضا خیلی باز و فراخ بود. یکم قبلتر تابلوی یه کافه رو هم دیده بودیم و حسابی خوشحال بودیم که میتونیم اونجا یه چیزی مثل چایی بخوریم. ولی آخرش با چندتا ساختمون مواجه شدیم که هیچ خبری توشون نبود و ظاهرا هنوز کافه فعالیتش رو برای فصل توریستی شروع نکرده بود. این قسمت یه حالت پرتگاه هم داشت که وقتی بهش نزدیک میشدی، میتونستی ببینی چقدر بالا اومدی و از اونجا یه فرورفتگی توی ساحل دیده میشد که به نظر میرسید یه دهکده توریستی گرونقیمت باشد، چون میشد زمینهای گلف و تنیسش رو از اون بالا دید. هوا هم که از صبح کاملا آفتابی بود، یه دفعه ابری شد و نگران شدیم که نکنه هوا خراب بشه و برگشتمون سخت بشه، پس زودتر سراغ ناهار رفتیم.
بعد از ناهار که نون و پنیر و گوجه در دل طبیعت بود، همون مسیر رو برگشتیم. البته یه جا از روی تابلویی که میگفت میشه از راه میونبر به اولودنیز رفت تلاش کردیم مسیر رو کوتاه کنیم. ولی وقتی یکم جلو رفتیم، دیدیم ظاهرا پاکوب مشخص نیست و شیب هم زیاد بود و اصلا نمیصرفید یه تیکه از مسیر رو بریم و آخرش مجبور بشیم برگردیم. وقتی لب جاده رسیدیم، به جای اینکه مینیبوس سوار بشیم، حدود چهل دقیقه تا ساحل پیادهروی کردیم که البته شیبش خیلی تند بود.
لب ساحل، با اینکه عملا کسی توی آب نبود، کلی پاراگلایدری می دیدی و به تماشا که میایستادی هر چند دقیقه یه نفر فرود میاومد. جالب اینجا بود که انگار خیلیها تک بود و چتربال خودشون رو داشتن، و تعداد آدمها با مربیِ همراه، انگشتشمار بود. آب دریا برای اینکه پات رو توش بزنی اصلا سرد نبود، ولی پابرهنه راه رفتن روی همون سنگریزههایی که باعث قشنگی ساحل و دریا بودن، حسابی دردناک بود.
فضای ساحل الان بدون ورودی بود و چند نفری روی صندلیهای دم ساحل بودن، ولی این قسمت بعدا که هوا گرم بشه بدجوری شلوغ میشه و سرتاسرش رو صندلی میچینن و دیگه باید برای ورود به ساحل پول داد.ما امتداد ساحل رو گرفتیم تا اون قسمت دریای مرده رو هم ببینیم که در نوع خودش خیلی جذاب بود، چون هیچ موجی نداشت و آرامش عجیبی داشت، و البته همچنان شفاف بود. قصد داشتیم قایل پدالی سوار بشیم، ولی انگار چند روز گذشته هوا خراب بود و هنوز اجازه نمیدادن کسی روی آب بره. دوتا قیمت هم درآوردم: قایق پدالی ساعتی ۲۰۰ لیر و پدلبرد ساعتی ۱۰۰ لیر.
قسمت دریای مرده رو تا جایی که به دریای اصلی وصل میشد ادامه دادیم و اونجا دیدیم یه گروه مشغول فیلمبرداری هستن و ظاهرا در حال ساخت فیلم یا سریال بودن و یکی از بازیگرهاشون که ما نمیشناختیم داشت از جمع جدا میشد و اونجا حسابی شلوغ بود.
برگشتنی سوار همون مینیبوسهایی شدیم که صبح باهاشون اومده بودیم و این بار چون کل مسیر رو میرفتیم، نفری ۱۸ لیر (۳۶ هزار تومن) دادیم. برای شام دیگه خطای شب قبل رو مرتکب نشدیم و داخل خیابونهایی که یکم از اسکله فاصله داشتن گشتیم و رسیدیم به یه کافهرستوران فوقالعاده جذاب (اسمش: Limon H2O) که منوی خیلی متنوعی داشت و قیمتهاش هم مناسب بود. ما دوتا غذای اصلی، اسکندرکباب با خلال سیبزمینی (خیلی شبیه بیفاستراگانف بود فقط به جای سس، ماست داشت)، خوراک مرغ کاری و یه سالاد خوشرنگولعاب سفارش دادیم که مجموعا شد ۲۱۹ لیر (۴۳۸ هزار تومن). قیمت کل خیلی نزدیک به دیشب بود، ولی سالاد خودش یه غذای کامل بود و کیفیت اصلا با شب قبل قابل مقایسه نبود، تازه تونستیم با کارت حساب کنیم. توی این رستوران برخوردها هم واقعا متفاوت بود. خیلی خیلی خوشبرخورد و محترمانه با ما رفتار کردن. ضمنا آهنگهای خوبی هم پخش میشد.
نزدیک اسکله یه مغازه موتور برقی و اسکوتر و دوچرخه کرایه میداد و ما خیلی دوست داشتیم موتورش رو کرایه کنیم (نیمساعت ۱۰۰ لیر = ۲۰۰ هزار تومن) ولی متأسفانه دیر رسیدیم و داشتن میبستن. دوباره یه ربع تا هتل پیادهروی کردیم و اون روز در نهایت چیزی بیش از ۲۵ کیلومتر راه رفتیم. سفر یکونیم روزه من به فتحیه و اولودنیز، فردا صبح با جدا شدن از دوستم و برگشتن با مینیبوس به آنتالیا (با همون قیمت رفت، ۱۰۰ لیر = ۲۰۰ هزار تومن) به پایان رسید.
بخوام جمعبندی کنم، سفر دونفره از آنتالیا به فتحیه و اولودنیز، تقریباً با کمترین هزینههای ممکن کلاً ۱۷۵۰ لیر (۳.۵ میلیون تومن) برامون دراومد، و البته ما برای هیچ تفریحی پول ندادیم و حتی یه وعده ناهار رو خیلی سبک خوردیم. ضمنا قطعا توی فصل شلوغی که از یکی دو هفته دیگه شروع میشه، قیمتها بالاتر هم میره.