بعضی از افراد اصولاً رفتن به سفر و مسافرت را بسیار سخت و دشوار می دانند یا اینکه سفر را برای خود سخت می گیرند مخصوصاً اگر این سفر خارجی و تصور این باشد که وارد دنیای دیگری شده اید! به جرأت می توان گفت؛ هرکسی لذت سفر را درک نماید مسافرت برای او بسیار دلنشین و جذاب خواهد بود.
سفر رفتن هنر است و صدالبته نوشتن از سفر و مرور خاطرات آن هنرمندانه تر و جذاب تر! نوشتن از سفر و حفظ نوشته ها و خاطرات سفر لذتی مضاعف دارد. مسافرت و مرور خاطرات سفربرای من نیز چنین است؛ مهیج، جذاب و خاطره انگیز.
الغرض! در این بین سفری برایم رقم خورد که متفاوت تر از دیگر مسافرت های من بود. سفری برای کشف نوستالژی های دوران کودکی ام! سفر به جائی که تا قبل از سفر، آنجا برای من بسیار موهوم و در عین حال محرک کنجکاوی دوران کودکی ام بود؛ سفر به کشور آذربایجان.
(به جهت آشنائی خوانندگان با این سرزمین، در این سفرنامه علاوه بر نگارش ماجراهای سفر چند روزه به آذربایجان، بطور گذرا بخشهائی نیز بصورت گزارش تلفیقی در مورد آداب و رسوم و معرفی بصورت خلاصه و اجمالی بخشی از این سرزمین و مناطق دیدنی آنها به آن افزوده شده است.
با توجه به اینکه سفر من بیشتر جنبه تجاری داشت و متأسفانه فرصت کافی برای گشت و گذار در شهر باکو و دیگر نقاط آذربایجان نبود، امّا سعی شده برای خوانندگانی که این سفرنامه را می خوانند، برخی از مناطق آذربایجان و شهر باکو که یک توریست می تواند در هنگام مسافرت از آنجا دیدن کند، معرفی گردد. البته ممکن است با توجه به روش و میزان نگارش سفرنامه، قصوری در خصوص معرفی برخی مناطق دیگر کشور آذربایجان رخ داده باشد. در واقع ضمن نوشتن سفرنامه و معرفی کشور آذربایجان، سخن از مناطقی به میان آمده است که گردشگر در صورت سفر زمینی، می تواند در مسیر آستارا تا باکو این مناطق را ببیند).
نوستالژی های کودکی من از سرزمین "کوراوغلی"
سالها پیش پدرم هر سال تابستان خانواده را سوار خودرو شخصی می کرد و از تهران جهت گذران یک تابستان دلنشین به مقصد شهر "سرعین" یک تنه می راند. یادم می آید کل خانواده به عشق این سفر، سال را طی و برایش لحظه شماری می کردیم. بستن بار و بندیل بر روی باربند خودرو و راهی شدن از صبح زود به مقصد سرعین همیشه برایم لذت بخش بود. مسافرت خانوادگی به همراه خواهران و برادران و پدر و مادر با خودرو شخصی در ایّام کودکی و نوجوانی ام، اوقات شیرین و خوشی بودند که خاطرات خوب آن سالهای (کمی دور) برایم ماندگار شده است و همیشه با یادآوری آن ایّام دلم غنج می رود.
مسیر سفر همیشگی مان تهران، قزوین، رشت، آستارا، اردبیل و در نهایت سرعین و بازگشت از طریق تبریز (و چند روز اقامت و دید و بازدید بستگان)، زنجان و تهران بود. سفری جذاب و همیشه خاطره انگیز برای من بود. در میانه مسیر با دیدن طبیعت زیبای جاده های شمال ایران همیشه احساس خوبی داشتم و سفری که یک سال برایش انتظار می کشیدم برای من بسیار لذت بخش و هیجان انگیز بود.
عکس 1- طبیعت گردنه حیران (جاده آستارا به اردبیل)- منبع:اینترنت
عکس 2- جاده و طبیعت گردنه حیران (برجک نگهبانی مرزی)- منبع:اینترنت
جاده های شمالی ایران سرسبز بودند و روح نواز امّا در بخشی از مسیر و هنگام گذر از شهر زیبای آستارا و گردنه حیران و در مسیری پر پیچ و خم، در سمت راست جاده حصارهای سیم خارداری را می دیدم با ظاهری متفاوت از سیم خاردارهای مناطق نظامی خودمان که در همان ایام برایم بسیار جالب توجه و البته کمی خوفناک و اسرارآمیز بودند! گرچه آنطرف حصارهای سیم خاردار هم جنگلی سرسبز و زیبا و با درختانی تناور بود امّا همیشه هنگام گذر از آنجا نسبت به آنطرف سیمهای خاردار حسی مبهم داشتم!
عکسهای 3 و 4 - مرز ایران و آذربایجان و سیم خاردارها (جاده آستارا به اردبیل)- منبع:اینترنت
یادم هست در اولین سفرمان به سرعین، در عالم کودکی وقتی از پدرم پرسیدم آن سیم خاردارها چیستند و پشت آنها چه خبر است!؟ او مفصل توضیح داده بود که سرزمین پشت آن سیم خاردارها کشور تزارها و یکی از جمهوریهای شوروی (سابق) است و متعاقبش خاطرات سالهای دور از سفر پدرش (پدربزرگم) به "مسکو" و "باکو" را برایم با آب و تاب تعریف کرده بود. همچنین نکاتی از تاریخ دوران قدیم و از انقلاب شوروی و حکومت تزارها و بلشویکها و ماجرای اخراج خارجیان از شوروی (سابق) در زمان ایجاد یک کشور کمونیستی برایم گفته بود.
در آن زمان سرزمین پهناور اتحاد جماهیر شوروی هنوز پابرجا و آذربایجان یکی از جمهوریهای آن بود. البته من در عالم کودکی و نوجوانی از ماهیت "جمهوری" یک کشور هیچ تصوری نداشتم و مفهوم آن را نمی دانستم و با ورانداز کتابهای جغرافیا و نقشه های اطلس آن زمان، اتحاد جماهیر شوروی را فقط کشوری بزرگ و بسیار پهناور تصور می کردم و سرزمین پشت سیم های خاردار را هم بخشی از شوروی می دانستم!
در آن سالها سرزمین پشت سیم خاردارها را یک "سرزمین وهم آلود" تصور می کردم! و از طرفی هم وسوسه دیدن آنطرف سیم خاردارها همیشه با من بود. از همان دوران کودکی آنجا را سرزمینی مخوف و عجیب می پنداشتم با تصور اینکه در آنجا انسانهائی خشک که همگی لباس نظامی به تن دارند و مدام رژه می روند! علتش را نمی دانم؛ شاید به این خاطر که پدرم به نقل از پدرش آنجا را طوری توصیف کرده بود که من بدینگونه تصور می کردم! از طرفی دیدن آن سیم خاردارها، نمی دانم چرا مرا یاد فیلمهای پارتیزانی و بعضی فیلمهای ژانر جنگی قدیمی می انداخت! و این پندار را در من بوجود می آورد.
همچنین یادم می آید پدرم در دوران کودکی ام از سرزمین آذربایجان افسانه "کوراوغلی" را در قالب داستان برایم تعریف می کرد...
گرچه در مورد افسانه کوراوغلی نوشته و داستانهای مفصل بسیاری وجود دارد و در این مجال نمی گنجد امّا بد نیست سطوری در مورد این قهرمان ملی آذربایجان نوشته شود.
... حکایت کوراوغلی حکایت عشق و دلداگی است، حکایت ستیز با دشمن با عرق وافر به میهن است، حکایتی است ممزوج از نوای حماسی ساز و نواز عاشیق ها (عاشیق نوازنده و خواننده دوره گردی است که با ساز خود در عروسی ها و مجالس دف و سرنا می نوازد و می خواند و داستانهای عاشقانه و رزمی و فولکلوریک می سراید) در گیر و دار مبارزه با ظلم شاه عباس به مردم آذربایجان و حکایتی از حماسه قهرمانان واقعی و دلاروی های مردم آذربایجان.
آنچه که در تاریخ در مورد کوراوغلی آمده این است؛
افسانه کوراوغلی از داستانهای فولکوریک در کشور آذربایجان و نماد مبارزه مردم بر علیه ظلم است و وقایع آن در زمان شاه عباس صفوی می گذرد. کوراوغلی (نام واقعی اش بنام روشن) یک قهرمان حماسی معروف در بین مردمان آذربایجان و همچنین آذری های ترکیه و ترکمن ها است.
در قرن 17 میلادی و در زمان حکومت شاه عباس، حکومتیان و خوانین ظلم بر مردم و روستائیان آذربایجان را از حد گذرانده بودند که در این هنگام شورش مردم و قیام جلالیان شکل می گیرد. در این بین یک فرد روستائی بود به نام "علی کیشی" با فرزندش "روشن" زندگی می کرد. او اربابی داشت به نام "حسن خان". علی کیشی مادیانی را با اسب افسانه ای جفت می کند و دو اسب بنام های "قیرات" و "دورات" که هر دو نحیف بودند، بدنیا می آیند. علی کیشی یکی از اسب ها را به حسن خان می دهد امّا به دلیل نحیف بودن اسب، حسن خان تصور می کند که علی کیشی به او توهین کرده است بنابراین دستور می دهد چشمان علی کیشی را از حدقه در آورند! علی کیشی پس از این واقعه به همراه پسرش روشن که به "کوراوغلی" معروف می گردد (کور اوغلی یعنی پسر مرد کور) از آنجا می گریزد. روشن کره اسبها را با جادو در تاریکی پرورش میدهد و در "قوشابولاق" (به معنی دو چشمه) در شبی معین در رودخانه آب تنی میکند و بدین گونه هنر عاشقی در روح او دمیده می شود. علی کیشی از یک تکه سنگ آسمانی که در کوهستان افتاده است، شمشیری برای پسر خود سفارش میدهد و سپس میمیرد. روشن او را در همانجا به خاک میسپارد و بهتدریج آوازهٔ هنرش از کوهستانها میگذرد و در روستاها و شهرها به گوش همه میرسد. او گروهی را برای مبارزه با ظلم پادشاهان تشکیل می دهد و به همراه یارانش در مقابل جور ظالمان و پاشاهان و خوانین میایستد و از حق مردم مظلوم دفاع میکند. سرانجام کوراوغلی پس از کشمکشهای فراوان موفق می شود حسن خان را دستگیر کرده و به آخور ببندد و بدین ترتیب انتقام پدرش را بگیرد...
در خصوص حماسه کوراوغلی اپراهای فراوانی در سرزمین آذربایجان اجرا می شود و نوعی موسیقی با تصنیف حماسی توسط "عاشیقلار" در مدح و بزرگداشت او نواخته می شود...
عکس 5 - کوراوغلی قهرمان ملّی آذربایجان
اکنون پس از گذشت سالها، شوروی (سابق) فروپاشیده بود و دیگر وجود نداشت و کشور مستقلی تشکیل شده بود به نام "آذربایجان".
تا قبل از اینکه از تهران مهاجرت کرده و استان گیلان محل کار و اقامتم شود، این حس تعلیق مبهم به هنگام عبور از خط مرزی با کشور آذربایجان همیشه با من بود. امّا پس از اقامتم در استان گیلان و رفت و آمدهای مکرر به اقصی نقاط این استان از جمله شهر بندری آستارا، انگار دیگر آن حس غریب دوران کودکی و نوجوانی ام وجود نداشت و برایم عادی شده بود.
علیرغم کنجکاوی همیشگی من برای کشف سرزمین پشت سیم خاردارها، هیچگاه تصور سفر به آن دیار را نداشتم و حتی سفر به آذربایجان در لیست مسافرتهای خارجی ام (فعلاً) جای نداشت و یکی از گزینه های کم اهمیت برای مسافرتهایم بود. امّا یک اتفاق و یک پیشنهاد کاری سبب شد که فرصت مسافرت به سرزمین آنسوی سیم خاردارهای وهم آلود دوران کودکی و نوجوانی ام را داشته باشم!
اکنون مجالی پیش آمده بود که قدم به این سرزمین "احساس غریب نوستالژیکم" بگذارم. یک مأموریت کاری و امری تجاری که درکنارش یک گشت و گذار اجمالی می توانست این حس تعلیق مبهم نوستالژیک آن دوران را به یک حس خوب دیگر تبدیل کند.
مقدمات سفر
در اواخر بهمن سال 1396برای انجام برخی امور و انعقاد یک قرارداد کاری و نیز امکان سنجی دیگر پتانسیل های موجود اقتصادی با 2 نفر از همکاران قصد کردیم به کشور آذربایجان و شهر باکو سفر کنیم. مقدمات سفر را آماده و برای اخذ ویزا اقدام کردیم.
علیرغم ورود آزاد و بدون ویزای اتباع آذربایجان به ایران، متأسفانه تردد ایرانیان و مسافرتشان به آذربایجان نیازمند اخذ ویزاست ضمن اینکه گرفتن ویزای این کشور مشکلی ندارد و نیاز به مدارک خاصی نیست. البته یکی از حساسترین موارد در هنگام ورود به کشور آذربایجان اینست که اگر قبلاً به کشور ارمنستان سفر کرده باشید باید اثبات نمائید که به منطقه قره باغ (که به ادعای کشور آذربایجان در تصرف غیرقانونی و قهری ارمنستان قراردارد) مسافرت نکرده اید!
سایت سفارت جمهوری آذربایجان در تهران شرایط ورود به قلمرو کشورش برای اتباع خارجی را چنین عنوان کرده است؛ اگر هر تبعه خارجی به منظور تجارت، بازدید علمی و آموزشی، اشتغال، گردشگری، امور فرهنگ و ورزش، اهداف انساندوستانه، دیدار با بستگان و یا درمان قصد ورود به آذربایجان را داشته باشد ویزا از نوع "عادی" برایش صادر می شود.
- ویزای عادی آذربایجان دو نوع است؛
1- ویزای یکبار ورود: این نوع ویزا فقط برای یک بار ورود و خروج و با اعتبار 90 روز از تاریخ صدور و برای حداکثر 30 روز توقف در کشور صادر می شود.
ویزای کثیرالورود (مولتی): مدت اعتبار این نوع ویزا از زمان صدور حداکثر تا 2 سال است. اتباع خارجی با این نوع ویزا می توانند در طول مدت اعتبار آن به دفعات به قلمرو جمهوری آذربایجان ورود و خروج داشته باشند.
- ویزای ترانزیت:
این ویزابرای اتباع خارجی و افراد فاقد تابعیت که برای رفتن به کشوری ثالث قصد عبور از قلمرو جمهوری آذربایجان را دارند صادر می شود. مدت اعتبار ویزای ترانزیت از تاریخ صدور حداکثر تا 30 روز و مدت مجاز اقامت در کشور حداکثرتا 5 روز (البته با توجه به وسیله نقلیه ترانزیت) است.
مدارک مورد لزوم و شرایط دریافت ویزا در سایت سفارت جمهوری آذربایجان به آدرس؛ (https://tehran.Mfa.gov.az/ir/content/49) درج گردیده است.
دو روش معمول برای اخذ ویزای آذربایجان وجود دارد؛
1- از طریق مراجعه مستقیم به سفارت این کشور در تهران (و یاکنسولگریهای آذربایجان در ایران) و پر کردن فرم تقاضا و ارائه مدارک مورد لزوم و پرداخت 20 دلار برای یک بار ورود و 350 دلار برای کثیر الورود.
2- از طریق سایت ( (asan visa و پرداخت مبلغ 23 دلار به صورت برخط و انتظار 3 روزه برای دریافت ویزای الکترونیکی آذربایجان. این نوع ویزا ظرف مدت 3 روز صادر و گواهی تایید درخواست ویزای الکترونیکی و پرداخت مبلغ ویزا و همچنین اطلاعات صدور ویزای الکترونیکی به آدرس ایمیل متقاضی ارسال می شود.
روش دوم آسانترین راه برای اخذ ویزا برای ما بود بنابراین یک هفته قبل از سفر و پس از مراجعه به سایت آسان ویزا به آدرس https://evisa.gov.az/en و ورود اطلاعات مورد درخواست و پرداخت مبلغ مذکور از طریق کارت اعتباری، امور ویزا انجام شد.
ناگفته نماند؛ برخی آژانسهای مسافرتی با دریافت هزینه ویزای الکترونیکی و مبلغی به عنوان کارمزد، امور مربوط به ویزای الکترونیکی را انجام می دهند.
عکس 6 - پرتال ویزای الکترونیکی آذربایجان
پس از دریافت ویزای الکترونیکی که به ایمیل ارسال می گردد، باید از آن پرینت گرفته شود. توصیه می شود پس از ورود به کشور آذربایجان و انجام تشریفات ورود، تا پایان سفر نیز این برگه به همراه مسافر باشد. غیر از بررسی ویزا در مبادی ورودی به آذربایجان و اخذ اجازه ورود به کشور مذکور، در هنگام خروج از این کشور مأموران مرزی در مبادی خروجی نیز پرینت ویزا را مورد بررسی قرار می دهند.
عکس 7- ویزای صادر شده آذربایجان
همچنین کشور آذربایجان مقرر کرده است؛ اتباع خارجی و یا افراد بدون تابعیت که قصد دارند بیش از 10 روز در قلمرو جمهوری آذربایجان اقامت کنند بدون پرداخت هیچ گونه هزینه قانونی موظف هستند جهت ثبت محل اقامت خود از طرف اداره مهاجرت جمهوری آذربایجان که به آن "قیدیات" می گویند، به مدیر محل اقامت (هتل، آسایشگاه، استراحتگاه خانه شبانه روزی، کمپینگ، مرکز توریستی، بیمارستان، و یا مکان های عمومی مشابه) و یا صاحب منزل و محل سکونت دیگر مراجعه کنند. اگر اتباع خارجی و افراد بدون تابعیت که بیش از مدت مقرر در ویزای الکترونیکی در کشور اقامت کرده و یا محل اقامت خود را اعلام نکرده باشند (در صورت اقامت بیش از 10 روز) تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند. عدم ثبت اقامت ظرف 10 روز از تاریخ ورود، فرد مشمول جریمه به مبلغ 350 الی 400 منات می گردد.
پس از اخذ ویزا، نوبت رزرو مکان اقامتی بود. سایت معتبر (Booking.com) یاور همیشگی در رزرو محل اقامت، گزینه ای بود برای انتخاب مکان اقامتی ما.
با توجه به اینکه سایت (Booking.com) بهترین و معتبرترین سایت دنیا در زمینه رزرو مکان اقامتی است و صاحبان هتلها و اماکن اقامتی پس از رزرو توسط مسافران، ملزم به ارائه تعهدات خود در قبال مسافران (تحویل اتاق به مسافر رزرو کننده بدون چون و چرا) هستند بنابراین امکان عدول از وعده و قراردادشان نیست چرا که این امر برخلاف سیاستهای این سایت است و با گزارش مسافر در خصوص تخلف صاحب مکان اقامتی، عوامل دست اندرکار سایت (Booking.com) پس از بررسی و اطلاع از صحت موضوع بلافاصله آن هتل یا مرکز اقامتی را از لیست خود خارج و اجازه ثبت مجدد در سایت را نمی دهند.
انتخاب ما هتل (Baku Butik Mini-Hotel) در منطقه شمال باکو به نام "یاسامال" بود. با دیدن عکسهای چند هتل و داخل اتاقهای آنها در سایت، هتل مذکور مورد موافقت همکاران قرار گرفت. روزهای 7 تا 11 اسفندماه (26 فوریه تا 2 مارس) برای اقامت در ایام حضور در باکو این هتل را برای 4 شب به مبلغ 100 منات (بدون درخواست کردیت کارت توسط سایت) رزرو کردیم. (البته به جهت اقامت 1 روز بیشتر در باکو بعداً 25 منات دیگر پرداخت شد).
با دیدن عکسهای درج شده در سایت ظاهراً هتل کوچک و تمیزی به نظر می رسید. پیشنهاد 100منات برای 4 شب هم منصفانه بود. البته بعد از مستقر شدن ما در هتل مذکور، صاحب هتل اعلام کرد اقامت هر شبانه روز در این هتل حداقل 65 منات است امّا با توجه به فصل و کمبود مسافر حاضر شده با قیمت کمتری هتل را ارائه کند.
با توجه به اینکه موقعیت مکان اقامتی برای ما اهمیتی نداشت و دوری و نزدیکی به مرکز شهر نیز خللی در برنامه ها ایجاد نمی کرد بنابراین ترجیح بر تمیزی و وجود آرامش منطقه بود. از بین هتلهای مورد نظر در جستجوها به ظاهر این هتل تمیز بود و انصافاً به جز نمای نامناسب ساختمان و قرار گرفتن در کنار ساختمانهای قدیمی منطقه، اتاقها و اثاثیه تمیزی داشت.
از آنجائیکه اغلب ایرانیان فاقد کارت اعتباری (مستر کارت، ویزا کارت، امریکن اکسپرس و...) هستند برای رزرو اتاق اگر نیاز به کردیت کارت بود می توان برای تهیه نوع مجازی آن در اینترنت جستجو نموده و یا از یکی از سایتهای www.creditcardvalidator.org/generator ، www.getcreditcardnumbers.com و یا https://ccardgenerator.com/generat-visa-card-numbers.php در این خصوص کمک گرفته و یک کردیت کارت مجازی ساخت و از اطلاعات آن استفاده و اتاق را رزرو و پس از رسیدن به هتل در آنجا هزینه را پرداخت نمود. همچنین برخی شرکتهای واسط معتبر ایرانی وجود دارند که می توانند برای تهیه کردیت کارت خدمات ارائه نمایند. با اعلام مسافر برای پرداخت به هنگام حضور در هتل، مدیران هتل حق برداشت هیچ هزینه ای از کارت را ندارند و همچنین تا قبل از موعد تعیین شده برای کنسلی نیز حق برداشت ندارند. با توجه به اینکه اصل بر وجود "صداقت" است بنابراین توصیه می شود؛ اگر مسافر واقعاً قصد اقامت در آن مکان را دارد نسبت به رزرو آن اقدام نماید.
در هنگام رزرو مکان اقامتی ممکن است صاحب آن مبلغی را هم به عنوان مالیات در ووچر درج نماید. مالک هتل محل اقامت ما نیز 18% مالیات ارزش افزوده به مبلغ 13.73منات و همچنین 10منات به عنوان عوارض اقامت در شهر! برای ما محاسبه نموده بود.
پس از انجام امور ویزا و رزرو مکان اقامتی، گزینه های نحوه رفتن به باکو را بررسی کردیم؛ گزینه اوّل؛ تهیه بلیط هواپیما و حرکت از رشت به سمت تهران و سپس از فرودگاه امام پرواز به باکو و برگشت نیز بالعکس. گزینه دوم؛ رفتن با خودرو شخصی خودمان (که کاپیتاژ و پلاک بین المللی دارد) و گزینه سوم؛ حرکت از رشت به سمت آستارا و از آنجا رفتن با سواری به سمت باکو و بازگشت نیز بالعکس.
به سه دلیل گزینه اوّل منتفی شد؛ 1- باید تا تهران می رفتیم و سپس فرودگاه امام، چون زمان زیادی صرف می شد و کمی هم خسته کننده بود.
2- گرچه هتل را برای زمان مشخصی رزرو کرده بودیم امّا زمان بازگشت از باکو نامشخص بود بنابراین تنظیم رفت و برگشت با هواپیما برای ما امکان پذیر نبود. 3- گرچه زمستان بود و طبیعت بی جان، امّا استفاده از مسیر زمینی و لذت بردن از طبیعت و دیدن شهرها لطف دیگری داشت.
گزینه دوّم نیز به علت مصلحت سنجی، ناآشنا بودن با مسیر و امکان بروز خستگی مفرط و اینکه شنیده بودم پلیس آذربایجان سخت گیری های زیادی برای رانندگان دارد بنابراین مسافرت از طریق گزینه دوّم نیز مورد قبول واقع نشد.
گزینه سوم؛ حرکت از رشت با خودروهای ویژه رشت – آستارا و پس از عبور از مرز، استفاده از خودروهای آن طرف مرز برای رسیدن به باکو.
قدم بعدی تهیه ارز مسافرتی بود. با توجه به اینکه مرز خروجی ما از آستارا بود و صرافی های زیادی در این شهر وجود دارند بنابراین نگرانی از این بابت نداشتیم ضمن اینکه خرید مستقیم منات به جای دلار و یورو به صرفه تر بود. گرچه پس از رسیدن به آستارا از اینکه قبلاً دلار نخریده بودیم، پشیمان شدیم.
در هنگام مسافرت ما به آذربایجان نرخ برابری دلار با منات 1.7 بود و البته این محاسبات در آذربایجان به کار ما نیامد و با تهیه مستقیم منات دیگر دغدغه ای در باکو جهت تبدیل ارز نداشتیم. خرید ارز را به همان روز حرکت موکول کردیم.
آغاز سفر
غروب روز یکشنبه 6 اسفند 1396؛ از ترمینال سواری های رشت با خودرو تا آستارا رفتیم و شب را در هتل جهانگردی ماندیم. صبح ساعت 8 روز دوشنبه یک جلسه مهم با فرماندار آستارا داشتیم بنابراین تصمیم به عبور از مرز به بعد از جلسه موکول گردید. ساعت 10صبح روز دوشنبه پس از اتمام جلسه برای عبور از مرز به پایانه مسافری گمرگ آستارا که در نزدیکی فرمانداری قرار دارد، رفتیم. انتهای خیابان فارابی سمت چپ به خیابان معلم می رسد. گمرک مسافری آستارا در انتهای اولین خیابان منشعب شده از خیابان معلم است. البته محل ورود به گمرک خودروهائی که عازم آذربایجان هستند از همان انتهای خیابان فارابی است.
عکس 8 - نمائی عمومی از شهر آستارا گیلان – منبع:اینترنت
البته برای ورود به کشور آذربایجان غیر از مرز زمینی آستارا، یکی دیگر از راههای ورود به کشور آذربایجان از طریق مرز بیله سوار در استان اردبیل است. همچنین از شهر جلفا می توان به بخش دیگری از آذربایجان به جمهوری خودمختار با مرکزیت نخجوان (که بخشی از کشور ارمنستان کشور آذربایجان را 2 تکه کرده است) وارد شد. مسافت از مرز آستارا تا شهر باکو تقریباً 320 کیلومتر و از مرز بیله سوار تا باکو تقریباً 200 کیلومتر است.
عکس 9 - داخل محوطه پایانه مسافری گمرک آستارا – منبع:اینترنت
البته ورودی مسافرانی که با خودرو شخصی عازم کشور آذربایجان هستند، قبل از گمرک مسافری می باشد.
عکس 10 - ورودی گمرک و محوطه برای خودروهای عازم کشور آذربایجان - منبع:اینترنت
مسافرانی که از سمت غرب کشور بصورت زمینی به کشور آذربایجان سفر می نمایند، مرز بیله سوار اردبیل نزدیک ترین مبادی ورودی به این کشور است.
قبل از ورود به محوطه سالن عبور مسافرین در گمرک آستارا، افراد زیادی به سمت ما هجوم آوردند. اگر در موقعیت دیگری قرار داشته باشید احساس می کنید که این افراد با خشونت برای زد و خورد به سمت شما می آیند! امّا اینجا ظاهراً این امر متداول است و مسافران به رفتار این آدمها عادت دارند.
در بین آنها چندنفر برای فروش ارز خارجی که عمدتاً "منات" است به سمت مسافران می آیند تعدادی هم برای معرفی مکان اقامتی در باکو و راننده در آنطرف مرز. تعدادی دیگر به شما پیشنهاد می دهند تجارت چمدانی کوچکی انجام دهید! آنها به شما می گویند چند بسته سیگار از این طرف مرز به آنطرف بصورت امانی ببرید و در آنجا تحویل فرد مورد نظر ایشان بدهید و در ازای آن 7 منات بگیرید!
پیشنهاد دهندگان تجارت چمدانی و دلالان مکان اقامتی پس از شنیدن جواب منفی از کنار ما پراکنده شدند. امّا چند فروشنده سمج برای فروش ارز همچنان ما را محاصره کرده بودند.
باتوجه به فرصت کم و عدم دسترسی به صرافی در رشت و به دلیل مشغله زیاد در روزهای قبل از سفر، تصمیم بر این شد که ارز خارجی در شهر آستارا تهیه شود. امّا با رسیدن به آستارا و مشاهده وضعیت موجود از این تصمیم پشیمان شدیم چرا که در هنگام مسافرت ما با توجه به اینکه نرخ برابری دلار با منات 1.7 بود و بالطبع قیمت منات با دلار 4700 تومانی آن روز در حدود 2760 تومان می شد امّا اکنون می بایست منات را با قیمت 2850 تا 2920 تومان می خریدیم آنهم از صرافی ها و فروشندگان اطراف گمرک مسافری.
گرچه اختلاف این مقدار برای ما که تصمیم به خریداری مقدار زیادی منات نداشتیم خیلی چشمگیر نبود امّا بهرحال محاسبات هزینه های سفر برای یک مسافر از پارامترهای مهم است. بالاخره با یکی از فروشندگان به توافق رسیدیم و مقداری ارز به قیمت هر منات 2850 تومان تهیه کردیم و داخل محوطه گمرک شدیم. "منات" واحد پول کشور آذربایجان و پول خورد آن "قپیک" می باشد. هر 100قپیک 1 منات است. اشکال پولها بسیار ساده هستند و پیچیدگی خاصی ندارند. در سطح شهر باکو صرافی های زیادی وجود دارند که دلار را به منات تبدیل می کنند.
عکس 11 - اسکناس های رایج آذربایجان (منات)
عکس 12 - سکه های رایج آذربایجان (قپیک)
شنیده بودم (یا در جائی خوانده بودم) که در هنگام خروج از کشور، غیر از پرداخت عوارض خروج زمینی مبالغی را هم به عنوان عوارض باید به شهرداری آستارا پرداخت کرد امّا پس از ورود به سالن متوجه شدیم که فقط عوارض خروج از کشور دریافت می گردد. گرچه شعبه ای از بانک ملی در سالن مسافری گمرک مستقر است امّا پرداخت عوارض به آسانی از طریق دستگاه خودپرداز در سالن امکان پذیر است. پس از ورود به سالن این دستگاهها که در سمت راست بر روی دیوار نصب شده اند، قابل مشاهده هستند.
ورود به قلمرو آذربایجان؛ سرزمین ترکهای قفقاز
پس از انتظاری کوتاه در یک صف چند نفره، توسط مأمور مرزی ایران مهر خروج از کشور بر روی پاسپورت ها ثبت شد. از سالن خارج و پس از طی کردن مسافتی به نقطه صفر مرزی که پلی است بر روی رودخانه آستارا چای (از شاخه های رود ارس)، وارد خاک آذربایجان شدیم. در مسیر، مالکیت خاک دو طرف مرز با پرچم های نصب شده دو کشور مشخص است.
عکس 13 - نقطه صفر مرزی بین ایران و آذربایجان – منبع:اینترنت
در گمرک مرزی آذربایجان برخلاف نظم و انضباط موجود در مرز ایران، مسافران (چه ایرانی چه آذری و یا توریستهای کشورهای دیگر) بصورت بی نظم و بعضاً در چند صف ایستاده بودند تا پس از کنترل پاسپورت توسط یک مأمور مرزی وارد سالن مسافری گمرک آذربایجان شوند.
علیرغم اینکه در آنجا دو مسیر برای عبور؛ یکی برای آذری ها و دیگری برای ایرانی ها و سایر توریستها در نظر گرفته بودند امّا متأسفانه عدم توجه پلیس آذربایجان به این امر، باعث شده بود همه از یک مسیر عبور کنند و این امر موجب بروز بی نظمی و ازدحام بدون قاعده و بیش از حد در مرز ورودی کشور آذربایجان شده بود.
از آنجائیکه ورود و خروج آذری ها به ایران بدون ویزا است و هر آذربایجانی می تواند به راحتی در مرز طرفین تردد نماید، بنابراین آنها از این فرصت استفاده کرده و با ایجاد تجارت چمدانی آنهم با حمل کالاها و اجناس با حجم بسیار زیاد توسط هر نفر، موجب شلوغی و کندی عبور و مرور در مرز شده بودند. ظاهراً این موضوع همه روزه در تردد بین دو مرز جریان دارد. از طرفی ساعات محدود فعالیت هر دو گمرک مرزی که تا ساعت 6 غروب است شلوغی و ازدحام را مضاعف کرده بود. (البته شنیده ام از 10 می 2018 فعالیت در گمرک هر دو طرف مرز 24 ساعته شده است).
وقتی به ابتدای صف رسیدیم، مأمور مرزی کنترل کننده پاسپورت به ترکی خوش آمد گفت و من نیز به زبان خودش تشکر کردم. پرسید آیا ایرانی هستم؟ و درجواب گفتم؛ بله. بطور اجمالی پاسپورت را بررسی کرد. کمی با هم خوش و بش کردیم و ما را به سالن مسافری هدایت کرد.
در سالن ازدحام وجود نداشت و کارها بسرعت در حال انجام بود. همراهان یکی یکی پس از قرار گرفتن در مقابل کیوسک مخصوص و کنترل توسط مأمور مرزی و عکسبرداری چهره و بررسی ویزا و ثبت مهر ورود، از گیت عبور کرده و رسماً وارد کشور آذربایجان شدند.
اولین ماجرای سفر من در خاک آذربایجان در اینجا رقم خورد. نوبت من شده بود که در مقابل کیوسک قرار بگیرم. مأمور مرزی پس از بررسی ویزا و دیدن مُهرهای ویزای ارمنستان چشمانش گرد شد و چهره اش کمی درهم رفت. او به زبان ترکی از من پرسید؛ دوبار به ارمنستان سفر کرده ای؟! گفتم؛ بله. علت را پرسید و جوابی که گرفت؛ مسافرتم بصورت تفریحی و توریستی بود. او پس از عکسبرداری از چهره ام پاسپورت را به مأمور دیگری که در کیوسک کناریش نشسته بود سپرد و به من هم اشاره کرد که به آنجا بروم. ظاهراً آذربایجانی ها ایرانیانی که قبلاً به ارمنستان مسافرت کرده اند را یک عنصر نامطلوب می دانند!
همراهان من بدون دردسر از همان اولین گیت عبور کرده بودند. از طرفی از قبل می دانستم با توجه به دو مسافرتی که در خردادماه و شهریورماه 96 به ارمنستان داشته ام، در مرز آذربایجان سین جیم خواهم شد بنابراین خود را از تک و تا نیانداختم و پیش خود گفتم؛ نهایتش هنگام عبور از مرز آذربایجان مأموران مانع خواهند شد و نخواهند گذاشت که وارد کشورشان بشوم! امّا کمی ناراحت بودم که ممکن است امکان همراهی و مسافرت با همکاران که از قبل برایش برنامه ریزی کرده بودیم را از دست بدهم.
مأمور مرزی دوّم مجدداً از چهره ام عکسبرداری کرد و مسلسل وار پرسید؛ 2 بار به ارمنستان سفر کرده ای؛ علت مسافرت چه بوده؟ چند روز در ارمنستان ماندی؟ مسیرهای حرکت و شهرهائی که از آنها عبور و یا در آنجا اقامت کرده ای؟ افرادی که با ایشان ملاقات کرده ای؟ و اینکه آیا به منطقه قره باغ مسافرت داشته ای یا نه؟
من بدون اینکه خودم را ببازم! با جدیت و به زبان ترکی تمامی سئوالات را پاسخ دادم و تأکید کردم که قصد سفرم به ارمنستان فقط و فقط سیاحت بوده و به منطقه قره باغ هم هیچ سفری نداشته ام و اصولاً با آن منطقه آشنائی هم ندارم و از آنجائیکه ژورنالیست هم هستم با نشان دادن کارت (PRESS) خود به او گفتم به جهت شغلم به خیلی از کشورها مسافرت می کنم. مأمور مرزی با دقت به حرف هایم گوش می کرد و همزمان چهره ام را با عکسی که گرفته بود با تمام جزئیاتش و با نگاه چندباره به اجزای صورت مطابقت می داد. در نهایت مهر ورود به کشور آذربایجان را در پاسپورتم حک کرد و گفت "خوش گلیبسوز!" (خوش آمدین).
قره باغ کجاست؟
اینکه چرا ماموران مرزی بر روی افرادی که به ارمنستان سفر کرده اند، حساس هستند بدلیل تنش های میان دو کشور آذربایجان و ارمنستان بر سر مالکیت این منطقه است.
"قره باغ" منطقه ای است که مورد مناقشه کشور ارمنستان و آذربایجان است و آذربایجان مدعی است؛ این منطقه متعلق به آنهاست و ارمنستان با کمک کشور روسیه و با کشتار افراد زیادی از مردم منطقه قره باغ در سال 1994 آنجا را به اشغال خود درآورده است.
قرهباغ نام منطقهای کوهستانی و جلگه ای بسیار زیبا در همسایگی شمال غرب ایران است و در شمال رود ارس قراردارد. این منطقه به ترکی آذربایجانی قرهباغ و به زبان ارمنی "آرتساخ" نامیده می شود و دارای چند شهر و روستا می باشد. مرکز آن را؛ ترکها "خانکندی" می نامند و ارمنی ها "استپاناکرت". شوشا یا شوشی هم یکی از شهرهای مهم این منطقه است. قره باغ زمستانی سرد و تابستانی نسبتاً خنک دارد.
عکسهای 14 و 15 - طبیعت منطقه قره باغ آذربایجان – منبع:اینترنت
قلمرو این منطقه از رشتهکوه قفقاز کوچک شروع شده و تا اراضی واقع در میان رودهای ارس و کورا ادامه مییابد. این منطقه در دوران صفویه در قلمرو ایران بود، اما پس از انعقاد قرارداد گلستان و ترکمنچای به روسیه تزاری واگذار شد. روسها پس از انعقاد این دو قرارداد، ارامنه ایرانی را به این منطقه کوچاندند و توازن جمعیتی را به نفع ارامنه تغییر دادند.
در آخرین سالهای حکومت اتحاد شوروی اختلافهای قبلی بر سر این منطقه بالا گرفت. نیروهای ارمنی در فوریه سال ۱۹۸۸ جنگ خود را برای تصرف این زمینها آغاز کردند و پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی و اعلام استقلال قره باغ از آذربایجان درگیریها شدت بیشتری گرفتند و در نهایت در 24 دسامبرسال ۱۹۹۴ نیروهای ارمنی توانستند بخشهایی از منطقه قرهباغ را به اشغال خود درآورند تا این جنگ خونین با کشته شدن ۳۵۰۰۰ نفر و آواره شدن بیش از 800 هزار نفر با اعلام آتشبس به پایان برسد.
برای رفتن به این منطقه تنها راه دستیابی زمینی از طریق ارمنستان است. در خروجی شهر گوریس مسیری به سمت استپاناکرت نشان داده شده است. پس از ورود به استپاناکرت (خانکندی) برای دریافت ویزا باید به امور کنسولی وزارت امور خارجه قره باغ رفته و با پرداخت هزینه، ویزا را دریافت کرد.
البته باید توجه داشت افرادی که اقدام به این کار نمایند و ویزای منطقه قره باغ در پاسپورتشان نقش ببند دیگر به هیچ عنوان حق ورود به کشور آذربایجان را نخواهند داشت.
بیشتر جمعیت استپاناکرت یا خانکندی را ارامنه تشکیل میدهند. در واقع استپاناکرت قلب اقتصادی قره باغ محسوب می شود و بیشتر جمعیت قره باغ در این شهر سکونت دارند. این شهر دارای چندین اثر تاریخی و طبیعی زیبا است و امکانات اقامتی مناسبی هم برای توریستها دارد.
عکسهای 16 و 17 – نماهائی عمومی از شهر استپاناکرت پایتخت قره باغ آذربایجان – منبع:اینترنت
از مکانهای دیدنی منطقه قره باغ می توان به "مخروبههای باقیمانده از کلیساهای قرون وسطا در شهر خوجاوند"، "صومعه گندزاسار"، "صومعه دادی وانک"، "مجسمههای پدربزرگ و مادربزرگ پاپیک تاتیک"، "کلیسای جامع قازانچ تسوتس شوشی"، "دژ شوشی"، "موزه تاریخ شوشی"، "غار روستای آذوغ"، "کلیسای روستای کیش" و "چنار ۲۰۰۰ ساله" اشاره کرد.
عکس 18 – صومعه دادی وانک قره باغ آذربایجان – منبع:اینترنت
عکس 19 – صومعه گندزاسار قره باغ آذربایجان – منبع: اینترنت
عکس 20 – مجسمه های پاپیک تاتیک در استپاناکرت قره باغ آذربایجان – منبع:اینترنت
عکس 21 – دژ شوشی قره باغ آذربایجان – منبع:اینترنت
خروج از گمرک و حرکت به سوی شهر بادها؛ باکو
پس از 2 ساعت معطلی و انجام امور در گمرک دو طرف حدود ساعت 12 ظهر از گمرک مرزی آذربایجان خارج شدیم. در آنطرف مرز، شهر "آستارای" آذربایجان قرار دارد و درست در خروجی ساختمان گمرک به مانند گمرک آستارای ایران افراد سمجی دور مسافران جمع می شوند و مکان اقامتی و خودرو برای رفتن به باکو معرفی می کنند و در این کشاکش هریک در صدد بهتر نشان دادن خدمات خود است.
عکس 22 - خیابان ورودی و خروجی منطقه گمرک آستارای آذربایجان
هرکدام از این افراد یا دلال هستند یا راننده خودرو شخصی، ارقام متفاوتی را برای بردن مسافر به باکو اعلام می کنند. قیمت متعارف خودرو شخصی (که اغلب بنز هستند) از آستارای آذربایجان تا باکو هر نفر 15 منات است و یک خودرو دربست با 4 نفر مسافر 60 منات. البته ون هائی هم وجود دارند که قیمت آنها با خودروهای سواری تفاوت چندانی ندارد.
از بین آن افراد پیرمردی که بعداً خود را "نامیک" معرفی کرد اصرار داشت می تواند با نرخ کمتری ما را تا باکو ببرد و با همان 60 منات به عوض پیاده کردن در ترمینال خودروها، ما را به هر جائی از شهر باکو که هتلمان واقع است برساند. ما هم پذیرفتیم و به همراه او به راه افتادیم.
خیلی قبل شنیده بودم در چندین مورد بعضی از افراد آذربایجانی در قالب راننده تعدادی از مسافران ایرانی را به بهانه گرفتن کرایه پائین برای رساندن به باکو، در بین راه پول و اموالشان را سرقت کرده اند. ما گرچه نامیک را نمی شناختیم امّا حس بدی هم به او نداشتیم.
نامیک پذیرفته بود با 60 منات (که عرف کرایه است) ما را به باکو برساند امّا در بین مسیر غر میزد که بردن مسافر با این قیمت برایش صرف ندارد! حتی در پمپ بنزین پس از سوخت گیری با نشان دادن کنتور پمپ بنزین گفت؛ نگاه کن! 30 منات پول بنزین داده ام! (البته در آذربایجان خودروهای سواری دیزلی و گازسوز هم وجود دارند و هزینه های ترانسفر مسافر برای راننده ها به صرفه تر می شود). بر روی تابلوئی بزرگ در ورودی پمپ بنزین قیمت سوختها نوشته شده بود؛ بنزین معمولی لیتری 0.90و بنزین سوپر (پرمیوم) لیتری 1.25منات.
شرکتهای خصوصی مختلف و همچنین بخش دولتی بنزین و گازوئیل را در کشور آذربایجان توزیع می نمایند. شرکت دولتی AZPETROL و شرکت خصوصی LUKOIL و تعدادی دیگر توزیع سوخت خودرودر سطح کشور آذربایجان را برعهده دارند.
در آستارا آذربایجان 4 نوع وسیله نقلیه زمینی برای رسیدن به آستارا وجود دارند؛ سواری (اغلب از نوع بنز)، ون های جمعی، اتوبوسهای بین شهری و همچنین قطار مسافربری. سواری های بنز و ون های جمعی در خروجی گمرک آذربایجان منتظر مسافر هستند.
برای رفتن از آستارا تا باکو قطار و اتوبوس هم وجود دارند و براساس برنامه های تنظیمی حرکت می کنند و برای مسافرانی که قصد سریع رسیدن به باکو را دارند چندان مناسب نیستند.
اتوبوسهای بین شهری نیز همه روزه از آستارای آذربایجان تا باکو در ساعات مختلف از ترمینال حرکت می نمایند. این اتوبوسها با دریافت 5.09 منات از مسافر معمولاً 6 ساعته به باکو می رسند.
برای رزرو قطار در تمامی مسیرهای داخلی و خارجی در کشور آذربایجان می توان از سایت اینترنتی ticket.ady.az کمک گرفت. ساعت حرکت قطار از آستارای آذربایجان تا باکو هر روز ساعت 19:50 می باشد و در ساعت 5:30 صبح به مقصد می رسد. بازگشت از باکو نیز ساعت 23:15 و رسیدن به مقصد ساعت 8:00 صبح است. با مبلغ 5.73 و یا 9.06 منات (باتوجه به نوع واگن و صندلی) می توان مسیر آستارا تا باکو را طی کرد.
عکس 23 - ایستگاه قطار آستارا به باکو – منبع:اینترنت
هوا مه آلود و خنک بود و نسیم ملایمی از سمت دریا می وزید. پس از خروج از منطقه گمرک و طی کردن مسیر کوتاه خیابانهای آستارای آذربایجان، آن سوی دریای خزر (کاسپین) کم کم نمایان شد. خانه های روستائی بعضاً به سبک مناطق شمال ایران و نیز به سبک خاص منطقه خودشان که بیشتر نشان از دوران حکومت شوروی سابق (که آذری ها به آن دوران "سُووِیت" می گویند) را دارد، ساخته شده اند.
عکسهای 24 تا 29 - نماهائی از داخل شهر آستارای آذربایجان
قبل از شروع سفر تحقیقاتی راجع به کشور آذربایجان انجام داده بودم بنابراین پس از ورود به این کشور سعی کردم نقاطی را که می بینم با اطلاعات خودم تطبیق دهم تا شناخت بیشتری نسبت به این سرزمین پیدا کنم. تحقیق پیش از سفر توانست آشنائی نسبی خوبی در مورد این کشور بدهد. در مورد بعضی مناطق هم اگر اطلاعاتی نداشتم سعی می کردم در اولین فرصت نسبت به جستجو و دریافت اطلاعات محل مورد نظر اقدام نمایم. پارکهای ملی آذربایجان از مناطقی بودند که در مورد آنها اطلاعات قبلی داشتم.
کشور آذربایجان به سبب جغرافیای طبیعی و وجود مناطق سرسبز و پوشش گیاهی متنوع فراوان و منحصر به فرد، بسیاری از این مناطق را به عنوان پارک ملی (National Park) معرفی کرده است. این پارک ها از جاذبه های فوق العاده گردشگری آذربایجان هستند.
آذربایجان دارای چندین پارک ملّی است. غیر از "پارک ملّی هیرکان" در نزدیکی آستارا، "پارک ملّی شیروان" در شهر سلیان (حومه شهر شیروان) و "پارک ملّی قوبوستان" در حومه شهر باکو که در مسیر آستارا به باکو قرار دارند، "پارک ملّی آبشرون" و "پارک ملّی گوی گول" (به معنی دریاچه آبی) و چند پارک ملّی دیگر در سایر نقاط این سرزمین قرار دارند.
پس از خروج از آستارا "پارک ملّی هیرکان" در سمت چپ جاده خود نمائی میکند. پارک ملی هیرکان درسال 2004 گشایش یافت. این پارک در سمت چپ شهر آستارای آذربایجان (آن سوی گردنه حیران و در خاک آذربایجان) و در فاصله چند کیلومتری قراردارد که تا مرز ایران نیز امتداد دارد. این پارک دارای پوشش گیاهی بی نظیر و غنی است. تنوع گیاهی در کنار تنوع جانوری و تالاب های زیبا، چشم انداز طبیعی زیبا و حیرت آوری را بوجود آورده است.
عکسهای 30 و 31 - نماهائی از منطقه پارک ملی هیرکان آذربایجان – منبع:اینترنت
گرچه برای رسیدن به این منطقه می بایست مسافتی را به سمت غرب پیمود امّا به هنگام حرکت در جاده عظمت و زیبائی طبیعت این پارک ملی از دور کاملاً پیداست. این مجموعه یکی از محل های تفرج و سیاحت مردم و ازنقاط دست نخورده و بکر طبیعت آذربایجان می باشد.
پارک ملّی شیروان نیز همچون هیرکان از مناطق دیدنی و جاذبه های طبیعی آذربایجان است که در حومه شهر شیروان و ناحیه سلیان قرار دارد. در این پارک ملّی منطقه ای حفاظت شده برای جانوران ایجاد گردیده است. "دریاچه فلامینگو" و "کوه بَندووان" در این منطقه از نقاط مورد علاقه بسیاری از گردشگران هستند. اقامتگاه هائی به صورت کلبه و امکاناتی برای کمپینگ در این منطقه برای گردشگران وجود دارد.
عکس 32 - نمائی از منطقه پارک ملی شیروان – منبع:اینترنت
در 65 کیلومتر مانده به شهر باکو نزدیکی منطقه قبوستان "پارک ملّی قبوستان" واقع شده است. طبیعت بی نظیر و زیبای پارک ملّی قوبوستان نیز مسحور کننده است. این منطقه نمادی از تاریخ باستان دارد. کوه ها و تپه های عمیق که در آنها سنگ نگاره هائی قدیمی به وفور یافت می شوند. بیش از 6000 سنگ نگاره با قدمت تقریبی 5000 سال، ویژگی خاصی به این منطقه بخشیده اند. تمامی تصاویر این سنگ نگاره ها توسط انسان های باستان طراحی و حک شده اند.
عکسهای 33 و 34 - نماهائی از منطقه پارک ملی قبوستان – منبع:اینترنت
در مسیر آستارا تا باکو شهرهای کوچک و بزرگی از جمله؛ لنکران، ماساللی، جلیل آباد، بیله سوار، سلیان و آلات و همچنین آبادی های زیادی قرار دارند. تا شهر لنکران آدمی احساس میکند که در کرانه های دریای خزر خودمان و در راه های روستائی شمال ایران در حال حرکت است. امّا کم کم تفاوت چهره شهرها و روستاهای آذربایجان با ایران مشاهده می شود. خودروهای قدیمی و مشهور لادا روسی، منازل و مغازه های قدیمی و در کنارشان فروشگاهها و بناهای جدید با معماری شوروی سابق، طرز پوشش مردم و بسیاری موارد دیگر نمود دارند.
عکسهای 35 تا 41- نماهائی از خانه های روستائی در مسیر باکو
قبل از رسیدن به لنکران از راننده (نامیک) خواستیم کمی در کناره راه توقف کند تا تعدادی عکس یادگاری بگیریم. او هم در کنار جاده خط ساحلی توقف کرد و ما دقایقی نظاره گر اینسوی دریای خزر شده و پس از گرفتن عکس یادگاری مجدداً به راه افتادیم.
عکس 42 - نامیک و خودرو اش
عکسهای 43 تا 45 - کناره های دریای خزر در مسیر باکو
مسیر آستارا تا باکو بسیار سرسبز و زیباست و خبری از بیابان و صحرای خشک و بی آب و علف نیست.
عکسهای 46 تا 56 - مناظر کنارجاده در مسیر باکو
عکس 57 - مسیر حرکت زمینی ما از آستارا تا باکو
عکس 58 - عکس ماهواره ای از دریای خزر و کشور آذربایجان در سمت غربی آن
آذربایجان؛ بزرگترین کشور ناحیه قفقاز
کشور آذربایجان در شمال غرب کشور ایران قرار گرفته است. این منطقه تا پیش از "عهدنامه گلستان" متعلق به سرزمین پهناور ایران بود امّا پس ازشكست ایران درجنگ با روسیه در زمان فتحعلی شاه قاجار در سال 1813 (1192 شمسی) از ایران جدا شده و به خاک روسیه ضمیمه گردید. همچنین پس از "عهدنامه ترکمنچای" در سال 1828 (1207شمسی) منطقه نخجوان به کشور روسیه واگذار شد.
عکس 59 - نقشه کشور آذربایجان
کشور آذربایجان در 28 می سال 1918 توسط "محمدامین رسول زاده" تأسیس شد و با پیروزی بلشویکها در سال ۱۹۲۰ جمهوری آذربایجان در 28 آوریل همان سال به عنوان یکی از جمهوریهای تشکیل دهنده اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (سابق) گردید و در نهایت در 30 اوت سال 1991 پس از فروپاشی شوروی سابق به استقلال دست یافت. آذربایجان علاوه بر همسایگی با ایران با کشورهای، روسیه، گرجستان، ارمنستان و ترکیه (از طریق جمهوری خودمختار نخجوان) همسایه است. اقتصاد این کشور برپایه نفت است. 95 درصد مردم این کشور مسلمان و اکثریت شیعه هستند. این کشور نزدیك به 10 میلیون نفر جمعیت دارد و دارای پیوندهای عمیق فرهنگی و عقیدتی با مردم آذربایجان ایران هستند. زبان رسمی آنها ترکی است و زبانهای روسی و تاتی هم رایج است. غیر از آذربایجانی ها، اقوام مختلفی مانند؛ لزگی ها، تاتارها، گرجی ها، ارمنیها، کردها، یهودی ها، تات ها و تالشیها نیز در این کشور زندگی میکنند.
به جهت وجود مناطق جغرافیائی متفاوت کوهستانی و جلگه ای، کشور آذربایجان دارای شرایط مختلف آب و هوائی در سراسر سرزمین است. شهرهای مهم کشور آذربایجان؛ لنکران، باکو، گنجه، سومقاییت، شیروان، شکی، قابالا(قبله)، یولاخ، قبّا، خوجالی، نفتالان، زاقاتالا و... هستند. با توجه به شرایط اقلیمی بهترین زمان سفر فصل بهار و تابستان و ماه مهر است. آذربایجان دارای 2 روز ملّی است؛ روز 29 می به عنوان روز "جمهوری" و 30 اوت به عنوان روز "استقلال".
اقتصاد آذربایجان عمدتاً بر اساس ذخایر نفت و گاز طبیعی است. بخش کشاورزی نیز با تولید پنبه و تنباکو و صادرات آنها فعال است. صید و صادرات ماهی خاویار نیز از منابع درآمدی آذربایجان است اما در این بین صنعت توریسم برای این کشور اهمیت ویژه ای دارد بطوری که سالانه توریست های بسیار زیادی از این کشور بازدید می نمایند.
در هنر و ادبیات نیز کشور آذربایجان بسیار غنی است. در کنار بسیاری از مشاهیر معروف آذربایجانی، در حوزه ادبیات شعرایی مانند خاقانی شروانی و نظامی گنجوی از خاک جمهوری آذربایجان فعلی برخاستهاند.
موسیقی آذری هم در این کشور از جایگاه ویژه ای برخوردار است. غنای موسیقی فولکوریک آذری و اجرای منحصر به فرد آن از هنرهای معهود این سرزمین است.
ویدئو (1) - معرفی اجمالی جمهوری آذربایجان: www.namasha.com/embed/JwU4R4Db
ویدئو (2) - موسیقی فولکوریک و زیبای آذری: www.namasha.com/embed/EHkPWSw6
همچنین "جمهوری خودمختار نخجوان" نیز تکه ای جدا افتاده از سرزمین اصلی است که در غرب آذربایجان قرار گرفته و بخشی از کشور ارمنستان در میان این دو بخش فاصله انداخته است.
گرچه در مسیر سفر ما به باکو، از نخجوان گذری نداشتیم امّا به منظور آشنائی نسبی خوانندگان سفرنامه در خصوص این جمهوری و مناطق دیدنی آن مختصر توضیحاتی داده می شود.
این منطقه خودمختار آذربایجان با دو استان آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی کشور ایران مرز مشترک دارد. ارتباط دو بخش جدا افتاده از هم برای اتباع آذربایجان فقط از طریق هوائی امکان پذیر است و روزانه ۳ تا ۶ پرواز مستقیم از شهر باکو به نخجوان صورت میگیرد. در صورت سفر زمینی اتباع، تنها مسیرشان ورود به ایران و یا ترکیه است چرا که با توجه به جغرافیای کشور ارمنستان که دو بخش از آذربایجان را از هم جدا نموده و وجود تنش بین این دو کشور، هیچ مرز زمینی قانونی و باز برای عبورشان وجود ندارد.
این جمهوری دارای طبیعتی زیبا است. آب و هوای این بخش از آذربایجان قاره ای بوده و دارای تابستان گرم و زمستان بسیار سرد است. بهترین زمان برای سفر به این جمهوری فصلهای بهار و پائیز است.
عکسهای 60 و 61 - نماهائی عمومی از نخجوان آذربایجان – منبع:اینترنت
هر مسافری که قصد دیدار از آذربایجان را دارد می تواند از طریق خطوط هوائی سفری چند روزه هم از باکو به نخجوان داشته باشد یا بطور مستقل از طریق مرز جلفا بصورت زمینی وارد این جمهوری خودمختار شود.
ویدئو (3) - معرفی بخش جدا افتاده نخجوان از جمهوری آذربایجان: www.namasha.com/embed/GnwbQNTf
"مقبره مومنه خاتون"، "غار اصحاب کهف"، "موزه قوچهای سنگی"، "موزه فرش نخجوان"، "دریاچه باتابات نخجوان"، "مقبره حسین جاوید" از مناطق دیدنی نخجوان و "بازار روباز57"، "فروشگاه آلیش وریش"، "مرکز تجارت و بازار الیت" از مراکز خرید نخجوان هستند و نظر مسافرانی که تمایل به خرید دارند تأمین می شود.
در نخجوان چشمههای آب معدنی هم وجود دارند. این چشمه ها به نامهای؛ "باداملی"، "سیراب"، "ناقاجیر" و "قیزیلجیر" هستند.
عکس 62 - نمائی از دریاچه باتابات نخجوان – منبع:اینترنت
در امتداد مسیر به سمت پایتخت
به گفته راننده، تقریباً 4 ساعت و نیم ساعت دیگر به باکو می رسیدیم. اولین شهر در مسیر پس از آستارا، "لنکران"است. این شهر اولین شهر بزرگ و ساحلی در مسیر باکو و در 33 کیلومتری آستارا قراردارد. لنکران دارای فرودگاه مجهزی است امّا متاسفانه هیچ پرواز داخلی ندارد و عمده پروازهایش به کشور روسیه است.
بناها و ساختمانهای جدید در کنار بناهای قدیمی به سبک خاص خودشان ساخته شده اند؛ ترکیبی از فرهنگ بومی و فرهنگ روسی. به هرحال ردّ پای "سُووِیت" در اکثر بناهای کشور آذربایجان دیده می شود. بسیاری از اهالی شهر لنکران از طریق مراوده با شهرهای مرزی ایران امرار معاش می نمایند.
در واقع، شهر زیبای لنکران یکی از بزرگترین شهرهای جنوبی کشور آذربایجان می باشد ضمن اینکه این شهر یکی از شهرهای مهم مرزی بین کشور ایران و آذربایجان است و به همین علت حائز اهمیت فراوانی می باشد. شهر لنکران با باغات میوه ماندارین (نارنگی) و مزارع چای مشهور است. هوای گرم و مرطوبی دارد و وجود ساحل خزر به این شهر جذابیتی خاصی بخشیده است. از یک طرف آبی دریا و از یک طرف سبزی جنگل مسیری رویایی را برای توریست ها رقم می زند. برای مسافرانی که قصد بیتوته کردن در شهر لنکران را دارند هتلهای مناسبی در این شهر وجود دارد. هتلهای 4 ستاره "قفقاز ساحیل"، "خان لنکران"، "لوکس لنکران" و هتل 5 ستاره "پالم لایف لنکران" از هتلهای خوب این شهر هستند.
عکسهای 63 و 64 - نماهائی عمومی از شهر لنکران – منبع:اینترنت
عکس 65 - نمائی از طبیعت زیبای لنکران – منبع:اینترنت
راننده بدون توقف در مسیر از کنار شهر می گذرد و خیلی زود لنکران را پشت سر می گذاریم.
نامیک علیرغم اخلاق نه چندان خوش، گاهی اوقات در طول مسیر جسته و گریخته اطلاعات خوبی راجع به آذربایجان به ما داد. در بین راه او در چند جمله از شهر "لریک" و زیبائیهایش گفت. منطقه خوش و آب و هوا و ییلاقی "لریک" در 40 کیلومتری غرب لنکران قرار دارد.
به دلیل ضیق وقت فرصت و برنامه ای برای دیدن این منطقه وجود نداشت امّا پس از جستجو در اینترنت و بدست آوردن اطلاعاتی در خصوص لریک، اشتیاق ما را برای دیدار این منطقه در سفرهای احتمالی بعدی برانگیخت.
این منطقه در میان جنگل های انبوه و کوهستانی زیبا واقع شده و تجلی زیبائی از خلقت است. توریستها معتقدند در لریک می توان با دست آسمان را لمس کرد! شاید به نوعی بتوان گفت؛ لریک بخشی از بهشت است بر روی زمین! جالب تر اینکه عمده شهرت لریک به طول عمر زیاد ساکنان آنجا است.
عکس 66 - دروازه ورودی شهر لریک آذربایجان– منبع:اینترنت
عکسهای 67 و 68 - نماهائی از طبیعت زیبا و بی نظیر لریک – منبع:اینترنت
عمده مردم لریک به دلیل نوع آب و هوا و وضعیت جغرافیائی منطقه عمری بالای 100 سال دارند. "شیرعلی مسلم اف" یکی از ساکنان این منطقه بود که در سال 1805 میلادی متولد شده و پس از عمری 168 ساله در سال 1973 چشم از جهان فروبسته است. او تا زمان مرگ زمین گیر نشده و به کار کشاورزی و چوپانی مشغول بود. مسلم اف رکورددار طولانی ترین عمر و مسن ترین فرد جهان است.
عکس 69 - تصویری از شیرعلی مسلم اف در سال 1970 – منبع:اینترنت
در لریک مجموعه اقامتی "ریلکس" یکی از بزرگترین مراکز تفریحی جنگلی در جمهوری آذربایجان است که در تمام فصول سال پذیرای مسافران داخلی و خارجی می باشد. در فصل تابستان به دلیل آب و هوای مطبوع و همچنین پوشش جنگلی منطقه، این مجموعه بسیار مورد توجه قرار مسافران دارد.
این مجموعه اقامتی دارای امکاناتی همچون؛ هتل استاندارد و دارای VIP، کلبه های جنگلی، سوئیت های درجه ۱، پیست اسب دوانی، پینت بال، رستوران، مراکز درمانی، پارک آبی، قایقرانی و ماهیگیری، باغچه های کودکان و سایر امکانات تفریحی می باشد.
غار "گیزیوردو" مربوط به عصر حجر، کتیبه های سنگی باستانی، مجسمه سنگی قوچ و گورستان مربوط به قرون وسطی با سنگ قبرهای عجیب از آثار دیدنی این منطقه هستند. همچنین چشمه های آبگرم لریک از جاذبه های این منطقه است. می گویند آبگرم های لریک بیش از 30 نوع خاصیت درمانی دارند.
عکس 70 - چشمه آبگرم لریک که از کوه جاری است – منبع:اینترنت
شهر بعدی مسیر، "ماساللی" است. نام ماساللی از ماسال ایران برگرفته شده است. این شهر کوچک در فاصله 80 کیلومتری آستارا قراردارد. ماساللی یکی از شهرهای توریستی جنوب کشور آذربایجان است و به دلیل خوش آب و هوا بودن، مردم از سراسر کشور برای استراحت و تفریح به این منطقه می آیند. ویلاها و مکان های اقامتی مناسب و بسیار تمیزی در این منطقه برای استفاده و اسکان مسافران و توریستها ایجاد گردیده است. همچنین هتلهای 5 ستاره "کارال هتل" و 3 ستاره "ماساللی هتل" پذیرای مهمانان هستند.
ماساللی از لنکران کوچکتر است و همچون سایر شهرهای کناره دریای خزر دارای آب و هوای معتدل خزری و طبیعتی سرسبز می باشد. در زمستان ممکن است دمای هوا تا منفی 10 درجه هم برسد اما تابستان گرم و مرطوبی دارد. اقوامی از تالش ایران نیز در این منطقه سکونت دارند.
عکسهای 71 تا 73 - طبیعت زیبای ماساللی آذربایجان – منبع:اینترنت
نامیک به ما گفت که در ماساللی هم آب گرم وجود دارد. او گفت در صورت تمایل پس از برگشتمان از باکو می تواند ما را به این مکان ببرد. امّا متاسفانه بدلیل کمبود وقت و عدم برنامه ریزی امکان دیدار از این منطقه را به سفرهای آینده موکول کردیم.
آبگرم ماساللی که به (Masalli Istisu) معروف است در فاصله 13 کیلومتری غرب ماساللی قرار دارد. این آب سرشار از مواد معدنی غنی از جمله؛ سولفید هیدروژن، کلسیم، سدیم، کلرید، هیدروکربن منیزیم و ید است که درمانگر طبیعی بیماری های پوستی، روماتیسم مفاصل و بسیاری از بیماری های دیگر است. مهمترین مجموعه این آبدرمانی "فاطمه زهرا" نام دارد.
آبگرم ماساللی به طور طبیعی در درون زمین گرم می شود و گرمای آن پس از خروج بیش از 60 درجه سانتیگراد است. البته آبگرم دیگری نیز در منطقه "یاردیملی" وجود دارد که خواص درمانی مشابه ماساللی را دارد. یاردیملی در 50 کیلومتری ماساللی به سمت غرب و در نزدیکی مرز ایران قرار دارد.
عکس 74 - منطقه ای که آبگرم ماساللی در آنجا واقع شده است – منبع:اینترنت
عکسهای 75 و 76 - ورودی آبگرم ماساللی آذربایجان – منبع:اینترنت
عکس 77 - حوضچه های آبگرم ماساللی آذربایجان – منبع:اینترنت
عکس 78 - مکانهای اقامتی مسافران ماساللی آذربایجان – منبع:اینترنت
برای لذت بردن از طبیعت ماساللی با تمام زیبایی هایش، بهتر است از این شهر زیبا در بهار، تابستان یا اوائل پاییز دیدن کنید. در این منطقه غذائی از مرغ تهیه می شود و "Lavangi" نام دارد که بسیار خوشمزه است.
صنایع دستی سنتی ماساللی ملافه های بافته شده، شال ها، انواع سفال، فرش، جوراب، دستکش، زیور آلات ملی و صنایع دستی چوبی هستند.
پس از گذر از چند آبادی با دیدن یک تابلوی بتنی که روی آن نوشته شده (Jelilabad Rayonu) متوجه شدیم که در محدوه شهر "جلیل آباد" هستیم. از آنجائیکه جاده منتهی به باکو به مانند سایر شهرهای مسیر از کنار گذر این شهر می گذرد بنابراین توفیق دیدار داخل شهر نصیبمان نشد. وسعت این شهر از ماساللی بیشتر و یکی از شهرهای تاریخی و زیبای کشور آذربایجان است.
عکسهای 79 و 80 – نماهائی عمومی از شهر جلیل آباد آذربایجان – منبع:اینترنت
نامیک برای رساندن هرچه سریعتر ما به باکو همچنان بدون توقف می راند و ما فقط نظاره گر مسیر بودیم. "بیله سُوار" (Bilasuvar) شهری است که نام آن روی بنای بتنی حک شده و از دور نمایان می شود. این شهر در 150 کیلومتری جنوب باکو قرار دارد.
جاده ای که از آستارای اذربایجان تا باکو امتداد دارد جاده ای دو طرفه باریک و قدیمی و البته ترانزیت است. معمولاً در ایران این نوع جاده را "درجه دو" می نامند که برای اتصال مناطق کم اهمیت استفاده می شود. کیفیت جاده در بسیاری از نقاط خوب است امّا در قسمتهائی هم آسفالت جاده وضعیت مناسبی ندارد.
عکسهای 81 تا 85 - نماهائی از جاده آستارا - باکو
عکسهای 86 تا 88 – نماهائی از وضعیت جاده مسیر آستارا - باکو
اتوبانی جدید در مسیر آستارا به باکو در حال احداث است که ظاهراً قرار بوده در ماه آپریل 2018 افتتاح شود. با افتتاح این اتوبان مسیر حدود 35 کیلومتر کوتاه تر و از نظر زمانی هم 40 دقیقه کمتر خواهد شد.
درست در 30 کیلومتری غرب بیله سُوار (Bilasuvar) مرز ایران و شهر بیله سَوار (Bilesavar) استان اردبیل قرار دارد. مسافرانی که از طریق زمینی و از سمت غرب ایران قصد سفر به کشور آذربایجان را دارند نزدیکترین مرز قانونی برای ورود به این کشور از طریق گمرک بیله سوار است.
عکس 89 - نمائی از ورودی گمرک مرزی به آذربایجان در بیله سوار اردبیل - منبع:اینترنت
عکس 90 - نمائی از سالن گمرک مسافری بیله سوار اردبیل - منبع:اینترنت
عکس 91 - سه راهی منتهی به مرز بیله سَوار ایران در شهر بیله سُوار آذربایجان
نامیک بدون ورود به شهر از کنار گذر بیله سوار به سمت شمال راند. یکی از جالب توجه ترین نکاتی که در طول مسیر دیدم رفتار راننده به هنگام رسیدن به رادار کنترل سرعت بود. گاهی با سرعت می راند و ناگهان سرعتش را کم می کرد. سرعت مجاز در این مسیر برای رانندگان 60 و 70 کیلومتر برساعت است.
در طول مسیر در مکانهائی به صورت مخفی یا آشکار برای کنترل سرعت رانندگان دوربینهائی را نصب کرده اند. همچنین بر روی سقف خودروهای پلیس دوربین نصب شده و مدام در طول مسیر در رفت و آمد هستند. امّا بعضی از رانندگان برای کشف مکان دوربین ها یا مطلع شدن از وجود خودرو پلیس در مسیر، بر روی خودرو خود "آنتی رادار" نصب کرده اند. نامیک هم با استفاده از این ابزار کوچک محل استقرار دوربین و یا نزدیک شدن خودرو پلیس را با شنیدن صدای بوق ممتد آنتی رادار متوجه می شد و بلافاصله سرعت خود را کم می کرد.
ساعاتی از هنگام ظهر گذشته بود. پس از صرف صبحانه هیچ خوراکی در بین راه نخورده بودیم و کم کم گرسنه مان شده بود. مختصر پذیرائی فرماندار آستارا باعث شده بود تا ساعتی بعد از هنگام ظهر هم بیاد خوراکی نیافتیم! امّا اکنون گرسنه بودیم بنابراین به نامیک گفتم در نزدیکترین رستوران برای صرف غذا توقف کند. او گفت؛ یک رستوران در این حوالی هست و غذاهای خوبی دارد. او همچنان می راند و ما هم منتظر برای رسیدن به رستوران. چند رستوران را در مسیر دیدیم امّا نامیک بدون توجه به آنها به راه خود ادامه می داد. نیم ساعت بعد، از سمت چپ جاده وارد محوطه مقابل یک رستوران نه چندان جالب شد.
در رستوران "چنجه" سفارش دادیم تا مزه این غذای آذربایجان را تست کرده باشیم. همراهان از وضعیت غذا گله کردند امّا چاره ای نبود راننده به انتخاب خود ما را به این رستوران آورده بود. پس از سرو غذا متوجه بی کیفیت بودن آن شدیم امّا مجبور بودیم بخوریم! پس از مراجعه به صندوق برای پرداخت هزینه، صاحب رستوران صورتحساب بلند بالائی تحویلمان داد که از دیدنش متعجب شدیم. برای نان کنار غذا و مخلفاتی که در ایران رایگان وبه همراه غذا هست، قیمت هائی را نوشته بود. پرداخت 45 منات برای این وعده غذائی بی کیفیت ما را کمی آزرده خاطر کرد چون احساس کردیم در بدو ورود به آذربایجان مغبون شده ایم! بعداً در باکو پس از مشاهده قیمت و کیفیت غذاها متوجه شدیم صاحب رستوران بین راهی علاوه بر تحویل غذای بی کیفیت، مبلغ بیشتری نیز بابت غذاها از ما گرفته است.
عکس 92 - رستوران بین راهی "موغان"
همکاران هیچکدام به زبان ترکی تسلط نداشتند و کلیه ارتباطات کلامی به عهده من بود بنابراین موضوع را به راننده گفتم او هم با خونسردی جواب داد که؛ قیمتها همین است!
شهر "سلیان" در 110کیلومتری باکو شهر بعدی بود که از کنار گذر شهر عبور کردیم. پس از گذر از پارک ملی شیروان، دریای خزر تا باکو در سمت راست ما خود نمائی می کرد. بعد از شهر سلیان پارک ملّی شیروان در سمت راست و چند کیلومتر جلوتر شهر شیروان در سمت چپ قرار دارند. از سلیان به بعد جاده دو طرفه به بخشی از اتوبان جدیدالاحداث هدایت می شود و تا باکو امتداد پیدا می کند. این اتوبان تا مرز گرجستان ادامه خواهد داشت.