سفرنامه را به صورت گویا بشنوید ( پادکست بخش نخست سفرنامه )
این سفرنامه، شرحی از سفری است چهار روزه در دل طبیعت بکر و زیبای رشته کوه های البرز و جنگل های مازندران.
این سفرنامه را برای دوستان و مخاطبانم در سایت سفرنامه نویسی لست سکند، به نشانی lastsecond.ir نگاشته ام .
این دومین سفرم بعد از کاهش التهابات ناشی از ویروس کرونا است. این سفرها را با رعایت احتیاط های لازم بهداشتی و با رعایت کمترین تماس و برخورد با جوامع انسانی انجام می دهیم .
شاید بتوان به این قبیل پیمایش های چند روزه در طبیعت ، عنوان سفر ماجراجویانه اطلاق کرد ولی باید توجه کرد که امروزه ، مرزهای ماجراجویی در سفر آنقدر گسترش یافته که دیگر سفرهایی مانند پیمایش چهار روزه ما هرچند با کوله پشتی هایی به وزن 20 تا 25 کیلوگرم و پیمایش 75 کیلومتر در طبیعت و صعود به ارتفاعات برف گیر و عبور از جنگل و رودهای خروشان، چندان هم ماجراجویانه محسوب نمی شود.
تصویر 1 : در حین عبور از تنگه یونزا برای ورود به دشت لار
.
تصویر 2 : در ارتفاعات گردنه قو ( گردنه پاکبود )
.
تصویر 3 : در حین پیمایش از دره کوشکک ( یالرود )
.
تصویر 4 : در حین پیمایش جنگل های کجور به سی سینگان
.
تصویر 5 : در کنار دریاچه آویدر ( ملاکلا )
قصد من از نگارش چنین سفرنامه هایی، علاوه بر نشان دادن بخشی از زیبایی های این سرزمین، ترغیب دوستان و مخاطبانم به تجربه کردن این نوع از سفرها می باشد . سفرهایی که در عین آنکه یک فعالیت ورزشی هوازی تلقی می شوند بسیار هم مفرح و لذت بخش هستند و دایره اعتماد به نفس و روحیه مثبت را در شما گسترش می دهد و سرشار از انرژی و امید به زندگی تان می کند.
تجربه سفر در طبیعت را از همین حالا شروع کنید و آرام آرام و حساب شده در این مسیر به پیش بروید و بعد از مدتی نظاره گر افزایش توانمندی های خود باشید . من از ده سال قبل و از سن پنجاه سالگی ، این گونه سفرهای ساده و مفرح در طبیعت را شروع کرده ام و این ده سال گذشته به خاطر سفر به مناطق زیبا و بکر طبیعت ایران، از بهترین ایام عمرم بوده است ، ایامی که با لذتی سرشار از سفر در طبیعت ناب و زیبای خطه های متنوعی از ایران زمینمان همراه بوده است . ایامی که به جای کاستن ده سال از طول عمر، دهه ای بر آن افزوده است .
شما هم می توانید شور جوانی و نشاط را با سفر در طبیعت افزایش دهید، البته در این مسیر باید با احتیاط و برنامه ریزی به پیش روید و پله پله و به تدریج، توانمندی های خود را افزایش دهید. در این صورت بعد از مدتی، عاشق طبیعت خواهید شد و دل کندن از آن برایتان غیر ممکن می گردد.
تصویر 6 : از اولین سفرهای طبیعت گردی من – تیر ماه سال 90 – ارتفاعات ییلاقی ماسوله
مقدمات سفر
سفر من همراه با گروهی از دوستان قدیمی کوهنورد و طبیعت گردم بود . نام غیر رسمی و خودمانی " راهیان طبیعت " را برای گروهمان انتخاب کرده ایم . مخارج سفر نیز مانند همیشه بصورت دنگی و پیکی محاسبه می شود . در این سفر چهار روزه ، هزینه هرنفر، 250 هزار تومان شد.
برای این سفرها، معمولا تدارکات مقدماتی متعددی ، لازم است . ابتدا باید مسیرهای پیمایش و نقاط شب مانی و جاذبه های مسیر، مشخص شود . برای این کار از گزارشات قبلی موجود در اینترنت و همینطور از نقشه های هوایی گوگل مپ ، گوگل ارث و نقشه های maps.me استفاده می کنیم .
هد و سرپرست غیر رسمی گروه ما، دوست عزیزمان محسن است که معمولا همراه با یکی دو نفر دیگر از دوستان، مسیریابی و طراحی برنامه ها را انجام می دهد و بجز آن امور دیگری مانند تعیین وسیله نقلیه ، بررسی های هواشناسی و اقدامات ریز و درشت دیگر را هماهنگ می کند .
برای مثال، برای این برنامه لازم بود که از محل محیط بانی روستای گرمابدر در ده کیلومتری شهر فَشَم ، وارد منطقه حفاظت شده ورجین شویم و تا ارتفاعات گردنه کوه خاتون بارگاه را بوسیله نیسان طی کنیم .
محسن از قبل ، شماره تماس این محیط بانی را پیدا کرده و با تماس تلفنی با سرپرست این محیط بانی، هماهنگی لازم را برای مجوز ورود به منطقه، انجام داده بود. همین طور با تماس تلفنی با یکی از رانندگان شهر فشم، ترتیب وسیله نقلیه ( نیسان ) را برای انتقال ما از شهر فشم به روستای گرمابدر و سپس به گردنه خاتون بارگاه ، فراهم کرده بود.
تصویر 7 : در محیط بانی روستای گرمابدر
مسیرپیمایش ما
مسیر پیمایش ما از گردنه خاتون بارگاه در ارتفاعات روستای گرمابدر از شهرستان فَشَم در منطقه شمیرانات تهران شروع می شد . سپس از طریق تنگه کوهستانی به نام تنگه یونزا به دشت یونزا فرود می آمدیم که در جایی در نواحی انتهایی دشت و منطقه حفاظت شده لار قرار دارد .
سپس باید از رود پهناور ولی نه چندان عمیق لار می گذشتیم و وارد دره وسیع رود سفیدآب می شدیم و به محل آبشار قو، در سرچشمه های این رود می رسیدیم و از آنجا به ارتفاعات این ناحیه از رشته کوه البرز صعود می کردیم تا سرانجام در دامنه های شمالی این ارتفاعات، به دشت و رود پاکبود می رسیدیم. سپس مسیر را به موازات رود پاکبود ادامه می دادیم تا سرانجام به روستای یالرود در چند کیلومتری جاده یوش بلده می رسیدیم .
تصویر 8 : مسیر پیمایش ما در دو روز اول سفرمان
مسیری که ذکر شد، قسمت اول پیمایش ما در طبیعت بود که برای دو روز اول سفرمان پیش بینی کرده بودیم . از یال رود تا شهرک کجور را بوسیله نیسان طی می کردیم تا سپس، قسمت دوم پیمایش خود در دو روز آخر سفرمان را به جنگل نوردی از کجور تا سیسنگان در استان مازندران اختصاص دهیم .
کوله هایمان و لذت از یک برنامه سنگین طبیعت گردی و کوهنوردی
کوله هایمان را باید برای یک برنامه چهار روزه می چیدیم . بجز چادر و کیسه خواب و پوشاک مناسب و صندل، باید خوراکی و مواد غذایی لازم را هم در کوله ها جا می دادیم .
چون بیشتر مسیر پیمایش ما، در دل طبیعت و بدون دسترسی به امکانات شهری بود، به همین علت باید مواد غذایی کافی با خود می آوردیم . ظروف مناسب برای پخت و پز و گرم کردن غذا نیز از دیگر وسایلی بود که باید در کوله ها جا می دادیم . همه اینها باعث می شد که وزن هر کوله به 20 تا 25 کیلوگرم برسد . حسابش را بکنید با چنین کوله هایی باید چهار روز پیمایش می کردیم ، چند صد متر ارتفاع می گرفتیم و فرود می آمدیم و از برف و رودخانه و جنگل می گذشتیم . این برنامه هرچند برنامه سنگینی محسوب می شد، ولی درست به اندازه همین سنگینی، برای ما لذت بخش هم بود .
با اجرای برنامه های سنگین، مرزهای توانایی مان را گسترش می دهیم و همین تلاش و توانستن ، برایمان احساس غرور و لذت به ارمغان می آورد.
تصویر 9 : در دشت یونه زا
حرکت از اصفهان به سمت تهران و فَشَم
جمع دوازده نفره ما در اواخر شب چهارشنبه 31 اردیبهشت 99 بوسیله اتوبوس های بین شهری عازم تهران شد .
به علت شرایطی که ویروس کرونا بوجود آورده، هنوز مسافرت های بین شهری رونق چندانی نگرفته و بجز ما، مسافران اندکی در اتوبوس هستند . دوستمان محسن از این موقعیت استفاده کرده و با پرداخت مبلغ زیادتری، با راننده اتوبوس هماهنگ کرده که ما را مستقیما تا شهرک فشم در 30 کیلومتری شمال تهران برساند .
صبح زود است که به شهر فشم می رسیم و در میدان اصلی شهر پیاده می شویم . بر خلاف پیش بینی هواشناسی، هوا بارانی است .
تصویر 10 : میدان اصلی شهر فشم در یک صبح بارانی – اول خرداد 99
.
تصویر 11 : تابلویی در میدان شهر فشم که مسیر مورد نظر ما به سمت روستای گرمابدر را نشان می دهد
ماشین نیسانی که قبلا با راننده آن هماهنگ کرده ایم، سر می رسد و دوستان، سوار بر پشت نیسان شده و عازم روستای گرمابدر می شویم که در ده کیلومتری شمال شهر فشم قرار دارد . برای محافظت از باران، بادگیر یا پانچو ( لباس سرتاسری پلاستیکی ) پوشیده ایم و کاور پلاستیکی بر روی کوله ها کشیده ایم . خوشبختانه بعد از دقایقی، از شدت باران کاسته می شود.
روستای گرمابدر یک روستای زیبای سرسبز است که در دره ای کوهستانی واقع شده است . در کنار جاده ای که از ارتفاعات مجاور این روستا می گذرد، یک پاسگاه محیط بانی قرار دارد . اینجا ، ابتدای منطقه حفاظت شده ورجین محسوب می گردد و به همین علت عبور خودروها در ادامه جاده، ممنوع می باشد، مگر آنکه برای شرایطی مانند کوهنوردی و یا پیمایش طبیعت گردی، مجوز لازم را از این محیط بانی اخذ کنند .
به علت هماهنگی که قبلا با محیط بانی انجام داده بودیم به نیسان ما اجازه ورود به منطقه را می دهند تا ما را به ارتفاعات گردنه کوه خاتون بارگاه برساند .
تصویر 12 : روستای گرمابدر که در دره ای در کنار جاده قرار گرفته
.
تصویر 13 : در نزدیکی ساختمان محیط بانی روستای گرمابدر
نیسان، زوزه می کشد و در مسیر خاکی و پیچ و خم دار کوهستانی به بالا می رود . جاده از بارندگی های یکی دو روز گذشته، گل آلود است و در دامنه کوه ها برف نشسته است. هر چه بالاتر می رویم کوه ها سپید پوش تر می شوند.
قسمت هایی از جاده بر اثر بارندگی و سیلاب ، کاملا ناهموار شده است. بعد از عبور از چند قسمت ناهموار و سنگلاخی، در جایی در قبل از گردنه، نیسان از حرکت می ایستد . اینجا قسمتی از کوه ریزش کرده و مسیر جاده را کاملا مسدود گرده است .
از نیسان پیاده می شویم تا پیمایش خود را به صورت پیاده روی و صعود و فرود از تپه ماهوری های پوشیده از برف ، شروع کنیم .
تصاویر 14 تا 16
قبل از خداحافظی ، راننده نیسان گفت که گروهی دیگر از کوهنوردان در یکی دو هفته قبل برای پیمایش دشت لار به این منطقه آمده بودند ولی به علت برف فراوان، مجبور به بازگشت شده اند . راننده که خود از اهالی محلی بود می گفت که امسال حدودا بیست روز نسبت به سال های قبل، عقب تر هستیم و منظورش این بود که بهار و تابستان در سال اخیر، دیرتر از سال های قبل شروع شده است. خوشبختانه بعد از سال ها کم بارشی و خشک سالی در کشور، چهره طبیعت با رحمت بارش های اخیر رنگ دیگری گرفته است و نوید آینده ای بهتر را می دهد.
ویدئو مسیر از فشم تا گردنه خاتون بارگاه
بعد از ساعتی پیمایش و صعود در برف ، به بالاترین قسمت از گردنه کوه خاتون بارگاه میرسیم که ارتفاعی حدود 3100 متر از سطح دریا دارد. از اینجا به بعد ، مسیر پیمایش ما به صورت سراشیبی می شود . بارها باید از آبراهه های پوشیده از برف عبور کنیم، آبراهه هایی گل آلود که از باران و چشمه و جویبارهای کوچک، شکل گرفته اند . پیمایش ما در یک هوای ابری و در یک محیط کوهستانی زیبا و پر برف و وهم آلود ادامه پیدا می کند .
تصویر 17 تا 19
پرنده ای را می بینم که سرما و رطوبت، قدرت پرواز را از او گرفته و روی برف ها جست و خیزی می کند و به زحمت از ما دور می شود . مانند همیشه منتظر چنین شکاری هستم،.... البته شکاری از ثبت لحظات ناب به وسیله دوربینم .
تعدادی از افراد محلی را می بینیم که در حال بازگشت هستند. روز گذشته برای چیدن گیاهان خوراکی و دارویی به دشت لار رفته بوده اند ولی به علت برفی که روی گل و گیاهان را پوشانده، موفق به انجام این کار نشده اند و شب گذشته را در داخل غاری در این منطقه به صبح رسانده و اکنون، تقریبا دست خالی عازم بازگشت به روستاهای خود هستند.
راهمان را به قسمتی از سراشیبی های سمت راست، کج می کنیم. اینجا مسیری است که به ارتفاعات بالادست تنگه یونزا می رسد . امتداد این تنگه ، به دشت یونزا و سپس به دشت لار می رسد . آب جویبار های این قسمت از ارتفاعات ، از طریق تنگه یونزا به دشت لار وارد شده و به رود لار می پیوندد. در طول این تنگه کوهستانی ، از مجاورت رودی کوچک و نسبتا خروشان عبور می کنیم. در قسمت های متعددی از مسیر این رود، به علت فروریزش برف از ارتفاعات مجاور، سطح رود از توده ای بهمن مانند از برف پوشیده شده است، در حالیکه آب از زیر خروارها برف به جریان خود ادامه می دهد . اگر این توده های برفی نبودند مجبور بودیم برای فرود از این تنگه باریک کوهستانی، چندین بار به آب بزنیم و از این سو به آن سوی رود برویم .
تصویر 20 : قسمت بالادست تنگه یونزا
.
تصویر 21 : قسمت پایین دست تنگه یونزا
.
تصویر 22 : در کنار یک غار یخی که از فرو ریزش توده های برف بر روی رود شکل گرفته است.
.
تصویر 23 : حرکت بر روی پل های برفی که بر روی رود جاری در تنگه یونزا تشکیل شده اند
در طول این برنامه، بارها و بارها محبور هستیم که از عرض رود و جویبارها بگذریم . بارها و بارها کفش و شلوارهایمان خیس و گل آلود می شود . گاهی کفش ها را در می آوریم تا آب و شن و ریگی را که وارد آن شده خالی کنیم. به هرحال کفش و شلوارمان در حین ادامه حرکت خشک خواهد شد . اینجا آزاد آزاد و فارغ از مراعات زیبایی های ظاهری هستیم. آزادی از تقیدات روزمره، لذت خاصی در این گونه پیمایش های در طبیعت، نثارمان می کند.
تصویر 24 : جوراب هایی که بر اثر ورود شن و سنگ ریزه به داخل کفش، سوراخ سوراخ شده اند
در دشت یونزا و دشت لار، شاهد گیاهان و گل های کوچکی هستیم که از میان برف ها خودنمایی می کنند .
تصویر 25
قبلا در سال 95 ، درست در چنین روزی از سال بود که برای پیمایش مسیر فشم به پلور، وارد دشت یونزا و دشت لار شده بودیم . در آن زمان ، این دشت غرق در گل های زرد زیبا بود . اما امسال هوا سردتر است و رشد گل و گیاهان، تاخیر داشته و برف بر روی آنها نشسته است . مقایسه تصاویر این دو سفر، گویای تفاوت طبیعت و نوع زیبایی های آن در طی سال های مختلف است .
تصاویر 26 تا 28 : طبیعت دشت لار در 31 اردیبهشت 95
.
تصاویر 29 تا 31 : طبیعت دشت لار در 31 اردیبهشت 99
دشت لار ، بهشت حفاظت شده ایران
دشت لار به پهنه بسیار وسیعی از بستر رود لار اطلاق می شود. رود لار، رودی است که از ارتفاعات البرز میانی سرچشمه گرفته و نهایتا به دریاچه پشت سد لار می ریزد . بعد از سد لار ، این رودخانه به رود هراز می پیوندد تا راهی دریای خزر شود .
دشت لار که در دره ای پهن و سرسبز و زیبا قرار دارد قطعه ای از بهشت است که خوشبختانه به علت آنکه یک منطقه محافظت شده و پارک ملی اعلام شده و مسیر دسترسی به آن بویژه در قسمت های شمالی رود لار مشکل است، بکر و تماشایی باقی مانده است .
مسیر ورود به دشت لار از سمت شهرک پلور ( در میانه جاده هراز ) است . مسیر دیگر ورود به دشت لار از سمت روستای گرمابدر در شمال منطقه اوشون فشم تهران است که سپس از طریق گردنه خاتون بارگاه و گردنه یونزا می توان به صورت پیمایش پیاده وارد مناطق شمالی دشت لار گردید و از زیبایی مسحور کننده و دشت های پرگل این ناحیه بویژه در فصل بهار لذت برد .
تصاویر 32 تا 34 : گل های بهاری در دشت لار
برای ادامه پیمایش خود باید از رود پهناور لار عبور می کردیم . این رود در دشت وسیع لار، بارها شاخه شاخه می شود و به هم می پیوندد و هرچند رود پهناوری است، ولی عمق زیادی ندارد. این بخش از دشت لار در ارتفاعی در حدود 2700 متر از سطح دریا واقع شده است.
تصاویر 35 تا 37 : عبور از رود لار در دشت پهناور لار
.
تصویر 38 : در دشت لار
ویدئو پیمایش از تنگه یونزا و دشت و رود لار
در آن سوی رود، وارد دره و دشت وسیع دیگری می شویم که رود سفیدآب در آن جاری است . این رود از محل آبشار قو به پایین سرازیر می شود و نهایتا به رود لار می پیوندد. به اینجا، دشت سفیدآب اطلاق می شود.
خوشبختانه، در این قسمت از مسیر، برف و سرما به تدریج کمتر می شود و پرتوهای خورشید، گرمابخش وجودمان می شوند . خدا را شکر می کنم که برف و سرمای اولیه از ادامه مسیر منصرفمان نکرده بود. در حقیقت ما با اعتماد به گزارش های پیش بینی هواشناسی، قدم در این مسیر گذاشته بودیم و انتظار یک هوای آفتابی را داشتیم ولی بر خلاف انتظارمان در ابتدای مسیر به سرما و برف برخورده بودیم که خوشبختانه اکنون داشت جای خود را به آفتاب و گرمای عالم تاب آن می داد.
تصاویر 39 تا 42 : در دشت سفیدآب
قبل از رسیدن به آبشار قو، برای برداشتن آب به محل چشمه ای می روم که منبعی برای ذخیره آب آن ساخته اند و آبشخوری هم برای استفاده حیوانات اهلی و وحشی ، تدارک دیده اند . البته هنوز دام و گوسفندان مجاز به ورود به مراتع این منطقه نشده اند.
تصویر 43 و 44 : چشمه و آبشخوری در دشت سفیدآب
همه ساله در نیمه خرداد، فصل کوچ عشایر و دام های آن ها به این منطقه شروع می شود و به اصطلاح، قُرُق منطقه می شکند ولی امسال به علت دوره طولانی تر فصل سرما، احتمالا کوچ عشایر نیز با تاخیر بیشتری شروع خواهد شد .
قبل از شروع کوچ ، مراتع منطقه مورد نظر باید رشد کافی کرده باشند تا هم قابل استقاده برای دام و گوسفندان شده باشند و هم چرای گوسفندان باعث ریشه کن شدن گیاهان و تخریب مرتع نگردد.
تصویر 45 و 46 : گل و گیاهان خودرو در دشت سفیدآب
بعد از ساعتی به پایین دست یک آبشار زیبا و پلکانی می رسیم که به نام آبشار قو معروف است.
فرصتی است تا کوله ها را زمین گذاشته و استراحتی کنیم و برای تجدید قوا، از خوراکی هایی مانند میوه و آجیل و خشکبار و خرما که با خود آورده ایم، استفاده کنیم. از اصول پیمایش در کوه و طبیعت، همین استراحت و تجدید قوا در فواصل متناوب در حین پیمایش است.
تصویر 47 : آبشار قو
تصویر 48 : مسیر پلکانی آبشار قو
از مسیر یک جاده خاکی باریک، به مسیر خود برای صعود به ارتفاعات بالادست ادامه می دهیم. صعود به ارتفاعات با کوله هایی به وزن بیش از بیست کیلوگرم، کار ساده ای نیست و در قسمت هایی از مسیر، نفس هایمان به شماره می افتد و گاهی به سختی گام بر می داریم، ولی هرچه که هست، این تلاش و مقاومت برایمان لذت بخش است و مزید بر اعتماد به نفسمان می شود.
در قسمت هایی از مسیر، تخته سنگ های بزرگ و کوچکی از دیواره های کوه جدا شده و در میان جاده خاکی اقتاده اند. باران و برف و یخ زدگی باعث شده که سنگ ها سست شوند و به پایین سقوط کنند.
تصویر 49 تا 51
این جاده در حقیقت یک مسیر مالرو است که مسیر قدیمی دسترسی اهالی بلده و منطقه نور مازندران به تهران بوده است. قبل از آن و در دوره صفویه نیز احتمالا به عنوان مسیر شاهی مورد استفاده قرار می گرفته است، چون بقایایی از کاروانسراهای سنگی را در نزدیکی آبشار قو و همچنین در منطقه پاکبود می توان دید . کاروانسراهایی که برای در امان ماندن از سرمای منطقه، تقریبا در زیر زمین ساخته شده اند.
در نزدیکی یالرود، بقایایی از سنگ و ساروج که برای دیواره سازی مسیر جاده مورد استفاده بوده، نشان از قدمت طولانی این مسیرمی دهد، هرچند که در حال حاضر این مسیر، متروکه شده و فقط عشایر منطقه از آن استفاده می کنند.
تصویر 52 : بقایایی از یک کاروانسرای سنگی که در زیر زمین ساخته شده است . ( در نزدیکی آبشار قو در دشت سفیدآب )
هم چنان به سمت ارتفاعات منطقه صعود می کنیم و دوباره چشم انداز کوه ها همراه با رگه های زیبای برفی در پیش چشمانمان قرار می گیرند.
تصویر 53
ویدئو پیمایش دشت سفیدآب و آبشار قو
نهایتا دو سه ساعتی از ظهر گذشته که به محل یک روستای عشایری می رسیم که به نام روستای " سرخک " نامیده می شود. در این روستا کلبه و ساختمانی وجود ندارد ولی قسمت هایی از زمین را تسطیح و سنگ چین و فنس کشی کرده اند تا بعد از ورود عشایر، چادرهای خود را در آن به پا کنند . اتاقک هایی فلزی را هم برای استفاده برای توالت و حتی حمام نصب کرده اند . یک تیرک فلزی هم به پا کرده اند که احتمالا محل نصب پنل خورشیدی برای تولید برق و استفاده از روشنایی آن در هنگام اسکان عشایر باشد.
رودی کوچک از مجاورت روستا در جریان است که اندکی پایین تر تشکیل آبشاری نسبتا مرتفع را می دهد.
تصویر 54 تا 57 : روستای عشایری سرخک و طبیعت پیرامون آن
اینجا محل مناسبی برای اطراق و کمپ شبانه مان به نظر می رسید . هنوز عشایر به این منطقه نیامده بودند و ما می توانستیم از زمین های تسطیح شده برای برپا کردن چادرهایمان استفاده کنیم.
فشار ناشی از بند کوله ها، شانه هایم را به درد آورده بود و تقریبا ساعتی را در زیر آفتاب لذت بخش دراز کشیدم تا بتوانم تجدید قوا کرده و سپس ناهار بخورم.
هرچه به غروب آفتاب نزدیک می شویم ، گرمای مطبوع آفتاب، جای خود را به سرمای کوهستان می دهد . ما در ارتفاع 3100 متری از سطح دریا هستیم و کوه های اطرافمان، کمابیش پوشیده از برف هستند . باید انتظار شبی سرد را داشته باشیم . برای افروختن آتش، مقداری هیزم و چوب و تخته از اطراف پیدا کرده ایم ولی بر اثر بارندگی ، خیس هستند و به زحمت، آتش می گیرند. ساعتی را در کنار آتش کم جان و پر دود سپری می کنیم و همان اوایل شب برای خواب و فرار از سرما به چادرهای خود پناه می آوریم .
تصویر 58 و 59
چون دیر هنگام ناهار خورده ام، میل چندانی به خوردن شام ندارم و به خوردن مقداری میوه و تنقلات بسنده می کنم و به داخل کیسه خواب می خزم . از یک زیرانداز از جنس فوم برای قرار دادن در زیر کیسه خواب استفاده کرده ام . فوم، عایق مناسبی برای ممانعت از انتقال سرما و رطوبت زمین به بدن می باشد . استفاده از زیر انداز مناسب در زیر کیسه خواب از اصول ضروری شب مانی در طبیعت است .
شبی دراز و سرد در پیش رو داریم ولی خوشبختانه تجهیزات مناسب کوهنوردی و کمپ، مانع از آن می شود که نتوانیم خواب و استراحتی نسبتا مطلوب را تجربه کنیم .
یکی از چالشی ترین امور در کمپ شبانه در طبیعت، دل کندن از خواب و بیرون آمدن از کیسه خواب و ترک چادر برای رفتن به دستشویی است . مدتها با خودت کلنجار می روی که شاید بتوانی از این قسمت صرف نظر کنی ولی سرانجام مجبور خواهی شد که از کیسه خواب بیرون بیایی و البته پاداش این بیدارباش ناخواسته آنست که بعد از آن با مثانه ای خالی، خوابی آرامش بخش تر را تجربه خواهی کرد .
در نیمه های شب وقتی از چادر بیرون می آیم، زیبایی و ابهت کوهستان در ظلمات شبانه، غافلگیرم می کند . در تاریکی شب، شبحی از کوهستان پیداست که گویی پیراهنی راه راه از برف بر تن دارد. حالا دیگر دوست دارم در حالی که سمفونی زیبای صدای آب رود را می شنوم، مدتی بیشتر به این زیبایی و ابهت جلوه شبانه کوهستان خیره شوم، هرچند که سرما به عمق جان نفوذ می کند.
در روز اول پیمایش ما در طبیعت، حدود 19 کیلومتر پیاده روی و کوه پیمایی کرده بودیم، با کوله سنگین و با فرود و صعود به ارتفاعات.
روز دوم
صبح هنگام که آب داخل آفتابه های موجود در روستا را یخ زده می بینیم به دنبال آفتابه ای خالی می گردیم تا آن را از آب زلال ولی خیلی سرد رود پر کنیم .
بعد از جمع کردن چادرها و صرف صبحانه ، نرمش مختصری می کنیم و آماده حرکت می شویم . خوشبختانه هوا آفتابی است و پرتو گرما بخش خورشید سرگرم نوازش زمین سرد و مرطوب است.
تصویر 60
کمی جلوتر، بخش های دیگری از این روستای عشایری را می بینیم. در اینجا آب چشمه ای به صورت فواره به بالا می جهد و قطرات آب آن، گل یخ های رنگی و بسیار زیبایی را در روی گیاه و گل های کوچک پیرامون چشمه ایجاد کرده است . شبیه این می ماند که که گل ها را در کریستالی از بلور شفاف، بسته بندی کرده باشند. شاید هم بتوان آنها را به الماس های درشتی تشبیه کرد که عقیق و زمردهایی زیبا را در دل خود جای داده اند.
تصویر 61 و 62
صعود نسبتا طولانی را به ارتفاعات این منطقه در پیش داریم . برفی سپید و نرم، همچون پرنیانی زیبا سرتاسر دامنه و شیب کوهستان را پوشانده است. انعکاس نور آفتاب از این پوشش سرتاسر سپید، جلوه طبیعت را شکوهی دوچندان می بخشد ولی در این تلالو نورانی باید از چشمان خود در برابر انعکاس نور از سطح برف محافظت کنیم. عینک های مناسب آفتابی از ملزومات پیمایش در طبیعت هستند.
در حین گام برداشتن بر برف های نرم، گاهی تا زانو به داخل برف فرو می رویم . معمولا باید در رد پای افراد جلوتر گام برداریم تا درگیری کمتری با برف داشته باشیم . گِترهای کوهنوردی در پیمایش از مسیرهای برفی کوهستان کمک می کند که برف وارد چکمه و شلوار نشود . گِتر ، نوعی پوشش چرمی یا لاستیکی است که روی کفش و دور ساق پا را می پوشاند .
تصاویر 63 تا 66 : پیمایش در ارتفاعات برفی سرخک و گردنه قو ( گردنه پاکبود ) در مسیر فشم به بلده
در پیمایش از کوهستان های برفی باید به دو موضوع مهم توجه داشته باشیم : " کلاهک های برفی" و " شیب های بهمن خیز " .
در ستیغ و لبه یال کوه ، پشته هایی از برف، گاهی به ارتفاع چند متر ایجاد می شود که به آنها کلاهک برفی می گویند . چون این کلاهک ها سطح اتکایی بر زمین ندارند، بنابراین قابل فرو ریزش هستند و باید احتیاط کنیم که بیش از حد به این لبه ها نزدیک نشویم .
شیب هایی پر برف از کوهستان نیز که ممکن است در نظر اول، باشکوه و زیبا و بی خطر به نظر برسند، در حقیقت می توانند به مکان هایی برای ریزش بهمن تبدیل شوند . به همین علت باید تا حد ممکن از عبور عرضی از این شیب های پر برف پرهیز کرد. ما هم در قسمتی از مسیر پیمایش خود برای پرهیز از عبور عرضی ( تراورس ) از یکی از این شیب های تند برفی، مسیری طولانی تر ولی در عین حال ایمن را انتخاب کردیم.
حالا به بالاترین ارتفاع مسیر رسیده ایم. اینجا به نام گردنه قو و یا گردنه پاکبود نامیده می شود با ارتفاعی حدودا 3400 متر از سطح دریا .
تصاویر 67 و 68
از این به بعد باید به پایین سرازیر شویم . یکی از یال های کوه را برای فرود انتخاب می کنیم ولی در انتهای آن به دیواره ای پرتگاهی برمی خوریم که امکان فرود از آن میسر نیست . برای ادامه فرود باید به یال مجاور برویم، جایی که آثاری از یک مسیر پاکوب مشخص است. ولی برای این کار باید از عرض یک دره کوتاه بگذریم که شیب دیواره آن خیلی تند است و فرود معمولی از آن امکان ندارد، بنابر این به ناچار به یک سرسره برفی جانانه از این شیب تن می دهیم .
سرسره برفی از یک دیواره حدود 70 درجه ای و آن هم با کوله سنگین، ابتدا ترسناک و مخاطره آمیز می نماید ولی در عمل، فوق العاده لذتبخش است و مشکل خاصی ایجاد نمی شود. البته همیشه و در همه حال، رعایت احتیاط در کوهنوردی، شرط اصلی برای پرهیز از مخاطرات و تجربه یک لذت پایدار است.
تصاویر 69 تا 71
این بار دومی است که دوستانم این مسیر را پیمایش می کنند بنابراین تا حد زیادی به مسیر کلی پیمایش اشراف دارند و نگرانی چندانی بابت گم کردن مسیر نداریم، هرچند برف، بیشتر علایم پاکوب مسیرها را پوشانده است .
ساعتی را به فرود از شیب های برفی و گل آلود و لغزنده مشغول هستیم تا سرانجام به دامنه های شمالی کوه های منطقه می رسیم . این منطقه به نام " پاکبود" معروف است . حالا دیگر برف تمام شده و جای آن را سبزه و گیاه گرفته است . رودی نیز جاری است که آن هم به نام رود پاکبود شناخته می شود . امتداد این رود بعد از چند کیلومتر به روستای یالرود می رسد. ما اکنون در ناحیه جنوبی استان مازندران قرار داریم ، در جنوبی ترین قسمت بخش بلده از شهرستان نور مازندران .
تصاویر 72 تا 74
ویدئو روستای سرخک و گردنه قو ( گردنه پاکبود )
در همان ابتدایی که به منطقه پاکبود می رسیم ، اولین چیزی که نظرم را جلب می کند، بقایای یک کاروانسرای سنگی است که نمایی مانند معابد دارد و تماما در زیر زمین در شیب یک تپه ساخته شده است .
دهانه های سنگی و فروریخته این کاروانسرا شبیه سوراخ هایی بزرگ در شیب تپه خودنمایی می کند . وارد فضای کاروانسرا که شوی با منظره زیبایی از ستون و طاق چشمه های سنگی مواجه می شوی که در کنار یکدیگر، فضای بزرگ کاروانسرا را تشکیل می دهند . اینجا یک کاروانسرای شاه عباسی است که در کنار سرچشمه رود پاکبود و در مسیر یکی از جاده های شاهی بوده که در زمان صفویه، بلاد مازندران را به شهر ری متصل می کرده است.
تصاویر 75 تا 78 : کاروانسرای سنگی شاه عباسی در منطقه پاکبود
در طبیعت زیبا و آفتابی کنار رود پاکبود، فرصت خوبی مهیا است تا نیم ساعتی به استراحت و تجدید قوا سپری کنیم . ادامه مسیر ما در امتداد همین رود خواهد بود . در قسمتی از مسیر، توده ای از برف از ارتفاعات مجاور رود سقوط کرده و یخ زده و شبیه یک یخچال کوچک، مسیر عبور ما را مسدود کرده است . یک نفر از دوستان با کلنگ کوهنوردی ، مشغول ایجاد جا پاهایی در این توده یخی می شود تا بقیه دوستان بتوانند از روی این یخچال کوچولو عبور کنند . در همین حال، تعداد دیگری از دوستان منتظر نمی مانند و مسیری را از زیر یخچال و در حاشیه آب پیدا می کنند و از آن می گذرند.
تصاویر 79 تا 81
در ادامه مسیر به تنگه و آبشار کوچکی می رسیم که به نام تنگه پلنگ واز معروف است . بعد از آن به دشت سورین ( دشت چهل چشمه ) می رسیم . پیچ و تاب رودخانه در میان دشت، همراه با چشم انداز کوه های اطراف و سبزه و گلی که بر حاشیه رودخانه و دامنه کوه ها نشسته، صحنه های اغوا کننده ای از این طبیعت زیبا را در پیش دیدگانمان قرار می دهد. گون زارهای زیبا در دامنه و شیب کوه ها، مکمل زیبایی این منطقه هستند . گاهی کبک هایی را می بینیم که دوان دوان به سوی بالای شیب تپه ها فرار می کنند و سرانجام پر می کشند و خود را از ما مخفی می کنند.
تصاویر 82 تا 93
ویدئو منطقه پاکبود و دشت سورین
به مسیرمان در امتداد رود پاکبود ادامه می دهیم و این بار وارد یک تنگه کوهستانی طویل می شویم که به نام دره کوشکک معروف است و رودخانه نیز از اینجا به بعد به نام رود کوشکک نامیده می شود . در قسمت هایی به علت تنگی مسیر و وجود دیواره های کوهستانی در حاشیه رود مجبور هستیم که از آب گذر کنیم و به سوی دیگر رود برویم . آب این قسمت از رودخانه ، متلاطم و پرفشار است و خطر سقوط و افتادن در آب وجود دارد . دوستان، طناب حمایتی مابین دو سوی رود ایجاد می کنند تا نفرات با کمک گرفتن از این طناب از عرض رودخانه خروشان بگذرند.
تصاویر 94 و 95
من از عبور تک تک دوستان از میان رود خروشان، فیلم تهیه می کنم . نفر اول و دوم به سلامت از عرض رود می گذرند ولی نفر بعدی ، تعادل خود را در مقابل فشار آب از دست می دهد و به داخل رودخانه می افتد ولی خوشبختانه می تواند دوباره سرپا بایستد و به آن سوی رود برود.
سرگرم فیلمبرداری از عبور نفر چهارم هستم که صدای بلند و فریاد تعدادی از دوستان را می شنوم . در قسمت دیگری از رودخانه، یکی از دوستانمان به داخل آب افتاده و بقیه نفرات با صدای بلند و فریاد سعی در حمایت و هدایت او دارند . لحظاتی شوکه می شوم و مردد هستم که چه کاری باید بکنم و چه کمکی از دستم ساخته است و وقتی متوجه می شوم که دوستمان خواهد توانست خود را به لبه رود برساند، تنها کاری که می کنم آن است که سر دوربین را بسوی او بر گردانم تا فیلم آب تنی ناخواسته او همراه با کوله پشتی سنگینش ، یادگاری بماند برای آینده.
تصاویر 96 تا 99
نفرات بعدی به سلامت از رود می گذرند . حالا نوبت من است . دوربین را غلاف می کنم و در کوله پشتی ام جا می دهم و وارد آب می شوم . فشار آب واقعا زیاد است و سنگ های بستر رود ناهموارند ولی با برداشتن گام های آرام و استوار و آهسته و با احتیاط می توان تعادل خود را حفظ کرد و بر این آب قوی پنجه غلبه نمود.
در هنگام عبور از آب خروشان، من هم مانند بقیه دوستان گرفتار دلهره هستم ولی حفظ اعتماد به نفس و آرامش، چاره این اضطراب است . همین دلهره ها موجب افزایش ترشح هورمون آدرنالین در بدن می شود . هورمونی که به اکسیر جوانی مشهور است و موجب افزایش تحرک و قدرت بدنی و موجب ایجاد نشاط و سرزندگی در شخص خواهد شد.
دوستمان که در آب افتاده در سوی دیگر رودخانه سرگرم تعویض مقداری از لباس هایش است . علت سقوطش در آب هم آن بوده که تصور کرده می تواند بصورت انفرادی از قسمت کم عرضی از رودخانه عبور کند، غافل از آنکه رود در قسمت های کم عرض خود، عمیق تر و کوبنده تر است.
ویدئو عبور از آب های پرتلاطم
از کنار حاشیه رود در این تنگه کوهستانی به پیش می رویم . تخته سنگ هایی زیبا با رنگ های قرمز و قهوه ای، زینت بخش طبیعت این منطقه هستند. از کنار تک درختی عبور می کنیم که غرق در شکوفه است . درختی که به علت سرمای منطقه با دو ماه تاخیر شکوفه داده است . از ابتدای پیمایشمان از روز اول تا کنون این تنها درختی بوده که در سر راهمان مشاهده کرده ایم .
تصاویر 100 تا 103
تنگه ای که در آن حرکت می کنیم به نام تنگه یا دره کوشکک معروف است که ادامه مستقیم مسیر آن به روستای یالرود می رسد ولی به علت دیواره های این تنگه کوهستانی، عبور مستقیم از حاشیه آب میسر نیست و باز مجبوریم که به آن سوی رود خروشان برویم . دوباره همان داستان طناب حمایت و عبور با دلهره از آب تکرار میشود و این بار دو نفر از دوستان در آب سقوط می کنند و مقداری از وسایل یکی از نفرات هم در آب های متلاطم می افتد و از دست می رود .آب به داخل کوله پشتی نفراتی که داخل آب افتاده اند وارد شده و سنگینی کوله آنها را بیشتر از قبل کرده است. دیگر دوستان کمک میکنند و لباس های ذخیره خود را در اختیار آن دو نفر قرار می دهند تا از لباس های خیس و سرمای ناشی از آن رها شوند .
حالا مسیر ما به سمت ارتفاعات بالادست رود ادامه پیدا می کند . از آنجا می توان آبشار مرتفعی را در حاشیه آن سوی رود دید که آب آن به رود جاری در دره کوشکک می ریزد.
تصویر 104 : آبشار دره کوشکک در نزدیکی روستای یالرود
بعد از مدتی، دورنمای روستای یالرود و باغات و مزارع پیرامون آن که در امتداد رود کوشکک ( یا همان رود پاکبود ) قرار دارند در پیش چشمانمان قرار می گیرد ولی هنوز تا روستای یالرود فاصله زیادی داریم بویژه که ما در امتداد جاده پهن خاکی در حرکت هستیم که برای فرود به دشت یالرود، مسیر طولانی و پیچ و خمی را طی می کند . گویا زمانی قرار بوده که این جاده ماشین رو از روستای یالرود تا شهر فشم ادامه پیدا کند ولی با اعتراض فرهیختگان محلی و انجمن های حامی محیط زیست، این پروژه متوقف شده است . ایجاد چنین جاده هایی سبب نابودی اکوسیستم طبیعی و رشد زمین خواری و ویلاسازی در منطقه می شود که این موضوع در راستای حمایت از طبیعت بکر و محیط زیست غنی این منطقه قرار ندارد.
تصاویر 105 تا 107 : چشم انداز و دورنمای روستای یالرود و رود کوشکک
در ادامه مسیر، به رود هَتَر رود و باغات و مزارع پیرامون آن می رسیم اینجا منطقه سرسبزی در حومه یالرود، به نام وَرزن است که در آن ویلاسازی کرده اند. از دیدن این ویلاهای لوکس، احساس خوشایندی ندارم . دست اندازی به حریم طبیعت بکر به خاطر منافع شخصی، عملی تحسین برانگیز نیست.
تصویر 108 : منطقه ورزن در مجاورت هتر رود و در نزدیکی روستای یالرود
.
تصویر 109 و 110 : در نزدیکی روستای یالرود
به روستای یالرود وارد می شویم . قصد داریم امشب را در محل حسینیه و یا مسجدی در یالرود طی کنیم .
سرگرم گفتگو با اهالی روستا می شویم . برای شب مانی، یکی از مساجد روستا را در اختیار ما می گذارند ولی قبل از آنکه وارد مسجد شویم ، یکی از اهالی فرهیخته یالرود، به اصرار ما را به خانه خود دعوت می کند .
آقای محمد طیبی، اصالتا اهل یالرود است ولی در حال حاضر ساکن و شاغل در بازار تهران است. او به اصرار ما را به خانه باغ خود در یالرود دعوت می کند. این خانه، یک عمارت سه طبقه در میان حیاط باغی بسیار با صفاست .
آقای طیبی، سالن زیرین ساختمان را در اختیار ما می گذارد و با پذیرایی با چای و پنیر محلی و مربای به خانگی، مهمان نوازی خود را به نحو احسن نشان می دهد . آقای طیبی خود، یک کوهنورد و طبیعت گرد است . ساعتی را به گفتگو با او طی می کنیم . او در مورد روستای یالرود و کوه های پیرامون آن و در مورد مسیر مالروی فشم به بلده، اطلاعات جالبی را در اختیار ما می گذارد.
تصاویر 111 تا 114 : در خانه آقای محمد طیبی در روستای یالرود
یکی از لذت های سفر، برخورد نزدیک با جوامع محلی است و در این میان بویژه اگر با موارد غافلگیر کننده ای شبیه دعوت آقای طیبی روبرو شویم، لذت خاطرات سفر دو چندان خواهد شد. از این دست خاطرات دلچسب و شیرین در ارتباط با مهمان نوازی و خونگرمی هموطنان عزیزم، فراوان سراغ دارم.
در روز دوم سفرمان در حدود 26 کیلومتر پیمایش مسیر داشته ایم که عمدتا به صورت صعود و فرود از ارتفاعات کوهستانی طی شده است.
ویدئو روستای یالرود و آقای محمد طیبی
-----------------------------------------------------