تاریخ سفر: 99/11/08
با سلام خدمت همه لست سکندی های عزیز و دوست داران سفر. من مدت زیادی نیست که با لست سکند آشنا شدم ولی یکی از سرگرمی ها و تفریحاتم خوندن سفرنامه ها با مقاصد مختلف این سایت شده. خودم هم بسیار دوست دار سفر بودم و در نتیجه تو همین مدت کوتاه یکی از طرفداران پرپاقرص سایت لست سکند شدم. این اولین سفرنامه ای هست که در خدمتتون هستم و امیدوارم کم و کاستی هاش رو ببخشید.
گزینه های روی میز
پارسیان، قشم، هرمز
سال 98 با سیل شروع شد و متاسفانه با کرونا تموم شد. به خاطر کرونا مدت زیادی بود که هیچ سفری نرفته بودم و خیلی کسل و ناراحت بودم. از طرفی چون شش ماه اول سال محل کارم تعطیل شده بود مرخصی زیادی هم نداشتم که بتونم برای یک سفر مناسب برنامه ریزی داشته باشم.
من جزیره کیش زندگی میکنم و گزینه های سفر برای ما که دور تا دورمون رو آب گرفته خیلی محدودتر هست به نسبت شهرهای دیگه که به خشکی راه دارند. به سالگرد ازدواجمون هم نزدیک میشدیم و از همون موقع فکر یک سفر کوتاه دو روزه تو سرم افتاد با توجه به زمان کم مرخصی تصمیم گرفتم تا از همسایه های کیش دیدن کنیم. با کمی جستجو به سه تا گزینه روی میز رسیدم : پارسیان، جزیره قشم، جزیره هرمز در مورد جاهای دیدنی قشم و پارسیان تحقیق کردم و دیدم به قدری جاذبه طبیعی و دیدنی دارن که حیف فقط دو روز وقت بذاریم و برگردیم. پس بازدید از این دو مکان رو موکول کردم به زمانی دیگر که بتونم حسابی بگردم و لذت ببرم.
رسیدم به گزینه سوم جزیره هرمز که بهمون نزدیک بود و جاذبه های طبیعی به قدری داشت که من رو بیشتر مشتاق به رفتن میکرد و هم اینکه با توجه به محدود بودن زمان سفرمون بهترین گزینه به حساب میومد.
آماده سازی مقدمات سفر
اول از همه هر چی سفرنامه در رابطه با جزیره هرمز تو سایت بود رو خوندم و تمام اماکن دیدنی و تفریحی رو بر روی گوگل مپ علامت زدم. بعد رسیدم به برآورد هزینه های سفر که چون تمام سفرنامه ها برای سال 98 بود و با توجه به تورم در سال 99 و اینکه بیشتر سفرنامه هایی که خوندم از شهرهای دیگه ای بود که با قطار یا ماشین شخصی میتونستن مسیر و طی کنن و یا این که با تور قشم به صورت یک سفر نیم روزه در هرمز بودند، کمی برآورد هزینه ها مشکل بود ولی با کمی پرس و جو تونستم به یک برآورد ضمنی برسم. بعد از برآورد هزینه ها راههای رسیدن به جزیره هرمز رو باید بررسی میکردم.
دو تا گزینه داشتیم :
گزینه اول: با هواپیما بریم بندرعباس و از اونجا با شناور خودمون و برسونیم جزیره هرمز. که با توجه به اینکه من سفر هوایی به تعداد موهای سرم رفتم این گزینه رو کنار گذاشتم، البته بماند که قیمت بسیار بالای هفتصدهزار تومنی بلیط برای 45 دقیقه پرواز هم بی تاثیر نبود و اینکه فقط یک پرواز هر روز از کیش به بندرعباس انجام میشد که خیلی سریع پر میشد و شانس گرفتن بلیط واقعا کم بود.
گزینه دوم: راه زمینی و دریایی بود که با شناور بریم بندر چارک و بعد با تاکسی خودمونو برسونیم بندرعباس و مجدد با شناور بریم جزیره هرمز. گزینه دوم هم از نظر هزینه برامون بهتر بود و هم اینکه دوست داشتم به نسبت کمی متفاوت باشه و سبک سفری جدیدی رو تجربه کنم.
برای محل اقامت هم اول کمی تو سایت های مختلف گشتم و قیمت ها رو مقایسه کردم ولی کمی شک داشتم که قبل از دیدن جایی اقدام به رزرو کنم. در سرچهایی که داشتم با پیجی آشنا شدم که تور جزیره هرمز به صورت تخصصی برگزار میکردن. تو دایرکت بهشون پیغام دادم و خواهش کردم جایی رو بهمون معرفی کنن که تمیز و مطمئن باشه، راستش اصلا انتطار پاسخگویی نداشتم ازشون و پیش خودم میگفتم اگر معرفی کنند هم حتما درخواست کمیسیون میکنند ولی در کمال تعجب خیلی سریع پاسخ دادن و شماره یکی از بومیان جزیره رو برامون فرستادن. از همین جا از جناب راوی بابت زحمتی که کشیدن تشکر میکنم.
با شماره ای که دادن تماس گرفتیم آقایی بودند به نام عزیز، یکی از بومیان خوش اخلاق جزیره که قیمت ها رو حدودا از 150 اعلام کردند و گفتند رسیدیم جزیره خودشون میان استقبال ما. تمام کارها انجام شد و منتظر روز سفر شدیم.
یک آغاز هیجان انگیز
یک شب قبل از حرکت جشن دو نفره سالگردمون رو با همسرجان گرفتیم و شام مفصل نوش جان کردیم و خوش حال و خندان از هیجان سفر فراموش کردیم از جشن کوچیکمون عکس بگیریم بعد هی گفتیم ایرادی نداره فردا برسیم هرمز کلی عکس میندازیم. قبل خواب دو تا کوله پشتی برداشتم و اندازه یک دست لباس اضافه، کلاه و عینک و کرم ضد آفتاب و لوازم حمام و یک چفیه به جای حوله که بسیار کارآمد بود و به نسبت حوله وزن خیلی کمی داشت به همراه باقیمونده غذای شب برای ناهار فردا و مقداری تنقلات برای تو راه گذاشتم و آماده شدیم برای سفر.
از کیش تا بندرعباس
صبح زود ساعت 6 بیدار شدیم و با تاکسی به بندرگاه کیش رفتیم و با استفاده از بند پ و سفارش آشناها تونستیم بلیط ساعت هشت و نیم صبح شناور از کیش به بندر چارک رو به مبلغ نفری 40 هزار تومان بگیریم.
متاسفانه به خاطر افزایش بی رویه قیمت بلیط هواپیما خیلی از مردم به جای سفر هوایی رو آوردن به سفرهای زمینی و به همین خاطر بلیط شناورها به سرعت به فروش میرسه و ما هم اگر سفارش دوستانمون نبود قطعا نمیتونستیم با اولین شناور خودمون و به چارک برسونیم.
روند افزایشی قیمت بلیط مشکلات زیادی رو به وجود آورده علی الخصوص برای ما که کیش هستیم و تقریبا تنها راه جابجایی مون با هواپیما هست و بعضا در برخی شرایط مجبور به پرداخت سه برابر نرخ اصلی بلیط هستیم نرخی که دقیقا برابری میکنه با قیمت بلیط کشور خارجی امیدوارم که به زودی این روند صعودی متوقف بشه .
در ابتدا طبقه بالای شناور رفتیم و وسایلمون رو گذاشتیم و از پله های خیلی باریک و کوچک اومدیم پایین که جایگاه مسافرین بود. نشستن بر اساس شماره صندلی نبود و ما هم یک جای خالی پیدا کردیم و نشستیم.
کشتی تکان های بدی داشت و حالت تهوع به من دست داده بود. پرسنل مودب و دلسوز شناور یک لیوان آب خیلی خنک برام آوردن که فکر کردم باید بخورم در کمال تعجب و بدون هیچ آمادگی تمام محتویات لیوان آب سرد رو ریختن رو صورت من. از شوک این آب سرد کلا حالت تهوعم که خوب شد هیچ حس خیلی خوبی ام بهم دست داد.
این پرسنل خوش اخلاق شناور گیتی که اسمش مهند بود بهم توضیح داد که اگر دریا زده شدید آب سرد روی صورت و گوش هاتون بریزید حالتون خوب میشه. این هم یک تجربه از کسی که هر روز سفر دریایی میره و لطف کرد با ما به اشتراک گذاشت.
بعد از حدود یک ساعت و ده دقیقه به بندر زیبای چارک رسیدیم. یک اتوبوس منتظر بود و مسافرین رو تا در خروجی بندرگاه میبرد، سوار شدیم و از اسکله خارج شدیم. از مغازه روبروی اسکله مقداری تنقلات برای تو راه تا بندرعباس خریدیم که همسرجان همون جا متوجه شدن که کارت عابر بانکشون رو گم کردن. دوباره برگشتن سمت اسکله که متاسفانه شناور حرکت کرده بود. با مهند تماس گرفتن که ایشون لطف کردن و کارت و پیدا کردند و گفتند کارت رو میدن به اطلاعات بندرگاه کیش که موقع برگشت بگیریم. این پروسه حدودا یک ساعتی زمان ما رو گرفت. یک ایستگاه تاکسی جلوی اسکله هست که خیلی راحت مسافرین رو به بندرعباس یا بندرلنگه یا مقاصد دیگه میرسونن.
تاکسی بندرعباس رو با مبلغ نفری صد هزارتومان سوار شدیم. خوشبختانه صندلی عقب فقط خودمون بودیم و جای بیشتری برای راحت نشستن داشتیم. مناظر طبیعی بین راه هم به قدری زیبا و جذاب بودن که متوجه گذر زمان نشدیم و دقیقا سه ساعت بعد بندرعباس بودیم.
پیش به سوی هرمز
به محض اینکه از تاکسی پیاده شدیم آقایی اومد سمتمون و مقصد بعدی و پرسید. برای اینکه همسرجان یک ساعت از وقتمون رو صرف پیدا کردن عابربانکشون کرده بودن من یه مقدار استرس داشتم که به موقع به شناور هرمز نرسیم. بدون قیمت گرفتن از تاکسی های دیگه سوار شدیم و ده دقیقه بعد روبروی اسکله حقانی پیاده شدیم.
به تاکسی مبلغ سی هزار تومان پرداخت کردیم که مبلغ بالایی بود برای مسیر ده دقیقه ای. ولی متاسفانه این رسم بدی هست که تا یک غریبه میبینن قیمت های بالاتر از نرخ اصلی میگن. از اسکله تا محل سوار شدن کشتی پنج دقیقه ای پیاده راه بود. ماشین های سفید رنگی هم برای جابجایی مسافرین بود به مبلغ نفری دو هزار تومان ولی چون خالی بود و منتظر مسافر بود تا راه بیفته و ما هم عجله داشتیم خودمون پیاده به سمت اسکله رفتیم.
سردر یک سالن بزرگ جزیره قشم رو زده بود. وارد شدیم و دیدیم با فلش به سمت جایگاه گرفتن بلیط جزیره هرمز اشاره شده. به همون سمت رفتیم که آقایی جوان ازمون پرسیدند که مقصدتون جزیره هرمز هست؟ گفتیم بله ایشون هم گفتن شناور اعلام کرده اگر ظرفیت تکمیل بشه ساعت دو و نیم حرکت میکنند و درغیر این صورت باید تا ساعت پنج صبر کنیم.
کمی نشستیم و استراحت کردیم. بیشتر کسانی که در سالن حضور داشتند از بومیان جزیره بودند. خیلی گرسنه بودیم ولی چون دوباره باید سوار شناور میشدیم ترجیح دادیم تا رسیدن به جزیره چیزی نخوریم.
حدود چهل دقیقه بعد اعلام کردن که شناور حرکت داره. از دستگاه های موجود در سالن بلیط رو به مبلغ نفری سی و پنج هزارتومان به مقصد جزیره هرمز خریداری کردیم. استفاده از دستگاه ها خیلی راحت و تنها با وارد کردن اسم و فامیل و کد ملی بلیط صادر میشه. بومیانی که در سالن بودن از باجه ای که در کنار دستگاه بود بلیط تهیه میکردند احتمالا تخفیفی برای بومیان جزیره در نظر گرفته شده متاسفانه فرصت نشد که این مورد رو بپرسم.
سوار شناور شدیم که خیلی شیک و مدرن بود و تکونهای شدید شناور قبلی رو نداشت خیلی نرم و آروم به سمت جزیره هرمز پیش می رفت.
شب اول در جزیره هرمز
بعد از گذشت چهل دقیقه اولین قسمتی از جزیره هرمز که از شناور دیده میشد قلعه پرتغالی ها بود.
با خوشحالی و هیجان و حال خوب ساعت سه و نیم از شناور پیاده شدیم. پیش بینی من ساعت دو بود که به خاطر معطلی در بندر چارک یک مقداری از برنامه عقب افتادیم. به محض این که از محوطه بسیار کوچک اسکله خارج شدیم بومیان جزیره به استقبالمون اومدن و برای گشت جزیره پیشنهاد میدادن. وسیله نقلیه در جزیره موتورهایی هست که کابین هایی بهشون وصل شده که سایه بان و سیستم صوتی دارند و تا شش نفر میتونن سوار بشن. در تایلند به این وسیله توک توک و در هند ریشکا گفته میشه. قیمتی که برای چهار ساعت گشت دور جزیره دادند مبلغ چهارصد هزار تومان بود. برای کسانی که دسته جمعی سفر میروند قیمت بسیار منصفانه ای بود.
من بیشتر تمایل داشتم خودمون موتور اجاره کنیم و بدون لیدر جزیره رو بگردیم. فقط بابت اینکه خواستم یه محکی به خودم و دانسته هام از جزیره هرمز زده باشم و ببینم می تونم از پسش بربیام یا نه. در غیراین صورت به علت اینکه در جزیره هرمز به هیچ عنوان تابلویی وجود نداره و با توجه به قیمت بسیار پایینی که بومیان جزیره برای گشت پیشنهاد میدهند بهتره که از لیدر استفاده کنید.
همسرجان با عزیز تماس گرفتند و ایشون گفتن که انتهای خیابان منتهی به اسکله منتظرمون هستند. عزیز رو پیدا کردیم بسیار خوش برخورد و گرم و صمیمی و مودب ورودمون رو به جزیره خوش آمد گفتند. تو ماشین کمی با عزیز در مورد آب و هوای هرمز صحبت کردم ایشون گفتن صبح ها قبل از طلوع و بعد از غروب هوا بسیار سرد میشه، راستش تو دلم کمی بهشون خندیدم گفتم من خودم از جنوب اومدم مگه اینجا چقدر از کیش سردتره. به هوای کیش هم هیچی لباس گرم با خودم نبرده بودم.
در مورد وضعیت کرونا صحبت شد که ایشون گفتن تو هرمز هیچ کس کرونا نگرفته و چیزی که من تو جزیره دیدم کسی ماسک نزده بود. همراهشون شدیم و زحمت کشیدند چند سوئیت رو بهمون نشون دادن. یکی از سوئیت ها که حیاط و سرویس مستقل داشت و بسیار تمیز بود رو به مبلغ شبی 150 هزار تومن انتخاب کردیم.
صاحب منزل یک موتور داشتند که به پیشنهاد همسر جان برای دو شب به مبلغ 250 هزار تومان اجاره کردیم که در مجموع 550 هزار تومان برای دو شب سوئیت و موتور به صاحب خانه پرداخت کردیم. عزیز هم لطف کردن و هیچ مبلغی بابت کمکی که بهمون کرده بود نگرفتن. در تمام مدتی که در جزیره هرمز بودیم بومیان جزیره بسیار به ما لطف داشتند و میهمان نوازی کردند. من خیلی اصرار داشتم که همون شب به ساحل نقره ای بریم برای دیدن فیتوپلانگتون ها که عزیز گفت چون راه رو بلد نیستیم و جاده هم چراغ نداره بهتره که نریم. فیتوپلانگتون آبزیان بسیار کوچکی هستند که در شب مانند الماس های آبی رنگ روی سطح آب میدرخشند. غیر از جزیره هرمز در ساحل تنگ از سواحل چابهار هم میتونید این پدیده رو مشاهده کنید.
متاسفانه کسی برای رفتن به ساحل نقره ای با من همکاری نکرد و اون شب رو برای گشت تقریبا از دست دادیم و فقط به گشت داخل شهر بسنده کردیم. به محض رسیدن به منزل غذایی که با خودمون آورده بودیم و گرم کردیم و خوردیم. کمی استراحت کردیم و بعد از غروب برای گشت در قسمت شهر جزیره بیرون رفتیم. و همونجا بود متوجه شدم که جنوب میتونه آب و هواهای متفاوتی داشته باشه و عزیز خیلی هم بیراه نمیگفت که هوا سرده.
برعکس کیش که هوای بهاری و حتی رو به گرمی داشت جزیره هرمز واقعا سرد و لذت بخش بود. علت اختلاف دمای هوای کیش و هرمز رو جویا شدم متوجه شدم بدلیل وجود کوه در جزیره هرمز دمای هوا در زمستون پایین تر از کیش هست. واقعا سوز سردی داشت و ما هم هیچی لباس گرم نبرده بودیم. تازه ساعت 8 بود ولی جزیره خیلی ساکت و خلوت و هیچ زندگی شبانه ای دیده نمیشد. به یک خیابان رسیدیم که حالت توریستی داشت و سنگ فرش شده بود. به اولین ساندویچی رسیدیم نگه داشتیم چون احتمال دادیم جای دیگه ای باز نباشه که بتونیم شام بخوریم. سمبوسه و بندری سفارش دادیم به همراه نوشابه.
طعم سمبوسه رو خیلی نپسندیدم ولی ساندویچ بندری بسیار لذیذ و دلچسب بود. غذا که تموم شد دختر کوچکی از بومیان جزیره نزدیک ما اومدند و پرسیدند نقش حنا با قیمت مناسب میخواین؟ قیمت رو ده تومن به ما گفتن. منم از خدا خواسته قبول کردم. ایشون خیلی اصرار داشتند که حنای قهوه ای استفاده کنم و میگفتن اصل حنا قهوه ای رنگه، ولی من حنای مشکی دوست داشتم.
به محض این که کارشون رو شروع کردم روی پوست دستم احساس سوزش کردم. خیلی هم مبتدی بودن و نتونستن نقش رو خوب در بیارن، ولی خوب یه یادگاری خوب از هرمز مدتها رو دستم موند. چون حتی وقتی بعد از دو هفته اثر حنا رفت پوست دستم حالت سوختگی پیدا کرده بود و الان که یک سال از اون زمان میگذره همچنان اثرش باقی مانده. در آخر هم برای تشویقشون 15 هزار تومن نقد پرداخت کردیم و ازشون خداحافظی کردیم.
بعد از شام با موتور تا انتهای خیابان توریستی رفتیم. تعداد کمی مغازه باز بود. از یک سوپری کمی تنقلات و آب معدنی و سیب زمینی و تخم مرغ برای صبحانه خریدیم. در راه برگشت بانویی از بومیان جزیره رو دیدیم که نان محلی میپخت. بوی خیلی خوبی ام داشت. کنارشون نشستیم و صحبت کردیم و خانم هم هنرمندانه شروع به پخت نان کردند. یک سس قرمز رنگ ریختن روی نان ازشون پرسیدیم گفتن سس ماهی هست. نان بعدی رو با سس سبزیجات و یک نان هم بدون هیچ سسی برامون آماده کردن. قیمت هر نان دو هزار تومن بود.
دیگه واقعا هوا سرد شده بود و ترجیح دادیم قبل اینکه سرما بخوریم بریم سمت سوئیت و استراحت کنیم که برای فردا توان داشته باشیم.
کشف جزیره هرمز در هشت ساعت
ساعت 8 صبح بیدار شدیم و چایی دم کردیم و سیب زمینی و تخم مرغ بر بدن زدیم و با شکم سیر رفتیم برای کشف جزیره.
جنگل حرا
بر اساس گوگل مپ اولین مکان دیدنی نزدیک به ما جنگل حرا بود. جنگل های حرا درختانی هستند که آب شور دریا رو تبدیل به آب شیرین میکنند و همیشه سبز هستند. در هنگام جزر و مد به شکلی متفاوت دیده میشوند. در هنگام جزر مثل گیاهانی در سرزمین خشک هستند و در هنگام مد بروی آب شناورند یا به زیر آب میروند و فقط نوک شاخه هایشان دیده میشود. نمونه بزرگتر این جنگلها در جزیره قشم هست. تا جایی که گوگل مپ راهنمایی کرد رفتیم که دیدیم قشنگ وسط جاده آسفالت آدرس داده. هر چی اطراف رو نگاه کردیم درختی ندیدیم چه برسه به جنگل اونم از نوع حرا. چند دقیقه ای ایستادیم و فکرهامون رو روی هم ریختیم که یکی از بومیان با موتور از کنارمون رد شد آدرس و پرسیدیم و گفت همراهم بیاین کمی به سمت عقب رفتیم و یک فرعی و نشونمون داد.
کمی که رفتیم به جنگل های حرا رسیدیم. کلا جایی که گوگل مپ آدرس داده بود وسط جاده بود و هیچ ربطی به مکان جنگل حرا نداشت. زمانی که ما رسیدیم جزر دریا بود و درختهای جنگل در آب محصور نبودند. کمی عکس گرفتیم و به سمت مقصد بعدی راه افتادیم.
قدمگاه خضر نبی
قبل از سفر وقتی گوگل مپ رو چک کردم به مکانی برخوردم که تو هیچ سفرنامه ای بهش اشاره نشده بود، قدمگاه خضر نبی. موردی که از سرچ گوگل دستگیرم شد این بود که مردم جزیره اعتقاد دارند که چندین بار خضر نبی رو در این مکان در حال نماز خواندن مشاهده کردند. در نزدیکی قدمگاه در داخل دریا سنگ سیاه رنگی وجود دارد که به مقام الیاس نبی مشهور است. در فصل هایی که صید ماهی کم میشود مردم گوسفندی نذر میکنند و اطراف قدمگاه طواف میدهند و قربانی میکنند و مقداری از گوشت گوسفند را روی سنگ مقام الیاس میگذارند تا پرندگان گوشت خوار آن را بخورند و به این ترتیب صید ماهی افزایش یابد.
عده ای نیز بر این باورند که سنگ الیاس در حال رشد است و الیاس نبی خود نوک آن را میچیند تا زیاد بزرگ نشود و اگر روزی آب این سنگ را بپوشاند قیامت فرا میرسد(فلسفی میاب و دیگران). خیلی مشتاق بودم این مکان رو حتما ببینم. دقیقا بعد از جنگل های حرا بر اساس راهنمایی گوگل مپ قدمگاه خضر نبی بود که دوباره جایی وسط خیابان رو نشون داده بود. کنار جاده منتظر عبور بومیان بودیم که راهنمایی بگیریم. یکی از لیدرهای بومی به همراه مسافرانش از کنار ما رد شد و دوباره به دنبال ایشون رفتیم و باز جاده ای فرعی و خاکی رو نشونمون دادن. حدود پنج دقیقه ای رفتیم تا تابلوی قدمگاه خضر نبی رو دیدیم. یک ساختمان قدیمی به رنگ سفید با طاق گنبدی شکل سبز رنگ. در قدمگاه بسته بود و نتونستیم داخل رو ببینیم.
چند نفر از خانم های بومی جزیره در حال پاک کردن مرغ و پخت غذا بودن. ازشون در مورد این مکان پرسیدم گفتند جایگاه یک مرد خیلی خوبه که از بین ما رفته. قدمگاه بر روی ارتفاع حدود پنج متری از سطح دریا بود و یک ویو پوینت عالی به حساب میومد. ساحل بسیار آرامی داشت. در کنار ساحل چند خانواده به صورت کمپینگ چادر زده بودند. من دریا رو نگاه کردم ولی متاسفانه نتونستم جایگاه الیاس نبی رو پیدا کنم. البته این رو هم اضافه کنم به قدری اشتیاق به دیدن بقیه اماکن جزیره داشتم خیلی هم دقیق نشدم.
دشت نمک
مقصد بعدی ساحل چند درخت بود که مجددا بر اساس گوگل مپ به نتیجه ای نرسیدیم. یک فرعی و انتخاب کردیم و به سمت ساحل رفتیم. قبل از رسیدن به ساحل بین کوههایی که هرکدام یک رنگی بودن مکانی رو از دور دیدیم که خاکش کاملا سفید بود. به سمتش که رفتیم دیدیم خاک نیست بلکه نمک هست. تا به حال همچین چیزی رو از نزدیک ندیده بودم. دیدن رسوب نمک به قدری زیبا و هیجان انگیز بود که از خیر پیدا کردن ساحل چند درخت گذشتم. مدت طولانی به بررسی بلورهای نمک گذروندم که زیر نور آفتاب مثل الماس می درخشید. در جزیره هرمز به هر طرف که نگاه میکنی یک پدیده طبیعی جذاب وجود داره که میتونه ساعتها آدم و مشغول کنه. بعد به سمت ساحل بسیار زیبا و صخره ای جزیره رفتیم و کمی استراحت کردیم و نوشیدنی خنکی که همراه داشتیم خوردیم و به سمت مقصد بعدی رفتیم.
ساحل محیط زیست
مسیر بعدی ساحل لاکپشت ها بود ولی بدلیل اینکه طبق بررسی هایی که انجام دادم زمان تخم گذاری لاکشت ها اواسط اسفند تا اواسط اردیبهشت بود این مقصد رو رد کردیم و به سمت ساحل محیط زیست رفتیم.
عده زیادی توریست و گردشگر به همراه لیدرهای محلی در این مکان جمع شده بودند. یک ساحل فوق العاده بزرگ و زیبا و با صخره هایی که واقعا عجیب بودند. وزش باد و برخورد دریا بر روی شنها باعث ایجاد اشکال منظم و زیبایی بر روی ساحل شده بود.
یک صخره خیلی معروف در ساحل محیط زیست وجود داره که تمامی گردشگران به صف ایستاده بودند تا عکس یادگاری با صخره بندازند. به هر مکانی میرسیدم دل کندن از اونجا برام خیلی سخت بود و دوست نداشتم از اونجا برم. ولی متاسفانه زمانمون برای بازدید محدود میشد به قبل غروب آفتاب.
غار رنگین کمان
قصد داشتیم بعد از ساحل محیط زیست به ساحل نقره ای بریم. یعنی بر اساس گوگل مپ مقصد بعدی ساحل نقره ای بود. در بین راه تعداد زیادی از لیدرها رو دیدیم که کنار خیابون ایستاده بودند و گردشگرانی که در نقطه ای تجمع کرده بودند. از موتور پیاده شدیم و به همون قسمت رفتیم و یک صحنه نفس گیر از برخورد صخره و دریا دیدیم. نمی دونم اسم این مکان چی بود ولی هر چی که بود نمونه اش را تا بحال هیچ جایی ندیده بودم.
بر روی صخره ای به ارتفاع بیست متر ایستاده بودیم و زیر پامون تا چشم کار میکرد دریای آبی و تابش نور خورشید. زیبایی صحنه نه با عکس معلوم میشه نه با فیلم فقط باید رفت و دید و در خاطر ثبت کرد. فقط دوست داشتم بشینم و تماشا کنم برای همین عکسهای خوبی نتونستم بگیرم.
بعد از وداع سخت از صخره با ابهت به گوشی که نگاه کردیم دیدیم که اینترنت گوشیمون قطع شده. البته تا اینجای راه هم کمک چندانی بهمون نکرده بود. از لیدرهای محلی درمورد ساحل نقره ای و ساحل سرخ پرسیدیم که بهمون گفتن قبل از ساحل سرخ غاری هست به نام غار رنگین کمان. آدرس رو پرسیدیم گفتن که تابلو نداره ولی چند تا از همکارامون اونجا توقف کردن میتونیم ازشون راهنمایی بگیریم.
مجدد سوار بر موتور به راه افتادیم و به فاصله کمی چند لیدر محلی رو دیدیم و ازشون راه رو پرسیدیم . یک فرعی خاکی و بهمون نشون دادن که باید پیاده میرفتیم و گفتن بیست دقیقه پیاده روی داره. ما هم شروع کردیم به پیاده روی ولی هرچی جلو رفتیم به چیز خاصی برنخوردیم یک تکه سنگ کوچک رو زمین بود که مطمئن شدم یک نفر که از ساحل نقره ای اومده و مثل ما راه رو گم کرده اونجا جا گذاشته بود .
فهمیدیم اشتباهی انقدر راه رفتیم مجدد برگشتیم و یک لیدر به همراه یک توریست دیدیم. جایی پایین کوه رو نشونمون دادن. پایین رفتن از کوه خیلی سخت بود و تمام دستم زخم شد. البته که ارزش دیدن غار رنگین کمان رو داشت. چند نفر از توریست ها رو دیدیم که با کلی تعریف و تمجید دارن به سمت بالا میرن. ورودی غار رو نشونمون دادن. پشت چند تا درخت دو تا حفره کوچک بود که اگر توریست ها نبودن عمرا میتونستیم پیداش کنیم.
ورودی غار خیلی کوتاه بود برای وارد شدن باید خم میشدیم. کاملا تاریک بود و به نظر من کمی ترسناک. هیچ نوری نبود. از چراغ قوه گوشی استفاده کردیم. تقریبا نیمه خیز رفتیم تا به محوطه ای رسیدیم که تونستیم سرپا بایستیم. تا انتهای غار رفتیم باز یک سوراخ کوچک دیدم. خیلی دوست داشتم نیمه خیز برم داخلش رو ببینم. ولی راستش کمی ترسیدم چون هم لیدر همراهمون نبود که اگر اتفاقی بیفته همراهمون باشه و هم اینکه نمیدونستم چی میتونه انتظارمون رو بکشه. از طرفی هوای داخل غار واقعا کم بود و همین امر نفس کشیدن رو برامون مشکل کرده بود. نور گوشی هامون رو بر روی دیواره های غار گرفتیم. تمام طیف رنگی که در طبیعت میشه پیدا کرد در غار رنگین کمان کنار هم جمع شده بود و درخشش عجیبی داشت انگار که اکلیل پاشیده باشن. محو زیبایی تجمع رنگها در کنار هم بودم که با ندای همسرجان که خسته شده بود به خودم اومدم. متاسفانه تصویر خیلی واضحی نتونستم از داخل غار بگیرم.
بعد از بیرون اومدن از غار از راهی که شن های خیلی نرمی داشت بالا رفتیم. پامون تا مچ فرو میرفت و مجبور بودم برای بالا رفتن انرژی زیادی صرف کنم. فرداش پا درد وحشتناکی گرفتم که تا یک هفته همراهم بود. بالای کوه که رسیدم نفسم به شماره افتاده بود و احتیاج به آب داشتم. هیچ دکه ای هم نبود. یکی از مسافرین زحمت کشید و یک مقدار از آب نوشیدنی که برای بچه شون آورده بودن به من دادن.
لیدرها گفتن کمی پایین تر در ساحل سرخ دکه های نوشیدنی و خوراکی هست. با نفس به شماره افتاده و پا درد به سمت ساحل سرخ رفتیم. بازدید از غار رنگین کمان رو برای کسانی که مثل من بدنشون آمادگی برای کوهنوردی نداره یا کسانی که بچه کوچک دارن اصلا توصیه نمیکنم. با وجود زیبایی وصف نشدنی غار ولی راه دسترسی بهش واقعا سخت و نفس گیر بود.