یکی از آشناهای نزدیکمان سال های سال می باشد که تور ایرانگردی یک روز و چند روزه می برند این دفعه تور 2 روزه و یک شب قزوین را داشتند که من هم به تنهایی ثبت نام کردم. هزینه تور در کل 2.500.000 تومان بود.
روز اول سفر 1404/05/02
شب قبل از سفر وسایل مورد نیاز را جمع و جور کرده و چمدان را آماده کرده بودم حمل و نقل تور با قطار بود ساعت حرکت قطار 6:20 دقیقه بود و کل گروه بایستی ساعت 5:30 در راه آهن تهران حاضر می شدیم صبح ساعت 4:30 بلند شده و پس از آماده شدن و بستن نهایی چمدان ساعت 5:10 دقیقه از منزل خارج و به سمت راه آهن حرکت کردیم که ساعت 5:30 به راه آهن رسیدم پس از آن در محلی که اعلام شده بود همه گروه به تدریج جمع شدند پس از گذشت زمانی تقریبا ساعت 6 بود که خط حرکتی را اعلام کردند گروه در صف های بررسی بلیط قرار گرفته و پس از چک بلیط به سمت خط اعلامی حرکت کردیم نوع قطار از نوع اتوبوسی بود پس از چک مجدد بلیط ها در ورودی قطار در محل صندلی خود نشستم در گروه تعدادی از همسفران را در که در سفرهای گذشته همسفر بوده ایم می شناختم صندلی من در کنار یکی از همکاران مادرم که قبلا چندباری همسفر بوده ایم بود.
قطار در راس ساعت 6:23 دقیقه حرکت کرده بود(قیمت بلیط طبق آنچه که در بلیط درج شده است 116.100 تومان می باشد) آن طور که در بلیط اعلام شده بود تقریبا مدت زمان سفر و رسیدن به ایستگاه قزوین ساعت 8:42 بود. قرار بود که هر کس صبحانه خود را به همراه آورده و در قطار میل کند من هم چند لقمه نان و پنیر به همراه آوردم که در طول مسیر خوردم، قطار حدود 12 الی 13 دقیقه زودتر به مقصد رسید پس از پیاده شدن از قطار در قسمت خروجی ایستگاه همه منتظر مانده تا کل گروه جمع شوند.






پس از جمع شدن گروه به سمت مینی بوس هایی که بایستی سوار می شدیم رفتیم سه مینی بوس برای بردن گروه آمده بودند تعداد نفراتمان نزدیک به 60 نفر می شد. پس از سوار شدن به سمت هتل رفته تا چمدان ها و وسایل را بگذاریم هتل محل اقامت هتل 4 ستاره مرمر بود در لابی هتل یک میز گذاشته بودند که عکس یک نفر به همراه خرما و حلوا گذاشته بودند که پرس و جو کرده ایم مدیرعامل هتل تازه فوت کرده بودند و به همین دلیل عکس ایشان و حلوا و خرما گذاشته بودند. بعد از گذاشتن وسایل طبق برنامه تور برای بازدید از دریاچه اوان حرکت کردیم مدت زمان رسیدن به دریاچه حدودا سه ساعت زمان برد حدود ساعت 12 به محل دریاچه اوان رسیدیم.
مقرر شد نیم ساعت تا 45 دقیقه ای در آنجا مانده و گشتی بزنیم پس از ِپیاده شدن به سمت محل دریاچه حرکت کردیم یک تور لیدر محلی توضیحاتی را در مورد دریاچه دادند دریاچه اوان در منطقه الموت شرقی و در فاصله 75 کیلومتری شمال شرقی شهر قزوین و در دامنه کوه خشچال قرار دارد، این دریاچه با نیزارهای زیبا و بلند و سرسبزی احاطه شده و در نقاطی از آن می توان به ساحل دریاچه دسترسی داشت منبع تغذیه و به وجود آمدن این دریاچه از کف دریاچه و از طریق آب های زیرزمینی بوده و بخش کوچکی از آن از بارندگی تامین می شود در واقع از جوشش آب از کف آن دریاچه به مرور به وجود آمده است با توجه به غواصی ها و اندازه گیری های انجام شده حداکثر عمق آن 6 تا 7 متر می باشد.
مساحت آن طبق آنچه که در اینترنت ذکر شده است بیش از 70 هزار متر مربع می باشد. اطراف دریاچه سرسبز بوده و پوشش گیاهی آن قابل توجه می باشد در نزدیکی این دریاچه روستایی به همین نام نیز قرار دارد. در روی آن نیز می توان قایق اجاره کرده و ساعاتی را در دریاچه قایق سواری کرد. ما نیم ساعتی را در همان قسمتی از ساحل دریاچه که به محل آب قابل دسترسی بود گذراندیم تعدادی از همسفران در آب رفته و آب تنی کردند البته شنا کردن در دریاچه ممنوع می باشد و فقط بایستی در همان اوایل ساحل آب تنی و آب بازی کرد. در اطراف دریاچه خانواده هایی برای گذراندن ساعاتی اطراق کرده بودند.





پس از نیم ساعت به سمت مینی بوس ها رفتیم تا سوار شویم بعد از آن قرار بود به رستوران برای صرف ناهار برویم هرکسی که ناهار می خواست باید چند روز قبل تر به مسئول تور لیست غذای سفارشی را اعلام می کرد تا به رستوران اعلام می شد و هر کسی هم می توانست با خود غذا می آورد پس از طی مسافت حدود 35 دقیقه به رستوران انادژ رسیدیم مسیری را که برای رسیدن به رستوران طی کرده بودیم بسیار زیبا و سرسبز بود هر دو طرف جاده درختان زیبا و زیادی مشاهده می شد، جاده تا حدودی جنگلی محسوب می شد.
من خودم چون تک بودم از این رو غذا سفارش ندادم و یک ساندویچ به همراه خود بردم مابقی همسفران هم هر کدام سفارش هایی را که داده بودند حساب کرده و منتظر آماده شدن غذایشان می شدند رستوران در داخل محوطه ای سرسبز و حیاطی بزرگ با درختان سرسبز و بلند و سر به فلک کشیده به همراه تعداد زیادی حوضچه های پرورش ماهی قزل آلا قرار داشت ساختمان رستوران نیز حالت محلی و بومی و در دو طبقه بود که قسمت زیرین آن آشپزخانه و طبقه دوم که به فضای زیبای اطراف احاطه داشت مخصوص نشست مشتریان بود که هم شامل میز و صندلی و هم شامل تخت های چوبی بود یک نکته منفی در مورد رستوران اینکه به علت اینکه سفارش را همان موقع آماده می کردند و می پختند سفارش ها با تاخیر زیاد دریافت می شد و این امر باعث نا هماهنگی در صرف ناهار شد بیشتر از یک ساعتی در رستوران بودیم و از فضای رستوران لذت بردیم و عکس هایی زیبایی گرفتیم.


پس از آن به سمت روستای اندج رفتیم پس از طی مسافتی به روستای اندج رسیدیم از آنجا یک راهنمای محلی که در خود روستا ساکن بود و تقریبا میانسال بود همراه همسفران شد. پس از پیاده شدن و جمع شدن همسفران به همراه راهنما شروع به حرکت و ورود به روستا کردیم هر کدام از کوچه های روستا اسمی دارند که در پشت آن اسم یک داستان و یک علتی وجود داشت است. راهنما در مورد علت نام گذاری کوچه ها و همچنین در مورد خانه ها و بعضی از سازه های روستا توضیحاتی دادند نام یکی از کوچه ها سرهنگ بود که علت نامگذاری آن سکونت یک سرهنگ در آن کوچه بوده است، نام کوچه دیگر نازبگم بود که خانمی به این نام در روستا ساکن بوده که شکسته بند بوده است و به همین علت نام کوچه را نازبگم گذاشته بودند که خانه ایشان در حال حاضر در مالکیت وراث و نوه های ایشان می باشد خانه های روستا به غیر از اتاق و پذیرایی و دیگر قسمت های دیگر هر خانه، قسمت هایی را به عنوان انبار علوفه و طویله نیز شامل می شود.
روستای اندج در دل صخره های عظیم و زیبایی با آب و هوایی خوب و پوشش گیاهی سرسبز و خودرو و همچنین باغات میوه. دامداری، کشاورزی و باغداری علی الخصوص در گذشته در روستا رونق بیشتری داشته است واقع شده است که در حال حاضر فعالیت آنها کمتر شده است در محل این روستا یک دژ قدیمی وجود داشته که روستا در محل این دژ به مرور احداث و ساخته شده و شکل گرفته است بقایای این دژ در سطوح بالایی قرار گرفته است. در حال حاضر چندین مزرعه پرورش ماهی قزل آلا در نزدیکی این روستا فعالیت دارند که به وضعیت اقتصادی و کسب درآمد روستا کمک کرده است یک نمونه آن رستوران انادژ می باشد که در برای صفر ناهار رفتیم در نزدیکی روستا نیز رودخانه ای به همین نام نیز جریان دارد. قسمت هایی از روستا دارای بافت قدیمی و قسمت های دیگر نیز دارای بافت جدیدتری می باشند و خانه ها در بافت قدیمی بیشتر از سنگ، گل، خشت و چوب ساخته شده اند و خانه های بافت جدید هم با مصالح جدیدتر.
پس از گشت و گذار و بازدید از روستا از مسیر زیبا و سرسبز و پر از درختان میوه به سمت رودخانه اندج حرکت کردیم مسیر 15 تا 20 دقیقه ای زمان برد، عده ای از همسفران که سن شان بالاتر بود و نمی توانستند مسیر را بیایند در همان ورودی روستا ماندند و بقیه به همراه راهنما به سمت رودخانه حرکت کردیم، رودخانه ای با آبی سرد و خنک و زلال و آب و هوای مطبوع در کنار رودخانه. دقایقی را در کنار رودخانه نشسته و هر کسی که می خواست در داخل آب رفته و پاهای خود را خیس می کرد جایتان خالی یک هندوانه بزرگ و قرمز و خوشمزه هم با خود آورده بودیم که آن را بریده و بین همسفران تور قزوین تقسیم کردیم. مجدد از همان راه آمده به سمت ورودی روستا برگشته و سوار اتوبوس ها شدیم.












پس از آن به سمت محلی به نام دیده بانی دولکان رفتیم دیده بانی دولکان محلی برای دیده بانی در زمان حسن صباح بوده است محل دیده بانی به صورت دو حفره که در دل کوه حفر کرده اند می باشد که نگهبانان برای دیده بانی و کنترل در داخل حفره ها حضور داشته اند و محیط اطراف را برای حافظت از منطقه تحت کنترل حسن صباح و قلعه الموت برای هجوم مخالفان و دشمنان شان نگهبانی می داده اند.
پس از بازدید از محل این دیده بانی به سمت محل کوه های زیبایی که به صخره معروف هستند رفتیم. تعدادی از همسفران پیاده نشدند و عده ای که می خواستند از محل بازدید کنند به همراه راهنمای محلی به سمت این کوه ها حرکت کردیم آن منطقه ای که در کنار جاده قرار داشت محلی بزرگ با کوه هایی سر به فلک کشیده دور تا دور آن به دلیل شکل ظاهری کوه ها که به دلیل اینکه نوع رسوب های این منطقه از نوع رسوب هایی بوده است که در داخل دریا ته نشین شده و سپس چین خورده و به کوه تبدیل شده اند و بر اثر فرسایش های آبی و هوازدگی و دیگر عوامل آب و هواشناسی و زمین شناسی در دل کوه ها حفره های متعدد و زیاد و به اندازه های مختلف (از کوچک تا بزرگ) ایجاد شده است شکل و ظاهر جذاب و متفاوتی را نسبت به قسمت های دیگر رشته کوه های البرز در منطقه قزوین و الموت ایجاد کرده اند که تماشایی و زیبا می باشند. دقایقی را در این محل مانده و عکس های را گرفتیم سپس به سمت مینی بوس ها رفته و سوار شدیم و به سمت شهر قزوین حرکت کردیم تقریبا 2 ساعت و خورده ای تو راه بودیم که به محل هتل در شهر قزوین رسیدیم.







تقریبا ساعت 8:10 به هتل رسیدیم اسم هتل محل اقامت هتل مرمر بود هتلی چهار ستاره. پس از پیاده شدن گروه کارت های ملی مان را به مسئول گروه دادیم تا اتاق هایمان را تحویل بگیریم دقایقی منتظر ماندیم تا هر کسی کارت اتاق خودش را تحویل بگیرد من هم کارت اتاق را دریافت کرده و چمدان هایمان را از محلی که مسئول هتل گذاشته بودند برداشته و به اتاق مان رفتیم من چون تنها بودم با یکی از همکاران و دوستان مادرم در یک اتاق بودیم یک اتاق دو تخته که در طبق اول هتل قرار داشت، هتل در این زمان در حال بازسازی و تعمیرکاری بوده است و لابی هتل هم در حال بازسازی و به هم ریخته بوده است طبقه اول که اتاق ما قرار داشت بازسازی شده بود کاملا تمیز و مرتب بود و طبقات دیگر هم طبق آنچه که همسفران اعلام کرده بوده اند بازسازی کامل نشده بود.
با اینکه هتل نام هتل 4 ستاره را داشت ولی در کل به 4 ستاره نمی خورد و بیشتر 3 ستاره بود البته با درنظر گرفتن این موضوع که هتل در حال بازسازی بوده است. امکانات داخل اتاق شامل این موارد بود: دو تخت جداگانه، یک میز آینه دار، تلویزیون، دو عدد مبل تک نفره به همراه یک میز کوچک در جلوی آن یخچال کوچک به همراه 4 عدد آب معدنی کوچک، کتری برقی برای درست کردن آب جوش و تعدادی قند و چای کیسه ای، سرویس حمام و دستشویی هم یکی بود و سرویس فرنگی بود و سرویس ایرانی نداشت. یک جفت خمیردندان و مسواک، شامپو سر، شامپو بدن، سشوار هم در سرویس بود. پس از گذاشتن وسایل و کمی استراحت چایی درست کردیم و خوردیم و تقریبا ساعت 11 و خورده ای خوابیدیم.









روز دوم سفر 1404/05/03
صبح ساعت 7 بلند شدیم ساعت سرو صبحانه 7 تا 10 صبح بود پس از آماده شدن برای سرو صبحانه به رستوران هتل رفتیم رستوران هتل در طبقه زیرین هتل قرار داشت مخلفات صبحانه در حد هتل 4 ستاره نبود و فقط یک نفر را برای انجام کارهای صبحانه و ارائه خدمات گذاشته بودند سلف صبحانه شامل این موارد بود: تخم مرغ آبپز، املت، پنیر، عسل، دو نوع مربای بسته بندی و باز، کره، عدسی، خیار، حلوا ارده بسته بندی، یک نوع شربت، چای، گوجه فرنگی، خامه، نان تافتون و آب.
سرویس دهی هم ضعیف بود و یک نفر دیگر به کمک شخص اول آمد و اشکال دیگر اینکه قاشق کوچک نداشت و همه قاشق ها بزرگ بود. سالن رستوران تقریبا مناسب بود. صبحانه را خورده و برای آماده شدن به اتاق رفتیم بایستی ساعت 9:30 در لابی هتل آماده می بودیم و اتاق ها را تحویل می دادیم آماده شده و چمدان ها را جمع کرده و راس ساعت اعلام شده در لابی هتل بودیم و کارت اتاق را تحویل داده و کارت ملی مان را تحویل گرفتیم و منتظر ماندیم تا مینی بوس ها بیایند قرار شد تا چمدان ها و وسایل را در همان جایی که قبلا در هتل گذاشته ایم بگذاریم و موقع بازگشت و رفتن به راه آهن مجدد به هتل بازگشته و چمدان ها را برداریم.
نزدیک ساعت 10 مینی بوس ها رسیدند و همه گروه سوار شدند سه مینی بوس بودیم راهنمایی که قرار بود برای بازدید از جاذبه های داخل شهر قزوین همراهمان باشند نیز در ورودی هتل بودند که به همراه ما سوار مینی بوس ها شدند اولین جایی که رفتیم دروازه (درب) راه کوشک بود که همگی گروه پیاده شده و به همراه راهنما به سمت محل دروازه رفتیم به همراه راهنما شخص دیگری بود که همسر ایشان بودند و عکاس بودند و اعلام کردند که هر کسی که می خواهد عکس بگیرد ایشان عکس های خوبی می گیرند. در محل دروازه راهنما توضیحاتی دادند طبق توضیحات راهنما این دروازه جزء دروازه های قدیمی شهر قزوین بوده است در گذشته شهر قزوین دارای نه دروازه ورودی بوده است که در حال حاضر فقط 2 دروازه آن باقی مانده و ثبت آثار ملی شده اند.
در گذشته این منطقه قزوین محل اعیان نشین بوده است و کل خانه ها ویلایی و قصر مانند بوده است و قشر مرفه در این منطقه زندگی می کردند به همین دلیل به این دروازه کوشک می گفتند، کوشک به معنای خانه و عمارت مجلل و قصر مانند می باشد. قدمت ساخت این دروازه به دوره قاجاریه باز می گردد. معماری دروازه از آجرهای کوچک و کاشی کارهای کوچک و رنگی تشکیل شده و با آنها تزئین شده است. پس از بازدید از دروازه و گرفتن عکس هایی سوار مینی بوس ها شده و به سمت جاذبه دیگر رفتیم.







جاذبه دیگر حمام قجر یا موزه مردم شناسی شهر قزوین می باشد وقتی مراجعه کرده بودیم در آن بسته بود چون به دلایل شرایط جنگی موزه های کل کشور در حال حاضر تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشد ولی چون هماهنگی شده بود مسئول موزه مراجعه کرده و در را باز کردند و برای بازدید وارد شدیم چون ورودی موزه بر روی پکیج حساب شده بود هزینه بلیط بازدید را ندادیم (هزینه بلیط 30000 تومان بود) پس از ورود به حمام راهنما شروع به توضیحاتی در مورد این حمام انجام دادند. ساخت حمام قجر مربوط به سال 1057 هجری قمری و در دوره صفویان به دستور شاه عباس صفوی توسط یکی از سرداران او ساخته شده است. نکته جالب این است که دستور ساخت این بنا توسط یک خاندان صفوی و مراحل ساخت آن از صفر تا صد توسط یکی از خاندان قاجار انجام شده.
چرا که امیر گونه خان قاجار یکی از نوادگان قاجار بوده و به همین دلیل نیز نام این حمام، قجر نامیده شده است. حمام از سه بخش اصلی سربینه، میاندر و گرمخانه و همچنین از دو قسمت مجزا جداگانه زنانه و مردانه تشکیل شده است در قسمت سربینه حوض زیبایی در وسط آن قرار دارد و شش شاهنشین و طاق نما را در پلانی هشت ضلعی با راهرویی به گرمخانه پیوند میدهد. خود گرمخانه به بخشهای خزینه آب گرم، حوض آب سرد، اعیاننشین و همچنین تونل های گربه (به راهروهای باریکی گفته میشود که در زیر حمام وجود دارند و برای اهداف مختلفی از جمله دسترسی به لولهها و تاسیسات، تهویه و انتقال آب استفاده میشدند) تقسیم میشود.
این حمام در سال 1379 توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری خریداری و توسط شهرداری و سازمان نامبرده مورد بازسازی و مرمت قرار گرفته و تبدیل به موزه مردم شناسی شده است در همان قسمت سربینه که به صورت شاه نشین هایی می باشد ماکت هایی از اقوام مختلف استان قزوین به همراه توضیحاتی در مورد فرهنگ و رسم و رسوم و نوع اشتغال آن ها قرار داده شده است تا آشنایی کلی با اقوام مختلف استان قزوین برای بازدید کننده واقع شود. در قسمت های دیگر حمام نیز چند رسم و رسوم و مراسماتی که در شهر قزوین انجام می شود. نیز توسط ماکت هایی به نمایش درآمده است مانند مراسم پنجاه بدر و مراسم 12 محرم. پس از بازدید از حمام قجر به سمت مینی بوس ها رفته و سوار شدیم تا به سمت یکی دیگر از جاهای دیدنی قزوین برویم.















جاذبه بعدی سردرعالی قاپو بود، پس از رسیدن به محل درست مقابل سردر پیاده شدیم و به همراه راهنما حرکت کرده و در جلوی در ایستادیم و ایشان توضیحاتی را در مورد بنا دادند ولی به دلیل شرایط جنگی و تعطیل بودن موزه های کل کشور که در محل سردر عالی قاپو در داخل محوطه قرار داشت و به صورت موزه بود بسته بود و امکان بازدید نبود. از این رو دقایقی در محل بوده و بعد از توضیحات راهنما تعدادی عکس گرفتیم.
سردر عالی قاپو در مقابل خیابان سپه قرار دارد البته ما را برای بازدید از خیابان سپه نبردند. این بنا سردر یکی از هفت در ورودی به ارگ سلطنتی صفویان بوده است و در اصلی جنوبی است که به خیابان و میدان شاه باز میشده و تنها در از این مجموعه است که اکنون به یادگار مانده است. بنای سر در شامل ایوان رفیع ورودی با قوس تیزهدار و سه ریف طاقنما در طرفین آن است. گوشوارههایی با ستوننماهای آجری در دو طبقه، نمای سردر را تکمیل میکنند. هشتی متصل به ایوان ورودی به شکل هشت ضلعی است و در طرفین محور ورودی آن اتاقهای نگهبانی قرار دارد. در این هشتی پلکانهایی دیده میشود که به طبقه بالا جایگاه نقارهزنان راه مییابند.





بعد از این بازدید از این جاذبه به سمت بازدید از کلیسای کانتور رفتیم. پس از رسیدن به محل و پیاده شدن گروه به همراه راهنما به سمت کلیسا حرکت کردیم قبل از اینکه جمعیت بیشتری از گروه برسند تعدادی عکس از قسمت های بیرونی و داخلی کلیسا گرفتم. راهنما توضیحاتی در مورد این بنا دادند. کلیسای کانتور یکی از کوچکترین کلیساهای موجود در ایران می باشد این کلیسا در زمان حضور روس ها در ایران در طی جنگ جهانی دوم و به دست روس ها ساخته شده است و یک کلیسای ارتدوکس می باشد.
کانتور به زبان روسی به معنای مقر یا مرکز است پس از خروج روسها از ایران این کلیسا خالی شد. چون در ایران مسیحیهای ارتدکس ساکن نیستند و به همین دلیل، این بنا هماکنون بهعنوان یک بنای تاریخی حفظ و نگهداری میشود، البته درون این کلیسای ساده، چند ویترین فروش جواهرات دستساز و دیگر صنایع دستی قرار دارد که می توان از آن خرید کرد بیشتر دست سازه ها که به صورت النگو، دستبند، انگشتر از جنس مس می باشند برای فروش می باشند.
کلیسای کانتور دارای یک در ورودی است که روی دیوارهای دو سمت آن صلیبهای روسی نقش بسته است .در بالای ورودی ناقوسخانهای سه طبقه قرار داده شده است که به یک گنبد کوچک منتهی میشود به همین دلیل این کلیسا به برج ناقوس نیز معروف می باشد. این کلیسا از نظر ابعاد کلیسای کوچکی محسوب میشود که دارای پلانی چهار ضلعی و دو گنبد است. گنبد بزرگ در مرکز نمازخانه و گنبد کوچکتر، در بالای محراب قرار دارد. مصالح به کار رفته آجر و ملاط است که آجرها با هنرمندی بسیار چیده شده و در نتیجه بنایی بسیار زیبا ساخته است.
یک پارک به نام مشاهیر در کنار این کلیسا قرار دارد که این کلیسا در ضلع جنوبی این پارک واقع شده است که می توان دقایقی را در آن استراحت کرد. پس از بازدید از کلیسا به سمت این پارک رفته و دقایقی را در پارک نشسته و هندوانه بسیار خوشمزه ای را خوردیم.










بعد از آن به سمت حسینی امینی ها رفتیم حسینی امینی ها هم ورودی داشت که بر روی هزینه تور حساب شده بود هزینه آن 30.000 تومان بود. گروه وارد حسینیه شدند و به همراه راهنما وارد طبقه بالایی حسینه شده و در تالار ورودی آن جمع شده که راهنما در مورد بنا و تاریخچه و معماری آن توضیحاتی را دادند و به ترتیب به دیگر اتاق ها و تالارهای حسینیه رفته و توضیحات مربوط به آن قسمت ها را هم دادند و سپس دقایقی را فرصت دادند تا گروه عکس های خود را بگیرند پس از آن به قسمت زیرزمین حسینیه رفتیم که طبق روال توضیحات مربوط به این قسمت حسینیه را هم دادند و عکس هایی را گرفتیم.
حسینیه و خانه امینیها، از خانههای زیبا و اعیانی قزوین است که توسط حاج محمد رضا امینی از ثروتمندان قزوین با مبلغ ۴۸,۰۰۰ تومان در غرب رودخانه دزج ساخته شد. زمان احداث این ساختمان به سال ۱۲۷۵ هجری قمری برمیگردد. خانه امینیها که بخشی از آن در سال ۱۲۷۵ هجری قمری وقف حسینیه شد، نمونه کاملی از خانهای قزوینی به شمار میرود که امروزه به حسینیه تغییر کاربری یافته است. این خانه بهقدری بزرگ و مجلل بود که ظاهرا بخش عظیمی از خیابان مولوی کنونی را فرا میگرفت و امروزه تنها بخشی از آن باقی مانده است. طبق روایتی گفته میشود، ناصرالدین شاه قرار بود از این خانه بازدید کند که این موضوع باعث نگرانی حاج امینی میشود؛ چراکه میدانست اگر شاه به خانه علاقهمند شود، او چارهای ندارد جز اینکه آن را پیشکش کند. در نتیجه نذر میکند که اگر خانه از دستش نرود، آن وقف امام حسین (ع) کند و به حسینیه امام تبدیل شود. شاه هنگام بازدید، از خانه تعریف و تمجید میکند؛ اما کسی آن را پیشکش نمیکند. وقتی علت را جویا میشود، به او اطلاع میدهند که خانه وقف امام حسین (ع) شده است.
این خانه در حال حاضر در ماه های محرم و صفر محلی برای عزاداری امام حسین در شهر قزوین بوده و در ماه های رمضان نیز محلی برای اطعام سحری و افطاری می باشد.
این خانه طبق آنچه که در بالا گفته شد بسیار بزرگ بوده که در حال حاضر فقط قسمتی از آن که شامل چندین حیاط بزرگ و تعداد زیادی اتاق و تالار بزرگ می باشد باقی مانده است که در دو طبقه ساخته شده و هر قسمت یک کاربری داشته است. قسمت زیرین آن به صورت زیرزمین می باشد که در هنگام ورود به آن در وسط زیرزمین یک حوض هشت ضلعی قرار دارد در قسمت هایی از زیرزمین آشپزخانه، انباری و آب انبار واقع شده است.















بعد از بازدید از حسینیه امینی ها برای صرف ناهار به سمت رستوران آرمانی رفتیم از روز قبلش بایستی هر کسی که ناهار می خواست سفارش می داد بنده چون گوشت قرمز که به صورت خورشتی و تکه ای باشد دوست ندارم کباب کوبیده سفارش دادم، بیشتر همسفران قیمه نثاء معروف قزوین را سفارش داده بودند پس از رسیدن به رستوران از مینی بوس ها پیاده شده و به سمت رستوران رفتیم رستوران بسیار شلوغ بود و تعدادی بیرون از رستوران در صف منتظر بودند تا رستوران خالی شود تا بتوانند به نوبت وارد رستوران شوند گویا رستوران معروفی در شهر قزوین بوده است که انقدر شلوغ بود چون به تعداد نفرات گروه قبلا میز رزرو شده بود از این رو بخشی از طبقه بالای رستوران را به گروه ما اختصاص داده بودند پس از اینکه گروه در میزهای رزرو شده نشستند پس از آن یک خانم به ترتیب سفارش ها را دریافت و وجه آن را دریافت می کرد پس از دقایقی سفارش ها را آورده و تحویل دادند. کیفیت غذا بسیار خوب و حجم آن هم زیاد بود. هزینه سفارش بنده شامل چلو کباب کوبیده 440.000 تومان، یک ماست موسیر 65.000 تومان، دلستر 50.000 تومان که جمعا با 10 درصد مالیات 610.500 تومان شد.
یک نکته اینکه در پرس چلوکبابش سه عدد گوجه فرنگی بود در صورتیکه بنده در کل عمرم در هیچ رستوران و کافه و مکان هایی دیگر پرس غذایی که سه عدد گوجه داشته باشد نخورده بودم که برایم جالب بود. پس از صرف غذا به سمت اتوبوس ها رفته تا به سمت بازدید از جاذبه بعدی برویم.



جاذبه بعدی سرای سعدالسطنه بود پس از رسیدن به محل پیاده شده و به همراه راهنما به سمت سرای سعدالسلطنه حرکت کرده و وارد شدیم سرایی که بازار قزوین بود در یک قسمت که به صورت میدانی و دارای چهار راه سوق و چهار گوشه بود گروه جمع شده و راهنما شروع به توضیحاتی در مورد تاریخچه و نحوه ساخت و کاربردهای جاذبه کردند.
این سرا در واقع یک کاروانسرا بوده است که در اواخر سلطنت ناصرالدینشاه و در دوران قاجار به دستور فرماندار وقت قزوین، محمدباقر خان سعدالسلطنه ساخته شد که به فرمان او نام خودش را روی این بنا گذاشتند. به دستور محمدباقر خان سعدالسلطنه قرار شد ۲ معمار اصفهانی و قزوینی یک کاروانسرای ۷ هکتاری با ۴۰۰ حجره در داخل سطح شهر بسازند که بالاخره کار ساخت این مجموعه بینظیر در سال ۱۳۱۲ هجری قمری به اتمام رسید این کارونسرا به گونه ای بوده است که مسافرانی که به این مکان مراجعه می کردند کلیه امکانات برای استراحت را داشته اند این کاروانسرا دارای تعدادی حیاط، گذرگاه و سرا و تعدادی چهارسوق می باشد.
هر کدام از سراها به یک نام بوده و دارای درب جوبی بزرگی می باشد. حیاط ها هم هر کدام نامی داشتند. چهارسوق یکی از مهمترین بخشهای سرای سعدالسلطنه قزوین است که یک گنبد بسیار چشمنواز و کاشیکاری شده دارد. معماری کل کارونسرا در بیشتر جاها از آجرهای کوچک و کاشی کارهای زیبایی تشکیل شده است که فضاهای داخلی و بیرونی کاروانسرا را بسیار زیبا و چشم نواز کرده است. قسمت سقف گذرگاه ها هم مانند چهارسوق ها گنبدی می باشند. ما در ابتدا در همین چهارسوق اصلی سرا قرار گرفتیم که راهنما شروع به صحبت کرده و توضیحات لازم را دادند.
زمانی که ما برای بازدید از این جاذبه مراجعه کردیم چون روز جمعه بود سرا خلوت و تعدادی از مغازه ها باز بودند و تعدادی دیگر بسته بودند ولی در روز عادی طبق گفته راهنما سرا شلوغ و کلیه مغازه ها باز می باشند حدود یک ساعتی را در آنجا بودیم پس از توضیحات راهنما به قسمت های مخلتف سراها رفته و عکس های زیبایی گرفتیم. سراهایی که در آن مغازه ها در قالب های سنتی و زیبا و با کاربری های مختلف جای گرفته بودند و مشتریان را به سمت خود می کشاندند حتی برای تماشای معماری بیرونی و داخلی مغازه ها.
در این سرا مغازه هایی با کاربرهای گوناگون از پوشاک و منسوجات سنتی و مدرن گرفته تا شرینی فروشی، عطاری، کیف و کفش فروشی، کافه و رستوران و صنف های دیگر فعالیت می کنند که با این معماری و جایگاهی که قرار گرفته اند بسیار زیبا و دیدنی می باشند.
پس از گشت و گذار راهنما دو شیرینی فروشی معروف قزوین را که در این سرا شعبه داشتند معرفی کردند و هر کس که می خواست می توانست از آنها شیرینی بگیرد که تقریبا کلیه همسفران از مغازه های معرفی شده طیف مختلفی از شیرینی های قزوینی را به عنوان سوغات برای خانواده و دوستان نشان خریداری کردند. من خودم دو بسته باقلوای قزوینی به عنوان سوغاتی گرفتم که ظاهر آن شبیه یک سری باقلوایی بود که قبلا خورده بودم ولی وقتی که برگشتم و باقلوا را امتحان می کردم آن چیزی که قبلا خورده بودم و فکر می کردم نبود باقلوایی که پر از شکر و بدون شیره بود و خوشمزه نبود. دو بسته باقلوایی که خریده بودم 1.250.000 تومان شد.















تا ساعت 16:30 در سرا بودیم پس از آن به سمت اتوبوس ها رفته و سوار شدیم و مجدد به سمت هتل رفته و یک ساعتی را در لابی هتل منتظر مانده تا در ساعت مقرر به راه آهن برویم بلیط برگشت قطار ساعت 6:55 دقیقه بود تقریبا ساعت 6 به راه آهن رسیدیم و منتظر ماندیم تا در ساعت مقرر قطار برسد جایتان خالی یکی از هندوانه هایی که در سفر آورده بودیم مانده بود که در راه آهن باز کرده و خوردیم خیلی خوشمزه و شیرین بود. رسیدن قطار تاخیر داشت حدود 35 دقیقه ای قطار تاخیر داشت و ساعت 19:30 به ایستگاه قزوین رسید پس از چک بلیط ها سوار قطار شده بودیم جالب اینکه تعدادی بدون بلیط و بدون صف سوار قطار شدند.
چون مبدا حرکت قطار از زنجان بود و تعدادی مسافر در این ایستگاه پیاده شده بودند و ما جایگزین آنها سوار شدیم کلا محل صندلی ها به هم ریخته و نامرتب بود و خیلی از مسافران نیز جای مسافران دیگر نشسته بودند که با سوار شدن ما مجبور شدند تا صندلی های خود را تغییر داده و در جای درست بنشینند در کل قطار برگشت از نظر کیفیت صندلی ها و کابین ها پایین تر از قطار رفت بود. ساعت 9:40 به ایستگاه تهران رسیدیم قبل از پیاده شدن همسفران از یکدیگر خداحافظی کردند تا اگر یکدیگر را ندیدند خداحافظی کرده باشند.



