به نام خدا
چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چو هستی خوش باش
عمر خیام چه خوش گفته این بیت رو ، خوش باش تا هستی ، تا زندگی هست. آدمی هیچگاه از اونچه انتظارش رو میکشه با خبر نیست ، پس در لحظه باید سرخوشانه زندگی رو زندگی کرد. برای من،سفر یعنی لحظه هارو زندگی کردن ، یعنی درک واقعی از زندگی که در جریانه و یادگیری بیشتر برای چگونه زندگی کردن از آدمهای رنگارنگ دنیا. نپال یکی از مقاصدی بود که همیشه رویای سفر به اون رو توی ذهنم تصویر میکردم. مقصدی متفاوت با فرهنگ و سبک زندگی متفاوت مردمانش. از ابتدای سال با دیدن تقویم ۱۴۰۱ تعطیلات روزهای اول مهر ماه به من چشمک میزد از ماه ها قبل این تعطیلات گوشه ی ذهنم بود و میدونستم بهترین موقعیت برای برنامه ریزی یک سفر حداقل یک هفته ای در میانه ی سال همین تعطیلات است ، چرا که با شروع پاییز فرودگاه ها خلوت تر ، قیمت بلیط هواپیما ها مناسب تر و وقت مناسبی برای مرخصی گرفتن از کار و شروع دومین نیمه ی سال است.
از دو ماه مانده به سفر شروع به جستجو برای انتخاب مقصد سفر کردم و یک تور نپال توجهم رو جلب کرد. مقصدی که هیچگاه نمیتوانستم به سادگی از کنارش عبور کنم،که البته این بار نپال هم از کنار ما عبور نکرد و من به همراه همسرم راهی این کشور دوست داشتنی شدیم . سعی کردم این سفرنامه رو طوری بنویسم که هر کسی تصمیم داشت به نپال سفر کنه اطلاعات خوبی در اختیارش قرارر بگیره، همانطور که خواندن سفرنامه های نپال به من این امکان رو داد که تمامی مراحل و مقدمات سفر رو خودم انجام بدم و انجام این کار واقعا برایم لذت بخش بود. تمامی هزینه های سفر را به طور کامل شرح خواهم داد که با مقدار هزینه های حدودی حمل ونقل ، غذا ، هتل ها و حتی سوغاتی ها در نپال آشنا بشین، امیدوارم که از خواندن سفرنامه من لذت ببرین و با من در این کشور شگفت انگیز همراه باشین.
توضیح کوچکی راجع به عکس های این سفرنامه : عکس های این سفر با ۴ مدل دوربین مختلف که عبارت است از دوربین dslr با لنز ۵۵-۳۰۰ (لنز تله) ، هلی شات (دوربین پرنده) ، دوربین فیش ای یا وایلد (گوپرو) و دوربین تلفن همراه که تمامی آنها رو خودم ثبت کردم.
مقدمات سفر
در ابتدا قرار بود که با تور به این سفر بریم ولی بعد از اینکه تحقیقاتمون کامل شد، به این تنیجه رسیدیم که اگر خودمون این سفر رو بریم زمان و برنامه ریزی سفر در اختیار خودمون هست و جاهایی که بیشتر دوست داریم رو میتونیم انتخاب کنیم و به طور مثال هتل های دلخواه خودمون رو انتخاب میکنیم و از همه مهم تر هزینه هامون کمتر خواهد شد.
برنامه ریزی سفر به این صورت بود که روز اول را در کاتماندو بگذرونیم ، بلیط اتوبوس تهیه کنیم و روز بعد به سمت پوخارا بریم و بعد از ۴ روز دوباره به کاتماندو برگردیم و سه روز آخر رو در کاتماندو باشیم. با توجه به زمان کمی که داشتیم و جاهای دیدنی زیادی که این دو شهر داشتن و همینطور داغون بودن جاده های نپال که از قبل تعریفش رو شنیده بودیم، از رفتن به شهر های دیگر نپال منصرف شدیم و تمام وقت و تمرکزمون رو برای این دو شهر گذاشتیم. اگر زمان بیشتری برای سفر به نپال دارین میتونین شهر جنگلی چیتوان هم به مقاصدتون اضافه کنین ، همینطور شهر لومبینی (محل تولد بودا) و پاتان هم در صورت داشتن وقت بیشتر از شهرهای دیدنی و مهم نپال هستند.
مقصد ما در این سفر کاتماندو و پخارا بود
بلیط
اولین قدم خرید بلیط هواپیما بود ، همینطور که میدونین پرواز مستقیمی از ایران به نپال وجود ندارد پس باید از پروازهای ترانزیتی کمک میگرفتیم ، ارزون ترین پرواز ممکن پرواز هواپیمایی ایر عربیا بود ولی یک مشکلی وجود داشت ، اونم اینکه بلیط بدون بار بود، که مشکل اساسی به حساب میومد! اما به دلیل اختلاف قیمت زیاد ایر عربیا با شرکت های دیگه نمیشد به سادگی از کنارش گذشت ، با شرکت هواپیمایی تماس گرفتم و گفتن میشه که بار رو از تنظیمات پروازی بخری و من هم همین کار رو کردم و پرواز ایر عربیا با بار جداگانه ۳۰ کیلوگرم برای هر نفر در رفت و برگشت با قیمت ۱۴ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان خریداری کردم. قیمت بقیه هواپیمایی ها از ۲۱ میلیون تومان شروع میشد تا ۳۸ میلیون تومان!! مثلا پرواز هواپیمایی قطر به مبلغ ۲۸ میلیون تومان قابل خریداری بود یعنی دو برابر قیمت خرید ما!! همیشه برای خرید بلیط هواپیما چند ماه زودتر اقدام کنین چون هرچی به زمان پرواز نزدیک میشین قیمت ها بالاتر میرود ، البته گاهی اوقات بلیط های لحظه آخری با قیمت خیلی مناسب قابل تهیه است.
ویزا
قدم بعدی گرفتن ویزا بود، میدونستم که نپال ویزای فرودگاهی به مبلغ ۳۰ دلار صادر میکنه که دو هفته هم اعتبار داره ، اما ازونجایی که کار از محکم کاری عیب نمیکنه و از اونجایی که پاسپورت با ارزشی داریم تصمیم گرفتم خیال خودم رو راحت کنم و ویزاش رو همینجا بگیرم برای گرفتن ویزا باید فرمی که از سایت سفارت گرفتم رو تکمیل می کردم و به آدرس ایمیل سفارت میفرستادم ، بعد از ۳ روز جواب ایمیل اومد و ساعتی رو برام مشخص کردن که با مدارکی که در سایت مشخص کرده بودند در سفارت حاضر بشم. مدارک شامل اصل گذرنامه، ۲ قطعه عکس جدید ، کپی صفحه دوم و سوم گذرنامه و کپی از فرمی که قبلا ایمیل کرده بودیم میشد و همینطور نفری ۵۰ دلار یعنی ۲۰ دلار بیشتر از ویزای فرودگاهی خود نپال باید پرداخت میکردیم!
حضور شخص چه در زمان تحویل مدارک و چه در زمان گرفتن پاسپورت در سفارت الزامیه مگه اینکه نامه ای برای وکالت از شخص مورد نظر داشته باشین و من هم ویزای همسرم رو به صورت وکالت نامه ای گرفتم. ویزا دقیقا یک روز قبل از سفرمون صادر شد و البته من هم خیلی زود برای گرفتن ویزا اقدام نکردم.
آدرس سفارت افتخاری نپال: تهران خیابان مطهری خیابان قائم مقام فراهانی جنوبی خیابان ۲۶ پلاک ۱۰ واحد ۱۷
سایت سفارت نپال: nepaliran.com
در صورتی که بخواین از فرودگاه ویزای بدو ورود بگیرین و نفری ۲۰ دلار در هزینه هاتون صرفه جویی کنین میتونین فرم صدور ویزای بدو ورود رو در سایت اداره مهاجرت نپال پر کنین و با این فرم فقط با پرداخت ۳۰ دلار در بانک فرودگاه ، وارد نپال میشین و دیگه لازم نیست اونجا فرم پر کنین و معطل بشین .
آدرس سایت اداره مهاجرت نپال :immigration.gov.np/page/tourist-visa
انتخاب هتل
برای انتخاب هتل سایت بوکینگ بهترین گزینه است که در اون میتونین همه ی هتل ها رو ببینین و با هم مقایسشون کنین ، ما قرار بود ۳ شب در شهر کاتماندو و ۴ شب در شهر پخارا اقامت داشته باشیم ، با مقایسه قیمت ها و امکانات و موقعیت های هتل ها ، ۴ هتل رو انتخاب کردیم که در ادامه سفرنامه اسم موقعیت و امکانات هر کدوم رو توضیح میدم ، برای گرفتن هتل ها از سایت های داخلی کمک گرفتم که هر هتلی در هر کجای دنیا رو براتون رزرو میکنن ، اتفاقا قیمت های بعضی از هتل ها از سایت بوکینگ هم پایین تر بود! برای شب اول هتل ۵ ستاره yak and yati به قیمت ۳۴۰۰۰۰۰ تومان بدون صبحانه در کاتماندو رزرو کردیم.
برای شب دوم و سوم که در پخارا بودیم ریزورت waterfront resort by kgh group رو به قیمت ۶۲۰۰۰۰۰ تومان به همراه صبحانه رزرو کردیم ابتدا قرار بود هتل bar beepal رو رزرو کنیم اما رزرو این هتل هم در سایت بوکینگ و هم در سایت های ایرانی با مشکل همراه بود، برای همین تصمیم گرفتیم این هتل که کنار دریاچه هم بود و یک ریزورت به حساب میومد رو رزرو کنیم ، تفاوت ریزورت و هتل در امکانات تفریحیه اونا خلاصه میشه اصولا ریزورت یا به قول خودمون تفرجگاه امکانات تفریحی زیادی در اختیار مسافرانش قرار میده که در این تفرجگاه خبری از اونها نبود!
برای شب چهارم و پنجم دو انتخاب داشیتم، یک اینکه یک شب در هتلی در ارتفاعات سارانگوت رزرو کنیم و طلوع آفتاب رو که یکی از برنامه های سفرمون بود از داخل اتاقمون ببینیم و روز بعدی هم هتلی کنار دریاچه رزرو کنیم ، و حالت بعدی دو شب اقامت کنار دریاچه فیوا بود. هتل های ارتفاعات سارانگوت قیمت بالاتری نسبت به بقیه هتل ها داشتند و ما برای طلوع آفتاب میخواستیم این هتل رو انتخاب کنیم و اگر هوا ابری بود ارزش پولی که بابتش میدادیم رو نداشت ، انتخابمون کاملا به هوای پخارا مربوط بود پس انتخاب هتل این دو روز رو به روز اولی که در پخارا بودیم موکول کردیم.
شب ششم و هفتم دوباره در کاتماندو بودیم و اینبار انتخابمون بوتیک هتل baber mahal بود، هتلی منحصر به فرد که امتیاز بالای ۹.۳ در سایت بوکینگ داشت این هتل را هم از سایت های داخلی با صبحانه به قیمت ۹۱۰۰۰۰۰ تومان برای دو شب رزرو کردیم این هتل یکی از بهترین و گران قیمت ترین هتل های کاتماندو بود ، همیشه سعی میکنم بهترین هتلهارو برای سفرهام انتخاب کنم چون به نظرم هتل یکی از مهمترین قسمت های هر سفره ، از نظر من یک هتل بد میتونه کل حال خوب سفر رو ازتون بگیره.
پیش اطلاعاتی راجع به نپال
کشور نپال در شمال شرقی کشور هند واقع شده و فقط با کشور هند و چین همسایه هست ، این کشور تقریبا ۳۰ میلیون نفر جمعیت داره که ۳ میلیون نفر از این جمعیت در پایتخت یعنی کاتمادو زندگی میکنن، واحد پولی نپال روپیه نپال هستش و هر دلار در زمان سفر ما برابر با ۱۳۰ روپی بود در نپال میتونین به جای روپی نپال از روپی هند هم استفاده بکنین ، آب و هوای نپال بر خلاف انتظار تقریبا گرم و شرجی بود و یکی دوبار با باران های سیل آسا سورپرایز شدیم (داشتن چتر به شدت توصیه میشه) ، در زمان سفر ما اصلا نیازی به بردن لباس گرم نبود ولی داشتن یک لباس گرم خالی از لطف نیست.
بهترین زمان سفر به نپال از اواخر شهریور تا اواخر آبان ماه هستش که سفر ما هم در همین زمان انجام شد ، نپال سرزمین کوه های هیمالیا و قدبلندای کره زمینه! بلند ترین کوه زمین یعنی اورست در این کشور واقع شده و جالبه بدونین نپال ۴۲ کوه بالای ۷۰۰۰ متر داره!!!نپال بهشتی برای کوهنوردان و طبیعت گردانه ، البته که ما اصلا قصد کوهنوردی و طبیعت گردی نداشتیم و سبک سفرمون شهر گردی و ماجراجویانه بود. دین ۸۰ درصد مردم نپال هندو هستش و بعد از اون بودایی و اسلام در جایگاه دوم و سوم قرار میگرن ، برای همین در نپال غذای حلال به آسونی پیدا میشه و همنیطور اکثر سرویس های بهداشتی شلنگ دارن که کار ما ایرانی هارو آسون میکنه!!
و اما نکات منحصر به فرد نپال! پرچم نپال تنها پرچم غیر مستطیل دنیا محصوب میشه! پرچم نپال به صورت دوتا مثلث هست که روی هم قرار گرفتن ، نکته جالب بعدی تقویم نپاله که هم اکنون در سال ۲۰۷۹ قرار دارن!! و همینطور ساعت نپال ۲ ساعت و ۱۵ دقیقه از وقت گرینویچ جلوتره! بله درست شنیدین ۱۵ دقیقه!! تنها کشوری که ربع ساعت اختلاف در ساعتش وجود داره!!
نکاتی برای آوردن هلی شات در سفرهای خارجی (بر اساس تجربه ی خودم )
- اول از همه قوانین درون (هلی شات) هر کشوری که به آن سفر میکنید را در اینترنت چک کنید (در بعضی از کشورها به طور کل آوردن درون غیر قانونی است)
- قوانین هواپیمایی که با آن سفر میکنید دومین موردی است که باید به آن توجه داشته باشید.(قوانین هواپیماها راجع به اندازه باطری هلی شات است)
- در فرودگاه امام خمینی هلی شات خود را داخل چمدان بگذارید و باطری ها و ریموت کنترل را در کوله ی خود به داخل هواپیما بیاورید. در غیر این صورت به احتمال زیاد هلی شات شما ضبط خواهد شد! (تجربه ای که من داشتم)
- باطری ها و ریموت هلی شات را به هیچ عنوان در چمدان خود نگذارید (به دلیل ممنوعیت باطری لیتیومی در بار)
- به شما پیشنهاد میکنم که هلی شات های زیر ۲۵۰ گرم برای سفرهای خارجی خود تهیه کنید زیرا در اکثر کشورها هلی شات زیر ۲۵۰ گرم به عنوان اسباب بازی شناخته میشوند و نیازی به مجوز ندارند. (هلی شات خودم هم از این نوع هلی شات محسوب میشد)
- سعی کنید در فضای شهری از گرفتن عکس و فیلم خودداری کنید.
- در فرودگاه ها و مناطق نظامی پرواز هرگونه هلی شات غیر قانونی است .
- سعی کنید از افراد محلی پرس و جو کنید تا از ایمنی منطقه مطمئن شوید.
آغاز سفر
روز قبل سفر طبق ایمیلی که دریافت کرده بودم برای دریافت پاسپورت هامون به سفارت افتخاری نپال رفتم ، جای تاسف داشت که رفتار مسیول سفارت با متقاضیان ویزا غیر محترمانه و طلبکارانه بود، برچسب ویزای نپال بسیار ساده بود و مبلغ ۳۰ دلار هزینه ی صدور ویزا روی آن درج شده بود البته همانطور که میدانید ما مبلغ ۵۰ دلار بابت صدور ویزا پرداخت کرده بودیم! برای گرفتن تاکسی به فرودگاه شب قبل سفر با شرکت سیر و سفر تماس گرفتم و متوجه شدم که هیچ تاکسی ای برای فردا ندارن. به دیگر شرکت های تاکسی رانی که در سایت فرودگاه امام خمینی درج شده بود تماس گرفتم و در کمال تعجب با مبالغ گزاف ۵۰۰ و ۶۰۰ هزار تومان مواجه شدم ، آن هم با ماشین های معمولی! و جالب اینکه قیمت تاکسی فرودگاه برای عید ۱۴۰۰ مبلغ ۱۲۰ هزار تومان بود! به همین دلیل تصمیم گرفتم برای اولین بار با اتوموبیل شخصی خودم به فرودگاه بروم.
روز سفر رسید و با اتوموبیل شخصی به سمت فرودگاه راه افتادیم ، به دلیل فاصله ی زیاد پارکینگ های فرودگاه مجبور شدم در پارکینگ سرباز فرودگاه ماشین را پارک کنم تا مجبور به طی کردن فاصله زیاد تا ترمینال اصلی نشوم (در آخر برای پارک ماشین به مدت ۱۰ روز مبلغ ۴۷۰ هزار تومان پرداخت کردم) فرودگاه تقریبا خلوت و سوت وکور بود، به دلیل داشتن کارت واکسن نیازی به تست pcr نداشتیم و جالب اینکه شرکت هواپیمایی بدون پرسش و پاسخ در مورد وضعیت واکسن هامون کارت های پروازمان را صادر کرد! حتما قبل از سفر در مورد مدارک مورد نیاز هواپیمایی و قوانین فرودگاهی کشور مقصد و همینطور قوانین ترانزیت سوال کنید ، برای فرودگاه کاتماندو داشتن کارت واکسن کافی بود. نفری ۶۰۰ هزار تومان هم بابت خروجی نوبت دوم با دستگاه خودپرداز فرودگاه پرداخت کردیم.
پرواز به موقع و سر ساعت انجام شد ، در طول پرواز متوجه شدم که پروازمون پذیرایی نداره! البته حدسشو میزدم و برای همین با خودمون غذا آورده بودیم ، به دلیل اقتصادی بودن قیمت بلیط هواپیمای ایر عربیا، غذا و همینطور بار باید جداگانه خریداری میشدند! بعد از دو ساعت به فرودگاه بین المللی شارجه در امارات متحده عربی رسیدیم، فرودگاه شارجه فرودگاه بزرگ و پر امکاناتی نبود و از لحاظ کیفیت و استاندارد با فروگاهایی مثل استانبول ، قطر و دوبی خیلی فاصله داشت. تقریبا ۱۰ ساعت تا پرواز بعدی فاصله بود که با وجود فرودگاه کوچک و کم امکانات شارجه این زمان به سختی گذشت! ولی هیجان و اشتیاق سفر به این سختی ها قلبه میکرد ، در طول این مدت سعی کردیم با هم صحبت شدن با هم وطنامون که مقصدشون با ما یکی بود و هیمنطور گشت و گذار در فروشگاه های فرودگاه گذر زمانو متوجه نشیم ولی چه کنیم که ۱۰ ساعت خیلی زمانه زیادیه!
روز اول کاتماندو
بالاخره زمان پرواز ما رسید پروازمون ساعت ۳:۳۰ صبح بود و بدون تاخیر انجام شد، زمان پرواز ۴ ساعت بود و ساعت ۹:۲۰ دقیقه به وقت محلی به کاتماندو رسیدیم. فرودگاه کاتمادو شلوغ و شلخته بود چون ویزا داشتیم کارهای ورودمان به سادگی و بدون کوچکترین مشکلی انجام شد ، البته برای گرفتن چمدان هایمان زمان زیادی را معطل شدیم در حدی که ترسیدیم که چمدان هایمان به مقصد نرسیده باشند!
بعد از گرفتن چمدان ها به سمت خروجی رفتیم ، همانطور که میدانید فرودگاه ها پایین ترین نرخ تبدیل عرض را دارند ولی چاره ای نداشتیم و برای گرفتن تاکسی و سیمکارت نیاز به روپیه نپال داشتیم ، مبلغ ۱۰۰ دلار چنج کردم و ۱۲۶۰۰ روپیه دریافت کردم. بعد از تبدیل پول نوبت خرید سیمکارت بود با کمی تحقیق میدانستم شرکت ncell بهترین شرکت مخابراتی نپال هستش و من یک سیمکارت دیتا با ۲۰ گیگ اینترنت برای ۲۰ روز را به قیمت ۵۰۰ روپیه خریداری کردم ، انصافا عملکرد سیم کارت عالی بود و من در تمامی طول سفر حتی در جنگل ها، دریاچه ها و جاهای دور افتاده اینترنت پر سرعت داشتم و تا آخرین روز سفر به wifi هتل ها هم متصل نشدم!
برای فردا باید بلیط اتوبوس به مقصد پخارا میخریدم و بعد از دیدن یک آژانس مسافرتی در فرودگاه وارد شدم و راجع به بلیط اتوبوس ازش پرسیدم ، به من قیمت ۱۵ دلار با بهترین اتوبوس مسافری رو پیشنهاد کرد که به نظرم منصفانه بود چون در سفرنامه ها قیمت ۲۰ و ۲۵ دلاری برای اتوبوس های vip را دیده بودم ، پس از آژانس دوتا بلیط اتوبوس vip برای فردا خریداری کردم و خیالم بابت بلیط اتوبوس راحت شد . برای رفتن به هتل از داخل فرودگاه تاکسی ای به نرخ مصوب ۸۰۰ روپیه گرفتم البته با قیمت کمتر هم میشد این کارو کرد ولی باید از فرودگاه خارج میشدیم و دنبال راننده های که خارج پارکینگ اصلی فرودگاه بودند میگشتیم و به نظرم ارزشش رو نداشت.
هتل روز اولمون هتل یاک اند یتی (yak and yeti) بود که بدون صبحانه رزروش کرده بودم . از نمای هتل مشخص بود که هتل خوبی رو رزرو کردم که البته این طور هم بود ، هتل به سبک معماری نپالی ساخته شده بود و ابهت و زیبایی خاصی داشت و از همه مهمتر دسترسی هتل به خیابان های مهم کاتمادو عالی بود هتل در دل مرکز شهر و فاصله با محله تامیل تنها چند دقیقه بود، در بدو ورود با نوشیدنی دلچسبی ازمون پذیرایی شد و با اینکه ساعت ۱۱ رسیده بودیم و تحویل اتاق ساعت ۲ بود اتاقمون رو سه ساعت زودتر تحویل گرفتیم ، رفتار کارکنان هتل با احترام و مهربانانه بود هتل یاک اند یتی اولین جایی بود که با کلمه ناماسته آشنا شدیم ، من شیفته ی سلام و خوشامد گویی نپالی ها شده بودم ، هر موقع کلمه ناماسته رو میشنیدم حس خوبی بهم میداد ، ناماسته سلام و احترام مشترک بین نپالی ها و هندی هاست ، اصولا ناماسته همراه با گذاشتن دو کف دست روی هم دیگه به صورت عمودی در مقابل سینه انجام میشد ، ناماسته علاوه بر معنی متداول آن مفهومی مذهبی نیز دارد که عبارت است از : من به آن ذره خدایی که در توست تکریم میکنم.
وقتی اتاقمون رو گرفتیم به شدت خسته بودیم و تقریبا یک روز بود که نخوابیده بودیم قرار شد دو سه ساعتی استراحت کنیم و بعد برای ناهار به داخل شهر بریم. بعد از استراحت در نزدیکی هتل به رستوران kfc رفتیم و اولین ناهار سفرمون رو در اونجا خوردیم هنوز آمادگی خوردن غذاهای نپالی رو نداشتیم و قرار گذاشتیم روزهای بعد غذاهاشون رو امتحان کنیم ، با اینکه تاکید کرده بودم که غذامون تند نباشه ولی غذامون به شدت تند بود و ترسیدم که شاید همه ی غذاهای نپالی این قدر تند باشند که خوشبختانه این طور نبود ، بعد از ناهار بی هدف در خیابان های اطراف به راه افتادیم ، داخل نقشه بازاری به نام آسان بازار دیدم که همسرم در موردش خوانده بود و قرار شد که به اونجا بریم.
در میان راه از کنار معبدی به اسم رانی پخاری عبور کردیم که در وسط یک استخر بزرگ واقع شده بود ولی ورود به معبد برای عموم بسته بود. به ورودی درب بازار رسیدیم که جمعیت زیاد مردم نمایان شد ، هیاهویی بر پا بود هر فروشنده ای چیزی برای فروش به خریداران داشت ، از ادویه ، لباس ، میوه و ظروف گرفته تا مجسمه های هندو ، بادبادک و ماهی خشک شده و …
قدم زدن در این بازار خیلی برایمان جالب بود هم با مردم محلی و فرهنگشون آشنا میشدیم و هم بافت محلی شهر رو میدیدیم ، همه ی مغازه ها و همه ی مردم را با دقت نظاره میکردیم و کلی از سوژه های مختلف عکس گرفتیم ، برای مردم هم دیدن ما در این بازار محلی جالب بود، برخی از اونها به ما سلام میکردن که البته در روزهای بعد فهمیدم که هرکسی که سلام میکنه میخواد خدمات یا محصولی رو بهمون بفروشه! مثلا افرادی میخواستن که محل اطراف رو بهمون نشون بدن و در ازای اون پولی دریافت کنن یا اینکه محصولات خودشون رو به فروش برسونن که حتی ممکن بود محصولات دردسر سازی باشند! مثلا یک روز پیشنهاد عسل شگفت انگیز یا magic honey بهمون شد که به گفته فروشنده مشکل قانونی نداشت و با خوردنش در فضا سیر میکردیم و البته که آن را نخریدیم!!
برای اولین بار در بازار بود که متوجه شدیم که معبد های کوچک و بزرگ در تمامی سوراخ سمبه های این شهر به وفور یافت میشوند ، معبد های در طرح ها ، رنگ ها و ابعاد مختلف!! هرکجا که معبدی بود ، عده ای در حال پرستش بودند ، اوایل برامون دیدن معابد و عبادت و پرستش مردم نپال جالب بود ولی در روزهای آخر معبد زده شده بودیم!! آخه مگه داریم این همه معبد!؟
چند ساعتی در کوچه پس کوچه های بازار و محله های قدیم کاتماندو قدم زده بودیم و خستگی بر ما چیره شده بود سوپر مارکتی برای خریدن آذوقه ی فردا پیدا کردیم و پس از خرید برای استراحت به سمت هتل رفتیم . بعد از چند ساعتی استراحت برای خوردن شام به بیرون اومدیم تقریبا ساعت ۹ بود و ازون شلوغی و هیاهوی ظهر هیچ خبری نبود انگار نه انگار که چند ساعت قبل تر جا برای سوزن انداختن نبود! و کاتماندو در شب شبیه به شهر های متروکه شده بود! داخل خیابانی که صبح ناهار خورده بودیم رستورانی به اسم sam’s توجهمون رو جلب کرد ، به نظر رستوران خوبی میومد ، من برای شام پیتزا مارگاریتا سفارش دادم که واقعا خوشمزه بود و از انتخابم راضی بودم. هزینه غذا ۲۲۰۰ روپی شد. برای اینکه صبح خیلی زود باید به سمت ایستگاه اتوبوس میرفتیم و با توجه اینکه کاتماندو در شب چیزی برای عرضه نداشت به هتل رفتیم که برای فردا آماده باشیم.
هزینه های روز اول
خرید سیمکارت : ۵۰۰ روپی
تاکسی تا هتل : ۸۰۰ روپی
بلیط vip اتوبوس کاتماندو به پخارا : ۳۰ دلار برای دو نفر
ناهار : ۱۲۰۰روپی
خرید خوراکی برای مسیر اتوبوس فردا: ۱۰۵۰ روپی
شام : ۲۲۰۰ روپی
روز دوم کاتماندو به پخارا
حرکت اتوبوس به سمت پخارا ساعت ۶:۳۰ صبح بود و ما ساعت ۶ اتاقمان را تحویل دادیم ، با تاکسی ای که درب هتل بود با مبلغ ۷۰۰ روپی توافق کردم و به سمت ایستگاه اتوبوس راه افتادیم ، کمپانی اتوبوس ما کمپانی swift بود و با توجه شماره پلاکی که روی بلیطمون خورده بود دنبال اتوبوسمون می گشتیم ، اتوبوس های شرکت های مختلف مانند یک قطار و پشت سر هم در صف سوار کردن مسافر های خودشون و حرکت به سمت پخارا بودند ، اتوبوس با نیم ساعت تاخیر کاتماندو را به مقصد پخارا ترک کرد ، صندلی های اتوبوس های vip بزرگ و راحت بود و برای هرنفر یک عدد آب معدنی گذاشته بودند. همچنین تهویه مطبوع به خوبی کار میکرد و حتی بعضی وقت ها سردمان میشد!
قبلا راجع به جاده های نپال شنیده بودم همینطور مستند هایی ازشون دیده بودم که به عنوان خطرناک ترین جاده های دنیا شناخته مشین! هیجان خاصی برای دیدن جاده و مسیر داشتم ، مسیر کاتماندو به پخارا سر سبز و پر پیچ و خم بود همینطور راه ها بسیار باریک و خطرناک و بسیار مناسب برای کمر و ستون فقرات بودند! تا به اون روز فکر میکردم ما ایرانی ها در رانندگی تبحر خاصی داریم ولی این تا موقعی بود که رانندگی نپالی هارو ندیده بودم!! جوری که ماشین های بزرگ و کامیون ها و اتوبوس در این جاده های پر پیچو خم و باریک از کنار هم رد میشدند باور نکردنی بود!! هر لحظه امکان برخورد بود ولی به طرز اسرار امیزی هیچ برخوردی اتفاق نمیفتاد! راننده های نپالی حتی زمانی که پیچ ها به ۱۸۰ درجه هم میرسید به راحتی از هم سبقت میگرفتند! خلاصه دیدن جاده ها و رانندگی نپالی ها یکی از جالب ترین و جذاب ترین بخش های این سفر بود.
در مسیر از کنار رودخانه تریشولی عبور میکردیم که به جذابیت بیشتر جاده کمک می کرد همینطور امکان رفتینگ در این رودخانه وجود داشت که تورهای آن در کاتماندو قابل خریداری بودند، در طول مسیر چندین نقطه برای استراحت و خوردن غذا توقف داشتیم و همین توقف ها باعث شد تقریبا ۱۰ ساعت تا رسیدن به پخارا در مسیر باشیم ! تقریبا ساعت ۴:۳۰ دقیقه به پخارا رسیدیم ، برای رفتن به هتل تاکسی به مبلغ ۶۰۰ روپی گرفتیم ، راننده تاکسی گفت که میتونه بهمون همه جاهای دیدنی پخارارو نشون بده و کلی از خودش تعریف کرد که میتونه انگلیسی صحبت کنه! ولی مشکلی که وجود داشت ماشین داغونش بود که اصلا مناسب برای یک روز طولانی نبود. شماره ی رانندرو ازش گرفتم ولی میدونستم که احتمالا باهاش کاری ندارم .
برای دو روز آینده هتل waterfront resort در کنار دریاچه فیوارو به همراه صبحانه رزرو کرده بودم ، هتل واتر فرانت چشم انداز فوق العاده زیبایی داشت ، و همینطور که گفتم یک ریزورت محصوب میشد و امکانات بیشتری از هتل داشت ، امکاناتی مثل یک استخر و همینطور استخر و یک استخر داشت ! حالا فرق هتل و ریزورت نپالی را متوجه شدین !؟ بله استخرررررررر
بعد از تحویل گرفتن اتاقمون برای گشتن داخل شهر و خوردن غذا راه افتادیم تقریبا تا رسیدن به مرکز شهر ۲۰ دقیقه پیاده راه بود و در این مسیر از کنار دریاچه فیوا عبور میکردیم ، کنار دریاچه مسیر پیاده روی وجود داشت که تمام طول مسیر پر بود از کافه ها و رستوران های متفاوت و رنگارنگ ، برای ناهار دیر وقتمون به رستوران the juicery cafe رفتیم و وقتش بود که اولین غذای نپالی رو امتحان کنیم ، غذای انتخابیم موموی معروف نپال بود مومو چیزی شبیه مواد پیراشکی داخل پوسته ای شبیه پاستا بود! مو مو به دو روش بخارپز و همین طور سرخ شده تهیه میشد که انتخاب من موموی سرخ شده بود. هزینه ناهار ۱۳۲۰ روپی شد.
بعد از ناهار به سمت مرکز شهر رفتیم تا با حال و هوای شهر بیشتر آشنا بشیم، مرکز شهر پخارا پر از توریست و مکان هایی بود که برای توریست ها درست شده بود ، شهر پر از سوغاتی فروشی های رنگارنگ بود ، از کاغذ و دفتر نپالی تا لباس و کیف دست دوز و از چاقوی معروف نپالی گرفته تا مجسمه های بزرگ و کوچک و همینطور معروف ترین سوغاتی نپال یعنی کاسه تبتی ، کاسه تبتی رو همه جا میتونستی پیدا کنی ، انصافا که اگه بدون کاسه تبتی برگردی خونه انگار به نپال سفر نکردی!! این کاسه جادویی که با کشیدن یک چوب دور اون صدای جادویی و خاصی ازش خارج میشد محبوب دل های هر توریستی بود که به نپال سفر میکرد.
آژانس های مسافرتی هم همه جای شهر پیدا میشد که تور های متنوعی برای فروش داشتند. معروف ترین این تورها تور پرش با پاراگلایدر از ارتفاعات پخارا بود که منم خیلی دوست داشتم امتحانش کنم ، برای همین وارد یکی از این آژانس ها به اسم adam travel شدیم ، همون اول کار متوجه شدم که من نمیتونم با چتر بپرم ، دلیلشم محدودیت قدی و وزنی پرش با چتر بود ، به خاطر قد و وزنم ( ۱۱۰ کیلوگرم و قدم ۱۹۷ سانتی متر ) به اجبار از تجربه ی هیجان پرواز محروم شدم ، ولی خب مهم نبود کارهای خیلی زیادی رو تو این شهر میشد انجام داد.
برای ۲ روز آینده تور های کاملی رو به نقاط دیدنی شهر با راننده اختصاصی رزرو کردم که در ادامه سفر نامه شرحشونرو مینویسم. برای این دو روز راننده ی شخصی با ماشین بزرگتر از تاکسی های عادی شهر ( هیوندای i20 ) مبلغ ۱۴۰ دلار پرداخت کردم . و همینطور به پیشنهاد همسرم و با توجه به اینکه برای برگشت به کاتماندو با اتوبوس باید زمان زیادی رو صرف میکردیم تصمیم گرفتیم با هواپیما به کاتماندو برگردیم که واقعا تصمیم عاقلانه ای بود ، بابت بلیط هواپیما نفری ۸۳ دلار پرداخت کردم ، جالبه که این قیمت در سایت های مختلف رقم خیلی بالاتری مثل نفری ۲۰۰ دلار بود!! هواپیماهای داخلی نپال هواپیماهای بسیار کوچکی هستن که کوچکترین آنها هواپیمای ۱۵ نفره هست!! هواپیمای ما البته بزرگ ترینشون یعنی ۷۰ نفره بود که بعدا توضیحشو خواهم داد!
خیالم بابت برنامه ریزی جاهایی که قرار بود بریم راحت شده بود و دیگه وقت امتحان کردن خوراکی های خوشمزه بود! ، قسمت توریستی شهر پر بود از مغازه های بابل تی فروشی (bubble tee) !! بابل تی نوشیدنی جدید تایوانی بود که همه جای نپال پیدا میشد ما هم که تا حالا امتحانش نکرده بودیم برای امتحانش هیجان زده بودیم ، بابل تی شیک رقیقی در طعم های مختلف بود که دونه های پاستیلی حبابی شکلی داخل اون بود ، نوشیدنیه خوشمزه و جالبی بود که در روزهای بعد هم امتحانش کردیم ، وقت برگشتن به هتل بود که تو تاریکی شب یک مقدار خوفناک و خطرناک شده بود چون باید دقیقا از وسط جاده رد مشیدیم و از احتمال تصادف با راننده های نپالی در امان میموندیم ، به هر زحمتی که بود به هتل رسیدیم و اینجا بود که به این نتیجه رسیدیم کاش هتلمون رو جای بهتری انتخاب میکردیم. با وجود اینکه منظره ی زیبایی رو از پنجره ی اتاق میدیدم ولی از نظر راحتی و نظافت هم اصلا از هتل راضی نبودیم.
هزینه سفر روز دوم
هزینه تاکسی تا اتوبوس پخارا:۷۰۰ روپی
خرید تنقلات در میانه راه : ۶۵۰ روپی
هزینه تاکسی تا هتل: ۶۰۰ روپی
ناهار:۱۳۲۰ روپی
بلیط هواپیما از پخارا به کاتمادو نفری ۸۳ دلار
گرفتن ماشین اختصاصی با برنامه کامل گشت پخارا برای دو روز ۱۴۰ دلار
بابل تی : ۵۰۰ روپی برای دو نفر
روز سوم پخارا
امروز قرار بود نقاط مهم پخارارو ببینیم با رانندمون آقای راجو ساعت ۱۰ صبح قرار گذاشته بودیم ، قبل از اون برای صبحانه به رستوران هتل رفتیم ، صبحانه هتل چنگی به دل نمیزد ، تنوع صبحانه کم و کیفیت پایین بود ، مصمم شده بودیم که برای دو روز آینده هتلمون رو عوض کنیم ، برای همین دوباره سراغ سایت بوکینگ رفتم و هتلای مختلف را بررسی کردم ، هتل white pearl توجهم رو جلب کرد و تصمیم گرفتیم پس از برگشت از گشت امروز یه سر به اون هتل بزنیم که ببینیم چجوریه ، سر ساعت ۱۰ رسپشن هتل با اتاقمون تماس گرفت و خبر داد رانندمون راجو توی لابیه هتل منتظرمونه.
راجو مرد آرام ، خونسرد و مهربونی بود، راجو خیلی خوب انگلیسی صحبت نمیکرد و بیشتر با زبان اشاره و انگلیسی دست و پا شکسته باهم صحبت میکردیم با زبون بی زبونی در مورد خودش بهمون گفت که ۱۵ ساله ازدواج کرده و یک دختر و یک پسر داره و ۱۰ ساله که راننده شرکته و با ماشین شرکت کار میکنه .
گشت اول امروز دیدن خیابان های قدیمیه پخارا بود که گذری از کنارش رد شدیم ، قدمت خانه ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال قبل برمیگشت و معماریه جالبی داشتن ، در ادامه مسیر به سمت مهمترین معبد هندو در پخارا رفتیم.
معبد shree binhyabasini قدیمی ترین معبد شهر پخارا بود ، تمامی افراد حاضر در معبد افراد محلی بودن و ما به عنوان تنها توریست معبد وارد اون شدیم، برای وارد شدن به معبد باید کفشمون رو در میوردیم و پا برهنه میرفتیم ، معبد شامل معبد های کوچکی بود که هر کدام برای خدایان و الهه های هندو ساخته شده بود که هر کدام به روش خاصی پرستش میشدند ، انصافا که مذهب هندو مذهب پیچیده ایست خدایان زیاد و رنگارنگ که در اشکال و تجسم های متفاوت ظاهر میشوند!! مثلا شیوا مهمترین خدای هندو چندین تجسم متفاوت دارد!! معمولا او را به صورت بدن آبی رنگ نشسته بر زمین به همراه شش دست و چشم سومی که در میان پیشانی اوست دیده اید ولی شیوا چهره ویرانگر نیز دارد که کاملا متفاوت با آن چهره ای است که از شیوا میشناسید!! خب از خدایان هندو بگذریم ، برای اینکه درک بهتری از خدایان هندو و مذهب هندو داشته باشید خواندن کتاب اسرار اساطیر هند را به شما پیشنهاد میکنم.
گوشه ای از معبد چشم انداز خوبی از پخارا داشت و جای خوبی برای عکس گرفتن بود ، پس از گشت و گذار در گوشه کنار معبد کفشامونو پوشیدیم و سمت ماشین رفتیم ، مقصد بعدی غار mahendra بود غار مقدسی برای هندوها!! ورودی غار نفری ۱۵۰ روپیه بود ، بعد از رد شدن از گیت پسری نپالی به یک باره گفت که من راهنمای غار هستم و میخواهم غار رو به شما نشان بدهم ماهم اول باورمون شد ولی در ادامه متوجه شدم به دنبال گرفتن پول از ماست ، البته که توضیحاتش در مورد غار جالب بود ولی چیزی نبود که خودمون پیداش نکنیم و یا متوجه نشیم بعد از این اتفاق حواسم بود که کسی اینجوری خودشو راهنمای ما جا نزنه!!
غار پر بود از سنگ هایی که اتفاقی شبیه خدایان هندو بودند و برای همین غار برای هندوها مقدس بود در آخر غار سنگ بزرگی شبیه گانشا خدای خرد هندوها بود ، و مردم محلی پس از رسیدن به سنگ شبیه به گانشا به متصدی غار پول به عنوان نذورات پرداخت میکردند!! گانشا معروف ترین خدای هندو هاست ، همان خدایی که کله فیل بر سر دارد ، گانشا را همه جا میتوانستید پیدا کنید در معابد در خیابان ها، در خودرو های شخصی در مغازه ها و در هر کجا که فکرش را بکنید!! شاید از خودتان بپرسید که چرا گانشا صورت فیل دارد؟ پارواتی مادر گانشا و همسر شیوا (شیوا مرد هستش گول اسمشو نخورین!) خود به تنهایی گانشا را به دنیا میاورد و به همین دلیل به همسرش شیوا اجازه دیدن او را نمیدهد ، شیوا از خشم هنگام دیدن گانشا سر او را از تنش جدا میکند و دیگر سر او را پیدا نمیکنند و به جایش سر فیل میگذارند به همین راحتی!!
بعد از دیدن گانشا و اصرار راهنمای محلی به خروج از درب تنگ غار و کثیف شدن لباس هامون (که آخر سر ازون در خارج نشدیم!) ۵۰۰ روپیه به راهنما پرداخت کردم که به نظرم زیادش بود! اما مقصد بعدی هم غار بود! غاری پر از خفاش! ورودی این غار هم نفری ۱۵۰ روپی بود آماده بودم که به راهنمای بعدی نه بگویم ، ولی راهنمایی در کار نبود! ، بعد از چک کردن بلیط به هر زوج چراغ قوه ای بزرگ دادند ، انصافا که غار خوفناکی بود و به جز ما و زوجی هندی کسی داخل غار نبود.
در تمامی مسیر ورودی نگران حمله خفاش ها و حتی بتمن بودم که خدارو شکر اینگونه نشد! داخل غار چند صد خفاش روی سقف غار خوابیده بودند ، تجربه جالبی بود ، هیچوقت از نزدیک محل زندگی خفاش ها را ندیده بودم ، مسیر غار رو به امید خارج شدن از آن ادامه دادیم که مسیر بسیار خطرناکی بود در آخر متوجه شدیم که بن بسته و راهی وجود نداره و باید همه ی مسیرو برگردیم! عصبانی بودم که هیچ تابلو راهنمایی وجود نداشت که بهمون بگه این کارو نکنیم!! کاش به جای غار قبلی این غار بود که راهنما داشت! به هر زحمتی که بود از غار خارج شدیم و واقعا دیگه دلم نمیخواست که غار ببینم!
نقطه بعدی که قرار بود ببینبم بی نظیر و نفس گیر بود پلی معلق که بین دو تپه ای بلند واقع شده بود. پل vhalam long bridge یا پل بلند وی هالام. برای من که کمی مشکل ترس از ارتفاع دارم راه رفتن روی پل سخت بود ولی وقتی منظره ی روی پل رو میدیدم ارتفاع پل رو فراموش میکردم. پل برای مردم محلی ساخته شده و محل اتصال دو منطقه بین دو تپه بود ، پل آنقدر محلی بود که در ابتدای کوچه باورتان نمیشد که در ادامه با همچین پل بلند و زیبایی سرو کار خواهید داشت.
پس از چند دقیقه راه رفتن و عکس گرفتن از پل تصمیم گرفتم با هلی شات (drone) از پل تصویر برداری کنم ، قبل از استفاده ی هلی شات برای نبودن مشکلی از محلی ها اجازه گرفتم ، هلی شاتو به پرواز دروردم ولی مشکل بعدی یعنی عقاب های بزرگ اون منطقه خودشونو نشون دادن ! خدایا عقاب هارو کجای دلم بزارم!؟ نمیتوستم از این منظره بگذرم دلم رو به دریا زدم و شروع کردم به عکاسی و فیلمبرداری از پل . البته که برای حضور عقاب ها هلی شاتمو در ارتفاع پایین تری پرواز میدادم و در آخر از نتیجه کار راضی بودم.
مقصد بعدی تنها مقصد فرهنگیه گشت امروزمون بود!! موزه گورخا (gurkha) ، موزه ای راجع به ارتش و سربازان نپالی. ورودی موزه نفری ۲۵۰ روپی بود. گورخاها نپالی ها و هندی های جنگجویی بودند که برای ارتش های مختلف مثل ارتش هند بریتانیا سنگاپور و برونیی خدمت کرده بودند و مهارت خاصی در کار با چاقویی به اسم خوکوری داشتند ، خوکوری همان چاقوی خمیده معروف نپاله که در سوغاتی فروشی های زیادی میتونین اونو پیدا کنین ، همچنین خوکوری نماد ارتش نپال نیز هست و در زمان های قدیم که نپال در کنترل گورخاها بوده نماد کشور نپال همین خوکوری ها بوده اند. ساختمان موزه از سه طبقه تشکیل شده بود که ارتش گورخاهارو در طول زمان نشون میداد ، موزه شامل عکس ها مدال ها لباس ها و تسلیحات جنگی میشد ، دیدن موزه خالی از لطف نبود ولی با ندیدنش چیز خاصی رو از دست نمیدادین.