جرقه سفر به زنجان در ذهنم با دیدن یک عکس زده شد. بادیدن عکس هتل سنتی ددمان که یه دل نه صددل عاشقش شدم،وبه همسرم پیشنهاد سفر به زنجان رو دادم و ایشون هم قبول کردن و این شد که ما برای دوشب این هتل رو رزرو کردیم.(قیمت اتاق دوتخته با صبحانه هر شب ۱۸۰۰۰۰تومان)
پنجشنبه ساعت ۸ صبح خونه رو به مقصد زنجان ترک کردیم.بعد از حدود چهارساعت رانندگی به زنجان رسیدیم. متاسفانه هتل در بافت قدیمی شهر قرار گرفته دقیقا نزدیک بازار و پارکینگ نداره ، خیابون های منتهی به هتل هم بسیار باریکه که عبور و مرور ماشین رو سخت کرده بود (تنها عیب هتل همین بود نداشتن پارکینگ و دسترسی سخت با وسیله نقلیه شخصی).
بااین که ما زودتر از زمان تحویل اتاق رسیدیم، اما اتاقمون حاضر بود و با یه نوشیدنی خنک ازمون پذیرایی کردن.
نگم از زیبایی هتل که هرچی بگم کم گفتم. یه خونه ۱۵۰ ساله که توسط شخصی خریداری و بعد از بازسازی تبدل به هتل شده بود( کاش ازاین ایده تقلید بشه و ما شاهد مرمت خانه های قدیمی و تغییر کاربریشون به هتل باشیم).
چون ما هتل رو از سایت ایران هتل انلاین رزرو کرده بودیم نوع اتاق رو هم موقع خرید انتخاب کرده بودیم. اتاق ما در طبقه دوم و بنظرم بهترین قسمت هتل بود. داخل اتاق کاملا سنتی طراحی شده بود .در و پنجره های چوبی با شیشه های رنگی .پرده های سنتی زیبا که کاملا مناسب فضای اتاق بود.صندلی چوبی مشبک با قالیچه قرمز رنگ قدیمی.سرویس بهداشتی با روشویی و کاشی های سنتی. بهترین قسمت اتاق سیف باکس بود یه صندوق قدیمی با یه قفل قدیمی.
بعد از استراحت تصمیم گرفتیم برای صرف ناهار به معروفترین رستوران شهر یعنی رستوران پلو بریم که چقدر دوستان و اطرافیانمون تعریف کرده بودن.
باتوجه به نبود پارکینگ هتل و وضعیت خیابونهای اطراف تصمیم گرفتیم بجای ماشین خودمون با اسنپ در سطح شهر تردد کنیم.
خلاصه با اسنپ رفتیم رستوران پلو که تقریبا رستوران پراز مشتری بود. یه فیله کباب سفارش دادیم که اصلا چیز خاصی نبود یه غذای کاملا معمولی اما هم قیمت یه رستوران خوب و باکیفیت در تهران. رستوران هیچ دیزاین خاصی نداشت بسیار ساده بود.
بعد از ناهار برگشتیم هتل تا یکم خستگی در کنیم. هواهم خیلی گرم بود.
بعد از ظهر رفتیم سمت بازار تا قهوه خانه ای که تعریفش رو زیاد شنیده بودیم ببینیم .یه حمام قدیمی که الان تبدیل شده بود به قهوه خونه .گرمابه حاج داداش با مساحتی معادل 400 متر مربع زیر بنا، از بنای تاریخی بازار زنجان هست و امروزه به عنوان سفره خانه مورد بهره برداری قرا گرفته. نزدیک به 100 سال پیش به عنوان حمام بازار احداث شد و تا سال 1367 نیز به همین فعالیت مشغول بود اما پس از سال 1377 تحت مرمت قرار گرفت و از آن زمان تا به امروز به سفره خانه سنتی تغییر کاربری داده . در رابطه با سال ساخت آن اطلاعات دقیقی وجود نداره و قدمتش را به اوایل دوره قاجار تخمین زده اند. گفته شده فردی با نان حاج داداش بانی آن بوده و کارا های معماری اش را نیز خود بر عهده گرفته.
یه سرویس چای با شیرینی مخصوص زنجان سفارش دادیم و بسیار چسبید . چای در استکان کمر باریک با قوری چینی شاه عباسی در کنای فضای قدیمی که بسیار دلنشین بود.حدود نیم ساعتی نشستیم.
بعدش هم رفتیم خانه ذوالفقاری. خانه ذوالفقاری یا عمارت ذوالفقاری مربوط به دوره قاجاره و در خیابان طالقانی واقع شده واین بنا ساختمان مسکونی و اداری حکمران زنجان بوده و از مجموعه بناهای اندرونی و بیرونی و بخشهای مختلفی تشکیل یافته. از این مجموعه در حال حاضر فقط عمارت بیرونی باقیمانده که به نام «عمارت محمود خان ذوالفقاری» معروفه. بنا به روایاتی این خانه توسط سردار اسعدالدوله (پدر محمود خان) دراواخر حکومت قاجار بنا گردیده و پس از وی محمودخان در آن اقامت داشته. در گذشته این بخش از شهر زنجان محله اعیاننشین بوده. در حال حاضر این عمارت تبدیل به موزهٔ سه تن از مردان نمکی شدهاست.
بعد از بازدید خانه ذوالفقاری یه اسنپ گرفتیم به سمت گاوازنگ یا همون بام زنجان . سد گاوازنگ از جاذبه های طبیعی شهر زنجان به شمار میاد و در شمالی ترین نقطه شهر واقع شده. این سد جزوی از مجموعه تفریحی گاوازنگ یا ائل داغی ست اما متاسفانه پشت سد ابی وجود نداشت.یه جایی مثل بام تهران خودمون که البته با ماشین تا ارتفاعات میشد رفت.
غروب افتاب و اسمان ابی وپاک زنجان از اون بالا بسیار دیدنی بود .هوا بسیار خنک و مطبوع بود .
یک ساعتی بودیم بعد برگشتیم مرکز شهر واطراف خیابان سعدی و میدان انقلاب رو قدم زنان گشتیم و چاقوی زنجان خریدیم و برای صرف شام هم با پرس و جوهای فراوان برای خوردن جغوربغور خوشمزه به رستوران محسن رفتیم و واقعا عالی بود هم کیفیت هم طعم غذا. فضای رستوران سنتی بود میز و نیمکت های چوبی با سرویس سنتی . جغوربغور یکی از غذاهای معروفه شهر زنجانه. البته یک جای خیلی معروف در بازار هست که ما پرسیدیم دیگه کیفیتش مثل قبل خوب نیست. ما پیاده از هتلمون رفتیم ادرس دقیقشو یادم نیست. اما فکر میکنم اطراف خیابان توحید بود.
قدم زنان برگشتیم هتل و روز اول سفرما به زنجان تموم شد.
روز دوم
صبح ساعت 7 رفتیم برای صرف صبحانه ای دلچسب در حیاط باصفای هتل . یکم از صبحانه هتل بگم.
تجسم کنید یه سماور بزرگ در حال جوش و قوری چینی روش در کنار حوض اب با فواره ...
گلدون های زیبا در حاشیه حوض صدای شرشر اب و البته خوردن چای در استکان کمرباریک روی نیمکت چوبی...بسیار لذت بخش بود.
بعد از صبحانه راهی غار کتله خور شدیم. غار کتلهخور غاری است خشکی -آبی که در شهر گرماب واقع شده. نخستین بار در سال ۱۳۳۱ گروهی از سرشناسترین کوهنوردان ایران از اعضای باشگاه "نیرو راستی" اقدام به کشف و بازدید غار کتله خور کردند. بخش تفریحی غار که جهت بازدید عموم مورد استفاده قرار میگیرد حدود ۲ کیلومتر مسیر مستقیم است که گفته میشود این مسیر تنها ۳/۱ کل غار است. یک نکته جالب توجه در رابطه با غار کتلهخور این است که این غار در نهایت به غار علیصدر در همدان متصل میشود. همچنین یکی دیگر از عجایب و زیباییهای این غار تعدد طبقات آن است که اینگونه غارها در جهان بسیار کمنظیر هستند. گمان میرود که این غار دارای ۷ طبقه باشد که البته تاکنون تنها ۳ طبقه آن کشف شدهاست.
حدود دوسه ساعتی زمان برد تا از هتل برسیم به غار ، جاده بسیار زیبایی داشت. بازدید از غار یک ساعتی زمان میبره. برای یکبار دیدن خوبه و کل مسیر غار رو باید پیاده برید که بهتره مثل ما کفش مناسب پاتون باشه تا اذیت نشین.یک نفر هم هست که در طول مسیر توضیحاتی در مورد قسمتهای مختلف غار میده و البته بسیار با حوصله و خوش اخلاق هستن که زحمت کشیدن چنتا عکس دونفره خوب هم ازما گرفتن.
از غار که درومدیم همون اطراف پیک نیک کردیم و یکم میوه و نون پنیر زدیم با چای اتیشی و برای برگشت به زنجان مسیری رو انتخاب کردیم که بتونیم گنبد سلطانیه رو بازدید کنیم.
بعد از یک ساعت و نیم رسیدیم به گنبد سلطانیه، یه مسجد با گنبد آبی رنگ. گنبد این بنا سومین گنبد بزرگ جهان بعد از گنبد کلیسای سانتا ماریا دل فیوره، و گنبد مسجد ایاصوفیه است. ساخت این گنبد در سال ۷۰۲ هجری قمری به دستور الجایتو در شهر سلطانیه، پایتخت آن زمان ایلخانیان آغاز شد و در سال ۷۱۲ هجری قمری به اتمام رسید. بعضی از تاریخ نویسان نوشتهاند سلطان محمد خدابنده این گنبد و بنای عظیم را بنا کرد که اجساد ائمه اول و سوم شیعیان یعنی امام علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام را از آرامگاهای خود به آنجا منتقل کند؛ ولی به علت خوابی که دید از این عمل منصرف شد. این بنا در ۱۰ سال توسط ۳۰۰۰ نفر کارگر ساخته شد. این بنا شامل ۸ ایوان و ۸ مناره است که گفته میشود از ۸ در بهشت (ابواب البر یا درهای نیکی) الگو گرفتهاست. بنا دربرگیرنده دو دوره تزئینات میباشد. دور اول تزئینات آجر و کاشی بوده که به واسطه آجر و کاشی آیاتی از قرآن و نام الله و محمد و علی و نام سلطان نوشته شدهاست اما پس از مدتی به دلیلی ناشناخته سلطان محمد خدابنده دستور پوشانیدن تزئینات کاشی با اندود گچ را میدهد.
گنبد سلطانیه شامل سه بخش اصلی ورودی، تربتخانه و سردابه است.بهترین قسمت مسجد طبقه بالا و ایوانش هست که ویوی 360 درجه به منطقه اطراف داره.ماهم غروب افتاب اونجا بودیم که منظره بسیار زیبایی رو مشاهده میکردیم. .(برای عکاسی پیشنهاد میشود)
حدود نیم ساعتی بازدیدش زمانبرد.
دوباره به سمت زنجان حرکت کردیم و برای صرف ناهار دیرهنگام یا همون شام باز رفتیم رستوران پلو و برای دسر به بستنی فروشی معروف جلیلخانی رفتیم که الحق چه بستنی خوردیم با شیر تازه (قبلا تو اینترنت سرچ کرده بودیم و دیدیم ریت بالایی داره).
به شیرینی روز دوم هم سپری شد.
روز سوم
روز سوم و آخر سفر بعد از صرف صبحانه پیاده رفتیم موزه رختشویخانه که خیلی نزدیک هتلمون بود، مث عکسهاش جالب نبود اما حدود نیم ساعتی گشتیم و به رسم یادگاری از شهر زنجان دو تا چارق کوچیک چرمی که همونجا خانمای هنرمند مشغول درست کردن بودم خریدم .
بنای رختشویخانه یا مجموعهٔ تاریخی رختشویخانه در قلب بافت تاریخی شهر زنجان در یک منطقهٔ پرتراکم مسکونی احداث شدهاست. مردم شهر لباس و رخت خود را در آن محل میشستهاند. چنین کاربری برای یک بنای عمومی در جهان مشابه ندارد یا کمنظیر است. این بنا در حال حاضر تعمیر و مرمت شده و به عنوان موزهٔ مردمشناسی مورد استفاده قرار میگیرد و مردم میتوانند از آن بازدید کنند. این بنا را دو برادر به نامهای مشهدی اکبر معمار و مشهدی اسماعیل بنا ساختهاند. سبک و سیاق معماری این بنا را میتوان به شیوه اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی نسبت داد. خزینه این رختشویخانه ۱۷ متر طول ۵۵/۱۱ متر عرض و حدود ۸ متر ارتفاع دارد فضایی شبیه تراس مشرف به فضای رختشویخانه وجود دارد که به عبارتی میتوان آن را شاهنشین و محل مدیریت نامید.
محل ورودی بنا به شبکه ارتباطی کوچههای شهر را پیدا میکرد و خانمی که گفته میشود همسر معمار این بنا بودهاست کار کنترل و نظارت بر امور رختشویخانه را برعهده داشت و در قبال این کار مبلغی ماهیانه دریافت میکرد. از معماری این فضا چنین استنباط میشود که معمار آشنایی کاملی به شیوه سنتی داشته که توانستهاست با کمک قوسها و نورگیرها فضای دلانگیزی را در قسمت بالای انبار سالن اصلی رختشویخانه و تردد افراد را انجام میدادهاست.حیات موزه بسیار سرسبز بود.
بعد از بازدید دوباره برگشتیم هتل و اتاق رو تحویل دادیم و پیاده عازم بازار شدیم .
رفتیم قسمت مسگرا، تا به صدای کوبیدن مس گوش بدیم که گفتن دیگه مث قدیم نیست که مشغول مس کوبی باشند. ظروف مسی هم برای خودمون هم برای سوغات خریدیم.بااینکه خیلی گرسنه نبودیم اما چون تعریف دیزی عابدینی رو خیلی شنیده بودیم برای حسن ختام سفرمون رفتیم و دوتا دیزی لذیذ نوش جان کردیم. واقعا عالی بود مخصوصا دوغ کوزه ای که همراه غذا بود. از هرکی بپرسین بهتون میگه کجای بازاره. دیگه با کوله باری از خاطرات خوب و شیرین ساعت دو زنجان رو به مقصد تهران ترک کردیم و تقریبا ساعت ۵ دیگه رسیدیم خونه.
زنجان بااینکه شهر کوچیکیه اما بنظرم دو روز حداقل وقت میخاد برای گشتن .
پیشنهادات من برای سفر:
- یک:همیشه به بلندترین قسمت شهر برید تا از بالا شهرو ببینید و بهترین زمان هم دم غروب هست.
- دو : حتما برای یادگاری از صنایع دستی یا نماد اون شهر خرید کنید تا هم یاداوری سفرهاتونه هم یه سودی به هنرمندان اون شهر میرسه.
- پیشنهاد اخر و ویژه من: در مورد غذاهای محلی و کلا خوراکی های مخصوص هر شهری که میتونید قبلش تحقیق کنید و تست کنید پشیمون نمیشید:)