ترابزون، بهشتی در همین نزدیکی

3.3
از 40 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
ترابزون، بهشتی در همین نزدیکی
آموزش سفرنامه‌ نویسی
15 فروردین 1403 12:00
28
13.4K

نمی‌دونم چرا سفر رفتن برای خیلی از ماها یه تابوئه که شکستن و رد شدن ازش غیرممکنه، ولی وقتی سفر شروع میشه تازه متوجه میشیم که خودمون رو از چه لذت‌هایی محروم کرده بودیم. از زمان اولین مسافرت خارج از کشورم حدود ۲۲ سال می‌گذره که البته سفر به استانبول و آنتالیا بود؛ مجرد و به لطف پیچوندن‌های رفقام، تنها. از همون وقت، به فکر سفرهای آینده بودم و همین منو به یه عشق سفر تبدیل کرد. فرقی نداره مقصد کجا باشه و مدت سفر چند روز، من از هفته‌ها و بلکه ماه‌ها قبل براش برنامه‌ریزی می‌کردم و سفرنامه‌های زیادی می‌خوندم.

نوبتی هم باشه، نوبت ماست

بعد از حدود ۱۴ بار مسافرت به ترکیه و دیدن شهرهایی مثل استانبول، آنتالیا، قونیه، وان و... به فکر سفر به ترابزون افتادم، اون هم توی اواخر پاییز و دقیقا یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۹ صبح. البته یک آشنایی قبلی با این شهر داشتیم و فروردین ۹۸ یک سفر به تفلیس، باتومی و ترابزون داشتیم، اما در تور ترکیه فقط ۳ روز اقامت در ترابزون داشتیم که کلا صرف خرید شد! اما این‌بار تصمیم داشتیم اماکن بیشتری رو توی این شهر سرسبز و زیبا ببینیم و حسابی بگردیم که درنهایت باز هم موفق نشدیم و ۸۰ درصد سفر به خرید منتهی شد. راستی، یادم رفت بگم که من حمید هستم ۴۴ سالمه، ۱۳ ساله متاهلم و یه پسر ۱۰ ساله دارم و تمام سفرهای بعد از ازدواجم رو با همسرم پاندورا و بعدتر سه نفری با پسرم کورش رفتیم.

مقدمات سفر

۱۰ روز قبل سفر و از یک سایت سه تا بلیت اتوبوس از شرکت تابان‌سیر با مبدا تهران و دقیقا ترمینال غرب و به مقصد ترابزون تهیه کردم و با توجه به شناخت قبلی از هتل‌های شهر، با هتل real king suite hotel که یک هتل بسیار تمیز و خوش‌قیمت هست تو واتساپ ارتباط برقرار کردم و سوییتی رو برای یک هفته از روز دوشنبه ۲۰ آذر رزرو کردم.

تو میتونی به مقصد برسی!

ساعت هشت صبح یه اسنپ گرفتیم و راه افتادیم سمت ترمینال آزادی و حدود هشت و نیم رسیدیم و با ارائه پاسپورت‌ها، پرینت بلیت‌هامون رو از دفتر شرکت تابان‌سیر گرفتیم.

شرکت تابان‌سیر ترمینال غرب

شرکت تابان‌سیر ترمینال غرب

مسیرها و قیمت خطوط اتوبوس شرکت

مسیرها و قیمت خطوط اتوبوس شرکت

رفتیم نزدیک اتوبوس، چمدون‌ها رو تحویل دادیم و ساعت ۹ سوار اتوبوس شدیم و ساعت ۹ و نیم حرکت کردیم و توی راه هم چند نفر به ما ملحق شدن.

اتوبوس تهران - ترابزون

اتوبوس تهران - ترابزون

نمای داخل اتوبوس

نمای داخل اتوبوس

فکر کردی به همین راحتیه؟

تا مرز اتفاق خاصی نیفتاد، به جز توقف‌های گاه و بیگاه اتوبوس. حدود ساعت دوازده و نیم نیمه‌شب بود که به مرز بازرگان رسیدیم که هنوز همون امکانات ۲۰ سال پیش رو داره، بدون کوچکتربن تغییری! تمام ارزی که همراه داشتم دلار بود و به ناچار ۲۰۰ لیر خریدم و مبلغ ۳۶۰ هزار تومن پرداخت کردم که کرایه تا هتل رو داشته باشم تا بعد سر فرصت پولام رو چنج کنم.مهر خروج از ایران و ورود به ترکیه به راحتی و در کمتر از ۱۰ دقیقه توی پاسپورتامون زده شد، همه چیز داشت به خوبی پیش می‌رفت و کلی ذوق داشتیم...

همه اتوبوس‌ها و مسافرا تا ساعت ۶ و نیم صبح اومدن و رفتن، اما از اتوبوس ما خبری نبود که نبود و بعد از ۶ ساعت معطلی توی مرز بازرگان و سرمای هوا و بدون امکانات، بهمون گفتن که اتوبوس به دلیل داشتن جنس قاچاق توقیف شده و راننده باید به دادگاه بره و محاکمه بشه و ما موندیم وسط سفر و توی سرما بدون وسیله و پشتیبان و پاسخگو.خلاصه، تلفن به دفتر نمایندگی تهران شرکت تابان‌سیر، تماس با راننده و صحبت کردن با نماینده شرکت در ترابزون هیچ نتیجه‌ای نداشت و ما داشتیم وقت رو از دست می‌دادیم.

خودتو تکون بده

فهمیدم که اگه نجنبیم، حالا حالاها باید تو مرز بمونیم. بعدها شنیدم که همسفرامون تا ساعت ۳ عصر توی مرز منتظر اتوبوس جدید موندن!!! از فیری‌شاپ کمی خرید کردیم که قیمت‌هاش عالی بود و سریع از ساختمون مرزی رد شدیم و با هزینه ۵۰ لیر و به‌وسیله ون خودمون رو رسوندیم به دوبایزید و از یه آژانس مسافرتی بلیت ترابزون رو به قیمت نفری ۷۵۰ لیر برای ساعت هشت صبح خریدیم. نیم ساعتی وقت داشتیم و از سوپرمارکت کنار آژانس، خامه و شیر به قیمت ۷۴ لیر و از نانوایی هم سه تا نون خریدم به قیمت ۱۵ لیر.

ده دقیقه به هشت سوار ون شدیم و ما رو به ترمینال یا همون اتوگار رسوندن و ساعت هشت دوبایزید رو به مقصد ترابزون ترک کردیم. هر چقدر اتوبوس ایرانی بی‌برنامه و نامنظم بود، اتوبوس ترک مرتب، و پرسنلش مودب بودن.

اتوبوس ترک
اتوبوس ترک
مسیر مرز بازرگان تا ترابزون
مسیر مرز بازرگان تا ترابزون

حدود ساعت ۷ شب به ترابزون رسیدیم و از ترمینال تازه ساخت و شیک سوار ون شدیم و به میدان رفتیم و از اونجا هم دوباره سوار ون شدیم و به محله یومرا رفتیم.میدان اسم یکی از میادین اصلی شهره که قطعا گذرتون به اونجا میفته‌. مرکز شهره، دسترسی به همه جای شهر و حتی اطرافش از اونجا با ون محیاست؛ یه جورایی حکم میدان استقلال رو داره.

ترمینال جدید ترابزون
ترمینال جدید ترابزون
دفتر شرکت تابان‌سیر در ترمینال ترابزون
دفتر شرکت تابان‌سیر در ترمینال ترابزون

هتل ما در منطقه یومرا و دقیقا روبروی مرکز خرید جواهر بود و به راحتی پیداش کردیم.

نمای بیرونی هتل real king

نمای بیرونی هتل real king

حدود ساعت هشت سوییت رو تحویل گرفتیم که تمیز و موردپسند بود. سوییت ما دو خواب مستر داشت و تو اتاق خواب بزرگترش یک تخت دو نفره بود و اتاق دوم هم دو تا تخت یک نفره. اتاق نشیمن و یخچال، ماشین لباسشویی و کلیه لوازم مورد نیاز داخلش بود. سوییت رو همراه صبحانه سلف سرویس، شبی ۹۰۰ لیر گرفتم و برای یک هفته پرداخت کردم.بعد از نیم ساعت جابجایی وسایل و استراحت، برای صرف شام به مرکز خرید جواهر که حدودا ۵ دقیقه پیاده‌روی داشت رفتیم.

مرکز خرید جواهر

مرکز خرید جواهر

استارت پاساژگردی

برای شام به فود کورت جواهر رفتیم و دو تا پیتزا و یک پیده به همراه سیب‌زمینی و سه تا نوشابه از برند sbarro سفارش دادیم که تقریبا ۵۰۰ لیر شد. بسیار خوشمزه بود و خمیرش ترد شده بود.

فودکورت جواهر

فودکورت جواهر

بعد هم از طبقه همکف جواهر، خمیردندون، مسواک، شامپو بدن، شامپو سر و... ‌به همراه آب، بستنی، دنت، دستمال کاغذی و... خریدیم و رفتیم هتل. یه دوش گرفتیم و خواااب تا صبح. ساعت ۱۰ بیدار شدیم و برای خوردن صبحانه رفتیم طبقه همکف. صبحانه سلف هتل از نظر کمیت و کیفیت مناسب بود. چند مدل پنیر، سالاد، لبنیات و...

صبحانه سلف هتل
صبحانه سلف هتل
صبحانه سلف هتل
صبحانه سلف هتل

سر خیابون سوار ون‌های میدان شدیم و روبروی ایستگاه ون‌های میدان، بلیت برگشت رو برای ۶ روز بعد به قیمت نفری دو میلیون تومان خریدیم. البته چون در مسیر اومدن به ترابزون به مشکل خورده بودیم و خودمون دوباره بلیت اتوبوس خریده بودیم، مبلغی بابت بلیت ندادیم و قرار شد نفری ۵۰۰ هزار تومن بدیم، اونم بعد از اینکه از مرز رد شدیم و امکان پرداخت بانکی داشتیم.دو تا آب پرتقال طبیعی توی میدان خوردیم که شد ۱۰۰ لیر و بعد سوار ون‌های فوروم ترابزون شدیم و رفتیم فوروم.

میدان اصلی شهر
میدان اصلی شهر
دفتر فروش بلیت بازی‌های تیم ترابزون‌اسپور
دفتر فروش بلیت بازی‌های تیم ترابزون‌اسپور در میدان

فوروم بزرگترین مرکز خرید ترابزون هست. تقریبا هرچی شما بخوای اونجا پیدا میشه، ولی طبیعتا مثل مراکز خرید استانبول یا شهرهای بزرگ دیگه ترکیه نیست. ما دو تا کفش کتونی آدیداس خریدیم، یکی ۴۰۰۰ لیر و یکی دیگه ۲۸۰۰ لیر و البته خرید سویشرت و شلوار جین و...

مرکز خرید فوروم ترابزون
مرکز خرید فوروم ترابزون
درخت کریسمس در فوروم
درخت کریسمس در فوروم

کورش در سرزمین آرزوها

چیزی که کورش خیلی دوست داشت، فروشگاه اسباب‌بازی توی طبقه سوم بود که رهاش کردیم توی فروشگاه بچرخه و خودمون رفتیم طبقه همکف و در کافی‌شاپ ترک کاهوسی، موکا و قهوه خوردیم. وقتی برگشتم، فهمیدم چه بلایی سرم اومده.

فروشگاه اسباب‌بازی تویز شاپ در طبقه آخر فوروم

فروشگاه اسباب‌بازی تویز شاپ در طبقه آخر فوروم

آقا رفته بود و سه تا از گرونترین لگوها رو انتخاب کرده بود و می‌گفت یکیش رو بخر! نگاه که به قیافش کردم، دیدم حاضرم همه دنیا رو بدم تا الان ناامید نشه. خلاصه یکیش رو انتخاب کرد و ۳۰۰۰ لیر پرداخت کردیم و اومدیم بیرون. انقدر خوشحال بود که حد نداشت. تا آخر سفر هم خودش حملش کرد و شبها هم نزدیک تختش نگهش می‌داشت.شام توی فودکورت فوروم بودیم و همبرگر، مرغ سوخاری و لامهجون با نوشابه و سیب‌زمینی خوردیم که حدودا شد ۶۵۰ لیر.

شام در فودکورت فوروم
شام در فودکورت فوروم

مواظب باش، اینجا دزد زیاده!

خطرناکترین سارق توی اینطور سفرها، ولع خرید خودمون هست. با دیدن ویترین مغازه‌ها، اجناس و صدالبته قیمت‌ها، خرید نکردن کار بسیار سختیه.طبق روال هر روز، دوش و صبحانه و حاضر شدن برای خرید. حدود ۱۱ بود که رفتیم اوتلت جواهر و لباس و مواد شوینده و بهداشتی و لوازم آرایش خریدیم. تو شعبه واتسون جواهر که فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی هست، حدود سه ساعت بودیم و ۸۰۰۰ لیر خرید کردیم. انواع شامپو، افترشیو، مام، کرم روز و شب، پد، لاک، لاک‌پاک‌کن و کلی لوازم آرایش.

شعبه واتسون فوروم

شعبه واتسون جواهر

ساعت ۴ عصر بود که برگشتیم هتل و وسایل رو گذاشتیم، نیم ساعتی استراحت کردیم و با علی و سمیه که اونا هم دچار بحران بی‌برنامگی لب مرز شده بودن و توی مسیر اومدن به ترابزون باهاشون آشنا شده بودیم قرار گذاشتیم برای شام و برگشتیم جواهر و توی طبقه دوم که یه تراس رو به دریا داره نشستیم و قهوه، کیک و نوشیدنی سفارش دادیم و از منظره لذت بردیم.

کافی‌شاپ جواهر

کافی‌شاپ جواهر

قرار شد بریم میدان برای گردش و شام. علی هم قرار شد ترمینال پیاده بشه و بلیت اتوبوس بگیره برای فردا و پنج تایی بریم اوزونگل. به میدان که رسیدیم، رفتیم FLO و برای کورش نیم‌بوت، کلاه و شال‌گردن خریدیم. علی هم سر و کله‌اش پیدا شد و گفت که چون فصل زمستونه و توریست تور ترابزون کمه، اتوبوس نبوده و با یک ون هماهنگ کرده که فردا صبح بره دم هتل اونا و بعد بیان دنبال ما و با هم بریم اوزونگل.

خرید تا خون در بدن جاری است

توی خیابون اوزون‌سوکاک که شبیه خیابون استقلال استانبول هست قدم زدیم و از شعبه ایوروشه چند تا رژ، سرم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مو و کرم‌پودر خریدیم که شد حدود ۴۰۰۰ لیر. بعد رفتیم یه مغازه که علی و سمیه قبلا اونجا دونر خورده بودن و تعریفش رو کردن، ولی با اینکه ساعت ۷ بود، غذاش تموم شده بود و ما هم مثل لشگر شکست‌خورده زدیم بیرون و رفتیم مک‌دونالد و همبرگر، ماشروم‌برگر و مرغ برگر سفارش دادیم، با نوشابه که حدود ۶۰۰ لیر شد.

مک‌دونالد در خیابان اوزون سوکاک

مک‌دونالد در خیابان اوزون سوکاک

بعد از شام یه دوری توی میدان زدیم و از دوستامون جدا شدیم رفتیم هتل و حدود ۱۱ خوابیدیم.

آماده باش، بهشت همین نزدیکی‌هاست

صبح ساعت هفت بیدار شدیم و بعد از دوش گرفتن و صبحونه خوردن، منتظر شدیم تا علی و سمیه ساعت ۹ صبح با یک ون بنز اومدن دم هتل و سوار شدیم و حرکت کردیم به سمت اوزونگل.جاده بسیار زیبا و جالبی بود. حدود یک ساعت بعد رسیدیم اوزون‌گل. انقدر محو زیباییش شدیم که سرما یادمون رفت. با راننده قرار گذاشتیم که ساعت سه برگردیم پیشش و اون منتظر ما بمونه. شروع به قدم زدن دور دریاچه اوزونگل کردیم، بی‌نظیر، زیبا و بدون رقیب در منطقه، فوق‌العاده تمیز و خلوت بود. از حدود ۲۵۰ تا پله بالا رفتیم تا از منظره بالا دریاچه رو ببینیم و عکس بگیریم.

اوزونگل
اوزونگل

این روزها که از شدت آلودگی هوا تو تهران حتی مدارس تعطیله، دیدن چنین آب و هوایی بیشتر آدم رو به وجد میاره.

مسجد اوزونگل

مسجد اوزونگل

در وصف اوزونگل زیاد نوشته شده و قطعا زیاد نوشته خواهد شد، ولی هیچ کلمه و جمله‌ای قادر به وصف زیبایی آنجا نیست. اما قطعا واژه سوییس ترکیه برازنده اوزونگل هست. دریاچه‌ای زیبا و بکر و صدالبته محافظت شده، در میان کوه‌های پوشیده از درخت و قله‌هایی پوشیده از برف.بعد از یک دور کامل زدن دور دریاچه و دیدن هتل‌ها و رستوران‌های خالی از مشتری به دلیل خارج از فصل سفر بودن و کلی عکس گرفتن، حدود ساعت سه عصر به محل قرار با راننده رسیدیم و سوار ون شدیم و برگشتیم به میدان.

توی مسیر از فرط خستگی همگی حداقل ۲۰ دقیقه چرت زدیم و ساعت چهار و نیم به میدان رسیدیم و همون دونرفروشی گیت گیت چیکن که دیروز غذا تموم کرده بود رو پیدا کردیم و ساعت چهار و نیم نفری یک دونر مرغ با نوشابه سفارش دادیم که هر نفر ۷۰ لیر پرداخت کردیم.کیفیت متوسط رو به بالایی داشت و به قیمتش می‌ارزید، فقط برای میز خالی باید ۱۰ دقیقه صبر می‌کردیم. در کل از پنج بهش ۴ امتیاز میدم، تمیز خوشمزه و با پرسنل مودب.

بعد از خوردن ناهار، از دوستامون خداحافظی کردیم، چون برنامه داشتن فردا به باتومی و احتمالا بعدش به تفلیس برن و ما چون این برنامه رو قبلا داشتیم، کمی راهنمایی‌شون کردیم و ترغیب کردیم که حتما به گرجستان سفر کنن. مخصوصا حالا که تا ترابزون اومدن و تا باتومی کمتر از سه ساعت راه هست و به راحتی با ون امکان رفتن به باتومی محیاست.بعد از خداحافظی با دوستامون راهی خیابون‌های اطراف میدان شدیم و طبق روال معمول خریدها شروع شد. از یکی از شعبات ایفل که فروشگاه خوشبوکننده هوا و عطر هست، دو تا خوشبوکننده ماشین خریدیم با بوی منگو و اقیانوس که هر کدوم ۱۵۰ لیر بود. کوتون، کولینر، ماوی، eve، لیوایز و... رو هم رفتیم و بعد از کلی خرید، رفتیم سمت هتلمون.

خیابان‌های اطراف میدان

خیابان‌های اطراف میدان

دور میدان محلی هست که شما هر جای شهر بخوای بری، از اونجا ون هست و ما هم سوار ون‌های یومرا شدیم و سر کوچه هتل پیاده شدیم، سری هم به فروشگاه مادام‌کوکو زدیم و دیدیم که حراجی شب کریسمس شروع شده و با خرید یک ست پارچ و لیوان به قیمت ۴۵۰ لیر، دو ست دیگه هم بهمون هدیه دادن. به عبارتی یکی بخر و سه تا ببر بود.

بعد خرید از مادام کوکو به طرف هتل راه افتادیم و سرراه رسیدیم به کلمبیا کافی که یه کافی‌شاپ مدرن و بسیار به‌روز بود و سفارش دو تا موکا و یک میلک شیک دادیم و مبلغ ۲۸۰ لیر پرداخت کردیم. بعد از نیم ساعت نشستن توی کلمبیا کافی، رفتیم هتل و تا ساعت ۱۱ درگیر اینستا و واتساپ و گوشیو صدالبته خوردن نوشیدنی بودیم. ساعت ۱۲ خوابیدیم و خودمون رو برای فردا آماده کردیم.

کافی‌شاپ کلمبیا

کافی‌شاپ کلمبیا

امان از پای پیاده

امروز صبح هم مثل هر روز دوش و صبحانه هتل، شروع‌کننده صبح ما شد و با قصد خرید روتختی، ملحفه و حوله تن‌پوش زدیم بیرون و راهی شدیم به سمت فروشگاه‌هایی که قبلا به طور کاملا اتفاقی بین راه میدان تا هتلمون دیده بودیم. اشتباه بزرگمون این بود که پیاده راه افتادیم و فکر کردیم نزدیکه. حدود نیم ساعت رفتیم به سمت مرکز ترابزون تا رسیدیم به هتل مرکوری که فروشگاه بزرگ ازدیلک اونجا بود و دو تا حوله تن‌پوش برای خودم و کورش خریدیم که شد ۱۴۰۰ لیر، البته اولی قیمت عادی داشت ولی دومی ۵۰ درصد تخفیف خورده بود.تقریبا روبروی ازدیلک یه فروشگاه بزرگ تاچ بود، از پل عابر پیاده رد شدیم و رفتیم فروشگاه واقعا بزرگ تاچ. تمام محصولات این برند در این فروشگاه موجود بود، مخصوصا ست‌های ملحفه و روتختیش کامل بود. چهار ست روتختی خریدیم که شد ۵۱۰۰ لیر.

فروشگاه بزرگ تاچ
فروشگاه بزرگ تاچ
فروشگاه بزرگ تاچ
فروشگاه بزرگ تاچ

بعد تصمیم گرفتیم که پاندورا و کورش بمونن اونجا و برن لب دریا تا من برم خریدها رو بزارم هتل و برگردم. چون همراه بردنشون اصلا معقول نبود. به دلیل تاخیر ون، رفت و برگشت من ۴۰ دقیقه طول کشید. در هر حال برگشتم و سوار ون شدیم و رفتیم فوروم ترابزون. باز هم خرید باقیمانده لوازم بهداشتی و آرایشی، لباس و سوغاتی. حدود ۴ عصر رفتیم فودکورت فوروم که طبقه سوم هست و چیزبرگر و همبرگر به همراه سیب‌زمینی و نوشابه و کوفته با آبمیوه خریدیم حدود ۷۰۰ لیر.

از امکانات جالب مرکز خرید فوروم، دستشویی خانواده بود! وقتی بچه داشته باشی، متوجه میشی چه امکان لازمیه. منظور من اتاق مادر و بچه نیست، مکانی هست که پدر و مادر میتونن بدون خجالت و وجود شخص غریبه‌ای، بچه رو تا پشت در دستشویی همراهی کنن. مثلا مادر میتونه با پسر بچه ۱۰ سالش وارد اون محیط بشه و منتظر باشه؛ بعدش هم ببینه پسرش داره از روشویی استفاده می‌کنه و با هم برن بیرون. یا پدر میتونه دختربچه خودش رو همراهی کنه.

دستشویی خانواده در فوروم

دستشویی خانواده در فوروم

بعد از ناهار رفتیم طبقه منفی یک سراغ میگروس و کلی شکلات، بیسکویت و انواع خوراکی و نوشیدنی برای خونه و آوردن به تهران خریدیم، چون لیرهام تموم شده بود، به اجبار تو یه فروشگاه موبایل و سیمکارت، دلار رو چنج کردم با قیمت ۱۰۰ لیر پایین‌تر از صرافی. تو تاریخ سفر ما، قیمت صرافی ۲۸۸۵ لیر بود به ازای ۱۰۰ دلار. بعد از پرداخت فاکتور میگروس، برگشتیم سمت هتل و توی هتل استراحت کردیم تا فردا صبح.

زیبای دوست‌داشتنی

از فرط راه رفتن زیاد، تمام عضلات پامون له و خسته بود و تا ساعت ده خوابیدیم. صبحونه رو خوردیم و حاضر شدیم که بریم بام ترابزون یا همون بزتپه؛ قرار شد سر راه به دو، سه تا فروشگاه سر بزنیم و باقیمونده خریدها و سوغاتی‌ها رو هم از اطراف میدان و خیابون اوزون‌سوکاک بگیریم.ماوی، کولینز، السی‌وایکیکی، دفکتو و... به خودمون اومدیم دیدیم ساعت ۵ عصر شده. البته وسط خریدها، طبقه همکف هتل زرلو که اوایل اوزون‌سوکاک هست یه کافه دنیا کاهوسی داره که اونجا نشستیم و قهوه، موکا و آب پرتقال خوردیم به قیمت ۲۰۰ لیر.

ساعت پنج و نیم رفتیم میدان و ون‌های بزتپه رو سوار شدیم، اما کلا فراموش کردم که بگم ما رو چای‌باهچسی یا همون باغچه چای پیاده کنه و تا آخر مسیر باهاش رفتیم که چون بالای کوه و سربالایی بود، راهی بسیار شیبدار داشت. وقتی پیاده شدیم، از چند نفر سئوال کردم و بهم گفتن که باید همین مسیر رو دویست متر بری و سمت راستت ورودی و مسیر پیاده‌روی بام ترابزون هست.ما هم توی اون سربالایی‌ها و سرپایینی‌ها راه افتادیم، کورش و پاندورا هم خسته شده بودن و مدام اعتراض می‌کردن. بالاخره رسیدیم، ولی اصلا ۲۰۰ متر نبود و بیشتر شبیه دو کیلومتر بود.

ورودی بزتپه
ورودی بزتپه
بام ترابزون

بام ترابزون

ولی به نظرم ارزش اومدن رو داشت. بسیار زیبا و چشمنواز، کل شهر و اتوبان‌ها و ساختمون‌ها رو می‌تونستی از بالا ببینی. از اون مواردی که حتما باید خودت تجربش کنی. کلی عکس گرفتیم و توی مسیر پیاده‌رویش حسابی لذت بردیم ولی به دلیل سرما و نبودن رستوران برگشتیم. البته کافه داشت، ولی چون توی محوطه باز بود، ترجیح دادیم اونجا غذا نخوریم.

یک شعبه رستوران کساب یا همون قصاب توی محله فرشته تهران بود که یک سالی میشه منتقل شدن به اندرزگو و من از قبل آدرس و لوکیشن شعبه ترابزونش رو توی گوشیم سیو کرده بودم، تصمیم گرفتیم که به رستوران کساب بریم که استیک‌های خوبی دارن و در کل رستوران سطح بالایی هستن، اما ای دل غافل...

خلاصه برگشتیم میدان و من گوشیم رو از جیبم درآوردم و دیدم به دلیل گرفتن عکس‌ها و فیلم‌های زیاد، شارژ باتریش تموم شده و گوشیم خاموشه. از چند راننده ون در مورد رستوران کساب سئوال کردیم، ولی هیچ‌کدوم جواب درستی ندادن. ما هم چون خیلی خسته بودیم، تصمیم گرفتیم که ریسک نکنیم و بریم به رستوران کالامیش که اون رو هم از قبل نشون کرده بودم و از قدیمی‌ترین رستوران‌های شهر هست و حدود ۷۰ سال قدمت داره. البته کاملا بازسازی و نوسازی شده. سوار ون شدیم و از راننده خواستم ما رو راهنمایی کنه و اون هم دقیقا جلوی رستوران ما رو پیاده کرد.

رستوران کالامیش

رستوران کالامیش

رستوران دو طبقه بود و نمای جالبی داشت. در طبقه همکف محل تهیه غذاها و یک یخچال بزرگ قرار داشت که لاشه آویزان گوسفندها و گوساله‌ها در اون خودنمایی می‌کرد و نشان از تازه بودن گوشت مصرفی در این رستوران بود. وقتی وارد شدیم، ما رو به طبقه بالا راهنمایی کردن‌ و متوجه شدم طبقه همکف رو بیشتر مجردها استفاده می‌کنن.

رفتیم طبقه بالا، محیطی بسیار شیک و دوست‌داشتنی با گارسونی به مراتب خوش‌پوش، زیبا و خوش‌برخورد. درخواست منو کردیم، ولی نداشتن! و من به نمایندگی از همسر و پسرم رفتم طبقه پایین برای انتخاب؛ نه به این دلیل که محیط طبقه اول مردونه است یا من غذاهای اونجا رو می‌شناسم، به خاطر اینکه خسته بودن و حس پایین رفتن رو نداشتن.

با راهنمایی گارسون از پله‌ها رفتم پایین و دم یخچال وایستادم، اونجا بود که ضمن صحبت با گارسون فهمیدم این رستوران ۷۰ ساله که فقط همبرگر و استیک می‌پزه و برای همین منو ندارن. دو تا همبرگر و یک پرس استیک سفارش دادم به همراه دو نوشیدنی ملایم و یک کوکا و بعد برگشتم طبقه بالا و سر میز خودمون. بعد از ۱۰ دقیقه غذا رو آوردن، به قدری خوشمزه بودن که ۴ تا همبرگر دیگه هم سفارش دادیم. البته این رو هم بگم که همبرگرها رو به صورت ساندویچ سرو نمی‌کردن و چند تکه نون تست برشته شده همراهش بود. صورتحساب ما شد ۱۵۰۰ لیر و بعد از پرداخت با چهره‌هایی خوشحال و راضی از رستوران بیرون اومدیم و سوار ون شدیم و سر راه چند تا باقلوا خریدیم ۸۰ لیر و به هتل رفتیم و چای همراه باقلوا خوردیم و حدود ۱۱ شب خوابیدیم.

باز هم خرید؟

ساعت ۱۰ صبح بیدار شدیم، امروز بارونیه و مناسب پاساژگردی!!! تمام وقت رو توی فوروم گشتیم و خرید کردیم. اصلا قرار نبود توی این سفر انقدر خرید کنیم، ولی نمی‌دونم چی شد که کلا تو خرید بودیم. برای ناهار رفتیم فود کورت با یک منظره عالی رو به دریا ناهار خوردیم و عصر حدود ساعت ۶ برگشتیم هتل و تمام وسایل رو توی چمدون‌ها جمع کردیم، چون فردا باید برمی‌گشتیم تهران.

اسکندر کباب

اسکندر کباب

امروز، روز آخر سفره و طبیعتا اصلا دلم نمیخواد برگردم؛ ولی چاره‌ای نیست. حدود ۱۰ بیدار شدیم و رفتیم برای صبحانه، بعد تا ۱۲ تو اتاق استراحت کردیم که بهمون خبر دادن ساعت حرکت اتوبوس از ۴ به ۶ عصر تغییر پیدا کرده. علی و سمیه هم که رفته بودن گرجستان، از لب مرز سوار اتوبوس میشدن و ما هم توی ترمینال ترابزون بهشون ملحق می‌شدیم. اتاق رو تحویل دادیم و بهشون گفتیم که دو تا از لیوان‌هاتون رو شکستیم، اما گفتن مشکلی نیست و نیاز یه پرداخت هزینه نداره. ما هم چمدون‌ها و خریدها رو گذاشتیم هتل و خودمون رفتیم اون سمت خیابون توی جواهر. یه دوری زدیم و کورش چند تا آبنبات خرید و بعد سوار ون شدیم و رفتیم فوروم.

دیگه خسته شده بودم از این همه پاساژگردی و خرید، همون اول ورودی مرکز خرید یه کافی‌شاپ به اسم دنیا کاهوسی هست، ولی چون توی محیط باز بود و هوا هم سرد، پس رفتم تو و نشستم روی صندلی‌های راحت داخل فوروم ، همه پول‌ها رو تحویل دادم و گفتم فقط برای من یه موکا بخرید، من همین‌جا می‌شینم. اونا هم پولا رو گرفتن و رفتن خرید!!!

چیز خاصی نخریدن اون روز و برگشتن پیشم. حدود ساعت ۴ راه افتادیم سمت هتل و وسایل رو برداشتیم، حجم چمدون‌ها به قدری زیاد بود که فکر ون رو هم نکردیم و از رسپشن هتل خواستیم برامون تاکسی بگیره.

چمدان‌ها در پایان سفر

چمدان‌ها در پایان سفر

چند دقیقه بعد یه تویوتا استیشن تاکسی اومد و همه چمدون‌ها راحت جا شدن. هزینه تاکسی برای یک مسافت ۱۲ دقیقه‌ای و کمتر از ۹ کیلومتر شد ۳۱۵ لیر، البته طبق محاسبه تاکسیمتر. ساعت پنج و نیم رسیدیم ترمینال و هفت بود که اتوبوس رسید. علی و سمیه هم توی اتوبوس بودن، سلام علیکی کردیم و چمدون‌ها رو بردیم تا دم اتوبوس و خودمون هم سوار شدیم.

بهشون خیلی توی باتومی خوش گذشته بود، چند تا عکس باحال و کارت‌پستالی هم گرفته بودن. ماشین راه افتاد و حدودا ۵ صبح رسیدیم مرز بازرگان، کارهای عبور و مرور از مرز و بازرسی و گمرک تقریبا یک ساعتی طول کشید، مامور گمرک یک آقای آذری‌زبان بسیار محترم بود و از همه می‌پرسید چی دارید توی ساک یا چمدون؟ طرف هم مثلا می‌گفت لباس و دو تا کفش. مامور گمرک هم مودبانه می‌گفت به سلامت و اصلا در چمدون یا ساک رو باز نمی‌کرد و حرفش رو قبول می‌کرد.

هرچی لیر و دلار داشتم فروختم و ریال گرفتم، چون تا سفر بعدی که معلوم نبود کی باشه، نمی‌خواستم نگهشون دارم.تقریبا ۱۱ و نیم بود که رسیدیم تبریز و علی و همسرش پیاده شدن و با هم خداحافظی کردیم. ما هم ساعت هشت رسیدیم میدان آزادی و این سفر پر از خرید و خاطره‌انگیز هم تموم شد.

در ادامه چند تا نکته ریز رو بگم خدمتتون:

* گذشت اون موقعی که چای کمرباریک توی ترکیه یک لیر بود، الان ۱۰ لیره. اون موقع دلار ۴ تومن بود، الان ۵۰ تومن. پس قیمت‌هاتون رو به روز کنید.

* به هیچ وجه از تاکسی استفاده نکنید، ون همیشه در دسترس، سریع و ارزونه.

* کوچه پس‌کوچه‌های شهر رو حسابی بچرخید، ارزشش رو داره.

* قبل از سفر، مخصوصا ایام تعطیلات و پیک سفر، حتما هتل رزرو کنید تا وقتی خسته از راه می‌رسید، تازه دغدغه هتل نداشته باشید.

* لباس گرم در فصل پاییز و زمستون فراموش نشه.

 

امیدوارم تونسته باشم کمک هر چند کوچیکی به شما سروران گرامی کرده باشم برای تصمیم یا راهنمایی سفر به این شهر بندری زیبا.

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر