روز سوم(پنج شنبه 8 شهریور)
من برای امروز خیلی هیجان داشتم چون قرار بود امروز مجسمه طلایی مورگان رو از نزدیک ببینم و از اون پله های معروفش بالا برم. مثل هر روز ساعت 8 و نیم از هتل به سمت Kuala Lumpur Sentral Station گرب گرفتیم تا اول برنامه فردا صبحمون که رفتن به گنتینگ بود رو صد در صد کنیم و بعد با فراغ بال به گشت و گذار امروزمون برسیم. برای این منظور به کی ال سنترال رفتیم. بعد از این که وارد شدیم حدود 50 قدم سمت راست میتونید برید و بلیط اتوبوستون رو تهیه کنید. بلیط اتوبوس با تله کابین به فروش می رسه و فروش تکی ندارن. البته اینم بگم که تله کابینی که بلیطش از این پایانه خریداری بشه معمولیه و کف اون شیشه ای نیست. آخه شنیده بودم در گنتینگ دو مدل تله کابین وجود داره یکی معمولی و یکی با کف شیشه ای که حالت دومی گرونتر از اولیه اما اولویت ما, قیمت بود، بنابراین برای هرکدوممون با قیمت 28 رینگیت هم بلیط اتوبوس خریدیم و هم تله کابین. در صورتی که اگر می خواستیم با تور لیدر بریم باید نفری 50 دلار میدادیم.
فکر کنم با این اختلاف قیمت متوجه شده باشید که چرا میگم طبق سفرنامه من جلو ببرید تا مقرون به صرفه ترین سفر خارجیتون رو تجربه کنید. برخلاف اماکن دیدنی دیگه که برامون گرب بسیار به صرفه تر و راحت تر بود اما داستان گنتینگ فرق می کنه. حدود یک ساعت و ربع با ماشین راه دارید و قیمت گرب بین 130 تا 150 رینگیت میشه (بستگی به ساعت رفتتون داره) که باز این هم مهم نیست. مهم ترین قسمتش برگشتتونه که به مشکل می خورید چون اونجا گرب یا تاکسی وجود نداره که بتونید برگردید بنابراین تنها کاری که می تونید بکنید اینه که حدود 130 رینگیت بدید برای رفتنتون و حدود 150 تا 200 رینگیت بدید که براتون حدود 7 ساعت صبر کنه و باز دوباره 130 تا 150 رینگیت بدید که شما رو برگردونه که واقعا اصلا به صرفه نیست و این کار رو نکنید. حتی من از یکی از دوستانم شنیده بودم که با گرب رفتن و بعد نخواستند که براشون صبر کنه که پول مازاد ندن برای همین موقع برگشت به سختی یک تاکسی گیر آورده بودن که ازشون 400 رینگیت گرفته بود. اینارو گفتم که بدونید چی کار کنید که سفرتون تلخ نشه.خیلی راحت در این پایانه با صرف نفری 28 رینگیت هم بلیط رفت و هم بلیط برگشت و هم بلیط تله کابینتون رو بخرید تا اونجا برای خرید چیزی معطل نشید.
بعد از خرید بلیطمون یک گرب به سمت باتوکیو گرفتیم. یادتون باشه در هر فصلی که برید باتوکیو جزو گرم ترین فضاهاست پس ضد آفتاب زدن و همراه بردن کلاه فراموشتون نشه.
بعد از حدود 20 دقیقه به باتوکیو رسیدیم. بسیار هیجان داشتم و دوست داشتم از ابتدا تا انتهای مسیر رو فیلم بگیرم از راه دور مجسمه مورگان رو دیدم. با چیزی که در عکسها می بینید فرق داره و تا وقتی که از نزدیک نبینید متوجه عظمتش نمیشید. ابتدای راه پر بود از کفترهای زیبا که هندی ها براشون با گونی گندم می ریختن. واقعا در ادای نذوراتشون دست و دلبازن. باتوکیو یک فضای بسیار محترم برای هندیهاست و تعداد زیادی معبد داره (چه پای پله و چه بالای پله ها).
کفترهای زیبای داخل محوطه ورودی
مجسمه طلایی مورگان
بعد از انداختن عکسهایی بسیار زیبا کنار کفترها به سمت پله ها حرکت کردیم. اگر پاهاتون (چه مرد و چه زن)پوشیده نباشه باید یک شال ازشون به قیمت 10 رینگیت اجاره کنید وگرنه اجازه بالا رفتن ندارید. ما اینو می دونستیم بنابراین با خیال راحت حرکت کردیم. میگن قبل از اینکه پله ها رو شروع کنید یکی از بزرگترین آرزوهاتون رو بخواهید که برآورده بشه ما هم همین کار رو کردیم.به ظاهر, پله ها بسیار زیاد و طاقت فرساست ولی در حین بالا رفتن انقدر مجذوب طبیعت و عظمت و انرژی جاری در فضا و میمونهای بامزه میشید که اصلا متوجه نمیشید چه جوری رسیدید اون بالا. تنها چیزی که آزاردهنده بود شیب پله ها بود که به سمت عقب بود یعنی همش فکر می کردی که در حال پرت شدن به سمت عقب هستی.در این فضا رنگ و انرژی, حرف اولو می زنه البته به طور کلی میتونم بگم در مالزی هر قسمتی که مربوط به هندیها بود رنگارنگ ترین قسمت محسوب می شد. خیلی از هندیها نیت می کردند و با پای برهنه کل پله ها رو بالا می رفتند و با خودشون پرتقال و عود و شیر می آوردن که تقدیم بوداهاشون کنند.
دید به عقب (از روی پله ها عکس انداختم)
پله های باتوکیو با شیب رو به عقب
به بالای پله ها رسیدیم و وارد غار بزرگی شدیم که میشه گفت خنک تر بود. داخلش چندین معبد کوچک و بزرگ بود که هیچ اطلاعاتی نتونسته بودم ازشون کسب کنم و فقط سعی می کردیم ببینیم و عکس بندازیم و مثل خودشون احترام بگذاریم. یادتون باشه که به هیچ عنوان با کفش وارد معابد هندی نشید چون خیلی بدشون میاد ولی لزومی هم نداره که مثل خودشون بدون جوراب راه برید.
عکس از بالاترین قسمت پله ها
مراسم شستشوی بودا با شیر
سقف زیبای غار
از فضای داخل غار بسیار لذت بردیم و بعد از کمی تجدید قوا مجددا به سمت پله ها رفتیم که به پایین برگردیم. هوا بسیار گرم و شرجی بود اما پایین آمدن از پله ها برعکس بالا رفتن بسیار سریع انجام شد. بدون معطلی به سمت آب نارگیل فروشی که در حیاط دیدیم رفتیم. شنیده بودم در اون گرما می چسبه ولی شنیدن کی بود مانند خوردن. انگار آبی بود روی آتش. البته دومدل دارن یک مدلش 7 رینگیته که از داخل یخچال بهتون میدن و یک مدل 4 رینگیته که بیرون مونده و اصلا خنک نیست. ما خنکش رو گرفتیم و به جرات میتونم بگم یک لحظه احساس کردم وارد بهشت شدم. پس به هیچ عنوان این لذت رو بعد از پایین اومدن از پله ها از خودتون دریغ نکنید. انقدر آب این مدل نارگیلها زیاده که هر یک دونش برای دو نفر کافیه.
آب نارگیل فرد اعلای خنک
بعد از اینکه حالمون حسابی جا اومد از راهی که در حیاط بود قدم زنان مغازه های اطراف رو نگاه می کردیم. انواع آجیل ها و شیرینی های هندی و شیر فروشی و میوه فروشی و از همه مهم تر حلقه های گل که در اندازه ها و مدل های گوناگون وجود داشت که میتونستید بخرید و به گردن بندازید و در نهایت به یکی از بوداها تقدیم کنید. من که عاشق آجیل هندی بودم رفتم که کمی بخرم ولی وقتی تست کردم دیدم واقعا فاجعست. آجیل هندی ایران کجا و اونجا کجا.
چند قدمی نرفته بودیم که صحنه ای زیبا و رویایی در سمت راستمون خودنمایی کرد.یک دریاچه کوچک با منظره ای بسیار قشنگ و ماهیهایی که درونش بودن.
دریاچه کوچک زیبا در باتوکیو
کلی عکسهای زیبا انداختیم و به سمت مجسمه خدای میمونها(هانومان) حرکت کردیم ولی متاسفانه دیدیم که دارن تعمیرات انجام میدن و روی مجسمه رو کلا کیسه کشیده بودن. ما که حسابی گرممون هم شده بود از این موضوع چندان ناراحت نشدیم و گربی به سمت هتل گرفتیم.
مجسمه هانومان که ما موفق به دیدنش نشدیم(برگرفته از اینترنت)
بعد از استراحتی نه چندان طولانی در هتل آماده اولین بازدید خودمون از نماد کوالالامپور, یعنی برج های دوقلو شدیم. غافل از اینکه تعداد بازدید کننده های این برج ها انقدر زیاده که شما باید یا صبح زود و یا حتی از روز قبلش بلیطتون رو تهیه کنید تا سانس ورودتون رو بهتون اعلام کنند. البته اگر زود اقدام کنید میتونید از بین ساعتهای متفاوتی که هر سانسش هم 1 ساعته, اون ساعتی رو که دوست دارید با فراغ بال انتخاب کنید. بنابراین ساعت حدود 5 و نیم بود و ما موفق به دیدن برج ها نشدیم اما بلیطش رو برای پس فرداش خریداری کردیم. چون فردای اون روز قرار بود که از صبح زود بریم گنتینگ و ممکن بود دیر برسیم و پول بلیطمون سوخت بشه. هر بلیط رو 88 رینگیت خریدیم. حواستون باشه که اگر کودک و یا فرد پیری همراهتون هست حتما به مسئول باجه خرید بلیط اعلام کنید چون بهشون تخفیف می خوره ولی حتما پاسپورتشون باید همراهشون باشه وگرنه کامل حساب می کنند (البته خیلی هم ارزش دیدن نداشت).
ورودی برج های پتروناس
اومدیم بیرون و از روشنی هوا استفاده کردیم و عکسهای قشنگی با برج های دوقلو انداختیم. رو به روی درب برج کسانی هستند که لنزهایی می فروشند که شما بتونید عکسهایی با برج ها بندازید که توش برج ها کامل بیافتند. ما ازشون خواستیم که برای تست ازمون عکس بگیرن تا کیفیت لنز رو بررسی کنیم ولی افتضاح بود. بنابراین خریداری نکردیم. قیمتهای متفاوتی میدن ولی در نهایت همشون به 20 رینگیت قانع می شن اما حتی همونقدر هم نمی ارزید. وقتی هوا تاریک شد به مرکز خرید Suria که ورودیش همون ورودی برج هستش رفتیم. اینجا هم کم از پاویلیون نداشت. همه چیز برند و همه چیز بسیار گرون ولی واقعا دیدنی بود. ترجیح دادیم تا ساعت 8 که رقص فواره ها شروع می شد از مرکز خریدش دیدن کنیم.
اجناس شیک و گرون مرکز خرید سوریا
راس ساعت 8 خودمون رو به کنار دریاچه ای که پشت برج بود رسوندیم,جمعیت زیادی اومده بودند که رقص آب و نور رو از نزدیک ببینند.قبلا خیلی تعریفش رو شنیده بودم ولی واقعیت این بود که اصلا نظر من رو جلب نکرد البته به یک بار دیدن می ارزه ولی نه بیشتر.
رقص نور
در کل رقص فواره با نورپردازی بود و موسیقی که به صورت زنده و از طریق دی جی که اونجا بود اجرا می شد.البته یک گروه رقص هم آورده بودند که رقص محلی و هیپ هاپ انجام دادند که جالب بود.
زمان شام شده بود و ما هم که از صبحانه تا به اون وقت چیزی نخورده بودیم حسابی ضعف کرده بودیم.این شد که همونجور که داشتیم میگشتیم در طبقه دوم به یک فودکورت برخوردیم که همه جور غذایی داشت.در سفرنامه های دوستان حرفی از این فودکورت زده نشده بود اما اینجا میخوام بهتون بگم که واقعا از دست دادن غذاهای متفاوت این فودکورت مساوی با تباه شدن مسافرتتونه. فودکورت این مجموعه شامل طیف متفاوتی از غذاهای مالایی چینی ژاپنی و انواع پاستاها و پیتزاها و ...بود.برخلاف تصورمون که فکر می کردیم غذاها خیلی گرون باشند خیلی مقرون به صرفه بودند.تمام غذاهای این فودکورت حلالن و به تمیزترین حالت ممکن طبخ میشن.
ماکت غذاهای ژاپنی که همشونم عالین
این مغازه ای که غذاهای ژاپنی داشت منو نداشت و در عوض برای اینکه هر شخص بدونه که قراره چه چیزی رو سفارش بده ماکت انواع غذاهاش رو به صورت بسیار طبیعی درست کرده بودن و همینطور که در تصویر می بینید مواد تشکیل دهنده غذا به همراه قیمت اون رو هم بالاش زده بودن و فقط کافی بود دستتون رو بزارید رو غذای مورد نظر تا همونو براتون آماده کنند و چه جالب که غذاها دقیقا شبیه ماکت هاش سرو میشد. غذای من که شامل برنج و شاه میگو و سبزیجات سوخاری بود بسیار لذیذ بود.بعد از صرف غذایی خوشمزه و دلچسب و با نزدیک شدن به ساعت 10 شب به سمت درب ورودی حرکت کردیم. علی رغم خستگی ترجیح دادیم با اتوبوس به هتل برگردیم.
غذاهای ما از دو مغازه متفاوت
حدود 50 قدم جلوی درب سوریا ایستگاه اتوبوس داره که اتوبوسهایی در حال آمد و رفت هستند.کافیه از راننده بپرسید که خیابان بوکیت بیتانگ توقف داره یا نه و به محض اینکه داشت سریعا سوار بشید.اتوبوسها رایگان هستند اما خب اون وقت شب حدود 1 ساعت طول کشید که به هتل برسیم.البته حتما تجربه کنید ولی برای جا به جا شدن روزانه حتما از گرب استفاده کنید چون در زمانتون بسیار صرفه جویی میشه.
مکانهایی که در این روز دیدیدم:
10)KL sentral
11)باتوکیو
12)محوطه برج های پتروناس و رقص نور و مرکز خرید سوریا
هزینه هایی که امروز انجام شد(برای 4 نفر):
گرب به kl sentral : 11 | بلیط گنتینگ و تله کابین : 111/2 | گرب به باتوکیو : 19 | آب نارگیل : 14 | گرب برگشت از باتوکیو : 25 | گرب به پتروناس : 13 | بلیط برج دوقلو : 320
کاسه میگو : 22 | غذای چینی با نوشابه : 14 | ساندویچ برگر : 15/2 | برنج اضافه : 2 | نوشیدنی اضافه : 3/4 | بستنی و +100 : 8
توضیحات خلاصه مورد نیاز:
باتوکیو
این معبد به دلیل نزدیکی به تپهها و مجموعه غارهای اطرافش و نزدیکی به رودخانه باتو که در پشت این تپه واقع شدهاست، به معبد غارهای باتو شهرت دارد. یک بازرگان مشهور هندی در مالزی، این معبد را به یکی از بزرگان تاریخ مذهبی هندو پیشکش کرد و مجسمه امروزی را بنا نهاد.272 پله دارد. مجسمه ایستاده بودا در باتو کیو کوالالامپور بلندترین مجسمه ایستاده دنیا می باشد. در کنار معابد هندی در محوطه باتو کیو مجسمه بزرگ و سبز رنگی از هانومان پادشاه میمونها قرار گرفته است. هانومان یکی از خدایان مورد احترام هندوهاست و داستان نجات دادن همسر یکی از خدایان هند به نام راما بسیار مشهور است. هانومان به قدری به راما علاقه مند است که زمانی که از وی میپرسند مورد علاقه ترین آدم روی زمین کیست سینه اش را میشکافد و قلبش را خارج میکند که روی آن نام راما حک شده است. در این مجسمه نیز هانومان سینه اش را شکافته است و داخل آن شمایل راما و همسرش سیتا قرار گرفته است.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
روز چهارم (جمعه 9 شهریور)
امروز نباید خواب میموندیم وگرنه تمام پول اتوبوس و تله کابینمون از بین می رفت. طبق معمول صبحانمون رو خوردیم و به سمت کی ال سنترال گرب گرفتیم. پیشنهاد می کنم سعی کنید زودتر اونجا باشید تا هم زمان کافی برای پیدا کردن اتوبوستون داشته باشید و هم استرس جا موندن رو نگیرید. معمولا صبح ها تو مالزی خبری از ترافیک نیست ولی اگر بد شانسی بیارید و تو ترافیک بمونید روزتون از بین میره پس در چنین روزهایی سحرخیز باشید لطفا. اینو یادتون باشه که زمانی که دارید بلیط اتوبوستون رو می خرید ساعت حرکت هر زمانی که بود(حتما قبل از 10 باشه) بلیط برگشتو واسه 7 الی 8 ساعت بعدش بگیرید. شاید به نظرتون زیاد بیاد ولی این طور نیست. یک ساعت در راه رفت و یک ساعت و نیم در راه برگشت خواهید بود و الباقی رو در گنتینگ زیبا(بهشتی روی زمین)خواهید بود. درجه هوای گنتینگ خنک و رو به سرد هستش پس اگر سرمایی هستید لباس اضافه همراه خودتون ببرید.اکثر اوقات اونجا هوا بارانی و نیمه بارانیه پس اگر دوست داشتید و براتون سخت نبود چتر همراهتون باشه البته ما نبردیم.
صبحانه هتل و شمع و گلهای زیباش
کافیه به محض اینکه وارد کی ال سنترال شدید به سمت پله برقی جلوی روتون که به سمت پایین میره حرکت کنید و بعد از اون مجددا پله برقی سمت راستتون رو بازم به سمت پایین برید. اونجا اتوبوسها هستند و میتونید با پرس و جو اتوبوس خودتونو پیدا کنید و سوار بشید. چیزی که در مالزی بسیار اهمیت داره, احترامیه که برای زمان افراد قائل میشن یعنی راس ساعت 9 اتوبوس حرکت می کنه.
مسیر مثل جاده چالوس خودمون میمونه همونقدر زیبا و با صفا. راس ساعت 10 رسیدیم به گنتینگ. فقط کافیه از طریق تابلوها مسیرتون رو به سمت تله کابین پیدا کنید. چون از قبل بلیطتون رو خریدید و اینجوری کلی جلو افتادید. سوار تله کابین شدیم و غرق در مناظر بسیار زیبای اون شدیم. هوا عالی و خنک و نیمه ابری بود. حتما به اولین ایستگاه که رسیدید پیاده بشید چون جاذبش خیلی خیلی بیشتر از ایستگاه آخر هستش.
عکاسی از داخل تله کابین
ایستگاه اول پیاده شدیم و به سمت پاگودای 8 طبقه به راه افتادیم اما در بین راه از مناظر دیدنی دیگری مثل مدل سازی بهشت و جهنم و عاقبت گناه کاران که توضیحاتش هم کنارش نوشته شده بود, دیدن کردیم. همچنین چشمه آبی در بین مسیر وجود داره که میتونید آرزو کنید و سکه ای در اون آب بندازید و اینم بگم که بسیار براشون مقدسه پس به هیچ عنوان با نمادها و المانهایی که در این قسمت از گنتینگ می بینید شوخی نکنید.
عکسهایی از پاگودای 8 طبقه
چشمه مقدس
نمای کلی ایستگاه اول
مسیر بهشت
بعد از کمی پیاده روی به یک حوض دیگه رسیدیم که داخل اون هم پر از سکه بود و میشد فهمید که این هم مجددا جور دیگه ای از آب مقدس هستش. کنارش به یکی از قشنگ ترین مجسمه های بودا که بر روی یک گل نیلوفر آبی نشسته بود رسیدیم. واقعا اون فضا و اون مجسمه انرژی وصف ناپذیری داشتند. جلوی بودا آقایی هست که اگر دوست داشته باشید بهتون عود میده که روشن کنید. خودشون معمولا 3 تایی بر می دارن و اولی رو به نیت سلامتی و دومی رو به نیت موفقیت و سومی رو به نیت قلبیشون روشن می کنند.
بودای نشسته بر گل نیلوفر
چشمه آرزوها کنار بودای نشسته
بودای نشسته از زاویه پایین
در نهایت بعد از گذروندن مسیر پر از پیچ به یک سطح وسیع و مسطح رسیدیم که معبد و پاگودا و مجسمه مالک مجموعه بر روی اون قرار داشت.
نمای کلی مجموعه
سطح وسیعی که دید بسیار رویایی داشت
بعد از عکاسی, مستقیم به سمت درب ورودی پاگودای 8 طبقه حرکت کردیم. از شانس خوب ما دربش باز بود و اتفاقا کسی هم نبود که جلوی مارو بگیره. ما هم که سودای دیدن کل فضای گنتینگ رو در ارتفاع 8 طبقه ای داشتیم , یا علی رو گفتیم و شروع کردیم به بالا رفتن از پله ها. پاگوداها مکانی هستند که در اون بخشی از خاکستر مردگانشون نگه داری میشه. از ابتدای درب ورودی تا بالاترین طبقه میتونید شاهد دیدن این خاکسترها بر روی دیوار باشید. هر طبقه از پاگودا دارای یک تراس دور تا دور اون طبقه بود که می شد توقف کرد و از ویوی بی نظیر اون طبقه لذت برد.
عکسی که از تراس پاگودا انداختیم
عکسی که از تراس طبقات بالاتر پاگودا انداختیم
بالاخره با کلی سختی به طبقه هشتم رسیدیم و بی نظیر ترین دیدی که امکان پذیر بود جلوی ما سبز شد. از زیبایی و مسحورکنندگی این فضا هر چه قدر بگم کم گفتم. اگر اومدید و شرایط براتون مساعد بود به هیچ عنوان دیدن این فضا رو از دست ندید.
عکسی که از تراس طبقه آخر پاگودا انداختیم
بعد از پایین اومدن از پاگودا نگاهی به ساعت انداختیم و دیدیم که تنها دو ساعت و نیم زمان داریم. اونجا بود که مثل برق گرفته ها و با کمک یک آقای هندی خودمونو سریعا به همونجایی که از تله کابین پیاده شده بودیم رسوندیم و مجددا برای ادامه مسیر سوار تله کابین شد.
ادامه مسیر را کاملا در مه گذروندیم تا به ایستگاه دوم(نهایی)رسیدیم. هوا در این ارتفاع به شدت سرد بود به طوری که سریعا وارد محوطه مرکز خرید شدیم.
این ایستگاه اماکن متفاوتی همچون چندین هتل و مراکز اداری و تجاری و شهربازی و کازینو و ... داشت اما ما با توجه به الویت ها و زمان اندکی که باقی مانده بود وارد مرکز خرید شدیم و غرق در نورهای رنگارنگ و تلویزیون های بزرگ تبلیغاتی اونجا شدیم. میشه گفت اجناس خاصی برای خرید نداره پس به نظرم اصلا پولتونو اونجا هدر ندید.در کنار مرکز خرید,شهربازی سرپوشیده بود که متاسفانه ما زمان استفاده از بازیاش رو پیدا نکردیم و در کنار شهربازی درب ورودی کازینو بود که بر حسب کنجکاوی به سمتش حرکت کردیم تا اگر بشه بریم داخل و یکی از بزرگترین کازینوی دنیا رو برای یک بار هم که شده از نزدیک ببینیم اما چه خیال باطلی. نگهبانانی که دم در ورودی بودند به مسلمانها و کسانی که حجاب داشتند اجازه ورود نمی دادند و حتما باید پاسپورت رو برای رد شدن نشونشون میدادی که ما همراه خودمون نبرده بودیم.
شهربازی ایستگاه دوم
حتی در این ایستگاه یک فضا به اسم Snow world وجود داره که میتونید نفری 50 رینگیت بشید و از فضای یخی و برفی اونجا استفاده کنید و عکسهای با مزه بگیرید متاسفانه وقت ما بسیار کم بود و ما نتونستیم تجربش کنیم برای همینم بهتون گفتم که بلیط رفت و برگشت رو حداقل روی 7 ساعت تنظیم کنید نه کمتر. زمان رو تلف نکردیم و بعد از انداختن چند عکس به سمت تله کابین حرکت کردیم تا به ابتدای مسیرمون برسیم. از اونجا به بعد هم همه چیز سر ساعت انجام شد. راس ساعت 3 سوار اتوبوس شدیم و حدود ساعت 5 هتل بودیم.از کنار هتل دو میوه دراگون و انبه خریدیم و باز هم شوکه شدیم از این همه زیبایی در کنار این همه بی مزه گی.
فضای کلی Snow world(برگرفته از اینترنت)
دراگون و انبه
بعد از حدود 2 ساعت استراحت مجددا به خیابان زدیم. امشب قصد داشتیم از غذاهای خیابانی خیابان جالان آلور امتحان کنیم. تنوع غذا اونقدر بالاست که فکرشم نمی تونید بکنید ولی یادتون باشه که این خیابون هم غذاهای حلال داره و هم حروم پس قبلش حتما سوال کنید.
گلوله هایی از ماهی مرکب (خوشمزه بود)
انواع گوشت آبزیان
دو مدل قارچ سوخاری(بسیار بد و چرب)
غذاهای خیابون آلور با مزاج ما ایرانیا جور در نمیاد و اصلا سیر کننده نیستن. چند تاشو امتحان کردیم ولی دیدیم فایده نداره برای همین خودمونو به میعادگاه عاشقان(مک دونالد) رسوندیم.
شام تکمیلی در مک دونالد
از کوچیکی همبرگرهای مک دونالد هر چی بگم کم گفتم.عکس کاملا گویاست ولی نمی دونم چرا انقدر می چسبه.
برگرهای فسقلی مک دونالد
عکس این نوشیدنی خوشمزه رو سیو کنید و حتما در مک دونالد امتحان کنید. حیف که دیر کشفش کردیم.
نوشیدنی شکلاتی خوشمزه مک دونالد
با یک پیاده روی سبک شبانه و کمی خرید امروزمون هم به پایان رسید.
مکانهایی که در این روز دیدیدم:
13)گنتینگ هایلند
هزینه هایی که امروز انجام شد(برای 4 نفر):
گرب به kl central : 11 | آب : 4 | پاپ کرن : 9 | آب : 1/5 | بیسکویت اورئو : 4 |مک دونالد شام:29|میوه انبه و دراگون:9 |گرب برگشت از KL sentral: 18 |غذای خیابانی:21 |آب نیشکر:5 |قارچای عجیب:8
توضیحات خلاصه مورد نیاز:
گنتینگ هایلند
در ایستگاه اول معبد پاگودا که دارای 8 طبقه هست قرارداره، داخل این معبد بخش کمی از خاکستر مردگان قرار داده میشه و هرچه که فرد در زمان حیات خود از موقعیت مالی بالاتری برخوردار بوده خاکسترش در طبقات بالاتری قرار می گیره و به ازای هر نفر یه چراغ کوچک داخل معبد روشن میشه. بعد از اون مجسمه آقای lim goh tong مالک کل این مجموعه قرار داره ( که البته فوت کردند) و بعد از اون معبد چینی و مجسمه بودا و سپس در مسیر رسیدن به مراحل بهشت و جهنم چشمه آرزوها قرار داره که داخلش سکه می اندازند و آرزو می کنند (امیدوارم آرزوها برآورده بشه) و بعد از اون ده مرحله جهنم به همراه مجازات های خاص خودشون رو ملاحظه می کنید که در اینجا لازمه اضافه کنم بودا به تناسخ اعتقاد داره و بعد از اینکه فرد از مراحل جهنم گذر بکنه و گناهانش پاک بشه به بهشت وارد می شه و روحش مجددا بسته به اینکه در زندگی قبلی در چه شرایطی قرار داشته به شکل حیوانات اعم از لاک پشت و ... و یا انسان فقیر و یا شاهزاده به دنیا بر می گرده.
خب یه مورد دیگه اینه که در تمامی معبدها می بینید که بازدید کننده ها با عودهایی در دست در جلوی مجسمه های خدایان چندین مرتبه تعظیم و سجده و ... انجام می دهند این در واقع به این صورت هست که هر کسی سه عدد عود بر می داره یکی به نیت سلامتی و دیگری به نیت موفقیت و عود سوم هم به نیت آرزوی خودش که عود سوم رو در وسط و بلندتر قرار می ده و لذا بعد از زانو زدن و دعا خوندن و تعظیم و ... عودها رو به بیرون معبد و یا همونجا داخل جای مخصوصی که با شن پر شده قرار می دهند. پاگوداها جهت دیده بانی، پرستش، پیش بینی طالع و تعیین جهت باد ساخته میشدند و از استوپاهای هندی برای ساختش تقلید کردند.
---------------------------------------------------------------------------------------------------