آذربایجان؛ سرزمین ناشناخته پشت سیم خاردارهای وهم آلود!

4.5
از 169 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
سرزمین ناشناخته پشت سیم خاردارهای وهم آلود! + تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
18 مهر 1397 09:00
81
115.3K

ورود به بندر زیبای باکو؛ پایتخت آذربایجان

پس از گذر از شهر کوچک آلات و منطقه قوبوستان کم کم شهر باکو از دور نمایان شد. تأسیسات نفتی و صنعتی، اسکله ها و باراندازهای محلی حومه باکو و تاسیساتی متفاوت از شهرهای قبلی مسیر نشان از نزدیک شدن به پایتخت آذربایجان می داد. همچنین گنبدها و گلدسته‌های آرامگاه "بی‌بی هیبت" (که می گویند خواهر امام رضا است) یکی از آثار دیدنی شهر باکو از دور دیده می شوند.

آرامگاه بی بی هیبت

عکس 93 - آرامگاه بی بی هیبت در نزدیکی شهر باکو - منبع:اینترنت

بندر باکو در ساحل غربی دریای خزر در شبه جزیره آب‌شوران قرار دارد و بزرگترین شهر بندری این کشور و پایتخت جمهوری آذربایجان و پر جمعیّت‌ترین شهر منطقه قفقاز است. باکو یکی از مناطق نفت‌خیز جهان می‌باشد. این بندر دارای ۱۱ منطقه شهری است؛ "قاراداغ"، "نریمانف"، "صبالی"، "صابونچی"، "یاسامال"، "ختائی"، "عزیزبایف"، "نسیمی"، "سوراخانی"، "نظامی" و "بیناغدی".

در بین راه نامیک پرسید؛ آیا در باکو محلی برای اقامت دارید؟ علیرغم جواب مثبت من، پیشنهاد کرد برای اقامت به مکانی که او در نظر گرفته است برویم! کنجکاو بودم بدانم برای هر شب اقامت چقدر مد نظرش است و مکان اقامتی چگونه است. او بلافاصله با موبایل خود شماره ای را گرفت و به فرد پشت خط گفت که 3 نفر مهمان دارد و پس از اتمام مکالمه گفت یک ویلا دارد و می تواند برای هر شب 250 منات آنجا را برای ما رزرو کند. من این موضوع را برای همراهانم ترجمه کردم. آنها از این مبلغ متعجب شدند. نامیک نظر ما را پرسید که آیا موافقید یا نه. من به او گفتم مکانی را قبلاً رزرو کرده ایم و برای 4 شب 100 منات خواهیم داد. او که این حرف را شنید کمی عصبی شد و گفت؛ امکان ندارد! یک شب اقامت در باکو برای 3 نفر 25 منات ممکن نیست. اقامت در باکو گران است! و ... در همین حین همان فرد قبلی با نامیک تماس گرفت و ظاهراً در انتظار دریافت پاسخ راننده برای بردن ما به مکان اقامتی مورد نظرشان بود. راننده که مشخص بود خیلی عصبی شده، به فرد پشت خط با عصبانیت ماجرا را تعریف کرد و...

اساساً اقامت در شهر باکو گران نیست و با سلیقه های مختلف می توان هتل، آپارتمان یا هاستل مناسبی را کرایه کرد.

ساعت 5 عصر بود که به باکو رسیدیم. پس از ورود به باکو، این شهر در نگاه اوّل به نظرم بسیار پویا و مدرن آمد امّا پس از گشت و گذاری در شهر در روزهای بعد متوجه شدم بسیاری از مناطق و محلات این شهر هنوز بافت قدیم و سنتی خود را حفظ کرده اند و فقط بعضی مناطق آن بازسازی شده و یا جدیدالاحداث هستند.

شنیده بودم که تاسالها قبل شهر باکو توسعه زیادی نداشته و در چندسال اخیر رشد و توسعه فزاینده ای را تجربه کرده است. وقتی وارد باکو می شوید با دیدن یک شهر قدیمی که به ظاهر رشد و توسعه پیدا کرده و تبدیل به یک شهر مدرن شده است بهت زده می شوید.

ویدئو (4) - بندر زیبای باکو در یک نگاه: www.namasha.com/embed/saiqpYfW

در سالهای کودکی و نوجوانی من، وقتی پدرم خاطرات مسافرتهای سالهای دور پدرش (پدربزرگم) به باکو را بازگو می کرد از شهر باکو در ذهنم تصویری ساخته بودم و البته یادآوری این خاطرات در سالهای اخیربرای من کمرنگ تر شده بود. اکنون با دیدن شهر باکو دیگر آن تصاویر ذهنی قبلی جایگاهی نداشت و جایش را به یک تصویر دیگر و کاملاً متفاوت از باکو داده بود.

تصاویر ویدئوئی که چندی قبل به طور اتفاقی از باکوی قدیم دیده بودم با تصاویری که قبلاً از شهر باکو در ذهنم داشتم، بسیار متفاوت بود امّا با تماشای آن و سعی در تلفیقش با خاطرات پدر بزرگم از باکو حس نوستالژیک خوبی به من دست می داد.

ویدئو (5) - روایتی تصویری از شهر باکو در زمان شوروی سابق (سال 1970 میلادی):  

نامیک آدرس را پرسید تا ما را به محل اقامتمان ببرد. هتل رزرو شده در محله یاسامال قرار دارد. از چند خیابان کوچک و بزرگ عبور کرد و منتظر بودیم راننده ما را در مقابل هتل پیاده کند امّا ظاهراً راننده مناطق باکو را بدرستی نمی شناخت. چند بار توقف کرده و از رهگذران آدرس را پرسید. نامیک 45 دقیقه به دنبال آدرس می گشت و زیر لب غر می زد. از یک خیابان دو بار عبور کرد و کماکان به دنبال آدرس. ووچر را به او نشان دادم و گفتم به شماره تماس هتل زنگ بزند و آدرس دقیق را بپرسد امّا علیرغم دریافت آدرس دقیق از رسپشن هتل، بازهم به دور خودش می چرخید! حسابی کلافه شده بود. او گفت خیلی زود باید به آستارا برگردد بنابراین تعهدش برای رساندن ما به هتل و نیافتن آدرس او را بهم ریخته بود. بالاخره در کنار خیابان ایستاد و از یک راننده تاکسی کمک خواست. من هم از خودرو پیاده شدم و به کنار تاکسی آمدم. راننده تاکسی مرد مسن و بسیار آرامی بود (که بعداً فهمیدم نامش "رئوف" است و برای رفت و آمد با تاکسی در روزهای بعد در باکو به کمکمان آمد) نامیک را که بسیار دستپاچه بود با خونسردی به آرامش دعوت کرد و گفت دستگاه مسیریاب (که به آن ناویگاسیون می گفت) دارد و خیلی زود می تواند آدرس را پیدا کند. همراهان با دیدن وضعیت آشفته نامیک راضی شدند که بجای او، رئوف ما را به هتل برساند. ظاهراً یافتن آدرس در باکو به سادگی امکان پذیر نیست و چون شهرداری در سالهای اخیر پلاکهای جدیدی را نصب کرده گاهی راننده ها هم سردرگم می شوند.

انصافاً هم یافتن آدرس هتل بدون دستگاه مسیریاب کمی مشکل بود مخصوصاً اینکه شماره بسیاری از کوچه ها و خانه ها در باکو ساماندهی مناسبی ندارند. البته با دانلود و نصب اپلیکیشن (Baku City Guide) از (Googel Play) می توان به راحتی هرگونه اطلاعاتی مربوط به کلیه نقاط و مکانهای باکو را بدست آورد.

منطقه یاسامال در غرب شهر باکو قرار دارد و یکی از قدیمی ترین مناطق این شهر و بسیار معمولی است. با دیدن ساختمانهای قدیمی با ظاهری نامناسب در یاسامال تو ذوقمان خورد. از طرفی لباسهای پهن شده در فضای بیرونی ساختمان چهره شهر و محله را زشت کرده بود. ظاهراً این کار در کشورهای استقلال یافته از شوروی سابق متداول است.

مهمترین خیابان منطقه یاسامال خیابان "عباس میرزا شریف زاده" است. هتل مورد نظر ما در یکی از فرعی های این خیابان قرار داشت. جالب است که؛ برخی ساختمانهای مهم دولتی آذربایجان و همچنین سفارت ایران در خیابان شریف زاده و کمی بالاتر از هتل (Baku Butik Mini-Hotel) قرار دارند. دفتر شبکه تلویزیون خصوصی (KTV) آذربایجان نیز در این خیابان واقع شده است. همچنین گورستان بزرگ شهر در انتهای خیابان شریف زاده است.

خیابان شریف زاده در منطقه یاسامال

خیابان شریف زاده در منطقه یاسامال

خیابان شریف زاده در منطقه یاسامال

عکسهای 94 تا 96 - خیابان شریف زاده در منطقه یاسامال

دفتر کانال تلویزیونی باکو

عکس 97 - دفتر کانال تلویزیونی (KTV) آذربایجان

گورستان در انتهای خیابان شریف زاده

گورستان در انتهای خیابان شریف زاده

عکسهای 98 و 99 - گورستان در انتهای خیابان شریف زاده

رئوف با دستگاه مسیریاب خود خیلی زود آدرس هتل را که در همان نزدیکی بود پیدا کرد و 5 منات از ما درخواست کرد. بر روی ساختمان هتل هیچ مشخصه و تابلوئی وجود نداشت و از نمای بیرونی اش معلوم بود که به تازگی ساخته شده است.  

مهمان خانه بوتیک در باکو

عکس 100 - نمای بیرونی مهمان خانه بوتیک (Baku Butik Mini-Hotel)

کوچه های منطقه یاسامال باکو

کوچه های منطقه یاسامال باکو

کوچه های منطقه یاسامال باکو

کوچه های منطقه یاسامال باکو

کوچه های منطقه یاسامال باکو

کوچه های منطقه یاسامال باکو

عکسهای 101 تا 106 - کوچه های منطقه یاسامال و مکانی که مهمان خانه در آنجا قرار دارد

پس از رسیدن به محل هتل (Baku Butik Mini-Hotel) و دیدن نمای بیرونی ساختمان، چهره یکی از همکاران در هم رفت و از ورود امتناع کرد. او گفت؛ بهتر است به هتل دیگری برویم ظاهراً اینجا تمیز نیست! با توجه به اینکه در سایت بوکینگ عکسها، داخل هتل و اتاقها را تمیز نشان می دادند همکارم پذیرفته بود امّا اکنون با دیدن محل و نمای هتل تمایلی به اقامت در آنجا نداشت.

پس از اینکه به او درباره وضعیت ظاهری کشورهای تازه استقلال یافته و جدا شده از شوروی (سابق) توضیح دادم قانع شد که به درون هتل بیاید. پس از ورود و دیدن داخل هتل که در واقع مهمانخانه ای بسیار زیبا و تمیز (البته به قول صاحبش مینی هتل) بود، نظرش عوض شد و گفت که بمانیم!

انصافاً هم برخلاف موقعیت مکانی و نمای ناموزون، از نظر تمیزی و نظافت و آرامش هتل بسیار خوبی بود و در امتیاز دهی بوکینک نمره 9.7 را کسب کرده بود. مالک هتل هم مردی مهربان و دوست داشتنی به نام "حکمت" بود که به اتفاق همسرش آنجا را اداره میکرد. البته حکمت غیر از هتل داری، از صبح تا غروب مدیرفروش یک فروشگاه بزرگ پرده در خیابان "آلفرد نوبل" و کنار "مرکز تجارت آمای" باکو نیز بود.

مهمانخانه بوتیک باکو

عکس 107 - امتیاز مهمان خانه در بوکینگ دات کام

پس از ورود به مهمانخانه خانمی که صاحب آنجا (و همسر حکمت) بود به استقبال ما آمده و نظر ما را برای موافقت با ماندن و اقامت پرسید و اتاقی سه تخته در طبقه سوم به ما نشان داد. به گفته صاحب مهمان خانه هزینه هر شب اقامت در اتاق 3 تخته 65 منات بود امّا به علت "های سیزن" (پیک مسافرت) نبودن حاضر شده بود با شبی 25 منات اتاق در اختیار بگذارد.

از او ساعت صرف صبحانه را پرسیدم که درجواب گفت؛ ساعت خاصی ندارد و با پرداخت 7 منات به ازای هر نفر صبحانه هم سرو می شود!

البته هنگام رزرو هتل توجه و دقت نکرده بودم که این هتل (مهمانخانه) اعلام کرده بود (without breakfast) وصبحانه ندارد و برای ارائه صبحانه مبلغ 7 منات به ازای هر نفر را درج کرده بود و باید بصورت جداگانه پرداخت می شد. با توجه به گران بودن صبحانه پیشنهادی و وجود آشپزخانه در مهمانخانه، ما ترجیح دادیم خودمان صبحانه تهیه کنیم.

مهمانخانه (Baku Butik Mini-Hotel) حال و هوای خودش را دارد. در واقع فقط تنها مشکلش تهیه صبحانه توسط مسافر است وگرنه تمامی امکانات اولیه مناسب مانند اینترنت پر سرعت، حمام و سرویس بهداشتی تمیز و کمد لباس، حوله، دمپائی و... در داخل اتاق (به غیر از تلویزیون و یخچال) وجود دارد. امّا اگر مسافر به دنبال صبحانه آماده، تلویزیون و یخچال در داخل اتاق و سایر امکانات ویژه می باشد، این هتل (مهمان خانه) مکان مناسبی نیست!

هاستل بوتیک باکو

هاستل بوتیک باکو

هاستل بوتیک باکو

عکسهای 108 تا 110 - نماهائی از داخل مهمان خانه (Baku Butik Mini-Hotel)

من به شخصه اعتقاد دارم در سفر باید واقعاً سفر کرد! و نظر شخصی ام اینست؛ اینکه هتل در کجا باشد و چند ستاره بر سر در آن کوبیده باشند، اهمیت چندانی ندارد. اینکه استخر و جکوزی، سالنها و اتاقهای آنچنانی و ... داشته باشد برای منِ مسافر خیلی فرقی ندارد جز تحمیل هزینه های گزاف و بی مورد! اگر مسافر بخواهد از اینگونه امکانات هم استفاده کند می تواند به راحتی به مکان های تخصصی این امر مراجعه نماید بدون اینکه مبالغ بی حساب و کتابی به هتلهای اینچنینی بدهد. مهم تمیزی، آرامش و نوع رفتار کارکنان است که یادگار و ماندگار می ماند. به نظر من سفر هرچه ساده تر باشد جذابتر و دلنشین تر است چرا که عمق سفر مهم است نه طول و عرض آن! البته اعتقادی هم به اقامت در مکانهای اقامتی بدون کیفیت و کثیف ندارم.

پس از تحویل گرفتن اتاق کمی استراحت کردیم و باکو را از پشت پنجره اتاق مهمانخانه ورانداز کردیم.

نماهائی از شهر باکو

نماهائی از شهر باکو

نماهائی از شهر باکو

نماهائی از شهر باکو نماهائی از شهر باکو نماهائی از شهر باکو

عکسهای 111 تا 116 - نماهائی از شهر باکو از پشت پنجره مهمان خانه

اوایل شب برای گشتی مختصر در شهر از مهمان خانه خارج شدیم. پای پیاده بخشی از خیابان "عباس میرزا شریف زاده" در منطقه یاسامال را طی کردیم و ساعتی بعد به سمت مهمان خانه برگشتیم. هوای مطبوع آخرین ماه زمستان در آن موقع شب احساس خوبی به ما می داد. ظاهراً از آلودگی هوا در باکو خبری نبود و هوای نسبتاً تمیزی داشت.

به هنگام حرکت از رشت نگران مساعد نبودن وضعیت هوا بودیم امّا خوشبختانه در هنگام اقامت ما در آذربایجان علیرغم فصل زمستان، هوا مساعد بود و دمای هوا بطور میانگین در تمامی ایّام اقامت بین 9 درجه در شب و 18 درجه در روز در نوسان بود. البته در دو روز آخر اقامت در باکو (پنج شنبه و جمعه) باد و باران پراکنده مهمان شهر بود.

در مسیر بازگشت به مهمان خانه و در نزدیکی آن وارد مغازه میوه فروشی کوچکی شدیم. پسرکی نوجوان که به نظر صاحب مغازه بود با دو تن از هم سن و سالان خود در حال صحبت بود. پس از خرید مایحتاج، وقتی نوجوانان فهمیدند از ایران آمده ایم نمی دانم چرا ذوق زده شدند. پسرک صاحب مغازه قیمت موبایلم را پرسید! و من قیمتش را به منات گفتم. یکی از دوستان پسرک هم از من درخواست کرد اسکناسهای ایرانی را ببیند! چند اسکناس با مبالغ مختلف را به او نشان دادم. پسرک سعی کرد آنها را از دستم بگیرد! امّا به او فهماندم که خبری از تحویل اسکناسهای ایرانی به او نیست! و فقط به یادگار یک اسکناس 1000 تومانی به او دادم و از مغازه خارج شدیم...

مغازه میوه فروشی در باکو

عکس 117 - مغازه پسرک میوه فروش

 

سه شنبه 8 اسفند 1396؛

دومین روز ورود ما به آذربایجان بود. 8 صبح پس از صرف صبحانه (که خودمان تدارک دیده بودیم) از مهمان خانه خارج شدیم. با همسفران قصد کردیم برای آشنائی اجمالی با شهر باکو و دیدن برخی مراکز تجاری گشتی در شهر بزنیم. از سربالائی خیابان فرعی پیاده سرازیر شدیم و به خیابان شریف زاده رسیدیم. ابتدا به دنبال یافتن فروشگاهی برای خرید سیم کارت بودیم. اوّل صبح بود و بیشتر مغازه ها بسته بودند. قدم زنان به سمت شمال خیابان رفتیم و نشانی از فروشگاهی که خدمات سیم کارت ارائه دهد نیافتیم. پس از نیم ساعت به ناچار برگشتیم و به سمت جنوب خیابان شریف زاده ادامه مسیر دادیم. در سمت دیگر خیابان تابلو bakcel را بر سردر مغازه ای دیدیم که خوشبختانه باز بود. پس از مراجعه به آن جا متصدی فروش سیم کارت با دیدن پاسپورتمان که برای انجام مراحل راه اندازی سیم کارت نیاز بود، از فروش سیم کارت امتناع کرد و گفت؛ Bakcel از ارائه خدمت به اتباع ایرانی معذور است! حرصم گرفته بود! همین مانده بود که یک کشور درجه چندم جهان هم شهروندان ایرانی را به حساب نیاورد!

از مغازه خارج شدیم و کمی پائین تر فروشگاهی را دیدیم که تابلو Nar را دارد. خوشبختانه متصدی به جهت ایرانی بودن پاسپورت! حساسیت نشان نداد و یک سیم کارت (Nar (Azerfon  را با پرداخت 2 منات خریدیم. برای شارژ نیز 4 منات پرداختیم و فروشنده امور مربوط به راه اندازی سیم کارت را انجام داد.

با توجه به اینکه در اکثر میادین شهر و همچنین پارکها و فضاهای عمومی اینترنت وای فای رایگان وجود دارد بنابراین خرید یک سیم کارت برای ایجاد ارتباط درون شبکه های داخلی آذربایجان کافی بود.

آذربایجان 3 اپراتور خدمات تلفن همراه دارد؛ Azercell (باکد50و51)، Bakucel(باکد55) و(Nar (Azerfon (باکد70و71). Azercell و Bakucel بیشترین فراوانی را در سطح کشور دارند. Bakucel نیز محدودیتی برای ارائه خدمت به ایرانیان قرار نداده بود امّا ترجیح دادیم سیم کارت Nar را خریداری کنیم.

پس از تهیه سیم کارت و کمی پیاده روی دیگر، با تاکسی برای انجام قراری به هتل جاسمین در شمال خیابان "آقا نعمت الله" در منطقه نریمانف رفتیم. قبل از اینکه صاحب هتل بیاید و ملاقاتی با او داشته باشیم، گپ و گفتی با رسپشن داشتیم. "نوروز" کارمند رسپشن هتل از مشکلات زندگی و کار در باکو و حقوقهای پائین می نالید. رسپشن جوان هتل از دریافت ماهیانه 300 منات در ازای چهار روز کار در هفته گفت و اینکه این حقوق کفاف زندگی را نمی دهد. نرخ دستمزدهای پائین برای مشاغل در یک آگهی استخدام چسبانده شده بر روی دیوار در یکی از خیابانهای باکو (که دیده بودم) گواه این موضوع بود.

118-AGAHI-1.jpg

عکس 118 – آگهی استخدام نصب شده روی دیوار (مضمون آگهی؛ از طرف سما خانم، همیشه کار هست!)

119-AGAHI-2.jpg

عکس 119 - مشاغل مورد نیاز درج شده در آگهی (مضمون آگهی؛ برای بیکاران کار معرفی می کنیم!)

پس از انجام امور از هتل جاسمین خارج شدیم و پیاده به راه افتادیم. قدم زدن در خیابانها و تماشای زندگی مردم و بناهای قدیمی و جدید باکو و ... لذت بخش بود.

دیدن مردم ساده، بی آلایش و مودب با رفتاری خوب و معمولی، احساس آرامش در سرزمینی غریب به ما می داد و اصلاً احساس نا امنی و غریبانه نداشتیم. قبلاً شنیده بودم مردم آذربایجان با ایرانی ها رفتار مناسبی ندارند امّا اکنون که رفتارشان را می دیدم شنیده هایم را به بایگانی ذهنم فرستادم!

قریب به 98 درصد آذربایجانی ها باسواد هستند و اغلب آنها غیر از زبان آذری، به زبان روسی نیز مسلطند و در محاوره های روزمره گاهی به این زبان مکالمه می نمایند.

آنچه از مردم باکو دیدم این بود؛ به قوانین احترام می گذارند، در خیابانها و گذرگاهها هیاهو و جنجال به راه نمی اندازند، با یکدیگر با احترام رفتار می کنند، اغلب حرص جمع آوری پول ندارند و به تفریحات خود اهمیت بسیاری می دهند.

نکته ای برای من جالب توجه بود؛ بسیاری از مردان آذری با ولع دخانیات استعمال می کنند و در بین آنها نوجوانان زیر 15 سال هم دیده می شوند.

به سمت خیابان "احمد رجبعلی" رفتیم. در مسیرمان رستوران لاکچری زیبا و معروف شکی را که در شمال خیابان رجبعلی قرار دارد، دیدیم. پس از گشت و گذاری چند ساعته در منطقه به "پارک نریمانف" رفتیم تا کمی استراحت کنیم. پارک بزرگ نریمانف در جنوب خیابان آقا نعمت الله قرار دارد.

خیابان آقا نعمت الله باکو

خیابان آقا نعمت الله باکو

خیابان آقا نعمت الله باکو

عکسهای 120 تا 122 - نماهائی از خیابان آقا نعمت الله

رستوران لاکچری شکی در شمال خیابان آقا نعمت الله

عکس 123 - رستوران لاکچری شکی در شمال خیابان آقا نعمت الله 

منطقه نریمانف از مناطق مهم باکو است. خیابان معروف "تبریز" که ابتدای آن از مقابل مرکز "28 می" آغاز می شود، تا نریمانف امتداد دارد. مرکز فرهنگی "حیدرعلی اف" نیز در نزدیکی منطقه است. چندین مرکز و ساختمان دولتی و همچنین چند بیمارستان مهم در نریمانف قرار دارند.

یکی از نکات جالب توجه، حضور پرشمار مسافران عرب در سطح شهر باکو بود. آنها تقریباً در همه جا حضور داشتند و با توجه به اینکه با صدای بلند و به زبان عربی با یکدیگر تکلم می کردند، تشخیص آنها آسان بود.  

ظهر شده بود و گرسنه بودیم. برای خوردن ناهار در جستجوی رستورانی مناسب بودیم. پیشنهاد همراهان کباب کوبیده یا همان "لول کباب" آذربایجانی بود. در همان منطقه رستورانهای زیادی وجود دارند. رستوران "شاه لهمجون" نظر ما را جلب کرد. وارد شدیم و همگی لول کباب سفارش دادیم.

رستوران شاه لهمجون

رستوران شاه لهمجون

رستوران شاه لهمجون

عکسهای 124 تا 126 - رستوران شاه لهمجون

رستوران شاه لهمجون

عکس 127 - داخل رستوران شاه لهمجون

پس از دقایقی گارسون غذاها را آورد. یک قطعه کباب کوبیده با کمی برنج و مقداری مخلفات در کنار آن. آنچه که برای ما جالب بود مشاهده مقدار کم برنج (به اندازه یک مشت) برای یک پرس غذا بود. در رستوران بین راه هم مقدار برنج به همین میزان بود و ما فکر کردیم رستوران علاوه بر گران فروشی، کم فروشی هم کرده است! امّا ظاهراً در آذربایجان در وعده های غذائی برنج بسیار کم می خورند. به گارسون اعتراض کردیم و او با لبخند گفت؛ مقدار یک پرس غذا همین است!

لول کباب رستوران لهمجون

عکس 128 - لول کباب رستوران لهمجون

کل هزینه ناهار ما با مخلفات و نوشیدنی 20 منات شد که در مقایسه با ناهار بین راهی بسیار مناسب بود. در این رستوران "لهمجون" هم طبخ می کردند. من دوست داشتم آنرا تست کنم امّا همراهان تمایلی نداشتند. لهمجون نوعی غذای ترکی است که به شکل پیتزا طبخ می شود.

لهمجون

لهمجون

عکسهای 129 و 130 - لهمجون در حال طبخ

در آذربایجان برای هر ذائقه ای غذاهای مناسب وجود دارند. اگر از هر نقطه از دنیا گردشگر به کشور آذربایجان بیاید انواع غذاهای محلی و غیر محلی و فست فودها پاسخ گوی طبع او خواهند بود.

رستورانهای زنجیره ای معتبر و معروف دنیا مانند؛ KFC، MacDonald و بسیاری دیگر از برندها در نقاط مختلف باکو شعبه دارند.  

امّا آنچه که بسیاری از گردشگران در مسافرت به کشورهای مختلف در جستجوی آن هستند غذاهای محلی آن کشور است. در خصوص غذاهای محلی، آذربایجان نیز بسیار غنی است. غذاهائی با ظاهری فریبنده و بسیار خوشمزه بخش مهم فرهنگ آذری است.

در آذربایجان انواع کباب ها و شیشلیک، کوفته، پلو و انواع آش ها طبخ می شود و طرفداران بسیار زیادی دارند. مشهورترین غذا "لول کباب" است که گوشت را چرخ کرده طبخ می کنند و شبیه کباب کوبیده خودمان است. انواع دلمه (با برگ مو، بادمجان یا کلم برگ)، انواع کوفته (بزباش و آرزومان)، بالیق (ماهی کبابی که با سس ترش طعم دار شده و بریان شده بر روی ذغال)، لاونگی ( مرغ شکم پر بریان شده)، آش دوغ، پی تی (آبگوشت) و دوشبارا و قوتاب (هر دو بصورت خمیر پر شده با گوشت چرخ کرده و سایر مخلفات) از مهمترین غذاهای آذربایجان هستند. حالوا (حلوا)، پاخلاوا (باقلوا) و انواع مرباها نیز از خوراکی های شیرین آذری هستند.

بالیق در باکو

بالیق (ماهی)

غذای پی تی

پی تی (آبگوشت)

دلمه در باکو

دولما (دلمه)

دوشبارا در باکو

دوشبارا

شیشلیک در باکو

شیشلیک

قوتاب در باکو

قوتاب

کوفته بزباش

کوفته بزباش

لاونگی (مرغ شکم پر)

لاونگی (مرغ شکم پر)

عکس های 131 تا 138 – غذاهای آذربایجانی - منبع:اینترنت

پس از صرف ناهار با تاکسی برای انجام قرار و مذاکره ای با صاحب هتل "ابوتوران" به شمال خیابان احمد رجبعلی رفتیم... حدود ساعت 4 بود که از هتل ابوتوران خارج شده و با تاکسی راهی منطقه "تارگووی" شدیم.

منطقه تارگووی یکی از زیباترین و در عین حال گران ترین مناطق باکو متشکل از چند خیابان کوچک و بزرگ سنگفرش شده است که مهمترین خیابان آن "نظامی" نام دارد و امکان تردد خودروها و سایر وسائط  نقلیه به داخل آن وجود ندارد و بصورت پیاده راه می باشد. از یک طرف به "ایچری شهر" و مرکز شهر باکو و از طرف دیگر به "پارک بلوار" متصل است.

سبک معماری بسیاری از ساختمانهای منطقه الهام گرفته از معماری مدرن و همچنین کلاسیک رومی و باروک است. بسیاری از برندهای معروف پوشاک در تارگووی شعبه دارند. مغازه های فروش اجناس لوکس، مغازههای فروش سوغات، هتلهای لوکس و رستورانهای مختلف مانند KFC و Macdonald، چند ساختمان دولتی و چند سفارت مهم اروپائی در این منطقه قرار دارند. میدان فانتین (فواره)، موزه نظامی گنجوی نیز در این منطقه قرار دارد. نزدیکترین ایستگاه مترو به تارگووی، ایستگاههای ساحیل (Sahil) و 28 می (28 May) هستند. تارگووی با دکور‌اسیون و نورپردازی مختلف به سبک اروپائی و گوتیک، در شب بسیار جذاب و زیباست و در تاریکی می درخشد.

میدان فواره (فانتین)میدان فواره (فانتین)

میدان فواره (فانتین)

میدان فواره (فانتین)

میدان فواره (فانتین)

میدان فواره (فانتین)

میدان فواره (فانتین)

موزه نظامی در منطقه تارگووی

موزه نظامی در منطقه تارگووی

موزه نظامی در منطقه تارگووی

موزه نظامی در منطقه تارگووی

موزه نظامی در منطقه تارگووی

موزه نظامی در منطقه تارگووی

موزه نظامی در منطقه تارگووی

موزه نظامی در منطقه تارگووی

موزه نظامی در منطقه تارگووی

موزه نظامی در منطقه تارگووی

مجسمه نظامی گنجوی در منطقه تارگووی

مجسمه نظامی گنجوی در منطقه تارگووی

عکسهای 139 تا 153 – منطقه تارگووی نگین باکو

در انتهای منطقه تارگووی از طریق زیر گذری که زیر خیابان "نفتچیلر" قرار دارد به سمت "پارک بلوار" رفتیم. عبور از عرض خیابان نفتچیلر و رسیدن به پارک بلوار (غیر از عبور از این زیر گذر) به هیچ عنوان امکان پذیر نمی باشد.

 زیرگذر خیابان نفتچلیر

 زیرگذر خیابان نفتچلیر

 زیرگذر خیابان نفتچلیر

عکسهای 154 تا 156 - زیرگذر خیابان نفتچلیر و نقاشی های روی دیوار در زیرگذر

قطعات بتنی و تورهای سیمی بطور پیوسته برای برگزاری "مسابقات فرمول 1"در حاشیه های برخی خیابانهای منتهی به مرکز شهر قرار داده بودند. ظاهراً قرار بود در ماه آوریل 2018 دومین مسابقات فرمول 1 در باکو برگزار شود. حاشیه های دو طرف خیابان نفتچیلر نیز با این قطعات مسدود شده بودند و این موضوع گذر از اینطرف خیابان به آن طرف را با مشکل مواجه کرده بود. مسیر رالی فرمول 1 را که در خیابانهای باکو ایجاد کرده بودند از زیبائیهای خیابانهای باکو کاسته بود.

بلوک های بتنی و فنس ها برای ایجاد پیست مسابقات فرمول یک باکو

بلوک های بتنی و فنس ها برای ایجاد پیست مسابقات فرمول یک باکو

بلوک های بتنی و فنس ها برای ایجاد پیست مسابقات فرمول یک باکو

بلوک های بتنی و فنس ها برای ایجاد پیست مسابقات فرمول یک باکو

بلوک های بتنی و فنس ها برای ایجاد پیست مسابقات فرمول یک باکو

عکسهای 157 تا 161 – بلوک های بتنی و فنس ها برای ایجاد پیست مسابقات فرمول یک باکو

هوا کم کم تاریک می شد و چراغهای پارک بلوار و تأسیسات اسکله حوالی آنجا روشن شده بودند. پارک بلوار منطقه ای است که بصورت نوار ساحلی در بخشی از مرکز شهر باکو ایجاد شده و در داخل "پارک ملّی کنار دریا" قرار دارد. مردم برای تفرج و گشت و گذار در ساحل به آنجا می آیند. فضای سبز و محیطی آرام، پارک بلوار را به تفرجگاهی لذت بخش برای مردم باکو و توریستها تبدیل کرده است.

کمی طول پارک را در موازات این سوی دریای خزر قدم زدیم و از آنجا خارج شدیم. فردای آن روز هم پس از انجام امور، برای قدم زدن در پارک بلوار مجدداً به آنجا رفتیم.

تابلو پارک ملی دنیز کناری

عکس 162 - تابلو پارک ملی دنیز کناری (کنار دریا)

نماهائی از پارک بلوارنماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

نماهائی از پارک بلوار

عکسهای 163 تا 180 – نماهائی از پارک بلوار

پس از کمی گشت و گذار در پارک بلوار، به تارگووی برگشتیم و با عبور از پیاده راه از آنجا خارج شدیم و برای گشت و گذار در شهر پیاده به راه افتادیم. هدف خاصی نداشتیم و قصدمان قدم زدن در شهر بود. پس از گذر از چند خیابان به خیابان "تبریز" رسیدیم و در امتداد آن به سمت نریمانف رفتیم. چند صد متر آن طرفِ پارک نریمانف، مرکز خرید "مترو پارک" قرار دارد. وارد مرکز خرید شدیم و بدون قصد خرید از مرکز، فقط نظاره گر مغازه ها و ویترین ها شدیم و ساعتی را در این مرکز گذراندیم. در این مرکز 7 طبقه انواع برندهای معروف پوشاک و سایر اجناس لوکس و غیر لوکس وجود دارد. همچنین شهربازی مختص کودکان و سینما نیز در این مرکز وجود دارد. این مرکز خرید تا ساعت 11 شب باز است. در روزهای بعد و در فرصتی مناسب به دو مرکز خرید "28می" و "گنجلیک" هم رفتیم.

مرکز خرید مترو پارکمرکز خرید مترو پارک

عکسهای 181 و 182 - مرکز خرید مترو پارک

در باکو و حومه آن چندین مرکز خرید وجود دارد. خرید همواره یکی از هیجان انگیزترین بخشهای سفر بعضی از توریست هاست. در واقع گشت و گذار در مراکز خرید و بازدید از مغازه های این مراکز جذابیت زیادی برای بسیاری از مسافران دارد.

این مراکز هر کدام ویژگی خاص خودش را دارد و نیاز هر خواسته ای را می تواند برآورده کند. عمده ترین این بازارها، مرکز خرید "28 می" نزدیک خیابان آزادی، "پارک بلوار" در خیابان نفتچیلر، "گنجلیک" در خیابان فتحعلی خان (نزدیک ایستگاه مترو گنجلیک و پارک آتاتورک) در مرکز باکو و بازارهای عمده فروشی "بینه" و "صدرک" در حومه باکو  و منطقه "لوکباتان" هستند. علاوه بر اینها چندین مرکز خرید دیگر نیز مانند؛ "آف کوم پلازا"، "آف سنتر"، "آمای"، "الیت"، "سیتی سنتر"، "لایف سنتر" در باکو وجود دارند. همچنین فروشگاههای زنجیره ای عمده مانند؛ bravo و bazarstore برای خرید مایحتاج عمومی در باکو شعبه های زیادی دارند.

پس از خروج از مرکز خرید مترو پارک برای رفتن به مهمان خانه تاکسی گرفتیم. راننده تاکسی مردی میانسال و خوش برخورد بود. پس از گذر از خیابان اصلی، راننده برای فرار از ترافیک شبانه باکو وارد خیابانهای فرعی شد. برای من جالب بود که در دومین روز، باکو را جور دیگری می دیدم!

وقتی از خیابانهای شیک مرکز شهر باکو وارد خیابانها و کوچه های فرعی می شوید دیگر از مدرنیته کمتر خبری هست و آثار بناهای قدیمی که نیازمند ترمیم هستند به وفور دیده می شوند.

انگاری خیابانهای اصلی مرکز شهر با ساختمانهای مدرن و زیبا بزک شده بودند امّا لایه های دیگر باکو از این زیبائی بی بهره بودند. در نقاط مرکزی شهر خیابانها و ساختمانهای مدرن و شیک وجود دارند امّا وقتی وارد خیابانهای فرعی شدیم دیگر از آن باکوی مدرن خبری نبود و بسیاری از ساختمانها کهنه و قدیمی با ظاهری نامناسب بودند. البته ما تمام باکو را ندیدیم بنابراین نمی توانستم در مورد وضعیت خیابانها و ساختمانهای سایر مناطق شهر قضاوتی داشته باشم.

محله های قدیمی باکو

محله های قدیمی باکو

محله های قدیمی باکو

عکسهای 183 تا 185 – مناطق و محله های قدیمی باکو

راننده که خود را "حاج احمد" معرفی کرد دارای مدرک مهندسی پتروشیمی بود و پس از فروپاشی شوروی سابق از محل کارش در کارخانه ای در حومه باکو اخراج شده بود و برای امرار معاش به رانندگی روی آورده بود. او از دوران شوروی سابق (که مدام به آن دوران سُووِیت می گفت) به نیکی یاد می کرد و از معیشت خوب و رفاه مردم در آن زمان می گفت. او اذعان می کرد برخلاف تصور مردم دنیا، وضعیت زندگی و معاش در زمان سُووِیت (شوروی سابق) بسیار مطلوب بود و پس از فروپاشی سیستم کمونیستی شوروی، انگاری همه چیز فروپاشیده است.

او معتقد بود با اینکه آذربایجان نفت دارد و می تواند کشور ثروتمندی باشد، امّا اکنون وجود قدرتهای انحصاری در لایه های حکومتی مانع از سیلان ثروت ناشی از نفت به سمت مردم است. او برای من در مورد سیاست و اختلاف طبقاتی و... در کشور آذربایجان چنان استادانه گفت و تحلیل های سیاسی وی آنقدر جالب بود که من محو صحبتهای او شده بودم. همراهان که زبان ترکی نمی دانستند فقط نظاره گر گفتگوی ما بودند.

با خود اندیشیدم؛ انگار ایجاد اختلاف طبقاتی و بریز و بپاش های حکومتی از خصوصیات بد "نفت" است! بنظرم نفت افیون و آفت زندگی جوامع دارای چاه نفت است! و این کشورها تا مادامی که نفت دارند در تمامی دوران "جهان سومی" باقی می مانند!

در کنار ساختمانهائی که به سبک و سیاق سیستم شوروی سابق ساخته شده­اند از طرفی هم به برکت وجود نفت در آذربایجان، ساختمانهائی مرتفع و مدرن و ظاهری فریبنده از شهر باکو هم به چشم می خورند امّا بنظرم این مدرنیزاسیون بصورت ظاهری است و فقر در لایه های زندگی بسیاری از مردم با توجه به نحوه زندگیشان در جامعه آذربایجان مشهود است. در همان روز و روزهای بعد نیز در چندین مورد پیر و جوان، زن و مرد، کودک و بزرگسال را دیدم که دست تکدی به سوی مردم دراز می کردند. قصد عکسبرداری از آنها را داشتم امّا اجازه ندادند. از طرفی هم هزینه های زندگی در باکو برای عموم مردم نسبتاً سنگین و نرخ معمولی ترین مایحتاج بالاست.

برای خرید مایحتاج در نزدیکی مهمان خانه مقابل فروشگاه "فرسکو" با حاج احمد حداحافظی کردیم و از تاکسی پیاده شدیم. فروشگاه "فرسکو" یکی از چندین فروشگاه زنجیره ای سطح شهر است که در نزدیکی مهمان خانه محل اقامت ما شعبه دارد. پس از خرید پیاده تا محل اقامتمان رفتیم.

در بدو ورود حکمت (صاحب مهمانخانه) را دیدیم. پس از کمی خوش و بش، او ما را دعوت کرد که در آخر شب با هم گپ و گفتی داشته باشیم.

بساط را آماده کردیم و در آشپزخانه ای بسیار تمیز که در روبروی اتاق ما و در طبقه سوم بود و تمام ملزومات را داشت، شام را طبخ و در همانجا صرف کردیم.

Baku Butik Mini-Hotel

عکس 186 - آشپزخانه مهمان خانه (Baku Butik Mini-Hotel)

یک زن و شوهر هندی جوان به همراه یکی از دوستان پسر در طبقه دوم مهمان خانه ساکن بودند. آنها هم برای طبخ غذا به آشپزخانه آمدند. آنها برای فراگیری زبان روسی در دانشگاه به باکو آمده بودند. به هنگام صرف شام با آنها گپ و گفتی (به زبان انگلیسی) کردیم و از موضوعاتی سخنی گفتیم. مهمانانی از کشورهای عراق، ترکمنستان، اوکراین و روسیه هم در آن مهمان خانه ساکن بودند که در طول اقامت با آنها آشنا شدیم و گپ و گفتی هم با ایشان داشتیم.

پس از صرف شام با دو همکار خود به طبقه اوّل رفتیم و حضورمان را به حکمت اعلام کردیم و در لابی مهمان خانه به انتظار او نشستیم.

Baku Butik Mini-Hotel

Baku Butik Mini-Hotel

Baku Butik Mini-Hotel

Baku Butik Mini-Hotel

عکس 187 تا 190 - لابی مهمان خانه (Baku Butik Mini-Hotel)

حکمت از صبح تا غروب در فروشگاه پرده فروشی خود مشغول بود و شب ها پس از مراجعت به هتل (که در واقع طبقه اول هتل منزل شخص ایشان بود) به امور هتلداری می پرداخت. در طی روز همسرش به امور هتل رسیدگی می کرد.

او با مطلع شدن از قصد سفر ما به باکو، وضعیت برخی از فعالیتهای اقتصادی آذربایجان را تشریح کرد و گفت خودش به امور تولیدی بیشتر علاقه دارد امّا فرصتی برای خلق این موقعیت نداشته و اکنون هتلداری و پرده فروشی می کند! در این دیدار کار سختی داشتم! تمام گفتگوهای خودم و حکمت را می بایست برای همراهانم ترجمه می کردم.

همچنین از حکمت در مورد برگشت 18% مالیات بر ارزش افزوده به توریستها پرسیدم و او قرار بود فردای آن روز شرایط را بپرسد و به ما اطلاع دهد که این موضوع فراموش شد و ما هم در طی اقامتمان پیگیر نشدیم.

پس از ساعاتی گپ و گفت با حکمت، با او خداحافظی کردیم و به اتاقمان برگشتیم...

 

چهارشنبه 9 اسفند 1396؛

پس از صرف صبحانه به رئوف (راننده تاکسی) زنگ زدیم که بیاید. او 5 دقیقه بعد مقابل مهمان خانه بود. ساعت 8 و نیم صبح بود که از مهمان خانه خارج شدیم. به پیشنهاد یکی از همکاران تصمیم گرفتیم سری به مراکز عمده فروشی مواد غذائی و تره بار بزنیم. وقتی به رئوف بخشی از قصد سفرمان را گفتیم پیشنهاد کرد ابتدا به بازار بزرگ میوه و تره بار (مِیولی بازار) برویم ما هم پذیرفتیم. قصدمان بررسی بازار میوه و تره بار و اطلاع از نحوه واردات آنها به آذربایجان و صحبت با چند تن از تجار بود.

این بازار در حومه باکو قرار دارد و محصولات از کشورهای ایران و چندین کشور دیگر با تریلر های یخچال دار به آنجا می آیند و بصورت عمده به فروش می رسند. یک محوطه تقریبی 100 هکتاری که انواع و اقسام سبزیجات، میوه، خشکبار و گل و گیاه در آنجا برای فروش وجود دارد.

البته یک بازار میوه فروشی دیگری به نام "یاشیل بازار" در خیابان "ختائی" در داخل شهر باکو وجود دارد که در آنجا نیز تره بار را بصورت عمده عرضه می نمایند.

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

عکسهای 191 تا 208 - بازار میوه و تره بار، خشکبار و گل و گیاه حومه باکو

پس از گشت و گذاری کوتاه با چند تن از بازرگانان صحبت کردیم و به نتایج مطلوبی رسیدیم. هنگام گشت و گذار در بازار، سبزه های کاشته شده برای سفره "هفت سین" آذربایجانی ها توجهمان را جلب کرد. عید نوروز در راه بود و از هم اکنون سبزه هائی به تعداد بالا برای فروش عرضه شده بودند. در داخل شهر باکو هم برخی مغازه ها سبزه برای فروش در پیشخوان گذاشته بودند.

209-BAZAR MIVEH-20.jpg

210-BAZAR MIVEH-22.JPG

211-BAZAR MIVEH-23.JPG

عکسهای 209 تا 211 - سبزه های هفت سین نوروزی برای فروش

رئوف همپای ما در بازار میوه می آمد. ساعتی را در بازار بودیم و از رئوف خواستیم ما را به مرکز شهر و  "ایچری شهر" ببرد. در خودرو به او گفتم؛ چه زود به استقبال عید نوروز رفته اید! او هم با شوخی گفت؛ دیر هم شده! البته با حوصله در مورد نوروز و مراسمات آن برایمان گفت.

آذربایجانی ها برای عید نوروز ارزش خاصی قائل هستند و با شور و اشتیاق خاصی به استقبال آن می‌روند. نوروز از 20 تا 24 مارت (ماه مارس) در سراسر کشور تعطیل رسمی است. نوروز بزرگترین و باشکوه ترین جشن مردم جمهوری آذربایجان به عنوان یکی از اعیاد ملّی به شمار می رود و مراسمی با شکوه خاص به صورت عمومی در سراسر این کشور برپا می شود.

رئوف گفت؛ استقبال از بهار و عید نوروز با انجام مراسمی در آخرین ماه سال با آئین های خاصی آغاز می شود. آئین استقبال از بهار با 4 جشن در چهارشنبه های آخرسال. هریک از این چهارشنبه ها نامی دارند؛ "سو چرشنبه سی" (چهارشنبه آب)، "اُد چرشنبه سی" (چهارشنبه آتش)، "توپراق چرشنبه سی" (چهارشنبه خاک)، "یِل چرشنبه سی" (چهارشنبه باد) که هریک دارای مراسم جشن و آداب خاص همانروز است.

از جمله رسوم رایج استقبال از بهار؛ خرید رخت و لباس نو، خانه تکانی آخرسال، کاشتن سبزه، رنگ کردن تخم مرغ و همچنین زیارت اهل قبور و درگذشتگان است.

او گفت که آذربایجانی ها هم دارای سفره هفت سین هستند که به آن "برکتلردن یئددی سین قویماق" (گذاشتن 7 برکت) می گویند. "سوماق" (سماق) به نشانه آفتاب؛ "سکه" به نشانه شانس؛ "سمنی" (سمنو) به نشانه برکت و حاصلخیزی؛ "سبزه" به نشانه خلوص و خوشبختی؛ "ساری کوک" (زردچوبه) به نشانه شیرینی زندگی؛ "سوت" (شیر) به نشانه سلامتی و زیبایی؛ "سـو" (آب) به نشانه تولد تازه و زندگی عناصر اصلی سفره هفت سین آذربایجانی هاست. سمنو و سبزه آنها با ایرانیان مشترک است.

ایچری شهر

عکس 212 – شهرداری باکو همه ساله سبزه بزرگی را در ایچری شهر برپا می کند  منبع:اینترنت

 

ویدئو (6) – روایت تصویری از برگزاری مراسم نوروز در باکو: www.namasha.com/embed/rBINFpEZ

ویدئو (7) - گزارش یورو نیوز از مراسم نوروز در آذربایجان: www.namasha.com/embed/2mlxJRvk

 

صحبتهای رئوف همچنان ادامه داشت که به نزدیک ایچری شهر رسیدیم. 20 منات به رئوف دادم و از او تشکر کردم و به سمت ایچری شهر رفتیم. با همراهان چند عکس یادگاری گرفتیم و داخل آنجا شدیم.

ورودی ایچری شهر در مرکز باکو

عکس 213 - ورودی ایچری شهر در مرکز باکو

ایچری شهر یکی از جاذبه های گردشگری شهر باکو است و هر توریستی که به باکو می آید حتماً سری به آنجا می زند. در اسناد آمده است که قدمت ایچری شهر به قرن هفتم میلادی بر می گردد. امّا روایتی دیگر می گوید این منطقه به تدریج مابین قرن 11 تا 19 شکل گرفته است. ایچری شهر 23 محله و 2 کاروانسرا دارد.

هنگامی که در ایچری شهر قدم می زدم و بناهای قدیمی آنجا را می دیدم حس زندگی در دوران باستان بهم دست می داد! دورانی خیلی خیلی دور که با زندگی مدرن امروزی هیچ سنخیتی نداشت امّا شهرداری باکو این مکان را با مدرنیته آمیخته و ضمن حفظ میراث گذشته، یک جاذبه گردشگری زیبائی بوجود آورده بود. قدم زدن در این مکان هر بازدید کننده ای را برای دقایقی از هیاهو و شهرنشینی دور می کند و به او احساس آرامشی خاص می بخشد.

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

ایچری شهر باکو

عکسهای 214 تا 245 - داخل ایچری شهر

ایچری شهر باکو

عکس 246 – ایستگاه مترو ایچری شهر

"کاخ شیروانشاه"، "قیز قلعه سی" و... در داخل محوطه ایچری شهر قراردارند. برای بازدید از داخل قیز قلعه سی می بایست 10 منات پرداخت. ما تمایلی به بازدید هیچیک نداشتیم.

ویدئو (8) - تصاویری از ایچری شهر: www.namasha.com/embed/XykFyLAk

 

قیز قلعه سی ایچری شهر

قیز قلعه سی ایچری شهر

قیز قلعه سی ایچری شهر

عکسهای 247 تا 249 - قیز قلعه سی که در داخل ایچری شهر قرار دارد

در نقاط زیادی از پیاده راه ایچری شهر اجناسی به عنوان سوغات آذربایجان می فروشند. غیر از سوغات فروشان محوطه ایچری شهر، عمارتی قدیمی وجود دارد که ظاهراً کاروانسرا بوده است و شهرداری باکو در داخل عمارت غرفه هائی را برای فروش سوغاتی و محصولات محلی آذربایجان ایجاد کرده است.

یک فروشنده با چرب زبانی ما را برای خرید محصولات به داخل عمارت قدیمی کشاند. ما قصدی برای خرید اجناسشان نداشتیم. امّا تعدادی فروشنده ما را دوره کردند و اصرار داشتند حتماً از ایشان محصولی را خرید کنیم. معلوم بود بازارشان کساد است و اجناس (فعلاً) خریداری نداشته است.

در آذربایجان سوغاتی های متنوعی می توان یافت. از صنایع دستی مانند؛ قالیچه و فرش، روسری های ابریشم مخصوص، اجناس چرمی، استکانهای شیشه ای کمر باریک رنگارنگ، ظروف سفالی مُنقش، ظروف مسی تزئینی و نقاشی های رنگ روغن و نمادهای مگنت آذربایجان گرفته تا خوراکی های مخصوص آذربایجان مانند؛ باقلوای ویژه آذربایجان، شکلات، انواع مرباها و کمپوت های میوه ها و پنیر رشته ای (ساچاقلی پندیر) از سوغاتی های مهم و مشهور آذربایجان هستند. در ایچری شهر تنوع سوغاتی ها کاملاً مشهود است.

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهرفروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

عکسهای 250 تا 259 – سوغاتی های آذربایجان و فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

چند موزه در داخل ایچری شهر وجود دارند که موزه انجمن هنر و موزه کتابهای مینیاتوری (کوچک) از جمله آنهاست و بازدید از این دو موزه رایگان است. ما دقایقی را برای بازدید از موزه اختصاص دادیم و دست خطی به یادگار در دفتر بازدید موزه کتابهای مینیاتوری نوشتیم.

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهرفروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

فروشگاه های صنایع دستی در ایچری شهر

عکسهای 260 تا 263 - موزه انجمن هنر در داخل ایچری شهر

موزه انجمن هنر در داخل ایچری شهر

موزه انجمن هنر در داخل ایچری شهر

موزه انجمن هنر در داخل ایچری شهر

موزه انجمن هنر در داخل ایچری شهر

موزه انجمن هنر در داخل ایچری شهرموزه انجمن هنر در داخل ایچری شهر

موزه انجمن هنر در داخل ایچری شهر

عکسهای 264 تا 270 - موزه کتابهای مینیاتوری در داخل ایچری شهر

رستورانهای داخل ایچری شهر

رستورانهای داخل ایچری شهر

رستورانهای داخل ایچری شهر

عکسهای 271 تا 273 - تندیس علی آقا وحید شاعر آذربایجانی

در ایچری شهر بازدید کنندگان می توانند پس از گشت و گذار به استراحت بپردازند و از خوردن غذاهای رستورانها و کافه های آنجا لذت ببرند.

رستورانهای داخل ایچری شهر

رستورانهای داخل ایچری شهر

رستورانهای داخل ایچری شهر

رستورانهای داخل ایچری شهر

عکسهای 274 تا 277 – رستورانهای داخل ایچری شهر

با اینکه از گشت و گذار در ایچری شهر خسته نشدیم و دوست داشتیم زمان بیشتری در این مکان بمانیم امّا وقتمان ضیق بود و می بایست زمانی را هم به بازدید از دیگر مناطق باکو اختصاص می دادیم.

از همانجا قدم زنان به سمت پارک بلوار که در همان نزدیکی است، رفتیم و ساعتی را در کنار ساحل قدم زدیم. ظهر شده بود و تصمیم گرفتیم به تارگووی هم سر بزنیم و ناهار را در همانجا صرف کنیم.

در تارگووی به فواصل افراد زیادی در وسط پیاده راه ایستاده و متاع خود را تبلیغ می کنند. یکی از آنها از عابرین می خواهد که از مغازه عطر و ادکلن فروشی دیدن کند، دیگری دعوت به استخر با خدمات ویژه! می نماید، آن دیگری مغازه پوشاک و اجناس لوکس درون مغازه را به رخ می کشد. در یکی از پیاده راه های تارگووی "بوزینه ای" بر روی صندلی نشانده بودند و حرکات با مزه ای انجام می داد. صاحب بوزینه با دریافت 10 منات اجازه عکسبرداری می داد!

از بین رستورانهای تارگووی در جستجوی رستورانی مناسب و تمیز بودیم. یکی از این مُبلغان چرب زبان که دربان یکی از رستورانها بود خوردن ناهار در رستورانشان را پیشنهاد داد. وقتی از وضعیت غذا و قیمت و کیفیتش پرسیدم به ما اطمینان خاطر داد که در این منطقه رستورانشان تک است! گفت که مخلفات رایگان است و غذا چنین است و چنان و... رستوران در یکی از دالانهای کناری خیابان نظامی قرار داشت.

کوبیده سفارش دادیم و به گارسون گفتیم برنج بیشتر بریزد. او سفارش را گرفت و رفت پس از سرو غذا فهمیدیم که همه آن تبلیغات، فقط تبلیغات بود! غذائی که به خوردمان دادند نه تنها کیفیت خوبی نداشت بلکه گرانتر از سایر مناطق باکو بود. هر پرس را 14 منات حساب کرد. قبل از ورود گفته بود سالاد و ترشی هم در کنار غذا وجود دارد، اما وقتی غذا را سرو کردند فقط 2 برگ کاهو و 2 عدد کلم ترشی در داخل ظرف و کنار کباب گذاشته بودند!

تصمیم گرفتیم تا شب در باکو پیاده گشت و گذار کنیم. از منطقه تارگووی خارج شدیم و پس از عبور از چند خیابان فرعی وارد خیابان آزادی (آزادلیق) شدیم و به سمت "مرکز خرید 28 می" رفتیم...

یکی از موارد جالبی که در باکو دیده می شود تاکسی های موسوم به "لندنی" هستند دقیقاً با همان شکل و شمایل. البته غیر از این نوع تاکسی ها، تاکسی های دیگری هم وجود دارند که تحت نظارت شرکتهای خصوصی مانند؛ اوبر، سلام تاکسی، تاکسی 189، عائله تاکسی، اولدوز تاکسی، آذرتاکسی، اوجوز تاکسی و... یا بطور شخصی و به صورت "تاکسی گردشی" و با نرخ های متفاوت فعالیت می نمایند. عرف کرایه تاکسی برای مسیرهای کوتاه بین 4 تا 6 منات است. البته بعضی از تاکسی ها ممکن است کمتر یا بیشتر از این مبلغ را از مسافر طلب کنند.

تاکسی لندنی در باکو

تاکسی لندنی در باکو

عکسهای 278 و 279 - تاکسی لندنی در باکو

"تاکسی های گردشی" در باکو مانند تاکسی گردشی در ایران نیستند. معمولاً "شوفرها" (رانندگان تاکسی) در کنار خیابان توقف می کنند و مسافران برای کرایه نمودن تاکسی به طرفشان می روند. با گفتن کلمه "بوشسان؟" (تاکسی خالی است؟) و تأئید راننده می توان تاکسی را کرایه کرد. پس از سوار شدن مسافر، تاکسی تا مقصد در کرایه مسافر است و به هیچ وجه راننده حق سوار کردن مسافر دیگری را ندارد. همچنین راننده های تاکسی خود را موظف می دانند که مسافر را به مقصد برسانند و تا زمانی که آدرس را پیدا نکرده اند مسافر را رها نمی کنند.

اغلب رانندگان تاکسی های باکو افرادی خوب، مؤدب و زحمتکش هستند امّا در بین آنها رانندگان کلاّش و سودجو هم وجود دارند که توریستها باید مراقب باشند.

در یکی از روزها هنگام بازگشت به هتل، در مقصد 10 منات به راننده دادم امّا او با تردستی اسکناس را عوض کرده و بلافاصله 1 مناتی به من نشان داد! و گفت؛ کرایه 6 منات می شود و دریافت اسکناس 10 مناتی را منکر شد. به او معترض شدم و چون مطمئن بودم، گفتم که 10 مناتی داده ام امّا او همچنان منکر بود. به هرحال بحث و جدل هم با او فایده ای نداشت.

در سیستم حمل و نقل در باکو غیر از تاکسی؛ اتوبوس، مینی بوس و مترو فعال هستند. برای استفاده از مترو و اتوبوس درون شهری می توان غیر از پرداخت نقدی، از بلیط های الکترونیکی کارتی شکل که به "باکی کارت" (Baki Kart) موسومند، استفاده کرد. این کارتها را می توان از ایستگاههای فروش باکی کارت، ایستگاه های مترو و برخی ایستگاههای اتوبوس تهیه کرد.

280-BAKI KART.JPG

عکس 280 - دستگاه شارژ باکی کارت در یکی از ایستگاههای اتوبوس

 هزینه استفاده از مترو در هر مسیر 20 قپیک است. سیستم مترو از ساعت 6 صبح تا 12 شب فعال است و در داخل و حومه شهر باکو در تردد است. هزینه استفاده از اتوبوس درون شهری هم 20 قپیک است و اکثر نقاط باکو را پوشش می دهد.

281-METRO BAKU-1.jpg

مسیر مترو در باکو

عکسهای 281 و 282 – قطار و مسیرهای مترو در باکو  - منبع:اینترنت

پس از گشت و گذاری کوتاه در مرکز خرید 28 می، برای دیدن دیگر نقاط باکو پیاده در خیابانهای شهر قدم می زدیم. در باکو دو چهره سنت و مدرنیته در کنار هم کاملاً مشهود هستند. ساختمانهای جدید و مدرن در کنار بناهای قدیمی، خیابانهای جدیدالاحداث در کنار گذرگاههای کوچک و تنگ قدیمی و خودروهای مدل بالا در کنار خودروهای قدیمی و فرسوده علی الخصوص لادا روسی خودنمائی می کنند.

283-NEW CARS BAKU.JPG

284-PRIDE BAKU.JPG

عکسهای 283 و 284 – در کنار خودروهای جدید و قدیمی در باکو، پراید هم جایگاه خود را دارد!

آذری ها به خیابانهای بزرگ "پروسپکت" و به خیابانهای کوچک "کوچه" می گویند. بسیاری از خیابانها و اتوبانهای باکو که جدید ساخته شده اند، عریض هستند امّا در عوض خیابانهای قدیمی کم عرض و بعضاً سنگفرش هستند.

ما در خیابانهای باکو قدم می زدیم و مناظر را به خاطر می سپردیم. گرچه قدم زدن در خیابانها خسته کننده است، امّا حک شدن خاطرات سفر در ذهن عمیق تر است!

 285-KHIABAN BAKU-1.JPG

286-KHIABAN BAKU-2.JPG

287-KHIABAN BAKU-4.JPG

288-KHIABAN BAKU-5.JPG

خیابان‌های باکو

خیابان‌های باکو

عکسهای 285 تا 290 - نماهائی از خیابانهای باکو

در مسیر سری هم به مرکز خرید گنجلیک زدیم و با دیدن مناظر و بناهای مختلف و نحوه زندگی مردم باکو، در این خصوص با همراهان تبادل نظر می کردیم! 

یکی از این مناظر، ساختمان نشریات باکو بود. جالب اینکه مدیریت و تحریریه تمامی نشریات مکتوب باکو در یک مجتمع ساختمانی بزرگ قرار داشت. این مجتمع در خیابان "مطبوعات" باکو قرار دارد.

ساختمان مطبوعات و نشریات آذربایجان

عکس 291 - ساختمان مطبوعات و نشریات آذربایجان در خیابان "مطبوعات"

ساختمان دانشگاه معماری در خیابان

عکس 292 - ساختمان دانشگاه معماری در خیابان "آینا سلطانوا"

293-MADRESE BAKU.jpg

عکس 293 – مدرسه ای در باکو

ساعتی از شب گذشته بود و قصد برگشت به اقامتگاه را داشتیم. در مسیر بازگشت به پیشنهاد یکی از همراهان از یک مغازه کوچک برای شام "ماهی شکم پر" خریدیم. در نواحی شمال ایران ماهی شکم پر بصورت ویژه طبخ می شود و خوردنش بسیار لذت بخش است امّا تست ماهی شکم پر باکو هم عالم دیگری داشت! از همانجا نانی به نام "تندیر" خریدیم که شبیه بربری خودمان اما کمی کوچکتر است و در تنوری دایره ای پخت می شود. این نان ها بسیار خوشمزه هستند. 15 منات برای هر ماهی و 50 قپیک برای هر قرص نان پرداختیم.

294-SHAM MAHI-1.jpg

295-SHAM MAHI-2.jpg

عکسهای 294 و 295 – مغازه کوچک نانوائی و ماهی فروشی

از همانجا با تاکسی به سمت مهمانخانه رفتیم. پس از صرف شام آن شب هم با حکمت گپ و گفتی داشتیم.

 

پنجشنبه 10 اسفند 1396؛

صبح زود از خواب بیدار شدیم. در واقع پنجشنبه آخرین روز سفر ما به آذربایجان بود و جز یک ملاقات کاری با مدیر یک شرکت تجاری، کار دیگری باقی نمانده بود. امّا در خلال گپ و گفت دیشب با حکمت، با توجه به اهداف سفر، او فردی به نام "هادی" را به ما معرفی کرده بود. قرار شد یک روز دیگر بمانیم و با او ملاقاتی داشته باشیم.

از مهمانخانه خارج شدیم و برای انجام ملاقات به خیابان "آکیم عباسوف" رفتیم. تا نزدیک ظهر در آنجا بودیم و پس از پایان ملاقات کاری از شرکت خارج و پیاده به راه افتادیم. باز هم لذت باکو گردی با پای پیاده نصیبمان شده بود! 

ظهر شده بود و گرسنه بودیم. رستوران "گوچ اَت" (گوشت گوسفند) را در خیابان "حسین جاوید" دیدیم. در آنجا هم سفارش لول کباب دادیم. کیفیت غذا بهتر از رستورانهائی بود که روزهای قبل رفته بودیم.

رستوران گوچ اَت باکو

رستوران گوچ اَت باکو

رستوران گوچ اَت باکو

رستوران گوچ اَت باکو

رستوران گوچ اَت باکو

رستوران گوچ اَت باکو

عکسهای 296 تا 301 - رستوران گوچ اَت

دوباره به پارک بلوار رفتیم و در کنار ساحل قدم زدیم. از آنجائیکه همسفران تمایلی به دیدار مناطق دیگر باکو نداشتند بنابراین ترجیح دادیم تا غروب در پارک بلوار بمانیم.

اوائل شب بود که از آنجا خارج شدیم و پیاده به سمت مرکز باکو روانه شدیم. در شعبه "هایپر مارکت براوو" در خیابان "صمد ورگون" گشتی زدیم و مقداری از خوراکیهای مخصوص آذربایجان به عنوان سوغاتی و کمی مایحتاج برای شام خریدیم و با تاکسی راهی مهمانخانه شدیم.

در باکو مکانهای تفریحی زیادی وجود دارند که می توان اوقات فراغت را در آن مکانها گذراند. البته با توجه به فرصت اندک، ما نتوانستیم از بسیاری از این مکانها دیدن کنیم. از جمله نقاطی که فرصت نشد به آن مکان ها برویم؛ خیابان شهیدان، داغ اوستو (بام باکو)، برج های شعله، موزه فرش، مرکز فرهنگی حیدرعلی اف، موزه هنر، موزه نظامی گنجوی در ایچری شهر، پارک مفاخر و... هستند.

همچنین شهرهای معروف گنجه و شکی از نقاطی بودند که دلم می خواست از آنها هم دیداری داشته باشم امّا متأسفانه وقت کافی نداشتیم.

شهر "گنجه" دومین شهر مهم آذربایجان با آب و هوائی مطبوع و دلپذیر کوهستانی در 350 کیلومتری شمال غرب این کشور قرار دارد. آرامگاه شاعر معروف "نظامی گنجوی" در این شهر قرار گرفته است. "پارک خان باغی" با درختان چنار چندین هزار ساله، "کاروانسرای شاه عباس"، "موزه باستان شناسی" و "بازار محلی گنجه" از نقاط دیدنی این شهر هستند.

جنگل "مینگا چویر" و دریاچه "گوی گول" از جاذبه های طبیعی گنجه هستند. با قطار، اتوبوس، خودرو شخصی و هواپیما می توان از باکو تا گنجه رفت.

شهر گنجه

شهر گنجه

شهر گنجه

شهر گنجه

عکسهای 302 تا 305 - نماهائی از شهر گنجه  - منبع:اینترنت

شهر زیبا و سرسبز و تاریخی "شکی" هم در 325 کیلومتری شمال غرب آذربایجان و در منطقه قفقاز شمالی قرار دارد. این شهر دارای آب و هوای کوهستانی است. در این شهر آثار تاریخی و باستانی بسیار زیادی وجود دارد. "کاخ شکی خان سرای"، "قلعه حاجی چلبی"، "موزه رشید بی افندی" و "کلیسای روسی" از آثار دیدنی شکی هستند. حلوای مشهور شکی از سوغاتی های معروف این شهر است. برای رسیدن به شکی می توان از  اتوبوس، خودرو شخصی و قطار استفاده کرد.

شهر شکی باکو

شهر شکی باکو

شهر شکی باکو

شهر شکی باکو

شهر شکی باکو

عکسهای 306 تا 310 - نماهائی از شهر شکی - منبع:اینترنت

 

جمعه11 اسفند 1396؛

همانطور که از قبل هماهنگ کرده بودیم، امروز باید به ملاقات "هادی" می رفتیم. او تلفنی ما را به منزل خودش دعوت کرده بود. بعد از صرف صبحانه با رئوف تماس گرفتیم و از او خواستیم ما را به "کند احمدی" محل زندگی هادی ببرد. این محل در شرق باکو قرار دارد و یکی از مناطق خوش آب و هوای باکو است. به رئوف گفتیم که برود و غروب برای بردن ما به مهمانخانه برگردد.

هادی یک هموطن تبریزی است که 30 سال پیش در جوانی به آذربایجان مهاجرت و با یک دختر آذری ازدواج کرده است. او و همسرش هر دو پزشک و در یک بیمارستان دولتی در باکو مشغول کار هستند.

ساعاتی با هادی گپ و گفت داشتیم و ناهار هم میهمان او بودیم. غروب رئوف آمد و  به مهمانخانه برگشتیم. با توجه به بعد مسافت و معطلی در مسیر، رئوف 26 منات بابت کرایه رفت و برگشت و معطلی هایش از ما درخواست کرد.

 

شنبه 12 اسفند 1396؛

شنیده بودیم مرز از ساعت 5 بعدازظهر بسته می شود بنابراین می بایست چندساعت قبل از بسته شدن مرز به گمرک می رسیدیم. در "لوکباتان" (حومه باکو) ترمینال خودروهای سواری و اتوبوس قرار دارد و می توان در هرساعتی از روز از سرویسهای آنجا برای برگشتن به آستارا استفاده کرد. همچنین معمول است راننده سواری شخصی به دنبال مسافر تا مقابل هتل می آید.

نامیک (راننده ای که ما را به باکو آورد) گفته بود؛ اگر تمایل داشته باشیم می تواند برای برگرداندن ما به آستارا بیاید. ما ترجیح دادیم از طریق حکمت از راننده دیگری به نام "جابر" بخواهیم که ما را به آستارا برساند. به درخواست ما جابر رأس ساعت 6 صبح آمد. ما از شب قبل با صاحب مهمانخانه خداحافظی و تسویه کرده بودیم.

خیلی زود از باکو خارج شدیم و در مسیر بازگشت قرار گرفتیم. جابر راننده سواری بنز مسیر آستارا – باکو، کمی فارسی بلد بود. او مسافران خاص خودش را داشت و مدام با مشتریان خود به وسیله واتساپ در تماس بود.

311-JABER DRIVER.jpg

عکس 311 - جابر راننده مسیر باکو - آستارا

نزدیک شهر سلیان خودرو جابر جوش آورد. او چندبار سعی کرد با ایستادن و خنک کردن خودرو، مسیر را ادمه دهد امّا فایده ای نداشت چون واترپمپ خودرو سوراخ شده بود و آب موتور بسرعت تخلیه می شد.

تا آستارا راه زیادی در پیش داشتیم بنابراین با این وضعیت خودرو، امکان ادامه مسیر وجود نداشت. جابر در مقابل تعمیرگاه بین راهی ایستاد. ساعات اولیه صبح بود و مغازه ها هنوز کارشان را شروع نکرده بودند. به ناچار منتظر شدیم تا صاحب تعمیرگاه بیاید. پس از 45 دقیقه انتظار سر و کله تعمیرکار پیدا شد. 1 ساعت طول کشید تا خودرو تعمیر شود.

312-TAMIR GAH.JPG

عکس 312 – منطقه سلیان، تعمیرگاه بین راه و خودرو جابر

جابر برخلاف نامیک عبوس و بی حوصله نبود و برعکس آدم خوش مَشربی بود. با او گپ می زدم و از هر دری سخن می گفتم. همسفران در صندلی عقب خودرو در خواب عمیقی بودند. از او دعوت کردم به ایران بیاید. او گفت؛ اتفاقاً دو بار به ایران سفر کرده و به تهران و مشهد رفته است. او گفت؛ به روسیه و لهستان هم سفر داشته است. نکته ای را گفت که برای من جالب بود. او گفت؛ اغلب آذربایجانی ها بصورت مجردی مسافرت می کنند! و همسر و فرزندان خود را به همراه نمی برند!...

نگران بودم دیر به مرز برسیم و ساعت کار گمرک به پایان رسیده باشد امّا جابر امیدوار بود که به موقع می رسیم. شهرها را یک به یک پشت سر گذاشتیم و به نزدیک آستارا رسیدیم. به شهر کوچک "آرچیوان" رسیدیم. رفتار بعضی از افراد این شهر نظرم را جلب کرد. بسیاری از اهالی پیاده یا دوچرخه سوار به جای تردد محتاطانه در کنار خیابان، بدون ترس از برخورد با خودروهای عبوری به فاصله نزدیک با خودروها تردد می کردند یا عرض خیابان را بدون توجه به خودروها طی می کردند. جابر وقتی تعجبم را دید گفت؛ این رفتار اهالی شهر برای مردم منطقه شناخته شده است و ما معتقدیم آنگونه که این افراد از خیابان عبور می کنند، چارپاها عبور نمی کنند!! او گفت؛ این رفتار آرچیوانی ها از نظر خودشان نوعی شهامت محسوب می شود! من دقایقی در بهت رفتار اهالی آرچیوان بودم.

شهر کوچک آرچیوان

شهر کوچک آرچیوان

عکس 313 و 314 - نماهائی از شهر کوچک آرچیوان در مسیر

کم کم به مرز نزدیک می شدیم و خاطرات سفر چند روزه به آذربایجان را در ذهنم مرور می کردم و حسرت می خوردم از اینکه فرصت زیادی برای ماندن و دیدار این کشور را نداشتیم. خیلی دوست داشتم با فراغ بال آذربایجان را سیاحت کنم امّا ضیق وقت و پیگیری امور کاری در باکو، فرصت دیدار بسیاری از نقاط این جمهوری را از ما گرفتند.

 

پایان سفر

ساعت حدود 1 ظهر بود که به گمرک آستارای آذربایجان رسیدیم. 60 منات به جابر دادم و از او خداحافظی کردیم و به طرف گمرک به راه افتادیم. در ورودی گمرک، پلیس مرزی پاسپورتمان را چک کرده و اجازه ورود داد. وقتی وارد محوطه شدیم شلوغی و ازدحام بیش از حد تصور جمعیت، غافگیرمان کرد. پس از ورود با انبوه جمعیتی نامنظم مواجه شدیم که در هنگام ورود به آذربایجان اینگونه نبود. یکباره نگرانی به سراغمان آمد. همان بی نظمی هنگام ورود به کشور آذربایجان نیز در خروجی مشهود بود با این تفاوت که این بار جمعیت بیشتر و بسیار نامنظم تر از قبلی بود.

در آنجا برای ورود به گمرک 2 گیت وجود دارد که یکی از آنها مربوط به مسافران با ملیت آذربایجانی است و دیگری مربوط به توریستهای خارجی. امّا مسافران آذربایجانی بدون توجه به این امر هر دو گیت را اشغال کرده بودند و بسیار هم بی نظم و پرهیاهو بودند. بسیاری از مسافران آذربایجانی با کمال وقاحت و بدون در نظر گرفتن حقوق دیگران از میله های حفاظ پیچ درپیچ بالا رفته و خود را به سر صف می رسانند و پلیس مرزی هیچ توجهی به این نابسامانی نداشت. جابجائی کالاهای همراه توسط مسافران آذری نیز سرعت حرکت صف را کند کرده بود.

گمرک مرزی آدربایجان

عکس 315 – ازدحام جمعیت در ورودی گمرک مرزی آذربایجان

بعد از 3 ساعت انتظار بالاخره به سرصف و مقابل درب سالن گمرک رسیدیم. پلیس مرزی دیگری پاسپورتها را چک کرده و اجازه ورود داد. در سالن، صف منظم تر بود و خیلی زود مقابل گیت کنترل پاسپورت رسیدیم و مهر خروج به پاسپورتمان خورد و از گمرک مرزی آذربایجان خارج شده و از روی پل مرزی وارد گمرک مرزی ایران شدیم...

در پایان سفر و پس از دیدن کشور آذربایجان، دیگر این سرزمین برایم وهم آلود و مخوف نبود. سرزمینی بود مانند دیگر کشورها با مردمانی معمولی و یک زندگی آرام در این جهان هستی!

 

جریان زندگی در باکو:

زندگی در باکو همانند سایر نقاط دنیا جریان دارد. مردم روز و شب در تلاش و رفت و آمد هستند و باکو شهری است زنده و زیبا. سایر عکسهای گرفته شده از باکو، مردم و... در مدت اقامت در این شهر در ادامه می آید:

316-ZENDEGI-1.jpg

317-ZENDEGI-2.JPG

318-ZENDEGI-3.JPG

319-ZENDEGI-4.jpg

320-ZENDEGI-5.jpg

321-ZENDEGI-7.jpg

322-ZENDEGI-8.jpg

323-ZENDEGI-10.jpg

324-ZENDEGI-13.jpg

325-ZENDEGI-14.JPG

326-ZENDEGI-15.JPG

327-ZENDEGI-16.JPG

328-ZENDEGI-17.JPG

329-ZENDEGI-18.JPG

330-ZENDEGI-19.JPG

332-ZENDEGI-21.JPG

331-ZENDEGI-20.JPG

333-ZENDEGI-22.JPG

334-ZENDEGI-23.JPG

335-ZENDEGI-24.JPG

336-ZENDEGI-25.JPG

337-ZENDEGI-26.JPG

338-ZENDEGI-28.JPG

339-ZENDEGI-29.jpg

340-ZENDEGI-30.JPG

341-ZENDEGI-31.jpg

342-ZENDEGI-32.jpg

343-ZENDEGI-33.jpg

344-ZENDEGI-33-1.jpg

345-ZENDEGI-34.jpg

346-ZENDEGI-35.jpg

347-ZENDEGI-37.jpg

348-ZENDEGI-39.jpg

349-ZENDEGI-40.JPG

350-ZENDEGI-42.JPG

351-ZENDEGI-43.JPG

352-ZENDEGI-44.JPG

353-ZENDEGI-45.JPG

354-ZENDEGI-46.jpg

355-ZENDEGI-47.jpg

356-ZENDEGI-48.jpg

357-ZENDEGI-49.jpg

358-ZENDEGI-50.jpg

359-ZENDEGI-51.jpg

360-ZENDEGI-12.jpg

361-ZENDEGI-52.jpg

362-MAHALAT YASAMAL-4.JPG

363-ZENDEGI-55.JPG

365-ZENDEGI-57.jpg

365-ZENDEGI-58.jpg

366-ZENDEGI-59.jpg

367-ZENDEGI-60.jpg

368-ZENDEGI-61.JPG

369-ZENDEGI-62.JPG

370-ZENDEGI-63.JPG

371-ZENDEGI-64.JPG

372-ZENDEGI-65.JPG

373-ZENDEGI-66.jpg

عکسهای 316 تا 373 – زندگی در باکو جریان دارد

 

سخن آخر

در این سفر تجارب خوبی بدست آوردیم و با دنیای دیگری به نام "جمهوری آذربایجان" آشنا شدیم. کل هزینه های سفر ما 3 نفر برای 5 روز اقامت 1950000تومان (با دلار 4700 تومانی) شامل ویزا+خروجی+هزینه رفت و برگشت زمینی+هزینه هتل+هزینه خورد و خوراک 5 روزه+هزینه ایاب و ذهاب داخل شهر باکو (غیر از سوغات و مخارج متفرقه) شد. مدیریت سفر و مدیریت هزینه ها بر عهده من بود و همراهان از بابت نحوه هزینه کرد و کیفیت مسافرت راضی بودند.

 

نویسنده : محسن نامور صدیق

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.