ممکن است در آغاز سفر شما حرفی برای گفتن نداشته باشید اما سفر در پایان از شما یک نویسنده میسازد (ابن بطوطه)
وقتی یه همسفر خوب داشته باشی دیگه دنبال رسیدن به مقصد نیستی! دنبال طولانیترین جاده های دنیا میگردی. جاده هایی که تموم شدن رو بهشون یاد نداده باشند. انتخاب همسفر مناسب برای سفر همیشه برام مهم بود و خوشبختانه همسر عاشق سفری دارم که همیشه هم تو سفر پرمخاطره زندگی همراه منه و هم همسفر خوبی برای مسافرتها هست. این بار برای گشت و گذار نوروزی انتخاب ما شهر زیبای ترابزون بود. شهری زیبا در ساحل دریای سیاه که نه شبیه استانبول و نه شبیه آنتالیاست و متفاوت بودنش باعث میشه که پیشنهاد کنم که حتما یکبار به این شهر زیبا سفر کنید.
حوالی اواسط آذرماه بود که پس از چند وقتی تو خونه ماندن به خاطر همه گیری کرونا که سفر رو برامون سخت کرده بود، تصمیم گرفتیم که به شهر زیبای ترابزون که تعریفاش رو از دوستان و آشنایان شنیده بودیم سفری داشته باشیم. با پرس و جو تو سایت ها و اینترنت متوجه شدم که پرواز مستقیم از ایران به ترابون میسر نیست بنابراین برای دوری از سفر با اتوبوس و سختیهای مرتبط تصمیم گرفتیم با پروازهای داخلی ترکیه خودمون رو به ترابزون برسونیم. پس از چند روز تحقیق و جستوجو تونستم بلیط هواپیما به مقصد ترابزون رو از نزدیکترین شهر ترکیه به شهر خودمون یعنی شهر وان تهیه کنم، اون هم با قیمت بسیار مناسب . همسرم هم تا روز سفر هراز چند گاهی تو اینترنت جست وجو میکرد و در مورد شهر و مراکز دیدنی و خصوصاً مراکز خرید که مهمترین و با اهمیت ترین مورد برای خانوم هاست اطلاعات خوبی تهیه کرده بود.
لحظه به لحظه زندگی انسان سرشار از خاطرات تلخ و شیرینی است که زندگی ما را تشکیل میدهند و گاهاً تا آخرین لحظه عمر نیز باعث شادی یا رنجش خاطرمان میشوند. به جرات میشه گفت که زیباترین و خاطره سازترین مقاطع زمانی زندگی هر فرد، مسافرتهایی است که هر کس در طول عمر خودش تجربه میکند. میشه گفت سفر یعنی جدایی خود خواسته از روتین زندگی، که این روزها بخش جدایی ناپذیری از زندگی روزمره ماشینی به شمار میاد.
پس از گذشت روزهای روتین کاری بالاخره 26 اسفندماه 1400 ساعت 7 صبح با ماشین شخصی خودمون از تبریز راه افتادیم تا یک روز قبل از روز پرواز به شهر وان برسیم. وان شهری کردنشین در ساحل شرقی دریاچه ای به همین نام است که قدمتی 3400 ساله داشته و از شهرهای قدیمی ترکیه محسوب میشه. از آنجائیکه تجربه سفر چند باره به وان رو داشتیم از قبل هتل مناسبی رو در شهر وان رزرو کرده بودیم. فاصله زمینی تبریز تا مرز رازی حدود 220 کیلیومتر هست که تقریبا سه ساعته بدون معطلی میشه اون رو طی کرد. حدود ساعت 10 صبح به مرز رازی رسیدیم و بعد از پارک کردن ماشین در پارکینگ راهی سالن ساختمان اصلی گمرک برای عبور از مرز شدیم. درنظر داشته باشید که اگر تو فصل سرد سال در نظر دارید که ماشین رو تو پارکینگ پارک کنید حتما خودروتون ضد یخ مناسبی رو داشته باشه چون دمای هوا در فصل سرد سال تو این منطقه به شدت سرد میشه و ممکنه در برگشت با خودرو یخ زده مواجه بشید.
چون هنوز چند روزی به عید و شلوغی های پیش رو وقت باقی بود خیلی معطل نشدیم و پس از کنترل پاسپورتها و تست پی سی ار سریع رد شدیم و پس از کنترل مجدد پاسپورتها در سمت ترکیه که با نظم و سرعت بیشتری صورت میگرفت به سمت دولموش هایی که منتظر مسافران بودند رفتیم. از مرز رازی یا همان کاپی کوی تا شهر حدود 90 کیلیومتر هست که طی حدود 1.5 ساعت میشه به شهر وان رسید. معمولاً رانندههای دولموش حسب اینکه تعداد مسافران کدوم هتل داخل دولموش بیشتره سعی میکنند تا مسافران رو نزدیک هتل مربوطه پیاده کنند.
هتل شهر وان رو از یکی از آژانسهای شهر تبریز رزرو کرده بودم. هتلی به نام My deluxe Hotel که نسبتاً تازه تاسیس بود و تمیزی اتاقها و سالن هاش چیزی از هتلهای گرونتری که قبلاً رزرو کرده بودم کم نداشت. یکم استراحت کردیم و بعد از صرف نهار حدود ساعت 4 رفتیم و یه دوری تو شهر وان زدیم و از مرکز خرید بزرگ شهر وان کمی خرید کردیم. شهر وان نزدیک عید نوروز و تو روزهای عید به دلیل افزایش مسافرای تور وان خیلی شلوغ میشه و تقریباً شهر پر میشه از هموطنان ایرانی که حس غربت رو از یاد آدم میبره. این رو هم مدنظر داشته باشید که بیشتر مغازههای سطح شهر وان حداقل یک فروشنده مسلط به زبان فارسی و نیز کارتخوان ایرانی رو دارند و اگه لیره ترکیه ته جیبتون کم شد میتونید از کارتخوانهای ایرانی کارت بکشید و لیر بگیرید و یا اینکه مستقیماً مبلغ خرید رو با کارت ایرانی تون پرداخت کنید.
لیست قیمت تورهای نوروزی وان ترکیه
روز بعد صبحانه رو ساعت 8 خوردیم و با تاکسی به سمت فرودگاه راه افتادیم. بعد از چند دقیقه به فرودگاه کوچک شهر وان رسیدیم که معمولا برای سفرهای ترکیه همیشه از این فرودگاه استفاده میکنیم و چون سفرهامون معمولا از این مبدا شروع میشه خاطره خوبی باهاش داریم. هزینه تاکسی از محل هتل تا فرودگاه 70 لیر بود که برای مسیر چند دقیقه ای تا فرودگاه نسبتاً گرون بود ولی به دلیل گرونی بنزین در ترکیه راننده تاکسی باز هم غر میزد که اصلا صرفه نداره و هر چی در میاریم پول بنزین میدیم.
پروازمون ساعت 10 بود و بعد از چند دقیقه چمدون ها رو تحویل داده و سوار هواپیما شدیم. قیمت پرواز برای هر نفر رفت و برگشت از وان به ترابزون حدود 500 هزار تومان شد که خیلی مبلغ ناچیز و بسیار مناسبی بود بالاخره سوار هواپیما شدیم و هواپیما سر ساعت پرواز کرد. شرکت آنادولوجت که پرواز رو از این شرکت رزرو کرده بودیم داخل هواپیما پذیرایی حین پرواز نداشت و صرفا آب معنی کوچیکی رو برای مسافرا دادند.
بعد از حدود یک ساعت و نیم به فرودگاه شهر ترابزون رسیدیم. دخترم که صندلی کنار پنجره رو از قبل برای خودش رزرو کرده بود حین فرود از منظره دریا و فرودگاه شهر که چسبیده به دریا بود کلی ذوق کرد ضمن اینکه هوای بارونی ترابزون هم آدم رو یاد شمال و تعطیلات عید شمال میانداخت.
از فرودگاه تا شهر فاصله زیادی نیست و فرودگاه تقریبا داخل شهر واقع شده. هتل مورد نظر ما (گرند هتل) که قبلاً از طریق یکی از آژانسها و به صورت اینترنتی رزرو کرده بودیم هم نزدیک منطقهای به نام میدان بود که محل اصلی کسب و کار و عبور و مرور مردم شهر و توریستها بود. بنابراین از راننده دولموشهایی که جلو درب فرودگاه بودند پرس و جو کرده و سوار دولموشی شدیم که به مرکز شهر میرفت. توی مسیر در مورد تیم ترابزون اسپور که تیم فوتبال شهر ترابزون هست و مردم علاقه بسیار زیادی بهش دارند با راننده صحبت کردیم و متوجه شدم که این تیم بین مردم از توجه و جایگاه ویژهای برخوردار هست. البته این رو میشه از پرچم های این تیم که در همه جای شهر دیده میشد نیز فهمید.
پس ازرسیدن به میدان با آدرسی که از موقعیت هتل داشتم به سمت هتل رفتیم و چمدونها رو داخل اتاق گذاشته و برای پیاده روی به سمت میدان راه افتادیم. میدان و بازارهایی که بهش متصل میشن محل رفت و آمد توریست های تور ترابزون و اهالی شهر هستند و خیابانهای منتهی به اون پر از مغازه های لباس و رستوران هست که پس از کمی پیاده روی یکی از رستورانها رو انتخاب کردیم و شام رو کمی زودتر خوردیم و برای استراحت به سمت هتل رفتیم. موردی که توجه آدم رو تو شهر جلب میکرد نظافت و تمیزی و مرتب بودن مغازه ها بود که ظاهراً برای اکثر مغازه دارها اولویت اول بود.
برای روز دوم سفر پیشنهاد همسر رفتن به مرکز خرید فروم ترابزون بود ، بعد از صبحانه مفصلی که در هتل خوردیم، به سمت میدان رفته و با دلموش به مرکز خرید رسیدیم و به حمد اله تونستیم یکی از چمدونهای مد نظر همسر رو با یک روز کامل گشت در این مرکز پر کنیم و روز دوم صرفاً با خرید سپری شد.
روز سوم بعد از پرسیدن ایستگاه دولموشهای کوشک آتاتورک از پذیرش هتل و پیدا کردن محل که تقریبا نزدیک هتل هم بود با کرایه نفری 4 لیر به سمت کوشک حرکت کردیم. پس از چند دقیقه سربالایی عمارت کاخ آتاتورک بر روی تپه سویوک سو، که یکی از زیباترین نمادهای شهر و جاهای دیدنی ترابزون هست خودنمایی کرد کاخ مذکور که ورودی8 لیری دارد درحال حاضر موزهای از آثار به جامانده، عکسها و وسایل شخصی آتاتورک هست که در ورودی آن متن سخنرانی آتاتورک در ۱۵ سپتامبر ۱۹۲۴بصورت مکتوب نصب شده است. از بالای تپه ای که کاخ آتاتورک در اون بنا شده میشه شهر و نمایی زیبا از دریای سیاه رو رویت کرد.
بر اساس شنیده ها و نوشتارهایی که قبلا خوندم ظاهرا آتاتورک که زاده این شهر هم هست به این منطقه آمده و از این محل خوشش میآید. مردم شهر هم کوشک را به او هدیه میکنند. آتاتورک تنها یک شب در کوشک مانده و پس از آن کوشک را به مردم شهر ترابزون هدیه کرده است. هنگام برگشت و پس ازکمی قدم زدن در فروشگاه های اطراف کاخ آتاتورک سوار اتوبوس شدیم و کمی مانده به هتل پیاده شدیم تا مسیری رو پیاده طی کنیم و قدم بزنیم.
در راه برگشت قلعهای قدیمی در کنار پارکی زیبا در درهای فوقالعاده عالی و بزرگ به نام پارک زاگنوس دره درست در مرکز سازههای تاریخی کنار آن خودنمایی میکند که فضایی عالی برای پیادهروی و خوشگذرانی محسوب میشود. مرکز خرید دیگری در مسیر ودر نزدیکی پارک قرار داشت به نام وارلیباش آتاپارک که کوچکتر از سایر مراکز خرید مدرن ترابزون مثل فروم و جواهر بود و ظاهری نسبتا قدیمی داشت.
روز سوم دوباره تب و تاب خرید همسر بالا گرفت و راهی مرکز خرید دیگر شهر به نام جواهر ترابزون شدیم. این مرکز خرید در حدود ده کیلومتری شرق شهر و در مسیر جاده منتهی به شهر ریزه قرار دارد که کنار هتلی به نام نووتل واقع شده که یکی از هتل های معروف شهر هست. در مرکز خریدجواهر که کوچکتر از مرکز خرید فروم بود نیز علاوه بر فروشگاههای متعدد، فودکورت و مراکز سرگرمی نیز موجود بود. بافت شهری و معماری این بخش از شهر ترابزون جدیدتر و ساختمانها نسبتاً مدرنتر بود. بعد از ظهر بعد از اینکه نهار رو تو مرکز جواهر خوردیم به سمت هتل روانه شدیم و آدرس موزه رو پرسیدیم و از آنجائیکه در خیابان اصلی شهر و نزدیک هتل واقع شده بود با کمی پیاده روی به موزه شهر رسیدیم که یک عمارت قدیمی بود که وسایل قدیمی زیادی نگهداری میشد و ارزش دیدنش رو داشت.
برنامه فردا عزیمت به سمت یکی از زیباترین مناظر طبیعی شهر ترابزون ،یعنی اوزون گول بود. فاصله اوزون گل تا شهر ترابوزان حدود 1ساعت و 30 دقیقه هست که با تورهای یکروزه قابل رزرو هست. دریاچه زیبای اوزون گول ترکیبی اعجاب انگیز از آبی نیلگون آسمان ،جنگلهای مه آلود و سرسبز با هوای تمیز هست که در کنار دریاچهای به غایت زیبا به طول حدود یک کیلومتر است که حس خوب بهشت موعود را تداعی مینماید. در زمستان کوههای اطراف یکدست سفیدپوش شده و چشم اندازهای چشم نواز و زیبایی را برای دریاچه میآفرینند. در کنار دریاچه نیز مسجد بزرگی با معماری عثمانی وجود دارد که با پس زمینه کوههای سرسبز اطراف جذابیت چشم اندازها را دوچندان کرده است. عصر هنگام برگشت دوباره در میدان شهر جایی که زندگی و روزمرگی مردم و توریست ها در آن جریان دارد پیاده شدیم.
شام رو در یک غذاخوری کوچیک نزدیک میدان اصلی شهر ولی با صفا خوردیم که غذاهاشون رو داخل تنور و با هیزم و به سبک قدیمی توی ظروف مسی و با روغن حیوانی درست میکردن و هر چی از لذت و خوشمزگی سوجوق و پیده و لاح معجون بگم چیزی به گزاف نبوده . هزینه شام برای سه نفر حدود 150 لیر شد که در ازای غذای سالم و خوشمزه ای که خوردیم و نسبت به قیمت غذا در ترکیه واقعا عالی بود.
روز بعد ساعت 13 ظهر پرواز برگشت داشتیم و با توجه به دفعه قبل که تو استانبول از پرواز جا مونده بودیم سعی کردیم که از خیر چند ساعت گشت و گذار بیشتر بگذریم و کمی زدوتر به فرودگاه برسیم. بعد از صرف صبحانه و کمی گشت و گذار حوالی میدان و خرید فندق و سوغاتیهای محلی ترابزون با تاکسی که کمی جلوتر از هتل همیشه موجود بود به سمت فرودگاه راه افتادیم و دقایقی بعد رسیدیم و بعد از تحویل بار و سوار شدن به هواپیما به سمت وان حرکت کردیم. ساعت 15به شهر وان رسیدیم و به سمت ترمینال شهر رفتیم که از جلوی دفترشون معمولا همیشه دولموشهایی به سمت مرز داشتند ولی گفنتند که دیگه ماشینی برای حرکت به سمت مرز ندارن و باید تا فردا منتظر بمونیم.
درراه برگشت بودیم که یکی ازدولموشها رو دیدیم که جلوی یکی ازهتلها نگه داشته بود و پس از پرسیدن متوجه شدیم که جای خالی دارن و میتونیم باهاشون تا مرز بریم. بالاخره حوالی ساعت 17 به مرز رسیدیم و من فقط تو فکر باز بودن مرز و امکان رد شدن از مرز تو این ساعت بودم که فهمیدم به خاطر تعطیلات نوروز ساعت بازبودن مرز تا وقتی که مسافری تو صف باشه برقراره و خوشبختانه تونستیم ازمرز رد شده و وارد ایران بشیم. در نهایت ماشین رو از پارکینگ برداشتیم و راهی تبریز شدیم.
در آخر سفرنامه جمله یکی از دوستان لست سکندی که خیلی زیبا بود رو در انتها نقل قول میکنم که نوشته بود سفر لذت بخش است و شریک کردن دیگران در تجربهاش لذت بخش تر! امیدوارم تجربه سفر چند روزه به این شهر زیبا برای دوستان عزیز مفید بوده و وقتی به ترابوزان میروید شاد باشید و لحظات خوبی رو کنار خانواده و عزیزانتان سپری کنید.