زوریخ– قلب تپنده (بخش اول)
صبح یکشنبه دوم تیر 98 (23june 2019) جزو اولین نفراتی بودیم که به رستوران هتل مترو در طبقه آخر (پشت بام) رفتیم. این بار خبری از ابرهای سیاه نبوده و هوا مطبوع و دلپذیر بود. بعد از صرف صبحانه و برداشتن چمدان ها به لابی هتل واقع در طبقه 1- رفتیم و چک اوت کردیم. بخشی از هزینه 2 شب اقامت مان را از کارت و الباقی را نقدی پرداخت کردیم. اولین تجربه مان برای استفاده از مستر کارت در این هتل بود.
تراس رستوران هتل مترو
امروز روز وداع با میلان و به نوعی با ایتالیا بود. مقصد بعدی ما، زوریخ پر جمعیت ترین شهر سوئیس با جمعیت 400،000 نفر واقع در شمال آن بود.
وسیله نقلیه ترانسفر میلان به زوریخ را با طی کردن پروسه مشابه مسیر لوگانو، برای رعایت صرفه اقتصادی، اتوبوس (شرکت Flixbus ) انتخاب کرده و بلیط آن را برای ساعت 9:05 صبح به قیمت 72.26 دلار برای سه نفرمان قبلاً به صورت اینترنتی خریده بودم. اینبار صندلی هایمان را برای دید بهتر به مناظر در ردیف دوم انتخاب کرده بودم.
قرار بر این بود جنوب به شمال سوئیس را در میان رشته کوههای آلپ و با عبور از سومین تونل طولانی دنیا Gotthard Tunnel به طول 17 کیلومتر به مدت 4.5 ساعت طی کرده و به زوریخ برسیم.
مشابه مسیر دیروز به ایستگاه مترو Pagano و از آنجا با مترو خط یک (قرمز) به ایستگاه Lampugnano رفتیم با این تفاوت که این بار چمدان ها همراهمان بود و کمی کار را سخت می کرد. اتوبوس شماره 506 به موقع میلان را ترک کرد. هوا بر خلاف باران سیل آسای دیروز آفتابی و آسمان صاف بود و این هوا زیبایی های مسیر را دوچندان می کرد.
اتوبوس مسیر میلان-زوریخ در ترمینال Lampugnano
بعد از اینکه دور نمایی از دریاچه Como را در یک هوای آفتابی دیدیم وارد سوئیس شدیم ورود به سوئیس همانا و قطع شدن سیم کارت و اینترنت موبایل همانا، عجیب بود (البته در ادامه سفر متوجه شدیم مشکل فقط در سوئیس بود و در مقاصد بعدی پراگ و بارسلون سیم کارت و اینترنت فعال شد، به نوع خدمات این سیم کارت در سوئیس قطع می شد).
دریاچه Como در ایتالیا
نمایی از مسیر در ایتالیا
از کنار دریاچه لوگانو عبور کردیم. خاطرات خوش روز قبل برایمان زنده شد. در کل مسیر رشته کوههای آلپ همسفرمان بود و در دفعات متعدد با تونل های ساخته شده ما را می بلعید. کل مسیر اتوبان بود و تنها در یکی دو تونل جاده دو طرفه می شد. خودروهای کاروانی در مسیر به وفور دیده می شد. در ادامه از تونل گوتهارد -Gotthard Tunnel- هم رد شدیم.
دریاچه لوگانو
خودرو کاروان در مسیر
مسیر اتوبان
ورودی تونل گوتهارد Gotthard Tunnel
از زیبایی های مسیر هرچه بگویم کم گفتم، طول این مسیر برای ما یک جاذبه عالی و بسیار دیدنی بود. مناظر طبیعی زیبا در میان کوههای سبز، روستاها و خانه ها و ویلاهای مختص سوئیس، دریاچه های سبز و آبی و فیروزه ای در میان کوههای آلپ، چشم ها را نوازش می کرد و خواب را از آنها می زدود. بدون اغراق مسیر در امتداد دریاچه لوسرن جزو زیباترین مسیرهایی بود که در عمرمان دیدیم.
دریاچه لوسرن و زیبایی های مسیر
مسیر میلان به لوسرن
به داخل شهر لوسرن و ترمینال اتوبوسی که در داخل Inseli Park دقیقاً در مجاورت دریاچه لوسرن و مرکز شهر قرار دارد رفتیم و مسافرهای شهر لوسرن پیاده شدند.
این توقف و آمدن به شهر لوسرن اتفاق مبارکی بود چون مقصد فردای ما، این شهر بود و گردش در داخل شهر با اتوبوس موجب شد کلیتی از شهر دستگیرمان شود.
ترمینال اتوبوس لوسرن در داخل Inseli Park
لوسرن
یکی از حسن های اتوبوس های Flixbus داشتن سوکت هایی در هر صندلی برای شارژ موبایل بود، البته محل تعبیه سوکت در اتوبوس ها متغیر بود. همچنین داشتن wifi رایگان در داخل اتوبوس هم بسیار مفید به فایده بود، البته در یکی از تجربه های ما wifi داخل اتوبوس با ارسال کد به تلفن همراه فعال می شد که فعال نبودن سیم کارت خود معضلی بود ولی در بقیه موارد به راحتی اینترنت فعال می شد.
سوکت شارژ موبایل در اتوبوس
بعد از گذر از شهر لوسرن دیگر راهی به مقصد نهایی ما، زوریخ نمانده بود. زوریخ بزرگترین و پر جمعیت ترین شهر در شمال سوئیس و قطب اقتصادی و تجاری آن و به نوعی قلب تپنده سوئیس محسوب می شود. به علت نزدیکی به کشور آلمان مردم این شهر غالباً به زبان آلمانی صحبت می کنند. عبور رودخانه Limmat از مرکز شهر و همجواری با دریاچه زوریخ زیبایی های این شهر را دو چندان می کند.
اقامت ما در این شهر برای سه شب بود، ولی برنامه ما صرف دیدن این شهر نبود. به نوعی زوریخ را به عنوان یک پایگاه انتخاب کرده بودیم.
زیبایی های مسیر امروز آنقدر چشم نواز بود که گذر زمان را متوجه نشدیم. به نوعی خیلی زود گذشت. به موقع و طبق زمان اعلام شده ساعت 13:30 به زوریخ و ترمینال اتوبوس Sihlquai که دقیقاً در کنار ایستگاه قطار مرکزی زوریخ قرار دارد رسیدیم.
منظره ای از مسیر لوسرن-زوریخ
ترمینال اتوبوس Sihlquai
هتل انتخابی ما در زوریخ هتل Basilea در مرکز شهر و در نزدیکی ایستگاه مرکزی قطار Zurich Bahnhof و ترمینال اتوبوس بود، به حدی که در طی اقامت مان در این شهر حتی یکبار از تراموا و اتوبوس (با بلیط گران تک سفره 4.4 فرانک) استفاده نکردیم. البته قابل ذکر است که هزینه اقامت در هتل های شهر زوریخ بسیار گران بوده و هتل سه ستاره Basilea با قابلیت موقعیت مناسب، جزو ارزانترین آنها بود.
طبق بررسی های قبلی، فاصله زمانی بین ترمینال Sihlquai تا هتل با ماشین حدود 10 دقیقه و پیاده حدود 15 دقیقه بود. طبق معمول ترجیح دادیم علیرغم همراه داشتن چمدان ها، این مسیر را پیاده برویم. با عبور از مسیر خیابان Museumstrasse که مابین ایستگاه مرکزی قطار Zurich Central Train Station یا همان Zurich Bahnhof و موزه ملی سوئیس واقع شده و در ادامه با گذر از روی پل Bahnhofbruche بر روی رودخانه لیمات Limmat به هتل Basilea که در خیابان Zahringerstrasse قرار دارد رسیدیم.
موزه ملی سوئیس
پذیرش کمی قبل از ساعت 14 انجام شد و اتاقمان را در طبقه دوم تحویل گرفتیم. فضای اتاق مناسب و مرتب و به نسبت هتل مترو میلان بزرگتر بود. عکس بزرگ کوههای برفی آلپ بر روی دیوار، جلوه خاصی به اتاق داده بود. سرویس بهداشتی و حمام اتاق هم تمیز بود. نکته عجیب اینکه اتاق تهویه نداشت و فقط یک پنکه در اتاق موجود بود. البته در طی اقامت مان در هتل، عدم وجود تهویه آزار دهنده نبود و شب ها با باز کردن پنجره هوا خنک بود. لابی و رستوران اتاق در طبقه همکف بود. نقطه عطف این هتل موقعیت بسیار مناسب آن بود. نزدیکی به ایستگاههای قطار و اتوبوس، همجواری با خیابان زنده و معروف Niederdorfstrasse با انبوهی از رستوران ها و کافه ها و فروشگاهها، فاصله 3 دقیقه ای تا رودخانه لیمات و خیابان Limmatquai با آن همه زیبایی و... همه ضعف های هتل را می پوشاند. کمی استراحت کردیم و ساعت 14:30 از هتل خارج شدیم.
اتاق هتل Basilea
برنامه ما برای بازدید از زوریخ همین امروز (یکشنبه) و چند ساعتی از روز چهارشنبه (آخرین روز اقامت مان در زوریخ) بود و فردا و پس فردا (دوشنبه و سه شنبه) مقصدمان شهرهای اطراف زوریخ بود. البته نقطه قوت ماجرا، تجمع جاذبه های زوریخ در اولدتاون و دو طرف رودخانه لیمات در نزدیکی هتل بود.
قبل از سفر در جایی خوانده بودم که شهرهای سوئیس در روزهای تعطیل، خلوت و به نوعی کسل کننده هست، ولی با تجربه خودمان از روز تعطیل (یکشنبه) این امر محسوس نبود. حضور پرشمار توریست ها و مردم زوریخ، در حال تفریح و استراحت در پارک ها و کنار رودخانه لیمات و... چشمگیر بود.
مقصد اصلی امروز ما که برای همراهی و بدست آوردن دل گل پسر در برنامه گنجانده بودیم، موزه فیفا Fifa World Football Museum بود. البته واقعیت امر به نام پسر به کام پدر بود. چون خودم هم با فوتبال بیگانه نیستم و علاقمند به تجربه این جاذبه خاص بودم. ساعات کاری موزه تازه تأسیس فیفا (افتتاح در سال 2016) از سه شنبه تا پنج شنبه 10 صبح تا 19 عصر و جمعه تا یکشنبه 10 صبح تا 18 عصر و دوشنبه ها تعطیل است. فاصله هتل تا موزه با مسیریاب گوگل مپ و با پای پیاده حدود نیم ساعت بود. (البته انگار گام های گوگل مپ کمی بلندتر است چون در واقعیت و به تجربه در کل سفر، زمان واقعی اکثر مسیرهای اعلامی کمی بیش از مدت محاسبه شده گوگل مپ بود). با توجه به محدودیت زمانی می طلبید که سعی کنیم تا حد ممکن از دیدار بقیه جاذبه ها بپرهیزیم و مستقیم روانه موزه مدرن فیفا شویم. ولی مگر می شد به راحتی از آن همه جاذبه دیدنی، شور و نشاط مردم، هنرمندان و... گذشت.
موزه فیفا Fifa World Football Museum
پس از خروج از هتل و عبور از خیابان نیدردورف به خیابان لیمات که به موازات رودخانه همنامش و در شرق آن امتداد می یابد رسیدیم. رودخانه لیمات و ساختمان های زیبای مجاور رودخانه اولین تصویر ثبت شده در ذهنمان بود. مسیر رودخانه لیمات شمالی جنوبی است که از جنوب به دریاچه بی نظیر زوریخ منتهی می شود.
خیابان لیمات
رودخانه و خیابان لیمات
در غرب رودخانه لیمات تپه لیندنهوف Lindenhof Hill و بافت قدیمی زوریخ واقع شده است که ساختمان ها در دامنه آن تا کرانه رودخانه امتداد یافته و نمای زیبایی از زوریخ را تشکیل می دهد.
تپه لیندنهوف و ساختمان ها در دامنه آن تا کرانه رودخانه لیمات
کمی جلوتر رفتیم مناره های چند کلیسا به چشم می آمد. اولین کلیسا در غرب رودخانه، کلیسای سنت پیتر Church of St.Peter به نوعی قدیمی ترین کلیسای زوریخ با قدمتی هزار ساله و به سبک باروک بود. نقطه شاخص این کلیسا وجود بزرگترین صفحه ساعت اروپا با قطر 8.64 متر (حتی بزرگتر از بیگ بن لندن) بر روی برج آن می باشد. در قسمت جنوبی آن کلیسای فرامانستر (کلیسای زنان) Fraumunster Church با برج خاص سبز رنگ نمایان بود که صومعه آن مأمن زنان اشراف زاده اروپایی در گذشته بوده است.
کلیسای سنت پیتر Church of St.Peter
کلیسای فرامانستر Fraumunster Church
دقیقاً در روبروی آن در شرق رودخانه لیمات و در امتداد پل تاریخی مونستر بروک Munster Brucke کلیسای پروتستان و جامع گروس مانستر (وزیر بزرگ) Grossmunster بزرگترین و اصلی ترین کلیسای شهر که بر خلاف دو کلیسای قبلی دارای برج دو قلو هست واقع شده است.
کلیسای گروس مانستر Grossmunster
حمل و نقل اصلی در زوریخ با تراموا هست که با خطوط متعدد همه نقاط شهر را پوشش می دهد.
با توجه به اینکه اولین روز حضور ما در زوریخ یکشنبه و تعطیل بود حضور مردم در کافه ها بیشتر بود. خیلی ها در حال دوچرخه سواری تفریحی بودند. پرچم سوئیس در جای جای خیابان و روی ساختمان های متعدد برافراشته بود و به چشم می آید. قبلاً تصویر هتل Storchen Zurich با آن تراس زیبا و مملو از گل که در کنار رودخانه لیمات و جلوی کلیسای سنت پیتر واقع شده را دیده بودم، الان جلوی آن ایستاده و در واقعیت نظاره می کردم. تبدیل رویا به واقعیت حس وصف ناپذیری است.
تراموای زوریخ
فرهنگ کافه نشینی
خیابان لیمات و نمونه ای از برافراشتن پرچم سوییس درجلوی ساختمان ها
هتل Storchen Zurich
دوچرخه سواری در زوریخ
جالب اینکه تابلوهایی در کنار رودخانه لیمات وجود داشت و توضیحاتی در مورد انواع پرنده هایی که محل زیست شان در اطراف رودخانه بود را نشان می داد.
کمی قبل از تقاطع رودخانه و دریاچه در حاشیه غربی رودخانه لیمات محلی تعبیه شده بود که این اروپایی های آفتاب ندیده، مشابه سواحل دریا ویتامین D جذب می کردند و کمی آنسوتر اسکله و محل پارک قایق های تفریحی بود.
رودخانه لیمات در محل تلاقی با دریاچه زوریخ
اسکله و محل پارک قایق های تفریحی
دیگر به انتهای رودخانه لیمات و شمالی ترین قسمت دریاچه موزی شکل زوریخ رسیدیم. دریاچه ای که دو بار در سالهای 1929 و 1963 سابقه یخ زدن داشت.
از روی پل Quaibrucke رد شدیم. یکی از زیباترین جاذبه های گردشگری زوریخ دریاچه زلال و فیروزه ای را نظاره گر شدیم. مردم زیادی در حال استراحت و لذت بردن از فضای اطراف دریاچه بودند. تلاقی آسمان آبی و ابرهای سفید با سبز آبی زلال دریاچه زیبا بود. یکوقت این فکر به ذهنتان خطور نکند راوی غریب نواز و خارج پسند است و از دید او مرغ همسایه غاز است، ولی انصافاً آبی آنها از آسمان گرفته تا آب با آبی ما فرق داشت...
دریاچه زیبای زوریخ
آرزو به دل نماندیم و در پارک منتهی الیه شمال دریاچه زوریخ، هنرمند خیابانی سوئیسی با ساز مختص نواحی کوهستانی سوئیس به نام شیپور آلپی (The Alphorn) را دیدیم. شیپور بلند و مخروطی که با دمیدن هوا به صدا در میاید.
مردم زیادی در پارک در حال ورزش یا استراحت و لذت بردن از محیط بودند. صحنه ای که در زوریخ زیاد دیدیم، علاقه عجیب مردم به سگ بود. حضور سگ ها در نژادهای مختلف، کوچک و بزرگ، زشت و زیبا چشمگیر بود، اتفاقاً در این روز تعطیل خیلی از سگ ها به همراه صاحبان خود در حال پیاده روی بودند. اینجا زوریخ بهشت سگ هاست.
شیپور آلپی The Alphorn
پارک کنار دریاچه
با این همه جاذبه به راحتی راه نیم ساعته تبدیل به یک ساعت شد. همسفران نازنینم کمی خسته شدند ولی بالاخره ساعت 15:30 به مقصد و ساختمان تیره رنگ موزه فیفا Fifa World Football Museum رسیدیم.
خیابان General Wille Strasse و ساختمان موزه فیفا
به محض ورود در میان نوشته های روی پله های ارتباطی طبقات موزه، کلمه فارسی «خوش آمدید» در بین انواع نگارش زبان ها به ما رخ نمایاند. بدون استثنا اولین و آخرین باری بود که در حین این سفر یک نشانه از این زبان منحصر بفرد و زیبا دیدیم. انصافاً مهجور مانده است. حیف که در کلی از مواقع در بین راهنماهای صوتی یا نوشتاری جاذبه های مختلف در میان انواع و اقسام زبان ها هیچ جایی ندارد. افسوس و صد افسوس.
دکور و قسمت ورودی طبقه همکف موزه نشان از مدرن بودن آن داشت. قبل از ورود با راهنمایی متصدیان موزه به طبقه زیرزمین رفتیم و کوله پشتی را در داخل کمدهای (SafeBox) تعبیه شده که به اسامی بازیکنان معروف کشورهای مختلف نامگذاری شده بود و در ابعاد و قیمت های مختلف فعال می شد گذاشتیم. (کمد انتخابی ما به نام اینیستا Iniesta بازیکن تیم ملی اسپانیا و بارسلونا و با هزینه یک فرانک بود.)
طبقه همکف و راه پله دسترسی خاص موزه فیفا
بلیط های ورودی را برای خودم و همسرجان نفری 24 فرانک و برای آراد 14 فرانک (جمعاً 62 فرانک) خریدیم. گران بود ولی کمی، پوست کلفت شده بودیم. تازه می بایست برای روزهای بعد آمادگی بیشتری داشته باشیم.
پس از ورود به قسمت اصلی موزه در طبقه همکف خود را در وسط یک فضای دایره ای می بینید که محیط آن به طرز زیبایی کلکسیونی از پیراهن تیم های ملی کشورهای مختلف به ترتیب از رنگ طیف قرمز، نارنجی، سفید، سبز، آبی تا زرد در 3 ردیف آرایش شده اند. بی اختیار به دنبال پیراهن تیم ملی کشورمان در بین طیف رنگ های سفید می گردیم هر چه بیشتر می گردیم کمتر پیدا می کنیم. اعضای خانواده تقسیم می شویم و نهایتاً پیراهن تیم ملی ایران را در بین انبوه پیراهن های به رنگ قرمز (که غالب بودند) پیدا می کنیم. مگر پیراهن اول تیم ملی ایران سفید نیست چرا قرمز؟
قیمت بلیط موزه
بلیط موزه فیفا
نمایش پیراهن تیم های ملی دنیا و پیراهن تیم ملی فوتبال ایران
دیوارهای جانبی این طبقه با مانیتورها و تلویزیون های بزرگ که هر کدام صحنه جذابی از فوتبال، این ورزش فراگیر، محبوب و پر طرفدار را نمایش می دهد آرایش شده است. چشم به هر سو می چرخاندی اثری، عکسی، تاریخچه ای از فوتبال می دیدی. اگر می خواستی همه آثار را ببینی لازم بود ساعت ها وقت صرف کنی.
در همین طبقه در قسمتی دیگر اتفاقات مهم فوتبالی را در سال های مختلف با عکس و نوشته مرور می کرد. این طبقه در اصل همبستگی بین 211 ملت را نشان می داد.
نمایش اتفاقات مهم فوتبالی
مانیتور و نمایشگرهای بزرگ و پخش تصاویر فوتبالی
از طریق یک راه پله به طبقه زیرزمین 2 – رفتیم. استفاده از تکنولوژی روز و مدرن در نقاط مختلف موزه مشهود بود در این طبقه ابتدا اسناد و مدارک تاریخی مرتبط با فوتبال به نمایش گذاشته شده است.
راه پله دسترسی به زیرزمین و نمایش اسناد و مدارک تاریخی مرتبط با فوتبال
در قسمت دیگر با تصاویر بزرگ بر روی دیواره ها، اتفاقات شاخص ، جدول کامل، توضیحات مرتبط، پیراهن ها و دستکش امضا شده و... مربوط به هر دوره جام جهانی به ترتیب از ابتدا تا انتها، هر فوتبال دوستی را سیراب می کند، در دکوری دیگر انواع توپ های جام جهانی، لباس های تیم ملی در شکل و شمایل دیگر، سمبل های جام جهانی، استادیوم های فوتبال را خواهید دید.
با تعبیه مانیتورهایی لمسی بزرگ به صورت میز، کلی از اطلاعات مرتبط با فوتبال، توپ ها، لباس ها و... بصورت مجازی نیز در دسترس می باشد.
نمایش اطلاعات شاخص هر دوره جام جهانی
نمای کلی از طبقه زیرزمین موزه
نمایش توپ های جام جهانی و لباس های تیم ملی
بدون شک در این دیدار در همه جا به دنبال نامی از کشورمان ایران بودیم. شاخص ترین آنها جام جهانی 1998 فرانسه بودکه تصویری از بازی ایران و آمریکا در صفحه نمایش اصلی و پیراهن تیم ملی ایران در کنار پیراهن تیم ملی فرانسه (قهرمان آن دوره) قرار داشت. دیدن یک نمونه واقعی از کاپ جام جهانی از نزدیک نیز هیجان انگیز بود. حتی از نمایش صندلی های قدیمی ورزشگاهها هم نگذشته بودند.
نمایش اطلاعات جام جهانی 98 و اتفاقات مرتبط با ایران
کاپ جام جهانی
عروسک و سمبل های ادوار جام جهانی و صندلی قدیمی تماشاگران
در انتهای این بازدید از این طبقه، پس از انتظار کوتاهی که مدتش در یک تابلو اعلام میشد، وارد یک سالن نمایش کوچک شدیم که معجزه این ورزش و تاریخچه ای از آن را با یک فیلم کوتاه به نمایش می گذاشت.
این طبقه در واقع تاریخچه فوتبال و گالری جام های جهانی بود. پس از دیدن فیلم توسط متصدیان موزه به آسانسوری هدایت و به طبقه اول رفتیم که بخش زمین بازی Fields of play بود. در این طبقه به ازای هر بلیط و با ثبت آن در مانیتورهای مخصوص در 5 بازی فوتبالی خود را به چالش می کشید. چالش پذیری آقا آراد به حدی بود که سهم هر سه نفرمان را به تنهایی عهده دار شد.
طبقه اول موزه فیفا
بخش زمین بازی Fields of play
در قسمت بعدی در این طبقه، فضایی جالب و با دکوراسیون زیبا و شاد تعبیه شده بود که امکان ساخت کار دستی یا نقاشی مرتبط با فوتبال کشورها برای هر فرد فراهم بود و آثار در محل مشخص شده نصب می شد. (کلیه لوازم مورد نیاز از جمله کاغذ، مداد رنگی و... نیز وجود داشت)
در این بین دوباره طبق معمول کشور ایران استثناء بود. علیرغم اینکه اکثر نقاشی ها و کاردستی ها مرتبط با کشورها، رنگ پرچم و... بود، هموطنان ما، آن هم از نوع کسانی که توان سفر به سوئیس را دارند، رنگ آبی و قرمز و کری خوانی ها را به اینجا نیز کشانده بودند. کل خانواده با همکاری هم اثری ساده از نام و پرچم و زبان زیبای فارسی مان خلق کردیم و بر آن دیواره به یادگار نصب کردیم.
فضای هنری مرتبط با فوتبال مختص بازدیدکنندگان
در کنار دیوار میزهای فوتبال دستی هم وجود داشت که یاد آور شود فوتبال از نوع دستی هم امکانپذیر می باشد.
در انتها طبق معمول این سبک جاذبه ها، فروشگاه سوغاتی فوتبالی با قیمت های آنچنانی، حسن ختام موزه بود. البته در مسیر خروج از موزه کافه رستورانی هم وجود داشت.
فروشگاه موزه فیفا
بدون شرح
در هنگام برداشتن کوله پشتی از کمد، در ادامه کنجکاوی اسامی مرتبط با ایران به دنبال نام بازیکنان ایرانی گشتیم. پس از کلی جستجو نام نماینده جهانی فوتبال کشورمان آقای علی دایی را بر روی یکی از کمدها یافتیم. در کل موزه فیفا مجموعه ای منحصر بفرد از فوتبال و اجزای مرتبط با آن بود که هر علاقمند به فوتبال را سیراب می کرد.
Safebox در موزه فیفا
FIFA WORLD FOOTBALL MUSEUM
ساعت 18:30 و پس از صرف 3 ساعت زمان برای بازدید موزه، از آن خارج شدیم. گرسنه مان بود. بعد از صبحانه در میلان تا الان شکم مان را با خوراکی ها و تنقلاتی که به همراه داشتیم سیر کرده بودیم و به علت محدودیت زمان ناهار نخورده بودیم.
عین مسیر رفت تا دریاچه برگشتیم. در ضلع شمال شرقی آن به رستوران Sternen Grill رفتیم. رستوران خیلی شلوغ بود. متأسفانه گرسنگی به آراد غلبه کرده و بی تابی می کرد. با عجله از روی منوی آلمانی رستوران، غذا سفارش دادیم که اصلا باب میل نبود و گرانترین غذای ما در این سفر محسوب می شد.
دریاچه زوریخ
منو و غذای رستوران Sternen Grill
بعد از ناهار تصمیم گرفتیم کروز رودخانه لیمات و دریاچه زوریخ را تجربه کنیم. برای همین بر مبنای مطالعات قبلی می بایست به اسکله مقابل موزه ملی سوئیس می رفتیم. (البته بعد از تجربه این قایق سواری متوجه شدیم امکان سوار شدن در ایستگاههای میانی هم وجود داشت)
کروز رودخانه لیمات و دریاچه زوریخ
یکی از وسایل نقلیه ای که در زوریخ زیاد استفاده می شد اسکوتر برقی بود. زن، مرد، پیر و جوان نداشت، حتی دیدیم که دو نفره سوارش شده اند. وسیله هیجان انگیز و راحتی به نظر می رسید.
اسکوترسواری از نوع برقی
به محض خروج از رستوران اشترون گریل از کنار کافه اودئون ODEON پاتوق لنین رهبر بزرگ شوروی سابق در زوریخ رد شدیم. به خیابان لیمات رفتیم. در کنار کلیسای گروس مانستر، کلیسای کوچک Wasserkirche (کلیسای آب) و تندیس اولریش زوینگلی (Ulrich Zwingli ) رهبر جنبش اصلاح گری دینی سوئیس و از مخالفان دستگاه مفسد کلیسای کاتولیک را به شکل مبارزی که در یک دست کتاب مقدس و در دست دیگر شمشیر دارد دیدیم.
کافه اودئون ODEON
کلیسای Wasserkirche و تندیس Ulrich Zwingli
به کنار کلیسای گروس مانستر رفتیم، درب آن بسته بود و امکان بازدید نداشت. (زمان بازدید 10 صبح تا 18 عصر) دورنمای کلیسای سنت پیتر و فرامانستر را از کنار کلیسای گروس مانستر که بر بلندی قرار داشت دیدیم.
نمای جانبی کلیسای گروس مانستر
کلیسای فرامانستر و پل مانستر بروکه
از کوچه پس کوچه های اولدتاون و خیابان اطراف نیدردورف عبور کردیم و نهایتاً به کنار موزه ملی سوئیس که گنجینه ای از تاریخچه و فرهنگ، گذشته و حال سوئیس است رسیدیم. کروز رودخانه لیمات -River Limmat Cruise- برای روزهای دوشنبه تا جمعه از ساعت 13:05 تا ساعت 21:05 هر نیم ساعت و برای روزهای شنبه و یکشنبه از ساعت 10:05 برگزار می شود بلیط آن برای بزرگسال 4.4 فرانک و برای کودک بالای 6 سال 3.1 فرانک می باشد. در بدو ورود به قایق بلیط خریدیم و سوار شدیم. بعلت وجود چند پل در طول مسیر و محدودیت ارتفاع، بلندی قایق ها کوتاه هست.
نمونه ای از کوچه های سنگفرش زوریخ
نمایی از موزه ملی سوئیس
بلیط کروز رودخانه لیمات
اطلاعات کروز رودخانه لیمات
داخل قایق
تماشای ساختمان های مجاور رودخانه، کلیساها و جاذبه های زوریخ از داخل قایق، آن هم در زمان غروب آفتاب تجربه جالبی بود.
عجیب ترین نکته این بود بر خلاف انتظار جهت حرکت آب رودخانه لیمات از دریاچه به سمت شمال بود یعنی آب رودخانه به دریاچه منتهی نمی شد، انگار دریاچه از کوههای آلپ و مبادی دیگر سیراب می شود و مسیر آب از دریاچه به سمت شمال و مرز آلمان حرکت کرده و در نهایت به رودخانه راین ملحق می شود .
پس از گذر از رودخانه لیمات به دریاچه زوریخ وارد شدیم. فواره زیبای دریاچه را از نزدیک دیدیم و از کنار اسکله های کنار دریاچه گذشتیم.
قایق های تفریحی زیبا و کروزهای بزرگتر بر روی دریاچه جولان می دادند. آخرین مقصد مسیر رفت، پس از توقف در چند ایستگاه Zurichhorn و پارک China Garden بود. مردم زیادی در ساحل دریاچه در محل های مشخص مشغول شنا بودند. از کنار ساختمان های زیبای کنار دریاچه که شاخص ترین آنها سالن اپرای زوریخ (Zurich Opera House) با نمای نئوکلاسیک و سقف زیبای سرمه ای رنگ، گذشتیم و دوباره به رودخانه لیمات برگشتیم. نمای کلیسای گروس مانستر از داخل قایق بسیار زیبا بود، در نهایت در ایستگاه اولیه در کنار موزه پیاده شدیم.
نماهای دریاچه زوریخ از قایق
Zurich Opera House
نمای کلیسای گروس مانستر از داخل قایق
به داخل ایستگاه مرکزی قطار کنار موزه رفتیم، خود یک جاذبه دیدنی بود. طبقه همکف شامل یک سالن و تالار بزرگ با ارتفاع زیاد بود که در مقاطع مختلف محل برگزاری کنسرت، مراسم و بازارچه می باشد. در این طبقه رستوران، صرافی و مرکز فروش تور و دفتر SBB و...قرار داشت و در طبقات پایین مرکز خرید بزرگ شاپ ویل زوریخ Shop Ville Zurich با انواع رستوران، کافه، فروشگاه و... وجود دارد.
در طبقه همکف در صرافی مقداری پول از یورو به فرانک با نرخ 1.07 و کسر 4 فرانک کارمزد تبدیل کردم. (قدر Exchange در لوگانو با نرخ 1.10 و بدون کارمزد را بیشتر دانستیم)
ایستگاه مرکزی قطار
ساعت 21 بود خستگی امانمان نداد به هتل برگشتیم و خواب مرهم خستگی مان شد.
یک قاب دوست داشتنی از زوریخ، کلیساهای گروس مانستر، فرامانستر، سنت پیتر و پل مانستر بروکه بر روی رودخانه لیمات
Zurich
لوسرن- نگین خاص Luzern) Lucerne)
صبح دوشنبه 3 تیر (24June 2019 ) سحرخیز تر از روزهای قبل و حتی روزهای بعد در طی سفر بودیم، دلیلش این بود که پدر خانواده در یک حرکت ناجوانمردانه، ساعت حرکت اتوبوس به مقصد لوسرن را ساعت 7 صبح انتخاب کرده بود. البته این تصمیم اجتناب ناپذیر بود و تأییدیه خرید بلیط برای این ساعت از همسفران اخذ شده بود. آری برنامه ما برای امروز، بازدید از شهر زیبای لوسرن، (Lucerne یا Luzern و متفاوت با لوزان Lausanne) نگین سوئیس، در مرکز آن و با فاصله یک ساعت از زوریخ بود.
طبق رویه روزهای قبل انتخاب اول ما برای ترانسفر بین شهری اتوبوس بود، مگر اینکه خلافش ثابت شود. برای مسیر رفت زوریخ به لوسرن، سه سرویس در ساعت 7:00 و 9:40 صبح و 15:00 بعداز ظهر وجود داشت. در زمان خرید بلیط تصمیم داشتیم بازدید از کوه پیلاتوس Pilatus در نزدیکی لوسرن و طی مسیر طولانی Golden Round Trip (ترکیب کروز روی دریاچه، قطار کابلی و تله کابین) و دیدن چشم انداز زیبای طبیعت سوئیس از بالای کوه پیلاتوس را در برنامه بگنجانیم. اجرای کل برنامه بین 5 تا 6 ساعت زمان می برد، (البته بعداً با بررسی بیشتر و در نظر گرفتن محدودیت زمان با لحاظ بازدید یکروزه از لوسرن و امکان از دست دادن بازدید جاذبه های دیگر و همچنین تجربه های تقریباً مشابه با پیلاتوس در همین سفر، از اجرای برنامه پیلاتوس منصرف شدیم) پس ضروری بود زمان بیشتری در لوسرن باشیم و به همین خاطر گزینه ساعت 7:00 برای ما مناسب بود.
مسیر Golden Round Trip لوسرن
برای مسیر برگشت (لوسرن به زوریخ) هم آخرین سرویس اتوبوس رأس ساعت 18:10 را انتخاب کردیم. بلیط ها را از سایت Busbud برای سه نفرمان و هر مسیر رفت و برگشت جداگانه 29.57 دلار خریده بودیم.
همسفرهای خوب و همراه من، علیرغم انتخاب این ساعت بد هم، نهایت همکاری را کردند و رأس ساعت 6:30 صبح به محض باز شدن رستوران هتل Basilea به عنوان اولین مسافران هتل در رستوران بودیم.
در کمتر از 15 دقیقه صبحانه خوردیم و دوان دوان به سمت ترمینال اتوبوس حرکت کردیم. به علت نزدیکی هتل به ترمینال تنها چند دقیقه قبل از ساعت 7 و حرکت اتوبوس رسیدیم و سوار شدیم.
اتوبوس امروز دو طبقه بود و صندلی های رزرو شده ما در طبقه دوم ردیف 7 بود. به محض سوار شدن نجوایی به زبان فارسی شنیدیم. چند ردیف جلوتر دو خانم بودند که به فارسی صحبت می کردند. بعلت خلوتی اتوبوس بعد از چند دقیقه هم کلام شدیم. متوجه شدیم مادر و دختری (دانشجو) هستند که از آلمان برای بازدید از لوسرن آمده اند و به دفعات در این روز در مکانهای مختلف در لوسرن تجدید دیدار کردیم.
اتوبوس مسیر زوریخ-لوسرن
شهر کوچک و 60 هزار نفری لوسرن در کنار دریاچه ای به همین نام، به گفته زیباترین شهر سوئیس است، رودخانه Reuss در آن جاریست. همجواری با دریاچه، رودخانه و پل های روی آن زیبایی آن را دوچندان کرده است.
شهر لوسرن به اجرای ارکسترها و تکنوازان در جشنواره های موسیقی تابستانی معروف است و وجود دریاچه و چشم انداز طبیعت زیبای آلپ، این شهر را منحصر بفرد نموده است.
ساعت 8 صبح پس از طی مسیر یکساعته در لوسرن زیبا از اتوبوس پیاده شدیم. با توجه به مجاورت ترمینال اتوبوس لوسرن با Inseli Park و موقعیت عالی آن که در کنار دریاچه لوسرن هست، ابتدا کمی در پارک ماندیم تا خواب گل پسر تکمیل شود.
ترمینال اتوبوس لوسرن
Inseli Park
از دیدن منظره زیبای شهر و دریاچه در آن هوای خنک و مطبوع صبحگاهی به آرامش رسیدیم. طبق معمول پرنده ها در کنار دریاچه در حال شنا بودند. آراد خان کمی با آنها نجوا کرد و صبحانه تکمیلی خودش را با آنها شریک شد. با کمی شیطنت خواب از سرش پرید و عزممان را جزم کردیم که لوسرن را درنوردیم.
ویوی شهر و دریاچه لوسرن از Inseli Park
پرندگان و دریاچه
مسیر تقریبی مان را مشخص کردیم، اولین مقصد، سمبل شهر لوسرن و شاید سوئیس، پل چپل- Chapel Bridge- بود.
از کنار ساختمان زیبای مرکز همایش و فرهنگ لوسرن (Lucerne Culture and Congress Center) یا KKL Luzern از جنس فلز و شیشه، که در قلب مرکز شهر در محل تلاقی رودخانه Reuss و دریاچه لوسرن و کنار ایستگاه مرکزی قطار واقع شده، گذشتیم. پیش آمدگی (کنسول) بلند سقف ساختمان برای من مهندس عمران، جلب توجه می کرد.
فواره زیبا و بلند جلو ساختمان با پس زمینه آسمان آبی، جلوه خاصی داشت و قطرات ریز آب اطراف فواره، موجب خنکای محیط می گشت.
KKL Luzern
KKL Luzern و فواره جلوی آن
Luzern Bahnhofquai
کمی جلوتر ایستگاه مرکزی قطار لوسرن (Lucerne Main Station) واقع شده بود، در ضلع شمالی آن طاق بزرگی با مجسمه سبز رنگ در بالای آن (Torbogen Luzern) بعنوان دروازه ورود به شهر لوسرن قرار داشت. پس از پیاده روی چند دقیقه ای به پل چپل، از قدیمی ترین پل های چوبی سرپوشیده با قدمت 800 ساله بر روی رودخانه Reuss رسیدیم. پل بصورت اریب دو طرف رودخانه را به هم پیوند می دهد.
Lucerne Main Station
Torbogen Luzern
اداره پست لوسرن
Chapel Bridge
در جایی خواندم هیچ میخ آهنی در آن بکار نرفته و کلیه میخ های این پل چوبی است. وجود گلدان طولی با گل های رنگارنگ در دو طرف بدنه خارجی پل، بر زیبایی های آن افزوده است.
یک برج به ارتفاع 34 متر در کنار پل و ضلع جنوبی رودخانه واقع شده که ترکیب معماری پل و برج، کادر عکاسی زیبایی را به تصویر در خواهد آورد. و همین قاب سمبلی از لوسرن شده است.
با عبور از چند پله چوبی از سمت جنوبی، قدم روی پل چپل گذاشتیم. کف، سقف و دیواره کلاً از چوب بود. صدای حرکت چوب ها در زیر پاهایمان، قدیمی بودن پل را به ما یادآوری می کرد. تابلوهای نقاشی مثلثی شکل زیبایی در طول پل و زیر سقف شیروانی نصب شده بود که مضامین مختلفی داشت و در حال حاضر 30 اثر از 100 تابلو باقیمانده است.
تابلوهای نقاشی مثلثی در زیر سقف پل
اریب بودن پل بر روی رودخانه، گزینه های متفاوتی برای عکاسی در زاویه های مختلف خلق می کند. در وسط پل یک مغازه سوغاتی فروشی قرار داشت (Souvenirs Swiss Made) که انواع سوغاتی های سوئیس و بیشتر مختص لوسرن شامل مگنت، چاقوی سوئیسی، زنگوله، کارت پستال، کلاه، ساعت، تابلو، پرچم و... در طرح های متفاوت را عرضه میکرد. به درخواست آراد ما هم یک پرچم سوئیس در قطع کوچک خریدیم تا یادگار واضحی از سوئیس در عکس هایمان نمایان باشد.
Chapel Bridge
Souvenirs Swiss Made
نمای معروف پل چپل
نمای ساختمان های دو طرف رودخانه Russ از روی پل جلوه خاصی داشت. در ضلع شمالی رودخانه، بافت قدیمی لوسرن یا همان اولدتاون واقع شده بود.
نمای غربی پل چپل
ساختمان های اولد تاون
دقیقاً پس از خروج از پل کلیسای کوچک کاتولیک سن پیتر لوسرن روبرویمان بود، با حرکت در امتداد شمالی دریاچه لوسرن و سپس خیابان Lowenstrasse به سمت جاذبه معروف لوسرن، بنای یادبود شیر (Lion Monument) رفتیم.
پل چپل و کلیسای کاتولیک سن پیتر
ورودی شرقی اولدتاون
خیابان Schweizerhofquai و دورنمای کلیسای Hofkirche st.Leodegar
خیابان Lowenstrasse
در میانه راه به کنار ساختمان بنای یادبود جنگ، بورباکی پانوراما Bourbaki Panorama که اثر منحصر بفرد نقاشی طولانی 100 متری مرتبط با جنگ و عقب نشینی ارتش فرانسه از جبهه سوئیس، در کنار ماکت سربازان و ارابه ها و اسب ها و... آن را شاخص کرده رسیدیم. همسر جان و آراد علاقه ای به بازدید از آن نشان ندادند. پس از چند دقیقه پیاده روی، به محوطه پارک مانند بنای یادبود شیر رسیدیم. پیاده روی مسیر از پل چپل تا اینجا 20 دقیقه طول کشید.
بورباکی پانوراما Bourbaki Panorama
این بنای یادبود شامل مجسمه ای بزرگ از یک شیر در حال مرگ از جنس سنگ می باشد که حدود 200 سال قبل به عنوان یادبود مرگ افسران و سربازان سوئیسی که برای حفاظت از لویی شانزدهم در انقلاب فرانسه شرکت داشتند در دل کوه و در پشت یک برکه تراشیده شده است.
وجود درختان پهن سایه ای بر فضای اطراف بنا گسترانیده بود و توریست های زیادی روی نیمکت ها و دیواره های اطراف، در حال استراحت و لذت بردن از زیبایی آن فضا بودند.
سنگ نوشته بالای این مجسمه 10 متری با این مضمون "بافتخار وفاداری و شجاعت سربازان سوئیسی" ماهیت ساخت بنا را تعریف می کند. استعاره مجسمه نیز بدین سان است که شیر در حال محافظت از نماد گل زنبق که نشان سلطنتی استفاده شده سربازان در جنگ بوده، جان باخته است.
جالب اینکه مارک تواین نویسنده معروف در وصف این مجسمه آنرا غمگین ترین بنای سنگی جهان نامید. بازدید از این بنا رایگان بود و ورودی نداشت.
بنای یادبود شیر Lion Monument
بعد از بازدید و کمی استراحت در این مکان به جاذبه ای که دقیقاً در مجاورت آن قرار داشت رفتیم. (Glacier Garden Of Lucerne) مجموعه ای از جاذبه ها از جمله باغ یخچال، تالار آینه، موزه پوشش و نحوه زندگی مردمان آلپی و... را در خود جای داده بود.
بلیط ورودی مجموعه برای سه نفرمان به مبلغ 35 فرانک را پرداخت کردیم و وارد شدیم. باغ یخچال اثر قابل توجهی در توصیف عصر یخبندان است که شامل یخچال های طبیعی تخته سنگ های نامنظم، چاه های سنگی حاصل از ذوب شدن توده های یخچالی و... می باشد، مدل های مختلف از یخچال های طبیعی و نحوه شکل گیری آنها و تأثیر تغییرات آب و هوایی بر روی زمین هم نمایش داده می شد. واقعیت این قسمت این باغ موزه خیلی برای ما جذابیت نداشت.
ورودی Glacier Garden Of Lucerne
تخته سنگ های نامنظم، چاه های سنگی و ...
یخچال های طبیعی و پوشش مردمان آلپی
ساختمان موزه بسیار زیبا و نمونه ای از یک خانه بزرگ سوئیسی بود که استفاده از چوب به عنوان پر کاربردترین مصالح در آن کاملاً نمایان بود.
در قسمت دیگری از موزه گروه حیوانات آلپی، زندگی مردمان آلپی، پوشش و لباس ها، ماکت و معماری مختلف خانه ها و وسایل کاربردی در منازل آنها را به نمایش گذاشته بود که جالب بود.
یکی از دیدنی ترین اثرهای موجود در موزه، ماکت کاملی از شهر لوسرن، رودخانه ها، پل ها، اولدتاون و ساختمان ها بود.
ساختمان موزه
معماری خانه های سوئیسی و آلپی
نمونه ای از چیدمان و وسایل یک خانه آلپی
ماکت شهر لوسرن
به ساختمان مجاور موزه که تالار آینه Alhambra بود رفتیم. انگیزه اصلی ما برای آمدن به این باغ موزه اینجا بود. تالار آیینه در اصل یک ماز آینه بود، یک مسیر پر پیچ و خم و پر از آیینه که مطمئناً برای کودکان سرگرم کننده می باشد و یکی از دلخوشی های امروز آراد بازی در این ماز بود. تعداد زیادی آینه بصورت قدی در کنار یکدیگر با زاویه های مختلف چیده شده بود، پیدا کردن مسیر درست و عبور از پیچ و خم های آن چالش برانگیز بود. کودک درونمان زنده شده بود. دو بار با آراد این مسیر را طی کردیم و لذت بردیم.
ماز آینه
بعد از خروج از ساختمان تالار باتفاق آراد در محوطه باغ در مسیر تعیین شده در دامنه کوه و عبور از برکه زیبای کنار آن به بالای یک برجک رفتیم که ویوی خوبی نسبت به محیط اطراف، شهر لوسرن و کوههای آلپ داشت. ساعت 12 ظهر بود، پس از خروج از باغ یخچال از فروشگاه سوغاتی کنار آن یادگارهایی از سوئیس و لوسرن خریدیم.
برجک داخل محوطه موزه
نمای زیبا از لوسرن و کوههای آلپ
فروشگاه سوغاتی
مسیر رفت را تا نزدیکی شمال دریاچه برگشتیم. از اکثر مناطق لوسرن دو برج کلیسای هافکریش سنت لئودگار Hofkirche st.Leodegar نمایان بود. کلیسای زیبایی که در مجاورت صومعه بر بالای یک تپه ساخته شده و منصوب به دوران رنسانس در سوئیس می باشد.
پس از بالا رفتن از پله ها و قبل از ورود به کلیسا به محوطه جنوبی آن رفتیم. در داخل رواق ها و زیر طاق مقبره های زیادی قرار داشت. فضای داخلی کلیسا نسبتاً ساده بود. هر ساله برنامه معروف رسیتال در این کلیسا برگزار می شود.
کلیسای هافکریش سنت لئودگار Hofkirche st.Leodegar
محوطه جنوبی کلیسا
داخل کلیسا
خیابان دسترسی به کلیسا
ساختمان و رستورانی زیبا در کنار کلیسا
با یک پیاده روی کوتاه به کنار دریاچه لوسرن رفتیم دریاچه ای که بیشترین تنوع در چشم اندازهای طبیعی را به خود اختصاص داده و از این نظر زیباترین دریاچه سوئیس نام گرفته است.
امتداد شمالی ساحل دریاچه بهترین مکان برای پیاده روی در لوسرن توصیه شده، ما هم بی نصیب نماندیم و از پیاده روی در کنار دریاچه لذت بردیم. بر روی نیمکت های تعبیه شده در کنار دریاچه و زیر سایه درختان نشستیم.
نمایی از دریاچه لوسرن با دورنمای کوههای آلپ
امروز تصمیم گرفتیم ناهار را زودتر بخوریم. یکی از تجربه های ما در این سفر در خصوص خورد و خوراک این بود که برای رعایت بحث اقتصادی، از سوپر مارکت های زنجیره ای مثل Coop ، Migros و Carrefour که بسیار به صرفه بود خرید می کردیم. در مقاطع مختلف آب، میوه ، بیسکویت، شیرینی، غذا، نوشابه، آبمیوه طبیعی و... از این فروشگاهها به قیمت بسیار مناسب خریدیم. در سوئیس شعبه های برند Coop و Migros فراوان بود. برای ناهار امروز به فروشگاه Coop روبروی بورباکی پانوراما رفتم، از غذاهای آماده، ناهار و نوشیدنی خریده به پارک کنار ساحل دریاچه، پیش همسر جان و آراد برگشتم و ناهار را همانجا خوردیم.
پیاده در امتداد دریاچه به سمت پل چپل حرکت کردیم و به محل تلاقی رودخانه Reuss و دریاچه رسیدیم اولدتاون لوسرن و یا به نوعی قسمت قدیمی شهر در پهنای رودخانه و در ضلع شمالی آن واقع شده است.
پیاده راه کوتاه مابین اولدتاون و رودخانه به نام Rathausquai بسیار جالب و دیدنی است از یک طرف ساختمان های زیبای هتل ها و فروشگاهها و کافه ها و رستوران ها و از طرف دیگر رودخانه Reuss این پیاده راه را احاطه کرده است ، همچنین چیدمان میز و صندلی رستوران ها و کافه ها در دو طرف پیاده راه و دیدن توریست ها و شور و هیجان مردم زیبایی آن را دوچندان کرده است.
پیاده راه Rathausquai
نمایی دیگر از پیاده راه Rathausquai
نمای شرقی پل Chapel از روی پل Rathaussteg
هدف دیدار از کلیسای یسعویون (Jesuitenkirche ) Jesuit Church بود که در ضلع جنوبی رودخانه بین پل چپل و اسپرور واقع شده است.
نمای بیرونی کلیسا در عین سادگی زیبا بود. بعد ورود به کلیسا و با دیدن دیواره ها و سقف سفید با نقش و نگار زیبا و عالی بهت زده شدیم. اولین بار بود که کلیسایی بدین سبک و با نمای داخلی روشن می دیدیم. هوای خنک و مطبوع داخل کلیسا در برابر هوای گرم بعدازظهر بیرون ما را برآن داشت کمی بر روی نیمکت ها نشسته و با دل سیر به آن همه زیبایی نگاه کنیم.
سقف کلیسا بصورت برجسته و پر رنگ و لعاب، مزین به نقاشی های زیبا بود. روشنی فضای داخلی دلباز بود و حس خوبی به ما منتقل می کرد. نمای داخلی این کلیسا برای ما ورای تجربه های مشابه بود و از دیدار کلیسای یسعویون بسیار مشعوف گشتیم.
نمای کلیسای یسعویون Jesuit Church
نمای داخلی کلیسای یسعویون Jesuit Church
با عبور از روی پل Reussbrucke دوباره به قسمت شمالی رودخانه برگشتیم. وقتی بر روی هر یک از پل های روی رودخانه رئوس بایستید و سمت غرب را نظاره گر باشید، خودنمایی یک ساختمان سفید رنگ زیبا در دامنه کوه و در بین انبوه درختان جلب توجه خواهد کرد، کاربری این ساختمان در حین سفر برایم سوال بود که بعدها در وقت مقتضی به جواب آن پی بردم. ساختمان مذکور یک هتل به نام Hotel Chateau Gutsch می باشد. علاوه بر زیبایی خود هتل به نظرم موقعیت مکانی آن بسیار جالب است با نگاه به عکس ویوی لوسرن از تراس هتل به نظرم پی خواهید برد. شاید در سفر بعدی این هتل و این ویوی خاص را تجربه کردم.
ویوی غربی از پل Rathaussteg، کلیسای یسعویون و دورنمای Hotel Chateau Gutsch
ویوی لوسرن از Hotel Chateau Gutsch (عکس از اینترنت)
به راحتی و در عرض چند دقیقه به مقصد بعدی پل اسپرور Spreuer Bridge رسیدیم که در ضلع غربی پل چپل قرار دارد. پل زیبایی که شهرت آن به خاطر قدمت چند قرن، زبانزد است ولی به خاطر پل چپل کمی مهجور مانده است. در واقع یکی از دو پل دوقلوی باستانی معروف لوسرن است.
در یک طرف پل و بر روی رودخانه تجهیزاتی احداث شده که به نظر برای تقسیم آب و... می باشد. در داخل فضای پل و در زیر سقف شیروانی آن مشابه پل چپل تابلوهای نقاشی وجود دارد که استعاره از رقص مرگ (یک قطعه سمفونیک) دارد و این مجموعه نقاشی به عنوان بزرگترین نمونه موجود در نوع خود شناخته می شود. قاب همه نقاشی ها مشکی است. سازه های چوبی بدنه این پل متفاوت با پل چپل می باشد و قطعات پهن منحنی چوب در راستای پل جلوه ویژه ای به آن داده است.
Spreuer Bridge
نمای داخلی پل
رودخانه Reuss و کلیسای یسعویون
در مسیر برگشت به جای حرکت در امتداد و کنار رودخانه به داخل اولدتاون رفتیم. بخش قدیمی شهر در شمال رودخانه هنوز هم مأمن بسیاری از خانه های قدیمی و فواره هاست. در کوچه های سنگفرش شده اولدتاون پیاده روی کردیم.
برخی از ساختمان های این قسمت به نحو زیبایی با طرحهای جالب رنگ آمیزی شده بودند. این جا هم کوچه ها به میدان های کوچک و بزرگ (نه صرفا دایره و بیشتر مربع مستطیل) ختم می شد. مجسمه هایی موجود بر کنج برخی ساختمان ها خودنمایی می کرد.
فروشگاه لوازم و تجهیزات و سوغاتی کوه پیلاتوس (Pilatus Shop ) هم در اولدتاون بود. داغ دلمان تازه شد از یکطرف ناراحت این بودیم که یک جاذبه خاص و بی همتا را از دست دادیم و فرصت بازدید از آن برایمان میسر نشد، از طرف دیگر به این فکر می کردیم که با این همه عجله و بدو بدو هنوز 2 برنامه مان در لوسرن باقی بود و مطمئن شدیم در صورت بازدید از پیلاتوس به بعضی از برنامه های شهر لوسرن نمی رسیدیم.
Pilatus Shop
فواره ای در اولدتاون
طراحی و نقاشی نمای ساختمان ها در اولدتاون
کوچه ای سنگفرش در اولد تاون و نصب مجسمه در کنج ساختمان
تا حد ممکن در کوچه پس کوچه های اولدتاون راه رفتیم. ساعت 14:45 بود و ما طبق برنامه، جلوی هتل 5 ستاره Hotel Schweizerhof در شمال دریاچه و خیابانی به همین نام _شوایزرهوف_ بودیم هدف استفاده از City Train Luzern بود که ایستگاه و مبدأ حرکت آن جلوی همین هتل می باشد.
قطاری فانتزی به رنگ آبی که به مدت تقریبی 45 دقیقه با داشتن راهنمای صوتی با گردش در لوسرن City Tour را اجرا و امکان دیدن جاذبه های مهم لوسرن را فراهم می کند.
City Train Luzern
کاتالوگ City Tour با قطار
ماشین های پارک شده جلوی هتل شوایزرهوف، در وصف علایق آرادخان
بلیط برای بزرگسال 12 فرانک و برای کودکان 5 فرانک بوده و شروع حرکت رأس هر ساعت می باشد. به مبلغ 29 فرانک برای ساعت 15 بلیط خریدیم. قطار رأس ساعت حرکت کرد. مسیر حرکت قطار و معرفی جاذبه های لوسرن برای ما تجدید خاطره بود چون اکثر جاذبه ها را دیده بودیم. نکته جالب و حائز اهمیت این بود با اینکه طول قطار طولانی بود به راحتی در کوچه پس کوچه های اولدتاون حرکت می کرد و به چپ یا راست می پیچید. یکی از جاذبه های جدیدی که دیدیم دیوار قدیمی شهر لوسرن Town walls با قدمت 600 ساله بود که بیشتر به نمای قرون وسطایی شبیه بود. راهنمای صوتی داخل قطار به 16 زبان ارائه می شد که طبق معمول شامل زبان فارسی نمی شد.
نماهایی از اولدتاون و دیوار قدیمی شهر
رودخانه Reuss و کلیسای یسعویون و پل چپل و ...(عکس از داخل قطار)
بعد از 45 دقیقه و ساعت 15:45 در جلوی هتل پیاده شدیم. ساعت برگشت ما به زوریخ 18:10 بود و آخرین برنامه ما باقی مانده بود.
کروز روی دریاچه لوسرن با کشتی Saphir نقطه عطف برنامه امروز ما بود. ایستگاه و به نوعی نقطه مبدأ و مقصد آن دقیقاً روبروی هتل شوایزرهوف واقع شده بود. مدت زمان کروز سواری روی دریاچه یک ساعت و فاصله بین زمان حرکت های کشتی Saphir 1:15 بود، اولین سرویس 10:15 و آخرین سرویس 17:45 بود.
بلیط کروز را برای 3 نفرمان به مبلغ 68 فرانک و برای ساعت 16:30 خریدیم و سوار کشتی شدیم.همانطور که قبلا گفتم، دریاچه لوسرن بعنوان زیباترین دریاچه در سوئیس بیشترین تنوع در چشم اندازهای طبیعی را دارا می باشد.
نقشه راهنمای کروز روی دریاچه لوسرن
دریاچه لوسرن
زمین و آسمان آبی و دورنمای کوههای آلپ، زیبایی وصف ناپذیری را در مقابل چشمانمان نهاده بود. کوه پیلاتوس از غرب و کوه ریگی از شرق در کنار رشته کوههای دیگری از آلپ، دریاچه لوسرن که به نام دریاچه چهار کانتون (ایالت) هم معروف است را احاطه کرده اند. کشتی Saphir دو طبقه داشت، قسمت انتهایی کشتی که مسقف نیز بود رستوران و قسمت جلویی عرشه بود. طبقه دوم هم فضای روباز با دید وسیع تر که البته بخشی از آن دارای سقف بود. پس از دریافت راهنمای صوتی و هدست بی اختیار به طبقه دوم رفتیم. به علت اینکه دریاچه ساکن و بدون موج بود علیرغم حرکت کمی تند، کشتی بدون تکان بود.
کشتی Saphir
رستوران کشتی Saphir
آرامش دریاچه
اینکه در یک هوای مطبوع بر روی عرشه ایستاده، در حالیکه افق دیدت یک عالمه زیبایی باشد و نسیم ملایم صورت و موهایت را نوازش کند را می توان یکی از بهترین های حس هایی دانست که در این سفر و در این لحظه لمس کردیم.
دامنه کوههای اطراف دریاچه سبز و پر از درخت بود. چشم انداز آنها در حالیکه دهکده های زیبای کنار دریاچه را در دل خود جای داده بودند، بسیار زیبا بود.
پیش بسوی آرامش
آبی آبی ...
مسیر عبوری کشتی بر روی دریاچه بسیار خلوت بود و تعداد کمی قایق های تفریحی (بیشتر شخصی) در داخل دریاچه وجود داشت. کشتی در یک مرحله در اسکله ای در شرق دریاچه در کنار هتل Seehotel Kastanienbaum پهلو گرفت. دو نفر پیاده شدند و ادامه مسیر داد. به نوعی اینجا مرکز دریاچه بود که از چهار طرف امتداد می یافت.
هتل Seehotel Kastanienbaum
قایق های تفریحی بر روی دریاچه
کشتی در این مکان با یک شعاع بزرگ دور زد و به سمت شهر لوسرن برگشت. عجیب اینکه با توجه به انعکاس نور آفتاب در بعضی قسمت ها آب دریاچه آبی و در بعضی دیگر سبز به نظر می رسید، مطمئنا عکس ها و فیلم بهتر این زیبایی ها را توصیف خواهند کرد.
دریاچه لوسرن
در نقاط مختلف دریاچه اسکله هایی به چشم می خورد که قایق های زیادی در کنار آن پهلو گرفته بودند. هرچه به لوسرن نزدیکتر می شدیم دیدن جاذبه ها و خود شهر لوسرن از روی قایق، از سمت دریاچه بسیار زیبا بود. در نزدیکی لوسرن و در قسمت جنوبی دریاچه در جلو پارک Ufschotti ساحل ماسه ای وجود داشت که مردم زیادی در حال شنا دیده می شدند.
نماهایی از لوسرن از روی کروز
ساعت 17:30 به اسکله رسیدیم و پیاده شدیم با توجه به اینکه 40 دقیقه تا زمان حرکتمان به لوسرن باقی بود، به آرامی در امتداد دریاچه به سمت Inseli Park و ترمینال اتوبوس ها حرکت کردیم و آخرین انرژی ها را از لوسرن زیبا کسب کردیم.
قبل از ساعت 18:00 در پارک بودیم و سوار اتوبوس شدیم. یک روز عالی را در این شهر رویایی که نگین خاص سوئیس برازنده اش است گذراندیم.
بعد از حرکت اتوبوس، رأس ساعت 18:10 از کنار KKL Luzern (مرکز همایش و فرهنگ لوسرن) و دانشگاه لوسرن گذشتیم (University of Lucerne ) و ساعت 19:15 به ترمینال زوریخ و بعد از پیاده روی 15 دقیقه ای به هتل Basilea رسیدیم.
KKL Luzern
هتل Basilea
یک قاب زیبا از دریاچه لوسرن و کوههای آلپ
ساعتی استراحت کردیم و شب در خیابان های اطراف هتل به نام های نیدر دورف و لیمات کوای گشتیم و آخر شب در هتل به امید فردایی نو و تجربه ای جدید آرام گرفتیم.
Lucerne