اتوبوس تاریک است. اما از شدت شوق، می توانم اطراف را ببینم. هنوز قیافه ی شهلا خانم که با دیدن کیف بزرگ همسفر دیگرمان، نسرین خانم، تعجب کرده بود یادم است! کیفش هم قد من بود! معلوم بود آن کیف، سرپناه غذاهای رنگارنگی شده است.
با سلام خدمت دوستان این اولین باره که میخوام سفرنامه بنویسم دلم میخواد از این ببعد خاطرات سفرهام رو مکتوب نگهدارم. همچنین میتونم تجربیات خوب و بدم رو با شما به اشتراک بذارم. میخوام خیلی عامیانه و راحت بنویسم و میدونم خیلی کم و کاستی
سفرنامه قسمتی از شمال و شمال غربی کشور سفر شاید همان واژه ی نابی باشد که شنیدنش حالمان را دگرگون می کند، ولی شنیدن از سفر کجا و تجربه کردنش کجا؟دقیقا یادم نمیاد چند بار از استان همیشه باران (گیلان) دیدن کردم ولی میدونم که حداقل