تیر ماه 98 بود که تور یک روزه قزوین را در سایت لست سکند دیدم، دیدن نام جاذبه هایی که قرار بود این تور از آن بازدید کند برام جالب آمد و تصمیم گرفتم به قزوین سفر کنم. در فکر سفر به قزوین بودم که تبلیغ تور موضوعی «خنکای آب بر گونه شهر» سفرنویس را دیدم و نام استاد حضرتیها به عنوان قزوین پژوه و راهنمای تخصصی آن مرا ترغیب کرد تا با این تور به قزوین سفر کنم. (هزینه تور یک روزه قزوین 185هزار تومان بود.)
قزوین را بیشتر به عنوان پایتخت صفویه می شناختم. بعد از سفر به قزوین و توضیحات دو راهنمای اهل قزوین تور، آقای حضرتیها و خانم رحمانی اطلاعات شنیدنی و دقیقتری درباره قزوین بدست آوردم.
محل جمع شدن همسفران تور ما، پارک اختر در بزرگراه جناح تهران ساعت 5:30 صبح جمعه 7 تیر 1398 بود. روز قبل از سفر از آژانس ماشین رزرو کردم تا صبح روز حرکت به موقع برسیم. 5:25 به محل قرار تورمان رسیدیم. با سرپرست و راهنما تورمان خانم راضیه رحمانی سلام و احوال پرسی کردیم. ایشان جوانی خوشرو و پرانرژی اهل قزوین هستند که با علاقه و اِرق خاصی تور را برگزار کردند. سرانجام 5:40 دقیقه که ماشین آمد، سوار میدل باس شدیم و به سمت قزوین راه افتادیم. تا نزدیکیهای قزوین همگی چرت زدیم تا زمانی که برای صرف صبحانه توقف کردیم. تور ما برای صرف صبحانه رستوران شاندیز الماس که در نزدیکی قزوین است، را انتخاب کرده بود.
عکس رستوران شاندیز الماس 1
ما اولین گروهی بودیم که وارد رستوران شدیم. رستوران سه فضا با دکوراسیون متفاوت از هم داشت. من و خواهرم در صندلیهای وسط سالن نشستیم. صبحانه منو باز و بسیار متنوع بود، خیلی برایم جالب بود که آشپز تخم مرغ و قارچ را جلو مشتری داشت آماده میکرد و بعد از آماده شدن آن را به ظرف سلف سرویس صبحانه اضافه می کرد. من هم به آشپز گفتم دو تا نیمرو برامون آماده کنه. هزینه صبحانه ما به عهده تور بود.
عکس صندلیهای وسط سالن 2
عکس آماده کردن نیمرو عسلی
عکس صبحانه ما
بعد از صرف صبحانه، سوار ماشین شدیم. در ماشین همسفران خودشان را معرفی کردند و بعد از آن راهنما ما، خانم رحمانی با گفتن اینکه قزوین باغ شهری قدیمی بوده شروع به معرفی شهر قزوین کردند. ایشان توجه ما را به مناظر بیرون معطوف کردند و گفتند اینها قسمت جنوبی باغستان سنتی است و ما از جنوب داریم وارد شهر میشویم.
و اما آنچه که خانم رحمانی درابتدای سفر از قزوین برای ما گفت:
قزوین شهری متعلق به دوره ساسانی است که شیب ملایم دارد و سمت شمال آن کوهستانی است. با وجود اینکه قزوین شهر خشک و کم آبی است اما باغ شهری قدیمی است که باغستان سنتی آن هنوز در قسمت جنوبی شهر باقی مانده است. از گذشته کانالهایی برای هدایت آب باران و رودخانه ها به سمت باغستان ساخته بودند که امروزه آن کانالها هنوز وجود دارد و آب زمانی که به باغها میرسد بر اساس طومار 700 سالهای که جزئیات نوبت آبیاری، اختلافات، راه حلها در آن نوشته شده آبیاری می شود.
از شنیدن این توضیحات و ظرافتهای دقیق و درایت در مدیریت شهری در گذشته تو فکر فرو رفتم.
(سوار ماشین که بودیم از خیابان مدرس که عبور میکردیم، خانم رحمانی یکی از این کانالهای آبیاری باغستان سنتی را به ما نشان داد.)
عکس یکی از کانال های آب باغستان سنتی در خیابان مدرس
ناصر خسرو در سفرنامه هاش قزوین را توصیف کرده و میگوید «قزوین را شهری نیکو دیدم باروی حصین و کنگره بر آن نهاده و بازارها خوب الا آنکه آب در وی اندک بود در کاریز به زیرزمین. رئیس آن شهر مردی علوی بود و از همه صنایعها که در آن شهر بود کفشگر بیشتر بود».
همچنین ناصرخسرو درباره باغستان سنتی قزوین در سفرنامه اش میگوید: «قزوین باغستان بسیار داشت بی دیوار، خار و هیچ چیز که مانع رفتن شود در آن نبود». راهنمای ما توضیح دادند که توصیف او بیانگر این است که باغستان متعلق به مردم بوده است. ایشان گفتند شغل مردم قزوین تا دوره قاجار باغداری بوده و محصول اصلی باغستان پسته و بادام است که طعم آنها را در باقلوا و قیمه نثار چشیدیم.
وارد شهر شده بودیم و در مسیرمان به سمت دروازه درب کوشک یکی از کانال های آب باغستان قدیمی را در خیابان مدرس دیدیم. سپس از کنار پارک ملت قدیمی ترین و بزرگترین پارک قزوین گذشتیم تا به میدان میرعماد قزوینی رسیدیم (در میدان مجسمه میرعماد قزوینی بود). از ماشین پیاده شدیم و به سمت دروازه درب کوشک رفتیم.
در ذهنم سوال بود چرا شهرها در گذشته دروازه داشتند و امروز ندارند؟ تا اینکه خانم رحمانی توضیحاتی درباره دروازه ها گفتند.
در گذشته برای حفظ امنیت در برابر راهزنان و حمله دشمنان دور تا دور شهر حصاری میکشیدند و در ضلعهای مختلف آن دروازه هایی برای رفت و آمد به داخل شهر قرار میدادند. حصار شهر قزوین در دوره قاجار 9 دروازه داشته که امروزه 2 دروازه درب کوشک و دروازه تهران قدیم باقی مانده است. ما فقط دروازه درب کوشک را فرصت کردیم ببینیم.
از طریق دروازه تهران قدیم عبور و مرور به تهران، ری و شمیرانات انجام میشده. شهر قزوین از سمت شرق خیلی توسعه پیدا نکرده و امروزه دروازه تهران قدیم در حاشیه شهر قرار دارد. (قرار بود در برگشت اگر وقت شد این دروازه را ببینیم که نشد.)
عکس دروازه درب کوشک و دروازه تهران قدیم در تصویر هوایی قزوین
دروازه درب کوشک (راه کوشک) عبور و مرور به شمال شهر، الموت، شکارگاه ها و کوشک های تفریحی را کنترل میکرده. با گذشت زمان و توسعه شهر قزوین، امروزه این دروازه در مرکز شهر قرار گرفته است.
عکس دروازه درب کوشک (راه کوشک)
عکس کتیبه دروازه درب کوشک
سال 1296 هجری قمری که در کتیبه دروازه نوشته شده بیانگر مرمت بنا در دوره باقرخان سعدالسلطنه حاکم شهر قزوین دوره ناصرالدین شاه است.
عکس پلاک دروازه درب کوشک
عکس پشت دروازه درب کوشک
در نزدیکی دروازه درب کوشک مرکز اطلاع رسانی گردشگری بود که خانم رحمانی گفتند: این بنا باقی مانده بخشی از کنسولگری روسیه بوده.
عکس مرکز اطلاع رسانی گردشگری
بعد از دیدن دروازه به سمت آمفی تئاتر مجتمع فرهنگی هنری ارشاد در کوچه عبدالعظیم رمضانی اصفهانی رفتیم تا مستند دولتخانه مبارکه صفوی قزوین را ببینیم.
عکس مجتمع فرهنگی هنری ارشاد
عکس آمفی تئاتر مولانا
این مستند درباره به قدرت رسیدن شاه طهماسب صفوی، انتقال پایتخت به قزوین و دستور او برای ساخت عمارت های دولتخانه صفوی در باغ سعادت آباد قزوین بود. و اما شرح مختصری از آنچه در مستند دیدم.
شاه طهماسب صفوی زمانی به قدرت رسید که عثمانی ها مکرر به تبریز پایتخت اول صفویه حمله میکردند. بنابراین دغدغه حکومت انتخاب پایتختی بود که مناسب امپراتوری تازه تأسیس باشد و از این حملات دور باشد. از آنجایی که شاه طهماسب با قزوین و موقعیت آن آشنا بود، در سال950 هجری قمری قزوین را به عنوان پایتخت انتخاب کرد و بلافاصله دستور ساخت بنای مجموعه دولتخانه و باغهای آن را صادر کرد. بعد از تکمیل ساخت مجموعه دولتخانه و ساکن شدن شاه و درباریان آنجا، شاه طهماسب به عبدی بیک نویدی شاعر فرمان میدهد تا عمارت ها و باغ ها را توصیف و به نظم در بیاورد. او در توصیفاتش از عظمت و بزرگی دولتخانه صفوی سخن گفته و از آن به عنوان شهری بزرگ (مینو شهر) در کنار شهر قدیم قزوین یاد کرده.
شهنشه شهریم در جنب قزوین فکنده طرح با صد زیب و تزئین
بنام آن شهر آبی، جعفرآباد که شاه جعفری افکنده بنیاد
بدین نام نکو معمور گشته به دارالسلطنه مشهور گشته
براساس توضیحات فیلم مستندپلان عمارتهای دولتخانه را کشیدم که عکس آن را در زیر میبینید.
عکس پلان دولتخانه صفوی (توسط خودم)
امروزه از بناهای مجموعه دولتخانه، تنها سردر عالی قاپو، عمارت کلاه فرنگی (چهلستون) و مسجد پنجه علی باقی مانده است.
عکس نقاشی آبرنگ عمارت کلاه فرنگی در آمفی تئاتر مولانا
بعد از دیدن مستند، راهنمای تخصصی ما آقای حضرتیها به گروه پیوستند و درباره قزوین و دولتخانه صفوی سخن گفتند و بعد از آن به سمت مسجد جامع قزوین (عتیق) رفتیم. در مسیر از کنار بقعه چهار انبیا گذشتیم. این بقعه محل دفن چهار تن از انبیاء بنی اسرائیل به نامهای سلام، سهونی، سلوم و القیا است که سه تن از این پیامبران مژده میلاد مسیح (ع) را به شرق آورده اند. از مقابل سر در عالی قاپو گذشتیم، وارد خیابان سپه شدیم و در جنوب این خیابان مقابل مسجد جامع قزوین توقف کردیم.
و اما خیابان سپه، اولین خیابان طراحی شده در نظام مدیریت شهری که در زمان شاه طهماسب صفوی ایجاد شده. این خیابان در گذشته عرض بیشتری داشته و به عنوان یک میدان شهری عمل میکرده (مشابه آن در میدان نقش جهان اصفهان). امروزه خیابان سپه، خیابان شهدا نامیده میشود.
عکس خیابان سپه منتهی به سر در عالی قاپو
مسجد جامع قزوین در فضای عقب نشینی از خیابان سپه قرار دارد. مقابل مسجد یک ساعت آفتابی و در جنب مسجد آبانبار مسجد است.
عکس ورودی شرقی مسجد جامع قزوین
عکس آب انبار مسجد جامع قزوین
مسجد جامع قزوین چهار ایوانی است و یکی از کهن ترین مساجد ایران به شمار میرود که بر روی آتشکده ساسانی بنا شده است. این مسجد آثاری از دورههای مختلف دارد. مسجد دو ورودی اصلی در شرق و غرب دارد. ما از ورودی شرق وارد مسجد شدیم. اولین چیزی که توجهمان را جلب کرد طاق 9 کاسه ای بود که در اواخر دوره قاجار ساخته شده.
عکس طاق 9 کاسه ورودی شرقی مسجد جامع قزوین
راهنما ما آقای حضرتیها گفتند: طاق کلمه عربی است، در قدیم در زبان فارسی کلمه آسمانه یا کریاس را برای سقف استفاده می کردند و در آن با ستاره ها و نقش های آسمانی برای کسانی که زیر یک سقف میخواستند زندگی کنند، آسمان را تداعی میکردند.
از ورودی که گذشتیم وارد راهرویی شدیم که در قسمت جنوب آن حمام قدیمی مسجد به نام صیدیان بوده تا مردم با طهارت وارد مسجد شوند. از راهرو و کنار درختان توت آن که گذشتیم وارد صحن مسجد شدیم. در صحن مسجد که بودیم پرواز پرستوها و آوازشان مرا به کوچ پرستوها کتاب فارسی ابتدایی برد. در صحن مسجد نیز درختان توت و نارون بود، وجود درختان توت آن از قدیم باعث شده بوده در متون اولیه اسلامی از این مسجد با نام مسجد توت سخن بگویند.
عکس گنبد مسجد جامع قزوین و ایوان جنوبی متعلق به دوره صفویه
ابتدای ورودی صحن ایستادیم و آقای حضرتیها درباه مسجد سخن گفتند. در سمت چپم گنبد مسجد و کاشیکاری زیبای آن چشم نواز است. این گنبد و مقصوره زیر آن از شاهکارهای معماری دوره سلجوقی است که متاسفانه به دلیل داربست های مرمت و کاوش نتوانستیم از نزدیک آن را ببینیم.
در سمت راستم ایوان شمالی و دو مناره مسجد بود. اصل بنای ایوان متعلق به دوره سلجوقی است که در دوره شاه طهماسب صفوی تزئینات و کاشیکاریهای دو مناره جنبان آن انجام شده است.
عکس ایوان شمالی و مناره ها
عکس ایوان غربی متعلق به دوره صفویه (ندارد)
عکس ایوان شرقی متعلق به دوره قاجار
در چهار جهت مسجد 8 شبستان قرار دارد که به عنوان فضای عبادتی استفاده میشده. شبستان جنوب شرقی مسجد که با نام طاق هارونی یا طاق جعفری شناخته میشود کهن ترین بخش مسجد است و متعلق به دوره عباسی است؛ زمانی که هارون الرشید در سال 192 هجری قمری به قزوین آمده.
در جنوب غربی مسجد شبستان زیر زمینی است که امروزه به عنوان کتابخانه از آن استفاده میشود. همچنین در شبستان جنوب غربی مسجد موزه سنگ برپا شده است. (به دلیل کم بودن زمان بازید نتوانستم داخل این موزه را ببینم)
عکس کتابخانه مسجد جامع قزوین
بعد از دیدن مسجد جامع عتیق، پیاده به سمت سردر عالی قاپو در ابتدای خیابان سپه رفتیم. در خیابان سپه در خیابان محمدیه تابلو آرامگاه حمدالله مستوفی جغرافیدان و مورخ قرار دارد که جز بازدید ما نبود و از سر کوچه فقط گنبد فیروزهای آن مشخص بود که آن را دیدم و به مسیرمان ادامه دادیم.
عکس تابلو آرامگاه حمدالله مستوفی در خیابان سپه
عکس سردر عالی قاپو
ما مقابل در اصلی و سلطنتی مجموعه دولتخانه صفوی ایستاده بودیم. مجموعه دولتخانه صفوی قزوین 7 در اصلی داشته که مهمترین در آن عالی قاپو بوده که در دوره شاه طهماسب ساخته شده. سردر عالی قاپو کتیبهای به خط ثلث علیرضا عباسی دارد.
عکس کتیبه سردر عالی قاپو
آقای حضرتیها گفتند این کتیبه ویژگی مهمی دارد که آنرا از سایر کتیبه ها مجزا میکنه و آن اینکه الف نام نویسنده کتیبه هم اندازه الف نام شاه عباس است. در صورتی که در سایر کتیبه هایی که به خط علیرضا عباسی و سایر خطاطان است، نامشان را ریز می نویسند. این موضوع بیانگر جایگاه و ارزش هنرمند در دوره صفویه است، به گونه ای که هنرمند هم ردیف و هم طراز با پادشاه است؛ آن هم در دوره اوج پادشاهی شاه عباس.
پایین کتیبه، بنر شعر «گشاده باد به دولت همیشه این درگاه، به حق اشهد ان لا اله الا الله» بود که در دوره صفویه اصل این شعر هم مطرح بوده. از در چوبی عالی قاپو گذشتیم و وارد هشتی شدیم. (هشتی فضای میانی بین بیرون و اندرونی است.) در دو طرف هشتی سکوهایی بود که برای نشستن و استراحت بوده. در معماری ایران با توجه به ارزش مکان، فضای هشتی دارای تزییناتی بوده. سردر عالی قاپو چون فضای سلطنتی بوده معمار بنا از تکنیک گچبری شیر و شکر استفاده کرده که از ظریف ترین کارهای دست با گچ است. گچبری نقش برجسته طلایی رنگ فوق العاده زیبایی بود.
آقای حضرتیها اعتقاد داشتند که این گچبری حکم کاغذ دیواری های امروزی را داشته و جالبه که طرح های کلاسیک کاغذ دیواری مشابه این گچبری است.
عکس سکوهای هشتی سردرعالی قاپو
عکس سقف هشتی سردرعالی قاپو
عکس گچبری نقش برجسته شیر و شکر هشتی سردر عالی قاپو
عکس پلان دولتخانه صفوی
عکس بنر سردر عالی قاپو
از در چوبی هشتی عبور کردیم و وارد حیاطی پر از درختان یادگار دوره صفویه شدیم. استاد حضرتیها گفتند در حیاط این باغ نسل طوطی هایی که همایون بابر پادشاه گورکانی هند به شاه طهماسب اهدا کرده بعد از 400 سال همچنان باقی مانده و میان باغ های اطراف پرواز می کنند.
این حیاط فضای میانجی بین سردر عالی قاپو و باغ گلزار و عمارت های اهل حرم بوده. در اینجا که بودیم استاد حضرتیها از سایر بناهای دولتخانه صفوی برایمان گفتند و اینکه کارگاه های هنری تصویرگری کتاب نگارگری و مینیاتور در کنار کتابخانه سلطنتی در اینجا انجام می شده. بسیاری از هنرمندان طراز اول کشورکه مکتب هرات و تبریز را گذارنده بودند و مکتب نگارگری قزوین را تکامل بخشیدند در اینجا بودند و حاصل کار آن ها شاهنامه باارزش طهماسبی بوده.
عکس بنر شاهنامه طهماسبی
در سمت چپ حیاط عمارت ایواندار سفید رنگی وجود دارد که ساخت آن متعلق به اواخر دوره قاجاره و عمارت نظمیه بوده و در زیر زمین آن بازداشتگاه نظمیه بوده. امروزه این عمارت، عکاسخانه شده.
عکس عمارت نظمیه
عکس عمارت ایوان نادری که بیشتر این ایوان برای ساخت ورزشگاه تخریب شده
در سمت جنوب و کنار سر در عالی قاپو مدرسه امید جز 5 مدرسه با نظام آموزشی جدید در ایران، ساخته شده در اواخر قاجار قرار دارد که امروزه به عنوان مرکز اسناد، پژوهش و کتابخانه اداره کل میراث فرهنگی قزوین است. متاسفانه در مرکز اسناد بسته بوده و نتوانستیم داخل این مدرسه قدیمی و کلاسهای آن را ببینیم.
عکس مدرسه امید
بعد از دیدن سردر عالی قاپو پیاده به سمت عمارت کلاه فرنگی (چهلستون) رفتیم. در میانه خیابان هلال احمر مجموعه ورزشی تختی قرار دارد. مجموعه ورزشی به نظر خیلی پر رفت و آمدی به نظر نمیرسید.
عکس مسیر پیاده روی از سردر عالی قاپو تا عمارت کلاه فرنگی
عکس مجموعه ورزشی تختی
بعد از خیابان هلال احمر، وارد پیاده راه سبزه میدان که شدیم فضای باغ عمارت چهلستون مشخص بود. کمی جلوتر که رفتیم در نزدیکی میدان آزادی از پشت نرده ها عمارت چهلستون نمایان بود. راهنما ما بلیط ورودی گروه را تهیه کرد و ابتدا ورودی کاخ ایستادیم و استاد حضرتیها درباره عمارت کلاه فرنگی (چهل ستون) و سرنوشت چهل ستون اصلی گفتند.
عکس عمارت چهلستون قزوین
عمارت کلاه فرنگی که به چهلستون معروف است یکی از عمارتهای دولتخانه صفوی بوده که در مرکز آن قرار داشته و در واقع خوابگاه شاه طهماسب صفوی بوده. در طرح خیابان سازی های دوره پهلوی عمارت های دولتخانه از جمله عمارت چهلستون اصلی در سال 1324 تخریب میشه. مردم قزوین برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره عمارت چهلستون اصلی این عمارت را چهلستون نامیدند.
عمارت کلاه فرنگی نمای بیرونی جذابی دارد اما متاسفانه تغییرات غیر اصولی داخلی (پله های مرمری، چراغ ها و شوفاژها) بر زیبایی بنا اثر منفی گذاشته. این عمارت در زمان حکمرانی سعدالسلطنه در دوره ناصرالدین شاه مرمت میشه و ستون های آجری در این دوره به بنا اضافه میشه. ارزش این بنا به سه لایه نقاشی است که زیر گچ است و نقاشی لایه آن رویی تقریبا از بین رفته.
امروزه عمارت چهلستون به موزه خوشنویسی قزوین تغییر کاربری داده. در طبقه اول خوشنویسی های پیش از صفویه و در طبقه دوم خوشنویسی های دوره صفویه و قاجار به نمایش گذاشته شده.
نقاشی های لایه رویی عمارت چهلستون قزوین
موزه خوشنویسی
عکس خوشنویسی ها
عکس قباله ازدواج
بعد از دیدن عمارت چهلستون سوار ماشین شدیم و به سمت آب انبار سردار کوچک راه افتادیم.
در ماشین نگاهم به بیرون بود که از دور بنایی توجهم را جلب کرد. با خودم فکر کردم این بنای تقریبا خرابه باید قدیمی باشه. تا زمانی که ماشین خیابان شهید انصاری را دور زد و درست مقابل همان بنا ایستاد. بنایی که از دور دیده بودم همان آب انبار سردار کوچک بود. این بنا بازدید عمومی ندارد. تور ما با اداره کل میراث فرهنگی قزوین نامه نگاری کرده بود و امکان بازدید برایمان فراهم شده بود. تا زمانی که کلید در ورودی را بیاورند در میدل باس نشستیم و آقای حضرتیها درباره مهم دانستن آب و نقش آب انبارها در ایران سخن گفتند.
عکس ورودی آب انبار سردار کوچک
عکس سردر آب انبار سردار کوچک
عکس راه پله های آب انبار سردار کوچک
این آب انبار رو به رو مدرسه و مسجد سردار قرار دارد و جز آب انبارهای عمومی قزوین است که بانیان ساخت آن دو برادر سردار فتحعلی شاه قاجار به نام های محمد حسن خان و محمد حسین خان سردار بوده اند. تقریبا سرظهر بود و هوا خیلی گرم که برای دیدن آب انبار سردار کوچک از ماشین پیاده شدیم. پله ها را که پایین تر می رفتیم هوا برامون خنک تر می شد. تا بالاخره وارد فضای مخزن آب انبار شدیم. برای اولین بار بود که مخزن آب انبار را از نزدیک می دیدم. فضای بسیار بزرگی بود، یک ستون در وسط قرار داشت و 4 گنبد در سقف آن بود که بادگیرهایی بر روی آنها تعبیه شده بود. درگذشته فقط میرآب که نگهبان آب انبار بوده برای لایه روبی کف وارد مخزن میشده. امروزه که آب انبار مورد استفاده نیست دیوار آن را برای بازدید باز کرده اند. زمانی که استاد حضرتیها درباره آب انبار سخن گفتند؛ عظمت بنا، مهارت و خردورزی پیشینیان و معمار بنا بیشتر به چشم آمد و در دل چقدر تحسینشان کردم. در ادامه جزئیاتی که آقای حضرتیها درباره آب انبار برایمان بیان کردند را نوشته ام.
عکس مخزن، ستون مرکزی و 4 گنبد آب انبار سردار کوچک
در این آب انبار 3800 متر مکعب آب ذخیره میشده. مخزن آب انبار به روش گودبرداری ساخته شده، برای این منظور زمین را می کندند. وقتی به عمق زمین می رسیدند کف را با شفته ریزی آهک خاصی و دیوارها را با ساروج عایق بندی می کردند. برای آبگیری آب انبار دریچه هایی تعبیه کرده بودند. وجود چهار بادگیر در سقف باعث گردش هوا و جلوگیری از رکود و ماندآبی شدن بوده. برای تصفیه آب میرآب میزان مشخصی خاکستر را از دریچه ها و یا بادگیر به سطح آب میپاشیده. خاکستر به آرامی املاح موجود در سطح و وسط آب را با خودش سنگین میکرده و می ورده پایین، ته نشین میشده. در واقع کف آب انبار انباشتی از املاح بوده که میرآب کار لایروبی کف آن را انجام میداده. با توجه به این موضوع سطح دسترسی آخرین شیر آب را بالاتر از کف قرار می دادند. زمانی که آب بالا بوده کل پله ها را پایین نمی آمدند بلکه از اولین شیر، آب برمیداشتن که به شیر آب اول، شیر برج فروردین و اردیبهشت می گفتند. شیر آب دوم خرداد و تیر، شیر آب سوم مرداد و شهریور و به همین ترتیب.
عکس شیرهای قدیمی آب
وقتی از مخزن آب انبار خارج شدیم و پله ها را بالا می آمدیم به دقت جای شیرهای آب را نگاه می کردم. جالب بود که کنار پله ها راه باریکهای برای هدایت سر ریز آب از شیر به سمت پاشیر تعبیه شده بود، که آقای حضرتیها گفتند این سر ریز آب به آبهای سفره های زیر زمینی می پیوسته و در واقع یک قطره آب هم هدر نمیشده.
عکس سقف ورودی آب انبار
به بالای پله ها که رسیدیم تفسیر آقای حضرتی ها از طرح سقف ورودی آب انبار جالب بود. ایشان گفتند در فضای تاریک که معمولا عنکبوت تار میبنده، در واقع این تار را برای عنکبوت درست کردن که به او بگویند برات اینجا تار درست کردیم، دیگه پایینتر نره و به طور انتزاعی بر بهداشت آب انبار تاکید داشتن.
از آب انبار که بیرون آمدیم، آقای حضرتیها مسجد سردار را به ما نشان دادند. به دلیل گرمای شدید هوا و نگذشتن زمان رزرو ناهار در رستوران، راهنمای دیگر از استاد خواستن که سوار ماشین شویم و بدون شنیدن نکات این مدرسه و مسجد به راهمان ادامه دادیم.
عکس مدرسه سردار
تور ما برای ناهار رستوران شمس که در خیابان مولوی مقابل حسینیه امینی ها قرار دارد را انتخاب کرده بود.
عکس رستوران شمس
فضای رستوران خیلی بزرگ نبود اما فضایی روشن با دکوراسیونی دلنشین دارد. ما برای ناهار قیمه نثار غذای معروف قزوین را به قیمت 34 هزار تومان سفارش دادیم.
عکس فضای رستوران شمس
عکس لیست غذاها و نوشیدنیهای رستوران شمس
دو نوع قیمه نثار معمولی و ویژه داشت که تفاوت آنها در حجم غذا بود و با تفاوت قیمت10 هزار تومان. غذای خوشمزهای بود. عطر دارچین و پوست پرتقال آن عالی بود. میزان گوشت، خلال پسته، بادام آن با توجه به آنچه تصور میکردم خیلی کمتر بود. طعم غذا را دوست داشتم. حتی با همان یک ذره گوشت بین برنج خوشمزه بود. غذا خیلی چرب و سنگین نبود. خوبی که این رستوران داشت مواد اولیه استفاده شده واقعا تازه بود. مخصوصا زیتون پرورده آن.
عکس قیمه نثار
بعد از صرف ناهار در رستوران شمس به حسینیه امینی ها که درست مقابل رستوران بود رفتیم.
عکس ورودی حسینیه امینیها از اینترنت
این حسینیه در خیابان مولوی قزوین بین دو خیابان حاج محمدی و محمد منتظری قرار دارد. راهنمای ما زنگ را زد و متولی حسینیه در را برایمان باز کرد. هر بازدید کننده ای که می آمد زنگ می زد، ایشان در را برایشان باز میکرد و خوش آمد میگفتند. از در چوبی خانه که گذشتیم چند پله ای را پایین آمدیم و وارد حیاط شدیم. حیاط پردرخت و باصفایی بود. تقریبا تو گرمای سرظهر به خانه رسیده بودیم زیاد در حیاط نماندیم، کفشهایمان را در آوردیم و از پله ها بالا رفتیم و وارد خانه شدیم. از راهرو و دو تالار گذشتیم و در تالار سوم گروه ما مستقر شد. تالارها فرش شده بود و پشتی داشت.
عکس تزئینات ازاره های حیاط حسینیه امینی ها
آنقدر معماری و تزئینات خانه باشکوه بود که با خودم میگفتم عجب حسینیه متفاوتیه تا اینکه آقای حضرتی ها راهنمای ما شروع کردن درباره آن صحبت کردن و اما خلاصه توضیحات ایشان.
خانه امینی ها در سال 1275 هجری قمری توسط حاج محمدرضا امینی ها از بازرگانان قدیم قزوین که اصالت آذربایجانی و تبریزی داشته ساخته میشه. او زمانی که مطلع میشه ناصرالدین شاه قراره از خانه بازدید کنه نگران میشه چرا که میدانسته شاه از چیزی خوشش بیاید باید به شاه پیشکش کرد. او نذر میکنه اگر خانه از دستش نره این خانه برای امام حسین (ع) وقف و حسینیه بشه. تا اینکه شاه میاد و از خانه تعریف میکنه. شاه هر چقدر منتظر میشه بگن پیشکشش است قربان؛ کسی چیزی نمیگه تا علت را جویا میشه و به شاه میگن خانه وقف امام حسین (ع) است و شما که نوکر امام حسین (ع) هستین. بدین ترتیب خانه نجات پیدا میکنه.
عکس حاج محمدرضا امینی ها
خانه ای باشکوهی بود و به قول استاد حضرتیها این خانه، نمونه زنده ای از معماری خانه های سنتی ایران است. زمانی که در تالار نشسته بودیم احساس میکردم واقعا مهمان خانه هستم و احساس خیلی خوبی داشتم. جای جای خانه بسیار زیبا و تماشایی است. سقف تالارها تزئینات و نقش و نگار داشت و با هم متفاوت بود. دو تالار ارسی های 5 تایی و یک تالار ارسی 9 تایی دارد که تنها این خانه در ایران است که ارسی 9 تایی دارد. حتی نقش های شمسه های بالای ارسی های سه تالار با هم متفاوت بود.
عکس سقف تالار سوم
ارسی های تالار سوم
ارسی های تالار دوم
ارسی های تالار اول
عکس آبدارخانه حسینیه امینی ها
بعد از دیدن تالارها و رفتن به سایر قسمتهای خانه؛ به زیرزمین رفتیم که آنجا مهمانخانه تابستانی بوده و امروزه شربت خانه حسینیه شده.
عکس مهمانخانه تابستانی خانه امینی ها
یکی از اتاق های زیرزمین را به موزه مشارکتی (متولی حسینیه با همکاری مجموعه دار وسایل تعزیه) موزه عاشوراییان اختصاص داده اند و همه ساز و کارهای عاشورا را آنجا گردآوری کرده اند. متاسفانه در آن بسته بود و نتوانستیم ببینیم.
این خانه همچنان کارد حسینیه را دارد و در دو دهه محرم و صفر عزاداری می کنند و در ماه رمضان اطعام می دهند. (خانه سرویس بهداشتی مردانه و زنانه مجزا دارد). همچنین پذیرای بازدیدکنندگان است که زنگ خانه را که بزنید متولی حسینیه که نوه مرحوم حاج محمد رضا امینی هاست در را به رویتان باز می کند و ساعاتی مهمان حسینیه می شوید. (نیازی به ورودیه ندارد)
بعد از دیدن حسینیه امینی ها به سوی آب انبار سردار بزرگ (محله راه ری) در خیابان راه آهن رفتیم. این آب انبار جز آب انبارهای عمومی قزوین بوده که در محله ای کم آب توسط برادران سردار ساخته شده است. این آب انبار بازدید عمومی دارد و هزینه ورودی بابت هر بازدیدکننده داخلی 2هزار تومان است.
عکس کوچه آب انبار سردار بزرگ
عکس گنبد آب انبار سردار بزرگ
عکس ورودی و سردر آب انبار سردار بزرگ
از کوچه که گذشتم به سردر بزرگ آب انبار رسیدیم. در کتیبه سردر نام موسسین حسن خان و حسین خان سردار به سال 1227 و تعمیر در سال 1357 توسط شهرداری قزوین نوشته شده. سردر بنا با کاشیکاری و نام یااباعبدالله تزیین شده. وارد ورودی که شدم تابلوهای نامربوط به بنا در دو طرف دیوار پله ها تو ذوق میزد. پله های این آب انبار نسبت به آب انبار سردار کوچک خیلی بلندتر بود. در بنری که در ورودی بنا قرار داشت، ارتفاع پله ها را 25 سانتیمتر نوشته بود. باید با احتیاط پله ها را پایین می رفتیم. پایین پله در قسمت پاشیر میزی بود و دو خانم متصدی نشسته بودند. وارد مخزن آب انبار که شدیم بنرهای نامربوط روی دیوارها و داربست چوبی کف، دور تا دور آب انبار تو ذوق میزد. به هر حال با دقت به اطرف نگاه کردم و استاد حضرتیها درباره بنا توضیح دادند.
عکس راه پله آب انبار سردار بزرگ از اینترنت
این آب انبار بزرگترین آب انبار تک گنبدی در ایران است و به دلیل سوار شدن گنبد به این بزرگی بر دیوارهای بنا آن را جز شاهکارهای معماری به حساب می آورند. در مخزن این آب انبار 3000 متر مکعب آب ذخیره میشده. دیوارهای آب انبار از ساروج ساخته شده و گنبد آن آجریست. بر این گنبد، بادگیر فیروزهای رنگ و چند روزنه برای گردش هوا و جلوگیری از رکود و ماندابی شدن آب تعبیه شده. دریچه هایی برای آبگیری آب انبار در چهار طرف دیوارها قرار داشت. در سمتی از دیوار مخزن، پله های باریکی به سمت یکی از دریچه ها بود. فضای بیرونی این آب انبار با عظمت تر از فضای مخزن بود. بنرهای نامربوط داخل مخزن آن را زشت کرده بود.
بعد از دیدن آب انبار سردار بزرگ سوار میدل باس شده و به سمت حمام قجر راه افتادیم.
در بین راه راهنما ما خانم رحمانی ترانه های فولکلور قزوین که توسط عروسک خان بابا به صداپیشگی فرشاد قلیپور خوانده شده را برای ما پخش کردند. وقتی ترانه ها پخش شد، تعجب کردم چرا ترانه ها را فارسی و با لهجه می خواند. که در حمام قجر که امروزه موزه مردم شناسی قزوین شده خانم رحمانی در اینباره برای ما گفتند که در ادامه به آن اشاره شده.
عکس حمام قجر (موزه مردم شناسی قزوین)
حمام تاریخی قجر در خیابان درگاهی قرار دارد. در جلو حمام پسربچه ای بساط فروش سنگ پا برپا کرده بود. با دیدن او ناخودآگاه یاد ضرب المثل «رو که نیست سنگ پای قزوینه» افتادم. درباره این ضرب المثل در گوگل جستجو کردم و گزارشی از آقای حضرتیها پیدا کردم که ایشان در این باره گفته اند که اصل سنگ پا مال همدان بوده و چون تجارت در قزوین رونق بیشتری داشته سنگ پای همدان را برای فروش به قزوین می آوردند و اینگونه به سنگ پای قزوین معروف شده است.
این حمام که امروزه موزه مردم شناسی قزوین شده، بازدید عمومی دارد و هزینه ورودی بازدیدکننده داخلی 2هزار تومان است. وارد حمام شدیم و همگی در سربینه نشستیم و راهنماهای ما درباره حمام و موزه مردم شناسی قزوین سخن گفتند.
حمام قجر قزوین 380 سال قدمت دارد که در دوره شاه عباس دوم توسط سردار او، امیر گونه خان قزوینی برای استفاده شاه و درباریان ساخته میشه. در دوره صفویه به حمام شاه معروف بوده اما در دوره قاجار مردم نام آن را به حمام قجر تغییر می دهند. آقای حضرتیها گفتند: امیر گونه خان قزوینی از طایقه قزلباش ایل قاجار بودند (و جد برادران سردار) و چون بانی ساخت بنا بوده اند، مردم برای اینکه یادی از ایشان کنند نام حمام را به حمام قجر تغییر داده اند. این حمام تا 20 سال پیش همچنان مورد استفاده مردم بوده تا سال 86 که حمام مرمت میشه و به عنوان موزه مردم شناسی استان قزوین تغییر کاربری میده.
عکس پلان حمام قجر قزوین
این حمام دارای سه بخش اصلی سربینه، میان در و گرمخانه است.
در سربینه که حکم رختکن حمام را داشته، در حجره های شاهنشین آن مجسمه های مومی اقوام ساکن در قزوین که قزوینی ها، ترک ها، کردها، لرها، تات ها و مراغه ای ها هستند معرفی شده اند.
عکس مجسمه های مومی قزوینی ها
عکس مجسمه های مومی ترک ها
عکس مجسمه های مومی کردها
عکس مجسمه های مومی لرها
عکس مجسمه های مومی تات ها
عکس مجسمه های مومی مراغه ای ها
اینجا بود که فهمیدم خود قزوینیها نژادشون فارسه و فارسی با لهجه قزوینی صحبت میکنند. راهنمای با ذوق ما خانم رحمانی چند ترانه که توسط خان بابا خوانده شده را در مسیر آمدن به حمام در ماشین برای ما پخش کردند و این لهجه را شنیدیم.
بعد از سربینه وارد میاندر شدیم. میاندر در حمام ها یک راهرو کوچک است اما اینجا چون حمام شاهی بوده بزرگتر ساخته شده و هوای بین سربینه و گرمخانه را تعدیل میکرده.
در میاندر دو کتیبه سفالی وجود داشت که دو مراسمی که در قزوین برگزار میشود را روایت میکند.
عکس کتیبه سفالی مراسم سوم امام حسین (ع)
روز 12 محرم هر سال خانم های قزوینی بیل و کلنگ به دست پیکرهای نمادین شهدای کربلا را بین مسجد حضرت علی اکبر(ع) و مسجد امام حسین (ع) تشییع می کنند. این مراسم یادآور واقعه ایست که در آن زنان قبیله بنی اسد که نزدیک واقعه کربلا بودند بعد از دو روز پیکر شهدای کربلا را دفن میکنند.
عکس کتیبه سفالی مراسم 50 به در
50 روز که از بهار میگذره در 19 اردیبهشت مردم قزوین به باغستان سنتی شهر میروند. تفریح میکنند و نماز طلب باران میخوانند. چراکه آبیاری باغستان بر اساس بارانهای فصلی فصل بهار انجام میشه. این مراسم همچنان هر ساله در قزوین برگزار میشه.
بعد از میاندر وارد گرمخانه شدیم. گرمخانه گنبد و ستونهایی داشت. وقتی مقابل دو ستون رو به رو هم ایستادیم. انعکاس صدای طرف مقابلمان را شنیدم. از آزمایش انعکاس صدایمان حسابی سرگرم شده بودیم و در دل خرد معماران قدیم را تحسین کردم و اما گرمخانه که بخش اصلی حمام بوده و شستشو در آن انجام میشده.
عکس گرمخانه
در گرمخانه در ویترینهایی مجسمه مومی مشاغل، لباس و وسایلی از دوره قاجار به نمایش گذاشته شده بود.
عکس لباس عروس قاجاری
عکس بقچه و حوله حمام عروس
عکس پاتوه و چاقچور مرسوم در دوره قاجار
عکس ظروف و چراغ
عکس مجسمه عبیدزاکانی
بعد از دیدن حمام به سمت کافه تلفیق هنر در خیابان مشاطان در نزدیکی حمام قجر رفتیم و بستنی را مهمان تور بودیم. در خیابان دیدن بافت قدیمی خانهها برایم جلب توجه کرد.
عکس خانه های خیابان مشاطان
عکس پلاک قدیمی خانه ای در خیابان مشاطان
عکس کافه تلفیق هنر
عکس بستنی
در کافه استاد حضرتیها از گروه خداحافظی کردند و ما برای آخرین بازدیدمان به کاروانسرای سعدالسطنه رفتیم. این کاروانسرا، کاروانسرای درون شهریست که از آنجا که قزوین در مسیر شاهراه خراسان بوده، توسط باقرخان سعدالسلطنه حاکم قزوین دوره ناصرالدین شاه با هدف محلی برای اقامت، خرید، فروش و تبادل بین تاجران ایرانی و اروپایی ساخته شده.
عکس ورودی مجموعه سعدالسلطنه
از یکی از حجره های ابتدایی کاروانسرا شیرینی های معروف قزوین را خریدیم و در مجموعه قدم زدیم.
عکس شیرینی باقلوا، پادرازی
غالب حجره ها به موسیقی و صنایع دستی اختصاص داشت و در حجره های آقایی در حال و هوای خودش بود و داشت تار میزد. راسته اصلی کاروانسرای سعدالسلطنه خیلی طولانی نیست. بعد از راسته اصلی کاروانسرای سعدالسلطنه، بازار اصلی قزوین است که به دلیل روز جمعه، تعطیل بود و نتوانستیم در بازار گشتی بزنیم.
عکس بازار قزوین
گشت در کاروانسرای سعدالسلطنه انفرادی بود و راهنما وقت آزاد به ما داده بود. آنقدر گرمای هوا خسته مان کرده بود که فراموش کردم چهار سوق کاروانسرا را پیدا کنم و زیبایی آن را از نزدیک ببینم. به نظرم حجره های کاروانسرای سعدالسلطنه آنقدر تماشایی است که باید وقت مجزایی برای گشت زدن در آن گذاشت.
بعد از گشت کوتاه در کاروانسرای سعدالسلطنه، سوار ماشین شدیم. درحالی که ترانه های خان بابا را گوش میکردیم از شهر قزوین خداحافظی کرده و راهی تهران شدیم.
عکس مسیر بازدیدهای من از بعضی دیدنی های قزوین