سفر جذاب 13 روزه به گرجستان با خودروی شخصی

4.7
از 20 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفر جذاب 13 روزه به گرجستان با خودروی شخصی

همیشه یک کشش و علاقه‌ای برای نوشتن سفرنامه در من بوده و هست، مخصوصاً روزها و هفته‌های اول بعدِ برگشتن از سفر، منتها مثل اغلب تصمیم‌هام! در درون ذهنم خاک می‌خورد، ولی این بار می‌خوام توصیه‌های ذهن اهمال کارم را نشنیده بگیرم و سفرنامه گرجستان زیبا را بنویسم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

شروع سفر هفت نفره ما ساعت ۴ صبح ۲۸ تیرماه سال ۱۴۰۲ با دو ماشین و همسفرهایی عالی و خوش سفر، که یکی از مهم‌ترین شرط‌های سفرِ به یاد ماندنی است، از شهر مرند به سمت مرز بازرگان بود. البته سفر برای من از سی چهل روز قبل شروع شده بود،از وقتی که تصمیم به سفر گرفته شد، انتخاب همسفر، برنامه‌ریزی سفر، انتخاب هتل و مسیر، همه این‌ها برای من جزء لذت بخش سفر محسوب میشن. جادۀ بازرگان از سه راهی ایواوغلی تا گیت ورودی منطقه آزاد ماکو، یکی از افتضاح‌ترین مسیرهای اصلی ترانزیتی ایران هستش، جاده ای دو طرفه و پر پیچ و خم، با حجم بالایی از کامیون‌ها و تریلی‌ها. ما این مسیر را تا شلوغ نشده بود طی کردیم و ساعت ۷ صبح رسیدیم گمرک بازرگان.

تشریفات اداری و گمرکی حدود دو ساعت زمان برد. برای خروج از مرز با خودرو، به رسید کاپوتاژ ماشین، پلاک، گواهینامه و کارت ماشین بین المللی، بیمه ترکیه و همچنین واریز عوارض شرکت نفت که برای ۲۰۶ من حدود یک میلیون و هفتصد هزار تومان بود، احتیاج هست. اگر سند ماشین به نام خودتان نباشه، باید از مالک وکالت‌نامه داشته باشین. برای کاپوتاژ؛ با ماشین و مدارک ماشین به نزدیک‌ترین گمرک محل زندگیتان مراجعه کنید، یه ساعت کار داره و حدود ۱۵۰ هزار تومان هزینه. بیمه ترکیه را هم میشه از نمایندگی بیمه، واقع در محوطه گمرک سمت ترکیه تهیه کرد، هم از شهر خودتون. نمایندگی ترکیه حدود پنجاه لیر ارزونتر بود.من بیمه یک ماهه ماشین را هفتصد لیر خریده بودم. برای پلاک، گواهینامه و کارت ماشین هم به یکی از کانون‌های جهانگردی شهرتون مراجعه کنید، حدود دو میلیون هزینه این سه تا میشه.

راهنمای جهانگردی با خودروی شخصی

سمت ترکیه  همه بار و بندیلمون را از ماشین آوردیم پایین، تا مامور گمرک بازرسی کنه. چه سمت ترکیه چه سمت ایران بهتره به هیچ وجه عصبانی نشید و به کسی هم اعتماد نکنید! توصیه و رهنمود یه ذره زیاد شد به نظرم!!

اولین تفاوت فاحشی که سمت ترکیه به چشم میاد، اتوبانی استاندارد، خلوت و طبیعتی بکر و چشم نواز و صد البته تمیز با چشم اندازِ برفی قله کوه آرارات هستش. مقصد ما شهر ساحلی باتومی بود.  باید با ۴۸۰ کیلومتر رانندگی، از شهرهای دوغوبایزید، ایغدیر، کارس، آرداهان، شاوشات، آرتوین و هوپا عبور می‌کردیم. طبیعت مسیر به شدت زیبا و بکر بود، و می‌طلبید هر نیم ساعت پارک کنی و محو خلوتی و آرامش اطراف بشی. شاوشات  مشهور به آلپ ترکیه، واقعا چشم اندازهای فوق العاده ای داره.

شاوشات

شاوشات

پارک جنگلی lelvant نرسیده به شاوشات - هزینه ورود هر خودرو بیست لیر
پارک جنگلی lelvant نرسیده به شاوشات - هزینه ورود هر خودرو بیست لیر
شاوشات به آرتوین

شاوشات به آرتوین

نهار را در یکی از شهرهای کوچک بین راه خوردیم، جادهٔ کوهستانی و جنگلی آرتوین را با تعداد زیادی تونل و اتوبانی تحسین برانگیز پشت سر گذاشته، نزدیک‌های غروب رسیدیم مرز سارپی و قسمت پراسترس سفرِ زمینی گرجستان، برای ایرانیان!!

بین گرجستان و ترکیه سه تا مرز زمینی فعال هست. یکی همین سارپی، یکی مرز واله؛ که بیشتر برای عبور ماشین‌های باری هستش و یکی هم مرز آکتاش که تازه افتتاح شده و برای رفتن به تفلیس مسیر نزدیک‌تریِ . بنا به تجربه، بهترِ از مرز سارپی عبور کنید چون مـأموراش کمتر سختگیرند و ایرانی زیاد دیدن و عادت کردند. به محض ورود به محوطه گمرک گرجستان تا مأمور گرجی ما را دید، با بیسیم اطلاع داد که ایرانی وارد شده، ما رو راهنمایی کردن به کناری تا افسر بیاد سوال و جواب و بازدید ماشین. افسر گرجی به زبان‌های انگلیسی و ترکی مسلط بود. من تو پاسپورتم دوتا مهر ورود به گرجستان داشتم. افسر بدون سوال و جواب و بازدید ماشین اجازه ورود داد. مهم‌ترین مسئله اینه که ثابت کنید هدف از سفرتون توریستی هستش. برنامه سفر تور گرجستان، واچر هتل (حتماً می‌خوان) بیمه مسافرتی، نداشتن استرس و هول نشدن... همین

غروب دریای سیاه
غروب دریای سیاه

به محض ورود به گرجستان با انبوهی از ماشین‌های به روز و مدرنِ خودروسازهای آلمانی، ژاپنی و آمریکایی مواجه شدیم، که باعث شد ۲۰۶ سواری مثل من یه ذره اعتماد به نفسشو از دست بده و پشت فرمان جمع و جورتر بشینه! و توجیه اینکه همه مادیات بعدِ یه مدت جذابیتشو از دست میدن و عادی میشن!! ولی اون موقع چقدر دلم می‌خواست بگم؛ همین قدری که شما پول برای ماشین دادین من هم دادم، منتها شما تویاتا کمری سوار شدین من پژو ۲۰۶ فیک. (قیمت ماشین در گرجستان بسیار پایین هستش)

باتومی از مرز ۲۰ کیلومتر فاصله داره. تو گمرک گرجستان یه برگه دادن بهمون که آدرس و کروکیِ نمایندگی بیمه گرجستان را مشخص کرده، حدود ۷ کیلومتری مرز هستش، حتماً حتماً ماشین را اونجا بیمه کنید. ۱۵ روزش ۳۰ لاری (واحد پول گرجستان) بود.

تندیس علی و نینو

تندیس علی و نینو

در مرکز شهر باتومی آپارتمانی نوساز و سه خوابه را برای سه شب، از سایت booking.com به قیمت شبی ۱۱۰ دلار رزرو کرده بودم.  اونموقع هر دلار ۲.۶۰ لاری بود، حدود ۲۰ هزار تومان. صرافی هم سر هر کوچه و خیابان هست. ما برای رفت و آمد داخل شهر از اتوبوس‌های عمومی باتومی استفاده می‌کردیم. نرخ بلیط دو دهم لاری بود، که باید کارت تهیه می‌کردیم، ولی ما چون نفهمیدیم از کجا کارت بگیریم (البته تلاش زیادی هم نکردیم) همینطوری مجانی سوار می‌شدیم. خود گرجی ها هم اکثراً کارت نمیزدن البته! 

BOLT یکی از مشهورترین تاکسی اینترنتی های گرجستان هستش که برای مسیرهای داخل باتومی حدود ۵ لاری قیمت می‌داد. برای استفاده از تاکسی اینترنتی حتما به سیمکارت گرجی نیاز هست. برای خرید سیم کارت "magti" را در گوگل مپ سرچ کرده و به یکی از دو نمایندگی magticom رفتیم، ارزونترینش برای توریست با حجم پنج گیگابایت ۱۵ لاری بود که یک هفته اعتبار داشت.( حتما اپراتورهای دیگه با شرایط متفاوت، هم هستش). البته اینترنت مجانی با سرعتی قابل قبول در باتومی و مرکز شهر تفلیس در دسترس بود.

undefined

شهرِ به سرعت در حال توسعۀ باتومی

شهرِ به سرعت در حال توسعۀ باتومی

بندر زیبای باتومی بین ارتفاعات جنگلی و دریای سیاه واقع شده، شهر از دو قسمت مدرن در امتداد ساحل و قدیمی تشکیل شده. کارهای زیادی میشه در باتومی انجام داد ولی مشهورترینش؛ پیاده‌روی در بلوار ساحلیِ شش کیلومتری باتومی، آب تنی در دریا، پارک‌ها و دریاچه‌های زیبای داخل شهر، گردش در میدان اروپا و خیابان‌های اطراف، موزه‌ها، تندیس علی و نینو، تماشای فواره‌های موزیکال دریاچه آرگانی در شب و بوتانیکال پارک باتومی که واقعاٌ ارزش بازدید داره، ۸ کیلومتری شهر واقع شده و نصف روز زمان می‌بره قیمت بلیط ۲۰ لاری هست، با بولت میشه با هزینه ۲۰ لاری رفت و برگشت، اتوبوس هم داره البته. بیرون شهر اگه امتداد رودخانه acharistskali را دنبال کنید؛ چند تا آبشار، پل تاریخی و مناظر دیدنی زیادی داره به همراه رفتینگ در رودخانه.

تصویر برج الفبای گرجی از کابین چرخ و فلک

تصویر برج الفبای گرجی از کابین چرخ و فلک

وقتی من محل زندگی خودم را ترک می‌کنم و وارد شهر و به خصوص کشور جدیدی می‌شم، ناخودآگاه شروع به مقایسه کردن می‌کنم، یکی از آزاردهنده‌ترین تفاوت‌ها برای من؛ پاکیزگی و عدم وجود زباله در طبیعت و کنار جاده‌ها و دست درازی حداقلی به طبیعت، در هر دو کشور گرجستان و ترکیه بود. تخریب محیط زیست و حجم انبوهی از زباله در طبیعت کشور ما فاجعه‌ای فرهنگی و زیست محیطی است که به احتمال زیاد مردم ایران تاوان سنگینی را بابت این کج رفتاری با طبیعت خواهند پرداخت. استان کردستان به لحاظ پاکیزگی و حفظ محیط طبیعی سرآمد بقیه استان‌هاست به نظرم.

صرف غذا در رستوران‌های باتومی برای خانواده ۴ نفره بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ لاری هزینه داشت، غذاهاشم طوری که یا خیلی خوشتون میاد یا اصلاً نمی‌پسندید (طبق تحقیقات گسترده با جامعه آماری ۷ نفره). به نظرم خاچاپوری یا به نوعی پیتزای گرجی میتونه باب طبع اکثریت و گردشگران تور باتومی باشه.

  

nuri lake یکی از دریاچه های داخل شهر باتومی

nuri lake یکی از دریاچه های داخل شهر باتومی

پیاده‌روی و قدم زدن در شب‌های باتومی به خصوص در بلوار ساحلیِ زنده و پر ازدحام در هوای مطبوع باتومی، بسیار دلچسب و به یاد ماندنی بود. اکثر توریست‌های این شهر روس‌ها و عرب‌ها بودند. پس از تحویل دادن آپارتمان، که به صورت تماس با مالک و پرسیدن اینکه کلید را کجا بزاریم هست! ( این حس اعتماد بسیار لذت بخشِ ) راهی شمال گرجستان و دامنه‌های جنوبی قفقاز شدیم.

مقصد بعدی ما، شهر کوچک و زیبای مستیا در فاصله ۲۷۰ کیلومتری شمال باتومی بود. پس از شش ساعت رانندگی و عبور از شهرهای پوتی و زوگدیدی، رسیدیم مستیا. به دلیل دو طرفه بودن جاده‌ها، زیاد بودن شهرها و روستاها در مسیر و حضور بسیار پررنگ گاوها وسط جاده -که ایستاده و نشسته در حال گرفتن حمام آفتابند، بعضاً باید کاملاً توقف میکردیم و یک بوق ممتد گاوی میزدیم تا جاده باز بشه- متوسط سرعت حدود ۵۰ کیلومتر در ساعت است. مسیر از زوگدیدی به بعد کوهستانی و بسیار زیباتر شد. کلاً همه جای گرجستان سرسبز و دیدنی هستش، ولی دامنه‌ها و کوهستان‌های رشته کوه قفقاز با قله‌های برف گیر و چشم اندازهای غیر قابل توصیف، یه سر و گردن زیباتر از بقیه مناطق هستند.

دریاچۀ سد اینگوری

دریاچۀ سد اینگوری

در مسیر مستیا، دقیقاً در نقطه صفر مرزی گرجستان و روسیه قله ۴۷۰۰ متری اوشبا، زیباترین و از لحاظ صعود دشوارترین قله قفقاز معروف به ملکه قفقاز، خودنمایی می‌کند. قله‌ای مسحور کننده که تماشای صلابتش از دور و تصور اینکه کوهنوردانی این قله را فتح می‌کنند، لرزه بر اندام می‌اندازد. (در سال ۹۴ کوهنوردانی از خراسان شمالی برای اولین بار از ایران طی ۱۲ روز این قله را فتح کردند _منبع اینترنت). 

قله اوشبا 

مستیا شهری بسیار کوچک و آرام با ۲۰۰۰ نفر جمعیت ساکن و حضور تعداد قابل توجه توریست و طبیعت گرد، به خاطر طبیعت کم نظیر، پیست اسکی، مسیرهای متعدد پیاده‌روی، طبیعت گردی و کوهنوردیش معروف هستش. ما طی دو روزی که اونجا بودیم هیچ هموطنی ندیدیم، بیشتر توریست‌های مستیا اروپایی و  همچنین از کشورهای جنوب شرق شرق آسیا بودند، که هر روز در مسیرهای پیاده‌روی و کوهنوردی مستیا، با کوله‌های حجیم در رفت و آمد بودند.

سه تا اتاق از یک هتل کوچک ۵ اتاقه ( Guesthouse Venera ) را برای دو شب، به قیمت شبی ۸۰ دلار رزرو کرده بودیم. هتل در واقع قسمتی از حیاط یک خانه روستایی، دارای آشپزخانه ای مجهز و اتاق ناهارخوری بود. در وسط حیاط هم یک آلاچیق بزرگ چوبی با یک میز ۸ نفره قرار داشت که برای صرف صبحانه عالی بود. مثل بقیه شهرها از نانوایی‌ها نان تازه (پُری به گرجی) شبیه بربری ولی بسیار خوشمزه‌تر، که در تنور پخت میشد، به قیمت یک و نیم لاری تهیه می‌کردیم.

نان گرجی - عکس از اینترنت

نان گرجی - عکس از اینترنت

آب لوله کشی چه اینجا چه باتومی بسیار گوارا و خنک بود، ما کلاً آب از سوپرمارکت تهیه نکردیم تو کل سفرمون.

undefined

دو شبی که اونجا بودیم، شب‌ها و صبح‌ها بارون می‌آمد بعد آفتاب می‌زد و عبور مه و بخار از روی شهر و تپه‌ها و جنگل جلوه‌های جادویی خلق می‌کرد. حدود ۶۰ کیلومتری مستیا، روستای تاریخی و دیدنی اوشگولی _ با برجهای سنگی عظیم _ واقع شده که چون نصف بیشتر جاده‌اش خاکی و سنگلاخی هست ما نرفتیم، البته می‌شد با روزی حدود ۵۰ یا ۶۰ دلار یک ماشین شاسی بلند با راننده یا بدون راننده کرایه کرد.

مادر و پسری آلمانی در حال رکاب زنی در جاده های گرجستان
مادر و پسری آلمانی در حال رکاب زنی در جاده های گرجستان

undefined

 

یکی از مسیرهای کوهپیمایی را طبق تابلوهای راهنما بالا رفتیم و محو تماشای زیبایی چشم انداز پایین شدیم، می‌شد ساعت‌ها نشست و مناظر پایین دست را تماشا کرد. مردم این شهر بسیار خونگرم و خنده رو بودند.

هتل آپارتمان

هتل آپارتمان

صبح روز سوم اقامت در مستیا، پس از صرف صبحانه و تحویل اتاق‌ها به سمت کوتایسی، در فاصله ۲۲۰ کیلومتری مستیا راه افتادیم. به خاطر باران شب گذشته، مناظر بسیار چشم نواز بودن. پس از ۵ ساعت رانندگی از مسیر مارتویلی رسیدیم کوتایسی. در این مسیر سه چهار تا از جاهای دیدنی گرجستان قرار داره؛ مجموعه آبشارها و کانیون مارتویلی، دره اُوکاتزه، غار پرومتئوس، و چندین و چندین آبشار زیبا. ما قبلاً دره اوکاتزه را رفته بودیم، این بار رفتیم کانیون مارتویلی، که دقیقاً سر راه بود. بلیط ورودی دره ۱۷ لاری هستش و برای قایق سواری هم باید هزینه جداگانه پرداخت شود.

کوتایسی را چون قبلاٌ رفته بودیم، فقط یک شب میموندیم. این شهر پایتخت قدیم گرجستان و مرکز حکمرانی پادشاهی ایمِرتی بوده است، در حافظه تاریخی این شهر، به آتش کشیده شدن کل شهر توسط سلجوقیان ثبت شده است متاسفانه. در حال حاضر، پس از تفلیس و باتومی سومین شهر پرجمعیت گرجستان محسوب میشه، با فرودگاهی فعال که به حدود ۳۰ مقصد خارجی پرواز داشت. رودخانۀ زیبای ریونی نیز از وسط شهر می‌گذرد.  کلیسای قرون وسطایی باگراتی (bagrati)  که مدتی هم در فهرست میراث جهانی قرار داشت، به فاصله ۲۰ دقیقه پیاده روی از مرکز شهر، بر رویِ تپه ای مشرف به شهر، ارزشِ بازدیدِ زیادی داره (ورودی رایگان).

 هزینه رستوران در این شهر نسبت به باتومی، ارزون‌تر بود. ما برای هفت پرس غذایِ شبیه کوبیده 90 لاری پرداخت کردیم. نزدیکِ میدان اصلی شهر، ‏ هتل old district  که در واقع یک خانه گرجی زیبا بود، به قیمت ۸۰ دلار رزرو کرده بودم.  کوتایسی شهرِ پر جنب و جوشی نیست و می‌توان طی یک روز، کل مرکز شهر و بافت تاریخی شهر را دید.

میدان مرکزی کوتایسی

میدان مرکزی کوتایسی

برای من رفتن و خرید از بازارهای روز و سنتی، که بیشتر مشتریانشون محلی‌ها هستند، مخصوصاً بازارهایی که میوه و سبزیجات و لبنیات و ماهی می‌فروشند، بسیار لذت بخشِ. در کوتایسی با کمی جستجو حتماً یکی از این بازارچه‌ها را می‌توان پیدا کرد، اغلب فروشنده‌ها خانم‌هایِ میانسال و خنده رویی بودند که خرید و ارتباط با آنها، بهترین جایی بود که می‌توانستم لغات گرجی را که یاد گرفته بودم تست کنم، که البته به غیر از اعداد بقیه کار نمی‌کردند! توریست‌های هندی در این شهر پرشمارتر از بقیه بودن.

عکس از اینترنت

عکس از اینترنت

میوه های تولید گرجستان با اینکه شکل و قیافۀ زیاد مشتری پسندی نداشتند! ولی ارگانیک و بسیار خوشمزه بودند. قیمت میوه های تولید گرجستان حدود یک و نیم برابر ایران بود. ولی میوه های وارداتی بسیار گران!!  مثلا موقعی که ما اونجا بودیم، لیمو ترش به صورت عددی فروخته میشد و هر کدام یک لاری!

کافه ای در کوتایسی

کافه ای در کوتایسی

در فاصله ۵۰ کیلومتری جنوب کوتایسی، در میان جنگل‌ها، منطقۀ گردشگری سایرمه (sairme) با چندین ریزورت و یک چشمه و استخر آبگرم معدنی واقع شده، که برای ریلکس کردن مکان بسیار ایده آلی می‌باشد.

sirme
sairme

مقصد بعدی شهرِ stepantsminda در دامنه شرقی کوه کازبگی بود. فقط ۱۰۰ کیلومتر از مسافت ۳۰۰ کیلومتری اتوبان بود، مابقی،  دو طرفه و پر ترافیک. سر راه شهر گوری، زادگاه استالین دیکتاتور شوروی سابق قرار داشت که، به نشانه اعتراض به جنایات استالین از بازدید از موزه و پارک استالین صرف نظر کردیم!! در نزدیکی شهر گوری و در کرانه رودخانه متکواری، شهر سنگی و باستانی uplistsikhe (تلفظ لغات گرجی به دلیل حروف بی صدایِ پشت سر هم، واقعا سخت هستش) قرار داره که می‌توان با هزینه ۱۷ لاری و صرف دو ساعت وقت، بازدید کرد.

ده کیلومتر مانده به تفلیس، از اتوبان تفلیس باتومی خارج شده و وارد جاده ای دو طرفه شدیم که در امتداد رودخانه زیبا و پرآب آراگوی کشیده شده بود. این رودخانه در مِتسخِتا به رودخانه متکواری می‌ریزد، که می‌توان این منظره بسیار دیدنی و شهر متسختا را از محوطه صومعه تاریخیِ جواری (jvari) که از جاهای دیدنی تفلیس هست، به تماشا نشست. در چندین نقطه از این رودخانه می‌توان رفتینگ کرد و بساط قصابی و بره‌های بیچاره و کباب، در ساحل رودخانه برای مشتریان اغلب عرب مهیا بود. توریست‌هایی که از کشورهای حاشیه خلیج فارس میان، به نظرم نسبت به قبل، خیلی زیادتر شدند و صد البته باعث و بانی افزایش قیمت اقامتگاه‌ها و تفریحات و رونق رستوران‌ها.

دریاچه ای در مسیر

دریاچه ای در مسیر

از نزدیکی گوداری (gudauri) یکی از معروف‌ترین پیست‌های اسکی گرجستان عبور کردیم، وفور هتل‌ها و تاسیسات و تله کابین مجهز نشان از رونق این منطقه در فصول سرد سال داشت. اِلمان دوستی مردم روسیه و گرجستان هم نزدیکی همین شهر و کنار جاده است بازدید ازش رایگانِ و ویوی زیبایی از درۀ کناری داره.

undefined

 

شوق زیادی برای تماشای قلۀ 5050 متری کازبگی، مشهور به اورست کوچک داشتم. نزدیک‌های غروب که به شهر رسیدیم قله در میان توده‌ای از ابر پنهان بود. یک اتاق سه تخته و یک اتاق چهار تخته بدون صبحانه را برای دو شب در هتل prime hotel kazbegi به قیمت شبی ۸۵ دلار رزرو کرده بودم. اینجا هم آشپزخانه مجهز و اتاق ناهارخوری داشت با اتاق‌های بسیار تمیز و بزرگ و دارای تراس برای نشستن و تماشای قله و شهر. بعدِ تحویل گرفتن اتاق‌ها طبق معمول، پیاده‌روی و کشف اطراف هتل را شروع کردم.

قیمت غذا و هتل در این شهر خیلی بالا بود سه چهار تا هم صرافی داشت که نرخ تبدیلشون بسیار بالا بود، ما خوشبختانه به مقدار کافی لاری با خودمون داشتیم. سوپر مارکت‌های زنجیره‌ای مثل همه شهرها اینجا هم شعباتی داشتند و قیمت اجناس در همه فروشگاه‌ها یکسان. بعد از کمی خرید، برگشتیم هتل. تا موقع خواب چندین مرتبه چک کردم ولی قله همچنان رخ نمی‌نمود!

صبح به محض روشن شدن هوا، پرده را کنار زدم و منظره‌ای بس باشکوه!! که زیباییش با تابش اولین پرتوهای صبحگاهی دوچندان شده بود را به نظاره نشستم. تماشای این صحنه به تمامی چالش‌ها و سختی‌های سفر می‌ارزید. هوا آفتابی و بسیار مطبوع بود.

undefined

 

با یک پیاده‌رویِ ۴۰ دقیقه‌ای از میان جنگل‌هایِ کاجِ مملو از سنجاب‌های بامزه، خودمان را به دامنه کوه الیاس رساندیم. ترکیب هوای پاک و یک کلیسای کوچک در کنار یک صومعه سنگی، کوه‌های سر به فلک کشیده، چشم انداز قله برفی کازبگی و چمنزارهایی با اسب‌هایی در حال چرا، غیر قابل توصیف و مسحور کننده بود.

undefined undefined

 

به هتل برگشته و پس از صرف صبحانه، به دیدن آبشارهای زیبای gveleti رفتیم. تقریبا از محل پارک ماشین در کنار جاده، ۱۵ دقیقه پیاده‌روی دارن. با ادامه مسیر به مرز لارس تنها مرز زمینی فعال بین روسیه و گرجستان رسیدیم. شهر نزدیک سمت روسیه ولادی قفقاز است ما علاقه‌ای به دیدن این شهر نداشتیم! -مدیونین اگه فکر کنین به خاطر ویزا اصلاً راهمون نمی‌دادند- به همین خاطر از انتهای جادۀ بن‌بست برای ایرانی‌ها، برگشتیم.

گذرگاه لارس

گذرگاه لارس

برنامه بعد از ظهر، بازدید از کلیسای تاریخی گِرگتی gergeti واقع در دامنه کوه کازبگی بود. کلیسا بر روی یک بلندی مابین شهر و کوه ساخته شده بود. و نشستن در حیاط کلیسا و تماشای تصویری پانوراما از منطقه بسیار لذت بخش بود. تا غروب و روشن شدن چراغ‌ها اونجا موندیم، با اینکه وسط تابستون بود ولی بعد غروب آفتاب هوا سرد شد و مجبور به پوشیدن سویشرت شدیم.

undefined

 

 مقصد بعدی ما شهر کوچک سیقناقی در شرق تفلیس بود. صبح روز سوم اقامت در stepantsminda پس از صرف صبحانه با سه ساعت رانندگی رسیدیم مرکز خرید tbilisi mall در ورودی شهر تفلیس. از هایپر مارکت معظم carrefour مقداری خرید کردیم. قیمت گوشت تازه بره ۴۰ لاری، گوشت گاو ۳۰ لاری  بود. 

دو طرف جاده‌ای که تفلیس را به سیقناقی وصل می‌کرد مملو از باغات میوه به خصوص تاکستان بود. گرجستان یکی از مهمترین مراکز تولید انگور و محصولات مشتقه در دنیا می‌باشد! 

سیقناقی

سیقناقی

روستای سیقناقی در ۱۲۰ کیلومتری تفلیس و نزدیکِ مرز آذربایجان واقع شده، روستایی تاریخی و بازسازی شده با برج و باروهایی به جا مانده از قرن ۱۷ میلادی، معروف به شهر عشق. ما در مدت یک شبانه روزی که اونجا بودیم عشاقی ندیدیم البته! من انتظار یک روستای پررونقِ مملو از توریست و کوچه پس کوچه‌های چراغانی شده در شب، را داشتم، ولی اصلاً اینطور نبود! روستا با خانه‌های قدیمی و چوبی با معماری مختص به خود و کوچه‌های سنگ فرش شده، بسیار دیدنی بود، ولی سوت و کور بودن معابر، یه ذره تو ذوق می‌زد.

undefined

کلیسای زیبای سنت نینو در سیقناقی

کلیسای زیبای سنت نینو در سیقناقی

پس از یک شب اقامت در سیقناقی برگشتیم تفلیس. آپارتمان دو خوابه‌ای را که نزدیک خیابان مرجان اِشویلی، برای سه شب و قیمت شبی ۹۰ دلار رزرو کرده بودم. آپارتمان را به کمک یک گرجی، با تماسی که با مالک آپارتمان گرفت تحویل گرفتیم، منم به رسم قدردانی، یک بسته زعفران یک گرمی هدیه دادم بهشون.

من کلاً ۵ بسته زعفران یک گرمی با خودم برده بودم تا به عنوان هدیه، بدم به کسایی که به نوعی بهمون کمک می‌کنند، ولی به صلاحدید هیئت داوران فقط دو نفر لایق دریافت جایزه شدند! اگه بخوام کلی بگم گرجی‌ها مردمانی زیاد گرم با رویی گشاده نیستند، به طوری که بعضیهاشون -مخصوصاً در شهرهای بزرگ- حتی جواب گامارجوبا و ماتلوبا (سلام و تشکر به گرجی) را هم نمی‌دادند، و قطعاً این رفتار برای ما ایرانیا آزاردهنده است. گرجستان چندین سالِ نامزد عضویت در اتحادیه اروپا شده، به نظرم فقط در دو مورد نصب پرچم‌های اتحادیه اروپا، حتی شاید بیشتر از بروکسل و کم محلی به توریست‌ها اروپاییزه شدن فعلاً !!

تعداد پرشمار گردشگران هموطن تور تفلیس با میکاپ سنگین و پوشش‌هایی بعضاً مینیمال! در کنار خانم‌های عرب، که عبایا و برقع پوشیده و دستکش دست کرده بودند، بسیار جلب توجه می‌نمود. کلاً به نظرم بیشتر مردمان خاورمیانه از یه طرف بام افتادن!

undefined

 

تفلیس شهر بسیار سرسبز و زیباییست، با خیابان‌هایی عریض، آرمیده زیر سایۀ درختان تنومند و سرحال چنار. تماشای درختان چنار منو به وجد میارن. رودخانۀ پر آب متکواری که شهر را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می‌کند، به سرزندگی و شادابی شهر افزوده. متکواری - کورا در آذربایجان - در نهایت با پیوستن به رود ارس به دریای خزر می‌ریزد. خیابان روستاولی، میدان آزادی، کوچه پس کوچه‌های تفلیس قدیم، انبوه کافه‌های مملو از مشتری، تماشای نورهای منعکس شده بر روی رودخانه از روی پل شیشه‌ای صلح، حمام‌های سولفور، مسجد جامع تفلیس، تله کابین، مجسمۀ مادر گرجستان، برج ساعت و چندین موزه و کلیسا همه، در محدودۀ نسبتاً کوچکی واقع هستند، که می‌توان پیاده از همشون بازدید کرد. برای رسیدن به تندیس بزرگ مادر گرجستان که بر روی تپه ای مشرف به شهر واقع شده از تله کابین با مسیری بسیار کوتاه و قیمت بلیط دو لاری، استفاده کردیم.

undefined

 

برای دسترسی به میدان آزادی و مرکز شهر، می‌توان از دو خط مترو تفلیس یا تاکسی اینترنتی و یا مثل ما از اتوبوس‌های عمومی تفلیس - با شرایط مشابه باتومی - استفاده کرد. ایستگاه‌های مترو تفلیس هم در نوع خود جالب هستند، فکر کنم به خاطر استفاده به عنوان پناهگاه، در عمق بسیار زیادی ساخته شده اند، اگه یه موقع پله برقی‌ها کار نکنن باید چند صد پله را بالا اومد.

میدان آزادی

میدان آزادی

خیابان‌های روستاولی rustaveli، مرجان ایشویلی marjanishvili و داوید آقماشنبلی davit aghmashenebeli به خصوص در شب، بسیار زنده و پر تکاپوست. متوسط قیمت غذا در رستوران‌های پرتعداد و مملو از مشتریِ داوید آقماشنبلی، حدوداً ۲۰ لاری بود. امنیت در تفلیس و کلاً گرجستان بسیار بسیار بالا بود، این را از خانم‌هایی که تا پاسی از شب، آزادانه در خیابان‌های تفلیس تردد می‌کردند، می‌شد فهمید.

undefined

 

صبح روز سوم اقامت در تفلیس، هوا هنوز گرگ و میش بود که به سمت مرز جدید آکتاش حرکت کردیم. کسی برای تحویل گرفتن آپارتمان نیامد، فقط اطلاع دادیم که چه ساعتی تخلیه می‌کنیم. در آن ساعت صبح شهر کاملاً در خواب بود و رانندگی در خیابان‌های زیبای تفلیس لذت بخش. تا مرز ۲۱۰ کیلومتر فاصله بود، هرچه به مرز نزدیک‌تر می‌شدیم، چمنزار و کشتزارهای وسیع و زیبا جای پوشش جنگلی را می‌گرفت. در بین راه نان تازه تهیه کردیم و در کنار یکی از دریاچه‌های طبیعی مسیر، در هوایی عالی صبحانه خوردیم.

undefined

 

شهر کوچک دمانیسی dmanisi محل کشف سنگوارۀ انسان دمانیسی Dmanisi hominins مربوط به یک میلیون و هشتصد هزار سال پیش، سی کیلومتری جنوب همین مسیر هستش.

ساعت ۱۰ رسیدیم مرز (حدود ۵ کیلومتر انتهای مسیر خاکی و پرچاله چوله بود). با برخوردِ بسیار زننده افسر گرجی -که دقیقاً به خاطر ملیتمان بود، چون با ترک ها رام‌ بود - و برخورد مناسب افسر ترک، در عرض نیم ساعت از مرز گذشتیم. به خاطر توقف سهوی در ایستگاه اتوبوس در یکی از شهرهای کوچک ۱۰ لاری جریمه شده بودیم که تو یکی از بانک‌ها پرداخت کرده بودیم و رسیدش را نگه داشته بودیم (تو خود مرز هم میشه پرداخت کرد) فیش جریمه را به همراه بیمه ماشین ازمون درخواست کردند.

پنج کیلومتر مانده به مرز آکتاش جاده خاکی شد

پنج کیلومتر مانده به مرز آکتاش جاده خاکی شد

در مورد رفتار بعضاً ناپسند مأموران گرجی من زیاد جبهه نمیگیرم، باید قبول کنیم که متاسفانه رفتار ناپسند و بزه‌هایی مانند حمل مواد مخدر که تعدادی از هموطنان در مسافرت‌های خارج از کشور انجام می‌دهند، در کنارِ یک سری مسائل دیگه، باعث شده نگاه زیاد مثبتی به ایرانیا نباشه، بازم دمِ اینها گرم که بدون ویزا اجازه ورود میدن، خیلی از دولت ها که اصلاً ما را لایق سفر به کشورشون نمی‌دونن و باید با صرفِ کلی هزینه و وقت؛ تمکن مالی و سربه‌راه! بودنمان را ثابت کنیم. برای من پروسه و الزام دریافت ویزا بسیار توهین آمیزتر از رفتار مأموران گرجی است!

جاده سمت ترکیه دو طرفه و خلوت بود، البته داشتن یه اتوبان جدید احداث می‌کردند. دریاچۀ بزرگ چیلدیر را دور زدیم، از شهر کارس گذشتیم، ناهار بسیار خوشمزه‌ای را در رستوران "حبیب شِف" در شهر کوچک توزلوجا، نزدیک ایقدیر خوردیم (هزینه ناهار برای ۷ نفر هزار و هشتصد لیر شد).

برناممون یک شب اقامت و خرید از ایقدیر بود، ولی به دلیل قیمت بسیار بالا و نامعقول هتل‌ها، قید شب مانی را زدیم، که بعداً فهمیدیم تصمیم درستی گرفته‌ایم و همون نصف روز هم کافی بود. به نظرم، خرید از ترکیه دیگه مثل سابق به دلیل قیمت‌های بسیار بالا در کنار تنوع کم، به صرفه نیست.  به خرید چند قوطی پنج لیتری روغن زیتون به قیمت ۶۰۰ لیر (قیمت در ایران ۲ میلیون) و مقداری شکلات صبحانه و پول بیبَر بسنده کرده و غروب به سمت مرز راه افتادیم.

بعد از یک و نیم ساعت رانندگی و عبور از دوغوبایزید، به مرز بازرگان رسیدیم. مرز خلوت بود و در عرض یک ساعت با برخورد بسیار مناسب کارکنان گمرک و پلیس مرزی ایران، از مرز گذشتیم. باک ماشینامون خالی شده بود، در تنها جایگاه بازرگان بنزین زدیم و ساعت ۱۱ شب وارد جادۀ وحشت بازرگان به مرند شدیم. جاده‌ای که همون ابتدای ورود می‌خواست قسمتی از شیرینیِ سفر را از ما بگیرد. ساعت ۲ نصف شب با خستگی زیاد به دلیل رانندگی در این جاده، به خانه رسیدیم. از بابت بنزین من ۱۳۰ دلار و دوستم ۲۵۰ دلار پرداخت کرد. مصرف ماشین من صدی ۶ لیتر و مصرف ایشون ۱۲ لیتر بود. قیمت بنزین در گرجستان حدود ۹۰ سنت بود. کل مسافت طی شده در گرجستان و ترکیه ۲۸۰۰ کیلومتر و هزینه خانوادۀ سه نفره ما، برای ۱۳ روز ۱۰۰۰ دلار به علاوه ۵ میلیون تومان شد.

undefined

 

از اینکه توانسته بودم در کنار عزیزانم و همسفران بسیار ارزنده‌مان لحظات خوش و به یاد ماندنی را سپری کنم و خاطرات شیرینی در ذهن دختر ۶ ساله ام ماندگار کنم، به خود می‌بالیدم و امیدوارم با بهبود شرایط اقتصادی کشور همه بتونیم سفر دلخواهمون را بریم.

undefined

سفر من را به سطح بالاتری از انرژی و شادی می‌بره و نوشتن این سفرنامه هم تجربه ای از همان سطح بود. این اولین سفرنامه من بود و از بابت کم و کاستی‌هایش عذر میخواهم. بیشتر اَدای دِینی بود به سایت وزین لست سکند و عزیزانی که تجربیاتشان را در قالب سفرنامه به اشتراک گذاشته اند.

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر