سفر به آرتاویل؛ از پل معلق تا چشمه های آب گرم

4.3
از 55 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
اردبیل را جور دیگر باید دید!
آموزش سفرنامه‌ نویسی
19 اسفند 1401 11:00
34
47.2K

قصه از آنجایی شروع شد که ما به همراه گروهی از بانوان 28 تا 58 ساله تصمیم گرفتیم هر ماه، یک سفر دست جمعی را تجربه کنیم.

 آغاز این برنامه در فروردین ماه 98 بود که ما به ترتیب در گشت یکروزه قزوین گردی، تور دو روزه گلاب گیری کاشان، گشت یکروزه کلاردشت و نمک آبرود و در نهایت گشت یکروزه دریاچه حلیمه جان رودبار شرکت کردیم.

تجربه ما در این سفرها نشان داد که پیداکردن گروهی که روند برگزاری تورهای آن کاملا مطابق میل و مطلوب استانداردهای ما باشد، سخت است. خصوصا اینکه اعضای جمع ما طیف سنی گسترده ای داشت و اکثر گروه های گردشگری موجود درشهرمان، مخصوص جوانان و با چاشنی کوهنوردی و ورزشی است. بنابراین امکانات رفاهی مثل اتوبوس مناسب یا محل اقامت راحت، اولویت برنامه هایشان نبود.

پس با رای اکثریت، برآن شدیم تا در اواخر تیرماه 98 تور سه روزه اردبیل، سرعین، مشگین شهر را خودمان برگزار کنیم.


شروع هر سفر، شروع یک داستان تازه است. از زمانیکه تصمیم به حرکت میگیری بخشهای گوناگون این داستان مثل تکه های پازل بهم چفت میشوند تا یک تصویر زیبا ساخته شود. هر داستان مقدمه ای دارد، که برای یک سفر، تحقیقات و شناسایی مقصد، خط اول آن می باشد.

در آغاز من و مادرم به عنوان سرگروه، شروع کردیم به جمع آوری اطلاعات درباره استان اردبیل، مکانهای دیدنی و جاذبه ها، محل اقامت، وسیله نقلیه و مسیر عبور. از آنجایی که دوران دانشجویی من در تبریز سپری شده بود، بارها از این جاده گذشته بودم و البته سفرهای خانوادگی نیز به استان اردبیل داشتیم. اما وقتی بخواهی 25 نفر را با خودت همراه کنی، حتما باید برنامه ریزی کامل و دقیقی داشته باشی.

پس در گام اول با یک لیدر جوان و متعهد که به تازگی کارت راهنمای گردشگری خود رو دریافت کرده بود اما تجربه برنامه های کوهنوردی و گردشگری زیادی را داشت، هماهنگ کردیم. برای عبور و مرور نیاز به یک ماشین وی آی پی 25 نفره دربستی با سیستم صوتی کارآمد و صندلیهای راحت و تمیز داشتیم. پس از جستجوی فراوان و شنیدن قیمتهای مختلف، بالاخره ماشین مناسب را پیدا کردیم و برای دو شب و سه روز دربستی از مبدا رودسر در گیلان به مبلغ چهار میلیون و ششصد هزار تومان قرارداد بستیم.

قصد ما این بود که در شهر سرعین مستقر بشیم و همانطور که نیک میدانید سرعین شهر استخرها و هتلهاست. انواع اتاق و سوییت و آپارتمان و هتل با قیمتهای متنوع و عموما مناسب، به راحتی در سرعین یافت میشود اما تعداد ما زیاد بود و میبایست حتما از قبل رزرو کنیم تا در فصل تابستان و ازدحام گردشگران، برای اقامت به مشکل برنخوریم. پس جستجو در اینترنت آغاز شد و با کمک سایتهای داخلی مثل لست سکند، با عکس و قیمت و مشخصات هتلها آشنا شدیم. درنهایت پس از بررسی و چندین تماس، هتل 4 ستاره سوین تک را رزرو کردیم. هتل سوییتی نوساز و کوچک و تمیز. با دسترسی آسان به مرکز شهر.
سرانجام با شناسایی مکانهای تاریخی و جاذبه های استان، برنامه نهایی ما بدین صورت شد:

سفرنامه سرعین

شروع سفر به اردبیل

روز موعود فرا رسید. هفت صبح شنبه 29 تیر 98 همه خانمها در پارک مسافر رودسر جمع شدند. و اما چمدانها....
به اندازه کاروان های جاده ابریشم بار داشتیم.

پندانه: یکی از هنرهای مسافر خوب اینست که توانایی سنجیدن موقعیت و تشخیص کاربرد لوازم را داشته باشد. یعنی بداند برای چه و به کجا میرود. که اولویت های سفرش چه هست و بسته به برنامه ریزی و شناسایی مقصدش نسبت به جمع آوری وسایل و لوازم ضروری اقدام کند. هرچه سبکتر و بی حاشیه تر سفر کنیم قطعا لذت بیشتری میبریم.

 

سفر به اردبیل
مسیر

مسافرت ما با خوش آمد گویی به حاضرین در اتوبوس شروع شد. با شناخت نسبی که دوستان از هم داشتند معرفی به سرعت تمام شد و با توجه به اینکه ساعات اولیه صبح بود با سکوت و خواب آلودگی مسیر را ادامه دادیم. با گذر از لاهیجان و کمربندی سیاهکل به مسیر پارک سراوان رفتیم و طبق برنامه حدود ساعت 10 صبح به پارک مجسمه های شهر فومن رسیدیم. همسفران صبحانه روز اول را مهمان ما بودند، بنابراین تا خانم ها گشتی در پارک بزنند و از سرویس بهداشتی استفاده کنند با کمک آقا مجید لیدر گروه در قسمت کمپینگ پارک زیر انداز انداختیم و چای آماده کردیم.

پس از استقرار دوستان، پک های صبحانه آماده که شامل نان لواش، کره، پنیر و عسل بود، تقسیم شد و با چای لب سوز از ایشان پذیرایی کردیم که بسیار به مذاقشان خوش آمد و تشکرها کردند. با همکاری همه لوازم رو جمع کردیم و به ماشین برگشتیم. چون تصاویر با حضور افراد هست و از گذاشتنش معذورم، شما رو به دیدن چند عکس اینترنتی از پارک دعوت میکنم.

 

پارک مجسمه های فومن

پارک مجسمه های فومن

پارک فومن
پارک مجسمه های فومن(عکس از اینترنت)

بازارچه آستارا و گردنه حیران در مسیر سفر

حالا همه با انرژی و روحیه بالا آماده شروع واقعی سفر بودند. صاحب اتوبوس و همسرشون در کنار آقای راننده، تجربه تورهای داخلی زیادی رو داشتند و میدانستند که موزیک شاد چطور همه را به وجد میاورد. خلاصه که از فومن تا آستارا بی وقفه همسفران هنرنمایی کردند و اوقات شادی را گذراندیم. با اینکه اکثرا بی میل نبودن که از بازارچه های آستارا خرید کنند اما ما عزیزان را به سعه صدر دعوت کردیم و یادآوری کردیم که از روال برنامه اصلی دور نشوند. با ورود ماشین به جاده حیران همه محو تماشای سرسبزی و طبیعت زیبای گردنه حیران شدند. در تابستان درختها سرسبز و انبوه و چمن مراتع درخشان و با طراوت بود. در جای جای مسیر، مردم ایستاده بودند و ضمن لذت از مناظر چای ذغالی و بلال شیرین میخوردند. ما نیز در یکی از رستورانهای کنار جاده توقف کردیم تا هم خستگی در کنیم و عکس یادگاری بگیریم، هم عزیزان از خوراکیهای معروف گردنه حیران بچشند.

گردنه حیران

گردنه حیران

گردنه حیران

گردنه حیران
گردنه حیران

دریاچه شورابیل

پس از نیم ساعت توقف به راه ادامه دادیم و حدود ساعت 2 به شهر اردبیل رسیدیم. قصد ما این بود که به دریاچه شورابیل برویم و برای نهار روز اول، سفره رنگین غذاهای خانگی رو پهن کنیم. طبق نظر قبلی جمع، هر کس برای خودش غذایی آورده بود و در کنار هم یکی از خوشمزه ترین سفره های گیلانی را چیدیم.

شورابیل، این تالاب قدیمی، تنها دریاچه طبیعی داخل شهری در ایران است که در دهه 70 با اضافه کردن آب شیرین از شوری بی حد آن کاسته و امروزه زیستگاه تعدادی از پرندگان مهاجر و حتی مناسب پرورش ماهی قزل آلاست. این دریاچه با طولانی ترین جاده سلامتی کشور و دو مجموعه اقامتی کوثر و شورابیل پذیرای گردشگران است.بدیهی است که اینگونه تغییرات روی اقلیم منطقه، پوشش گیاهی و تنوع زیستی و حتی خاصیت درمانی گل و لای آن تاثیر منفی گذاشته، اما بیایید لااقل در حفظ و نگهداری این گنجینه های طبیعی سرزمینمان بکوشیم.

پس از صرف نهار عده ای زیر سایه درختان استراحت کردند و بقیه ما برای دیدن پارک و استفاده از امکانات تفریحی به سمت دریاچه حرکت کردیم. چند نفر همراه لیدر به سمت قایق های پدالی رفتند و ما با سایر دوستان سوار قطار گردشگری دور دریاچه شدیم. موسیقی همه جا همراهمان بود و راننده قطار با خوشرویی آهنگ های شاد برای ما پخش میکرد. دست زنان دور دریاچه بزرگ شورابیل رو در نیم ساعت چرخیدیم و همه پارک رو نظاره کردیم و بسیار به دوستان خوش گذشت. موزه حیات وحش، پیست دوچرخه سواری، شهربازی کودکان، سرویس بهداشتی و نمازخانه از دیگر امکانات این مجموعه است. پس از گرفتن عکسهای بیشمار برای صرف چای و شیرینی گردهم اومدیم و بالاخره ساعت 5 عصر راهی سرعین شدیم.

 

9.png

دریاچه شورابیل
دریاچه

سرعین

سرعین با نام آذری باستانی سریین به معنای محل خنک و همچنین سرعین به معنی سرچشمه (در فرهنگ لغات عربی) وجه تسمیه دارد. این شهر در فاصله 30 کیلومتری غرب اردبیل، به سرزمین چشمه های آب گرم معروف شده و با دارا بودن مجموعه های متنوع آبدرمانی در تمام فصول سال میزبان گردشگرانی از سراسر ایران است که هر ساله رونق و توسعه بیشتری می یابد.

 با تحمل کمی ترافیک به سمت میدان اصلی شهر رفتیم و در خیابان دانش، هتل سوین تک را یافتیم. این مجموعه دارای آپارتمانهای دو خوابه و سه خوابه نوساز با امکانات حمام و سرویس بهداشتی ایرانی و فرنگی، آشپزخانه، تراس، آسانسور، پارکینگ میباشد.

 

سرعین

سرعین

هتل سرعین
هتل

تصمیم بر آن شد که پس از استراحت، ساعت 9 شب همه در لابی هتل جمع شوند و بلیط تخفیف دار آبدرمانی پهنلو (ارشاد) رو به مبلغ نفری 18000 تومان از مسئول پذیرش خریداری کنند. در ساعت مقرر اکثر همسفران حاضر شدند و پس از هماهنگی و مشخص نمودن مسیر و ارایه نشانی آبدرمانی به راه افتادیم. خانمها در گروه های چند نفره مسیر رو طی کردن و در نگاه اول مجذوب شلوغی و سرزندگی شهر شدند. مخصوصا که با تاریک شدن هوا، نورانی بودن مغازه ها و رستورانها بیشتر به چشم میامد. صدای همهمه مردم شهرهای مختلف با لهجه های گوناگون فضا را پرکرده بود و هر کس سرگرم گردش و تفریح خودش بود. برخلاف شهر ساحلی ما (رودسر) که از طبیعت بکر جنگل تا کرانه دریا کشیده شده اما مهجور و ساکت مانده، اینجا پر مسافر و پر رونق بود.

 

سرعین

سرعین

خوراکی های سرعین
شبهای سرعین-خوراکی ها

قیمت بلیط عادی آبدرمانی پهنلو 26 تومان بود اما بلیط های تخفیف دار اکثر آبدرمانی ها در سطح شهر توسط هتلها، رستورانها، مغازه ها و میزهای گردشگری به فروش میرسه و هنگام عبور در شهر دائما صدای تبلیغات رو خواهید شنید. بلیط برنامه های شاد نمایشی و کنسرتهای کوچک و سیرک هم در این مراکز فروخته میشود.

برای انتخاب آبدرمانی، گزینه های زیادی موجود است. از استخر ایرانیان و رویال پارک و قهوه سویی گرفته تا سبلان و گاومیش گلی. باب همه سلیقه ها و همه بودجه ها. با اینکه سرچشمه تمامی آنها کوه سبلان میباشد اما امکانات مدرن تری مثل سرسره آبی، ماساژ، حمام ترکی، جکوزی تک نفره و ورزش در آب است که قیمت بلیط را بالاتر میبرد.

 

سرعین

18.jpg
مسیر

روز دوم سفر، ویلادره و مشگین شهر

طبق قرار قبلی با هتل، صبحانه روز اول سرشیر و عسل معروف سرعین بود که برای هر نفر در یک ظرف با تکه نان بربری روغنی داغ سرو میشد. بنابراین ساعت 8:30 صبح به تعداد افراد هر اتاق، صبحانه را داخل یک سینی بزرگ همراه با چای و سفره یکبار مصرف و قاشق و.. تحویل دادند و با خوردن این طعم های بهشتی روز خوشی را آغاز کردیم.

 

صبحانه سرعین
صبحانه

ویلادره

برنامه امروز صبح ما گشت ویلادره بود. روستای توریستی بیله درق یا ویلادره که در سه کیلومتری شمال سرعین قرار دارد و بیشتر روستایی فصلی و ییلاقی به شمار می آید. در طی این مسیر چند چادر عشایر با شترهای آذین بسته دیدیم که گویا به عنوان جاذبه توریستی نیز میباشند.
نقطه عطف این روستای خوش آب و هوا بازارچه پلکانی همراه با چندین چایخانه و کافه رستوران سنتی است. در این بازارچه انواع میوه های منطقه، خشکبار و گیاهان درمانی، کشک محلی و سرکه سیب و ... به فروش میرسد. غرفه های صنایع دستی و چرم هم در بین دنیای رنگی خوراکی ها دیده میشود. پس از خرید مفصل میوه های تازه و ... در انتهای این بازارچه سرپوشیده از پله ها بالا رفتیم و با تخت ها و آلاچیق های فراوانی روبرو شدیم. در سایه درختان و صدای آرامش بخش فواره ها و باد خنکی که می وزید تخت بزرگی را انتخاب کردیم و چای سفارش دادیم. کم کم دوستان به جمع ما اضافه شدند و استکان های کمر باریک چای هم به سینی ما. ساعتی رو به عکاسی و خواندن ترانه های محلی گیلکی و شادمانی گذراندیم و با تشویق اندک مسافرینی که سر ظهر در این منطقه حضور داشتند، صحنه رو ترک کردیم.

 

ویلادره

ویلادره

ویلادره سرعین

ویلادره سرعین

ویلادره
ویلادره

برنامه ناهار آزاد بود و بیشتر دوستان علاقمند به چشیدن آبگوشت های معروف سرعین، در نتیجه با پرس و جو از افراد محلی، دیزی سرای دایی روبروی مسجد جامع به ما پیشنهاد شد. مغازه ای کوچک و قدیمی با 4 میز که به سرعت دیزی های سفالی داغ رو با انبر سر میز میاوردند. همراه با نان سنگک تازه و سبزی خوردن و ترشی. جا برای سوزن انداختن نبود. قیمت هر دیزی با مخلفات 28 تومان بود و طعم لذیذی داشت. با یک دوغ محلی ناهار رو به پایان بردیم و خسته از خوردن و راضی از غذا به هتل برگشتیم تا پس از استراحت عازم مشگین شهر شویم. 

 

دیزی سرای سرعین
دیزی سرا

دیزی سرای سرعین

مشگین شهر

مشگین شهر با نام قدیمی خیاو به معنای مشک آب یا محل پرآب، شهری با سابقه تاریخی از زمان ساسانیان است. کهنه قلعه، قلعه بربر، قلعه دیو و قلعه دختر از جمله آثار باستانی در اطراف این شهر میباشد. مشگین شهر نیز مثل سایر نقاط استان اردبیل از نعمات طبیعی آب گرم و آبشار برخوردار و میزبان گردشگران زیادی برای استفاده از مجموعه های آبدرمانی و پارک جنگلی است.

اما آنچه که ما را به طی این مسافت 124 کیلومتری ترغیب می کرد، بازدید از بلندترین پل معلق کابلی خاورمیانه بود.
پلی که در ارتفاع 80 متری از رودخانه خیاوچای و در منطقه گردشگری پارک جنگلی مشکین شهر قرار دارد. این پل با عرض دو متر و طول 365 متر توسط مهندسان منطقه با فناوری روز دنیا طراحی و ساخته شده است.
برای رسیدن به بام پارک جنگلی از خیابان بلند دو طرفه ای گذشتیم و به پارکینگ شلوغی رسیدیم. به علت ترافیک برای پیاده شدن از اتوبوس بایستی عجله میکردیم و بالاخره وارد مجموعه شدیم. که شامل تفریحات و جاذبه های مختلفی از جمله پل کابلی، زیپ لاین، جامپینگ، شترسواری، بازارچه صنایع دستی، کافی شاپ و سوپر مارکت و قهوه خانه سنتی بود. سرویس بهداشتی با فاصله ای طولانی و در انتهای پارکینگ قرار داشت. یک نماد بتنی بزرگ با نامی ترکیبی با عنوان polland هم خودنمایی میکرد.

 

پل کابلی

پل کابلی
پل کابلی

پل معلق مشگین شهر

بلیط پل معلق توسط لیدرمون آقا مجید به قیمت نفری 9000 تومان خریداری شد و خانمهای گردشگر وارد مسیر پل شدند.
در نگاه اول شیب زیاد پل و قوسی که در ابتدا و انتهای مسیر دیده میشه باعث ایجاد دلهره است. همین موضوع باعث شد که 3-4 نفر از همراهان ما از پیاده روی پل پشیمان شوند و به محوطه برگردند و برای سرگرم شدن از بازاچه صنایع دستی بازدید کنند. بقیه مسیر رو ادامه دادیم و با توجه به تعدد بازدید کنندگان، بالاخره در میانه های پل امکان ایستادن و عکاسی و دیدن طبیعت فراهم شد. همزمان به صدای جیغ و هیجان زیپ لاین سوارانی که از فراز سرمان میگذشتند و دره را به حالت پرواز طی میکردند نگاه میکردیم و لذت میبردیم.

با دیدن مردم در آن شلوغی و تکان خوردن های آونگی پل به این موضوع فکر میکردم که چقدر فرهنگ افراد متفاوت است. عده ای با هدف بازدید و لذت از پل عبور میکردند، عده ای فقط میخواستند بگذرند و به ته خط برسند، اما برخلاف تذکرات ایمنی نوشته شده در ورودی، چند نفری به ترساندن دیگران با تکان دادنهای بی معنی پل مشغول بودند و چندین و چند کودک بازیگوش هم درحال دویدن و سرخوردن روی کف خاک آلوده پل، بدون شنیدن تذکری از جانب خانواده. حتی زباله و پاکت چیپس و پفک هم روی پل و داخل رودخانه بسیار دیده میشد. پیش خود گفتم شاید ما زیادی نگرانیم، شاید ما زیادی بفکر رعایت ادب و فرهنگ و بهداشت هستیم. یا شاید هم فرهنگسازی و آموزش پایه در جامعه ما خیلی کمرنگه.

 

پل کابلی سرعین

سرعین

پل سرعین

با همین افکار که مانع درک و لذت کامل از محیط در سفرهای داخلی من میشه، مسیر رو به اتمام رساندم و به بقیه دوستان پیوستم. آنسوی پل وارد یک محوطه خاکی شدیم که چند چادر عشایری با شتر و چای آتشین برپا بود و بعد از آن یک پل باریک چوبی با حفاظ توری بافت که واقعا ترسناک بود. به موازات این پل چوبی مسیر عبور خاکی هم برقراره و به راحتی میتوان به محوطه انتهایی پارک رسید. در این قسمت تعدادی میز و صندلی، غرفه های نان محلی و چای آتشی و... قرار داشت که برای رفع خستگی کوتاه قابل قبول بود. به هرحال بعد از استراحتی چند لحظه ای و نوشیدن چای تصمیم به بازگشت گرفتیم و با گذر مجدد از روی پلها به محوطه اصلی رسیدیم و سوار بر اتوبوس به سمت سرعین بازگشتیم.

 

سرعین

پل چوبی مشگین شهر

پل چوبی مشگین شهر

35.JPG

36.JPG

این گشت نیمروزه ساعت 9 شب به پایان رسید. بعد از استحمام و استراحت و صرف شام در هتل، اکثر دوستان با همراهی آقای لیدر برای خرید سوغاتی مخصوصا عسل و کشک محلی و ... راهی خیابانهای شب زنده دار سرعین شدند و اینگونه روز دوم به پایان رسید.

 

روز آخر سفر، اردبیل زیبا

صبحانه روز سوم نان روغنی داغ و تازه، پنیر و گوجه خیار و تخم مرغ پخته بود که در پک های جداگانه به تعداد نفرات هر اتاق، ارایه شد. پس از صرف صبحانه دسته جمعی در یکی از سوییتها، با شادی و انرژی روز رو آغاز کردیم و با جمع آوری چمدانها آماده رفتن شدیم.

 

37.JPG
صبحانه

طبق قرار قبلی اتوبوس منتظر ما بود و برای چک آوت به قسمت پذیرش مراجعه کردیم. مسئول مربوطه سوییتها رو بررسی کرده بود و جداگانه هزینه های مینی بار اتاقها رو با مسافرین حساب کرد. که البته قیمتهای معقول و مناسبی هم بود. پس از خداحافظی و بار زدن وسایل راهی اردبیل شدیم.

 

نقشه شهر اردبیل
نقشه شهر اردبیل

اردبیل و جاذبه هایش

اردبیل، با نام باستانی آرتاویل یا شهر مقدس مرکز استانی به همین نام میباشد. این شهر قدیمی که زمانی بر سر راه جاده ابریشم بوده و با کاروانسراهای متعدد پذیرای تاجران و مسافران، در دوره صفویه به اوج اعتبار و عظمت خود رسید. از تاسیس کتابخانه و مکاتب عرفانی و مذهبی تا اولین شهر دارای لوله کشی آب شرب در ایران.
با توجه به قرارگیری اردبیل در ارتفاع 1500 متری از سطح دریا در میان کوه های سبلان و تالش، آب و هوای سرد زمستانی و تابستان معتدل نصیب این شهر شده است. زبان رایج مردمان آن تورکی آذربایجانی است و از سال 2016 با شهر قونیه در ترکیه پیوند خواهر خواندگی دارد. روز چهارم مرداد در تقویم ملی به نام اردبیل نام گذاری شده است.

برنامه امروز بازدید از مجموعه شیخ صفی، بازار سنتی، صرف ناهار و برگشت به دیار بود. باتوجه به اینکه اتوبوس ما امکان ورود به مرکز شهر و بافت تاریخی رو نداشت، در محل مناسب پیاده شدیم و در گروه های چهار نفره با تاکسی به درب مسجد عالی قاپو رفتیم. بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی در حد فاصل چهار راه امام خمینی و بلوار سعدی قرار داره که به وسیله پیاده راه شهیدگاه بهم متصل میشود. بازارچه صنایع دستی نقره و چرم و سوغاتی های خوراکی در ابتدای این خیابان سنگفرش شده قرار دارد. پس از جمع شدن گروه، آقای لیدر بلیط ها را از باجه تهیه کرد (نفری 3000تومان) و وارد حیاط اول شدیم.

 

39.JPG

40.JPG

41.jpg

بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی

در این آخرین روزهای تیرماه هوای اردبیل گرم و آفتابی بود و قدم زدن در حیاط پر گل و درخت صفا داشت.از زیر طاقی ها و کاشی کاری ها میگذشتیم و عکس میگرفتیم. تا به حیاط مرکزی رسیدیم.
برای وارد شدن به داخل آرامگاه باید کفش ها را در قسمت مخصوص میگذاشتیم و با تذکر به رعایت حجاب وارد میشدیم. پس از هماهنگی با راهنمای گردشگری مجموعه به تالار چینی خانه دعوت شدیم تا از تاریخچه و معماری این اثر بیشتر بشنویم. کارشناش میراث فرهنگی اطلاعات خوبی در زمینه تاریخی و ساخت بنا داشتند که با بیانی شیوا و دلنشین برای حضار تعریف کردند. 

 

42.JPG

43.jpg
عکس از اینترنت

مجموعه خانقاهی و آرامگاهی شیخ صفی الدین اردبیلی در سال ۱۳۱۰ با شماره ۶۴ در فهرست آثار ملی کشور و در مرداد ماه سال ۱۳۸۹ در فهرست آثار جهانی یونسکو قرار گرفت.

این مجموعه به نام موسس مکتب عرفانی صفویه، شیخ صفی‏‌الدین اردبیلی گره خورده است. وی در سال ۷۰۰ هجری به سفارش استادش، شیخ زاهد ابراهیم گیلانی (که بقعه ایشان در منطقه شیخ زاهد لاهیجان در نزدیکی محل زندگی ما قرار گرفته) مرکز تعلیم و ارشاد خود را در شهر اردبیل پایه گذاشت و با احداث مجموعه ی مذهبی بزرگ، نقش برجسته ای در تربیت مریدان ایفا نمود. با تشکیل دولت صفوی و تداوم حکومت این سلسله بر عظمت و شکوه آن افزوده شد تا به یکی از زیارتگاه های مهم ایران تبدیل گردد.

طبق اسناد تاریخی این مجموعه در سده های هشت تا سیزده هجری مانند شهری کوچک در دل شهر اردبیل از تمام امکانات رفاهی و خدماتی و بهداشتی برخوردار بود. از بازارچه آستانه تا آشپزخانه بزرگ، و از حمام تا شربتخانه، به طوری که با صحن ها و حیاط های تودرتو با نزدیک ۷۰ فضا در پیرامون، اردبیل را به یکی از بزرگ ترین و مهم ترین شهرهای ایران آن روزگار تبدیل کرده بود.

اما همزمان با افول صفویان، شهر اردبیل نیز مانند دیگر مراکز شهری از رونق افتاده، شهری دور از دسترس راه های ارتباطی، از توسعه بازماند و بیشتر بناهای مجموعه مذهبی شیخ صفی ‏الدین اردبیلی نیز به خاطر نامهربانی طبیعت و بشر تخریب شده و متروک ماند.

 

44.png

گنبد الله الله :

معماری گنبد الله الله از داخل به شکل هشت ضلعی و از خارج استوانه ای است. قطر مزار ۶ متر و ارتفاع برج تا نوک گنبد دوپوش نیم پیازی مقبره حدود ۱۷ متر می باشد. داخل بنا با گچبری های و تزیینات گیاهی و خطوط خوشنویسی از آیات قرآنی تزیین شده است.

گنبد الله الله

عمارت چینی خانه (خانقاه قدیم):

عمارت چینی خانه به دستور شاه عباس کبیر و طراحی و مهندسی شیخ بهایی احداث شده و با چینی های اهدایی امپراطور چین تزیین شده بود. اکثر این ظروف دارای مهر شاه عباس با عبارت زیر هستند: بنده، شاه ولایت، عباس وقف بر آستان شاه صفی نمود.

تزئینات داخلی بنا شامل کاشیکاری، گچبری و نقاشی های تذهیب است و برجسته ترین ویژگی این فضای معماری، طاقنماهای پرکار گچی است که از این نظر بسیار گسترده تر از تالار موسیقی عالی قاپوی اصفهان و زودتر از آن طراحی و ساخته شده است. در مقرنس های گچی ایوان ها و شاه نشین ها تعداد زیادی محفظه و طاقچه های خوش فرم به اشکال زیبای سفالینه، ظروف چینی و شیشه ای چون گلدان ها بصورت توخالی دیده میشود.

 

46.JPG

47.JPG

تالار دارالحفاظ (قندیلخانه):

دارالحفاظ محل تجمع حافظان و قاریان قرآن و مکانی برای تلاوت و سعی در حفظ آن بوده است. روایت است قالی های اردبیل قبل از انتقال به موزه های ویکتوریا و آلبرت لندن و کانتی لس آنجلس کف تالار را زیباتر می نموده است. امروزه بر دیواره های هر قسمت از مجموعه بارکدی جهت اسکن و خواندن متن راهنما نصب شده است.

تالار دارالحفاظ

49.JPG

50.JPG

ایوان جنت سرا (معروف به مسجد و میدان و مقبره):

ایوان جنت سرا که به شکل هشت ضلعی طراحی و ساخته شده است، بزرگترین و بلندترین و قدیمی ترین عمارت مجموعه است که در دوره های بعد خصوصاً  قاجار، از این فضا به عنوان مسجد استفاده شد.

 

51.JPG

دارالحدیث (طاق متولی)، چله خانه، قربانگاه، حرمخانه و  قبرستان شهیدگاه از سایر قسمتهای این مجموعه میباشد.
امروزه در کنار گذر شیخ صفی هنرمندان بومی مشغول به فعالیت هستند.

 

52.JPG

53.JPG

پس از بازدید، همسفران سوغات معروف اردبیل یعنی حلوای سیاه را از مغازه های سنتی روبروی شیخ صفی خریدند و پیاده به سمت بازار راه افتادیم. این حلوا که از گندم و شیره های مختلف تهیه میشود طبع بسیار گرمی دارد و در مغازه های محلی با دوغ سرو میشود. با توجه به گرمای هوا و آفتاب ظهر اکثرا خسته شده بودیم و با توافق دوستان فقط نیم ساعت برای گردش بازار وقت گذاشتیم. سپس مسیر را به سمت خانه تاریخی صادقی ها برای صرف ناهار ادامه دادیم. 

 

54.png

پیدا کردن این عمارت قدیمی که در فضای مجازی تعاریف زیادی داشت اما برای مردم محلی کمتر شناخته شده بود، مارو کم کم نگران کرد. بالاخره پس از گذر از پیچ و تاب کوچه دیوارهای خشتی این عمارت با تابلوی کوچکش پدیدار شد.

 

خانه صادقی ها

خانه صادقی ها

خانه تاریخی صادقی ها

از سرسرا گذشتیم و وارد حیاط دلگشای این خانه قاجاری شدیم. آفتاب بر پنجره های بلند میتابید و درختان تشنه سایه در کنار حوض کوچک آب سرخم کرده بودند. وارد تالار اروسی شدیم و با دیدن شیشه های رنگی و گچبری ها نگاه خوشایندی به هم انداختیم. میز و صندلی ها مرتب چیده شده بود و همراهان یکی یکی وارد سالن میشدند. پس از شست و شوی صورت و اندکی خنک شدن، بازار عکاسی داغ شد. مدتی مشغول بودیم و کم کم با ظهور علایم گرسنگی برای سرگرم کردن خودمون، شروع به خواندن ترانه های محلی گیلکی کردیم و با این آوازهای دست جمعی لحظات قشنگی ساختیم.

 

خانه تاریخی صادقی ها

خانه صادقی ها

59.jpg

60.jpg

61.jpg

 

در این میان تنها پیشخدمت رستوران مشغول پذیرایی اولیه از میهمانان بود. با توجه به تعداد زیادمون کل مجموعه را رزرو کرده بودیم و با هماهنگی مدیریت غذای انتخابی افراد، روز گذشته از منو انتخاب شده بود (جوجه کباب، کباب وزیری، کباب سلطانی). بنابراین انتظار داشتیم سرو ناهار به سرعت و خوب برگزار شود.

اما همیشه آنطور نمیشود که میخواهیم. عوامل مختلفی ممکن است باعث برهم خوردن برنامه ریزی ها شود. خلاصه پس از معطلی بسیار غذاها رسید. طعم معمولی، زمان انتظار طولانی و گرمای هوا دست به دست هم داد تا رستوران این خانه تاریخی، به اندازه معماری زیبایش، به دلمان ننشیند و تبدیل به خاطره دلچسبی برای ما نشود. مدیریت رستوران برای دلجویی از ما روی همه فیش ها تخفیف داد و بابت کاستی ها عذرخواهی کرد. ما هم با آرزوی بهبود شرایط و کیفیت مجموعه از ایشان خداحافظی کردیم و سوار بر ماشینهای کرایه ای که منتظر ما بودند به محل پارک اتوبوس بازگشتیم. نقد و بررسی من از خانه تاریخی صادقی هارو میتونید در این لینک مطالعه کنید.

ساعت 4 بعداز ظهر برای بازگشت به گیلان جان رهسپار جاده شدیم. در طول مسیر، همسفران از تبادل عکسهای سفر و یادآوری لحظات شاد این چند روز تا تعریف خاطرات قدیمی و داستانهای آشنایی و ازدواج پیش رفتند و ساعاتی پر از خنده و شوخی و ابراز احساسات را گذراندیم. در این میانه برای بار آخر در گردنه حیران عکسهای دسته جمعی انداختیم و در نهایت ساعت 12 شب به شهرمان رودسر رسیدیم.


خستگی راه با استقبال خانواده ها از یادمان رفت و سرانجام درمیان انبوه خداحافظی ها و بوسه ها و آرزوهای خوب این سفر به پایان رسید. 


62.jpg

امروز که در شرایط پاندمی کرونا این سفرنامه را مینویسم، جای یکی از همسفران عزیزمان که بر اثر همین بیماری جان خود را از دست داد، بین ما خالیست. دیدن عکس های یادگاریش با آن چهره شاداب و سرزنده برای ما افسوس باقی گذاشته و به ما روزهایی را یادآوری میکند که بی دغدغه یکدیگر را در آغوش میکشیدیم و با خانواده و دوستان وقت میگذراندیم، اما انسان به امید زنده است و من امید دارم شادمانی، خوشبختی، سلامتی و صلح در جهان پایدار خواهد شد.

نویسنده: یاس شعبانزاده

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر