سفر به دره شگفت انگیز شیرز و تالاب های ولیعصر

4.5
از 51 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
اینجا آمریکا نیست، اینجا مرکز ایران است! +تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
28 فروردین 1398 09:00
65
43.4K

به نام خدا

سفر به دره شگفت انگیز شیرز و تالاب های ولیعصر

نویسنده و عکاس: ویدا مهین پو

گاهی اوقات میل بودن در طبیعت و دوری از زندگی شهری آنقدر در وجود انسان غوغا می کند که هر قدر هم سعی بر فرار از آن داشته باشیم نتیجه معکوس می دهد! اما حالا چرا فرار!؟ وقتی وسط هفته پشت میز کارت نشسته ای و به اضافه کار، حجم کارها، کمبود مرخصی، هزینه‏ ها، بدهی ها و ده ها مسئولیت دیگر فکر میکنی، سفر برایت تبدیل به یک آیتم اضافه می شود. اما راه حلش ساده است! یک لحظه از همه چیز دست بکشید: مگر قرار است چقدر زندگی کنیم که این همه حرص بخوریم! به همین راحتی یک برنامه سفر برایم کلید می خورد. چند ماه پیش مستندی از جواد قارایی عزیز در مورد دره شیرز لرستان دیدم که فوق العاده مرا مجذوب خودش کرد. مدام در فکر رفتن به آنجا بودم. بالاخره از میان گروه های اطلاع رسانی تورهای گردشگری که عضو آنها بودم تور دو روزه دره شیرز را دیدم! دیگر جای تردیدی برایم باقی نماند که راهی خواهم شد. در این سفرنامه با من همراه باشید تا زیبایی های این دره سحر انگیز را با هم ببینیم.

دره شیرز

دره شیرز از جمله آثار طبیعی ارزشمند ایران است که در تاریخ 26 آذر 1393 در فهرست میراث طبیعی ایران به ثبت رسید. این دره در 55 کیلومتری کوهدشت لرستان واقع شده است. جاذبه اصلی آن لایه بندی های متنوع و جذاب سنگ های رسوبی است که از دوره سوم زمین شناسی شکل گرفته است و طرح های بی نظیری را در دل طبیعت نقش زده است. طول دره 5 کیلومتر است و آب جاری از آن به رودخانه سیمره می رسد. دو فصل اول سال بهترین زمان برای بازدید است.

1.jpg

تصویر شماره 1: نمایی از مسیر دره شیرز

مسیر دسترسی

دره شیرز به نوعی بین سه استان کرمانشاه، ایلام و لرستان قرار گرفته است. آغاز حرکت ما از اهواز بود. برای رسیدن به دره در نزدیکی کوهدشت باید وارد جاده اولادقبا شوید. چند کیلومتر انتهای مسیر باریک است و وضعیت مناسبی ندارد. نهایتاً به محوطه ای پارکینگ مانند می رسید که ابتدای مسیر پیمایش است.

2.JPG

تصویر شماره 2: مسیر دسترسی از اهواز به دره شیرز (در نقشه دره خزینه و تالاب ولیعصر هم مشخص شده که در مسیر برگشت بازدید کردیم)

 

عزم سفر

در مقدمه اشاره کردم که شروع سفر از کجا شکل گرفت. قصد نداشتیم با رانندگی در جاده خودمان را خسته کنیم و به همین دلیل ترجیح دادیم با تور راهی شویم. اما مشکل همیشگی با دوستان همراه و گاهاً ناهمراه وجود داشت: "باز رفتی تو دل طبیعت به ما نگفتی؟"، "خب میگفتی ما هم می اومدیم!"، "حالا به ما هم خبر میدادی چی میشد!؟". اما مشکل اینجا بود که در سفرهای قبلی بعد از بارها هماهنگی با دوستان از هر 10 نفری که در ابتدا اعلام آمادگی می کردند در نهایت شاید یکی می آمد. من هم مدت ها بود که به سفر تنهایی یا حداکثر 2-4 نفری عادت کرده بودم و قید معطلی برای دوستان را زده بودم. پس ابتدا در تور ثبت نام کردم، و بعد اعلام کردم. حدسم درست بود! با وجود اطلاع رسانی فقط یکی از دوستانم همراه شد و در آخر من، همسرم و دوستم راهی سفر شدیم. توری که ثبت نام کردیم از گروه گردشگری هفت اقلیم اهواز بود. هزینه تور نفری 160000 تومان شامل بازدید از دره شیرز، غار پل خدا، دره خزینه و تالاب های ولیعصر شهرستان پلدختر بود. وعده های غذایی و آوردن چادر جدای از هزینه ها و به عهده فرد بود که البته به نظرم شب مانی در طبیعت فوق العاده بود. حرکت چهارشنبه 9 آبان 1397 ساعت 22 شب و زمان برگشت حدود ساعت 21 شب جمعه بود. خوشبختانه به دلیل سفرهای زیاد طبیعت گردی وسایل کمپینگ مانند چادر، کیسه خواب، هدلایت و غیره مهیا بود و توانستم با تجهیزات مناسبی راهی سفر شوم.

3.jpg

تصویر شماره 3: سعی کنید به مرور تجهیزات طبیعت گردی خودتان را کامل کنید (البته اینها قسمتی از وسایل بود نه همش!)

 

در مسیر دره شیرز

شاید عده ای همیشه تصور می کنند سفر گروهی و با اتوبوس خیلی خسته کننده است و محدودیت های زیادی دارد: زمان سفر دست خودمان نیست، راحت در اتوبوس نمی شود خوابید، سر و صدای آهنگ زیاد است و غیره. اما به نظرم مهمترین مزیت این سفرها آشنایی با افراد جدید و لذت بردن از یک جمع شاد است که سبب می شود مسافت طولانی اصلا به چشم نیاید. توی تورها هر نوع فردی با هر شغل و خصوصیات اخلاقی پیدا می شود. از روان شناس گرفته تا بازاریاب و صخره نورد و پزشک (مانند همین توری که رفتیم!). من معتقدم هم صحبتی و همراهی با هر کدام می تواند نکته هایی را یادمان دهد ضمن اینکه توانایی ارتباط جمعی فرد را افزایش می دهد و قادر می شود با هر جمعی خودش را سازگار کند. در حقیقت همان یک تیر و چند نشان! جو تور ما هم فوق العاده شاد و سرحال بود و تا صبح خواب به چشمشان نیامد تا نهایتا با قطع موزیک رضایت دادند مدتی قبل از شروع مقصد اصلی استراحت کنیم!. نزدیک ساعت 8 و نیم صبح بود که به پارکینگ ورودی شیرز رسیدیم. طبق پیشنهاد راهنمای تور کوله ها را سبک کردیم و جز وسیله ناهار چیز دیگری همراهمان نبردیم و بقیه را در اتوبوس گذاشتیم چرا که کمپ شبانه همینجا بر پا می شد.

4.jpg

تصویر شماره 4: ابتدای مسیر پیاده روی

 

بالاخره پیمایش شروع شد. پیاده روی 2 ساعته پیش رویمان بود که انتهای آن به غار پل خدا می رسید. در ابتدای راه یکی از مهمترین جاذبه های دره شیرز جلوی چشممان بود. منار سنگی منحصر به فرد با ارتفاع حدودا 80 متر که به نماد دره شیرز تبدیل شده و در ابتدای راه قد علم کرده بود.

5.jpg

تصویر شماره 5: نمایی دور از منار سنگی دره شیرز

6.JPG

تصویر شماره 6: نمایی نزدیکتر از منار سنگی

 پیاده روی ابتدای مسیر به نوعی از وسط رودخانه ای می گذشت که اکنون به دلیل کم آبی عرض آن کم شده و خشک شده بود. مسیری سرسبز و با صفا که خنکای مطبوعی را در دل خودش داشت. اما یک همسفر دوست داشتنی از ابتدا تا انتهای مسیر و همچنین مسیر برگشت همراهمان بود. طبق گفته های راهنمای تور این سگ با تمام تورها همراهی می کرد و در ظاهر به قصد کسب غذا با صبر و حوصله تمام راه را می آمد چراکه می دانست نهایتاً چیزی نصیبش خواهد شد! 

7.jpg

تصویر شماره 7: زیبایی های ابتدای مسیر

8.JPG

تصویر شماره 8: حرکت از کنار رودخانه

9.JPG

تصویر شماره 9: رودخانه ابتدای مسیر

10.jpg

تصویر شماره 10: همسفر دوست داشتنی

11.JPG

تصویر شماره 11:  مسیر همچنان ادامه دارد

12.JPG

تصویر شماره 12: توقف های کوتاه در بین مسیر

هر قدر جلوتر می رفتیم دیواره ها بلندتر و پر عظمت تر می شدند. زیبایی دره شیرز به همین دیواره های لایه لایه اش بود که درختان بلوط در جای جای آن به چشم می خورد. فرسایش طی میلیون ها سال نقش های شگرفی را در دل صخره ها ایجاد کرده بود. اجازه دهید کمی در قالب تصاویر این مسیر فوق العاده را با هم دنبال کنیم.

13.jpg

تصویر شماره 13: نقش و نگارهای زیبای دره

14.jpg

تصویر شماره 14: نقش و نگارهای زیبای دره

15.JPG

تصویر شماره 15: اشکال متنوع لایه ها و صخره های فرسایش یافته

16.jpg

تصویر شماره 16: اشکال متنوع لایه ها و صخره های فرسایش یافته

از مستند ایرانگرد مدام بزهای کوچکی که به چالاکی از روی لایه های باریک صخره ها حرکت می کردند در ذهنم بود و دنبالشان می گشتم اما خبری از آنها نبود. تقریباً 90 درصد مسیر را طی کرده بودیم و دیواره های عظیم هر چه بیشتر ما را در خودشان محصور کرده بودند. برای عکاسی روی یک صخره عریض جمع شدیم که نمایی بی نظیر از دره داشت. هیچ حسی در آن لحظه بهتر از این نبود که لبه صخره بنشینی، پاهایت را آویزان کنی و آرام به عظمت طبیعت پیش رویت خیره شوی. حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود که به انتهای مسیر رسیدیم. البته زیاد برای دیدن و لذت بردن از زیبایی های مسیر توقف کرده بودیم وگرنه باید زودتر از اینها می رسیدیم. بساط ناهار را به پا کردیم که البته به جز سالاد اولویه منوی دیگری نداشتیم.

17.JPG

تصویر شماره 17: محصور در بین دیواره های سنگی

18.jpg

تصویر شماره 18: توقفی کوتاه برای کسب آرامش!

19.JPG

تصویر شماره 19: نمایی از دره شیرز

20.jpg

تصویر شماره 20: لایه های سنگی زیبای شیرز

بعد از ناهار قرار شد کمی استراحت کرده و از گیتار نوازی یکی از همراهان لذت ببریم و 1 ساعت بعد راهی غار پل خدا شویم. البته بعد فهمیدیم تنها 10 دقیقه با ما فاصله داشت! من توی سفرها خیلی عادت به نشستن ندارم و به قول یکی از دوستان بز کوهی درونم من را وادار به بالا و پایین رفتن از صخره ها می کند! (دستش درد نکند البته ظاهرا تشابهی با آهو و غزال ندید که گفت بز کوهی!) . عاشق این هستم که مدام از کوه و کمر بالا بروم و نمای هر چیزی را از بالا ببینم. البته باید بگویم به صدای طبیعت بیشتر نیاز داشتم تا به صدای ساز و آواز. پس سریع وسایل را جمع و جور کردم و با بستن بند کفشهایم و نگاه خیره به صخره مقابلم اعلام آمادگی کردم! این حرکت نهایتاً چهار نفر را همراهم کرد که باز جای شکرش باقی بود! امیدوار بودم منظره خوبی از آن بالا ببینم. پس زودتر از بقیه بالاتر رفتم و بیست دقیقه بعد از هیجان زیاد ذوق زده شدم! صحنه مقابلم واقعا از زیبایی و هیبت نفس را در سینه حبس می کرد. نقش و نگارهای زیبای لایه های دره شما را مجذوب خودش میکرد. دوست نداشتم چشم از مقابلم بردارم! شاید در قالب یک یا دو تصویر نتوانید پی به شگفتی اش ببرید چرا که باید حس بودن در آن ارتفاع را با تمام وجودتان درک کنید. همراهان نیز یکی یکی از راه رسیدند و شریک لذت و هیجان من شدند. بعد از عکاسی چند دقیقه ای نشستیم و آرامش طبیعت را با تمام دل و جانمان کسب کردیم. دوست داشتم واقعا بیشتر می ماندم. باید کم کم بر می گشتیم تا بقیه گروه معطل ما نشوند. به نظرم اگر به دره شیرز بروید اما از بلندای چنین صخره ای بالا نروید زیبایی شیرز را درک نمی کنید.

21.jpg

تصویر شماره 21: نمایی از صخره های بلند دره شیرز

22.jpg

تصویر شماره 22: نمایی از صخره های بلند دره شیرز

غار پل خدا

برای رسیدن به غار پل خدا باید از محل استراحت حدود 10 دقیقه ای را پیاده درون آب سرد رودخانه طی می کردیم تا به دهانه غار برسیم. پس کفش ها را عوض کرده و صندل های مخصوص آب را پوشیدیم. این غار در حقیقت وسط رودخانه ایجاد شده بود و رودخانه از درون آن رد می شد. گفته شده این غار یادگاری از دوران غارنشینی است. طول غار حدود 150 متر است و ارتفاع آب درون آن گاهی تا بالای زانو می رسد. درون آن کاملا تاریک است و هدلایت یا چراغ قوه ضروری است. محیط سرد و خنک غار را آرام آرام سپری کردیم و برگشتیم. شرایط درون غار متاسفانه چندان مناسب عکاسی نبود چرا که گاهی عمق آب بیشتر میشد و  سقوط های کوچک داشتیم! فلاش های موبایل ها و چراغ قوه ها امکان عکاسی را محدود می کرد. البته بماند من هم دوربین عکاسی ام را دو دستی بغل کرده بودم تا خدای نکرده ضربه ای وارد نشود چرا که اگر از دست رفت دیگر رفته است و کسی را یارای خرید نیست!!

23.JPG

تصویر شماره 23: مسیر رسیدن به غار پل خدا

24.JPG

تصویر شماره 24: مسیر رسیدن به غار پل خدا

25.JPG

تصویر شماره 25: ورودی غار پل خدا

26.JPG

تصویر شماره 26: خروجی غار پل خدا

برگشت معطلی کمتری داشت و سریع به محل کمپ رسیدیم. نزدیک ساعت 6 و نیم عصر بود و هوا سرد شده و رو به تاریکی می رفت. چادرها را کنار هم برپا کردیم و معطل گرم شدن تن های ماهی نشدیم و تقریبا به سمت نان و خرما هجوم بردیم!. اما شب واقعا سرد بود. توصیه می کنم اگر در این فصل به شیرز رفتید حتماً پتو، لباس بافتنی، کیسه خواب و چادر مناسب با خود ببرید. سردی هوا مجالمان نداد و به درون چادر رفتیم، دراز کشیدیم و به صدای دلنواز رودخانه گوش سپردیم و بعد از کمی صحبت خوابیدیم.

27.JPG

تصویر شماره 27: مسیر برگشت

28.JPG

تصویر شماره 28: مسیر برگشت

29.jpg

تصویر شماره 29: مکان کمپ شبانه

30.jpg

تصویر شماره 30: صبحانه در جوار دره شیرز

در مسیر تالاب های ولیعصر

صبح زود بیدار شدیم و به دنبال تدارک صبحانه بودیم که املت و چای زغالی از راه رسید و روزمان را پر انرژی شروع کردیم. مشخص شد سرمای دیشب همه را بد خواب کرده بود. وسایل را جمع کردیم و در اتوبوس گذاشتیم. کوله به پشت سر بلند کردم و با نیم نگاهی به جمع 40 نفره، قیافه های خواب آلود و چادرهای برپا متوجه شدم حالا حالاها راه نمی افتند. پس همراه دوستم راهی پیاده روی شدیم تا از آخرین لحظات بودن در شیرز لذت ببریم. پس از حدود یک ساعت بالاخره راهی شدیم.

31.jpg

تصویر شماره 31: آخرین پیاده روی ها در شیرز

طول مسیر از شیرز تا تالاب های ولیعصر شهرستان پلدختر حدود 160 کیلومتر بود. این تالاب ها در 7 کیلومتری جنوب شهر پلدختر واقع شده بودند و با داشتن نی زارهای بکر و زیبا در اطرافشان میزبان پرندگان مهاجر زیادی بودند. البته مشخص بود حال و روز تالاب ها چندان هم خوب نیست. در نزدیکی جنوب غرب روستای میر آباد (ولیعصر) توانستیم دو تالاب را ببینیم. تالاب اول با جاده انحرافی از جاده اصلی که با تابلوی ولیعصر مشخص بود قابل دسترسی بود. اطراف تالاب پوشش گیاهی جالبی داشت. گروه وسایل ناهار را کنار تالاب بر پا کردند. ما قبل از رسیدن به تالاب توقفی در شهر داشتیم و ناهار را در آنجا صرف کردیم. همبرگر با قیمتی ارزان (8000 تومان) که به دلیل گرسنگی بسیار هم چسبید. قصد داشتیم در کنار تالاب ها معطل ناهار نشویم و به گشت و گذار بپردازیم.

32.JPG

تصویر شماره 32: مسیر رسیدن از دره شیرز تا تالاب ولیعصر

33.JPG

تصویر شماره 33: تالاب اول ولیعصر

34.JPG

تصویر شماره 34: تالاب اول ولیعصر

35.JPG

تصویر شماره 35: محوطه اطراف تالاب

36.JPG

تصویر شماره 36: محوطه اطراف تالاب

37.JPG

تصویر شماره 37: محوطه اطراف تالاب

گشتی در تالاب اول زدیم. طبق گفته های راهنما متوجه شدیم تالاب دوم در پشت تپه های مقابلمان قرار دارد. پس دوباره بالا کشیدن از کوه و کمر آغاز شد. این بار هم تیرمان به سنگ نخورد و بعد از خستگی ناشی از بالا رفتن از تپه، تالاب دوم بسیار زیباتر از تالاب اول، محصور در بین ارتفاعات، خودش را به ما نشان داد. تالابی مدور که نی های وحشی بلند دورتادور آن را گرفته بودند و منظره زیبایی را بین کوه ها پدید آورده بود. از بالای تپه هم زمان می توانستیم هر دو تالاب را ببینیم. پس از گرفتن عکس و کسب انرژی از زیبایی و آرامش تالاب به پایین برگشتیم تا راهی دره خزینه شویم. گویا ناهار برایمان کافی نبود چرا که با دیدن بلال های کبابی به وجد آمدیم!

38.JPG

تصویر شماره 38: تالاب واقع در پشت تپه ها

39.jpg

تصویر شماره 39: تالاب واقع در پشت تپه ها

40.JPG

تصویر شماره 40: در انتظار کباب شدن بلال ها!

 

به سمت دره خزینه (گرند کانیون ایران)

حتماً اسم گرند کانیون آمریکا به گوشتان خورده است. دره ای در ایالت آریزونا که در 2 میلیارد سال پیش در اثر فرسایش توسط آب به وجود آمده است و نقش و نگارهای زیبای آن سالانه گردشگران زیادی را به سمت خود می کشد. نمونه وطنی این جاذبه را می توانید در جاده پلدختر به اندیمشک در جوار روستای دره خزینه ببینید. مسافت بین تالاب ها و دره خزینه حدود 25 کیلومتر است و ما نزدیک ساعت 6 عصر به آنجا رسیدیم. آنقدر نگران تاریک شدن هوا بودیم که تقریباً از دم اتوبوس تا نزدیک دره را دویدیم! انگار که دره تمام می‏شود و به ما نمی‏رسد! بالاخره دقیقه 90 رسیدیم. پیچ نعل اسبی معروف دره خزینه در مقابلمان بود (همین قسمت سبب بیان شباهت آن به گرند کانیون آمریکا شده است). صخره ای بزرگ در وسط دره قرار داشت و رودخانه کرخه دورتادور آن در جریان بود که البته اکنون آب چندانی نداشت. در حقیقت فکر می کنم فصل بهار فصل مناسب تری برای بازدید از آن است و خشکی آن مانند الان توی ذوقتان نمیزند چرا که باز تصورات ما همان تصاویر اغوا کننده اینترنتی بود!! امان از این اینترنت و عکسهای ویرایش شده اش!!

41.JPG

تصویر شماره 41: مسیر دسترسی از تالاب ولیعصر تا دره خزینه

42.JPG

تصویر شماره 42: نمایی از مسیر کوتاه رسیدن به دره خزینه از کنار جاده

43.JPG

تصویر شماره 43: نمایی از دره خزینه

44.JPG

تصویر شماره 44: نمایی از دره خزینه

45.JPG

تصویر شماره 45: نمایی از دره خزینه

46.JPG

تصویر شماره 46: نمایی از دره خزینه

اما...

یکی از جاذبه های منحصر به فرد دره خزینه پل معلق آن بود که لقب بلندترین پل معلق خاورمیانه را (با ارتفاع 85 متر و طول 112 متر) یدک می کشید. این پل کابلی در حقیقت در جریان مطالعات و پژوهش های اولیه سد کرخه دو در سال 1382 ساخته شده بود. یک سر آن به استان لرستان می رسد و سر دیگرش به ایلام. قدم زدن روی این پل یکی از جاذبه های هیجان انگیز دره خزینه بود که متاسفانه در نوروز 1397 توسط عده ای ناشناس تخریب شد و ظاهرا دیگر سرپا نخواهد شد! البته ناگفته نماند به دلیل پاره شدن توری های دو طرف پل، بسیار نا ایمن بود.

47.jpg

تصویر شماره 47: پل معلق دره خزینه (عکس از اینترنت)

بالاخره آخرین جاذبه سفر را دیدیم و راضی و پرانرژی از سفر راهی شده و نزدیک ساعت 10 و نیم شب به اهواز رسیدیم. در مجموع سفر عالی بود و به هیچ عنوان اجازه ندادم فکر اینکه ساعت 6 صبح باید دوباره به سر کار بروم و یکنواختی مشغله های کاری را خواهم داشت، خاطرات شیرز را مخدوش کند. مطمئنم دوباره به شیرز خواهم رفت. این بار در فصلی زیباتر و با احساس آشنایی دلچسب‏تر!

 

 

نویسنده : ویدا مهین پو

 

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر