من مسافرت رو خیلی دوست دارم و از هر فرصتی برای انجام سفر(مخصوصا خارجی) استفاده میکنم. متاسفانه مشکلاتی مثل کرونا و از همه مهمتر گرون شدن دلار، مسافرت به کشورهای خارجی برای ما ایرانیها رو خیلی سخت کرده، ولی بنظرم یک عاشق سفر باید مشکلات را تا اونجایی که میتونه حل کنه و مسافرت رو انجام بده. آخرین سفر من برمیگشت به قبل گرون شدن دلار (ابتدای سال 97) که تونستم به مالزی و مالدیو سفر داشته باشم.بعداز حدود 4 سال با یکی دوستان تصمیم گرفتیم به سفر خارجی جدید بریم و تجربه جدیدی بدست بیاریم. باتوجه به زمان سفر (مردادماه) تصمیم گرفتیم یک شهر ساحلی رو برای سفر انتخاب کنیم و بعداز کلی تحقیق و بررسی جوانب مختلف از قبیل سختی ویزا گرفتن، هزینه و زیبایی کشور مقصد، تصمیم گرفتیم کشور ترکیه و شهر آنتالیا رو انتخاب کنیم.
مرحله بعدی پیدا کردن یک آژانس مسافرتی معتبر که گرون فروش هم نباشه بود که من با توجه به تجربهایی که تو این مورد داشتم تونستم یک آژانس خوب پیدا کنم که تور آنتالیا مورد نظر ما رو با قیمت مناسب میفروخت (بعدا از همسفرهامون در ترکیه که پرسیدم فهمیدم 2 الی 3 میلیون تومن تور رو ارزونتر از اونها خریده بودم). سیاست من و دوستم سفر تا حد ممکن ارزان بود وهست و معتقدم برای هتل نباید هزینه زیادی داد و بیشتر از تفریحات کشور مقصد باید لذت برد، برای همین هتلی ارزان در منطقه زیبای کمر رو درخواست دادم و شرکت هواپیمایی را هم معراج انتخاب کردم. بعداز خرید تور و ارسال بلیط هواپیما و وچر هتل از سمت آژانس مسافرتی نوبت به تهیه دلار مسافرتی شد. ارز مسافرتی برای کشورهای بدون ویزا 300 دلار تعیین شده که بنظر من کم هست ولی چاره ایی نیست!!!.
دلار مسافرتی
همراه با دوستم به یکی از شعب ارزی بانک ملی مراجعه کردیم، متصدی بانک اولش باجملاتی مثل، لیست امروز ما پر شده، وقت نداریم، چند روز قبل باید نوبت میگرفتین و ... سعی کرد مارو به اصطلاح بپیچونه و به صرافی ها بفرسته ولی ما با پافشاری راضیش کردیم که به ماهم ارز مسافرتی بده. بعد از راضی شدن متصدی بانک نوبت به بوروکراسی و کاغذ بازی بانک ملی رسید که باید چند فرم رو پر میکردیم و کپی مدارک میدادیم و عملیات واریز پول انجام میدادیم. از عجایب روزگار اینکه برای واریز پول دلارها یا باید در بانک ملی حساب داشته باشی و یا پول نقد پرداخت کنی!!! که از شانس ما دوستم در بانک ملی حساب داشت و از طریق حساب ایشون و پر کردن فیشهای واریز و برداشت، عملیات پرداخت پول انجام شد و متصدی بانک حواله دلاریمون رو بعداز حدود 4ساعت معطلی صادر کرد و دلارهارو باید از شعبه ارزی بانک ملی در فرودگاه دریافت میکردیم. مثل فاتحان جنگ، خسته ولی خوشحال از بانک خارج شدیم و رفتیم که آماده بشیم برای سفر و بستن چمدانها.
فرودگاه امام خمینی
ساعت حرکت ما یک صبح بود. طبیعتا من به همراه دوستم 3ساعت قبل از پرواز به سمت فرودگاه امام خمینی حرکت کردیم. به فرودگاه رسیدیم و طبق معمول در اولین گیت ورودی فرودگاه چمدانها و وسایل همراه خودمون رو برای اسکن و بررسی داخل دستگاه قراردادیم و بعداز تفتیش بدنی از گیت اول رد شدیم. نکته جالب این قسمت این بود که من زمانی که داشتم چمدونم رو از دستگاه بر میداشتم متوجه شدم که مامور پلیسی که متصدی دستگاه اسکن بود اصلا به مانیتور دستگاه نگاه نمیکرد و حواسش به گوشی موبایلش بود. بعداز چند ثانیه نگاه من به مامور و تعجب من از این اتفاق، مامور پلیس که متوجه نگاههای من شده بود برای اینکه خودی نشون بده منو صدا کرد و گفت: گذرنامه؟ کدوم کشور میری؟ هدفت از سفر چیه؟؟!!! منم جوابش رو دادم و آقای پلیس وقتی دید گیر بیشتری نمیتونه بده اجازه داد که رد بشم.
بعداز ورود به قسمت مسافران در فرودگاه اولین قسمتی که باید چک بشه، تابلو زمان حرکت ایرلاینها هست که آیا پرواز مشکلی داره یا نه؟ من هم همین کار رو انجام دادم ولی با اولین سورپرایز مواجه شدم، پرواز ما 3ساعت تاخیر داشت!!! و پرواز چهار صبح انجام میشد.هیچ کسی از مسئولین ایرلاین معراج هم اونجا نبود که پاسخگو باشه!! با کلی غر زدن و ناراحتی با دوستم تصمیم گرفتیم که این چند ساعت رو با حرف زدن و مطالعه بگذرونیم ولی در کمال ناباوری متوجه شدیم صندلی کافی برای نشستن در قسمت اصلی مسافران وجود نداره!!! تعداد کمی صندلی وجود داشت که پر بود و جایی برای نشستن پیدا نمیشد.
همونطور که گفتم یک عاشق سفر باید ناملایمات رو تا جایی که میتونه حل کنه و بجای ناراحتی خودش و اطرافیانش از سختیها فرصت بسازه تا سفر لذت بخشی داشته باشه. من و دوستم در گوشهای از فرودگاه روی زمین نشستیم، گفتگو کردیم و کتاب صوتی گوش دادیم. نزدیک 2صبح بود که گیت پرواز هواپیمایی معراج باز شد، من و دوستم در اول صف ایستاده بودیم و درحال تحویل چمدونها بودیم که نماینده هواپیمایی معراج پیدا شد. من با عجله خودم رو بهش رسوندم که استاد؟ آقا ؟ این چه وضعی هست؟ 3ساعت تاخیر؟ چرا کسی پاسخگو نیست؟ نماینده محترم هم در کمال آرامش گفت هواپیما از نجف با تاخیر اومده و تقصیر ما نیست!! ایشون در ادامه گفت که ما به آژانسهای مسافرتی اعلام کردیم که پرواز تاخیر داره و باید دیرتر به فرودگاه مراجعه میکردین.
در اینجا هم جا دارده از آژانسی که تور رو ازش خریدم تشکر ویژه داشته باشم که وقتی پول رو میگیرن دیگه کاری با مسافر ندارن و اطلاع رسانی هم انجام نمیدن. تحویل بار و چمدونها انجام شد و به سمت صف چک شدن پاسپورت و زدن مهر خروج حرکت کردیم. یک صف طولانی که اکثرا مسافرهای پرواز خودمون بودن. خوشبختانه خبری از درخواست گواهی واکسن و چیزهای دیگه نبود، تقریبا کرونا تموم شده بود . آخرین گیت امنیتی هم رد شدیم ومنتظر سوار شدن به هواپیما بودیم. متاسفانه پرواز باز هم تاخیر داشت و در نهایت هواپیما ساعت 4:30 صبح پرواز کرد. نکته جالب توجه این بود که زمانی که در حال سوار شدن به هواپیما بودیم، متخصصین فنی مشغول تعمیر چرخ هواپیما بودن !! این موضوع هم سوژه خندهایی شد برای مسافرها.
با صلوات مسافرین هواپیما به پرواز درآمد و من از خدای مهربان آرزوی سلامتی برای خودم و تمام مسافرین رو داشتم و ازخدا خواستم که مرگ ما در آسمان و با سقوط هواپیما نباشه. بعداز حدود سه ساعت پرواز به فرودگاه دالامان رسیدیم (محل فرودهواپیمایی معراج در آنتالیا) فرودگاه دالامان، فرودگاهی بزرگ و زیبایی هست و با اینکه بهترین فرودگاه ترکیه نیست ولی متاسفانه از فرودگاه امام خمینی، بزرگتر و زیباتر هست. بررسی و چک شدن پاسپورت انجام شد و خوشبختانه پلیس ترکیه هم هیچ درخواستی برای گواهی PCR و بررسیهای کرونایی نداشت و ما بدون مشکل وارد ترکیه شدیم. به محض تحویل شدن چمدانها به سمت درب خروج حرکت کردیم، لیدر تور منتظر ما بود و بعداز سلام اسم هتل مارو پرسید و به طرف ماشینی که باید سوار میشدیم هدایتمون کرد.
یکی از ویژگیهای جالب این سفر که در سفرهای گذشته تجربه نکرده بودم، طولانی بودن مسیر فرودگاه تا هتل بود. یک مسیر چهار ساعته از فرودگاه دالامان تا منطقه کمر وهتل ما. این چالش دیگه ایی بود که از نظر بعضیها طاقت فرسا و اذیت کننده هست، برای همین ترجیح میدن با ایرلاینهای دیگه که به فرودگاههای نزدیکتر پرواز دارن سفرشون رو انجام بدن. ولی طبق گفته خودم که از سختیها تاحدامکان باید زیبایی ساخت، این مسیر چهارساعته رو با لذت بردن از مناظر بسیار زیبا، گوش دادن به کتابهای صوتی و گفتگو با یک خانواده خوش برخورد شیرازی که در ماشین همسفر ما بودن طی کردیم.
در طول مسیر فرودگاه تا هتل، لیدر ما توضیحاتی در مورد شهر و مناطق آنتالیا، دسترسی هتلها و تورهای تفریحی همراه با قیمتشون رو ارائه داد. البته قیمت تورها نسبتا بالا بود و ما خودمون تونستیم تورهایی با قیمت مناسبتر تهیه کنیم که در ادامه توضیح میدم.
هتل ملودی!!!
به هتل رسیدیم و لیدر مارو مقابل هتل پیاده کرد و رفت. بعداز طی کردن چندین چالش که توضیح دادم به چالش اصلی در این سفر رسیدیم. هتلی که من انتخاب کرده بودم هتلی 3ستاره و ارزان به اسم هتل ملودی با خدمات ALL بود. من به شخصه تجربه هتلهای 3ستاره رو در کشورهای مختلف داشتم ولی هتل ملودی یه چیز دیگه بود! در لحظه ورود با صحنه های جالبی روبرو شدیم. یک هتل 2طبقه با حیاط کوچک ولی شلوغ و پر از مسافر، یک استخر کوچک که چند بچه مشغول شنا بودند و یک لابی بسیار کوچک که تعداد زیادی مسافر که اکثرا ایرانی و زودتر از ما رسیده بودند در آنجا جمع شده و منتظر دریافت اتاق بودند. زمان تحویل اتاق ساعت 2بعداز ظهر بود و به علت اینکه ساعت 1 بود هیچ اتاقی به مسافران داده نمیشد. هوا گرم و لابی کوچک هتل بدون کولر!!
تمام مسافرهای ایرانی از شرایط هتل بسیار ناراضی بودن، بعضیها درخواست تعویض هتل داشتن. من به بیش از 10 کشور سفر داشتم ولی هتلی با این شرایط رو تابحال ندیده بودم. با این که خودم تو شوک بودم ولی دوستم رو که از من بیشتر شوک شده بود رو به آرامش دعوت کردم و بهش دلداری دادم که اینجا خیلی هم بد نیست، ولی ته دلم میدونستم که اوضاع خرابه. بنظرم هتل ملودی در حد یک مسافرخونه و یا یک هتل تک ستاره بود و اصلا شایسته عنوان 3ستاره نیست و متاسفم برای آژانسهایی که با این هتلها قرارداد میبندن.
جالب اینجاست که بغیر از ماایرانیها از کشورهای دیگه مثل صربستان و قزاقستان هم تو هتل بودن ولی مثل ایرانیها معترض نبودن، انگار این شرایط براشون عادی بود!! ساعت 2 شد و متصدی هتل در کمال آرامش و بدون توجه به ناراحتی مسافرها اتاق ها رو به نوبت تحویل داد، بنظرم اتاق های طبقه بالا بهتر بود ولی از شانس، اتاقی که به ما دادند طبقه اول بود. کف اتاق موزائیک بود، تخت خوابها روتختی نداشتند (2روز بعد موفق به گرفتن روتختی شدیم) دوش حمام شکسته بود و باید با احتیاط از دوش استفاده میکردیم!! اینترنت هم فقط در لابی هتل قابل استفاده بود! تنها مزیت اتاق ما داشتن کولر گازی بود که در اون هوای گرم و اتفاقهای رخ داده، نقش خوبی در آرام شدن ما داشت. از متصدی هتل خواستم اتاق رو عوض کنه ولی بازهم در کمال آرامش گفت اتاق خالی نداریم، یعنی همینی که هست!!
به ناچار اتاق رو قبول کردیم، من و دوستم که هنوز از شرایط پیش اومده گیج بودیم بعداز کمی استراحت تصمیم گرفتیم از هتل بزنیم بیرون. تو حیاط هتل چند خانواده ایرانی که سفرشون به پایان رسیده بود و منتظر اومدن ماشین برای رفتن به فرودگاه بودن توجه منو جلب کرد. از یکیشون که یک خانواده خنده رو اصفهانی بودن راجبه شرایط هتل و تجربیاتی که داشتن پرسیدم. پدر خانواده گفت: آقا شرایط و وضعیت هتل رو که میبینی، ولی مواظب باش برای صبحونه ناهار شام باید راس ساعت تو رستوران باشی وگرنه غذا گیرت نمیاد!! یکی دیگه گفت: تنوع غذاهاش کم و همش گیاهی هست گوشت اینجا نمیبینی!! بعد باخنده ادامه داد یک هفته سخت در انتظارتونه ولی اگر میتونید هتل رو عوض کنید. من و دوستم که بیشتر گیج و مضطرب شده بودیم خنده تلخی زدیم و بعداز تشکر، برای قدم زدن از هتل خارج شدیم.
خوشبختانه هتل ملودی در موقعیت خوبی از نظر مکانی قرار داشت، نزدیک هتل ما، 2 هتل کوچک(که بنظرم از هتل ملودی بهتر بودن) و یک سوپرمارکت نسبتا بزرگ بود که تقریبا هرچی میخواستیم داشت، در خیابان منتهی به هتل چندمغازه فروش تورهای تفریحی بودن که باهم رقابت داشتن و هرکدوم سعی میکردن هرطور شده مارو مجاب کنند تورهای تفریحی رو فقط از خودشون بخریم، این مورد به نفع ما شد، هرکدم تخفیف بیشتری میدادن از اون خرید میکردیم. تا ساحل 5 دقیقه پیاده فاصله بود. یک ساحل زیبا و تمیز که همه جور امکانات و بازی های دریایی و تفریحات آنتالیا رو داشت. خیابان اصلی هتل هم خیلی زیبا و مملو از مغازه های متعدد بود که در شب و با روشن شدن چراغها زیباتر هم میشد.
مشاهده قیمت تورهای نوروزی آنتالیا
بعداز چند ساعت گشتن اطراف هتل حسابی گشنه شده بودیم، تصمیم گرفتیم برای صرف شام به هتل برگردیم، یاد حرف دوستان اصفهانی افتادیم که گفتن دیر برسید غذا تمومه!! برای همین سریع خودمون رو به هتل رسوندیم. رستوران در طبقه دوم قرار داشت و باید از حیاط هتل و بعداز بالارفتن از حددود 10 پله وارد رستوران میشدیم. در کمال تعجب دیدیم حدود 20 مسافر که از ما زرنگتر و باتجربه تر و اکثرا غیرایرانی بودن برای ورود به رستوران صف کشیدن!!
همچین منظرهایی رو تابحال ندیده بودم، به ناچار و با تعجب تو صف ایستادیم. ساعت 8:20 دقیقه و بعداز حدود 20 دقیقه تاخیر رستوران باز شد، (در روزای بعد فهمیدیم که باز شدن رستوران ساعت دقیقی نداره) با صف وارد رستوران شدیم، یکی از کارمندان هتل مسئول توزیع غذای اصلی بود، به نوبت غذا رو خودش در بشقاب به دست مسافرها میداد. نوبت به من رسید و بشقاب غذا رو گرفتم. کمتر ازیک کفگیر برنج و 2عدد ناگت مرغ !! (بعدا فهمیدم ما از گروه قبلی خوشبخت تر بودیم که یک وعده ناگت مرغ و یک وعده خوراک مرغ به ما دادن) به مسئول غذا گفتم میشه برنج رو بیشتر بریزی؟ خیلی راحت گفت نمیشه،غذا کمه!! یاد صحنه صف بستن و غذا گرفتن کودکان یتیم در فیلم اولیور توئیست افتادم و از درخواست خودم پشیمون شدم.
یک میز درانتهای رستوران بود که روش، بادمجان سرخ شده، کدو سرخ شده، سالاد ماکارونی، هندوانه، گوجه،خیار و نان چیده شده بود و مسافران میتونستن بصورت سلف سرویس از اونها استفاده کنن. قاشق، چنگال و بشقاب هم همونجا بود ولی هیچ نوشیدنی وجود نداشت حتی آب!! مقداری بادمجان، هندوانه و نان برداشتم، دوستم هم تقریبا همینهارو برداشت. یه میز پیدا کردیم و نشستیم، یه نگاهی به غذاها کردم و با خنده گفتم: هتل با خدمات ALL ؟؟
اولین تجربه صرف غذا در هتل به پایان رسید و برای استراحت به اتاق برگشتیم. تقریبا فهمیدیم تو هتل چه خبره. به دوستم گفتم تو مسافرت که نباید همه چی عالی باشه، هرچیزی ممکنه پیش بیاد، از نزدیکی به ساحل لذت میبریم، چندتا تور تفریحی هم میخریم و حسابی خوش میگذرونیم، به مشکلات هتل هم توجهی نکن اینم یه چالش هست که باید باهاش کنار بیایم، حس کن صبح میری آنتالیا شب هم میای پادگان! یکی دیگه از نکات عجیب هتل ملودی کارمنداش بود. کلا 5 نفر! تمام کارهای هتل از قبیل آشپزی، خدمات رستوران، نظافت(البته که نظافت هتل ضعیف بود) و پذیرش مسافرها توسط همین 5نفر انجام میشد که هیچ لباس فرمی هم نداشتند!!!
اولین تور تفریحی
روز اول سفر با کلی ماجرا و خستگی تموم شد و روز دوم رو بعداز یک استراحت طولانی شروع کردیم. صبحونه هتل طبق تعریف مسافرهای قدیمی و تجربیات خودم در روز گذشته مطمئن بودم خوب نیست، برای همین هیچ انگیزهایی برای صرف صبحانه در رستوران هتل نداشتیم. مقداری نان، پنیر و آبمیوه از روز قبل برای صبحانه خریده بودیم. نزدیک ظهر از اتاق زدیم بیرون و روز دوم سفرمون آغاز شد.
هتل لابی کوچک و گرمی داشت، برای همین معمولا مسافرها از میز و صندلیهای حیاط استفاده میکردن و اونجا جمع میشدن. تو حیاط چندتا از مسافرهای ایرانی که دیروز با ما رسیده بودند رو دیدیم. بعداز احوالپرسی و مقداری گپ و گفتگو قرار شد برای اینکه بیشتر خوش بگذره باهم تور تفریحی بخریم. بعداز موقعیت مکانی خوب هتل، دومین مزیت هتل بنظر من تعداد زیاد ایرانیهای هتل بود. وجود هموطن و همزبون در یک کشور خارجی باعث دلگرمی و لذت بیشتر از سفر میشه. برای همین از روز اول یک گروه 8نفره تشکیل دادیم که تا آخر سفر باهم بودیم و واقعا خوش گذشت.
قبلا گفتم که نزدیک هتل ما چند مغازه فروش تور تفریحی بود که شدید باهم در رقابت بودن، صاحب یکی از مغازهها یک خانم خوش اخلاق و خوش برخورد به اسم گلی بود که حدودا 50سال داشت. با دوستان جدید گروه به مغازه گلی رفتیم و از تورها و قیمتهاشون که همه به دلار بود پرسیدیم، اون هم به ما تعدادی کاتولوگ نشون داد و با کمی فارسی و انگلیسی که بلد بود در مورد تورها توضیح میداد ولی خوشبختانه ما در گروهمون چند نفر آذری زبان داشتیم برای همین زمانی که باهم بودیم مشکلی در ارتباط کلامی با ترکها نداشتیم. با فروشندهای دیگه هم صحبت کردیم و در نهایت تصمیم گرفتیم اولین تور رو از گلی بخریم.
اولین تور تفریحی رو انتخاب کردیم. تور کشتی! مبلغ این تور نفری 20 دلار بود ولی با تخفیفی که از گلی گرفتیم نفری 15دلار پرداخت کردیم. قرار شد فردا صبح ساعت 9 مقابل هتل جمع بشیم تا ماشین بیاد و حرکت کنیم. بعداز مشخص شدن برنامه فردا برای ناهار به هتل برگشتیم، بازهم تو صف ایستادیم، بعداز ورود به رستوران با تعجب دیدیم که غذاها اکثرا همون غذاهای دیشب هست!! متوجه شدم تنوع غذایی در کار نیست و بغیر از یک غذا بقیه موارد هر روز تکرار میشه.
بعد از صرف ناهار مقداری استراحت کردیم و بعد رفتیم ساحل، ساحل زیبا و تمیز بود و با اینکه تعداد زیادی مسافر که اکثرا اروپایی بودن از ساحل استفاده میکردن، وجود آزادی و احترام به عقاید و اعتقادات انسانها آرامش خوبی به ساحل داده بود. بااینکه آب دریای مدیترانه شور هست ولی دمای معتدل آب، شنا تو دریای مدیترانه رو بسیار لذت بخش و مفرح میکنه. کوههای سرسبز منطقه کمرهم مثل یک تابلو نقاشی زیبا جلوی چشمم خودنمایی میکرد و باعث میشد لذت شنا برای من چندین و چند برابر بشه. بعداز شنا در خیابون اصلی و زیبای منطقه که چسبیده به ساحل بود و در شب بسیار زیباتر هم میشد قدم زدیم، فروشگاههای اطراف خیابون اجناس با کیفیتی نداشتن برای همین فقط از رستورانها و سوپرمارکتها خرید داشتیم. در نهایت لذت روز دوم سفر رو با نخوردن شام هتل و رفتن به یک رستوران فست فود و خوردن پیتزا کامل کردیم.
تور کشتی
صبح روز سوم زودتر از خواب بیدار شدیم، بعداز خوردن یک صبحانه جمع و جور در اتاق و پوشیدن لباسهای مناسب یک تور دریایی، ساعت 8:30 جلوی هتل رفتیم. هنوز هیچکس نیومده بود، من به دوستم گفتم تا گروه جمع بشه منم برم رستوران ببینم صبحونه چی دارن، رستوران خلوت بود، مشخص بود از صبحونه خیلی استقبال نمیشه. مسئول رستوران تا منو دید تو یک بشقاب 2ورق کوچک کالباس و مقداری گوجه و خیار گذاشت و به من داد!! میدونستم صبحونه هتل داغونه ولی نه اینقدر! منم یک ورق از کالباسهارو خودم خوردم و یکی دیگه رو لقمه کردم و برای دوستم بردم، بهش گفتم خیلی صبحونه مفصلی بود خیییلی!! این اولین و آخرین صبحونه من در هتل بود.
ساعت تقریبا 9 شده بود هنوز تعدادی از دوستان گروه نیومده بودن، مینی بوس آماده بود، من شنیده بوم تو کشتی مواد خوراکی گرونه برای همین چندتا آب معدنی خریدم. بالاخره ساعت 9:10 تمام دوستان جمع شدن و حرکت کردیم. تا مقصد حدود نیم ساعت فاصله بود. یکی از دوستان یک فلش که کلی آهنگ شاد ایرانی و ترکی داشت با خودش آورده بود. از راننده خواستیم آهنگهارو پخش کنه بعدشم که مشخصه، فضای مینی بوس حسابی معنوی و عرفانی شد.
بعد حدود نیم ساعت به مقصد رسیدیم و بعد 5 دقیقه پیاده روی به اسکله رسیدیم. تعداد زیادی کشتی بزرگ و کوچیک اونجا بود. یک راهنما مارو به سمت کشتی که بلیطش رو خریده بودیم هدایت کرد. به کشتی رسیدیم، بزرگ بود و سه طبقه داشت، هنگام ورود وسایل همراه مسافرهارو میگشتن و به غیر از آب معدنی اجازه ورود هیچ نوشیدنی رو به کشتی نمیدادن! بعدا فهمیدم که علت اصلی این کار مجبور کردن مسافران به خرید از داخل کشتی به چند برابر قیمت هست.
صندلیهای گروه ما در طبقه سوم کشتی بود. حدود یک ساعت طول کشید که بقیه مسافرها سوار شدن و کشتی حرکت کرد. تمام طبقات پر از مسافر بود و صدای موزیک که از بلندگوهای کشتی پخش میشد به همراه صدای خنده و شادی مسافرها یک حس هیجانی رو ایجاد میکرد. یاد فیلم تایتانیک افتادم. هیجان و خوشحالی مسافران هنگام حرکت کشتی و آغاز یک سفر... البته خداروشکر فقط اول سفر ما شبیه تایتانیک بود.
حرکت آرام کشتی و دیدن مناظر زیبای دریا و ساحل حس آرامش عجیبی در من ایجاد میکرد. بغیر از ما تعدادی ایرانی دیگه هم در کشتی بودند که باعث شد گروه بزرگتری بشیم و بیشتر خوش بگذره. هرچی بظهر نزدیکتر میشدیم هوا گرمتر میشد و مصرف آب بیشتر. تازه اون موقع بود که فهمیدم اشتباه کردم و باید آب بیشتری ازمغازه کنار هتل میخریدم.همونطور که قبلا اشاره کردم در کشتی انواع نوشیدنی قابل خریدن بود ولی به چند برابر قیمت. مثلا آب معدنی به 5برابر قیمت اصلی فروخته میشد.
بعد از حدود 2ساعت دریانوردی به مقصد اول رسیدیم، کاپیتان از طریق بلندگو اعلام کرد هرکی تمایل داره میتونه برای شنا از کشتی خارج بشه، من و دوستم و چهار نفر از آقایون گروه به طبقه اول رفتیم و بعداز گرفتن و بستن جلیقه نجات پریدیم تو دریا. اولین مرتبه بود دور از ساحل شنا میکردم. هیجان و ترس رو باهم داشتم. بعضی از مسافرها که به شنا مسلط بودن از طبقه سوم کشتی به داخل آب شیرجه میزدن. بعداز نیم ساعت شنا در دریا به کشتی برگشتیم. وقت ناهار بود. در اینجاهم مثل هتل باید در صف می ایستادیم. ناهار ماکارونی به همراه ناگت مرغ و سالاد بود. خوردن ناهار در فضای کشتی، بعداز شنا در دریا واقعا لذت بخش بود.
بعداز صرف غذا کشتی حرکت کرد، نیم ساعت بعداز حرکت، کشتی به مقصد بعدی رسید. یک جزیره کوچک که مملو از پوشش گیاهی و درخت بود. بعضی از مسافران تو جزیره میگشتن و بعضی دیگه ترجیح میدادن شنا کنن. من و بچه های گروهمون ترجیح دادیم قدم بزنیم و از مناظر و طبیعت زیبای جزیره لذت ببریم. حدود یک ساعت در جزیره بودیم و بعد سوار کشتی شدیم و به طرف ساحل حرکت کردیم. بنظرم تور کشتی یکی از بهترین تورها در آنتالیا هست ولی باید دقت کرد که با قیمت بالا و گرون نخریم.
حدود ساعت 4بعدازظهر کشتی به اسکله برگشت و مسافران بعداز چند ساعت گردش دریایی به آرامی کشتی رو ترک کردند. توری که خرید بودیم خدمات رفت و برگشت به هتل رو هم داشت، بنابراین بعد از پیاده شدن از کشتی منتظر اومدن مینی بوس شدیم. متاسفانه مینی بوس با نیم ساعت تاخیر رسید، هوا خیلی گرم بود و این تاخیر باعث شد حسابی اذیت بشیم . به هتل برگشتیم و اولین تور گردشی ما با کلی خاطره و خستگی تموم شد.
مرکز خرید میگروس
روز بعد تصمیم گرفتیم با چند نفر از دوستان به مراکز خرید آنتالیا هم سر بزنیم، هرچند قبل سفر به علت گرانی دلار برنامهایی برای خرید نداشتیم ولی درنهایت به پیشنهاد یکی از دوستان مرکز خرید میگروس رو برای گردش و خرید انتخاب کردیم. همونطور که گفتم یکی از خوبی های هتل ما نزدیک بودن به خیابان اصلی شهر بود. از این خیابان مینی بوس های زیادی رفت آمد داشتن و مسافران رو مناطق اطراف منطقه کمر و ترمینال اصلی شهر میرسوندن. در اینجا یک نکته بگم، بنظر من بلد بودن زبان ترکی و یا همراه داشتن یک دوست آذری زبان برای گردش در ترکیه خیلی بهتره، به علت اینکه اکثر مردم عادی ترکیه زبان انگلیسی نمیدونن و این کار مسافران رو سخت میکنه.
خوشبختانه ما در گروهمون چند هموطن آذری زبان داشتیم که خیلی جاها از کمکشون استفاده کردیم. با مینی بوس هرنفر 20 لیر پرداخت کردیم و بعداز طی حدود 25 دقیقه به مرکز خرید میگروس رسیدیم، میگروس هم زیبا بود و هم تعداد زیادی برند اونجا شعبه داشتند واکثرا تخفیفهای خوبی داشتند برای همین سعی کردیم بیشتر برندها رو بررسی کنیم و اجناس با کیفیت و قیمت مناسب رو خریداری کنیم.کسانی که تجربه خرید از فروشگاههای بزرگ تو ترکیه رو دارن میدونن رفتن تو مراکز خرید با خودته ولی زمان بیرون اومدن با خداست!!
ما قبل از ظهر به مگیروس رسیدیم ولی زمانی که از مرکز خرید زدیم بیرون حدودا 8 شب بود!! خرید خوبی انجام دادیم، قیمت اجناس بعداز در نظر گرفتن تخفیفها مناسب بود و باتوجه به برند بودن اکثر کالاها، کیفیت مناسب و خوبی هم داشتند. بعداز خرید باهمون مینی بوس هایی که اومده بودیم برگشتیم به هتل. خیلی خسته شدیم ولی هم خرید خوبی داشتیم و هم با دوستان خیلی خوش گذشت.
مرکز خرید مارک آنتالیا
صبح روز پنجم بعداز صرف صبحانه در اتاقمون(صبحانه هتل رو به علت کیفیت خیلی بدش نمیرفتیم) طبق قراری که شب قبل با دوستان گذاشتیم در بیرون از هتل جمع شدیم تا برای برنامه همانروز تصمیم گیری کنیم. جالب اینجا بود که اکثر دوستان گروه مخصوصا خانمها تمایل داشتند دوباره به مرکز خرید برن! و میگفتن که شب گذشته نتونستن اجناس مورد نظر خودشون رو پیدا کنن. در نهایت تصمیم گرفتیم دوباره به مرکز خرید بریم و برای این نوبت مرکز خرید مارک آنتالیا رو انتخاب کردیم.
مارک آنتالیا کمی دورتر از میگروس بود. برای همین اول با مینی بوس به شهر آنتالیا رفتیم و بعد با اتوبوس درون شهری در ازای هر نفر 15 لیر(بلیط دوسفره) به مرکز خرید مارک آنتالیا رسیدیم. مارک آنتالیا مرکز خرید خیلی بزرگ و زیبایی هست، اکثر برندها و فروشگاههای معتبر در این مرکز خرید وجود دارن ولی قیمتها به نسبت میگروس گرونتر بود. ما اکثر خریدهامون رو از برند ال سی واکی کی انجام دادیم، هم قیمت و تخفیفهاش خوب بود و هم اکثر اجناسی که میخواستیم رو داشت. درنهایت با توجه به گرونی اجناس در فروشگاههای دیگه، ترجیح دادیم وقت زیادی در مارک آنتالیا نزاریم و بعداز چند ساعت گشت و گذار در مرکز شهر آنتالیا به هتل برگشتیم.
ساحل آنتالیا
در روز ششم سفر یکی از دوستان پیشنهاد داد به ساحل اصلی آنتالیا بریم. من گفتم وقتی ساحل به این تمیزی و زیبایی نزدیک خودمون داریم چرا باید کلی زمان بزاریم و بریم جای دیگه دنبال ساحل؟؟ باتعریف زیادی که دوستمون از ساحل آنتالیا کرد تقریبا همه متقاعد شدن سری به اونجا بزنیم. من هم به احترام جمع قبول کردم. خلاصه راه افتادیم و بعداز طی حدود یک ساعت زمان و استفاده از مینی بوس و اتوبوس و هزینه حدود 40 لیر به ازای هر نفر به ساحل اصلی آنتالیا رسیدیم. واقعا هیچ فرقی با ساحل خودمون در منطقه کمر نداشت، فقط وقت و هزینه اضافی هدر داده بودیم!! بعداز 2ساعت استراحت در ساحل، نفری 40لیر دیگه پرداخت کردیم و به هتل برگشتیم.
روز آخر سفر
خیلی زود به روز آخر سفر رسیدیم، واقعا نفهمیدیم زمان چجوری گذشت! البته به غیر از هتل که قبلا از فاجعه بودنش صحبت کردم، بقیه سفر خیلی لذت بخش و خاطره ساز بود. تجربه به من ثابت کرد که در سفر همه چی نبابد ایدهآل و مورد میل ما باشه، مهم داشتن دل خوش، هدف مشخص وهمسفر خوب برای لذت بردن از سفر هست. بهرحال صبح روز آخر سفر مشغول بستن ساک و چمدونها بودیم، به علت خریدهای نسبتا زیادی که داشتیم مجبور شدیم یک چمدون دیگه بخریم. البته هدف اول من در سفر لذت بردن از خود سفر هست و خیلی علاقهای به خرید مخصوصا با این گرونی دلار ندارم ولی اگر کالای خوب و با کیفیت با قیمت مناسب بتونیم پیدا کنیم و خرید مناسبی داشته باشیم لذت سفر بیشتر هم میشه، بنظرمن خرید خوب خودش یک هنر هست.
مرحله آخر سختی و چالش سفر ما نامناسب بودن زمان پرواز برگشت و طولانی بودن مسیر فرودگاه بود. اتاق هتل رو باید ساعت 12 ظهرتحویل میدادیم و ساعت پرواز برگشت ما 4صبح بود!! همونطور که توضیح دادم هواپیمایی معراج به فرودگاه دالامان پرواز داره و ماهم مجبور بودیم 4 ساعت رفت و 4ساعت برگشت، مسیر فرودگاه تا هتل و بلعکس رو طی کنیم. به علت طولانی بودن مسیر، تور لیدر اعلام کرد که ساعت 6بعداز ظهر ماشین میاد دنبالمون.
راس ساعت 12 اتاق رو تحویل دادیم و برای 6ساعت باقی مونده تا حرکت تصمیم گرفتیم بعداز صرف آخرین ناهار در هتل به ساحل بریم. آخرین ناهار هتل منو یاد روز اول انداخت که مسافرانی که سفرشون تموم شده بود با ناراحتی زیاد از غذا و امکانات هتل ابراز نارضایتی میکردن. ماهم به مسافران ایرانی جدید که روز اول سفرشون در هتل ملودی بود از تجربیاتمون گفتیم و براشون آرزوی موفقیت کردیم. کوچک بودن هتل، عدم نظافت مناسب، ارائه خدمات در پایین ترین حد ممکن، ارائه صبحانه،ناهار و شام با غذاهای اکثرا گیاهی و ارزان قیمت که هر روز هم تکرار میشد و غیر حرفه ایی بودن پرسنل هتل در برخورد با مسافران از جمله نقاط ضعف هتل ملودی بود.
بهرحال بعداز صرف آخرین ناهار، به ساحل نزدیک هتل رفتیم و چند ساعت به شنا و استراحت در کنار دریای زیبای مدیترانه مشغول شدیم. ساعت 6 بعدازظهر تور لیدر ما به هتل رسید و ما به همراه یک خانواده دیگه به سمت فرودگاه حرکت کردیم. به علت خستگی تقریبا کل مسیر تا فرودگاه رو خواب بودیم و حدود ساعت 11 شب به فرودگاه دالامان رسیدیم. چند ساعت در فرودگاه استراحت کردیم تا گیت پرواز باز شد و بار و چمدونها رو تحویل دادیم. متاسفانه ایرلاین معراج که در مسیر رفت 3ساعت تاخیر داشت، در مسیر برگشت هم یک ساعت تاخیرداشت و در نهایت هواپیما ساعت 5صبح پرواز کرد.ضمن اینکه هواپیمای مورد استفاده این ایرلاین، قدیمی و فرسوده بود و من در زمان پرواز احساس ترس و ناامنی داشتم.
بعداز چند ساعت پرواز، هواپیما در فرودگاه امام خمینی فرود آمد. خوشحال بودم که به سلامت رسیدیم و ناراحت بودم از اینکه سفر لذت بخشم تموم شد. نکته منفی و چالش برانگیز سفر ما خدمات ضعیف و نامناسب هتل و ایرلاین معراج و نکته مثبت سفر ما نزدیکی هتل به ساحل دریا، فروشگاههای مختلف و متعدد در اطراف هتل، دوستان و همسفران بسیارخوب و در نهایت طبیعت خیلی زیبای منطقه کمر در آنتالیا بود. این اولین سفرنامه من بود و به علت عدم رضایت از هتل، تقریبا عکسی از هتل نگرفتم.امیدوارم از خوندن این سفرنامه لذت برده باشید و براتون مفید بوده باشه.