من بهادر هستم ، یک ایرانگرد که شما را با خودم به صحرای ترکمن و دیدار با اسب های معروفش خواهم برد.
مدتها بود که منتظر فرصتی برای برنامه سفر به ترکمن صحرا بودم. حالا چرا ترکمن صحرا؟
کافیه یکروز تعطیل که خونه نشستید عکسهای این منطقه رو توی گوشیتون سرچ کنید، یکدفعه میبینید مثل ما چمدان سفرتون بستید!:)
فرصت چهار روزه پیش آمده بود، به منزل دوستم رفتم و برنامه سفر را مطرح کردم، همه چیز را هماهنگ کردیم وقرار شد فردا، همسفرم جیمبو (ماشین شخصی سفر ما) را رسیدگی و باربند نصب کند و همسرش هم وسایل ضروری سفرمون رو جمع و جور کند و من هم به بررسی جاذبه هاو اولویت بندی آنها رسیدگی کنم .
تصویر1 (مسیر حرکت ما بر روی نقشه)
ما روز پنج شنبه صبح زود به سمت استان گلستان و جاذبه های دیدنی اش حرکت کردیم. صبحانه در ماشین خوردیم ، هر سه از شروع این سفر بسیار خوشحال بودیم چون برای دفعه اول می رفتیم. از قم تا گلستان 616 کیلومتر راه است و7 ساعت و نیم بعد به گلستان رسیدیم و شب را در یک خانه روستایی اقامت کردیم.
تصویر2(موقعیت مکانی گلستان بر روی نقشه)
اقامتگاه ما خانه ای بزرگ بود که اتاقهای زیادی داشت و صاحبخانه نیز در یکی از اتاقها زندگی می کرد و به شیوه روستایی به دامداری و تهیه لبنیات مشغول بودند. وسایل شام خریدیم و به خانه رفتیم. همسر دوستم مشغول به تهیه شام شد و من و همسفرم استراحتی کوتاه کردیم . برای صرف شام به ایوان رفتیم، از برگهای مو به دور نرده ها تنیده شده بود و قوره هایی بزرگ از هر طرف آویزان بودند...
هوا خنک بود. شام خوردیم و کمی در سکوت شب و صدای بکر طبیعت دور هم نشستیم. من و دوستم به پایین رفتیم و با صاحبخانه گپی زدیم. او برای ما در مورد سیل و روستای آق قلا تعریف کرد و در مورد آدرس های فردا راهنمایی کرد.
ما با جایی که سیل آمده بود (آق قلا) فاصله چندانی نداشتیم، خصوصا که خانه های آنجا استحکام و اصول ساختمان سازی قوی نداشت. برای همین شب موقع خواب سوژه دستمان آمده بود.
--یکدفعه نکنه شب اول سفری سیل بیاد! ما هنوز کلی برنامه داریم!
--حالا خوبه طبقه دوم هستیم و بالاییم!
--نه اینکه اینجا خیلی اصولی و محکمه!!
در همین حین صدای خرو پف همسفرم که بیخیال دنیا خوابیده بود باعث خنده شد، شب بخیر گفتم و خوابیدیم.
صبح زود وسایل را جمع کردیم و اقامتگاه را تحویل دادیم و برای صرف صبحانه به سمت پارک ملی گلستان رفتیم .5000 تومان هزینه ورودی داشت .
تصویر3(ورودی به سمت جنگل)
جنگلی سر سبز و زیبا ... درختان بلند و خزه بسته ... کف زمین نمناک بود چون کمی باران زده بود، زیلو انداختیم و در منقل هایی که تعبیه شده بود آتشی برپا کردیم ...جنگل در آن ساعت صبح خلوت بود و هوای بسیار بهاری داشت. وسایل طبیعت گردی به همراه داشتیم ...یک ماهیتابه بزرگ نیمرو درست کردیم و جای همگی خالی در جنگل باران زده با چای بسیار دلچسب بود.
بعد از صرف صبحانه، گشتی در جنگل زدم ... طراوات و زندگی را در طبیعت میتوان حس کرد ، صدای جیرجیرک ها و پرنده ها و نور آفتابی که به صورتم از بین شاخ و برگ درختان میخورد، همه و همه برای من تازگی داشت. این جنگلها جز ذخایر زیست کره و از جنگل های هیرکانی می باشد.
تصویر4 (نمایی از پارک ملی گلستان)
این هوای تازه و سکوت و طبیعت... ما همیشه در مسافرت قرار داریم که به چشمامون استراحت بدیم و کمتر با گوشی و اینستاگرام و...باشیم و بیشتر از دیدن طبیعت لذت ببریم. فقط برای عکس و مسیر یابی ازش استفاده میکنیم. خلاصه ، عکسهایی در جنگل گرفتیم و بعد به سمت موزه رفتیم.
تصویر5(نمایی تابلو ورودی موزه حیات وحش)
موزه حیات وحش رفتیم ورودی هر نفر 4 تومان بود. موزه ای از حیوانات بومی منطقه و تاکسیدرمی های بزرگ از خرس و پلنگ و ...تابلوهای عکس از حیوانات که متاسفانه منقرض شده اند و یا به علت شکار بی رویه در حال انقراض هستند.
تصویر6(نمایی از موزه حیات وحش)
از خزندگان و حشرات تابلو هایی بود. ماکت های زیبایی را با حیوانات تاکسیدرمی شبیه سازی و محیط جنگل را به نمایش درآورده بودند. بعد از آن به سمت ترکمن صحرا رفتیم ...همگی سرحال بودیم ، برای شادی بیشتر گفتیم یک موزیکی بزاریم که از شانس ما در راه باند جیمبو خراب شد و تا شهر کلاله در سکوت محض سپری کردیم و مجبور شدیم به نوبت آواز بخونیم که این خودش کلی باعث خنده شد و البته که خواننده های خوبی بودیم با صدای مخملی!!!
به جست جوی تعمیرات پخش ضبط و باند در شهر کلاله پرداختیم و اتفاقا تعمیرکاری بسیار ماهر ظرف مدت کوتاهی اتصال باند را تعمیر کرد و ما به راه ادامه دادیم.
تصویر 7(موقعیت مکانی خالد نبی بر روی نقشه)
به گورستان خالد نبی که در یک منطقه کوهستانی و درشمال شرق شهرستان گنبد کاووس و ۵۵ کیلومتری شمال شرق شهرستان کلاله واقع است رسیدیم. در مسیر بقعه خالد نبی، جاده بسیاری پر پیچ و خم و بسیار باریک در انتظار شماست. به نحوی که در برخی نواحی جاده باید توقف کامل داشت تا ماشین مقابل از کنار شما عبور کند. هر چه رو به بالا میرفتیم زیبایی جاده بیشتر نمایان می شد، چنان مسحور زیبایی های بکر اطراف شدیم که کمی توقف کردیم و تصمیم گرفتیم که در لحظه از مناظر زیبا نهایت استفاده رو ببریم و سریع از آن عبور نکنیم.
در ورودی، تنها سه مغازه کنار هم، که صنایع دستی و سوپر مارکت بود، قرار داشت. نزدیک به ظهر شده بود و آفتاب هوا را گرم کرده بود. به آرامگاه رفتیم،آرامگاه ساده و باصفا با بافتی قدیمی و پوشیده شده با پارچه سبز خالد نبی از پیامبران قبل از اسلام بوده که آرامگاه او آرامش خاصی داشت، نماز ظهر خواندیم و زیارت کردیم. از همانجا بنایی در میان صحرا دیده میشد که جاده طول دراز به آن منتهی می شد. این بنا بقعه چوپان عطا و پدر همسر حضرت خالد نبی بود که البته بسیار مورد توجه و احترام اهالی ترکمن صحرا می باشند.
تصویر8(مناظر زیباو طبیعت بکر اطراف جاده که توقف کردیم و لذت بردیم.)
بعد به سمت قبرستان رفتیم در ورودی یک اتاق نگهبانی بود که به ما گفت تا یک ربع پیاده روی دارد تا به قبرستان برسیم و او می گفت : قبرستان خالد نبی، مکانی است کمتر شناختهشده که به زیارتگاه و سنگ قبرهای خاصش مشهور است. حال آنکه با بیتوجهی مورد تخریب و آتشسوزی قرار گرفته است.
در کل مسیر خیلی شوخی کردیم و خندیدیم سراشیبی داشت و بعضی جاها هم راه هموار میشد. جا پای هم میزاشتیم تا سر نخوریم، گهگاهی مارمولک ها از کنارمان عبور میکردند و ما این رو از صدای جیغ همسر دوستم که می گفت: (من دیگه نمیام شماها خودتون برید ) می فهمیدیم! همسفرم هم برای دلداری می گفت: قول میدم آخریش بود!!
تصویر9(مارمولک ها در میان راه)
اواسط راه، آفتاب مستقیم شده بود و گرما شدیدتر شده بود ، هر سه تشنه شده بودیم ، به قبرستان رسیدیم. قبرهایی با شکل های عجیب و غریب ! برای ما بسیار عجیب بود و قبرستانی بکر و بزرگ که هیچ شباهتی به قبرستانهای امروزی ما نداشت. سنگ قبرها به شکل عجیب بود ...تعداد بسیار زیاد در اندازه های کوچک و بزرگ، برخی هم شکسته شده بود و به سرقت رفته بود! برخی از افراد نادان و سودجو به بهانه پیدا کردن گنج و طلا در اینجا ، دست به تخریب و دزدی در این مکان تاریخی زده بودند.
تصویر10(نمایی از سنگ قبرها)
بعد از عکاسی برگشتیم. در راه برگشت خیلی خسته شده بودیم ، همسفرانم در پله های آخر نفس نفس میزدند تا به ماشین رسیدیم فقط کولر گرفتیم و آب خوردیم. جیمبو به داد ما رسید!
من به سمت تنها سوپرمارکت آنجا رفتم و آب معدنی خریدم. وقتی که بیرون می آمدم دستبندهای دست بافت چیده شده بود، من هرجا که بروم سعی میکنم از صنایع دستی و بومی خرید کنم. دلم نیومد، یک دستبند برای همسفرم خرید کردم که در اون گرمای هوا بسیار خوشش آمد که از ذوقش حتی تشنگی یادش رفت!! و دیگه تا آخر سفر یک لحظه هم از دستش در نمی آورد.
تصویر11(دستبندی دستبافت بومی منطقه)
بعد از آن به سمت ترکمن صحرا رفتیم. ماشین را در پارکینگ اقامتگاه گذاشتیم تا "جیمبو" کمی استراحت کند! ما با یک راهنمای محلی به سمت صحرا رفتیم .همگی کرم ضد آفتاب زدیم. لباسهای محلی و کلاه ترکمن تهیه کردیم و پوشیدیم .اینکار برای هر سه ما لذت بخش بود و ما در رنگ و قالب اصیل رفته بودیم و با صحرا عجین شدیم.
تصویر 12(من در پوشش محلی و بومی و سیاه چادر ها)
راهنمای محلی برای ما 3 اسب آورد و ما سوار بر اسب شدیم . تجربه ای جدید و متفاوت بود. صحرایی پهناور و بزرگ و بیکران در مقابل ما ، ما در لباسی محلی بر روی اسبهایی تنومند... همسر دوستم بسیار می ترسید، از قبل گفته بود که سوار نمیشم ، من میام ولی فقط نگاه میکنم و از شما عکس میگیرم...اما به کمک سوار کارمحلی و اجبار ما او هم تجربه کرد و عکسهای بینظیری گرفتیم. یک تجربه زوری!!! البته شیرین جوری که دیگه پیاده نمی شد و با اسبش دوست شده بود.
تصویر13(اسب سواری در صحرای بیکران)
بعد به سمت اقامتگاه بومی رفتیم .که در اُوی (نام آلاچیق های ترکمن)نزدیکمان با لباسهای محلی عکس می گرفتند. صاحب اقامتگاه،آقا صالح به علت گرمای هوا ، با شربت خنک و میوه از ما پذیرایی کردند و بسیار خونگرم و مهمان نواز بودند. او می گفت: بهترین ماه برای بازدید از صحرا فصل بهار و اواسط پاییز است. خسته بودیم و روز پر باری را گذرانده بودیم از پیاده روی قبرستان خالد تا اسب سواری! در اقامتگاه استراحت کردیم و شب خوبی را درصحرا و اتمسفری نایاب گذراندیم. شام مهمان دستپخت خانواده آقا صالح شدیم و شب در صحرا آتش روشن کردیم و در دل طبیعت شب زنده داری کردیم و دور هم از خاطرات روز و اتفاقات خنده دار گفتیم و خندیدیم.
ستاره های آسمان در دل صحرا به ما نزدیک بودند. میخواستیم با گوشی عکسی بگیریم که به خاطر تاریکی مطلق هوا ، چیزی جز یک صفحه سیاه پیدا نبود! و از آن شب فقط خاطره ی شیرین ستاره چیدن در دل ما به جا ماند.
صبح روز بعد، از آقا صالح و خانواده اش خداحافظی کردیم و به سمت گنبد کاووس حرکت کردیم.
تصویر14 (موقعیت مکانی گنبد کاووس)
از ترکمن صحرا تا گنبد کاووس 119 کیلومتر مسافت و یک ساعت و چهل دقیقه فاصله زمانی است.
تصویر 15(فاصله ترکمن صحرا تا گنبد و مسیر ما روی نقشه)
ساعاتی در جاده بودیم و در جیمبو صبحانه خوردیم . به گنبد کاووس رسیدیم.
میل گنبد یا گنبد قابوس از بلندترین برجهای تمام آجری جهان است که در شهر گنبد کاووس قرار دارد. این گنبد در سال ۳۷۵ هجری شمسی به دستور قابوسبن وشمگیر ساخته شده است. دور برج کتیبههایی در دو ردیف نوشته شده است که سال ساخت و نام پادشاهی که دستور ساخت آن را داده است را مشخص میکند. در بنای برج تزیین خاصی دیده نمیشود اما ساختار و طرح کلی بنا زیبا و چشمگیر است. کل ساختمان میل گنبد از آجر و ساروج ساخته شده و در برابر حوادث طبیعی بسیار مستحکم است.
متاسفانه به دلیل عدم رسیدگی کافی ، روی سقف آن گیاهانی رشد کرده که استحکام بنا را تحت تاثیر قرار داده است.
تصویر 16(گنبد قابوس)
بعد از بازدید گنبد به سمت بندر ترکمن رفتیم. این بندر از قدیمی ترین بنادر ایران است که اولین مسیر ریلی کشور به این بندر منتهی می شد.جالب است بدانید که در زمان جنگ جهانی دوم متفقین مهمات و آذوقه مورد نیاز روسیه را از این طریق به آنها می رساند که باعث پیروزی متفقین گردید. اکثریت مردم این شهر اهل سنت حنفی هستند و اعیاد مذهبی آنها عید فطر و قربان می باشد.
برای رفتن به آشوراده باید به بندر ترکمن بروید، از اسکله سوار قایق شوید و ۱۰ دقیقه بعد در آشوراده هستید. آشوراده تنها جزیرهٔ ایرانی دریای خزر است. که امروزه متروکه شده است اما تا سالهای قبل این جزیره مسکونی بوده ولی به دلیل آب شدن یخهای قطبی و سرازیر شدن آب آن به رودخانه ولگا روسیه و در نهایت بالا آمدن آب دریا ساکنان آن مجبور به ترک جزیره شدند و در حال حاضر تنها کارمندان شیلات به صورت موقت در آن سکونت دارند.
در اسکله بازارچه های صنایع دستی هست که لباس های ترکمنی می فروشند و رستوران هایی که می توانید شیرینی هایی مثل قاطلمه و پیشمه و دونات بخرید .
این جزیره تماشایی بهعنوان یکی از ۵۹ منطقه بینالمللی ذخایر طبیعی ثبت شده و در کنوانسیون جهانی رامسر هم جزو تالابهای مهم دنیا ثبت شده و هرساله میزبان انواع پرندگان مهاجر می باشد. به دیدن قلعه روس ها و خانه وزیر مختار روسیه رفتیم که از آن چیزی جز چند دیوار آجری و مخروبه باقی نمانده بود! برای گشت زنی در آشوراده حتما کفش مناسب پیاده روی و کرم ضدآفتاب یا کلاه همراه خودتون ببرید خصوصا اگر فصل گرما رفتید.
تصویر17(قلعه روس ها و بنایی تخریب شده)
تصویر 18(تابلوی ورودی به آشوراده)
بعد در اسکله منتظر نشستیم و سوار قایقی شدیم که 200 هزار تومان گرفت و ما را به آشوراده برد و همانجا توقف می کند تا شما گشتتان را در جزیره بزنید و در پوشش گیاهی و نیزارها عکس بگیرید. کل جزیره را با قایق چهل دقیقه ای می شود گشت و پرنده ها و اسب های وحشی را دید . اما توافق ما این بود که شبه جزیره میانکاله و آشوراده را با هم گشتزنی کنیم.
تصویر19(محیط بکر بعد از پیاده شدن از قایق عکسبرداری کردم )
تصویر20(گراز که به گفته قایقران به خاطر ترسیدن او از انسانها بیشتر نمی توانستیم نزدیک شویم)
بر روی پل چوبی رفتیم و منتظر شدیم تا قایق به دنبال ما آمد و برگشتیم. بعد در همان نزدیک اسکله غرفه هایی از شال های ترکمن و صنایع دستی آنجا بود که برای مادرم روسری ترکمن به نقش و نگارهای گل گلی و حلقه ای که خانم های ترکمن زیر روسری استفاده میکنند خریدم. به گفته خانم فروشنده : زنان ترکمن پس از ازدواج حلقه ای روی سر و زیر روسری خود قرار می دهند که در زبان محلی به آن آناق می گویند و از طرف خانوادۀ شوهر و با آداب و رسوم خاصی بر سر تازه عروس گذاشته می شود.
قیمت روسری ها بسته به کیفیت دوخت و پارچه از 35 تومان تا 250 هزارتومان بود.
تصویر21(روسری که بری سوغات خریدم)
تصویر22(روسری و پوشش ترکمن- از اینترنت تهیه شده)
برای خودم از بازار ترکمن یک عرقچین ترکمن دستدوز به قیمت 45 تومان خریدم، همانجا به سر گذاشتم تا با مردم بومی همرنگ باشم! درست مثل یک محلی شده بودم و دوستان چندبار من رو توی بازارچه اشتباه می گرفتند و گم کردند!
تصویر23(ورودی بازارچه ترکمن و کلاه محلی من)
این چهار روز، جزیی از شیرین ترین روزهای زندگی ما گذشت و خاطراتی خوش از شمال کشور برایمان ثبت شد. در راه برگشت با همسفرانم به این موضوع فکر میکردیم که چرا تمام مردم فقط شمال را دریا و متل قو میدانند و از جاذبه های بکر آن بی نصیب هستند؟!
و اینگونه سفر جیمبو رو به پایان رفت و ما به سمت قم حرکت کردیم تا شنبه اول هفته سرکار باشیم و هفته ای پر انرژی آغاز کنیم.
و در پایان شما رو به ترکمن صحرا و دیدن این صحرای کم نظیر و طبیعت بکر و مردمان خونگرمش دعوت میکنم.
این یک شعر ترکمنی همراه با ترجمه تقدیم شما عزیزان
جیحون بیلن بحر خزر آراسی
چؤل اوستوندن اُسر یئلی توركمنینگ
گول غونچهسی قره گوزوم قرهسی
قره داغدان اینر سیلی توركمنینگ
به معنای:
چه سرزمینی است
از دریای خزر تا رود جیحون
صحرایش جولانگاه باد ترکمن
و کوه قره داغ جوشش آور سیل ترکمن است
غنچه های این سرزمین سیاهی چشمان من است
نویسنده: امیر بهادر