سفر بدون تور به روسیه، کشور گنبدهای پیازی

4.4
از 59 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
اینجا کشور گنبدهای پیازی است! +تصاویر

روز هفتم سفر

امروز یه ماجراجویی جدید در انتظار ما بود. چون قرار بود از سن پترزبورگ خارج شیم و به شهر پترهوف بریم و سری به کاخ تابستانی تزارها بزنیم. این بازدید جزو مواردیه که نمیدونم چرا به نظر ایرانیها یک کار غیر قابل انجام بدون تور میاد. در حالی که به جای تور 50 60 دلاری تنها با یک کارت مترو و یک بلیط 13 دلاری انجام میشه.

پترهوف در ساحل جنوبی خلیج فنلاند به دستور پتر کبیر ساخته شد. معروف به ورسای روسیه یا کاخ چشمه ها هم هست. ساخت باغ در سال 1819 کامل شد ولی از سال 1714 شروع شده بود! در اینجا تعداد زیادی آبنما و آبشار و فواره وجود داره و همچنین تعدادی از بناها و کاخ های مربوط به تزارها. ولی دو تا نکته حائز اهمیته. یکی اینکه در ماه های سرد سال فواره ها باز نمیشن و دوم اینکه فواره های معروفش راس ساعت 11 با یه برنامه موزیکال باز میشن. پس بهتره قبل از این ساعت در باغ باشید. در ضمن حداقل 2 ساعت رو برای رسیدن تا پترهوف در نظر بگیرید. برای گشتن خود باغ یک ساعت و برای گشتن کاخ و باغ باهم دو ساعت یا بیشتر باید اختصاص بدید.

ما ساعت 8 و نیم صبح از هتل خارج شدیم و با استفاده از راهنمایی های یاندکس با اتوبوس به مقصد رسیدیم که البته دوبار تغییر اتوبوس داشتیم اما چون اتوبوسها بی وقفه در ایستگاه ظاهر میشن پس معطلی ندارید! کارت ما هم که گفته بودم نامحدود بود. بنابراین انگار بدون خرج یک روبل اضافه به پترهوف رسیده بودیم!  مسیر تا اینجا خیلی سرسبز و قشنگه و البته چون کاملاً خارج از شهره حدود 2 ساعت توی اتوبوس خواهید بود. تنها مورد منفی این برنامه این بود که امروز هوا خیلی سرد شده بود. طوری که وقتی درب اتوبوس تو هر ایستگاه باز میشد سوز سرد هوا آدم رو از پیاده شدن میترسوند.

کاخ پترهوف همونطور که گفتم در کنار خلیج فنلاند قرار گرفته. شما با اتوبوس در کنار باغ بالایی یا upper garden پیاده میشید ورود به این بخش رایگانه و البته در مقایسه با باغ پایینی چیز خاصی نداره و بیشتر حالت ورودی باغ اصلی رو داره. از کنار حوض وسط باغ مسیرو ادامه دادیم تا به محل فروش بلیط رسیدیم که خوشبختانه هیچ صفی هم نداشت که نیاز به خرید از طریق دستگاه پیدا کنیم.

 باغ بالایی

204 (Copy).jpg

 باغ بالایی

205 (Copy).JPG

206 (Copy).jpg

 

 محل فروش بلیط و صفهای کوتاه

207 (Copy).jpg

 بین باغ بالایی و پایینی، کاخ تزار قرار گرفته. بلیط ورودی به باغ پایینی یا lower garden نفری 900 روبله که واقعا رقم زیادی برای بازدید از یک باغ بود! با مقایسه قیمتش با موزه هرمیتاژ این گرونی بیشتر هم به چشم میومد! حالا اگر قصد بازدید از داخل کاخ رو هم داشته باشید نفری 600 روبل دیگه هم به این رقم اضافه میشد که دیگه این یکی رو انصراف دادیم. مخصوصاً که همسرم گفت ما کاخ تزارهارو توی هرمیتاژ هم دیدیم و مسأله بعدی اینه که چیزی که پترهوف رو معروف کرده باغ وسیع و فواره دارشه. وارد باغ پایینی شدیم. جمعیت خیلی زیادی توی این قسمت وجود داشت که بخش قابل توجهیشون چینی ها با تورهای پرجمعیت خودشون بودن. اینجا همونطور که گفتم به ورسای روسیه معروفه و موقع ورود با دیدن مجسمه های طلایی کنار فواره های خاموش در اون منظره سبز و ابری بیشتر این حس رو تداعی میکرد. متوجه شدیم جمعیت زیادی دور بخش فواره ها حلقه زدن و چشم به فواره های خاموش دوختن!

ورود به باغ پایینی

208 (Copy).jpg

 

جمعیت منتظر! و خلیج فنلاند در انتهای تصویر

209 (Copy).jpg

 کاخ تزار بالای فواره ها

210 (Copy).JPG

 ساعت یک ربع به 11 بود و خوش موقع رسیده بودیم. این جمعیت هم منتظر لحظه باز شدن فواره ها بودند! خودمونو وسط جمعیت جا کردیم و منتظر لحظه موعود ایستادیم. اونم در حالی که سردی هوا داشت آزار دهنده میشد! آدم به این فکر میکرد وقتی وسط تیرماه هوا اینجوریه ببین زمستونا چه عذابی میکشن. البته بعداً شنیدیم که کلا امسال و این ماه یک مقدار هوای روسیه سردتر از تابستونهای قبل بوده.

 بالاخره ساعت به راس 11 رسید. یک آقا از پلکانهای فواره دار پایین اومد و به سمت چیزی مثل شیر فلکه رفت. آهنگ قشنگ و حماسی نواخته شد و در همون حین فواره های طلایی کاخ یکی یکی باز شدند. این لحظه ای بود که ارزش اون مسیر و این سرما رو داشت!

و بالاخره لحظه موعود!

211 (Copy).jpg

212 (Copy).JPG213 (Copy).JPG

 

 کم کم جمعیت متفرق شد و ما هم طبق مپ به سمتی حرکت کردیم که به خلیج فنلاند برسیم. بروشوری هم دم در داده شده بود که توی اون میشد تمام نقاط جالب توجه باغ رو پیدا کرد و دید که البته اکثرا حوض ها و فواره ها و مجسمه های دیگه بودند. بالاخره به خلیج رسیدیم و ساحل پر از مرغ دریاییش رو هم دیدیم. از اینجا تا کشور فنلاند حدود 2 ساعت راهه!

 

به سمت خلیج

214 (Copy).JPG

 

 خلیج فنلاند

215 (Copy).JPG

216 (Copy).JPG

 

 چه ژستی هم گرفتند اینها!

217 (Copy).JPG

مسیر برگشت رو متفاوت با مسیر رفت انتخاب کردیم و از محوطه سر سبز و پردرختی گذشتیم که در این حین به چند قسمت از مکان های روی بروشور هم برخورد کنیم ولی محوطه اینقدر وسیعه که برای گشتن کلش چند ساعت زمان نیازه.

در برخی قسمت های باغ تصاویر سیاه سفیدی وجود داشت که همون بخش رو در زمان قبل از ویرانی ها و بعد از ویرانی ها نشون میداد. با نگاه کردن به صحنه روبرومون میفهمیدیم که بازسازی ها اینقدر دقیق انجام شده که هیج فرقی با اصل اثر ندارن. یکی از این قسمتها آبشار شطرنجی بود که کاشیهای سیاه و سفید داشت. حدود یک و نیم ساعت بود که در حال پیاده روی بودیم البته یکی دو بار هم استراحت کرده بودیم و با پسته های ایرانی از خودمون پذیرایی کرده بودیم. شاید اگر هوا گرمتر بود حتی بیشتر هم میگشتیم ولی تصمیم گرفتیم به محل اولیه برگردیم.

 

محوطه باغ پایینی

218 (Copy).jpg

 

 همه جا سبز و پر درخت بود

219 (Copy).jpg

220 (Copy).jpg

 

آبشار شطرنجی

221 (Copy).JPG

 

 پسته رفسنجان در پترهوف!

222 (Copy).jpg

 کنار کاخ متوجه شدیم تنها افرادی که توی صف ورود به داخل کاخ ایستادن تورهای چینی هستند!! کلا چینی ها در هر سفری که برید متوجه میشید فعال ترین و پر انرژی ترین ملیتها در زمینه گردشگری هستند! یه مسأله جالب دیگه که در موردشون متوجه شدیم اینه که از چیزهای خیلی بی اهمیت برای بقیه، با دقت عکاسی میکنند! مثلا موقعی که منتظر باز شدن فواره ها بودیم یکی از چینی ها با دقت داشت از یک گلهای زرد ریز خودرو تو چمنا عکس میگرفت!!

برای خروج تا رسیدن به خیابان اصلی باز هم حدود 10 دقیقه پیاده روی داشتیم. مقصد ما همون زوم کافه بود که دیشب به علت دیر رسیدن ازش محروم شده بودیم. مسیر یاندکس برای این کافه به صورتی بود که حتما باید از مینی بوس های مارشروتکا استفاده میکردیم چون در غیر این صورت به پیاده روی زیادی برای کافه برمیخوردیم. این مینی بوس ها هم مثل اتوبوس های معمولی مسیر گردشی کاملا مشخصی دارند و مثل اونها با شماره های خاص خودشون شناسایی میشن که روی شیشه دیده میشه. ولی دو تا تفاوت هم دارن. اول اینکه شما میتونید خارج از ایستگاه هم پیاده شید و مثل تاکسی های خودمون در مقصد از راننده بخواید نگه داره و فرق دوم اینکه با کارتی که ما برای اتوبوس و مترو استفاده میکردیم امکان سوار شدن وجود نداشت. ولی هزینه ش فقط 35 روبل بود که البته در مسیر های دیگه ممکنه به 40 روبلی هم برخورد کنید. هزینه روی شیشه های کنار درب ورودیش نوشته شده. این هزینه رو هم به محض سوار شدن باید پرداخت کنید.

در مسیر برگشت از کنار طاق پیروزی یا تریومف نوسکی هم عبور کردیم (Narvskiye Triumfal'nyye Vorota) که سال 1814 به شکرانه پیروزی روسیه بر ناپلئون ساخته شده.

 

 طاق پیروزی نوسکی

223 (Copy).jpg

زوم کافه یه رستوران خیلی دنج و خودمونیه که به محض وارد شدن متوجه میشید حسی شبیه به حس خونه رو تداعی میکنه. شخصی که انگلیسی بلد بود مارو به یک میز هدایت کرد. روی میز ما و سایر میزها یه سبد پر از مدادرنگی بود. اول متوجه دلیلش نشدیم ولی بعد با دیدن میز بغلی فهمیدیم زیر بشقابی ها کاغذ های آ3 هستند و تا زمان انتظار برای آوردن غذا میشه نقاشی کشید!

 

زوم کافه

224 (Copy).jpg

 

 کاغذ و مدادرنگیاش و منو!

225 (Copy).jpg

اولین انتخاب که مسلماً بیف استروگانف بود که کامنتهای تریپ ادوایزرش ما رو تا اینجا کشونده بود اون هم دو بار. برای غذای دوم ما یه چیز شانسی انتخاب کردیم که الان موقع نوشتن حسرت میخورم که چرا اسمش رو یادداشت نکردم. یه غذای قرمز رنگ بود که چیزی از ترکیباتش متوجه نشدم ولی اینقدر خوشمزه بود که اگر به این کافه رفتید ارزش داره عکس این غذا رو نشون بدید که تستش کنید!

اما در مورد بیف استروگانف روسی. من از قبل از سفر متوجه شده بودم بیف استروگانف روسی برخلاف نسخه ایرانی به جای خلال های سیب زمینی مقدار زیادی پوره سیب زمینی داره و خامه کمتر. سایر موادش مشابه خودمونه ولی بعد از خوردن به این نتیجه رسیدم همونطور که خیلی از ایرانی ها عقیده دارن هیچ پیتزا و برگری، پیتزا و برگر ایرانی نمیشه من میتونم همینو در مورد بیف استروگانف هم تعمیم بدم.

 

 بیف استروگانف و غذای مجهول خوشمزه!

226 (Copy).jpg

به هاستل برگشتیم تا خستگی مسافرت پترهوف از تنمون در بره. ساعت 7و نیم عصر دوباره به مقصد بهترین جای شهر یعنی نوسکی، بیرون اومدیم. اینقدر گرسنه بودیم و دلمون هوس غذاهای انتخابی رستوران استولووایا رو کرده بود که از همون اول یکی از شعبه های جدیدش که اینبار سمت شرق خیابان نوسکی بود انتخاب کردیم. چون تا به حال از اواسط خیابون به سمت شرق تر رو ندیده بودیم. به پیاده روی ها و کوچه گردی ها ادامه دادیم و در نهایت به همون رستوران رفتیم و با انتخاب 3 غذای جدید و یک نوشیدنی به رقم خیلی معقول 350 روبل برخوردیم. این قدر هر بار قیمت خوب میشد که متأسف میشدیم چرا تعداد بیشتری سفارش ندادیم!

 

 شام استولووایا

227 (Copy).jpg

 

سایر گزینه ها!

228 (Copy).jpg

 

ادامه گزینه ها

229 (Copy).jpg

پیاده به سمت غرب نوسکی حرکت کردیم و این بار به ستون جدیدی رسیدیم که در چهلمین سالگرد پیروزی ارتش سرخ در جنگ آلمان-شوروی ساخته شده. اسم این ستون هرمی شکل Leningrad Hero City Obelisk هست و در بالای ستون یک ستاره دیده میشه.

 

 ستون قهرمان لنینگراد

230 (Copy).jpg

در حال ادامه پیاده روی بودیم که باز هم به شعبه جدیدی از همون رستوران معروف برخوردیم! نگاه آمیخته به شرمساری به هم انداختیم و بدون هیچ حرفی باز هم وارد رستوران شدیم. خودمونم از این وضعیت خندمون گرفته بود. باز هم دو مدل غذای جدید و یه نوشیدنی بزرگ سفارش دادیم و به رقم خیلی ارزون 200 روبل برخوردیم. تو تهران با این قیمت میشه فقط یه چیزبرگر سفارش داد!

 

شام دوم!!!

231 (Copy).jpg

این آقا پشت ویترین در حال کشیدن این خمیر بسیار سفت بود. بعدش میپیچیدن و میپختن و یه چیزی شبیه آبنبات میشد.

232 (Copy).jpg

 دیگه این بار واقعا سنگین شده بودیم. بعد از مدتی پیاده روی وقتی آسمون در ساعت 10 شب تازه رنگ غروب به خودش گرفته بود با اتوبوس به همون بخش غربی و آشنای نوسکی برگشتیم که حال و هوای بهتر و شلوغتری داره. یه مسأله جالب دیگه در روسیه اینه که ما در هر چند قدم پیاده روی با مردمی مواجه میشدیم که یه دسته گل طبیعی دستشونه و به خونه میبرن. در خیابان نوسکی و خیلی جاهای دیگه هم بین مغازه ها حتماً گل فروشی مشاهده میشه. حتی دستفروشهای زیادی میدیدیم که گل بساط کرده بودند و این هم از نکات قشنگ فرهنگی روسیه بود.

 

 نوسکی زیبا در غروب

233 (Copy).jpg

234 (Copy).jpg

 روبروی کلیسای کازان یک سوغاتی فروشی بزرگ و شلوغ وجود داره که بخشی از اون شامل انواع سوغاتی ها و بخش دیگه چیزی مثل شهر کتاب خودمونه. اینجا هر بار انواع مختلفی از شکلاتها توی بخش حراجی قرار میگیرند که مناسب ترین سوغاتی به حساب میان. نمادهای روسیه و انواع کارت پستال و کلا هر مدل سوغاتی در اینجا پیدا میشه. ما هم بخش زیادی از سوغاتی های شکلاتی رو از اینجا خریداری کردیم و بنظرم یکی از بهترین جاها برای خرید شکلاته. بالای این مغازه کافه Singer قرار داره که در روز بعد رفتیم و اونجا توضیحاتش رو میگم.

 

 سوغاتی فروشی خوب روبروی کلیسای کازان

235 (Copy).JPG

 

 بعد از بخش شکلات و سوغاتی، در انتهاش یه شهرکتاب هم داره!

236 (Copy).jpg

برنامه بعدی ما این بود که به هتل برگردیم و ساعت 1 شب برای دیدن مراسم باز شدن پلها از هتل خارج بشیم. برای دیدن این مراسم چند نکته مهم رو باید توجه کنید: اول اینکه شما در کدوم جزیره ساکن هستید و در محل سکونت شما بزرگترین و مهمترین پل کدومه؟ دوم اینکه موقع باز شدن پلها سعی کنید در جایی غیر از جزیره محل اقامت نباشید و سوم اینکه ساعت باز شدن هر پل رو از سایت زیر چک کنید چون با هم فرق دارن.

www.saint-petersburg.com/quick-facts/timetable-of-bridge-openings

 در ضمن بعضی پل ها دوبار در شب باز میشن. این باز شدن ها به دلیل حرکت کشتی های باربری یا مسافربری بزرگتری هست که قادر به رد شدن از زیر پلها در حالت بسته نیستند. ولی اگر تور قایق سواری رو برای ساعتی خریده باشید که در هنگام باز شدن پلها توی آب باشید، این قایق ها هم در آب برای دیدن لحظه باز شدن پلها در جلوی پل صف میکشند.

از هتل خارج شدیم اما به علت خستگی تصمیم گرفتیم با تاکسی آنلاین تا پل بریم. البته پیاده روی تنها 12 دقیقه بود. همسرم اپ ماکسیم رو هم برای تاکسی نصب کرده بود. با مقایسه قیمت ماکسیم و یاندکس، اولی رو انتخاب کردیم و با پرداخت تنها 90 روبل ما رو به کنار پل رسوند. جمعیت زیادی در کنار رود و منتظر لحظه موعود بودند. ساعت 1 و ربع شب بود و شهر تاریک ترین لحظات خودش رو سپری میکرد، اما هنوز آسمان ته رنگ لاجوردی خودش رو حفظ کرده بود. سر ساعت 1و نیم آهنگ بلندی از بلندگوها شروع به نواختن کرد. جمعیت در سکوت فرو رفت و یکی از مهمترین پلهای این شهر زیبا یعنی پل Palace شروع به باز شدن کرد. قایق های تفریحی کم کم شروع به حرکت کردند و این مراسم تا جایی ادامه پیدا کرد که دو بخش پل تقریبا به حالت عمودی ایستادند. مراسم بسیار منحصر به فردی بود که انجام شدنش در شب لذت دیدنشو دو چندان کرده بود. اینقدر انرژی گرفتیم که مسیر برگشت رو پیاده و از کوچه پس کوچه ها تا هتل برگشتیم.یک شب به یاد موندنی بود.

 

 موزه هرمیتاژ در اون سمت نوسکی

237 (Copy).jpg

 

قایق های منتظر باز شدن پل

238 (Copy).jpg

 

 بیشترین حد تاریکی سن پترزبورگ در ساعت 1:30. تقریبا از ساعت 2 دوباره روشن میشد.

239 (Copy).jpg

هزینه روز هفتم زیاد شده بود. 4700 روبل که شامل بلیط های پترهوف(1800 روبل)، سوغاتی، نهار زوم کافه (900 روبل) دوبار شام! (550 روبل)، بلیط مارشروتکا، تاکسی ماکسیم و کمی خرید سوپرمارکتی بود.

 

روز هشتم سفر

طبق تحقیقات رستورانی قبل از سفر، یکی از کافه هایی که حتما قصد بازدید داشتیم کافه Singer بود. دلیل انتخابش هم ویو استثناییش بود که شیشه های بزرگ رو به کلیسای کازان داشت. اینجا همون جاییه که طبقه پایینش دیشب سوغاتی خریده بودیم. ساعت یک ربع به 11 اونجا بودیم و بعد متوجه شدیم به افرادی که بعد از 11 اومدند، منو صبحانه داده نمیشد. روبه روی این نماد سن پترزبورگ نشستیم و صبحانه رو سفارش دادیم. کیفیت خوبی هم داشت. اوت میل که سفارش داده بودیم هم مثل همون اوت میل کافه پوشکین بود.

 

کافه سینگر

240 (Copy).jpg

241 (Copy).jpg

ولی در مورد امروز یک تغییر برنامه ای مهم وجود داشت. ما تصمیم گرفته بودیم یکی از برنامه های اصلی امروز که همون رفتن به شهر پوشکین و بازدید از کاخ کاترین هست رو حذف کنیم و به جاش یک روز آزادتر داشته باشیم. نحوه رفتن به کاخ کاترین هم یه چیزی شبیه به رفتن به پترهوف هست. مسیری که با حمل و نقل عمومی حدود 2 ساعت راهه و یکی از قصرهای تزاری در اون منطقه قرار داره. تغییر برنامه رو به این صورت انجام دادیم که بریم از بزرگترین اوت لت سن پترزبورگ دیدن کنیم. حتی قصد خرید هم نداشتیم اما دیدن یه اوت لت روسی برامون میتونست جالب باشه! Outlet Village Pulkovo در نزدیکی فرودگاه سن پترزبورگ قرار گرفته. ولی مسیر رسیدن بهش خیلی راحته. از همون ایستگاه متروی نوسکی پراسپکت که در نزدیکی کافه سینگر قرار داشت سوار مترو شدیم. 6 ایستگاه بعد در ایستگاه Moskovskaya پیاده شدیم و با مارشروتکا k33 روبروی اوتلت پیاده شدیم. اگر به جای مارشروتکا از اتوبوس استفاده کنید 23 دقیقه پیاده روی داره پس مسیر مناسبی نیست. قبل از سوار شدن به مارشروتکا و روبروی ایستگاه مترو متوجه پارک بزرگی با فواره های زیاد شدیم و وقتی وارد پارک شدیم با مجسمه ای برخورد کردیم که تو این سفر جای خالیشو توی روسیه حس کرده بودیم! مجسمه یادبود لنین. این مجسمه در روبروی ساختمان بزرگی به نام خانه اتحاد جماهیر شوروی (House of Soviets) قرار گرفته بود.

 

 یادبود لنین

242 (Copy).jpg

و اما در مورد اوتلت. اینجا اوتلت بزرگ و خلوتی بود. تقریباً از هر برند معروف دنیا یک شعبه در اینجا وجود داشت. اما نکته منفی این بود که هیچ برند کمی معمولی بینشون به چشم نمیخورد! یه بروشور راهنما برای شناسایی محل هر برند برداشتیم و راه افتادیم. اکثر برندها آف های بالای 60 درصد تا 80 درصد داشتند. ولی مسأله این بود که حتی با آف 80 هم مناسب خرید نشده بودند. مثلا کفش با آف 60% تازه به قیمت 8500 روبل رسیده بود. یا کتهای کوتاه زنانه چرمی با آف 50% یه قیمت 6500 روبل رسیده بودند. البته با توجه به جنس و برندشون قیمتها بسیااار عالی بود ولی برای ما که قصد خرجهای چند میلیونی توی این اوتلت رو نداشتیم مناسب نبودند. شاید تنها برندهایی که با آف قیمتهای خیلی مناسب حتی به پول ما پیدا کرده بودند برند هایی مثل آدیداس نایک و پوما بودند که به قیمتهای حدود 3000 روبل یا کمتر برای کفش رسونده بودند که قبلا در مسکو خرید کرده بودیم.

اوتلت پولکوو

243 (Copy).jpg

اوتلت پولکوو

244 (Copy).jpg

اوتلت پولکوو

245 (Copy).jpg

در مورد خود فضای اوتلت، کمی ما رو یاد اوتلت ونیزیا توی استانبول انداخته بود. محوطه و راهروهای وسیع و خلوت. و اینکه اینجا برندهایی رو میدیدیم که همه جا به این فشردگی در کنار هم دیده نمیشه. برند هایی مثل کلوین کلین، باس، مایکل کورس، لاگوست، لیوایز، تامی و .... در کل برای به اصطلاح ویندوشاپینگ کردن خیلی جای مناسبی بود. چند برند غذا خوری هم وجود داشت که ما با سفارش دو تا ساندویچ ساب وی و یک نوشابه 430 روبل برای نهار هزینه داشتیم. و نکته دیگه جالب در مورد روسیه اینه که قیمت نوشابه در رستوران ها خیلی بالاست. حالا نمیدونم به علت سیاست تغذیه سالم داشتنه یا چیز دیگه اما ممکنه 30% هزینه سفارش شما مربوط به یک لیوان نوشابه باشه.

دو ساعت رو توی این مرکز خرید دور از شلوغی های شهر گذرونده بودیم و با احتساب یک ساعت و بیست دقیقه مسیر در هر سمت، زمان استراحت ما در هاستل رسیده بود. ساعت هم که 5 بعد از ظهر بود.

با توجه به اینکه قبلا برای میز نمادهامون نماد Bronze Horseman رو خریده بودیم ولی خودش رو از نزدیک ندیده بودیم جزو واجبات سفر بود که سری به این نماد معروف سن پترزبورگ بزنیم. خیلی هم از هاستل ما دور نبود و ساعت 8 شب البته در هوای روشن با سه ایستگاه اتوبوس به این مکان رسیدیم. این نماد در واقع پترکبیر رو سوار بر اسب نشون میده و توسط کاترین ساخته شده. زیر پای اسب همون مار معروف مجسمه های روسی دیده میشه که نماد شر و بدی بوده. اسب سوار رو به رو به رود نوا قرار گرفته که منظره خیلی قشنگی رو در هنگام غروب ایجاد کرده بود. در کنار مجسمه فضای سبز بزرگی وجود داره که میشه از اینجا گنبد کلیسای آیزاک رو مشاهده کرد. توی پارک هم افراد زیادی دراز شدن و مشغول استراحت هستند. راستی نام اسب سوار برنزی از روی یکی از شعرهای پوشکین روی مجسمه گذاشته شده.

 

 در مسیر اسب سوار برنزی از خیابونی کنار کلیسای کازان میگذرید که پشت سرتون کلیسای منجی در خون معلومه!

246 (Copy).JPG

 

رود نوا روبروی مجسمه اسب سوار برنزی

247 (Copy).JPG

 

 محوطه سبز کنار مجسمه که کلیسای آیزاک هم پشتش قرار گرفته و سمت راست هم مجسمه پترکبیر

248 (Copy).jpg

 

 و سرانجام پترکبیر سوار بر اسب!

249 (Copy).jpg

توی سفرنامه ها همیشه میدیدم از عروس داماد هایی نوشته شده که با جاذبه های شهر عکس میگیرند. بالاخره در کنار این مجسمه یه زوج با لباس عروسی و همراه جمعیت قابل توجهی از دوستاشون رو دیدیم که برای عکاسی اومده بودند و خیلی با انرژی و شلوغ و خندون بودن!

 

 عروس دوماد و گروه دوستانشون!

250 (Copy).JPG

بعد از اینجا به سمت نوسکی رفتیم و شام در همون رستورانهای انتخابی با انتخاب 4 غذای جدید 300 روبل پرداخت کردیم. بعد هم دسر کیک و کاپوچینو که فقط 90 روبل باورنکردنی شد! بعد از پیاده روی های همیشگی در نوسکی به هاستل برگشتیم. نوسکی برای ما حکم خیابون استقلال استانبول رو پیدا کرده بود که هر برنامه ای داشتیم باز هم شب خودمونو به استقلال میرسوندیم که پیاده روی شبانه داشته باشیم!

 

شام 4غذایی!

251 (Copy).jpg

 

دسر 18000 تومنی بعدش!

252 (Copy).jpg

هزینه روز هشتم که روز آروم و ریلکسیشنی بود 1400 روبل شد که شامل صبحانه نهار شام کافی شاپ و دوبار هم مارشروتکای نفری 40 روبلی برای رفت و آمد به اوتلت بود.

 

روز نهم سفر

امروز روز آخر بود. دلتنگی برای روسیه از دیشب شروع و امروز شدیدتر هم شده بود. هرجا قدم میگذاشتیم با حسرت به تمام نقاطی نگاه میکردیم که از فردا دیگه نمیدیدیمشون. حتی توی اتوبوس با اشاره به یکی از خانوم ها به همسرم گفتم این خانوم فردا هم از روی رود نوا رد میشه ولی ما توی تهران هزاران کیلومتر دورتریم. و همونجا یواشکی از خانومه هم عکس گرفتیم که همیشه یاد این جمله بیفتیم!

برنامه امروز رفتن به جزیره پیتر و پائول بود. مسیر این جزیره کوچیک از جزیره بزرگتر پتروگرادسکی هست که در واقع جزیره سمت راستِ جزیره واسیلوتروسکی بود که در اون اقامت داشتیم. تا بحال هم به اون جزیره وارد نشده بودیم و در کمال خوشوقتی با یاندکس متوجه شدیم مسیر رفتن به جزیره از طریق تراموا هست که ما تابحال در روسیه سوار نشده بودیم. با توجه به اینکه این ترامواها در وسط خیابون توقف دارند شما میتونید ببینید که همیشه ماشین ها با چه فاصله زیادی از سمت راست تراموا رانندگی میکنند که موقع توقف و خروج مسافران کوچکترین نگرانی برای تصادف با ماشین نداشته باشند. در کل فرهنگ رانندگی تا روز آخر هر روز ما رو شگفت زده میکرد! موقع عبور از خط های عابر با چنان فاصله دوری ماشین ها روی ترمز میزدند که اوایل با تکان سر تشکر میکردم، ولی بعد فهمیدم نه این یه کار طبیعیه برای اونها و لطف نیست!!!

در مورد ساعات بازدید از این جزیره دقت کنید در روز های چهارشنبه تعطیله. ولی در سایر روزها برنامه ریزیتون به صورتی باشه که حتما ساعت 12 در کنار توپهای جنگی جزیره باشید. چون رأس این ساعت شلیک میشن.

صبحانه رو این بار بدون سرچ و تحقیقات در یک کافه ظاهراً فرانسوی در همون جزیره پتروگرادسکی خوردیم. کافه وولکونسکی که البته از روی عکس پایین میتونید نوشتار روسیش رو ببینید. توی ویترین رو به خیابون هم تعدادی نون فرانسوی چیده شده بود. صبحانه انگلیسی و یه چیز شانسی دیگه سفارش دادیم که هر دو خوب از آب درومدن.

 

 کافه فرانسوی وولکونسکی در جزیره پتروگرادسکی

253 (Copy).jpg

 

 صبحانه امروز

254 (Copy).jpg

 موقع خروج از کافه بعد از کمی پیاده روی از دور یکی از معدود مسجدهای سن پترزبورگ هم قابل مشاهده بود. مسیر رو با یاندکس پیاده به سمت پیتروپاول ادامه دادیم. موقع عبور از یک زیرگذر به دکه کوچیک آجیل فروشی برخورد کردیم که اتفاق عجیبی برامون افتاد. با دیدن عبارت 70 روبل برای 100 گرم اصلا نمیدونم چرا و به چه دلیل هر دو فکر کردیم کیلویی 70هزار تومنه. درحالی که اگر به تومان و برای یک کیلو حساب میکردیم به عدد کیلویی 140 تومن میرسیدیم. خلاصه با این اشتباه دونفره و عجیب، وارد شدیم و یه کیسه از این گردو و یک کیسه هم بادوم زمینی که 100گرم 108 روبل رو به اشتباه کیلویی 108هزار تومن تعبیر کرده بودیم به قیمت نهایی 800 روبل خریدیم. هنوز چند دقیقه از خرید نگذشته بود که تازه دوزاری من افتاد که عجب اشتباهی کردیم، گردو و بادوم زمینی معمولی رو به قیمت بیشتر از تهران خرید کرده بودیم. راه برگشتی هم نبود و دمغ و ناراحت مسیر جزیره رو پیش گرفتیم! مسیری که با استفاده از یک پل چوبی، پتروگرادسکی رو به پیتر و پائول متصل میکرد.

 

مسجد سن پترزبورگ از دور

255 (Copy).JPG

 

سوتی عجیب ما!

256 (Copy).jpg

 

کلیسای پیتر و پائول از دور

257 (Copy).jpg

 

پل چوبی ورود

258 (Copy).JPG

این جزیره شامل چند جاذبه دیدنیه که هرکدوم برای ورود بلیط مخصوص خودشونو دارن و با توجه به اینکه کدومش براتون جالب تره میتونید تصمیمتونو از قبل بگیرید. جزیره علاوه بر اسم اصلیش به جزیره زایچی یا جزیره خرگوشها هم معروفه که دلیلش وجود تعداد زیادی مجسمه های خرگوش در جای جای این جزیره ست.

اولین گزینه خرید بلیط، کلیسای پتروپاول مقدسه که محل دفن پترکبیر و کاترین هم هست. اینجا محل عبادت پترکبیر هم بوده و داخلش پر از نقاشیها و نقوش برجسته و زیباست.

بعدی موزه تاریخ سنت پترزبورگه که در مورد خود شهر و آداب و رسوم اهالی شهر اطلاعات خوبی میده.

سومین قسمت هم زندان تروبتسکوی هست که به زندان باستیل روسیه معروفه و شامل سلولهای مخوف انفرادی برای مشاهیر سیاسی بوده. افرادی مثل ولیعهد الکسی پسر پترکبیر ، داستایوسکی ، برادر بزرگ لنین ، گورکی و ...

بخش های کوچکتر دیگری هم وجود دارند که در حین پیاده روی در جزیره بهشون برمیخورید و همونجا بلیط رو میتونید خریداری کنید. مثلا ضرابخانه، اتاق شکنجه و ...

با توجه به بازدیدهای قبلی ما در این سفر، که شامل کلیسا و موزه شده بود به طور حتم انتخاب ما بازدید از زندان بود که نفری 250 روبل میشد. همونجا بروشور انگلیسی برای مسیریابی هم داده میشد که کار رو بسیار آسون کرد. مخصوصا که عکس توپهای جنگی در قسمتی از نقشه وجود داشت.

مسیر رو در ساعت 11 و نیم شروع کردیم و همون ابتدا به اولین مجسمه های خرگوش برخوردیم. کمی جلوتر به طاقی میرسید که مثل خیلی دیگه از مکانهای روسیه مجسمه عقاب دوسر بالاش دیده میشه. پس بد نیست یه توضیح از این نماد بگم. این نماد امپراطوری روسیه ست و در وسطش جرجیس مقدس در حال کشتن اژدهاست. در دست یک عقاب گوی صلیب دار و در دست دیگه عصای سلطنتی دیده میشه و نماد دین و حکومت در کنار هم هستند.

 260 (Copy).JPG

عقاب دو سر

261 (Copy).JPG

بعد به مجسمه مرد نشسته ای رسیدیم که همه توریستها به دستهاش مثل یک شی مقدس دست میکشیدند. اول فکر کردیم شخص روحانی مربوط به کلیسا بوده ولی بعد با سرچ فهمیدیم بازهم با مجسمه ای از پترکبیر روبرو هستیم که البته فکر کنم مربوط به سنین پیری پتر بود. از جلوی کلیسا عبور کردیم که ناقوس هاش در حال نواختن و چند کشیش در حال خروج از کلیسا بودند.

 

مجسمه مقدس پیتر که رنگ یه بخش هایی به خاطر دست کشیدن ها رفته

262 (Copy).jpg

 

کلیسای بلند جزیره

263 (Copy).JPG

 

 اسقف ها و کشیش ها در حال عبور

264 (Copy).JPG

 بالاخره 5 دقیقه قبل از ساعت 12 خودمونو به توپهای جنگی رسوندیم. این توپها بالای دیوارهای قلعه قرار گرفته بودند و جمعیت زیادی در این پایین سرهارو به سمت توپها گرفته بودند و انتظار میکشیدند. عده ای نظامی هم بالای دیوارها قرار گرفته بودند. بین جمعیت برای اولین بار در سن پترزبورگ یک خانواده ایرانی هم دیدیم!

راس ساعت 12 آهنگ بلند و ملایمی نواخته شد و یکی از افسران به سمت توپ حرکت کرد. با اینکه همه انتظار شلیک رو داشتیم ولی صدا اینقدر بلند و ناگهانی بود که برای یک لحظه جمعیت جیغ کوتاهی کشید و قلبها به تپش افتاد!

 

 محوطه شلیک توپ

265 (Copy).JPG

 

جمعیت منتظر

267 (Copy).JPG

 

افسری که به سمت توپ های بالای دیوار رفت برای شلیک

266 (Copy).JPG

 

بعد از این برنامه مسیر زندان رو پیش گرفتیم.

این زندان از سال ۱۸۷۲ تا ۱۹۲۱ برپا بوده و بیشتر هم مخصوص زندانیان سیاسی. در سال‌های ترور سرخ (۱۹۲۱-۱۹۱۷) اعدام‌های زیادی در اینجا انجام شد و در سال ۲۰۱۰ توی محوطه، گورهای جمعی قربانیان ترور سرخ کشف شد. این زندان در همون آغاز برقراری حکومت شوروی، به همراه کل مجموعه پتروپاول به موزه تبدیل شد.

در زندان همه زندانیها در سلول‌های انفرادی به سر می‌بردن، هیچ تماسی با دنیای خارج و سایر زندانیان نداشتن و از حق خوندن کتاب، ملاقات و مکاتبه محروم بودن. مهم‌ترین ویژگی سلول‌های این زندان این بود که در سکوت کامل فرو می‌رفت. از پنجره کوچیک سلول فقط قطعه‌ای از آسمون پیدا بوده و هیچ صدایی از خارج به گوش نمی‌رسه. حتی نگهبانان هم در راهرو در مسیری خاص و روی موکت نرم قدم برمیداشتند تا صدای پاهاشون سکوت مطلق رو به هم نزنه. این سکوت مطلق فشار روانی شدیدی بر زندانی وارد می‌کرده. تلاش برای ایجاد ارتباط با دیگران از طریق الفبای مورس رو هم با ناکامی مواجه کرده بودند، چون در بخشی از زندان قسمتی برای بازدید ساخته بودند که ساختار دیوارها رو در اون زمان میشد دید. در واقع دو لایه موکت روی دیوارها بوده که بین این دو لایه هم فضای خالی وجود داشته. با این حال تابلویی روی یکی از دیوارها دیدیم که به الفبای ضربه ای زندان معروف بود. روی درب هر سلول میشد اسامی افرادی که تا بحال در این سلول زندانی بودند رو مشاهده کرد، میشد وارد سلول ها شد و در بخش دیگه لباسهای زندانی ها رو دید. یک اتاق تاریک هم وجود داشت که حتی بدون پنجره بود. اینجا محل تنبیهات شدیدتر بود. در کل فضای زندان اینقدر مخوف بود که بعد از دیدن اینهمه بخش های شادی آور در شهر تجربه متفاوتی رو برای ما رقم زد.

 

 لباس زندانیان

268 (Copy).jpg

 

 دیوارهای دولایه نمدکوبی سلول ها

269 (Copy).jpg

 

 یکی از سلولها

270 (Copy).jpg

 

 علایم ضربه ای برای ارتباط

271 (Copy).jpg

 

تصویر یکی از زندانیان در سلول

272 (Copy).jpg

 

 راهروهای زندان

273 (Copy).jpg

 

مجسمه زندانبان ها

274 (Copy).jpg

 

یک کشتی چوبی بزرگ در مسیر بازگشت از جزیره!

275 (Copy).JPG

 تقریباً یک ساعت و نیم رو در این جزیره سپری کرده بودیم و باید به هتل برمیگشتیم. ولی دوباره عصر ساعت 4 برای نهار به نوسکی رفتیم و رستوران های همیشگی خوشمزه! با توجه به اینکه روز آخر بود و ناراحت بودیم هنوز غذاهای تست نکرده زیادی در شعبات این رستوران وجود داره، 4 مدل غذای جدید، یک سالاد و سوپ کلم روسی که از غذاهای محلی روسیه ست و یک نوشیدنی میوه ای سفارش دادیم. حتی یکی از غذاها بیف استروگانف بود که میتونم به جرأت بگم از بیف زوم کافه هم بهتر بود. کل این سفارش ها 500 روبل شد. در حالی که در یه رستوران معمولی نوسکی هر یک پرس غذای نه چندان گرونشون که حجم کمی هم دارند، قیمتی بین 500 تا 700 روبل داره.

 

 بازم تست غذاهای جدید

276 (Copy).jpg

برنامه آخر ما چیزی بود که در سفرنامه ها ندیده بودم ولی همسرم دوست داشت از نزدیک ببینیم. در واقع خودش توی سرچهای دیشب متوجه شده بود بلندترین ساختمون اروپا توی سن پترزبورگه! ساختمونی به نام لاختا (Lakhta). این ساختمون کاملا از مرکز شهر دوره و در شمال شهر قرار گرفته اما دسترسی بهش آسونه. با خط سبز مترو و یک مسیر اتوبوس کوتاه. در واقع ما فقط قرار بود به نزدیکی برج بریم و از نزدیک ببینیمش چون هنوز مراکز تجاریش به طور کامل باز نشده بود. ولی چون روز آخر بود و به همه برنامه ها رسیده بودیم انتخاب مکاشفه ای جالبی بود!

توی اتوبوس بودیم که بارون شروع به باریدن کرد. خوشبختانه همیشه چتر همراهمون داشتیم. هم ما هم همه ساکنین شهر. وقتی پیاده شدیم کاملا تفاوت این بخش از شهر رو با مرکز شهر میشد متوجه شد. ساختمونهای کاملا یک دست کمونیستی که منظره ای شبیه ردیف ساختمون های یکدست خیابون نواب رو به وجود آورده بودند. در سمت دیگه خیابون برج بلند لاختا رو میشد دید که سیزدهمین ساختمان بلند دنیا هم به شمار میره. اگر سالهای بعد به روسیه سفر کنید میتونید وارد خود ساختمون بشید که شامل فضاهای تجاری، کافه و رستوران های متعدد، مراکز بازی و ورزشی و گنبد آسمان نمای کروی هست.

 

 ساختمان های یک دست و یک شکل

277 (Copy).jpg

 

لاختا سنتر بلندترین ساختمان اروپا

278 (Copy).jpg

 

هاسکی که دقیقا در شهر و هوای سرد مناسب برای نژادش داره زندگی میکنه. جای این مدل سگ توی تهران نیست...

279 (Copy).jpg

ما فقط باید به دیدنش از دور زیر بارون بسنده میکردیم. موقع برگشت با اتوبوس وقتی در کنار ایستگاه متروی Begovaya پیاده شدیم متوجه مرکز خریدی شدیم که روش عبارت IKEA هم به چشم میخورد. اسم مرکز خرید آتلانتیک سیتی بود. با اینکه از مرکز شهر دور بودیم اما قیمت پوشاک کوچکترین تفاوتی نداشت. چیزی شبیه یک مانتوی پاییزه رو قیمت کردیم که با تبدیل به ریال به رقم گیج کننده 17میلیون تومن برخورد کردیم! سریعاً اسم فروشگاه رو توی اینستا پیدا کردم و متوجه شدم خیلی خوشحال وارد یکی از گرونترین برندهای ایتالیایی شده بودیم!

فروشگاه لوازم خانگی آیکیا اما قیمت های منصفانه ای داشت. شاید اگه ترس از اضافه بار نداشتیم یکی دو قلم خرید هم میکردم. وقتی از پاساژ خارج شدیم متوجه شدیم بارون به قدری شدید شده که همه پشت درب خروجی منتظر قطع شدن بارون هستن. ولی ما با چتر تا ایستگاه مترو دویدیم و خودمونو به مترو رسوندیم که برای آخرین بار به خیابون نوسکی بریم.

 

 فروشکاه ایکیا در پاساژ آنلانتیک

280 (Copy).jpg

 

بارون شدید که البته فقط در این نقطه از شهر میبارید!

281 (Copy).jpg

بارون هم به شکل نم نم درومد و ساعت 10و نیم شب غروب سرخ رنگ شهر رو با غم و اندوه شدید نظاره کردیم. در نوسکی باز هم در همون رستورانی که هنوز هم موفق به خوردن همه مدل غذاهاش نشده بودیم 4 غذای جدید و یک سالاد و نوشیدنی رو به قیمت 400 روبل گرفتیم. تا ساعت 11و نیم شب در کوچه پس کوچه های خلوت تر قدم زدیم و بعد باز به همون رستوران اما شعبه دیگه رفتیم و یک دسر خامه ای و کاپوچینو به قیمت 100 روبل گرفتیم. بعد هم با بغض به هتل برگشتیم!

 

غروب در راه نوسکی در زیر بارون کم و نم نم

282 (Copy).jpg

 

4مدل شام و سالاد

283 (Copy).jpg

 

 آخرین و غمگین ترین عکس از کازان

284 (Copy).jpg

 

 آخرین دسر!

285 (Copy).jpg

 

و آخرین عکس شبانه از یکی از زیباترین شهرای دنیا

286 (Copy).jpg

هزینه امروز هم 2930 روبل بود که 800 روبل اون اشتباه گردویی بادومی، 1600 صبحانه، نهار، شام و کافی شاپ و 500 روبل هم دوتا بلیط زندان بود.

 

روز برگشت

صبح ساعت 3ونیم صبح باز هم با ماکسیم که ارزونتر از یاندکس تاکسی بود با 900 روبل به فرودگاه رفتیم. در حین رد شدن از شهر در طلوع زودهنگام سحر دیدن هر قسمت از شهر مثل خراشی روی قلب ما بود.

 

 کلیسای پیتروپاول در طلوع صبح ساعت 3 و نیم

287 (Copy).jpg

و اما هنوز آخرین استرس ما باقی بود. آیا پرواز یوتیر بدون تأخیر به فرودگاه مسکو میرسه که به پرواز ماهان برسیم؟ و بله این استرس تأخیر هم به خوبی و خوشی سپری شد. 2ساعت و نیم قبل از پرواز ماهان، بدون تأخیر به فرودگاه رسیدیم. چک این کردیم و متوجه شدیم همه خوردنی ها توی چمدون به بار رفته و تنها پولی که برامون باقی مونده 30 روبله که باهاش هیچی نمیشد خرید! با ورود به پرواز ماهان و دیدن بقیه هموطنهای دمغ فهمیدیم در غم جدایی از این شهر تنها نیستیم. با شال گردن و کاپشن وارد هواپیما شده بودیم ولی بعد از 3 ساعت خلبان اعلام کرد دمای هوای تهران 41 درجه ست. این جمله غم دنیا رو توی دل ما ریخت! کاپشن ها رو درآوردیم و وارد فرودگاه امام خمینی شدیم.

 

 بیف استروگانف ماهان

288 (Copy).jpg

 

 ورود به تهران 41 درجه!!

289 (Copy).jpg

این سفر هم به پایان رسید. بخشی از روح ما مثل جان پیچ های وولدمورت توی کتاب هری پاتر در هر شهری که مسافرت میریم جا میمونه. ولی فکر کنم بخش بزرگتریش رو تحویل مسکو و مخصوصاً سن پترزبورگ دوست داشتنی دادیم. سفر بدون تور به روسیه به ما خیلی چیزها از این شهر و فرهنگ یاد داد. جزییاتی که شاید هیچوقت دیگه تکرار نشن و علاوه بر اون باز هم اعتماد بنفس ما برای سفرهای بدون تور و با برنامه ریزی شخصی یک درجه دیگه افزایش یافت.

در نهایت خرج های این 9 روز در داخل این دو شهر حدود 5.5 میلیون برای دو نفر شد و مجموعاً کل سفر هم حدود 21 میلیون برای دونفر در 9 شب و 9 روز در تابستان سال 98.

 نوشتن و انتخاب عکس و ادیت و ریسایز و خلاصه کارهای سفرنامه دو ماه طول کشید. درسته طولانی شد ولی سعی کردم اکثر مطالب مربوط به سفر بدوت تور به روسیه رو در بر بگیره تا در صورت سفر به این شکل، خواننده بتونه نیازهای لازم رو برطرف کنه!

پ.ن: نقشه متروی مسکو: https://news.metro.ru/19/mm20190620.jpg

نقشه متروی سن پترزبورگ: https://www.metro.spb.ru/uploads/img/map/metromap2018_1700x2431.jpg

 

 

نویسنده: مهسا س

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.