سفر مارکوپلویی به استان اردبیل

4.2
از 32 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
سفر مارکوپلویی به استان اردبیل + تصاویر

 

شهریور 1399

من و همسر جان سفرمون رو روز پنجشنبه شروع کردیم. مقصدمون استان اردبیل بود. از چند روز قبلش تحقیقاتمون رو توی سفرنامه ها و مکانهای اقامتی و رستوران و بهترین مسیرها انجام داده بودیم. تصمیمون این بود که در رفت از جاده اسالم به سمت خلخال بریم و یه شب خلخال بمونیم و بعد به سمت مشگین شهر بریم. برای برگشت هم از سمت گردنه حیران و بعد هم آستارا و فومن و تهران. ولی در راه برنامه ریزیمون تغییر کرد و در لحظه، تصمیمات متفاوت و هیجان انگیزتری رو گرفتیم.

حدود هفت و نیم صبح از تهران حرکت کردیم به سمت رشت و فومن رفتیم. یه توقف کوتاه در ساحل گیسوم داشتیم و بعدش مستقیم رفتیم سمت آستارا. حدودای ساعت 3 عصر رسیدیم آستارا و بعد کلی گشتن، یه خونه نزدیک به بازار گرفتیم واسه یک شب. خیلی از نظر تمیزی و امکانات مورد پسندمون نبود ولی سعی کردیم سخت نگیریم و وقتمون رو هدر ندیم. هدفمون فقط استراحت در شب بود. بعدها به این فکر کردیم که شاید هتل گزینه ی بهتری میتونست باشه.

واسه غذا رفتیم رستوران روحی. اندکی خارج شهر بود و روبروی مرز آذربایجان. مرغ دلونگی و خورشت محلی آلو مسما سفارش دادیم. فوق العاده بود. هم فضای زیبایی داشت و هم غذا خوشمزه و باکیفیت بود.

 

تصویر 1:گیسوم

1.jpeg

تصویر 2: رستوران روحی

2.jpeg

 

بعد هم یه استراحت کوتاه کردیم و پیاده رفتیم سمت بازار ساحلی.  من تا اونموقع نرفته بودم یا اگرم رفته بودم یادم نمیاد چجوری بوده، از اونچیزی که شنیده بودم بهتر بود. یه گشتی زدیم و یکم خرید کردیم. بعد هم در ساحل یکم قدم زدیم و چای و بلال خوردیم و برگشتیم خونه تا استراحت کنیم و آماده فردا شیم.

 

صبح روز دوم حدودای ساعت 9 صبح حرکت کردیم به سمت گردنه حیران. من و همسرم هر دو خیلی سال قبل اونجا رو دیده بودیم و حالا خیلی با تصوراتمون متفاوت شده بود. زیبا بود ولی دیگه از انبوه درختهای قبل و طبیعت بکرش خبری نبود. هتلهایی هم در حال ساخت بود توی مسیر. یه توقف کوتاه کردیم در حد چندتا عکس و به سمت اردبیل و از اونجا مستقیم به سمت مشگین شهر به راه افتادیم. حدودای ساعت 1 ظهر رسیدیم و ایندفعه دنبال هتل گشتیم. خیلی اتفاقی متل نور سبلان رو پیدا کردیم. متاسفانه از سردر خود هتل یادم رفت عکس بندازم.

تصویر 3: متل نور سبلان

3.jpeg

این متل کنار پل معلق بود و در کناره شهر قرار داشت. ویو اتاق یه طبیعت زیبا و یه سری درخت سنجد که روبروی اتاقها کاشته بودند، بود. خیلی باصفا بود. ما از اول سفر خیلی دوست داشتیم که اقامتمون در جاهایی باشه که بافت شهری نداشته باشه و این متل بهترین گزینه بود. از نظر قیمت هم یه تخفیف خوب گذاشته بودند.

تصویر 4: ویو متل نور سبلان از در سوئیت

4.jpeg

اتاق هم بسیار تمیز و تشک تختها راحت، امکانات اتاق هم به قدر کفایت برقرار بود. از آقای دهقانی مدیر متل، در مورد آبگرمها پرسیدیم و ایشون کلی راهنماییمون کردن. آبگرم آخارباخار، قوتورسویی، شابیل و چندجای دیدنی دیگه رو معرفی کردند.

در ادامه اول رفتیم رستوران خان که تو تحقیقاتمون شنیده بودیم که غذای خوبی داره. اونجا سوپ، چلو کوبیده و چلو گوشت سفارش دادیم. غذا باکیفیت و قیمت مناسبی هم داشت.

تصویر 5: غذای رستوران خان

5.jpeg

بعد از غذا برگشتیم متل و یکم استراحت کردیم و عصر رفتیم سمت پل معلق که با توجه به شرایط کرونا، نسبتن شلوغ بود و دیدنش خالی از لطف نبود. تو سفرنامه ها خوانده بودم که چون کف پل پلاستیکی هست باعث انباشته شدن الکتریسیته ساکن در بدن میشه و با دست زدن به دیواره ی فلزی پل و تخلیه الکتریسیته ساکن، مردم فکر میکنن که دیواره پل برق داره. اونموقع یکم خنده دار بود ولی هنوز هم هستند کسایی که اینجوری فکر میکنن و به هم هشدار هم میداند که مواظب باشن که برق نگیردشون :) تجربه ی خوبی بود و ما از قدم زدن روی پل و دیدن مناظر از بالای پل لذت بردیم. ورودی پل هم نفری 25 تومن بود. جالبه که ورودی همه ی آبگرمها هم نفری 25 تومن بود.

تصویر 5-1: پل معلق

5-1.jpeg

بعد از پل تقریبا نزدیک غروب آفتاب بود که راه افتادیم به سمت آبگرم آخارباخار. حدودن نیم ساعت از شهر مشگین شهر فاصله داشت و جاده اش مقداری بی کیفیت بود. مخصوصن شب که برمیگشتیم و هوا کاملن تاریک شده بود یکم خطرناک بود. آبگرم آخارباخار خیلی بروز و با امکانات بود. استخر اصلی بزرگ و تمیز بود و جکوزی و استخر فیزیوتراپی و نمک درمانی و ماساژ هم داشت.البته ما حدودای ساعت 8 شب رسیدیم که ماساژورهاشون رفته بودند. ظاهرن به خاطر کرونا این آبگرمها خیلی کم رفت و آمد شده بودند و زمانی که ما رسیدیم 2-3 نفر غیر از ما حضور داشتند. ساعت کاری آبگرمها هم تا ساعت 11 شب بود. آخارباخار سوئیت برای شب و استخر خانوادگی هم داشت که 1.5 ساعت اش 200 تومن بود و فقط استخر آبگرم در سایز کوچک بود و امکانات دیگه ی استخر اصلی رو نداشت.

تصویر 5-2: آبگرم آخارباخار

5-2.jpeg

ما تا حدودای 10 و نیم اونجا بودیم و واسه شام هم رفتیم کافی شاپ رستوران گلسرخ پیتزا خوردیم که اون هم باکیفیت و خوب بود. صبح روز بعد به سمت آبگرم قوتور سویی رفتیم. حدودا یک ساعت و ربع از شهر فاصله داشت. مسیر به سمت کوه سبلان میرفت که بسیار زیبا و روح نواز بود.

تصویر 7:مسیر به سمت سبلان

7.jpeg

تصویر 7-1: کوه سبلان با تزیین ابر 

7-1.jpeg

نزدیکیهای مقصد هوا حسابی بوی گوگرد میداد. الاچیقهای عشایر هم در طول مسیر دیده میشد. قوتورسویی آب گوگردی بسیار باکیفیت و با خاصیتی داره که برای امراض پوستی مثل بیماری صدف خیلی موثر و درمانگره. ولی متاسفانه درحال تعمیرات بود و گفتند که بعد از عید مجدد راه اندازی میشه. ما همونجا صبحانه خوردیم. چندتا مغازه بود. ما هم از یکیشون که آقای مسنی هم بود صبحانه گرفتیم. کره و عسل و پنیر و چای و نان عالی تو یه هوای خنک و دلچسب. در کل شد 20 هزار تومان که واقعن باورکردنی نبود.

آبگرم شابیل هم همون سمت بود. بعد از صبحانه رفتیم سمت شابیل. شابیل در مسیر صعود سبلان قرار داره و ظاهرن خیلی مورد استفاده کوهنورد هاست. آب گرم شابیل بی بو و ترش مزه بود و نسبت به آخارباخار خیلی داغتر. حدود 48 درجه. البته با آب سرد هم قاطی اش میکنن ولی باز هم خیلی داغ بود. فوایدش هم برای دردهای مفصلی مثل زانو و کمر و ... مفید بود. خانمی که اونجا مسئول بود گفت که فقط چندتا از آبگرمها اصل و باکیفیت هستند و باقیشون آب قاطی میکنن. بهمون قینرجه رو پیشنهاد داد و تاکید کرد که قینرجه اصلی بریم.

تصویر 8: آبگرم شابیل

8.jpeg

بعد از آبگرم متوجه شدیم که نادرخان پیاده از آبگرم حدود 20 دقیقه فاصله داره. ما هم راه افتادیم و رفتیم تا ببینیم آقای نادر دقیقا چی رو تماشا کرده. خوب ما بعد 20 دقیقه به یه ویو مختصری از اون کوهها رسیدیم و همونجا رضایت دادیم که برگردیم و خیلی جلوتر نریم. بکر بودن اون منطقه با عشایر و گوسفندها و سکوتی که جاری بود حسابی روح آدم رو تازه میکرد.

تصویر9: نادرباخان

9.jpeg

از اونجا برگشتیم مشگین شهر و حدودای ساعت 4 رسیدیم به شهر. واسه ناهار رفتیم کبابی نادر. بدون اغراق لذیذترین و عالیترین کوبیده ی عمرمون رو اونجا خوردیم. یه کوبیده چرب و چیل فوق العاده که از خوردنش سیر نمیشدیم. اگه زودتر اونجا میرفتیم احتمالا همه ی وعده های غذامون رو میرفتیم اونجا. 

تصویر 10: کبابی نادر

12.jpeg

بعد هم استراحت کردیم و عصر رفتیم سراغ آبگرم قینرجه اصلی. مسیرش همون آخارباخار بود. کمتر از 5 دقیقه بعد آخارباخار قرار داشت. اونجا هم متوجه شدیم که قینرجه اصلی هم یه استخر کوچیک هست که در دست ساخت و تعمیرات قرار داره و فقط آیقار قینرجه قابل استفاده بود. اون هم مدرن و تمیز بود. آبگرم اصلی چشمه حدود 87 درجه حرارت داره ولی آب سرد قاطی اش کرده بودن دمای آب اش مثل اخارباخار بود. چشمه ی اصلی قینرجه از نظر داغی دومین رتبه رو توی دنیا داره.

قینرجه به معنی همیشه جوشان و آیقار هم به معنی پوشیده از برف و اسم کوهی بود که این ابگرم نزدیک اون قرار داشت.

تصویر 11: آیقار قینرجه

11.jpeg

شب هم برگشتیم شهر و ایندفعه رفتیم گلسرخ بستنی خوردیم. بعد گرفتن بستنی یادمون افتاد که تصمیم داشتیم آش بگیریم واسه شام، حتی یه آش فروشی به اسم یاغمور (به معنی باران میبارد) نزدیک همون گلسرخ رو نشون کرده بودیم، که دیگه قسمت نشد. ما تو این سفر به طرز باورنکردنی ای نه آش خوردیم و نه سرشیر :))

تصویر 6: معجون گلسرخ

6.jpeg

بعد آبگرم متوجه شدیم که ماشین پنچر شده و یه پیچ توی چرخ رفته بود. ساعت 9 شب هیچ آپاراتی بازی تو شهر پیدا نشد. صبح روز بعد هم تا ساعت 8 هنوز باز نشده بودند و بالاخره حدود 9 صبح همسرم چرخ رو برد آپاراتی و درست شد ولی خوب یکم برنامه روز چهارممون دیرتر شروع شد. صبحانه میخواستیم بریم کلپچ بزنیم. کله پزی آقای کلخورانی رو بهمون معرفی کرده بودند توی میدان ترمینال. ولی تا ما برسیم دیگه دیر شده بود و تموم شده بود. 

مشگین شهر، شهر بزرگ و جذابی بود. ما دو شب دلپذیر رو توی متل نور سبلان گذروندیم و روز چهارم حدودای ساعت 10 و 11 به سمت اردبیل راه افتادیم.

 

با توجه به تجربه شبهای قبل، دیگه اقامت تو بافت شهری اردبیل برامون لطفی نداشت. مستقیم رفتیم سمت سرعین و ویلادره. سرعین هم با تجربه ی سالها قبلمون خیلی فاصله گرفته بود. مجتمع های بلند و خیابونهای پهن. راستش خیلی دوستش نداشتیم و فقط با ماشین یه دور تو شهر زدیم. روز یکشنبه بود و یه جورایی شهر سوت و کور بود. از اونجا یه تابلو دیدیم به سمت آلوارس. ما هم دل رو زدیم به دریا و رفتیم الوارس. نیم ساعت بعد روستای آلوارس بودیم و 10 کیلومتر بعد روستا هم تله سیژ و پیست اسکی آلوارس بود. بالای تله سیژ دوتا آلاچیق عشایر دیدیم. رفتیم سمتشون و متوجه شدیم اون آلاچیقها متعلق به دوتا برادر عشایر هستند. یکیشون ما رو به آلاچیقشون دعوت کرد و خانمش برامون فتیر سرخ کرد و از محصولاتشون مثل پنیر و کشک و کره ازمون پذیرایی کردند. ما هم که کلی خوشمون اومد و ازشون خرید کردیم. پنیر خیک و کشک و روغن زرد که از کره میگیرن ازشون گرفتیم. تجربه ی بودن تو آلاچیقهای عشایر هم برای ما خیلی دلچسب بود.

دوباره برگشتیم به اردبیل و ناهار رو رفتیم کبابی قربان. کباب سلطانی و کاسه کباب کوبیده سفارش دادیم. قیمتهاش به طرز باورنکردنی ای نسبت به تهران مناسب بود. کیفیت غذا هم عالی بود کوبیده شون گوشت خالص بود.

تصویر 12: کبابی قربان

10.jpeg

از اردبیل رفتیم سمت جاده و روستای گیوی که شاید بتونیم شب رو اونجا بمونیم. ولی جای مناسبی گیرمون نیومد و رفتیم خلخال و بعد از چندتا جستجو توی اینترنت، میتونم بگم خیلی تصادفی هتل پرنیان رو پیدا کردیم. ما به یه هدف دیگه رفته بودیم ولی خوشبختانه هتل پرنیان رو دیدیم و همونجا واسه شب اتاق گرفتیم. هتل پرنیان توی روستای خمس و بعد از خلخال و بعد از سه راهی شاهرود قرار داره. خیلی تمیز و زیبا و راحت بود. اون شب هوا حسابی خنک و حتی سرد بود. اولین شبی بود توی سفرمون که شب واسه خواب لحاف کشیدیم رومون. خیلی چسبید. روز بعد هم که روز آخر سفرمون بود، بعد از صرف صبحانه خوب هتل، به سمت تهران حرکت کردیم.

تصویر 13: لابی هتل پرنیان

13.jpeg

برگشتمون از جاده رویایی خلخال به اسالم رد شدیم. از بافت کوهستانی با گیاهان کوتاه و حتی بی درخت و هوای خنک، رسیدیم به بافت جنگلهای هیرکانی و درختهای بلند و در ادامه هوای شرجی و گرم ساحلی. انصافا جاده ی زیبایی بود.

در ادامه مسیر رسیدیم به فومن. اونجا رفتیم رستوران جوجه محلی نمونه و غذای محلی شمالی سفارش دادیم. خیلی خوشمزه و باکیفیت بود. بعد رفتیم از مغازه تفضلی کلوچه فومن گرفتیم. یه آقایی از اهالی اونجا راهنماییمون کرد که با این اسم مغازه های زیادی هست ولی فقط دوتاشون اصلی هستند که چسبیده به میدان پاسداران فومن بودند. یکی با تنور سنتی و یکی با تنور برقی پخت میکنه. ما هم رفتیم سراغ اونی که با تنور سنتی پخت میکرد و از اونجا خرید کردیم.

تصویر:14 جاده خلخال اسالم

14.jpeg

تصویر 15: غذای رستوران جوجه محلی نمونه

15.jpeg

تصویر 16: مغازه تفضلی

16.jpeg

تصویر 17: کلوچه تفضلی

17.jpeg

دیگه مستقیم اومدیم تهران. حدودای ساعت 8 رسیدیم و سفر جذابمون به پایان رسید.

یه نکته ای که برامون جالب بود این بود که به خاطر کرونا خیلی جاها که میرفتیم مثل نور سبلان، پرنیان و یا آبگرمها خیلی خلوت بودند. این موضوع برای صاحبان اونجا خیلی بد بود. ولی برای ما خیلی خوب بود. خلوتی و آرامش و تمیزی برامون داشت و هتلها هم تخفیفهای چشمگیری داشتند و خیالمون راحت بود که هرجا بریم حتما جا دارن برامون. ما حدودن هر شب 200 تومن هزینه ی اقامت پرداخت کردیم.

 

 نویسنده: مهسا

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر