سفری اقتصادی به دبی و نمایشگاه اکسپو 2020

4
از 11 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفری اقتصادی به دبی و نمایشگاه اکسپو 2020
آموزش سفرنامه‌ نویسی
17 بهمن 1401 13:00
1
8.6K

به نام هستی بخش

سلام به سفر دوستان عزیز

در بهمن ماه ۱۴۰۰ بود و داشتم در اینترنت میگشتم که برای اولین بار واژه اکسپو به گوشم خورد و تازه متوجه شدم که نمایشگاه اکسپو چیه و برای دیدنش به شدت هیجان زده شده بودم. توی این سفرنامه قصد دارم در مورد سفر اقتصادی خونوادگی و 4 نفرمون به دبی و بازدید از نمایشگاه زیبای اکسپو بنویسم .پس تا پایان همراهم باشید تا از جدابیت های اکسپو، برج خلیفه و دبی مال، میراکل گاردن و دهکده ی جهانی بگم.

 اکسپو یک رویداد جهانی که هر پنج سال یکبار برگزار میشه و مثلاً اکسپو قبل در سال ۲۰۱۵ در میلان برگزار شد . برای این نمایشگاه بزرگ تقریبا تمام کشورهای دنیا در مکانی جمع می شوند هر کشور برای خودش ساختمانی میسازه و در اون فرهنگ، تاریخ، تمدن و تکنولوژی کشورش رو به نمایش میذاره و دیگه این خود کشورها هستند که با خلاقیتشون ،معماری ها و فیلم و جلوه های ویژه دیگه غرفه هاشون رو جذاب تر می کنند ،به طوری که مردم برای دیدن برخی از غرفه ها ساعت ها توی صف منتظر می ایستادند.

اکسپو دبی در واقع اکسپو ۲۰۲۰ بود ولی به دلیل محدودیت های کرونایی تا اکتبر ۲۰۲۱ به تاخیر افتاد و از یک اکتبر ۲۰۲۱ تا ۳۱ مارس ۲۰۲۲ به مدت ۶ ماه در مکانی به مساحت ۴۳۸ هکتار و با شعار پیوند ذهن ها و خلق آینده، برگزار شد . امااا برای من نمایشگاه اکسپو دلیلی بود که به خاطرش فکر سفر به دبی اونم تو این زمان از سال به سرم زد .نه فقط یه فکر بلکه احساسی که می گفت حتماً باید از این فرصت استفاده کنم و نمیتونم و نباید از دستش بدم.

برای منی که به طور وصف‌ناشدنی عاشق سفرم و حتی فکر و خیال سفر و مرور خاطرات سفر های گذشته بی نهایت حالمو خوب می کنه اکسپو هم مثل این بود که کل جهان یک جا جمع شده باشه و حالا که نمایشگاه به این مهمی در نزدیکی کشور من بود و میشد با هزینه کمتری ازش بازدید کرد پس هر طور شده باید میرفتم البته یه ترس هم داشتم که اگر نتونم برم چی؟ ولی با این وجود تلاش کردم هر طور شده خانواده را متقاعد کنم و هزینه سفر را فراهم کنیم و به همراه پولی که داشتیم برای خرید ماشین که واقعاً نیازش داشتم پس انداز می کردیم رو بذاریم برای این سفر با علم به اینکه: "پولی که خرج سفر می کنی برمیگرده اما زمان نه"

خبرهای شنیده بودیم که قراره پرواز بوشهر دبی راه اندازی بشه و ما هم منتظر بودیم چون می تونستیم با هزینه کمتری سفر کنیم، اما متاسفانه با وجود وعده‌ها و حتی تعیین تاریخ و زمان های پرواز، این اتفاق نیفتاد و در نهایت از یک آژانس تور دبی هفت روز و شش شب از شیراز به مبلغ هر نفر ۱۳ میلیون و ۲۰۰ تومان خریدیم. برای خرید تور ساعت پرواز برامون اهمیت داشت که برای رفت زود باشه و برای برگشت شب که بتونیم زمان بیشتری را در مقصد بمونیم.

این نکته خیلی مهمه: وقتی ما داریم هزینه می‌کنیم برای سفر به یک کشور دیگه و پرواز و هتل میگیریم اگه پرواز رفت عصر یا شب باشه با وجود اینکه در تور ها معمولاً  اون روز رو هم یک روز حساب میکنن ولی در واقع شما فقط پول یه شب هتل را میدید بدون اینکه بتونید استفاده زیادی از روزش بکنید و پرواز برگشت هم اگر صبح باشه، روز آخر کلاً کاری نمیتونید بکنید و فقط باید سریع وسایل رو بردارید و برید فرودگاه!

پرواز رفت ماهم روز سه‌شنبه و اسفند ساعت ۱:۳۰ با فلای دبی و برگشت روز یکشنبه ساعت ۱۱ شب بود برنامه ریزی این سفر کمی عجله شد و من شب تا دیر وقت مشغول چمدان بستن بودم که صبح زود حدود ۴ و ۳۰ دقیقه ۵ از بوشهر به سمت شیراز حرکت کردیم تا بتوانیم به موقع به پرواز برسیم. برای پروازهای خارجی در اون موقع سال باید تست پی سی آر رو در جایی که مورد تایید ایرلاین باشه می‌دادیم که هزینش حدود ۳۸۰ هزار تومان می شد. البته فلای دبی به جای تست ،کارت واکسن را هم می پذیرفت .

به فرودگاه که رسیدیم ماشین را در پارکینگ فرودگاه (فضای باز و بدون سایه بان) پارک کردیم و وارد شدیم. فرودگاه بین المللی شیراز اصلاً قابل مقایسه با تهران نبود. بسیار کوچکتر بود و کارها کند انجام میشد . واقعا دوست داشتم پروازمون از تهران می بود .عاشق اون راه رو های خوشگل منتهی به باند فرودگاه و هواپیما هستم( البته تا الان فقط یک بار ازش رد شدم!) سالن ها و فروشگاه های بزرگ فرودگاه و امکانات بیشترش هم هیجان اول سفر را بیشتر می کرد ،اما این بار پرواز ما از شیراز بود.

بالاخره وارد هواپیما به مقصد دبی شدیم. باورش سخت بود که واقعاً داشتم به سفری میرفتم که تا چند روز پیش مرتب در موردش خیال پردازی میکردم. در هواپیما تمام توضیحات به زبان عربی و انگلیسی داده می‌شد و خب خدایش من چیز زیادی متوجه نشدم البته دیگه فارسی ها اینقدر تند میگن که آدم چیزی دستگیرش نمیشه...

مشاهده تورهای اقساطی دبی

mBnZ6VdpEee2GNpQGW03HOqBFCODCULff6sOwvWO.jpg

ورود به هواپیمای فلای دبی

 پذیرایی هواپیما آب و ساندویچ بود که مهماندار می پرسید ساندویچ سالاد یا ساندویچ مرغ؟ اولین بار بود اسم ساندویچ سالاد رو می‌شنیدم و به نظرم باید یه چیز بی مزه بود .من ساندویچ سالاد سفارش دادم ولی نگم از طعمش واقعاً خوشمزه بود به خصوص سسش .ساندویچ مرغ اما انگار بسیار تند بود .

a8wdd1KqLcJpcSQ42DAB7jGBJ5vgl9EijgZF9X0F.jpg

پذیرایی هواپیما

وقتی با هواپیما به دبی نزدیک می شدیم و از دور برج های بلند رو اون طرف دریا میدیدم یه حس خیلی قشنگ داشت ،برج های بلند و زیبا و اون طرفش هم شهر پیشرفته و قشنگ دبی. از روی شهر و برج‌ها و ساختمان‌های بلند رد شدیم و کمی اونطرف‌تر زیر پامون یه بیابون واقعی پیدا شد که بعدش هواپیما دور میزد و تو فرودگاه فرود میومد. انگار دبی هم با این همه ساختمان پیشرفته یه روزی مثل همین بیابون بوده و این بیابون هم تا چند وقت دیگه پیشرفته تر از چیزی که فکرشو میکنیم میشه .

هواپیما در فرودگاه فرود اومد و ما بعد از ورود به فرودگاه، به سمتی هدایت شدیم که چندین اتاقک قرار داشت و در هر کدوم یه نفر ایستاده بود که تست کرونا می گرفت و برچسب میزد پشت پاسپورت که یعنی تست داده شده و میشد با اسکن بارکد روی برچسب، جوابش را گرفت .بعد می رفتیم سمتی که پاسپورت ها را چک می کردند که چندین باجه داشت و برای همین کار سریع انجام میشد.

مسئولی که پشت میز روبروی من نشسته بود یه آقای عرب با همون لباس های خودشون بود که یک کلمه هم حرف نزد و  با اشاره می گفت پاسپورت رو بزار رو میز( برگه ویز رو نخواست که نشون بدم) بعد هم با اشاره می گفت اون ور رو نگاه کن (یه ربات قرار داشت که باید بهش چند ثانیه نگاه می کردیم) بعد هم به جای اینکه کنار مهر خروج از ایران ،مهر دبی رو بزنه پاسپورت رو باز کرد همون صفحه ای که شانسی باز شد یه مهر ورود به دبی زد و پاسپورت داد که برم.

sPNZcXajJRDSAap9pvxC8udi6yO5SdLbeVhBAwSw.jpg

ورود به فرودگاه دبی

wXt5e6NwHVFs8uSayC8UpBnyYbH2bB94mcUG3f6q.jpg

مهر ورود به دبی

 بعد که پیش همراهامون رفتیم، دیدیم به اونا نفری یه سیم کارت رایگان داده شده. ما هم به یکی از باجه ها برگشتیم و ازشون سیمکارت خواستیم و به ما هم نفری یه سیم کارت دادند.

بعد به سمت خروجی رفتیم که راننده منتظرما و چند نفر دیگه بود که ما را به هتل هامون برسونن. زمانی که منتظر بقیه افراد بودیم به خارج از ساختمان فرودگاه رفتیم و پارکینگ پر از ماشین های متفاوتی بود که تا به حال این حجم از تنوع ماشین رو یکجا ندیده بودم. در واقع در کل دبی و خیابان ها اونقدر تنوع ماشین ها زیاد بود که انگار اصلاً دوتا ماشین شبیه هم وجود نداشت.

ولی نمیدونم چرا همونجا و توی فضای باز فرودگاه که بودم یه حس ناخوشایند داشتم که انگار اونقدرها این سفر چیز خاصی نیست و نباید اینقدر تلاش یا هزینه می کردم. حس بدی بود اما فکر می‌کنم طبیعی بود گاهی آدم وقتی به چیزی که میخواد نزدیک میشه چنین حسی میگیره و دل سرد تر میشه و با خودش میگه حالا که چی اما این سفر پایان خوشایندی داشت. و هیچ وقت از تلاش براش پشیمون نمیشم.

با ون به سمت هتلمون رفتیم و چک این کردیم. هتل ما هتل سه ستاره صدف بود که در نزدیکی ایستگاه مترو اتحاد قرار داشت و تنها خوبی اون قیمت پایین و نزدیکیش به مترو بود . واقعا ما ارزانترین گزینه های ممکن را برای سفر در نظر گرفته بودیم که سفری اقتصادی داشته باشیم و این هتل هم که بهتره بهش نگیم هتل، ارزان ترین گزینه بود که می تونستیم انتخاب کنیم.

کوچه ای که هتل در اون قرار داشت و اطراف هتل شب ها اکثراً تاریک بود و فضای زیاد خوبی نداشت البته که من با وجود همین تاریکی احساس امنیت میکردم. واقعا در طول سفر هم احساس امنیت زیادی می کردم که شاید اگر قرار بود تو شهر خودم یا تهران قدم میزدم امنیت کمتری را احساس می کردم و کیف و گوشی و موبایل و غیره رو با ترس بیشتر و بسیار محکم تر تو دستم می‌گرفتم.

ما دو اتاق رزرو کرده بودیم و اتاق ها بسیار کوچک بودن حوله داشت ولی  امکانات خاص دیگه ای نداشتن حتی لیوان یا دمپایی به تعداد کافی یا کنترل برای تلویزیون(در طول اقامتمون اصلاً نتونستیم تلویزیون ببینیم) کتری برقی یا شامپو و  صابون(البته وقتی ازشون خواستیم، اوردن.) یک اتاق ساده برای موندن در شب بود البته که میگن "هرچقدر پول بدی همونقدر آش میخوری" ولی دیگه جایی که اسمش هتله یه کم بهتر باید باشه نه؟

به هرحال اصلا این هتل را به کسی توصیه نمیکنم. پرسنل هتل هم بیشتر هندی یا بنگلادشی و ... بودند و یکیشون فارسی هم میدونست. صبحانه های هتل هم که نگم براتون از شدت تنوع و خوشمزگیش!

هتل

ساعت هایی که از روز اول باقی مونده بود کلا بگشت و گذار در خیابان های اطراف هتل گذشت.نزدیک هتل یک مغازه کوچک مثل همون سوپرمارکت خودمون بود این مغازه ها در همه جا تابلو سبز رنگی داشتند که روش نوشته شده بود بقالة( grocery) در نزدیکی هتل،فروشگاه های بزرگ مواد غذایی و رستوران های هندی و پاکستانی و حتی ایرانی وجود داشت .

دو فروشگاه بزرگ دی تو دی هم بود که از مراکز خرید ارزان دبی هست و همه چیز از خوراکی گرفته تا لباس و لوازم خانه و چمدان و... و با قیمت های مناسب برای فروش داشتند و میشد جنس خوب هم پیدا کرد.اول که وارد می شدیم میتونستیم کیفمون رو تحویل بدیم و راحت تر توی فروشگاه خرید کنیم. یکی از این فروشگاه های دی تو دی اونقدر بزرگ بود که فقط 25 صندوق داشت برای حساب کردن خرید ها !

obTCBTCkkbWNPD020hCU4z40oqFVAvILlo5ics2n.jpg

قسمت تحویل وسایل و کیف در دی تو دی

cafDNWr1ELEsS0SNMVfxxVPsURkiicsTGITSaYnv.jpg

فروشگاه دی تو دی

YhME7fL89Gj9Jf7WGkOdEvQn9mmiSMUYvQ2fhYqn.jpg

دی تو دی

 توی این محله هندی و پاکستانی ها زیاد بودند و در واقع در کل سفرمون در دبی افراد عرب زیادی نداریم و بیشتر خارجی ها مثل فیلیپینی چینی هندی بنگلادشی پاکستانی و غیر دیده می شدند و کار می‌کردند و جالب با وجود اینهمه ملیت و فرهنگ مختلف که در دبی ساکنند، چقدر عالی افراد و کارها رو مدیریت می‌کنند و نظم و امنیت را برقرار می کنند.

3C7U6eTyjK99dh2XoAxMhzMWq1FWMh5jHkTNDa3D.jpg

بقاله

اگر اولین بار باشه که به یک کشور خارجی سفر می‌کنید احتمالاً نظم ماشین ها و فاصله ای که با هم رعایت می‌کنند و حتی رعایت قوانین توسط عابران پیاده توجه شما را جلب می‌کنه. اولین باری که سفر خارجی داشتم (به تفلیس گرجستان) با این موضوع آشنا نبودم و همینطوری مثل ایران که از خیابون رد میشم ،نگاه کردم که ماشین نباشه و بعد از خیابون رد شم.

غافل از اینکه اینجا خارجه و صرف نظر از کم یا زیاد بودن عرض خیابون حتماً باید صبر کنیم چراغ راهنمایی قرمز بشه و بعد هم فقط از خط عابر پیاده و نه هر جایی که دلمون خواست از عرض خیابون عبور کنیم.در دبی هم به همین شکله و دستگاهی در پیاده رو در هر جا که چراغ قرمز هست قرار داره که باید دکمه اش رو فشار بدیم و منتظر بمونیم تا چراغ راهنمایی قرمز بشه و بعد میتونیم از خیابون عبور کنیم.

 نکته دیگه که توی دبی جالب توجه بود تنوع زیاد وسایل نقلیه بود. نه فقط تنوع خودروها بلکه افراد زیادی با دوچرخه، اسکوتر، صندلی چرخدار برقی و.... هم رفت و آمد می‌کردند که این افراد حتماً باید لباس مخصوص که سبز رنگ بود و شبرنگ داشت رو می پوشیدن و در غیر این صورت ممکن بود جریمه بشن.

در قسمتهای مختلف شهر هم اسکوتر یا دوچرخه برای استفاده عموم قرار داشت که برای استفاده ازشون باید از اپلیکیشن  و کارت اعتباری استفاده می کردیم که متاسفانه ما چون کارت اعتباری بین المللی نداشتیم نتونستیم ازشون استفاده کنیم.

iLaDNMvUit5xmEvYqYM1SWi7tU75UwTiDDW18GYp.jpg

استفاده از دوچرخه و اسکوتر

oIbNrsuurkZh9msdJWQFK80LJtTyATnq17BvQD4Q.jpg

استفاده زیاد از دوچرخه

عرض کنم خدمتتون که ما مثل مهاجران توی غربت و مثل غذای ایرانی نخورده ها همون شب اول تشریف بردیم رستوران ایرانی در دبی! همینطور که داشتیم تو خیابون های اطراف هتل میگشتیم به طبقه سوم ساختمانی رفتیم که چند رستوران وجود داشت و یکیش هم رستوران ایرانی بود.

در بالکن برج نشستیم و از هر دو رستوران چینی و ایرانی که اونجا بود سفارش دادیم .ما جوجه سفارش دادیم که بسیار هم خوشمزه بود ولی خداییش برای شب اول اصلا همچین چیزی لازم نبود... روی چند میز دیگه هم هات پات بود و چینی هایی که در حال آماده کردن و خوردنش بودن.

دوست داشتم امتحان کنم ولی نمیدونستم مواد سوپ چیه و هات پات دریایی هم به نظرم اصلا خوشایند نیومد اما یه غذای چینی وجترین سفارش دادیم که طعم متفاوتی از هر چیزی که تا اون موقع خورده بودم داشت و در کنار شم سبزیجات و چیزی شبیه سمبوسه هم بود که طعم خوبی داشت. بعد هم به هتل برگشتیم و قرار شد فردا صبح اولین روزمون رو در اکسپو شروع کنیم.

WrYwm0VlCLSfPN5sGaT16g1H16FJ5pM7CaQbnyKl.jpg
غذای گیاهی چینی

 هتل ما با صبحانه بود اول فکر کردم باید برای صبحانه بریم پایین ولی پدرم گفتن که خودشون صبحانه رو میارن در اتاق. خب مشخصه که صبحانه ای که بشه بیاریش در اتاق چیز زیادی نیست... صبحانه رو آوردن و دیگه خودتون ببینید. این تمام چیزی بود که به عنوان صبحانه اونم برای دو نفر آوردن یعنی هر نفر فقط دو تست و تخم مرغ پیازی بدمزه( البته به ذائقه من). هر روز بلا استثنا همین ها رو می اوردن .فکر کنید5، 6 روز پشت سر هم تخم مرغ بخوری!

0B7uuYK8uxRWHD39B8R3si9ib4ifWSonB2CgyfRL.jpg
صبحانه ی هر روز هتل

یه روز آب قوری سرد بود ،یه روز قوری در نداشت و... البته ما از ایران شکلات صبحانه و کرم کنجد آورده بودیم و  اونها رو هم خوردیم و از روز بعد هم خودمون چیزی مثل نون و کره بادام زمینی(که ارزانترین گزینه بود و انرژی خوبی برای طول روز فراهم می‌کرد) یا شیر عسل می خریدیم و صبح ها هم می خوردیم هم برای توشه راه لقمه می گرفتیم و در طول روز که گشنمون می شد یا حتی به عنوان نهار توی اکسپو یا جاهایی که رستوران ها گرون بودن، از همین لقمه ها و چیزهای دیگه مثل بیسکویت سبوسدار،  خرما و بادام و مغزیجات که از ایران آورده بودیم می‌خوردیم و اینطور خیلی در هزینه ها یا زمانی که برای پیدا کردن رستوران خوب باید میذاشتیم صرفه جویی می شد.( مخصوصا توی اکسپو که قیمتا نسبت به قیمت غذا در دبی بسیار زیاد بود و اصلا به صرفه نبود که ناهار رو توی رستوران بخوریم) بعد از آماده شدن و آماده کردن آذوقه ی راه، می رفتیم به سمت ایستگاه مترو الاتحاد .

برای حمل و نقل در دبی میتونید از حمل و نقل عمومی مثل مترو که دو خط قرمز و سبز داره و مونوریل و تراموا که یک خط و تعداد ایستگاه کمتر دارند و محدودترند یا اتوبوس استفاده کنید. اگر تعداد افراد کم باشه مترو و اتوبوس ارزان و به صرفه است اما با تعداد افراد بیشتر ممکنه تاکسی هم به صرفه بشه بهتره خودتون از قبل حساب کنید.

تاکسی آنلاین اوبر و کریم (که من اپ کریم رو نصب کرده بودم و یه جایی به کارمون اومد ) برای استفاده از مترو در خود ایستگاه می تونید نول کارت نقره ای ، قرمز یا طلایی تهیه کنید که ما نقره ای رو گرفتیم چون مناسب تره(در اینجا در مورد انواع کارت ها  و ویژگی هاشون و مسائلی از این قبیل توضیح نمیدم تا سفرنامه طولانی و خسته کننده نشه و هم این که دوستان اهل سفر در سفرنامه های دیگه اطلاعات کاملی رو قرار دادن)

 هر نفر باید یک کارت نول جداگانه داشته باشه. همون اول هم به اندازه‌ای که می‌خواهید شارژ می کنید. برای هر بار رفت و برگشت از هتل تا expo با مترو ۱۵ درهم برای هر نفر هزینه می‌شد و حدود یک ساعت توی راه بودیم تا برسیم. حداقل میزان ای که کارتتون باید شارژ داشته باشه ۷ و نیم درهم هست و از همین کارت میتونید برای خرید از بعضی فروشگاه ها مثل کارفور استفاده کنید. در مترو دبی هم واگن مخصوص بانوان وجود داره و برای آقایونی که توی این واگن ها میمونن جریمه مشخص شده.همچنین خوردن و آشامیدن و جویدن آدامس هم ممنوعه.

gbclZH7APTaxqGHK2mtQTD0uY7zG0lVAvQEzo1FG.jpg

واگن ویژه ی بانوان

n3eCB0VPOLX7OQcG3c2mJGdiqOq23YpeiKRc2XVO.jpg

ممنوعیت های مترو

این سفرنامه ممکن یکم با سایر سفرنامه ها متفاوت باشد چون قصد ندارم به ترتیب شش روز سفر رو تعریف کنم. اول تمام توضیحات و عکس های مربوط به اکسپو رو قرار میدم و بعد جاهایی که در روزهای دیگه ازشون بازدید کردیم و تجربیاتم رو به اشتراک میذارم که امیدوارم که در ادامه همراهم باشید تا از اکسپو جذاب بنویسم اما البته که "شنیدن کی بود مانند دیدن" و من نمیتونم حس و حال بودن در این فضا را کاملاً منتقل کنم اما تلاشم را می‌کنم.

 اگر سفرتون برای دیدن دبی و تفریحات دبی هست از قبل میتونید ووچر رو از سایت های معتبر ایرانی تهیه کنید که توی هزینه ها خیلی صرفه جویی میشه برای جلوگیری از طولانی شدن سفرنامه اینجا در مورد ووچر زیاد نمینویسم و با یه سرچ ساده می توانید اطلاعات لازم رو از اینترنت دریافت کنید.

دیگه بریم سراغ اکسپو

چون شنیده بودم که توی خود اکسپو اینترنت رایگان وجود داره ،ما هیچ کدوم از سیم کارت ها رو فعال نکردیم به امید اینکه از اینترنت استفاده کنیم و حتی اگر ارتباطی هم لازمه به صورت اینترنتی با هم داشته باشیم، اما این اشتباه بزرگی بود و کلی وقت رو از دست دادیم که در ادامه در موردش توضیح میدم. همونطور که گفته بودم در فرودگاه هر کدوممون یک سیمکارت رایگان "دو" گرفته بودیم.

وقتی برای فعال کردنش توی ایستگاه مترو اقدام کردیم به نتیجه نرسیدیم و تو یکی دوتا از مغازه هایی که سیم کارت فعال می کردند یا گوشی و لوازم جانبی میفروختن هم نتونستیم این کار رو انجام بدیم برای همین تصمیم گرفتیم که فعلاً بیشتراز این وقت رو برای فعال کردن سیمکارت از دست ندیم و بدون فعال کردن سیم کارت ها بریم به اکسپو، که تصمیم اشتباهی بود و زمانهایی بود که همدیگر رو گم می‌کردیم و تو فضای بسیار بزرگ اکسپو باید مدت زیادی رو صرف پیدا کردن همدیگه می کردیم چون نمیتونستیم با هم تماس بگیریم و یا باید بدون همسفرها اون روز رو به پایان می رسوندیم و به تنهایی به هتل بر می گشتیم که مسلما اصلاً چیز خوبی نبود و تصمیم به شدت اشتباهی بود که باز هم باعث اتلاف وقتمون شد.

برای همین از روز بعد تصمیم گرفتم هرطور شده یا سیم کارت جدید بخریم یا همین سیم کارت های رایگان توی فرودگاه را فعال کنیم. توی مرکز الغریر که در نزدیکی هتل قرار داشت سیم کارت ویرجین می‌فروختند اما قیمت بالایی داشت اگر می‌خواستیم برای هر کدوممون یه سیمکارت اونم با کمترین مقدار شارژ و اینترنت میخریدیم،در حدود 90 درهم برای هر سیمکارت باید خرج میکردیم و مبلغ زیادی بود.

برای همین تصمیم گرفتیم که دوباره برای فعال سازی همون سیم کارت های رایگان فرودگاه تلاش کنیم و در نهایت تونستیم دوتا از سیم کارت ها رو فعال بکنیم و برای هر کدوم ۵ درهم شارژ بخریم و برای یکی از سیم کارتها اینترنت هم خریدیم و اینطوری هر دو نفرمون از یک سیمکارت استفاده می کردیم.

سه روز از این سفر را کامل به بازدید از اکسپو اختصاص دادیم. ساعت کاری غرفه ها یا پاویلیون ها از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۰ شب بود ما صبح ها با مترو به سمت ایستگاه اکسپو ۲۰۲۰ که مخصوص خود اکسپو ساخته شده بود و درش رو به ورودی اکسپو باز میشد، حرکت می‌کردیم.

برای هر بار رفت و برگشت از ایستگاه التحاد به ایستگاه اکسپو ۲۰۲ هزینه مترو برای هر نفر ۱۵ درهم می شد ما متاسفانه این کار رو نکردیم اما بهتر بود حساب می کردیم چون اگر تعداد افراد کم باشه استفاده از مترو به صرفه تر در می آید اما با تعداد افراد زیادتر بهتره حساب کنید چون ممکنه تاکسی گرفتن ارزان تر و سریع تر باشه با توجه به این که توی مترو ممکنه همیشه جا برای نشستن وجود نداشته باشه که گاهی اوقات برای ما هم به همین شکل بود. چون حدودا یک ساعت در راه بودیم و زمانهایی که مترو شلوغ بود و جای نشستن نبود واقعا خسته کننده می شد چون دوباره تو خود اکسپو هم قرار بود ساعت ها سرپا باشیم و راه بریم....

سردر ورودی اکسپو بسیار زیبا و جذاب بود به خصوص در شب که با نورهای رنگی زیبا تر هم می شد. برای ورود به اکسپو ابتدا به قسمتی رفتیم که بلیط رو می‌فروختند با تحقیقاتی که از قبل کرده بودم میدونستم که بلیط یک روزه برای افراد بالای ۱۸ سال ۹۵ درهم ، بلیط سی روزه ۱۹۵ درهم و بلیط شش ماهه ۴۹۵ در هم بود. اما برای افراد زیر ۱۸ سال ،دانشجویانی که کارت دانشجویی داشتند و افراد بالای ۶۰ سال رایگان بود .

در طول این سفر دوبار اتفاقی افتاد که احساس کردم برد کردم یه بارش همین زمان بود که برای تهیه بلیط رفته بودیم وقتی گفتیم ۴ بلیط می خوایم و یه نفرمون هم زیر ۱۸ ساله ( پاسپورت رو بررسی کرد تا مطمئن بشه) به من گفت که در کل هزینه همون میشه ۱۵۰ درهم و ما تعجب کرده بودیم چون طبق محاسباتمون ۵۸۵ درهم باید برای بلیط اکسپو میدادیم اما متوجه شدیم که در این زمان که برای بازدید از اکسپو رفته بودیم بلیط ها فاینال سیزن بودن و به مبلغ ۵۰ درهم به فروش می رسیدند و این یه صرفه جویی و بزرگ در هزینه های سفر محسوب می شد.بلیط ها رو خریدیم و با خوشحالی بسیار وارد ورودی اکسپو شدیم .

برای ورود به اکسپو نشان دادن تست pcr منفی ۷۲ ساعت یا کارت گواهی واکسن به زبان انگلیسی رو اول چک میکردن و اگه داشتیم و اعتبار داشت میزاشتن وارد قسمت بعد بشیم( که ما تست پی سی آر منفی از ایران داشتیم و تو خود فرودگاه هم تست داده بودیم ) ورودی، در واقع بیشتر شبیه ورودی فرودگاه بود که کیف ها رو میذاشتیم از دستگاه رد بشه و خودمون هم بازرسی میشدیم.

بعد وارد فضای اکسپو میشدیم که پرچم کشورها رو می دیدیم که توی شب باز نورانی و قشنگتر میشد بعد هم به الوصل پلازا می رسیدیم که کنسرت ها و برنامه ها توی این فضا برگزار می‌شد و دورتادور مردم می نشستند یا می ایستادند تا برنامه‌ها را ببیند که حس فوق العاده ای داشت و یک شب از شب هایی که ما تو اکسپو بودیم مراسمی در الوصل در حال برگزاری بود .

در فضای اکسپو به وفور دستگاه های حاوی ضدعفونی کننده وجود داشت که مردم میتونستن استفاده کنن و چند مرکز زوار یا visitor center هم بود که سرویس بهداشتی( هم فرنگی هم ایرانی و همگی هم شلنگ و آب داشتند) و نمازخانه و مغازه داشتند. در نمازخانه ها روی میز تعداد زیادی کاغذ مخصوص وجود داشت که به عنوان جا نماز یکبار مصرف استفاده می کردند (به خاطر کرونا) و بعد در سطل می انداختند.

یه سری فروشگاه و دکه هایی در قسمت های مختلف اکسپو وجود داشت که عروسک های ربات های اکسپو در سایزهای مختلف و البته فوق العاده گرون و بقیه چیزهایی که می شد به عنوان یادگاری از اکسپو خرید و پاسپورت های اکسپو رو می‌فروختند .

ما از قبل قصد خرید پاسپورت های اکسپو رو داشتیم، قیمت هرکدوم بیست درهم بود که در واقع ارزان ترین چیزی بود که می‌شد از این مغازه‌ها خرید (معادل حدود ۱۴۰ هزار تومن ما می شد) پاسپورت های اکسپو در واقع فقط نقش یادگاری را دارند و هیچ ارزش خاص دیگری ندارند و اکثراً موقع خروج از پاویلیون کشورها جایی هست که یک فرد نشسته و مهر اکسپو اون کشور رو توی پاسپورت ها میزنه یا اینکه مهر، روی میز قرار داره و هر فرد خودش مهر رو برمی داره و تو پاسپورتش میزنه که حس خیلی خوبی داشت.

IMG_20220302_144333.jpg

اشتباهی که ما کردیم این بود که روز اول همینطور به غرفه هایی که در مسیرمون قرار داشت وارد می شدیم حتی غرفه کشورهایی که نمی دونستیم چی هستن و کجای نقشه !کشور هایی  که غرفشون هیچ چیز خاصی نداشت و اینطوری وقت رو از دست می دادیم و غرفه های مهم تر و جالب تر رو نمیشد ببینیم. از اونجایی که غرفه های بسیار زیادی توی اکسپو هست ،واقعا توی سه روز نمیشه همه رو دید پس باید با برنامه ریزی پیش رفت و وقت رو برای بازدید از غرفه های جالب تر گذاشت با توجه به این که خیلی از غرفه های برتر اکسپو صف طولانی داشتند همون روز اول اولین غرفه ای که ما دیدیم ازبکستان بود که بدون هیچ معطلی در صف واردش می شدیم البته اونقدر هم بد نبود.

بعضی از غرفه‌ها واقعاً صف‌های طولانی داشتند که حتی به دو ساعت هم میرسید یعنی دو ساعت باید توی صف منتظر میموندیم تا بتونیم وارد پاویلیون اون کشور بشیم و توی خود مسیر صف یه جاهایی تابلو گذاشته بودند که یعنی مثلاً از اینجا تا زمانیکه نوبتتون بشه و برید داخل یک ساعت یا ۳۰ دقیقه طول میکشه که عکسش رو می‌بینید .

حالا بذارید براتون از غرفه های جذابی که دیدم بگم .خیلی تعریف غرفه آلمان و ژاپن رو شنیده بودم و می‌خواستم حتماً این دوتا رو ببینم. آلمان واقعاً یکی از جذابترین ها بود ولی حیف که همه چیز رو نمیشه به زبان آورد یا نوشت و باید اونجا می بودید و تجربه می‌کردید. اول اینکه صف بسیار طولانی داشت و بیشتر از یک و نیم ساعت توی صف ایستادیم ولی ارزشش رو داشت .

توی صف که بودیم چیزی که توجهمون رو جلب میکرد تعداد زیاد کالسکه بچه بود و این نشون میداد که مردم حتی با بچه ی کوچیک و سختی هاش بازهم برای دیدن اکسپو اومدن.کم کم که صف جلو می‌رفت و به ورودی غرفه نزدیک میشدیم، ازمون اسممون رو می پرسیدند و چاپ میکردند و به صورت یک کارت باید آویزون گردنمون می کردیم. البته کارت ساده نبود و نزدیک دستگاه ها یا مانیتورها که می شدیم اسممون روی مانیتورها به نمایش در میومد و مثلاً می‌نوشت Hello Zahra و برای برخی بازی‌ها از حسگرش استفاده می‌شد که جالب بود و در انتها که از غرفه خارج می‌شدیم باید تحویلش می‌دادیم و بعد می‌رفتیم بیرون.

که باز هم اگه کسی تحویلش نداده بود، روی مانیتور انتهایی درب خروجی اسمش رو می نوشت که کارتش رو تحویل بده .تم غرفه بیشتر محیط زیست بود. درهر غرفه قسمت های مختلفی وجود داشت. در یکی از قسمت های ابتدایی وارد یک فضا می شدیم که استخر توپ زرد وجود داشت و راهنمای پر انرژی اون قسمت می گفت که میتونید برید داخلش و مردم هم عکس های جذاب می‌گرفتند.

در قسمت های دیگه غرفه آلمان هم بازی های مختلفی بود که هر کس دوست داشت صبر می کند نوبتش بشه و بازی مورد نظرش رو انجام می داد. توی یه قسمت هم که مثل یک سینما درستش کرده بودن، برای بچه ها برنامه موزیکال اجرا می کردند. و یکی از قسمت‌های انتهایی که بسیار هم جذاب بود، اول باید باز تو صف می ایستاده ایم تا نوبتمون بشه و بعد در باز می شد و چندین نفر با هم وارد یه اتاق بزرگ تاریک می شدند که تاب هایی وسطش قرار داشت.

اول همه روی تاب ها می نشستند و بقیه که متاسفانه ما جز آنها بودیم به عنوان تماشاگر روی صندلی‌های ثابتی که گوشه سالن بود می نشستن. بعد روی مانیتور های بزرگ که در واقع تمام دیوارهای دور تا دور سالن رو پوشونده بود فیلمی پخش میشد و در آخر برنامه هم اسم همه افرادی که توی سالن بودن روی مانیتورها نمایش داده میشد و تاب ها هم کم کم با هم شروع به تاب خوردن می‌کردند و همزمان گوی‌هایی از وسط سالن پایین میومدن و هماهنگ با هم حرکت می کردند که این هماهنگی و وحدت بسیار زیبا بود و حس خوبی داشت .این قسمت واقعا زیبا و تاثیرگذار بود ولی حیف که ما نتونستیم روی تاب بنشینیم و فقط تماشاچی بودیم و حیف که نمیشه زیبایی و حس خوب اون لحظه رو توی نوشته ها آورد.

در مورد غرفه ژاپن شنیده بودم که صف بسیار طولانی داره و باید صبح زود رفت که خلوت تره.کلا برای بازدید از غرفه هایی که صف زیادی دارن بهتر بود صبح بریم چون ظهر و خصوصاً ساعت ۳، ۴ اوج صف ها بود. اما به غرفه ژاپن که رسیدیم صفی در کار نبود. جلوتر رفتم ببینم چه خبره و متوجه شدم دیگه صفی  وجود نداره و برای جلوگیری از معطل شدن توی صف، کل ورودی غرفه شان را به صورت رزروی در اوردن و از قبل و از راس ساعت ۹ صبح باید وارد اپلیکیشن خود اکسپو می شدیم و در قسمتی که می گفتند، یه ساعتی که خالی بود رو برای خودمون رزرو می کردیم و بارکدی برامون ساخته می‌شد.

در ساعت رزرو شده با نشان دادن بارکد مستقیم و بدون معطلی در صف وارد غرفه ی ژاپن می شدیم. به نظر شاید خوب تر از صف بود، اما متاسفانه نمی شد به راحتی ساعت رزرو کرد چون از همون ساعت ۹ صبح که رزرو شروع میشد ساعت ها پر بودن و این مشکل را فقط ما نداشتیم و یه خانم خارجی را هم دیدم که داشت به یکی از کارکنان غرفه می گفت که از قبل از 9 دارم تلاش می کنم رزرو کنم ولی نمیشه و ساعت ها پره.

من هم چون یکی دوبار نتونسته بودم رزرو کنم نگران بودم که نکنه بدون دیدن غرفه ژاپن مجبور بشم بازدید اکسپو رو تموم کنم. روز بعد هم باز تلاش کردم که رزرو کنم ولی نمی شد، اما یه دفعه یه ساعت خالی پیدا شد که خود دختر ژاپنی که مسئول اونجا بود هم تعجب کرده بود... همون موقع سریع رزرو کردیم. چون ما 4 نفر بودیم و تونستیم فقط 2 نوبت رزرو کنیم، گفتند که مشکل نداره و می تونید هر دو نفرتون با یه نوبت رزرو شده وارد بشید ولی فقط یه دستگاه میتونیم بهتون بدیم  برای هر دو نفر.

ما هم که خوشحال از اینکه میتونیم حداقل غرفه ژاپن را ببینیم قبول کردیم. تو غرفه ژاپن در بدو ورود الکل قرار داشت که باید ضدعفونی می کردیم و بعد به هممون یه گوشی با هندزفری می دادند که به ما دو نفر یه دونه دادن، البته کمی که جلوتر رفتیم اومدن و به کسایی که دو نفر باهم از یک گوشی استفاده می کردند یه گوشی و هندزفری دیگه هم دادن و دیگه هر توضیحی رو با همین هندزفری ها باید گوش میکردیم و توی گوشی هم بعضی چیزها نمایش داده میشد .

غرفه ی ژاپن حس بسیار خوبی داشت یه جورایی رویایی بود .من آرامش خیلی زیادی احساس می کردم .خود کارکنان غرفه ژاپن هم بسیار خوش برخورد و مهربان و محترم بودند .تو یه قسمت از غرفه ژاپن یه سری ماکت هایی با ابزار و وسایل کوچک ساخته شده بود که خیلی بامزه بودند و عکس بعضی هاش رو براتون میزارم.

در پایان غرفه ی ژاپن هم برای اکسپو 2025 که در ژاپن برگزار خواهد شد تبلیغ می کردند. در غرفه ی سوییس هم توی یه بخشش در اتاقی تاریک مسیر سربالایی رو درست کرده بودن و مه و صداهای کوهستان که پخش میشد فضای کوهستان های آلپ رو تداعی می کرد.

غرفه دیگه ای که واقعا جذاب بود برای من، غرفه مراکش یا مغرب بود که ما شب ازش بازدید کردیم. در غرفه مراکش اول همه افراد با هم وارد یک آسانسور بزرگ می شدند که 93 نفر ظرفیت داشت. اولین بار بود همچین آسانسور بزرگی میدیدم. البته آسانسور بزرگ دیگه ای هم بعدا توی غرفه فلسطین دیدیم.

 همه با آسانسور به طبقه هفتم  میرفتیم.غرفه مراکش دورتادورش ساختمان بود و هرکس از طبقه هفتم دیگه خودش پایین می رفت توی هر طبقه اتاق ها و قسمت های مختلف قرار داشت که میشد بازدید کرد. اکثر غرفه ها مغازه برای فروش اجناس کشورشون یا رستوران و کافه داشتند ولی قیمت ها بسیار بسیار گران بود و اصلاً ارزش خرید کردن نداشت اونم با پول بی ارزش ما...

غرفه جذاب تایلند که با اینکه زیاد در موردش نخونده بودم، اما به نظرم خیلی عالی بود. مخصوصاً در یکی از قسمت هاش که مثل سینما افراد در جایگاه تماشاگران می‌نشستند و از مانیتور رو به رو و یه حوض آب که زیرش قرار داشت چیزی پخش می شد و توی حوض هم با نور و فواره جذابیت زیادی درست کرده بودن و یه سری افکت هایی هماهنگ با فیلم وقتی قسمت های مختلف تایلند رو نشون میداد انجام میشد مثل وزش باد و حس طراوت آب و یا پاشش قطرات ریز آب و غیره که فضا رو واقعاً جذاب کرده بود.

نماد غرفه تایلند دو عروسک بودند که در مورد کشورشان تایلند توضیح می‌دادن و روی مهر این کشور هم عکسشون وجود داشت. در اتاق بعدی هم ادامه فیلم با توضیح همون دو عروسک بود و باز هم افکت هایی مثل لرزش جایگاه تماشاگران و رنگ نور سالن و صدا های جذاب فضا را خیلی عالی می کرد. در قسمت دیگه هم روی یک مانیتور بزرگ که شکل یک هرم برعکس داشت و به سقف وصل بود، مردم دور تا دور سالن ایستادند و کلیپی را تماشا می‌کردند که به معرفی افراد خارجی که به تایلند رفتند و سالهاست اونجا زندگی و فعالیت می کند می پرداخت.

ورودی غرفه بلژیک به هر نفر ۱ یک عدد بیسکویت لوتوس بیسکاف می‌دادند که طعم جالب و خوبی داشت و اولین بار بود می خوردم. این غرفه پله برقی داشت در ابتدا که بسیار جذاب نورپردازی شده بود.در یه قسمت از غرفه بلژیک صف کوتاهی بود که هرکس میخواست میرفت روی صندلی می نشست و کارکنان بهش عینک واقعیت مجازی می‌دادند( روی صندلی نوشته شده بود ایستگاه بعد مریخ) و قسمتهایی از فضا به صورت سه بعدی نمایش داده می شد.

 یکی از غرفه هایی که خیلی برام مهم بود حتما ببینمش غرفه‌ی کره بود.ظاهر بیرونی پر از مکعب هایی بود که در زمانهایی به صورت هماهنگ حرکت می‌کردند و در شب نور پردازی زیبایی داشت. وقتی توی صف ایستاده بودیم، فردی تعدادی کاغذ پخش می‌کرد و می‌گفت که کاغذها رو نگهدارید که جایزه میدن و موقع خروج از غرفه با نشان دادن اون برگه یه سری چیزها میدادن مثل ماسک با آرم غرفه کره، پیکسل و غیره که یادگاری قشنگی بود.

غرفه هایی که هدیه ای به بازدید کننده ها میدادن مثل مالدیو که خودکار می داد و خود کره و بلژیک خیلی کار مفید و خوبی انجام می دادن چون تا همیشه توی ذهن بازدیدکننده میمونه . درب ورودی غرفه کره به هر نفر یک گوشی می دادند و توضیح می‌دادند که چیکار باید بکنیم . در مسیر حرکت قاب هایی قرار داده شده بود که وقتی دوربین گوشی رو سمتشون می‌گرفتیم چیزهایی نمایش داده می شد البته به نظرم اونقدر هم جذاب نبود.

توی یه قسمت از غرفه ی کره وارد اتاقی می شدیم که کلیپی روی سقفش نمایش داده می شد و مردم روی تشک های نرم و بزرگی که روی زمین بود دراز می‌کشیدند و کلیپ رو می دیدند. این غرفه اجرای موسیقی و نمایش هم داشت که برای تماشا کردنش نیاز به ایستادن و منتظر ماندن توی صف نبود و چند بار در روز در حدود ۱۰ دقیقه یک گروه پسر اجرا داشتند.

خیلی دوست داشتم که حتماً غرفه فلسطین رو هم ببینم و به نظرم خیلی هم جالب بود و از بسیاری از غرفه های دیگه بهتر بود  برای ورود به غرفه فلسطین باید توی صف منتظر میموندیم و  چند نفر باهم رو وارد غرفه می کردند و خانمی در مورد فلسطین بسیار جذاب توضیح میداد بدون صحبت در مورد اتفاقات منفی یا مظلومیت فلسطین و... بعد همه وارد آسانسور خیلی بزرگی می شدیم و بالا می‌رفتیم.

در یک قسمت جذاب یک میز دایره ای خیلی بزرگ قرار داشت که دورتادورش صندلی بود و روبروی هر صندلی روی میز بشقاب قرار داشت و همزمان که روی مانیتور تصویری از غذاها و غیره نشون داده می‌شد با پروژکتور هم وسط میز عکس غذا نشان داده می شد و بعد غذا توی بشقاب ها کشیده شده چرخ می خورد و عوض میشد و جذابیت زیادی داشت.

توی اتاق دیگه هم چیزهایی شبیه کوزه قرار داشت که وقتی سر و نزدیکش می‌بردیم یه عطر از توش بیرون می اومد و باید حدس می‌زدیم عطر چی هست و بعد خودش پاسخش و توضیحات رو روی مانیتور می نوشت.در انتها و در طبقه پایین هم کلیپی با موسیقی عربی زیبایی پخش می شد و دیوارها با نقاشی و قاب های مربوط به فلسطین و قدس پوشیده شده بود.

غرفه ی ایتالیا هم دو صف داشت یکی برای تور انگلیسی که خیلی طولانی بود و یکی برای تور ایتالیایی که یا خالی بود یا افراد خیلی کمی توش می ایستادند. نوبت ما که رسید پسری توضیحات تور رو به انگلیسی میداد که به خاطر اسمش که روی لباسش زده شده بود فکر کردیم شاید ایرانی باشه ولی بعد از پایان تور فهمیدیم افغانی بود و در ایتالیا دانشجو بود و اینجا در غرفه ی ایتالیا کار میرد.

غرفه ی ایران نمای بیرونش از مهره هایی پوشیده شده بود که مثل مهره های تسبیح از بالا به پایین آویزون بودن، اول فکر کردم که نماد تسبیح باشن اما خودشون میگفتن که قصه ی هزار و یک شب هست، در کل نمای بیرونی قشنگی داشت و مردم با این مهره ها عکس می گرفتن. قسمت هایی هم فروشگاه فرش داشتند و رستوران غذاو نوشیدنی ایرانی.  اما نسبت به خیلی غرفه های دیگه اونقدر روش کار نشده بود و جذابیت زیادی نداشت که مردم رو جذب کنه.

جاهای دیدنی دبی که از قبل در موردشون تحقیق کرده بودم و با سنجش وقت و علاقه مندی و بودجه قصد دیدنشون رو داشتیم گلوبال ویلج ، میراکل گاردن ، برج خلیفه و رقص فواره ها و ساحل بود. برنامه ی یکی از روزهامون دیدن میراکل گاردن بود پس هتل رو به مقصد میراکل گاردن ترک کردیم . میراکل گاردن یک جور باغ پر از گل زیبا هست و معمولا از ماه های نوامبر یا اکتبر باز میشه و بهترین زمان برای بازدید ازش در فصل زمستان هست که هوا خنک تره.

بلیط میراکل گاردن ۵۵ درهم بود و ساعت کارش هم از ۹ صبح تا ۹ شب و در آخر هفته ها از ۹ تا ۱۱ شب هست. باغ پروانه ها هم در همون نزدیکی قرار داره که باید براش بلیط جداگانه تهیه بکنیم که ما از اونجا بازدید نکردیم. میراکل گاردن پر از گلهای اطلسیه و جالب این بود که بیشتر تزیین و گل کاری ها با همین یه نمونه گل ولی در رنگ های متفاوت انجام شده بود.

نه فقط توی میراکل گاردن بلکه هرجای دیگه از دبی هم که میدیم اکثراً فقط همین یه گل در تزیینات استفاده شده اما همین گل رو اینقدر زیبا و خلاقانه در تزیینات استفاده میکردند که فقط چشم ها را به خودش جذب می کرد. عکس ها رو میذارم خودتون ببینید و لذت ببرید.همونجا در بستنی فروشی نفری یه اسکوپ بستنی به قیمت 12 درهم خوردیم.

MCOwJIpSrpfsV5C2rONB4EHacf15OMboymnsj2Ej.jpg
میراکل گاردن
ji4cq29CzBYWwRWEZoFA1cfl9Uj4atdCCbOs1HpJ.jpg

میراکل گاردن

va9PE8qO1My97I7Ng86fxOwezw1PJ9bNSe0iHXB9.jpg

dKeV8tzQ27EhdGtFABHMOruvdsgpgepQnxH8SafV.jpg

در این سفر از  گلوبال ویلیج هم دیدن کردیم. در گلوبال ویلیج نمادهای کشورهای مختلف و غرفه‌هایی از بعضی کشورهای دنیا  داره اما از غرفه های اکسپو بسیار کوچکتر هستند و فقط فروشگاه دارند و اجرای موسیقی و صفی هم وجود نداره. گلوبال ویلیج هر ساله در حدود ۶ تا ۷ ماه و در فصل هایی که هوا خنک تره مثل زمستان و پاییز باز هست ولی تاریخ دقیقش رو حتماً در سالی که میخواید برید چک بکنید.

ساعت کاری گلوبال از ۴ بعد از ظهر تا ۱۲ شب و در آخر هفته ها از ۴ تا ۱ شب هست. هزینه بلیط ورودی هم بیست درهم هست.ما با تاکسی به گلوبال ویلج رفتیم. غرفه ی ایران در گلوبال ویلیج برعکس اکسپو غرفه بسیار خوب و با ظاهری زیبا بود و فروشگاههای فرش و زعفران و آجیل و غیره داشت. ساعتی که ما اونجا بودیم اجرای موسیقی ایران تمام شده بود اما اجرای موسیقی یکی از کشورهای عربی را دیدیم. 

غرفه ی آفریقا هم خیلی حس و حال خوبی داشت و مغازه هایی که دکورهای آفریقایی را می‌فروختند و آهنگ فوق العاده آفریقایی که پخش می شد عالی بود. در برخی غرفه ها برش میوه های استوایی را می‌فروختند به قیمت هر بسته ۲۰ درهم خیلی دوست داشتم بچشم و در عین حال میترسیدم بی مزه باشه و حیف بشه و آخرش هم متاسفانه نخریدم و پشیمونم.

آدم میره سفر که همین چیزای جدید رو تجربه کنه دیگه. اما شیرینی کره‌ای، کیک تریلیچه استانبول ،سیمیت ،آب انار و آب انبه و... رو خریدیم و خوردیم. در غرفه ی ژاپن هم موچی میفروختن که دیگه به نظرم واقعا گرون بود و ارزشش رو نداشت و با وجود اینکه دوست داشتم امتحان کنم نخریدم. دیگه آخر شب شده و با وجود اینکه هنوز بعضی از غرفه ها رو ندیده بودیم باید برمیگشتیم.

می خواستیم برگردیم که هیچ تاکسی عادی درب گلوبال نبود و فقط تاکسی های سیاه رنگ بودن که بهمون گفتن فقط همینا هستن و قیمتشون بسیار گرونترر بود اما چاره ای نبود و با همین تاکسی ها به هتل برگشتیم شاید حدود ۸۰۰ تا یک میلیون تومان فقط پول تاکسی برگشت اون شب شد و من توی تاکسی فقط داشتم حرص میخوردم....

یک روز عصر رو هم به دیدن برج خلیفه و رقص فواره ها و دبی مال اختصاص دادیم.با تاکسی به سمت دبی مال و برج خلیفه رفتیم که هر دو کنار هم هستند . اول وارد دبی مال شدیم. درهای ورودی بسیار بزرگ و زیبایی داشت و دربان هایی که درها رو نگه می‌داشتند و چندین نفر هم رو به روی در ایستاده بودند که وقتی مردم با ماشینشون میومدن روبروی در ،اون ها سوئیچ رو میگرفتن و پارک می کردند ...

همین قدر باکلاس و دیگه مشخص قیمتهای داخلش چه خبره . در قسمتهایی از دبی مال، مانیتورهای قرار داره که فروشگاه و برندی که می‌خواهید بازدید بکنید رو سرچ میکنید و بهتون آدرس میده که کجا قرار داره, برای همین موضوع اپلیکیشن هم داره که اگه به کارتون میاد میتونید دانلودش کنید.

در ورودی و بعضی فروشگاه ها گاهی یکی از کارکنان ایستاده بود و از مشتریان می خواست که صبر کنند ،چون تعداد افراد خاصی در هر بار میتونستن وارد فروشگاه بشن (فکر کنم به خاطر موضوع کرونا) ما هم فقط وارد ۲، ۳ تا مغازه شدیم جهت ویندو شاپینگ ! قیمت‌ها هم که مشخصه سرسام آور بود مثلاً یک کیف برند خوشگل بیشتر از ۶۰ میلیون تومان می‌شد به پول ما!

یه کافه فوق العاده قشنگ هم که فقط قشنگ بود رو هم دیدیم و قیمت یه برش کیکش حدود ۴۰ درهم یعنی در حدود ۲۸۰ هزار تومان می شد... از در دیگه دوبی مال که سمت برج خلیفه و فواره های دبی بود خارج شدیم. اولین بارم بود برج خلیفه خوشگلی که همیشه توی گوشی و عکس و موقع سال نو میلادی و... می دیدم رو اینبار از نزدیک می بینم. خیلی حس قشنگی بود به خصوص موقع رقص فواره‌ها برام باور نکردنی بود که این لحظه زیبا رو خودم با چشمای خودم تماشا می کنم.

از ساعت ۶ عصر ،هر ۳۰ دقیقه یک بار یک آهنگ پخش می‌کردند و فواره ها هم هماهنگ با آهنگ روشن می شدند. ما مدتی اونجا بودیم و چهار بارش را دیدیم و آهنگ های عربی ، انگلیسی و کره‌ای پخش کردن و یک بار هم نورپردازی خود برج با آهنگ بی کلام انجام شد. جمعیت اونجا با وجود کرونا و محدودیت هاش واقعا جمعیت فوق العاده زیادی بود.

برای برگشت به ایران هم نیاز به تست پی سی آر بود .تورلیدر که یک بار هم حتی ندیدیمش و فقط  پیام صوتی میداد و تورها رو معرفی می‌کرد ،گفت میان هتل و ازتون تست می گیرند و هزینش برا هر نفر ۱۷۰ در هم میشه. ما ترجیح دادیم بیشتر تحقیق کنیم، کلینیک‌ها ۱۵۰ در هم برای تست میگرفتن که خب به صرفه تر میشد.

اما دیدیم بیمارستان ایرانی توی دوبی ۱۲۰ درهم برای تست میگیره قبل از اینکه بریم برای تست دادن توی تحقیقاتم متوجه شده بودم که با داشتن بلیط اکسپو مردم می تونن تا سه بار از کلینیک ها و مراکز مشخص شده که اسم و آدرسشون توی pdf در سایت خود اکسپو نوشته شده بود به رایگان تستpcr  بدن .بیمارستان ایرانی هم خوشبختانه توی این لیست بود و منو تصور کنید که با دونستن این موضوع چقدر خوشحال بودم اینطوری هم برای بار آخر با داشتن تست پی سی آر میتونستیم وارد اکسپو بشیم(چون اعتبار تست قبلمون تمام شده بود) و هم با همان تست میتونستیم از دبی خارج بشیم و هیچ هزینه‌ای هم پرداخت نمی کردیم.

اگر حساب کنید نسبت به نفری ۱۷۰ که تورلیدر می گفت، حدود ۴ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان صرفه‌جویی تو هزینه‌ها می‌شد. اینم یه جای دیگه بود که حس میکردم برد کردم و خدا راهو برامون راحت و زیبا تر کرده بود. نتیجه تستی که صبح دادیم، عصر برامون پیامک شد و تست همه خدا رو شکر منفی بود.

شب آخر که میخواستیم به فرودگاه بریم داشت دیرمون می شد و از پذیرش هتل خواستیم برامون تاکسی بگیره که سعی کرد با اپلیکیشن اینکار رو بکنه ولی تاکسی پیدا نشد، من هم استرس خیلی زیادی داشتم که جا نمونیم. از پدیرش خواستیم که هر طور شده یه تاکسی برامون پیدا کنن یا خودشون اگر میتونن ما رو به فرودگاه برسونن که هیچ نتیجه ای نداشت و اینم یه دلیل دیگه بود که باعث نارضایتی ما از این هتل شد. بعد با تماس با تور لیدر ازشون راهنمایی گرفتیم و مجبور شدیم خودمون با ساکهامون سمت خیابون بریم و اونجا تونستیم برای رفتن به فرودگاه تاکسی بگیریم.

در فرودگاه بعد از چک کردن تست پی سی آر ، روی پاسپورتمون یه برچسب سبز میزدن که در فرودگاه مقصد این برچسب رو چک میکردن که داشته باشیم. فرودگاه دبی هم بسیار بزرگه و علاوه بر این که کلی پیاده راه رفتیم یه مسیری رو هم با مترو خود فرودگاه رفتیم تا به گیت مورد نظر رسیدیم و می گفتن که پرواز تاخیر داره ولی حتی میزان تاخیر یا زمان تقریبی پرواز رو هم توی تابلو ها نمینوشتن .... در مدتی که منتظر پرواز بودیم از استارباکس فرودگاه یک ماچا خنک خریدم که اصلا مزش رو دوست نداشم...

پرواز ما با هواپیمای ایران ایر و به مقصد شیراز بود با مهماندارانی خوش برخورد ولی هواپیمایی قدیمی و پروازی پر از تکان که حالم رو بد کرد اما خوشبختانه به سلامت به مقصد رسیدیم و پرونده ی این سفر بسته شد. امیدوارم از خوندن این سفرنامه لذت برده باشید و اگر اشتباهی در نگارش سفرنامه وجود داشت به بزرگی خود ببخشید. به امید سفرهای خوب آینده برای شما عزیزان که تا پایان همراهم بودید.

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر