باکوی مدرن -لنکران خودمونی

4.3
از 23 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
شعله‌های این شهر زیبا در همسایگی ایران، تا آسمان زبانه می کشد! +تصاویر

bn41.jpg

سلام خدمت همه دوستانی که وقت میزارن و این سفرنامه رو  میخونن.امیدوارم تجربه سفرم هرچند اندک برای شما عزیزان مفید باشه.

 

بعد از گذشت چندماه از اولین تجربه سفر زمینی مون به شهر وان ترکیه ، تصمیم گرفتیم تا سفر بعدیمون هم زمینی باشه.دنبال گزینه هایی بودیم که هم مسافت زیادی با شهرمون تهران نداشته باشه و هم با توجه به فصل پاییز،آب و هواش مناسب باشه. پدرم اخیرا دوبار  به شهر باکو سفرکرده بود وکلی اطلاعات ازاین شهرداشت، ما هم به پیشنهاد پدرم باکو روبرای مقصدمون انتخاب کردیم. باکو پایتخت کشور آذربایجان هست و حدود 780 کیلومتر تا تهران فاصله داره.اینبار تصمیم گرفتیم تا با ماشین خودمون تا مرز بریم.و فقط من و همسرم نبودیم، دوستم و همسرش هم در این سفر همراه ما بودن.

اولین قدم برای  سفر، تحقیق در مورد ویزا ست. درباره ی انواع ویزای آذربایجان در سایتها اطلاعات کاملی هست من توضیح نمیدم. بعد از مطالعه، و البته استعلام قیمت از چند جا، آژانسی رو انتخاب کردیم که با قیمت بسیار مناسب تری از دیگر آژانسها اقدام به اخذ ویزا میکرد. نفری 27 دلار هزینه ویزای یکبار ورود به آذربایجان هست که سه ماه اعتبار داره و حدود یک ماه هم میتونید اقامت داشته باشین. با توجه به نرخ روز دلار ویزای ما نفری 336000 تومان شد. که بدون مراجعه حضوری فقط با ارسال عکس صفحه پاسپورت از طریق واتس اپ برامون ویزا رو در عرض 5 روز گرفتن.(و حتما نیاز هست که ویزا رو پرینت بگیرین چون برای ردشدن از مرز  از بارکد ویزا اسکن میگیرن).

قدم بعدی انتخاب و رزرو هتل بود. با توجه به جاهای دیدنی باکو که تقریبا همه در یه نقطه ازشهر و در مرکزشهر هست، انتخاب هتل کمی راحت تر بود. هتل های نزدیک به مرکز شهر قیمت به نسبت بالاتری از بقیه جاها دارن. با کلی جستجو در بوکینگ و سایتهای ایرانی، هتل هوم بوتیک رو انتخاب کردیم هتلی بسیار تمیز و نوساز با ریت بالا و فاصله یک کیلومتری از مرکز، که متاسفانه در هیچ سایت ایرانی امکان رزروش نبود. بنابراین از بوکینگ اقدام کردیم. قیمت برای 4 شب اتاق دوتخته با صبحانه 228 منات شد.

دیگه با داشتن ویزا و رزرو هتل، مشغول جمع اوری اطلاعات برای سفر شدیم . از جمله  مسیر رفت و ترنسفر از مرز تا باکو و مکانهای دیدنی و رستورانها و غذاهای مخصوص باکو و...

برای رفتن به باکو مرز آستارا رو انتخاب کردیم گویا از مرز بیله سوار هم میشه رفت. آستارا به تهران نزدیک تره.

 

روز چهارشنبه 17 مهر 1398 ساعت 6 صبح با پیوستن همسفرامون، خونه رو به مقصد شهر آستارا ترک کردیم. خدا رو شکر اتوبان خلوت بود و بعد از سه ساعت رسیدیم به شهر رودبار. برای کمی استراحت  و البته خرید زیتون پرورده (باز هم از فروشگاه مسعود باتوجه به رضایتمون از خرید قبلی) در رودبار توقف کردیم. بعد از خوردن زیتون پرورده خوشمزه دوباره راه رو در پیش گرفتیم و بعد از عبور از تالش برای صرف چای و قهوه و لقمه کنار جاده توقف کردیم. منظره های بسیار سرسبز و هوای دلپذیر شمال مگه میزاره ادم خسته راه بشه. اما بهرحال توقف های کوتاه هم برای راننده هم برای سرنشین ها لازمه. ساعت 12:30 بود که رسیدیم آستارا. اول رفتیم سراغ صرافی که کمی منات با خودمون ببریم. صرافی جنگجو رو انتخاب کردیم.

بعد از خرید منات دنبال پارکینگ مسقف بودیم، کلا استارا یه پارکینگ مسقف داره به اسم ولیعصر ،که حسابی هم گوش مسافر رو میبره. بابت هرشب مبلغ 30000 تومان میگیرن ما کلی چونه زدیم گفت کمتر از شبی 23000 تومان نمیتونن بدن. بیخیال پارکینگ مسقف شدیم و با پرس و جو از اهالی شهر رفتیم پارکینگ روباز کنار خود مرز.محوطه ای که هیچی نداره فقط دورش فنس کشیدن حتی کف پارکینگ هم خاکی و سنگلاخه.اونجا هم شبی 15000 تومن گفتن که ما چونه زدیم 12000 تومن بابت هرشب بگیرن.فاصله پارکینگ تا ورودی مرز دویست متر هم نیست.

زمانی که مشغول پارک ماشین و جمع و جور کردن وسایل بودیم یه اقایی اومدن و درمورد گرفتن ماشین از مرز تا باکو اطلاعات دادن و یه راننده معرفی کردن که مبلغ 60 منات میگرفت ببره تا باکو با ماشین بنز ،ما باز چونه زدیم و قبول کرد 50 منات بگیره.اسم راننده ای که معرفی کرد وصال بود .

ساعت حدود 1 ، 1:30 بود که طبق معمول کارمندای مرز برای نماز و ناهار رفته بودن و کلی مسافر که همه اذربایجانی بودن، در مرز منتظر بودن. با دیدن اون جمعیت و بارهاشون دنبال راه دیگه ای برای ورود گشتیم.حدود نیم ساعت معطل شدیم تا با کلی کنکاش و خواهش از قسمت خروج با همکاری مرزبانهای خوب ایرانی مرز رو رد کردیم .

نقطه صفر مرزی یه پلی هست روی رودخانه که منظره خیلی زیبایی داشت.متفاوت با مرز ایران و ترکیه بود.

بعد از گذر از پاسپورت کنترل اذربایجان، راننده رو دیدیم و سوار ماشین شدیم و مرز رو به مقصد باکو ترک کردیم.

وصال  39 سالشه یکمی فارسی بلد بود ، ماهم یکمی ترکی بلد بودیم و میتونستیم ارتباط برقرار کنیم.بسیار ادم خوشرو و باحوصله بود.کل مسیر هم گوشیمون وصل بود به ضبط ماشینش و اهنگ های مورد علاقمونو گوش میکردیم.رانندگیشم خیلی خوب بود.اگه کسی خواست شمارشو میفرستم.

بگم از مسیر مرز تا باکو که چه اتوبانی. صاف بدون حتی یکم لکه گیری آسفالت، خلوت و عالی نفهمیدیم چطور سه ساعت تو راه بودیم.اینو یادم رفت بگم که وصال همون اول جاده جلو یه مغازه نگه داشت تا سیم کارت بخریم که من سیم کارت آذرسل پدرم رو گرفته بودم و فقط ده منات شارژش کردم اونم برای استفاده از گوگل مپ و مسیریابی.

خلاصه ساعت 17:30 رسیدیم باکو. در بدو ورود آسمون صاف و آبی با ابرای متراکم نظرمونو حسابی جلب کرد. خیابونها عریض و تمیز بود و البته یه کم ترافیک بخاطر عصر و تعطیلی کار. سبک شهرسازی مدرن بود. برج های شعله و دریا از دور خودنمایی میکرد.

رسیدیم هتل و چک این کردیم. هتل کلا 10 تا اتاق داشت و همه در یک طبقه .

1.jpg

اتاق ما 1005 نزدیک ریسپشن بود.اتاق بزرگ و نوساز با سرویس بهداشتی  که از تمیزی برق میزد.متاسفانه پنجره اتاق رو به پارکینگ بازمیشد و هیچ منظره ای نداشت.اتاق دوستامون 1009 بود و پنجره اتاقشون به سمت خیابون بود که یکم سرصدای ماشین ها داخل اتاق میومد و سایزش یکم کوچیکتر از اتاق ما بود. لابی هتل خیلی کوچیک بود البته میتونستین بجای لابی از  رستوران هتل که خیلی زیبا و سرسبز بود استفاده کنیم.

2.jpg

 

چمدونهارو گذاشتیم داخل اتاق و بدون معطلی پیاده رفتیم به سمت  مرکز شهر.(برای ناهار تصمیم داشتیم بریم رستوران رومی در استارا اما بخاطر خوردن لقمه ها در راه سیر بودیم و ترجیح دادیم ناهار دیرهنگام یا درواقع شام رودیگه باکو بخوریم.)

 

ده روز قبل سفر  از طریق اپ ودر آب و هوای باکو رو چک میکردیم تقریبا همدمای تهران بود دوسه درجه خنک تر، رطوبت 60 درصد و بخاطر باد زده بود هوا صاف و افتابیه.

اما چون ما عصررسیدیم هوا تقریبا سرد بود.از هتل تا مرکز شهر حدود نیم ساعتی پیاده راه بود .در طول مسیر از دوتا میدون بزرگ رد شدیم .در اکثر خیابونهای باکو یه سری مجسمه و کتیبه رو دیوارها هست که جالبه.سعی کنید موقع پیاده روی با دقت اطراف رو ببینید.

رسیدیم به میدان فواره یا  Fəvvarələr Meydanı یجایی مثل میدون تکسیم استانبول ،پراز کافه و رستوران و مغازه . یکم اطراف میدون رو قدم زدیم و رفتیم یجا برای شام. دونر رو انتخاب کردیم که سبک باشه اسم رستوران دونر212 بود که ساندویچ خوشمزه داشت با دوغ عالی اما خوب حجم غذا کم بود.هزینه غذا شد 18.40 منات چهارتا دونر با سه تا دوغ.

4.jpg

اطراف میدون فواره قدم زدیم و بخاطر سردی هوا  به نسبت فصل تابستون که شنیده بودیم شلوغه و همه جا موزیک زنده اجرا میکنن،اینجوری نبود اصلا.تصمیم گرفتیم برگردیم هتل و استراحت کنیم چون هم از ساعت 6 صبح تو راه بودیم هم شب قبلش دوسه ساعت بیشتر نخوابیده بودیم و قدم زنان رفتیم سمت هتل و اینگونه روز اول سفرمون سپری شد.

 

روز دوم سفر ساعت 8 صبح رفتیم برای صرف صبحانه.

5.jpg

صبحانه نسبتا معمولی اما خوب بود.غذای گرم دو مدل داشت ما درخواست نیمرو کردیم و برامون اوردن.تنها ایراد صبحانه نداشتن نون های مختلف بود.فقط یه مدل نون تست داشت که ما اصلا دوست نداشتیم.

تصمیم داشتیم برای اولین گشت بریم ایچری شهر یا    Icherisheher که در مرکز شهر بود. پیاده از هتل رفتیم.هوا بسیار عالی بود .به نسبت شب قبل گرمتر بود .ایچری شهر ، بین قرن ۱۱ و ۱۹ میلادی ساخته شده و دارای حصار بلندی است که دور تادور آن را فرا گرفته، به نام ارگ باکو. این شهر در طول تاریخ اقوام و فرهنگ ها و تمدن های متفاوتی را  از جمله ساسانی، زرتشتی ، ایرانی،  عربی ، عثمانی و نهایتاٌ روسی تجربه کرده است و از هر کدم از این اقوام نیز یادگارهایی را در دل خود نگه داشته.  خیابان های سگفرشی داخل این شهر چهره قدیمی آن بیشتر مملوس کرده. در داخل این شهر ۲۳ محله ، ۲ کاروانسرا ، ۳ چشمه آب و بازار قرار گرفته است که با اینکه مرتباٌ مرمت و بازسازی شده اند اما هنوز چهره قدیمی و زیبای این شهر را به خوبی حفظ کرده اند. نزدیک که شدیم یه پارکی بود به اسم صبیرباغی که در قسمت شمال پارک دیوارهای قدیمی ایچری شهر معلوم بود مشغول عکاسی شدیم و از یه قسمت حصار که در قدیمی بزرگ داشت وارد شدیم.بسیار جالب بود همه جا سنگفرش خونه های قدیمی با بالکن های چوبی .قدم زنان شهر و گشتیم تا رسیدیم به کاخ شیروانشاه یا Şirvanşahlar Sarayı .ورودی نفری 15 منات.کاخ شیروان شاه در قرن پانزدهم توسط سلسله شروان شاهان ساخته شد و یونسکو آن را یکی از مرواریدهای معماری آذربایجان توصیف کرده است.

7.jpg

مجتمع کاخ به جز کاخ شیروان‌شاهان شامل دیوان‌خانه، آرامگاه شیروان‌شاهان، مسجد شاه، حمام کاخ، آرامگاه دانشمند کاخ «سید یحیی باکوی» و باقی مانده‌های مسجد «کی قوباد» می‌باشد.بازدید ازاینجا حدود یک ساعت و نیم زمان برد.این کاخ در بلندترین قسمت ایچری شهر واقع شده که ویوی جالبی داره .برج های شعله و دریا کاملا نمایان هست.برای عکاسی بسیار جای مناسبی هست. 8.jpgبعداز کاخ شیروانشاه پیاده داخل شهر چرخیدیم تا رسیدیم به قلعه دختر یا Qız Qalası .  

9.jpg

این اثر تاریخی که با ۲۹،۵ متر طول، ۱۶ متر عرض، و ۶ طبقه که در دو محدوده زمانی قرن ۵ و ۶ میلادی  و قرن ۱۲ (مرحله دوم) ساخته شده‌ در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده‌. این قلعه در روزگار کهن، نیایشگاه آناهیتا بوده و زرتشتیان برای زیارت به آن‌جا می‌رفته‌. این قلعه در سال ۱۹۶۰ مرمت و در سال ۱۹۶۴ تبدیل به موزه گردید. ورودی برج نفری 15 منات بود که ما فقط به بازدید از بیرونش بسنده کردیم. اطراف قلعه یه کاروانسرای قدیمی بود که داخلش چندین مجسمه سنگی قرار داشت.

10.jpg

بعداز گشت و گذار در ایچری شهر حسابی خسته و گرسنه بودیم. ساعت 14:30برای ناهار راهی رستوران دلمه شدیم که تعریفشو زیاد شنیده بودیم. ریت بالایی داره. رستوران در همون میدان فواره هست که در زیر زمین. فضای تقریبا سنتی داره و غذاهای مخصوص باکو رو سرو میکنه. پر از مشتری بود اما جای خالی هم داشت. کیفیت غذا متوسط بود از نظر ما یکم چرب بود قیمت دونفر شد 22 منات. ما ساج کباب سفارش دادیم با یه غذا مثل فسنجون که پراز گوشت بود.

11.jpg

12.jpg

بعداز صرف ناهار رفتیم هتل. یک ساعتی در هتل استراحت کردیم و چای خوردیم. تصمیم داشتیم بریم بازدید موزه ملی اذربایجان و نظامی.که متاسفانه وقتی رسیدیم اونجا متوجه شدیم موزه ملی بخاطر تعمیرات چند ماهی تعطیله. موزه نظامی هم بسته بود گفتن فردا باز میشه.

برناممون تغییر کرد .دیگه بجای موزه ها رفتیم سمت بلوار ساحلی .در مورد مینی ونیز شنیده بودیم.که خیلی جای تعریفی نبود. یه فضایی رو ساخته بودن چنتا آبراه و پل ، مثلا شبیه ونیز ایتالیاس که بنظرم هیچ شباهتی نداشت نه معماریش نه نوع ساخت ش. دوتا گاندولا هم برای گشتن روی اب بود که بخاطر وجود باد کار نمیکردن گویا موتور قایقا بخاطر باد دچار مشکل میشه. کرایه گاندولا نفری 3 منات بود فکر کنم.

13.jpg

نزدیک مینی ونیز یه فواره بود که داخلش مجسمه های قو بود .فواره ها هم تا باد میومد قطع میشد.

14.jpg

برج های شعله در شب با نورپردازی، بسیار زیبا و جلوه گر بود. هوا خیلی خوب بود در نوار ساحلی قدم زدیم .کنار دریا چراغ های اسمان خراشهای باکو و کشتی های کروز منظره دیدنی داشت.

برای صرف شام راهی گنجلیک مال شدیم.با مترو رفتیم .در طبقه بالای گنجلیک مال فودکورت بود و طبقه پایینش هم هایپرمارکت بزرگ به اسم براوو.که ازونجا کمی کاکایو و خوراکی خریدیم.فروشگاه های برند هم در طبقات پاساژ بودن اما هم ما قصد خرید نداشتیم هم قیمتها سرسام اور بود. رفتیم فود کورت و از چند جا غذا سفارش دادیم من از برلین برگر دونر مرغ گرفتم که قیمتش 4 منات شد کیفیت و طعمش عالی بود.

978545.jpg

همسرم هم از کوفته رامیزجوجه سفارش داد که اونم عالی بود.

16.jpg

بعد از خوردن شام پاساژم داشت بسته میشد که تاکسی گرفتیم و برگشتیم هتل. با برنامه bolt که تاکسی اینترنتی بود از گنجلیک تا هتل 2 منات شد.رسیدیم هتل و خوابیدیم و روز دوم سفر هم گذشت.

 

روز سوم

رفتیم سمت بلوار ساحلی تا سوار فونی کولر بشیم.متاسفانه مسئولش هی میگفت چند دقیقه دیگه حرکت میکنه اما معطل مسافر میشد تا اخر بعد از نیم ساعت راه افتاد. ورودی نفری 1.5 منات.

17.jpg

وقتی پیاده شدیم در بلندی قرار داشتیم که ویوی جالبی از شهر باکو داشت.دریا، کشتی و برجها همه نمایان بود.اطراف رو گشتیم چنتا مقبره شهدا بود. بعد قدم زنان رفتیم سمت پارک مشاهیر. یک ربعی طول کشید رسیدیم. هوا افتابی و گرم بود. آرامگاه سیاست‌مداران، دانشمندان، مفاخر ومشاهیر جمهوری آذربایجان در اینجا قرار داره. مجسمه هر یک از شخصیت‌های این پارک بر سر قبورشان نصب شده.

18.jpg

قبر حیدر علی اف هم در این پارک قرار گرفته.هرروز یه حلقه گل تازه میزارن جلوی مزارش.

بعد از بازدید این پارک که حدود نیم ساعتی بیشتر طول نکشید راهی موزه فرش شدیم.ما تاکسی بولت گرفتیم اما جلوی پارک ایستگاه اتوبوس داشت .

موزه فرش یا   Azərbaycan Xalça Muzeyi  ورودیش نفری 7 منات بود. سه طبقه مختص نمایش فرش بود. این موزه از نظر ارزش و اهمیت فرشهای موجود در خزانه خود، بزرگترین کلکسیون فرش در دنیا می‌باشد که، اولین موزه اختصاصی و متنفذ در عرصه هنر قالی بافی است.

20.jpg

در طول تاریخ، مردم آذربایجان نمونه‌های ارزنده قالی همچون «پالاس»، «جاجیم»، «گلیم»، «شدّه»، «زیلو»، «وِرنی» و «سوماخ» دوخته‌اند که، اکنون برخی‌ها از آن‌ها در نمایشگاه موزه فرش جمهوری آذربایجان نمایش داده می‌شوند. قالی‌های متعلق به مدارس قالی بافی آذربایجانی نظیر «باکو»، «قوبا»، «شیروان»، «گنجه»، «قازاخ»، «قره باغ» و «تبریز» در این موزه در معرض نمایش گذاشته شده‌اند.بنظر من نمای بیرونی موزه از محتویات داخلش بهتر بود.چون ما خودمون فرش های ارزنده تر در کشورمون داریم.

22.jpg

بعد از موزه فرش رفتیم سمت ساحل و چشم باکو که چرخ و فلک سوار شیم. متاسفانه بعلت باد تعطیل بود. کلا بعید میدونم کار کنه چون ما تو چند روزی که بودیم ندیدیم چرخ و فلک بچرخه.

23.jpg

دیگه از اونجا پیاده راهی موزه هنر اذربایجان شدیم که تقریبا نزدیک بود. حدود 20 دقیقه راه.

24.jpg

یکی از بهترین موزه هایی که دیده بودم البته بیشتر اثار کپی بود اما تقریبا موزه رو به سبک موزه های ایتالیا درست کرده بودن.تابلو، مجسمه ،فرش، اشیا قدیمی و... برای نمایش بود.بازدیدش بطور کامل  بنظرم  حداقل 4ساعت زمان میخاد اما ما واقعا خسته بودیم و فقط تونستیم حدود دوساعت موزه رو سریع ببینیم.

اگه خواستین برین و علاقه  دارین به این سبک موزه، حتما براش چهارساعت وقت بزارید. فراموش نکنید از حیاطشم بازدید کنید مجسمه و حوض به سبک روم باستان داشت. ورودی این موزه نفری 10 منات بود.

IMG_5736.jpg

بعدازین جا پیاده رفتیم سمت میدون فواره تا غذا بخوریم.از دونر بیرایکی سفارش دونر دادیم.خوشمزه اما کوچیک بود مبلغش شد 8منات.

رفتیم هتل تا کمی استراحت کنیم و چای بنوشیم(نوشیدن چای عصرگاهی قسمت ثابت سفرامونه).از صبح کلی موزه گردی کرده بودیم.شب هم با اتوبوس رفتیم خیابان نظامی.یه خیابون مثل استقلال استانبول، منتها مغازه و کافه های زیادی نداشت.اما خوب مملو از جمعیت بود.در مسیر یه ساختمون قدیمی مخروبه بود که گویا سالن اپرای باکو بوده.

28.jpg

انتهای خیابان نظامی میرسید به مرکز خرید 28.رفتیم یکم چرخیدیم و بازم از فروشگاه براوو خرید کردیم. برای شام هم رفتیم فودکورت و پیده سفارش دادیم.

29.jpg

.برای دسر هم کونفه و چای سفارش دادیم که خیلی چسبید.

30.jpg

اخر شب هم رفتیم هتل.شب سوم هم گذشت.

 

برنامه روز چهارم یکم فشرده بود .از صبح بعد صبحانه زدیم بیرون.اول رفتیم سمت میدان نظامی تا از موزه نظامی بازدید کنیم.گفته بودن ساعت 11 باز میشه که ماسر وقت رسیدیم و رفتیم داخل.یک راهنمای فارسی زبان در باره اثار موزه وتاریخچه ان به زبان شیرین فارسی توضیح میداد. موزه ادبیات نظامی گنجوی در سال ۱۹۳۹ تأسیس شد. نمونه‌های فرهنگی متعلق به قرون وسطی، نقاشی‌ها و مجسمه‌ها نیز دست‌نویسی‌ها و کتاب‌ها در کنار اسناد مختلف در موزه به نمایش گذاشته شده‌است.عکاسی ممنوع بود و نتونستیم عکس بگیریم.

بعد این موزه رفتیم موزه حیدر علی اف.

31.jpg

این مجموعه توسط زها حدید معمار بریتانیایی-عراقی طراحی شده‌. زها حدید جایزه بهترین طرح معماری سال ۲۰۱۴ را از سوی موزه طراحی برای طراحی مرکز فرهنگی حیدر علیف در باکو دریافت کرد.

 

این مجموعه یک ساختمان به زیر بنای ۵۷،۵۰۰ متر مربع است که دارای فرمی چشم‌نواز و به یاد ماندنی است ، سیالیّت و عدم استفاده از گوشه‌های تند سبب شده‌است که این بنا مورد توجه بسیاری قرار گیرد.موزه چندین طبقه داره.در مورد تاریخ ،سازهای موسیقی،عروسک،تابلو،...است.بنظر من قسمت عروسکها بهترین قسمت موزه بود.

33.jpg

در کل طراحی بنا چه داخل چه بیرون از خود اثار زیباتر بود.یادتون باشه حتما از قسمت جنوب ساختمون برید تا با جمله معروف I love baku عکس بندازین.ما که بخاطر باد شدید نتونستیم خیلی در محوطه بمونیم.حدود سه ساعت زمان برد تا کل ساختمون رو بگردیم.

32.jpg

20191012_134907.jpg

بعدش دیگه حسابی خسته بودیم که برای استراحت راهی هتل شدیم. بعد از کمی استراحت و نوشیدن چای عصرگاهی، به سمت خیابان نظامی رفتیم. تا دوباره قدم بزنیم. و اخرین شب باکو رو ببینیم. برای شام رفتیم دونری. کنار خیابون یه رستورانو دیدیم که تقریبا شلوغ بود و ماهم رفتیم و شام خوردیم. قیمت دوتادونر و دوغ شد 5منات .

35.jpg

بعد از شام هم برای صرف دسر در کزکونفه، کونفه و چای سفارش دادیم.که بسیار چسبید مبلغ کونفه و چهار عدد چای استکانی شد 7 منات.

36.jpg

برگشتیم هتل و روز چهارم هم تموم شد.

 

در روز اخر اقامتمون در باکو تصمیم گرفتیم برای کوتاه کردن مسیر برگشت و خستگی کمتر یه شب در لنکران بمونیم. بدون رزرو هتل و برنامه خاصی قرار شد ساعت 13 حرکت کنیم. با وصال راننده ای که از مرز تا باکو اومده بودیم هماهنگ کرده بودیم که بیاد هتل دنبالمون. منتها بجای مرز ببرتمون لنکران. قبل از صبحانه به سرعت چمدونهامونو جمع کردیم که بلافاصله بعد صبحانه بزنیم بیرون تا از اخرین ساعات اقامتمون در باکو استفاده ببریم. اتاق رو تحویل دادیم و با اتوبوس رفتیم سمت قیز قلعه و ایچری شهر. یه نماد رویخچالی خریدم بیادگار 2 منات.

قدم زنان رفتیم سمت بلوار ساحلی و تا انتهاش رفتیم. یه قسمت پراز کاکتوس های زیبا و غول پیکر بود. یکم کنار ساحل روی صخره ها نشستیم.

بعدش رفتیم مرکز خرید پارک بلوار. فقط در حد دیدن رفتیم و سریع هم اومدیم بیرون. برندای گرون داخلش بود. دیگه تا هتل رو پیاده رفتیم.سر ساعت رسیدیم هتل و وصال خوش قولم اومده بود. چمدونهارو گذاشتیم صندوقو از کارمندان خوش اخلاق هتل خداحافظی کردیم و باکو روبه سمت لنکران ترک کردیم. بعد از گذشت 2:30ساعت رسیدیم لنکران. یه هتل تو بوکینگ دیده بودیم که هم ریت بالایی داشت هم تمیز بود هم قیمتش خوب بود. منتها گفتیم رزرو نکنیم وحضوری بریم شاید تونستیم تخفیف بگیریم. اما خوب خیلی تخفیف ندادن. بابت یک شب اتاق دوتخته با صبحانه 50 منات گرفتن. اتاق رو تحویل گرفتیم. اسم هتل لوکس بود. که با اسمش کلی فاصله داشت. اندازه اتاق بزرگ بود. اما خوب تمیز نبود مخصوصا سرویس بهداشتیش.

39.jpg

تقریبا عصر بود و ماهم حسابی گرسنه بودیم.برای صرف ناهار رفتیم تنها رستوران خوب لنکران،بورانی. کباب وپیده سفارش دادیم که کیفیت غذا خوب بود.

40.jpg

بعد غذا هم رفتیم پیاده سمت دریا.

42.jpg

افتاب داشت غروب میکرد و و هواسرد شده بود.حدود نیم ساعتی در ساحل بودیم و با تاریکی هوا برگشتیم داخل شهر. یه کافه دیدیم تو راهمون که برای صرف چای رفتیم. یه قوری چای و مربای گیلاس شد 8 منات. اسم کافه تکسیم بود. فضاش خوب بود.

43.jpg

بعد از کافه رفتیم شهر قدم بزنیم. که متاسفانه بخاطر یکشنبه بودن و تعطیلی تقریبا هیچ کسی در خیابون نبود. رفتیم سمت سنترال پارک که یه مجسمه بزرگ وسطش داشت.

44.jpg

سوت و کور. زندان استالین هم در مسیرمون بود که مخروبه بود و نورپردازی هم نداشت. ساعت 11شب  رفتیم سمت هتل تا بخوابیم. روز پنجم هم اینگونه سپری شد.

 

و اما اخرین روز سفرمون بعد از صرف صبحانه (سلف سرویس نبود خودشون میز چیدن اینجوری برای 4 نفر) نونها مخصوص لنکران بود.

45.jpg

چمدونها رو جمع کردیم و رفتیم سمت بازار روزش.مثل بازارهای شمال کلی دستفروش میوه و سبزی تازه میفروختن.

46.jpg

یه نوع میوه خاص به اسم فیخو داشتن که کیلویی یه منات بود خریدیم. طعم جدیدی داشت.شیرین و ملس مث گلابی. 

بعد از بازار دوباره رفتیم لب دریا کمی نشستیم و هوا صاف و افتابی بود .

برگشتیم هتل و اتاق رو تحویل دادیم و یه ماشین گرفتیم برای مرز.20 منات. منتها به راننده گفتیم تا در راه برگشت مارو ببره و قلعه لنکران و میدان سماور رو ببینیم. قلعه که اصلا چیز خاصی نداشت و جدید ساخت بود.

48.jpg

از بیرونش دیدیم.میدون سماور هم که یه سماور بزرگ داشت. 49.jpg

همرو از دور دیدیم و سریع عکس انداختیم و به سمت مرز حرکت کردیم. یک ساعت زمان برد تا برسیم. راننده بجای اتوبان از یه راه دیگه رفت. گفت اتوبان تعمیرات میکنن بستس. جاده سرسبز و جنگلی بود اما خوب پراز دست انداز. رسیدیم مرز و خلوت بود و بدون معطلی عبور کردیم. ساعت تقریبا 5بود. ماشین رو از پارکینگ برداشتیم و رفتیم رستوران مجید در استارا تا ناهار بخوریم.

50.jpg

غذای خوشمزه اما چرب داشت.کباب و جوجه و یه جوجه محلی شد 54000تومان. دیگه از رستوران بکوب گازیدیم تا رودبار. خداروشکر مسیر ترافیک نداشت .ساعت 8:30رسیدیم رودبار.از فروشگاه مسعود بازم زیتون و زیتون پرورده خریدیم ودوباره سوارشدیم و اومدیم سمت تهران .ساعت 23:30 جلو در خونه بودیم. این چنین سفر 6 روزمون تموم شد.با کوله باری از تجربه و خاطرات خوش.د

ر کل ما از باکو خوشمون اومد و ارزش یکبار رفتن رو داره. اما بنظرمون برای سفر زمینی مناسبه که اقتصادی باشه.و 4شب اقامت ایده اله تا همه جاشو بگردین. البته سلیقه ای هست بعضی ها اهل موزه نیستن شاید 3شب اقامت هم بس باشه .اما مسیر طولانیه و بنظرم ارزش داره بیشتر موند.قیمت غذاها تقریبا مثل رستورانهای تهرانه البته حجم غذاها به نسبت کمتره. ورودی موزه ها بنظرم گرونه . رفت و امد در باکو با اتوبوس و بولت هم خوبه هم  قیمتش مناسبه. کوتاه ترین مسافت با بولت میشد 1.5 منات یعنی 10000تومان . برای ما که چهار نفر بودیم کاملا به صرفه بود.چون بلیط اتوبوس 0.3 منات یعنی 2000 تومنه .عصرا خیابونها یکم ترافیکه حدود ساعت 5،6 عصر . حواستون باشه اون تایم تردد نکنید. اگه اهل موزه نیستین بنظرم همون گشتن در ایچری شهر و بلوار ساحلی و خیابون نظامی هم در روز هم در شب بسیار لذت بخشه

.ممنون از وقتی که برای خوندن این سفرنامه گذاشتین امیدوارم همیشه در سفر باشید...  

 

 

نویسنده : Elimah

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.