سلام شاید برای خیلی ها واژه سفر مترادف با هیجان و تجربه باشه اما برای من در کنار هیجانش واژه ترس رو هم همیشه به همراه داره ترس از خطراتی که در دل سفر ممکنه وجود داشته باشه و ممکنه سراغ ما هم بیاد ،و دلیل اصلی ایجاد این ترسها متاسفانه به خاطر خوندن خبرهای بد در شبکه های اجتماعی و اخبار هست.بگذریم ، از سفر به کشورهای خارجی به هزار و یک دلیل ترس داشتم مخصوصا کشورهای عربی و هنوز هم شاید. ترس از اینکه اگه پاسپورت گم شد چکار کنیم اگر پولمون رو دزدیدند ، اگر توی ساکمون کالای قاچاق یا مواد گذاشتن ،اگر اونجا مریض شدیم، اگر مدارکمون مشکل داشت، اگر زبونش رو نفهمیدیم و ......
همسر یه دفعه پیشنهاد سفر به ترکیه ،ایروان و تفلیس رو دادند و بعد از تحقیق چند ساعته(بیشتر به من زمان ندادند و الا تا چند روز طول میکشید) به دلیل اینکه ترکیه شاید افراد کلاهبردار و کلاش به تورمون بخورن و تفلیس چون رفتار پلیس های مرزیش با ایرانی ها خوب نیست گفتم ایروان(البته اینها همه تصورات منه).
از سایت لست سکند یه تور پیدا کردیم با مبلغ x (چون مبلغ دقیق یادم نیست). با وجود اینکه تور جا داشت وقیمت در سایت مشخص ، زمانیکه درخواست ما در حال بررسی بود از آژانس بهمون زنگ زدن و گفتن چون قیمتها تغییر کرده درخواستتون رو کنسل کنید ما هم ساده ،گفتیم چشم و کنسل کردیم ،رفتیم سراغ آژانس بعدی اون هم به همین نحو و ما دوباره کنسل کردیم.
پشتیبان سایت تماس گرفتند و پرسیدند علت کنسل کردن ما چی هست و وقتی متوجه شدند گفتند تخلف آژانس هاست و شما دوباره واسه همین آژانسی که درخواست داده بودید درخواست بدید و کنسل نکنید حتی اگر تماس گرفتند (این قسمت واقعا دست بچه های سایت درد نکنه حسابی پشتیبانی کردند) و دقیقه نود یه تور ایروان گرفتیم به مدت سه شب و چهار روز . بماند که اسم در بیمه ، قرارداد و بلیط رو آژانس اشتباه زد و با کلی پیگیری همسر جان درست شد(و بماند که من چقدر از سفر خارجی ترس دارم و اگر درست نمیشد من از استرس می مردم).
از کرمان با قطار راهی تهران شدیم دوست داشتم قطار با تاخیر برسه ولی زودتر یعنی ساعت 4 صبح رسید و مجبور شدیم یک راست بریم فرودگاه امام و از ساعت 5 صبح تا حدود 5 عصر در فرودگاه امام بودیم . بعد از گرفتن کارت پرواز و کارهای بازرسی که سریع انجام شد رفتیم آخرین مرحله بازرسی ، من و دخترم از گیت رد شدیم که ناگهان همسر جان کمر بند به دست و سراسیمه بیرون اومدن و فرمودن کارت پروازشون گم شده ، و رنگشون هم مثل گچ سفید ، بالاخره کلی بدوبدو کردیم و پس از بسی استرس در همون قسمت بازرسی بدنی پیدا شد و ناگفته نماند که بنده پیداش کردم ،البته بعد هم فهمیدیم که گم شدنش زیاد مهم نبوده و شد تجربه.ساعت 17:30 سوار هواپیمای خیلی کوچک قشم شدیم(در کنار هواپیمای ماهان مثل مادر و فرزند بودن) و 18:10 پریدیم به سمت ایروان.
غذای هواپیما چلو گوشت و جوجه کباب بود که هرسه چلوگوشت انتخاب کردیم و اصلا خوشمزه نبود.پرواز در میان ابرها و مانورهای زیبای خلبان ایرانی اوج لذت پرواز بود.ساعت 7:30 عصر رسیدیم ایروان. شهر سر سبز و زیبای ایروان و اطراف اون از آسمان به همراه چند دریاچه کوچک و بزرگ خودنمایی می کرد.فرودگاه کوچک ایروان بر خلاف فرودگاه ایران بسیار خوب بود نه گشتی نه استرسی و نه معطلی(قطعا کنترل هایی بوده که ما متوجه نشدیم).لیدرها در سالن منتظرمون بودند و پس از تحویل سیم کارت(به هر اتاق یه سیم کارت می دادند)سوار ون شدیم .
چون هتل ما از مرکز شهر دور بود آخرین کسی که پیاده شد ما بودیم. در طول مسیر هم لیدر محترم در مورد شهر ایروان و تورهای مختلفی که داشتند صحبت کردند."هتل رجینه" هتل خوبی بود پرسنل هتل هم خوش برخورد ، نزدیک هتل فروشگاه sky قرار داره که چند بار در طول اقامت واسه خرید و changeپول اونجا رفتیم البته فروشگاههای SAS واسه تبدیل دلار به درام و برعکس به صرفه تر هستند.اتاق ما دید بسیار زیبایی هم به بیرون داشت.
همون شب که رسیدیم حدود ساعت 10:30تا فروشگاهSKY رفتیم واسه تبدیل ارز که گفتن باجه مربوطه تا ساعت10 بیشتر باز نیست(حساب کنید من ترسو ساعت 10 برم بیرون).واسه روز بعد برنامه بازدید از دریاچه سوان رو داشتیم که تصمیم گرفتیم با تور بریم ،تور دریاچه نفری 14 هزار درام بود با ناهار ،البته اگه خودمون میخواستیم بریم صددرصد خیلی ارزونتر میشد ولی ترجیح دادیم با تور بریم و لیدر ایرانی تور ارمنستان همراهمون باشه ،ساعت 8 صبح واسه صبحانه رفتیم ،صبحانه هتل به نسبت خوب بود و توی این سه روز ثابت بود چند مدل ژامبون و سوسیس ،شیرینی ،میوه، پنیر و......
ولی یه نکته آزار دهنده بود که متاسفانه هرروز صبح باید میدیدیم.چون قرار بود بعد از صبحانه مستقیم بریم واسه چنج پول و بعد هم میومدن دنبالمون واسه رفتن به دریاچه سوان من با کیف رفتم که دیگه بعد نخوام برگردم اتاق .توی رستوران ازم خواستن که کیفم رو بزارم رو یه میز کنار در ورودی(نزدیک خودمون) اولش تعجب کردم و بعد با عرض پوزش فراوان خدمت خوانندگان گرامی،یه برگه زده بودن به دیوار که به فارسی تاکید میکنم صرفا فارسی روش نوشته شده بود کیف نیارید چون برخی ایرانی های عزیز کیف رو پر می کنن احتمالا واسه چند وعده، هم بسیار ناراحت کننده بود هم به آدم برمیخورد هم شاید اون بندگان خدا مجبور شدن بنویسن و بزنن به دیوار نمیدونم ...
.ولی از من معذرت خواهی کردن و کیفم رو گذاشتن جایی که دوربین بود که خیالم راحت باشه که البته راحت بود .(البته در هتل های داخل کشور زیاد این مسئله رو دیدم که بعضی از افراد اصلا ملاحظه نمیکنند ) ولی چون توی اون هتل مسافر از کشورهای دیگه هم بودند این نوشته خیلی آزاردهنده بود.(ببخشید که تصویر واضح نیست آخه خجالت میکشیدم از این نوشته عکس بگیرم واسه همین از دور عکس گرفتم که کسی متوجه نشه)
بگذریم ،جاده به سمت دریاچه سوان قطعا شما رو یاد جاده های شمال خودمون خواهد انداخت البته جاده های شمال یه خورده سرسبزترن و خیلی جاها با بوی دل انگیز دریا ،اما اینجا خبری از بوی خوش دریا نبود. اول به شهر هرازدان و دره گل ها رفتیم که زمستانها پیست اسکی و تابستانها پوشش سرسبزی داره تله کابینش مثل تله کابین رامسر هست ولی رو باز و طبق معمول من از ترس نتونستم سوار بشم و قطعا حسرتش در دلم خواهد ماند.
بلیط تله کابین هر نفر 3000 درام بود که با تور نبود و خودمون باید پرداخت می کردیم.
بعد راه افتادیم به سمت دریاچه سوان ،سوان به معنی سیاه هست و طبق صحبت لیدر توی جنگ که سربازان دشمن به شهر هرازدان حمله کرده بودن مردم در سرمای زمستان به سمت جزیره وسط دریاچه میرن و سربازان دشمن که لباس مشکی به تن داشتند و تعدادشون هم زیاد بوده به دنبال آنها به آب می زنند ولی به دلیل نا آشنایی ،تاریکی شب و سردی هوا در دریاچه غرق می شوند و به همین دلیل به اون سوان می گن.ناهار با تور بود با سه گزینه پیشنهادی کباب ،جوجه و ماهی ،که ما کباب و ماهی خوردیم(البته لیدر گفتند از طعم جوجه احتمالا خوشمون نیاد) .
مزه غذاها در حد متوسط بود اما سالاد همراه غذا و نوشیدنی عالی.بعد از صومعه کنار دریاچه دیدن کردیم(البته کلی پله بالا رفتیم)صومعه هم قدیمی، هم تاریک و هم گرم بود.خیلی ها داخل صومعه شمع روشن کرده بودن .برخی هنگام خارج شدن عقب عقب می رفتن ،واسه احترام.مذاهب خیلی چیزاشون شبیه هم هست ،(کاش یه شمع روشن کرده بودم)،در کنار دریاچه قدم زدیم از فروشنده های محلی گردنبند نقره به قیمت1000درام و یک شیرینی سنتی به نام گاتا به قیمت 500 درام خریدیم که خوشمزه بود.فروشنده ها یه کم فارسی بلد بودن و تونستیم به فارسی ازشون تخفیف بگیریم.(یه آب معدنی هم 200درام)ساعت 16 گشت تموم شد و راهی شهر شدیم در ون هم حسابی خوش گذشت.
بعد از رسیدن به هتل همسر به سمت استخر هتل رفتن (استخر رو باز هست و به نسبت خوب و البته تمیز) و من به استراحت مشغول.ساعت7تاکسی گرفتیم به سمت میدان جمهوری که به رقص آب ساعت9 برسیم.و چون وقت بود به سمت فروشگاه SAS رفتیم که در همون حوالی میدان جمهوری 2 تا شعبه هست و ساعت10:45 یه شعبهKFC همون حوالی گوگل کردیم ساندویچ و کنتاکی گرفتیم که خوشمزه و البته تند بود چون حواسمون نبود و اسپایسی گرفتیم.
صبح روز بعد به سمت پاساژ ایروان مال رفتیم که از بهترین مراکز خرید ایروان هست. مرکز خرید بزرگی که قیمتها در آن متوسط رو به بالا بود . یه فود کورت نسبتا بزرگ داره و در قسمت کافی شاپ اون بستنی خوردیم .هر اسکوپ بستنی از قراری 700 درام ناقابل.واسه ناهار هم من و دخترم مجددKFC سفارش دادیم که عالی بود و همسر یه مدل شاورما که اصلا خوب نبود.
واسه عصر به هزار پله یا کاسکاد رفتیم.جای بسیار زیبایی هست یه خورده از پله ها رو خودمون رفتیم و یه خورده رو با پله برقی.
همسر تا یه طبقه(ردیف)مونده به آخر اومد و من و دخترم تا آخرین جایی که می شد رفتیم. زمانیکه به نزد همسر برگشتیم ساعت از 8 گذشته بود و پله برقی ها رو خاموش کرده بودند و همسر با دیسک کمر مجبور به پایین اومدن از 1000 تا پله شد و البته با غرغر فراوان.
:
پیاده به سمت میدان جمهوری رفتیم و از رقص آب و موسیقی کلی لذت بردیم.
روز آخر سفر واقعا دوست داشتیم بیشتر بمونیم ،هوا عالی، مردم مهربان ،شهر زیبا همه چیز خوب و منی که الان اصلا ترس نداشتم و تنها بیرون میرفتم.بعد از صبحانه اتاق رو تحویل دادیم و چمدان رو در قسمت اتاق تحویل چمدان گذاشتیم و با تاکسی به سمت پاساژ مترونوم رفتیم آن هم سوار بر مرسدس بنز.واقعا این چند روز سوار هر ماشینی شدیم خاص بود البته واسه ما که در ایران خودروهای روز دنیا رو کم می بینیم.موقع پیاده شدن دخترم از ماشین ،یه راننده با ماشین شاسی بلندش عقب عقب اومد و پای دخترم بین در ماشین و صندلی گیر کرد، راننده ... که می دید یه چیزی هست که نمی زاره ماشینش عقب بره کوتاه نمی اومد و بیشتر گاز می داد اح...
حدود 20 دقیقه نشستیم تا دردپای بچه کمتر شد. در ماشین اون بنده خدا راننده هم داغون،حیف مرسدس بنز ،البته ارمنی هایی که اونجا بودن میخواستن آمبولانس خبر کنن که ماچون مشکل پای بچه جدی نبود و رفتن به بیمارستان یعنی خراب شدن کل روز گفتیم نیاز نیست.ولی خداییش خیلی دلسوزی کردن و هرچند زبون هم رو نمی فهمیدیم ولی کمک کردن صندلی و آب واسه بچه آوردن خدا خیرشون بده.
این پاساژ نسبت به ایروان مال کوچکتر بود و قیمتها بد نبود.تونستیم یه کم خرید کنیم . واسه ناهار هم همونجا موندیم من استیک گوشت(2700 درام)دخترم لازانیا(1770 درام) و همسر چیزی شبیه به گوشت گوساله(2500 درام) و یه سالاد(900 درام)سفارش دادیم.غذای من و دختر عالی ولی غذای همسر نه نرم بود و نه ادویه و سس خاصی داشت و در کل خوب نبود غذای همسر. یه کم خرید کردیم و برگشتیم هتل.
هزینه تاکسی در این چند روز بین 800 تا 1300 درام بسته به مسیر بود (از یاندکس استفاده می کردیم).ساعت 4 راهی فرودگاه ایروان شدیم به همراه لیدر محترم.پس از تحویل چمدان به سمت گیت بازرسی رفتیم که یک دفعه داخل یکی از کوله ها یه چیزی دیدن و گفتن چی دارید منم گفتم شکلات چون خدایی این سه روز خیلی شکلات خریدم اما در کوله رو که باز کردن چشمتون روز بد نبینه ، بنده از آخرین مغاز در پاساژ مترونوم یه رنده خریده بودم و چون توی ساک جا نبود گذاشتم داخل کوله(صرفا یه خانم ایرانی(جسارت نباشه) می تونه از یه کشور دیگه لوازم آشپزخونه بگیره)
البته افسر ارشدشون وقتی دید هنوز توی بسته بندی هست و احتمالا فهمید یک ایرانی شریف هستیم(آخه کدوم توریست از ایروان رنده می خره خدا) گفت مشکلی نیست و رد شدیم.واسه برگشت غذای هواپیما مثل رفت بود و ما جوجه انتخاب کردیم که خوب بود.علرغم هوای بارانی و پر از رعد و برق تهران خلبان خبره ایرانی ما رو به سلامت به مقصد رسوندند.البته همزمان با ما پرواز آلمان تا قم هم اومده بودند ولی به دلیل شرایط جوی نتونسته بودن بشینن و برگشته بودن ترکیه (قطعا به جهت امنیت پرواز ریسک نکرده ) ،خداییش ما شاید هواپیماهامون داغون باشه ولی خلبانان چیره دستی داریم.سفرمون بارسیدن به شهرمون کرمان به پایان رسید و صد البته ترس من هم از سفرهای خارجی شاید تمام...
نکته
قطعا برای رفع هر ترسی باید با اون ترس روبه رو شد..
هتل رجینه شاید از مرکز شهر یه کم دور باشه و نیاز باشه که حتما از تاکسی استفاده کنید ولی به نسبت قیمت خوبه و مخصوصا استخر و گرفتن آفتاب در اون هوای مطلوب میچسبه.(اسم رجینه هم نام همسر صاحب هتل بوده که لباس عروسیشون رو هم در دکوری هتل قرار داده بودند.)
در زمان سفر ما که اوایل مرداد1401 بود هر درام از قراری 80 تومان و هر دلار حدود400 درام(دقیق دقیق یادم نیست) مدت سفرمون کوتاه بود و مقرون به صرفه تر بود حالا که این همه هزینه کردیم یک روز بیشتر بمانیم. در سفرهای بعدی به جای سه روز حتما 4 روز و بیشتر رو انتخاب خواهیم کرد. من چون علاقه ایی به خرید ندارم به همین خاطر به مراکز خرید زیادی نرفتیم ولی اطراف بلوار جمهوری پر از مغازه پوشاک با برندهای مطرح اروپا و با قیمت بالا بودند.
ایروان به دلیل داشتن دوربین های بسیار در سطح شهر ،شهر امنی خصوصا واسه خانمهاست.قوانین رانندگی به خوبی رعایت میشه خصوصا در چراغ قرمزهاکه بسیار رعایت می کنند. اگر در هنگام سبز بودن چراغ از خیابان رد شوید و اتفاقی خدای نکرده بیفتد صددرصد مقصرید و باید خسارت راننده را نیز بدهید.(گفته لیدر) حسرت سفر می ماند در:نخوردن غذای سنتی مردم ایروان ،مدت کوتاه سفر و سرنزدن به بسیاری از جاهای دیدنی ایروان(به علت کم بود وقت)