و خبر تعطیلات تابستانه چند روزی بود که بین همکارانم زمزمه میشد ، اولین چیزی که به ذهنم رسید یک هفته تعطیلی ،مرداد ماه ! اوج گرمای شمال ، خب چیکار کنیم؟ کجا بریم؟؟ اصلا عادت به خونه موندن اونم یک هفته ندارم! شماره علیرضا (همسر) رو گرفتم و تلفنی بهش از تعطیلاتم گفتم و تاکید کردم یه جایی بریم که گرم نباشه فقط.... و گزینه ای جز اردبیل و سرعین به ذهنمون نیومد .
قرار بر این شد سه روز آستارا گردی داشته باشیم و سه روز هم به سرعین بریم. ازونجایی که سال 98 هم به اون مناطق رفته بودیم ( سفرنامه ش در لست سکند موجود هست ) قرار شد لیست مکان هایی رو بنویسم که برامون جدید باشه . بعد از چک لیست وسایل و آماده کردن ماشین ، استارت این سفر به همراه همسفر کوچیکمون آرهان( 2سال و 2 ماه) در تاریخ سی تیر 1402 ساعت 4 صبح از خونه ی مامان منیر ( گلوگاه ) خورده شد .
مسیر حرکت ما شهرهای ساحلی و کناره بود. طی مسیر هم نون داغ خریدیم که صبحونه ای داشته باشیم . حوالی ظهر بود به انزلی رسیدیم و یه گشتی در منطقه آزاد کاسپین زدیم ، کمی استراحت و تماشای دریا و ناهار و ادامه ی مسیر.
ساعت 3 بود که به آستارا رسیدیم ، بعد از گذر از پلیس راه آستارا اولین جاذبه ی دیدنی تالاب استیل بود که مثل نگینی خودنمایی میکرد . دقیقا روبروی تالاب ، دوتا پسربچه کم سن که پلاکارد سوئیت موجود است حضور داشتند ، با خوش زبونی مارو متقاعد کردند که بریم از سوئیت شون دیدن کنیم . خونه ای دو طبقه با حیاط بزرگ و با صفا ، ازونجایی که خونه خیلی تمیز بود مورد تاییدمون قرار گرفت و به همین راحتی خونه ای برای سه روز اجاره کردیم ، تموم زحماتی که از قبل برای سرچ سوئیت و هتل داشتم بیهوده بود انگار.
به تماشای تالاب استیل رفتیم ،دریاچه بزرگ که اطرافش با درختچه های کوچیک پوشیده بود ، وسط تالاب هم یسری پوشش درخت و گیاهی بود که منو یاد جنگل های حرا انداخت . در اطراف تالاب آلاچیق برای نشستن و استراحت برای مسافران تور آستارا وجود داشت ، و قایق موتوری و پدالو برای گشت روی دریاچه . ازونجایی که هوا گرم بود و قایق پدالویی برامون ورزش سنگین محسوب میشد سوار قایق موتوری شدیم که دوری روی تالاب زیبای استیل داشته باشیم . آرهان از حرکات و چرخش های قایق ران حسابی ترسید و به ناچار زود پیاده شدیم که بیشتر از اون گریه نکنه .
تابلوی باغ پرندگان در ورودی شهر به چشم مون خورد ،رفتیم که از این باغ دیدن کنیم که جز بوقلمون و انواع مرغ و خروس پرنده خاصی نداشت که بخواد اسم باغ پرندگان رو یدک بکشه ، یعنی ما در حیاط مادر خودم بیشتر از اونجا پرنده داشتیم .
همیشه اسم آستارا رو که میشنیدم بازارچه مرزی ساحلی برام تصور میشد ،بنابراین یسر به بازارچه ساحلیش زدیم .پر از اجناس ایرانی و خارجی بود ، قیمت ها هم تفاوتی با گرگان نداشت پس گزینه خرید منتفی شد . هوا رو به رعدو برق و نم بارون رفته بود که بازار رو ترک کردیم . صاحب خونه ی مهربون مریم خانوم بادمجون محلی تازه چین از حیاط برامون آورد و همین حس خوبش خستگی کل روز رو شست و شام خوشمزه مون شد .
روز دوم
امروز تصمیم داشتیم به سمت گردنه حیران بریم .از آستارا تا گردنه حیران حدود 40 دقیقه ای راه بود . جنگل های بی بی یانلو هم در همون ابتدای جاده به چشم میخوره که مکان مناسبی برای کمپ و چادر زدن گردشگران تور ایرانگردی هستش. بعد از جاده ی پر پیچ و زیبایی که پر از بساط دست فروش و بلال فروشی و کافه آش بود به تله کابین حیران رسیدیم.
منطقه بسیار وسیعی که پر از وسایل سرگرمی و بازی از جمله سورتمه ،قایق پدالویی شارژی ،کارتینگ و ... بود . بلیط تله کابین گردنه حیران به قیمت نفری 110 هزار تومن تهیه و سوار کابین تله کابین شدیم. همون اول مسیر خانمی با دوربین عکاسی ازمون عکس انداخت که تا بالا برسیم اونجا بتونیم انتخاب کنیم. حدود یک ربعی در مسیر بودیم ، منظره ی جالبی بود . سرسبزی درخت ها، جاده ی مارپیچ و تردد ماشین ها،و دیدن دریاچه از بالا همش زیبایی بود و بس.
همین که از کابین پیاده شدیم اولین چیزی که جلب توجه میکرد ،محوطه زندگی خرگوش های ناز بود که اونا هم انگار منتظر ورود آدم ها هستند ، سبک خونه هایی که براشون ساخته بودن برام جالب بود. در اطراف محوطه چادر سنتی و چای آتیشی برپا بود . وسایل بازی برای بچه ها و رستوران و کافه هم وجود داشت. چن ساعتی به گشت گذشت ، عکسامون هم انتخاب کردیم و باز سوار تله کابین به پایین برگشتیم .
برای ناهار رستوران روحی آستارا رو انتخاب کردیم. رستورانی با ظاهر شیک و دو طبقه و محوطه باز و آلاچیق ، که انتخاب ما آلاچیق بود . برای ناهار دیزی سفارش دادیم . به نظر من از نظر کیفیت غذا در سطح خیلی معمولی قرار داشت و حتی پایین تر از حد تصوراتم ، چون به محض اینکه گوگل کرده بودم بهترین رستوران آستارا ، رستوران روحی بهمون پیشنهاد داده میشد ، خلاصه سعی کردیم زیاد سخت نگیریم. بعد از دیزی هم یه بستنی خنک خوردیم که بشوره ببره .
هوا به شدت گرم شده بود و چن ساعتی استراحت کردیم و غروب به ساحل صدف آستارا رفتیم .بعد از پرداخت ورودی وارد منطقه جنگلی و دریایی شدیم . ساحل خیلی آروم و متاسفانه پر از زباله صدف که بیشتر توی ذوقمون خورد . پدر پسری کمی آب بازی کردند و بعد در خنکی سایه درختان جنگلی هندوانه ای قاچ زدیم.
روز سوم
امروز برنامه ی آستاراگردی داشتیم . ازونجایی که روی گوگل مپ مزرعه چای عباس آباد رو نزدیک نشون میداد ، به عباس آباد رفتیم. با کلی پرس و جو مزرعه ی چای رو پیدا کردیم که انگار یک محوطه محافظت شده ای بود که نگهبان راه نداد و اصلا برخورد جالبی نداشت . خلاصه بیخیال مزرعه چای شدیم و به مجتمع تفریحی زمرد رفتیم که در ارتفاع و رستوران چوبی جذابی بود .
مقصد بعدی تالاب دربند بود که دقیقا باید تالاب استیل رو دور میزدیم و از قسمت پشت و پنهانی تالاب گذر میکردیم. هرچقدر از زیبایی و بکر بودن تالاب دربند بگم حق مطلب ادا نمیشه . تالاب بزرگ و سرسبز ، پر از اردک و غاز ،گاوهای در حال چرا، خیلی طبیعتش روح نواز و چشم نواز بود ، یک ساعتی از فضا و هوا لذت بردیم و آرهان هم حسابی با اردک ها مشغول بازی بود.
برای ناهار رستورانی نزدیک بازارچه ساحلی انتخاب کردیم که نگم از بی کیفیتی غذا و ... اصلا آستارا یک رستوران درست حسابی کم داره و تمام. برنامه غروبمون هم گشت لب ساحل آستارا بود ، بساط بلال فروشی ها هم پهن و داغ بود. برای شام کبابی داخل شهر انتخاب کردیم که صرفا گرسنه شب رو بسر نکنیم که البته نسبت به ناهار دیروز و امروز عالی تر بود .
روز چهارم
امروز وقت تحویل سوئیت بود . بعد از خداحافظی با مریم خانوم مهربون به سمت اردبیل حرکت کردیم . قبل پلیس راه حیران در یک مسیر فرعی توقف کردیم ، کافه باحال و مشتی قرار داشت که صبحونه سفارش دادیم .
دوباره همون مسیر گردنه حیران و تله کابین رو طی کردیم . آستارا با یک تونل طولانی در حیران از اردبیل جدا میشد. تصمیم داشتیم در مسیر از نمین به روستای ساورعلیا بریم که نصف مسیر رو هم رفتیم ولی از بس هوا گرم بود پشیمون شدیم و به ادامه جاده به سمت اردبیل ادامه دادیم. در مسیر پر از مزرعه هایی بود که کاه های دسته بندی شده قرار داشت و جون میداد برای عکاسی.
مقصد ما شهر هیر بود ، برای دیدن پل شیشه ای هیر ! بعد از تهیه بلیط، کاورهای مخصوص کفش رو پوشیدیم و تجربه قدم زدن روی پل تمام شیشه ای و قوس دار هیر رو کسب کردیم . به نظر من از پل معلق مشکین شهر زیباتر و جذاب تر بود. هوا خیلی گرم بود و بعد از پل نوردی خودمون رو مهمون بستنی و شربت خنکی که اطراف پل فروخته میشد ، کردیم.
در جاده هیر به اردبیل قصابی و کبابی های زیادی به چشم میخورد که برای ناهار توقف کردیم ، باز هم کباب خوبی قسمت ما نشد . من آدم بدغذایی نیستم و معتقدم آدم باید در سفر هپل مپل هم باشه ولی هنوز قسمت نشد که غذای باب طبع و عالی بخوریم. مقصد ما سرعین بود ،کلید سوئیت که از قبل توسط همسر رزرو شده بود رو تحویل گرفتیم و بعد از جابجایی به بازار شلوغ و زنده سرعین رفتیم .
کنوفه ی خوشمزه علی پاتیا رو با بستنی و چای داغ ( چه ترکیبای سمی بود ) تست کردیم که طعمش بهشتی و بی نظیر بود . برای شام هم کباب ترکی سفارش دادیم ، که کباب ترکی همانا و معده درد شدید تا دو روز داشتن همانا ....
روز پنجم
روز رو با صبحونه معروف سرشیر و عسل سرعین استارت زدیم. بعد به سمت آلواروس حرکت کردیم . جاده ی کوهستانی و زیبا که در مسیر؛ چادرهای زنبورداران عسل به چشم میخورد. به تله سیژ مهرگان آلواروس رفتیم ، بعد از تهیه بلیط سوار تله سیژ شدیم . سکوت مطلق و ارتفاع و زیبایی ، بنظرم تجربه دلچسبی بود . به بالای مجموعه که رسیدیم پیاده شدیم و هوا هم سردتر شده بود . کمی تاب سواری خانوادگی داشتیم و اطراف دور زدیم و دوباره سوار بر تله سیژ به پایین برگشتیم .
در مسیر ورودی تله سیژ هم بساط پخت نان و آش دوغ و کبابی ها پهن بود.
در مسیر برگشت در کنار چادر زنبورداران توقف داشتیم و عسل با کیفیت و خوش طعمی ازشون خرید کردیم و آرهان هم حسابی با بزغاله هاشون سرگرم بود و بازی می کرد.
برای ناهاربه رستوران عیوضی سرعین رفتیم ،پیچاق قیمه و کباب انتخاب ما بود که غذاشون کیفیت خوبی داشت .
بعد از ناهار هم به قسمت مهیج این سفر رفتیم ، پارک نوازش حیوانات که طبقه پایین پاساژ آدنا مال بود. بلیط تهیه کردیم و وارد محوطه نگهداری حیوانات شدیم . حیواناتی که اینجا بودند رو میشد لمس کرد برای همین اسمش پارک نوازش حیوانات بود . حیوانات و پرنده های ناز از قبیل سنجاب ، طوطی ،میمون ، بز ،خرگوش ،مار بوآ و ... وجود داشتند و گردشگران تور سرعین می توانستند آنها را نوازش کنند. بریم کمی از حیوانات این مجموعه رو ببینیم.....
روز ششم
صبح رو با معده درد شدید شروع کردم کمی از عسل هایی که خریده بودیم رو با نبات و نعنا خشک مخلوط و معجون درست کردم تا کمی درد معده م آروم بشه ( ای کباب ترکی تو چه کردی با ما در سرعین ) امروز برنامه اردبیل گردی داشتیم ، بقعه شیخ صفی الدین رو اینبار با آرهان قدم زدیم. در اطراف بقه پر از هیئت های مذهبی و نوحه خوانی بود .کمی حلوا سیاه و نوقا برای سوغات خریدیم .
برای ناهار رستوران صفی الدین اردبیل رو مد نظر داشتیم که متاسفانه بسته بود و از یک فروشنده آدرس رستوران خوب و نزدیک رو پرسیدیم که رستوران قازماخ ( ته دیگ ) رو پیشنهاد دادند. خداییش که جزء بهترین رستوران هایی بود که رفتیم و غذاهاش لذیذ و خوشمزه بود . قازماخ تموم غذاهای بد این چند روز رو شست و برد ...
به دریاچه بزرگ شورابیل رفتیم و کمی در اطراف دریاچه قدم زدیم ، هوای عالی لذت پیاده روی رو بیشتر کرده بود. بعد از خرید انجیر سیاه به سرعین برگشتیم . برای آب درمانی استخر های زیادی وجود داره ، و ما رویال پارک رو طبق عادت و اینکه واقعا در تمیزی و مرتب بودن چشم گیرتر بود انتخاب کردیم . استخر خانوادگی و آب گرم مارو به ورژن سرحال تر از قبل تبدیل کرد.
روز هفتم
بالاخره هر سفری روز بازگشتی داره و امروز صبح زود سرعین رو به مسیر اسالم و خلخال ترک کردیم. شهر کوچک گیوی صبحونه خوری پیدا کردیم . بعد هم وارد جاده بهشتی اسالم شدیم ، به نظرم این جاده به شدت رویایی و زیبا بود ، همین باعث شده بود هر چندین دقیقه توقف داشته باشیم تا عکس بندازیم ، به منطقه کرمون رسیدیم و کلا به دل طبیعت و چشمه های روون رفتیم ..
ادامه ی مسیر رو از فومن و خرید کلوچه های داغ سپری کردیم بعد به سرولات رفتیم . برای ناهار رستوران خاورخانم رو در نظر داشتیم که بسته بود و همون روبرو رستوران لطفی رفتیم . طبقه دوم با ویوی دریا و جنگل زیبا.
امروز بیشترین تایم ما در ماشین و جاده سپری شد ، و با کمک قهوه سرحال موندیم تا 12 شب که به گرگان رسیدیم
مسافت طی شده در این سفر : 2011 کیلومتر
بنزین مصرفی : 161 لیتر
این سفر هم رفت جز خاطرات قشنگ مون ، من از سفر و در جاده بودن هرگز خسته نمیشم و بعد هر سفری به این فکر میکنم که دوباره کی و کجا به دل جاده بزنیم . زندگی رو سخت نگیریم که روزگار ساده و شاد برامون بگذره .