گیلان گردی با چاشنی اردبیل!

3.5
از 13 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
گیلان گردی با چاشنی اردبیل!

با سلام خدمت دوستان این اولین باره که میخوام سفرنامه بنویسم دلم می‌خواد از این ببعد خاطرات سفرهام رو مکتوب نگهدارم. همچنین میتونم تجربیات خوب و بدم رو با شما به اشتراک بذارم. میخوام خیلی عامیانه و راحت بنویسم و میدونم خیلی کم و کاستی خواهد داشت پس پیشاپیش پوزش میطلبم. چندوقتی بود که سفر نرفته بودیم و حسابی دلمون یه سفر میخواست تا خستگی روحی و جسمی‌مون رو در کنیم، من توو سفرهای داخلی عاشق تور شمال هستم و همسرم چون تعریف آب و هوا و غذای اردبیل رو شنیده بود دوسه سالی بود که دوس داشت بره اردبیل؛ به این قضیه اشاره کنم که ما خانواده بسیار شکمویی هستیم حتی دختر کوچولوی یک سال و نیم مون! واسه همین تعریف غذای جایی رو بشنویم حتما به اونجا سر میزنیم و همیشه غذای محلی شهرهایی که میریم رو تست میکنیم.

بنابراین برناممون اینطور شد که یک روز انزلی بمونیم بعد از جاده اسالم به خلخال به سرعین بریم و دوشب اونجا باشیم و بعد از جاده حیران بیایم ماسال و دوشب هم اونجا که البته آخرش یه تغییری کرد که در ادامه میگم. همسفرامون هم دونفر از اقوام بنده بودن که تازه عروس دوماد هم هستن و بسیار خوش سفر. 

روز اول یکشنبه دوازده شهریور 1۴۰۲

صبح ساعت 7 یه حلیم خوشمزه از محلمون برای صبحانه خریدیم و از تهران راه افتادیم. بعد 4 ساعت به رشت رسیدیم و تمام خریدامون رو از هایپرمارکت احمدی انجام دادیم. اینجا همه چی داره هرچی که فکرش رو کنید. ما یکم ظروف یکبار مصرف گرفتیم یکم شوینده و مواد خوراکی برای ناهارمون بیفتک گوشت و پنیر و برای شام هم جوجه کباب. به سمت انزلی رفتیم و ساعت دو بود که ویلارو تحویل گرفتیم. یه ویلای استخردار برای یک شب به مبلغ 3 میلیون تومان. یکی از اشتباهاتی که ما کردیم این بود که از قبل هیچ جایی رزرو نکردیم و تصمیممون این بود جارو از نزدیک ببینیم بعد بگیریم که برای آخر هفته و شهریور ماه و تعطیلات اصلا کار درستی نیست.

ناهار رو سریع حاضر کردیم و بعد از یه استراحت کوتاه ساعت پنج و نیم راه افتادیم به سمت اسکله برای قایق سواری مرداب انزلی، وقتی رسیدیم اونجا بعد از توضیح مسیرها بهمون گفتن بهتره فردا صبح بیاید که به تاریکی هوا نخورید ما هم قبول کردیم و رفتیم به سمت بلوار انزلی و موج شکن برای پیاده روی. بعد از اون رفتیم یه چرخی توو خیابون زدیم و یه آیس پک روبروی انزل مال از بستنی سعید خریدیم ۴۰تومن! (تهران ۱۰۰تومنه) خیلی هم خوشمزه بود. یکمی توو خیابون چرخ زدیم و برگشتیم ویلا و دوسه ساعتی توو استخر ابتنی کردیم و روز اول رو به پایان رسوندیم 

93226526-4DB9-4AB2-93B4-ACFEF7FD2EAA.jpeg

روز دوم دوشنبه سیزدهم شهریور

صبح ساعت 10 بیدار شدیم و بعد از خوردن صبحانه وسایلامون روجمع کردیمو ویلا رو تحویل دادیم و رفتیم سمت اسکله برای قایق سواری در تالاب. تالاب انزلی بزرگ‌ترین تالاب ایرانه و جز تالاب های بین‌المللی هم هست و از زیباییش نگم براتون. مسیرهایی که میبرن ۴تا مسیر اولیه اس که شامل پل غازیان، کشتی روس ها کاخ شاه و موج شکن هستش که با قایق وی آی پی موزیکال ۴۰۰تومن میگیرن و مسیر دشت نیلوفر و گل لاله بهش اضافه شه قیمتش میشه ۱۸۰۰ اینم بگم که تمام جذابیت این تالاب به همون دشت نیلوفرشه ۴ تا مسیر اول چیز خاصی نداره.  یه نکته اینجا بگم که برای قایق سواری خودتون مستقیم به اسکله برید از طریق واسطه نرید وگرنه این قیمتا دوبرابر میشه. با وجود گرمای هوا تالاب انزلی یه لوکیشن فوق العاده بود که بسیار لذت بردیم در وصف زیباییش نمیتونم چیزی بگم چندتا عکس میذارم خودتون برداشت کنید!

399CAFD6-7C9B-4313-A61C-544C531D5ED9.jpeg

بعد از قایق سواری بخاطر گرمای هوا بازم رفتیم بستنی سعید و  آیس پک خوردیم و به سمت جاده رویایی اسالم به خلخال راه افتادیم. از انزلی تا اول جاده اسالم حدودا دوساعت راه بود ما هم استرس داشتیم نکنه هوا تاریک شه و ما نتونیم اونهمه زیبایی رو ببینیم خلاصه ساعت ۵ بود که به اول جاده رسیدیم، اینجا جاییه که باید یکبار هم شده تجربه ش کرد شبیه قصه هاس هرچیزی که آدم رو به وجد میاره توو اسالم به خلخال میتونید ببینید.

درخت های درهم تنیده،مه غلیظ، رودخانه،آبشار،دشت گل،دام های رها در طبیعت صدای پرندگان همه و همه بخشی از زیبایی محسور کننده این جاده اس، وقتی صورتم رو از شیشه پنجره بیرون میدادم ذرات مه صورتم رو شاداب می‌کرد از یه قله کوه آبشار مه میدیدم که به سرعت به سمت دامنه میریخت و دریای مه درست شده بود کاش می‌شد فیلمش رو اپلود کنم! واقعا یه جاهایی از جاده دهنمون باز مونده بود!

هنوزناهار نخورده بودیم وگشنمون شده بود تصمیم گرفتیم از رستوران های کنار جاده که گوشت گرم بره رواویزون کرده بودن کباب بگیریم 5سیخ چنجه و 5سیخ دل و جگر بسیار خوشمزه مجموعا به قیمت 700 تومن خریدیم و نوش جان کردیم. دیگه هوا تاریک شده بود ومه غلیظ مسیر رو سخت میکرد. ساعت 11 شب بود که به سرعین رسیدیم.

یه هتل اپارتمان گرفتیم برای 2 شب به قیمت 2300 که راضی هم نبودیم مجبوری گرفتیم چون جا نبود همش خودم رو سرزنش میکردم کاش از قبل هتل رویال پارک رو رزرو کرده بودم. سرعین شب های خیلی زنده ای داره و همه مغازه ها تا سه بامداد باز هستن و مردم توو خیابون همهمه میکنن البته شهر بسیار کوچیکه و کلا دوسه تا خیابون اصلی بیشتر نداره, برای شام دوتا پیده و یه له معجون و سیب زمینی گرفتیم 500 تومن وبرگشتیم به سوییت وروز دوم هم تمام شد.

 روز سوم سه شنبه چهاردهم شهریور

صبح ساعت ۱۰بیدار شدیم و برای صبحانه به رستوران سنتی آذربایجان رفتیم، تعریف قیماق عسل های سرعین رو خیلی شنیده بودیم ولی من زیاد خوشم نیومد دوتا لقمه بیشتر نتونستم بخورم بنظرم خیلی بو میداد حتی همسرم که خیلی خوش خوراکه و همیشه غذاش رو تموم میکنه نتونست کامل بخوره و معلوم بود خیلی نپسندیده هوا هم گرم بود اصلا نمیچسبید، یچیز هم بگم در نظر داشته باشید سرعین چون مثلا شهر ییلاقیه و باید خنک باشه هیچ جاش کولر نداره ولی واقعا گرم بود به ما گفته بودن اونجا سرده ما حتی لباس گرم هم برداشته بودیم ولی واقعا گرما کشیدیم فقط شباش خنک بود. بعد از صبحانه به سمت روستای ویلادره رفتیم، این روستا یه غار داره و یه آبشار و یه چشمه آب گازدار 

CB8A2D4A-29BD-41F5-B018-5747ACDEA3F0.jpeg

ما چون بچه یکسال و نیمه همراهمون بود آبشار و چشمه رو بیخیال شدیم یکم دم رودخونه نشستیم و بعد رفتیم سمت روستای الوارس خود روستا که چیزی نداشت و کسی هم موافق رفتن به پیست الوارس نبود واسه همین اونجارو هم بیخیال شدیم و واسه ناهار به رستوران تاریخی شاه عباس اردبیل رفتیم. ناهار دوتا سینی مخصوص شامل یه سیخ کوبیده یه سیخ جوجه و یه پیاله کوچیک بیچاق قیمه(غذای محلی اردبیل) به مبلغ 320 تومن برای هر سینی سفارش دادیم. به غذا از یک تا ده ۶میدم و بیچاق قیمه رو هم فک نکنم برای بار دوم امتحان کنم.

بعد ناهار راهی شهر هیر شدیم برای بازدید از پل معلق شیشه ای هیر، اینجا یک مجموعه گردشگریه به نام هیرلند که تووش زیپ لاین، دوچرخه هوایی ، پل معلق و پارک بازی کودکان داره. پل منظره خیلی زیبایی داره و چون معلق و شیشه ای هستش خیلی هم هیجان داره ما اولش واقعا میترسیدیم. بلیط پل شیشه ای هر نفر ۸۰تومن بود که بنظرم ارزشش رو داشت. به سرعین برگشتیم و برای شام هم چنجه گوسفندی خوردیم که بسیاااار لذیذ بود متاسفانه اسم رستوران یادم نیست!

روز چهارم چهارشنبه پانزدهم شهریور

ساعت یازده بیدار شدیم و فقط میخواستیم از گرما فرار کنیم!! صبحانه هم نخوردیم سوییت رو تحویل دادیم و راه افتادیم سمت گردنه حیران ، توو ماشین یکم نون پنیر گردو خوردیم و چای و گفتیم توو جاده یه آش هم میخوریم، من خوشحال از اینکه باز قراره مه ببینم و خنکی هوا رو تجربه کنم ،منتظر و چشم به جاده بودم تا به حیران برسیم ولی هوا ناجوانمردانه گرم بود و آفتاب تیز آدم رو میسوزوند قرار بود تلکابین سوار شیم که بخاطر گرمای هوا ترجیح دادیم که اصلا توو جاده پیاده نشیم ، بنظرم جاده حیران در مقابل اسالم به خلخال هیچ حرفی برای گفتن نداشت،

ما روز قبل از سایت دیوار یه کلبه سوییسی توو ماسال رزرو کرده بودیم و چهارصدتومن بیعانه داده بودیم که از صبح هرچی به آقاهه زنگ زدیم جواب نداد و فهمیدیم که طرف کلاهبردار بوده و دیگه نباید به اون امیدی داشته باشیم. به آستارا رسیدیم و ناهار رو توو رستوران روحی خوردیم، ما جوجه لونگی سفارش دادیم 360تومن و همسفرامون هم زرشک پلو 180تومن, به خوشمزگی غذا از یک تا ده ، هشت میدم . رستوران بسیار تمیزی بود. بعد از ناهار به سمت ماسال و شاندرمن راه افتادیم و توو راه همش فحش نثار آقای مهربان کلاهبردار میکردیم، هرچی سایت های رزرو اقامتگاه رو هم میگشتیم جا نبود و هیچ میزبانی درخواستمون رو تایید نمیکرد

به ماسال که رسیدیم ساعت ۵ بود و هوا هم به شدت شرجی بود، ما قبلا که تور ماسال اومده بودیم خیلی بکر و خلوت بود و هواش هم عالی بود ولی  اینبار به شدت گرم و شلوغ به قدری که ترافیک سنگین شده بود و محلی ها میگفتن هیچ جای خالی پیدا نمیکنید بخاطر تعطیلی اربعین همه جاها پر شده بود یکی از صاحب مغازه ها مارو به یه خونه محلی برد که نشون بده ،یه خونه روستایی که داخل حیاط پر از گاو و گوساله بود و داخل خونه کوچیک و بدون سرویس خواب و نه چندان تمیز که خانوم محلی میخواست خونه خودش رو به ما بده برای هرشب ۲تومن!

من یه نگاه ناامیدانه به همسرم انداختم و اون فهمید که من حاضرم توو ماشین بخوابم ولی اینجا نه! ما بودیم و خستگی راه و نا امیدی، بچه ها گفتن به یکی از کافه های کنار جاده بریم و یه چایی بخوریم و فک کنیم چیکار کنیم بچه هم اذیت شده بود و دائم نق میزد، تصمیم گرفتیم شهر رو عوض کنیم و به سمت فومن بریم بلکه اونجا یه جای مناسب پیدا کنیم  بعد از چای و یه استرحت کوتاه به سمت فومن رفتیم ، ساعت نه بود که به اونجا رسیدیم باز هم سایت های جایابی رو زیرو رو کردیم و باز هم هیچ.

چندتا واسطه دور میدون شهر وایساده بودن و تابلوی ویلا و سوییت دستشون بود ازشون که پرسیدیم گفتن فقط یه جای خالی دارن یه جا نزدیک قلعه رودخان مارو بردن یه واحد ۵۰متری خیلی دلگیر بدون هیچ امکانات و ویویی شبی ۱۷۰۰ هیچکدوم دلمون نمیخواست اونجا بمونیم خسته و ناامید برگشتیم سمت شهر و نمیدونستیم باید چیکار کنیم حتی به ذهنمون رسید همون شب برگردیم تهران که خیلی یهویی یکی از دوستام بهم زنگ زد و پرسید چه خبر و من گفتم توو چه دردسری افتادیم اونم گفت چرا زودتر نگفتی من توو رضوانشهر یه خونه دارم که خالیه همین الان برید اونجا یه ساعت راهه، ما هم که رومون نمیشد اولش گفتیم نه ولی وقتی اصرار کرد و دیدیم راهی نداریم لطف بیکرانش رو پذیرفتیم و بعد از خوردن یه ساندویچ و خریدن چندتا کلوچه فومنی به سمت رضوانشهر راه افتادیم.

ساعت ۱۲و نیم رسیدیم هوا خنک شده بود و نم بارون میومد یه خونه نقلی شیک و خیلی تمیز با حیاط دنج و خوشگل داخل شهر، واقعا ممنون دوست بامعرفتم هستم اینجور موقع هاس که میگن آدم باید توو هر شهری یه دوست داشته باشه اونم از جنس دوست بامعرفتم هانیه که بارها بهم زنگ زد و اصرار کرد که بریم خونه اونا با اینکه خودش تهران بود و ما کلید رو از پدرشوهرش گرفتیم

روز پنجم پنجشنبه شانزدهم شهریور

حسابی خوابیدیم و ساعت دوازده و نیم با انرژی خوب بیدار شدیم، پدرشوهر دوستم برامون نون و وسایل صبحانه گرفته بود و گذاشته بود پشت در که خیلی شرمندمون کرد. صبحونه رو خوردیم و آماده شدیم بریم لوکیشن هایی که دوستم فرستاده بود، اولین جا آبشار ویسادار توو پره سر بود. مسیر رسیدن به آبشار یه جنگل بسیار زیبا با رودخونه خوشگل و پر از کلبه های چوبی بود، بنظرم بعد از جاده اسالم به خلخال اینجا زیباترین جایی بود که دیدیم. خود آبشار هم قشنگ بود و نیازی به پیاده روی هم نداشت یکم دم رودخونه نشستیم یخورده اشغال جمع کردیم! و کمی نوشیدنی خوردیم بعد رفتیم کنار آبشار و یه ذرت تنوری آبدار هم اونجا خوردیم دونه ای ۳۵تومن که خیلی خوشمزه بود.

438A850B-7E3B-4549-9800-5DF420603D43.jpegD3B4BC78-E667-4E5D-9423-76649EBC81D2.jpeg

بعد اینجا دوستم گفته بود برید روستای اورماملال که اونجا ناهار ماهی بخوریم، چون اکثرا خودشون پرورش ماهی دارن و رستوران ها ماهی تازه سرو میکنن، به پیشنهاد دوستم رستوران بسیار زیبای ۶۶ پله رو انتخاب کردیم که انصافا هم غذای خوشمزه ای داشت و هم منظره بینظیری. دو پرس ماهی و یه پرس چلوکباب و یه پرس جوجه با مخلفات و نوشیدنی و چای و قلیون مجموعا ۱۳۰۰.نمره 9 از 10 رو میدم به غذا  واقعا کیف کردیم خیلی چسبید وقتی یه جای خوشگل یه غذای خوب میخوری عجیب میچسبه.

48EA8659-1A42-4459-8974-B21C4A7512A7.jpeg737B6760-7755-494F-8491-DBCD36915F42.jpeg

BAA61435-5D3F-46C5-A3F4-5780F47432F1.jpeg
Caption

وقتی برگشتیم خونه شب شده بود یکم استراحت کردیم و منچ بازی کردیم و برنامه فردامونو چیدیم که چیکار کنیم و کی برگردیم تهران که خیلی به ترافیک نخوریم، آخر شب هم رفتیم یه پیتزا خوردیم و شب آخر سفرمون هم به پایان رسید.

روز آخر جمعه هفدهم شهریور

ساعت یازده بیدار شدیم صبحانه خوردیم و راهی جنگل و ساحل گیسوم شدیم، هوا عالی شده بود و نم نم بارون میبارید خبری از شرجی هوا هم نبود ، از جنگل زیبای گیسوم گذشتیم و به ساحل رسیدیم ، هوا بدجوری آش میطلبید توو یکی از کافه های ساحلی نشستیم و آش رشته سفارش دادیم دونه ای ۵۰ تومن. یکم توو ساحل قدم زدیم و بعد برای ناهار به پیشنهاد دوستم به کبابی فرزاد جاده دوران رفتیم سمت پونل.

این جاده هم بسیار زیبا و چشم نوازه، اینجا کباب هارو باید کیلویی سفارش میدادیم. یه کیلو گوشت و نیم کیلو دل و قلوه سفارش دادیم با یکم پنبه به مبلغ ۸۰۰ شیشلیک ها بسیار لذیذ بودن گوشت تازه بره بدون هیچ طعم دهنده  اضافه ای فقط طعم گوشت لذیذ با کمی نمک، به کباب های آقا فرزاد از ۱تا ۱۰ ، ۱۰میدم. بعد از اینجا به خونه برگشتیم و یکم استراحت کردیم و خونه رو مرتب کردیم و ساعت ۱۲شب شهر زیبای رضوانشهر رو به سمت تهران ترک کردیم.

یه چندتا نکته لازم میدونم انتهای سفرنامه بگم 

حتما جارو قبل از سفر رزرو کنید به خصوص اگه قراره توو تایم پیک و تعطیلات و آخر هفته سفر کنید، رزرو رو هم حتما از سایت های معتبر انجام بدید که مث ما کلاه سرتون نره.

ما هرجا که رفتیم پر از اشغال بود, کاری به فرهنگ آدمایی که اشغال میریزن ندارم ولی چجوری دلشون میاد با خودشون و بچه هاشون اینکار رو کنن چون با این روند طبیعتی باقی نخواهد ماند و دیگه چیزی نیس که بتونن ازش لذت ببرن. لطفا هرکس میتونه به اندازه یه کیسه هم شده آشغالای رها شده مخصوصا پلاستیک هارو جمع کنه. سعی کنید هر شهری می‌رید از بومی ها بپرسید رستوران خوب یا مکان دیدنی خوب کجا برید. در آخر ممکنه توو سفر به چالش هایی بخورید که پیش بینی نشده اس، سخت نگیرید با دید مثبت بهش نگاه کنید و لذت کامل رو از وقت و هزینه ای که گذاشتین ببرید.

امیدوارم خوشتون اومده باشه

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر