تابستان با میکی و پینوکیو

4.6
از 37 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
تابستان با میکی و پینوکیو

روز ششم

صبح برای صبحانه به رستوران هتل رفتیم.صبحانه کامل و خوشمزه بود.ولی طعم کروسان ها با پاریس واقعا فرق داشت.کروسان های فرانسوی بی نظیر بودند.

 

B70AF467-935F-4B81-A021-2CDD28E9B5A2.jpeg
استند شیرینی های صبحانه در هتل

امروز قرار بود با تور همراه شویم.چون اتوبوس تور شهری اجاره کرده بودند و قرار بود چند جای دیدنی شهر را ببینیم.ما هم از موقعیت استفاده کردیم و همراه شدیم.اول به ورزشگاه نیوکمپ رفتیم.این ورزشگاه خانه ی آبی اناری هاست و سومین ورزشگاه بزرگ دنیاست.زمانی که پپ گواردیولا سرمربی این تیم بود من هوادارشان بودم و دیدن نیوکمپ برایم جالب بود.با پرداخت مبلغی میشد از موزه و زمین فوتبال هم دیدن کرد .هم چنین یک کافه به نام کافه بارسا در کنار موزه قرارداشت که ما برای استفاده از فضای جالبش خودمان را به  کاپوچینو و کروسان در آن مهمان کردیم.بعد هم از فروشگاه بزرگی که آنجا بود دیدن کردیم .همه چیز با طرح و لوگوی تیم بارسلونا قابل خرید بود . یکی دو یادگاری کوچک خریدیم و آنجا را به مقصد بعدی ترک کردیم.

A35899D0-83CF-478B-BB9C-39BB1F90E070.jpeg
ورزشگاه آبی اناری ها 
82586FCC-443B-4EF3-BCD1-B638B007C6D2.jpeg
کافه بارسا 
CD6B6806-D749-4085-A2C9-CD1C443937E0.jpeg
همه جا کروسان !
9167538E-DEF4-4C68-9ADF-08E8A74FE9A9.jpeg
فروشگاه مجموعه ورزشی بارسا 

با اتوبوس به ارتفاعات سرسبز بارسلون رفتیم.اسم دقیق مکانش یادم نیست ولی یک مسیر پیچ در پیچ را بالا رفتیم واز آن جا کل بارسلون زیر پایمان بود و دقایقی از اتوبوس پیاده شدیم و شهرراتماشا کردیم.و بعد به سمت کلیسای ساگرادا فامیلیا به معنای خانواده مقدس حرکت کردیم.حتما همه شما حداقل یک بار تصویر این کلیسا را دیده اید.معمار این کلیسا آنتونیو گائودی بوده که 15 سال آخر عمرش را صرف ساخت آن کرد.با اینکه از سال 1882 میلادی استارت خورده ولی هنوز تکمیل نشده و پیش بینی میشود تا سال 2026 ادامه خواهد داشت.

"هدف گائودی از طراحی این سازه ترویج عقاید مسیحیان از طریق معماری و زیبایی های ساختمان بوده است تا پیام مبلغان مسیحی را منتقل کند. معماری گائودی تلفیقی از سازه ها، اشکال و هندسه جدید است که از طبیعت الهام گرفته شده و رنگ و نور نیز نقش اساسی ایفا می‌کنند. بر همین اساس هر یک از ۱۸ برج معنای به خصوصی دارند. در بخش میانی برجی مربوط به حضرت عیسی است و ۴ برج اطراف آن نشان دهنده ۴ انجیل هستند. برج بالای محراب نیز با ستاره ای مزین شده که نمادی از حضرت مریم مقدس است و ۱۲ برج دیگر هم نشان دهنده حواریون هستند. از هر سمتی به کلیسا بنگرید، ۱۸ برج با شکوه را خواهید دید. حالت عمودی و ارتفاع بسیار زیاد برج های کلیسا طوری طراحی شده اند که نشانگر عروج به سمت پروردگار هستند."

 

F8FC90F7-28ED-498C-9E03-1D417BD37A98.jpeg
ساگرادا فامیلیای همیشه در حال ساخت !

اطراف کلیسا پیاده شدیم و حدود نیم ساعت به عکاسی و گشت و گذار در فروشگاه ها و پارک روبروی آن گذراندیم.بعد به سمت خط ساحلی رفتیم که ناهار بخوریم .یک ساعت و نیم زمان داشتیم برای صرف غذا و هرکس میتوانست هرجا دوست دارد غذا بخورد.راسته ای از رستوران ها و کافه ها در نوارساحلی بودند که یکی از یکی قشنگ تر بودند و نمیتوانستیم انتخاب کنیم .درنهایت یکی از بهترین هایشان را برگزیدیم و ناهار خوشمزه مان را که شامل مرغ بریان و سالاد بود خوردیم و با یک نوشیدنی خنک و پشت بندش هم یک بستنی حسابی روحمان را صفا دادیم و به اتوبوس برگشتیم.انجا توانستیم کمی منطقه را برانداز کنیم و تصمیم گرفتیم شب را به همانجا برگردیم و کنار ساحل باشیم.

9F9AD365-034C-49A2-9E8E-63CE4F5E233D.jpeg
دکور زیبای رستوران ساحلی
C5C20D8B-3AF6-4324-A0B9-BA9AD3CACB4B.jpeg
رستوران ها در خط ساحلی
1792A05B-677D-46CB-94CF-AE4B02DC6F94.jpeg
بستنی خنک در گرمای ساحل بارسلون
556826CB-05BB-458D-ADCF-DCC39857A6B4.jpeg
 عشق اسپانیایی

مقصد بعدی و نهایی تور، خانه کاسا باتلو بود . این خانه هم طراحی آقای گائودی هست که برای نجیب زاده ای ثروتمند به نام باتلو طراحی کرده و نمای جالبی دارد.قسمت هایی که شبیه به جمجمه هستند در واقع بالکن هستند .اگر دوست داشته باشید از داخل خانه هم دیدن کنید امکانش هست و با خرید بلیط میتوانید به خواسته تان برسید.ولی ما ترجیح دادیم کمی در همان خیابان که از معروف ترین خیابانهای بارسلون هم هست قدم بزنیم.

A156B232-13DD-4DE1-B9D7-B9366572CBFD.jpeg
کاسا باتلو

آنجا ما از اتوبوس پیاده شدیم و از تور که به هتل برمیگشت جدا شدیم تا ادامه مسیر را خودمان برویم.امتداد این خیابان پهن پر از فروشگاه است و بهشت عاشقان خرید.افسوس که فقط میتوانستیم تماشا کنیم و حتی اگر از غول ارزش پایین ریال میگذشتیم به غول مرحله آخر که مشکل اضافه بار بود برمیخوردیم و کار با دو سه کیلو هم حل نمیشد وگرنه پی هزینه اضافه بار را به تن میمالیدیم ولی مشکل اینجا بود که دو نفر بودیم و هرکدام حداقل دلمان ده کیلو اضافه بار میخواست! 

 و خب واقعا منطقی نبود. به هرحال حظ بصر بردیم و در حد دو سه دست لباس سبک تابستانی هم خریدیم و پیاده  به هتل بازگشتیم. تصمیم داشتیم دو ساعتی استراحت کنیم تا شب سرحال و قبراق به ساحل برگردیم و وقتمان را در کافه های زنده ی آن منطقه بگذرانیم. این بار آلارم گوشیمان را تنظیم کردیم که بلای دیشب سرمان نیاید و تا ساعت 21 خوابیدیم.

بارسلون شهری با زندگی شبانه است و مردم شهر بعد از تعطیلی کار و بار، تازه به خیابانها می آیند و کافه نشینی را شروع میکنند.تا پاسی از شب آدمها را میدیدی که گرم صحبت و گفتگو هستند و از دیدن این جنب و جوش و شادی لذت میبردی.مردم بارسلون خصوصیات جالبی دارند مثلا برای دیر رسیدن به سرکار استرس نمیگیرند،و خیلی خیلی خوشگذران و اهل تفریح هستند. اگر شما قبل از ساعت ۹ صبح به این شهر بروید،به احتمال زیاد با خیابان های خالی مواجه می شوید که این موضوع ناشی از از عادت زندگی مردم هست که صبح ها دیرتر از خواب بیدار می شوند و شب ها دیر می خوابند. 

 راستی یادم رفت بگویم که سیستم حمل و نقل شهری در بارسلون عمدتا از طریق تاکسی هست و قیمت ها هم مناسب است.در واقع قابل مقایسه با نرخ تاکسی در پاریس نیست .برای همین ما به راحتی با تاکسی تردد میکردیم. 

08F99B9A-DB51-43A4-85C7-721E8421B2A1.jpeg
ساحل بارسلون در شب 

هوا عالی بود و نیم ساعتی در آن فضای آرامش بخش قدم زدیم و بعد خوشحال و خندان به امید خوردن یک شام مفصل به سمت رستوران ها رفتیم.غافل از اینکه این شور و نشاط ربطی به بازبودن رستوران ها ندارد و همه آنها تعطیل هستند.حتی کازینو غذایی برای فروش نداشت و همه جا فقط نوشیدنی برای ارائه داشتند.دست از پا درازتربا تاکسی به هتل برگشتیم .من به شدت گرسنه بودم و اعصابم ضعیف شده بود.آماده شدم و خوابیدم.

یک ساعت بعد با صدای دوستم بیدار شدم که اسمم را صدا میکرد.چشمانم را باز کردم و دیدم با لبخندی به پهنای صورت به من نگاه میکند و یک پیتزای بزرگ و یک شاورما هم جلویش روی میز هست.پریدم و پرسیدم چجوری؟! گفت انقدر نرم افزار "Uber Eats" رو بالا پایین کردم تا جایی که این وقت شب  باز باشه و پول نقد هم قبول کنه پیدا کردم. از دیدن لبخند فاتحانه اش خنده م گرفته بود.با خوشحالی بلند شدم و غذای خوشمزمونو خوردیم وبعد از یه روزهیجان انگیز با آرامش و رضایت به بارسلون شب بخیر گفتیم.

 روز هفتم

روز سوم در بارسلون فرا رسید .قصد ما گشت زدن در خیابان ها و کوچه ها بود.در این قسمت سفرنامه دوست دارم درباره ی نوع سفر کردنمان کمی بنویسم.معمولا تفکر غالب این است که در سفر به شهرهای جدید باید لیستی از موزه ها و مکان های تاریخی را تهیه کنیم و از تک به تکشان بازدید کنیم وگرنه سفرمان بیهوده بوده و وقت و  هزینه مان را به هدر داده ایم.برای همین بیشتر سفرنامه ها تکراری است و خود من آنقدر در مورد مکان های تاریخی و دیدنی معروف هر شهر خوانده ام که بیشتر وقتها این قسمت ها را رد میکنم

.به جایش دوست دارم از تجربه ی شخصی آدمها بخوانم و باخبر بشوم.از اینکه آن مکان جدید به کسی که واردش شده چه حسی داده .نوع سفر کردن خود من به همین شکل است.برای من شناختن یک شهر با قدم زدن در کوچه ها و خیابانها و خود را به دست مسیرهای جدید و ناشناس سپردن معنا پیدا میکند.برای همین در این سفرنامه هم بیشتر از حس و حالی که داشته ام حرف میزنم و سعی کردم اطلاعاتی که درباره مکان های معروف و تاریخی به اشتراک گذاشته ام جالب و غیرتکراری باشد.

برسیم به ادامه سفرنامه ، بعد از صبحانه به راه افتادیم و باید اعتراف کنم در این گشت چند ساعته بیشتر از قبل دلباخته ی این شهر زیبا شدم.از خیابان ها میگذشتیم و وارد  بعضی کوچه ها که به نظرمان جذاب بودند می شدیم.به معماری خانه ها نگاه میکردم.بعضی از کوچه ها در بارسلون مرا به یاد محله ارمنی های اصفهان زیبا می انداخت. با هر قدم به خودم میگفتم حتما روزی به این شهر دوست داشتنی باز خواهم گشت.دو سه روز برای دیدن این شهر واقعا کافی نیست.آن قدر زمان میخواستم که در تمام کافه هایی که دیدم و دوست داشتم، بنشینم و با مردم حرف بزنم ،  از تمام کوچه ها عبور کنم و این شهر زیبا را کشف کنم.

طرف های ظهر به هتل برگشتیم و حاضر شدیم تا برای آفتاب گرفتن و صرف ناهار به ساحل برویم. آفتاب تند و تیز ظهر روی پوستمان می تابید و موج های دریای بالریک به پاهایمان برخورد میکرد.نسیم خنکی هم می وزید که تحمل گرما را آسان میکرد. بعد از یک ساعت بساط آفتاب گرفتنمان را جمع کردیم و در رستورانی ساحلی ناهار خوردیم.عده ای داشتند والیبال ساحلی بازی میکردند.کمی تماشایشان کردیم و بعد با تاکسی به هتل برگشتیم.

37DAFD14-A552-4275-AE97-2EFA23076CB6.jpeg
 آفتاب و دریا و دیگر هیچ
AAB0FA8F-64DE-408C-ACBE-1381715306A5.jpeg
ناهار خوشمزه در ساحل بارسلون

برای فردا آقا احسان لیدر خوبمون در تور اسپانیا، برنامه ی رفتن به یک اوتلت نزدیک بارسلون تدارک دیده بود .می دونستیم قراره حسابی برای خرید وسوسه بشیم پس نشستیم و تا می تونستیم وسایلمونو بین چمدان بزرگ و چمدان کابین تقسیم کردیم و سعی کردیم هرطور شده چند کیلو خالی بگذاریم.از طرفی مقدار زیادی پسته و بادام که با خودمان آورده بودیم تقریبا نصف شده بود و روی آن هم حساب کردیم.یعنی اوضاع جوری بود که 100 گرم هم خوشحالمان میکرد.

بعد از جمع کردن چمدانها به قصد بازدید از خیابان معروف لارامبلا و خوردن شام از هتل بیرون زدیم. اگر یادتان باشد شب اول چند دقیقه ای در این خیابان گذراندیم.ولی ازآنجایی که به زعم خیلی ها ، لارامبلا زیباترین خیابان اسپانیاست تصمیم گرفتیم برگردیم و وقت بیشتری برایش بگذاریم. لارامبلا به طول 1.2 کیلومتر پر از درختان بلند است و تا بندر بارسلون ادامه دارد. وجود کلیساها و خانه هایی با معماری زیبا ، جذابیت خیابان را دوچندان کرده.سرتاسر لارامبلا پر از کافه ها و رستورانهایی است که در فضای خیابان میز و صندلی چیده اند و توریست ها و مردم محلی وقت خود را در آنها میگذرانند. نمایش های خیابانی هم در لارامبلا زیاد میبینید.در کل انرژی خیلی خوبی در این خیابان جاریست .یک صحنه از لارامبلا که در ذهنم مانده این بود: نیمکتی زیر نور زرد چراغهای پایه بلند خیابان قرارداشت و این صحنه در خیابان پوشیده از سنگفرش با پس زمینه ای از خانه هایی با معماری کلاسیک ،مرا به یاد کتاب بینوایان انداخت.

آن شب ما سرتاسر این خیابان زیبا را قدم زدیم و لذت بردیم.شام را هم در یکی از کافه های همان جا خوردیم و لذت بردیم. فکر اینکه آخرین شبمان در این شهر زیباست غمگینم میکرد ولی به امید بازگشت دوباره خودم را آرام میکردم. پیاده روی آن شب از لارامبلا تا هتل فراموش نشدنی بود.و بعد فردای دیگری در پیش بود.

5070D9DE-13D7-4C47-B44D-9ECC88F9AC64.jpeg
شام آخر در بارسلون 

روز هشتم

روز آخر در بارسلون فرارسید .آخرین صبحانه را خوردیم وبعد از چک اوت گروهی تور ، سوار بر اتوبوس تور به سمت La roca village که نام اوت لت بارسلون بود راه افتادیم.ساعت 11 رسیدیم و قرار شد راس ساعت 16 به مکانی که اتوبوس پارک کرده بود برگردیم تا به سمت فرودگاه برویم وبرای پرواز به رم آماده شویم.

درمورد اوت لت بارسلون که درست مثل اوت لت پاریس شبیه به دهکده بود کوتاه صحبت میکنم و فقط بدانید که برای خرید عالی بود.ما هم خرید خوبی کردیم و یک کوله پشتی هم خریدیم که بعضی خریدها را داخلش جا دادیم که جزو بار چمدانها حساب نشود.ولی در کل حساب کردیم که نهایتا دو سه کیلو اضافه بار میخوریم و مهم نیست.مغزمان از این دغدغه خسته شده بود درست همانطور که شما الان از مطرح کردن موضوع اضافه بار در این متن خسته شده اید و احتمالا توی دلتان میگویید ای بابااااا باز شروع کرد.... به هرحال ، خریدی کردیم و ناهار را در رستورانی به نام Fire & bread خوردیم که فوق العاده بود.سالاد سزار و استیک و برگر بی نظیری داشت و حتما اگر گذرتان افتاد به آن سر بزنید. فضای فوق العاده قشنگی هم داشت .

بعد از ناهار در حال پرسه زدن بودیم که چشمم به یک فروشگاه افتاد که متعلق به شکلات لینت بود! فروشگاهی فقط برای محصولات لینت.تمام شکلاتهای تخته ای معروف لینت 2 یورو قیمت داشتند و تنوع طعم ها جوری بود که خیلی هایش را حتی نشنیده بودم.چند شکلات خریدیم و دیدیم همانجا بستنی شکلاتی لینت هم میفروشند.با ذوق خریدیم و این شد تجربه ی خوشمزه ترین بستنی شکلاتی دنیا برای من.فقط باید امتحان کنید تا ببینید از چی حرف میزنم.

76BFA3B0-58FC-4FDF-AC7E-5DB2B2D9809C.jpeg
بستنی جادویی لینت 
477BA706-EE19-4A6E-928E-D32BA44C8E63.jpeg
ناهار در رستوران Bread & Fire
FC148780-6551-4AF1-856E-9D36124317CC.jpeg
سالاد خوشمزه ی رستوران Bread&Fire

بعد از تمام شدن وقتمان به اتوبوس برگشتیم و به همراه همسفرانمان به سمت فرودگاه حرکت کردیم.بعد از دریافت کارت پرواز چرخی در سالن فری شاپ زدیم .یک کلاه سبز زیبا داشتم که در این سالن گمش کردم.و با اینکه تمام جاهایی که رفته بودیم را برگشتم و چک کردم ولی نبود که نبود.کلی به خاطرش غصه خوردم .دوستم وعده داد که از رم یک کلاه قشنگ تر میخری! پروازمان انجام شد و ما ساعت 12:30 نیمه شب به رم رسیدیم.

فرودگاه رم خیلی خیلی بزرگ و پر از امکانات بود و قابل مقایسه با دوتای قبلی نبود.آقا احسان در حالی که داشتیم چمدانهایمان را تحویل میگرفتیم گفت موقع برگشت یادتان باشد این فرودگاه هم فروشگاه های خوبی دارد و هم چنین اگر خریدی در این مدت داشته اید می توانید مبلغ مالیاتش را پس بگیرید .البته اگر قبول کنند که کارت اعتباری ندارید و باید نقدی بهتون پرداخت کنند. ما از ابتدای سفر هرجا بیشتر از 100 یورو خرید کردیم فاکتور مخصوص پس گرفتن مالیات را درخواست کردیم و گرفتیم.میخواستیم شانسمان را امتحان کنیم .اگر موفق میشدیم که چه بهتر و اگر نه ، چندان مهم نبود.البته با تجربه های شکست خورده ای که در ترکیه داشتیم چندان هم امیدوار نبودیم.

بعد از دریافت چمدانها از فرودگاه خارج شدیم.ساعت حدود 1 بعد از نیمه شب بود .هوا خنک و آسمان صاف صاف و ستاره ها درخشان و پیدا. سوار بر اتوبوس به سمت هتل رفتیم.در اولین نگاه هایم به رم ، حس کردم وارد شهری آرام و تاریخی و خلوت شده ایم.خبری از زرق و برق های شهری نبود و سادگی موج می زد.اکثر ساختمان ها قدیمی بودند و از مدرنیته اثری نبود.انگار در یک موزه ی بزرگ بودیم.

ولی خب چون شب بود و تاریک ، منتظر ماندم تا فردا با رم روبرو شوم. به هتلمان که در کوچه پس کوچه های سنگفرشی رم قرارداشت رسیدیم.نام هتل ما در رم Star hotel بود که هتلی چهارستاره بود. اتاق تمیز و دوست داشتنیمان را تحویل گرفتیم. آقا احسان میگفت که در رم هتل مجلل به آن شکل که فکر میکنید وجود ندارد و اکثرا ساختمان های قدیمی به هتل تبدیل شده اند و این حال و هوا را حفظ کرده اند. صبحانه هتل هم خیلی ساده و جمع و جور بود.مثلا املت سرو نمی شد.آبمیوه طبیعی هم نداشتند.چند مدل بیسکوییت و کره و مربا و تخم مرغ آبپز و ....شکر خدا قهوه سرو میشد و میتوانستم دوز کافئین روزانه ام را به بدنم برسانم.

15255C66-8339-4BD0-9FE3-7CBB44574BB7.jpeg
قهوه و کروسان من در هتل رم

روز نهم

صبح روز اول در رم بعد از صبحانه به سمت واتیکان رفتیم.زیر نور صبحگاهی رم را با دقت بیشتری دیدم و باید بگم عاشقش شدم.این شهر به طور کل با شهرهایی مثل پاریس و بارسلون فرق داشت .ولی این دلیل نمیشد که دوستش نداشته باشم.بلکه جور دیگری دلم را به دست آورده بود.با ساختمان های قدیمی و اصیلش.سادگی و بی شیله پیله بودنش.کوچه های سنگفرشی و مردم آرام و خانه های با معماری خاص. درحالی که قبل از سفر فکر میکردم رفتن به رم ،وقت تلف کردن است و دیدنش کسلم میکند حالا کاملا برعکس ، متوجه شدم بخشی از من چقدر به بودن در همچین جایی نیاز داشت.

F007E265-088D-47FB-9E07-4124990D30F6.jpeg
کارت پستال رم

به واتیکان رسیدیم و بعد از عبور از گیت بازرسی وارد میدان بزرگ واتیکان شدیم .

در مورد واتیکان چند نکته جالب وجود دارد که با هم بخوانیم:

  • تنها کشوری که هیچ زندانی ندارد، واتیکان است.
  • این ایالت خودمختار کوچک‌ترین مسیر ریلی جهان را دارد.
  • این کشور خودمختار در میراث یونسکو به ثبت رسیده است.
  • پاپ‌های کاتولیک اقامت همیشگی در واتیکان را ندارند.
  • پاپ به عنوان حاکم شناخته می‌شود.
  • این ایالت به عنوان کوچک‌ترین کشور جهان شناخته می‌شود.
  • ورزش ملی این کشور، فوتبال می‌باشد.
  • این کشور که در اطراف رم واقع شده، ارتش خودش را تشکیل داده.
  • یک پاپ زن در واتیکان وجود داشته است.
  • برخی از پاپ‌های این شهر دارای فرزند بودند.
  • هیچ زوجی در واتیکان طلاق نمی‌گیرد زیرا ممنوع اعلام شده است.

همین که پایمان را داخل میدان اصلی گذاشتیم ناگهان دیدیم همه به یک سمت نگاه میکنند و صدایی درحال پخش است.با دنبال کردن رد نگاهها فهمیدیم پاپ در حال سخنرانیست.یادم رفت بگویم ما درست در روز عروج مریم مقدس در رم بودیم.  "عید حضرت مریم یا جشن عروج مریم: برخی از مسیحیان بر این باورند که جسم و روح حضرت مریم مادر مسیح، پس از پایان زندگیش در دنیا به سوی عرش منتقل می گردد. این جشن در بیشتر کشورهای کاتولیک تعطیل است." و به همین مناسبت پاپ در حال سخنرانی بود.از پنجره ای با فاصله دور میدیدیمش . جالب این بود که همه ی آن جمعیت سکوت کرده بودند و به احترام پاپ همه سراپا گوش بودند.در انتهای سخنانش دعای معروف Ave Maria را زمزمه کرد.

این دعا با لحن خاصی خوانده شد و بعدها درباره ش بیشتر تحقیق کردم و دوستش دارم:

Hail Mary

full of grace

the Lord is with thee

blessed art thou amongst women and blessed is the fruit of thy womb, Jesus

Holy Mary, mother of God

pray for us sinners, now and at the hour of our death. Amen

و بعد از حدود ده دقیقه و اتمام سخنرانی ، درب کلیسای سن پتر یا پیتر مقدس باز شد و وارد شدیم. "کلیسای سن پیتر توسط میکل آنژ ، دوناتو برامانته ،کارلو مادرنو و برنینی طراحی شده و ساخت آن 120 سال طول کشیده است".حجاری ها و مجسمه های سقف کلیسا اثر میکل آنژاست و از تماشای آنها سیر نمی شوید. نکته جالب اینکه نقشه هوایی ساختمان‌های کلیسای سن پتر به شکل یک کلید طراحی شده که نماد کلید  بهشت محسوب می‌شود و مجسمه‌های حواریون به شکل نیم دایره ای در اطراف در ورودی کلیسا نصب شده است.این کلیسا معروف ترین اثر معماری رنسانس است.

براساس عقیده رایج در کاتولیک پیتر مقدس از حواریون مسیح و اولین پاپ در این کلیسا دفن شده است.و معتقدند که او درست در زیر محراب کلیسا قرار داده شده."ما از این زیرزمین هم دیدن کردیم که تعداد زیادی مقبره پاپ هایی که تا به حال فوت شده اند هم در آن جا قرار داشت. فضای این کلیسا با سقف خیلی خیلی بلندش فوق العاده حالت معنوی و روحانی دارد و با وجود شلوغی ، محال است لحظه ای از درون حس معنویت فضا لمست نکند. اصوات مرسوم در کلیسا هم مزید برعلت می شد و در کل ابهت و شکوه این کلیسا قابل توصیف نیست. ما یک ساعتی مشغول تماشا بودیم و هرکداممان در حال و هوای خودش فرورفته بود.

2F195788-CC23-4902-A350-7560F446FC1B.jpeg
واتیکان
0C372963-E71B-418E-898C-596F84A08469.jpeg
پدر روحانی در حال صحبت در سن پیتر
B0A9D2A3-5E09-4F1F-B343-A9CC8508960D.jpeg
کلیسای با شکوه پیتر مقدس

بعد از اتمام بازدید از کلیسا خارج شدیم و کمی در میدان اصلی واتیکان قدم زدیم و عکاسی کردیم و بعد مسیر مستقیم را پیش گرفتیم و از کنار رود زیبای تیبر قدم زنان پیش رفتیم درحالی که لیدر عزیز تور رم هم توضیحاتی در مورد واتیکان برایمان شرح میداد. هوا در رم فوق گرم بود و هرلحظه حس میکردم در حال تبخیر شدن هستم. دستفروشانی که انواع سوغاتی ها را میفروختند کنار رود حضور داشتند و دیدنشان خالی از لطف نبود.اتفاقا کلاه هم برای فروش داشتند.ولی هیچ کدام کلاه سبز قشنگ خودم نمیشد.دوستم مدام میگفت یکیشو انتخاب کن دیگه ! ولی هرکدام را به چشم خریدار میدیدم نظرم را جلب نمیکرد.

 بعد از یک ربع پیاده روی اتوبوس به دنبالمان آمد و سوار شدیم تا به مکان بعدی که کولوسئوم بود برویم. سوار اتوبوس که شدیم باد خنک کولر روحمان را جلا داد.در فاصله رسیدن تا مقصد بعدی چرت کوتاهی زدم که جزو 5 چرت برتر زندگیم قرار گرفت.تصورکنید از گرمای طاقت فرسا و خستگی پیاده روی به صندلی نرم و راحتی زیر کولر میرسید و با رانندگی آرام آقای راننده و پخش موزیک ملایم ایتالیایی چشمهایتان بسته می شود.شیرین بود ، نه؟

وقتی رسیدیم و دوستم بیدارم کرد واقعا حاضر بودم بیخیال آن بازدید بشوم و به خوابم ادامه بدهم .ولی چاره ای نبود و پیاده شدیم تا از بزرگترین تماشاخانه در امپراتوری رم دیدن کنیم.  "در کولوسئوم گلادیاتورها با یکدیگر یا با حیوانات وحشی می‌جنگیدند و اسباب سرگرمی تماشاچیان خود را (که اغلب از اشراف بودند) فراهم می‌کردند. برخی اعدام‌ها (مانند اعدام با رهاسازی حیوانات وحشی) نیز در کولوسئوم انجام می‌شده‌است در حدود ۱۹۵۰ سال پیش، روم به اورشلیم حمله کرد، آن شهر را ویران کرد و مردمانش را به بردگی گرفت. حدود ۴۵ تا ۶۰ هزار نفر از اینبردگان، برای ساختن کولوسیوم به کارگرفته شدند.

کولوسیوم محل برگزاری جشنهای امپراتور و مردم رم بود. در طی این جشنها، که هر بار ۱۰۰ روز به درازا می‌کشید حیوانات درنده را به جان بردگان و گلادیاتورها می‌انداختند و یا گلادیاتورها، که برده بودند و امید به زندگی آنها به سختی به ۲۲ سالگی می‌رسید، را مجبور به کشتن یکدیگر می‌کردند. امپراتور و مردم رم نیز شاهد این کشتار بودند و از آن لذت می‌بردند. در طی هر دوره از این جشن‌ها حدود ۵ هزار برده وگلادیاتور به قتل می‌رسیدند. در روزهایی که جشن برقرار نبود، محکومان به مرگ را جلوی حیوانات درنده می‌انداختند تا زنده زنده خورده شوند. امپراتور و مردم رم نیز شاهد زنده زنده خورده شدن این آدمیانِ تیره بخت بودند. در کل، بیش از یک میلیون نفر، از جمله ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار گلادیاتور، در صحن کلوسیوم به طرز وحشیانه ای کشته شدند. این میدان چهار هزار متر مربعی، بزرگترین قتلگاه تاریخ بشریت بوده‌است."

CF8FB902-C315-4541-8E2B-F15513FE4D5D.jpeg
کولسئوم

این سازه با تاریخ عجیبش ابهت خاصی داشت و وقتی بهش نگاه میکردم تصاویر این مبارزات انگار جلوی چشمم زنده میشد.ما از بازدید فضای داخل منصرف شدیم و به تماشای کولوسئوم از بیرون بسنده کردیم.ولی جذابیت این مکان برای بعضی ها آنقدر زیاد هست که دوست دارند ساعتها وقت صرف دیدنش کنند.این بستگی به نظر هر شخص دارد. به هرحال ما بعد از نیم ساعت این مکان را ترک کردیم و برای صرف ناهار به هتل برگشتیم.درست روبروی هتل رستورانی بود که آقا احسان تاکید میکرد استیک و لازانیای خوبی دارد.

ما هم که خسته بودیم ترجیح دادیم همان جا را برای صرف ناهار انتخاب کنیم. البته استیک کاملا معمولی بود ولی لازانیا عالی بود.من تیرامیسو هم سفارش دادم که اصلا خوب نبود.تیرامیسویی که خودم درست میکنم خیلی بهتر است! بعد از ناهار تقریبا ساعت 17 شده بود ، به اتاق برگشتیم تا یک ساعت استراحت کنیم و ساعت 18 برای دیدن خیابانهای اطراف و فروشگاه ها بیرون برویم.از آنجا که ساعت 21 همه فروشگاه ها تعطیل می شد مجبور بودیم به زمان بندی ها حسابی دقت کنیم.

آن یک ساعت سریع گذشت و درحالی که هنوز از خواب نصفه مانده مان کسل بودیم از هتل بیرون زدیم و پیاده با راهنمایی گوگل مپ به سمت خیابان معروف "ویا دل کورسو" راه افتادیم. گفتم که هردو کسل بودیم ولی همین که قدم در خیابانهای رم گذاشتیم و کوچه پس کوچه ها را طی کردیم این رخوت تبدیل به شوق و هیجان شد و رم ،  با اصالت و زیبایی اش ما را به وجد آورد.عجیب نیست که هرکوچه مثل موزه ای کوچک بود؟مثلا درحالی که از یک کوچه میگذشتی ناگهان فواره کوچکی در میانه کوچه با طرحی از یک مجسمه ی زیبا وجود داشت.و یا در کوچه ی بعدی خانه هایی میدیدی که معماری و سردرشان کم از یک شاهکارهنری نداشت. اصلا نفهمیدیم چطور زمان گذشت تا به خیابان دل کورسو رسیدیم.آن همه زیبایی دیدیم.

092BDB83-7720-4685-A35F-13EE397F5493.jpeg
حس خوب کوچه های رم

" موقعیت مکانی «ویا دل کورسو» در مرکز شهر، آن را به مکان مناسبی برای وقت‌گذرانی گردشگران از هر سنی تبدیل کرده است. عاشقان خرید خیابان دل کورسو را هرگز از دست نمی‌دهند؛ قدرت انتخاب بالا و مقرون به صرفه بودن، مهم‌ترین خاصیت خرید در این خیابان استثنایی شهر رم است. تعدادی از جاذبه‌های تاریخی شهر رم نیز در امتداد همین خیابان پراکنده شده‌اند. تاریخچه‌ی نام این خیابان واقعاً جالب است؛ تعداد کمی از گردشگران می‌دانند که این گذرگاه اصلی، محل برگزاری مسابقات سالانه‌ی سوارکاری بوده‌ است که گستره‌ی آن، تمام طول این خیابان را در بر می‌گرفت؛ به همین دلیل است که نام آن را «ویا دل کورسو» گذاشته‌ند. این مسابقات در اواسط قرن نوزده میلادی ممنوع شد اما ویا‌ دل‌ کورسو همواره محل تجمع مردم ماند."

با رسیدن به این خیابان ، ناگهان شور و جنب و جوشی متفاوت از آن چیزی که از رم سراغ داشتیم دیدیم.فروشگاه های بزرگ ، با به روزترین کالکشن ها ، همه پر از نور و همهمه . و مردمی که مشغول خرید و پیاده روی بودند.ما به دیدن بسنده کردیم و فقط سری به زارا زدیم و کفشی که در بارسلون میخواستم بخرم ولی به خاطر وزن نخریدم و ارزانتر هم بود اینجا خریدمش و تمام. بعد از آن از روی نقشه رفتیم تا از چشمه عشاق یا تروی فانتین دیدن کنیم.نقشه را دنبال میکردیم و به کوچه پس کوچه های اطراف چشمه که رسیدیم از دیدن جو حاکم شگفت زده شدیم.تصور کنید کوچه های تو در توی سنگفرشی که پر از کافه بود و همه در فضای بیرونی نشسته و مشغول خوردن و نوشیدن و گپ و گفت بودند.سبک کافه ها و مغازه های کوچکی هم که در این کوچه ها بود سبک دلنشین و قدیمی داشت و خیلی خیلی انرژی مثبتی میداد.

شهر رم ، محل تولد پینوکیو هم هست و مغازه های کوچک با ویترین هایی از پینوکیوهای چوبی کوچک و بزرگ در سرتاسر این شهر دید میشد.یک پینوکیوی یادگاری هم خریدم. در مسیر رسیدن به فواره خودمان را به یک ژلاتوی خوشمزه مهمان کردیم که عالی بود.

8D82699B-7E85-4C60-8402-A817AE6B5C6B.jpeg
بستنی خوشمزه ی من

و بعد به چشمه عشاق رسیدیم...."فواره تروی فانتین یا چشمه عشاق در شهر رم ایتالیا، یکی از شاهکارهای معماری باروک است و مسلما هیچ سفری به رم بدون بازدید از این فواره کامل نیست.طبق افسانه‌ها و داستان‌هایی که در مورد این فواره وجود دارد کسانی که سکه‌ای را در آبهای آن بیندازند دوباره به رم باز خواهند گشت. همچنین گفته می‌شود می‌توان یک آرزو کرده و یک سکه را داخل چشمه بیندازید و این کار باید 3 مرتبه تکرار شود و این کار باید با دست راست  از روی شانه راست انجام شود.

نام “Trevi” به معنای “سه راهی” است و گفته می‌شود که به محل اتصال سه جاده در “Piazza dei Cruciferi” اشاره دارد. همچنین یک الهه معروف به نام” Trivia ” وجود داشته که از خیابان‌های رم محافظت می‌کرده و دارای سه سر بوده تا بتواند همه چیز را در اطراف خود ببیند و کنترل کند. موقعیت این فواره در مرکز تاریخی شهر رم است که در انتهای مسیر قناتی قرار دارد به نام آکوا ورجینه  که بهترین طعم و مزه را داشته و برای قرن ها بشکه های آن هر هفته به واتیکان منتقل می‌شده، و بعد از گذشتن از خیابان باریک و سنگ فرش شده‌ای وارد میدان تروی می‌‌شوید و صحنه‌ای زیبا و چشم‌نواز از چشمه عشاق را در برابر خود میبینید"

 ما هم به رسم این قانون نانوشته سکه ای انداختیم تا دوباره به این شهرزیبا بازگردیم.

F33B1697-1D19-46EE-9689-5C549273BE53.jpeg
فواره تروی یا چشمه ی عشاق

درحالی که کنار فواره وقت میگذراندیم هم توری ها را دیدیم که با آقا احسان در حال بازدید بودند .ما با آنها همراه نشده بودیم که برنامه خودمان را داشته باشیم ولی حالا بدمان نمی آمد که ادامه مسیر را با دوستانمان طی کنیم.پس همگی با هم مشغول پیاده روی در کوچه های زیبای اطراف فواره شدیم و مقصدمان معبد پانتئون بود.یکی از جالب ترین صحنه هایی که دیدیم بساط های فراووان فال تاروت و کف ببنی بود که هر چند متر در کوچه های رم دیده می شد .

9AFD36F1-697A-4232-BD05-9896461216FA.jpeg
بساط فال تاروت و کف بینی در رم
21923F0C-FC51-4A9B-97CB-E15B057901D4.jpeg
کافه های دنج در کوچه های رم

بیست دقیقه ای راه رفتیم و از دیدن جزییات لذت بردیم تا به میدان کوچکی که معبد در آن قرار داشت رسیدیم.پانتئون هم بسیار باشکوه بود. "حتی امروز با اینکه ۲۰۰۰ سال از ساخت معبد پانتئون ایتالیا می‌گذرد، شکوه این بنا به طرز عجیبی تعجب بازدیدکنندگان را بر خواهد انگیخت. طراحی فوق‌العاده، شکوه و جلال، هماهنگی و تناسب این سازه عظیم، همگی یادآور معماری پر عظمت و خیره کننده امپراطوری روم هستند. زمانی که میکل آنژ برای اولین بار پانتئون را دید، اذعان داشت که این کار بیشتر شبیه به کار فرشتگان است تا اثری از آدمیزاد.واژه پانتئون یک صفت یونانی به معنی «به احترام تمام خدایان» است.

در واقع پانتئون اولین بار به عنوان معبدی برای تمام خدایان ساخته شد.این سازه بهترین یادمان روم باستان از نظر سلامت به شمار می‌رود. اینکه چطور پانتئون توانست از حمله بربرها جان سالم به در ببرد خود یک راز است. زیرا تمام یادمان‌های رومی در طی این حملات ویران شدند. این بنا را در سال ۶۰۹ میلادی به کلیسا تبدیل کردند و مصالحی که در آن به کار رفته هنوز هم کاملاً شناخته شده نیست. گفته می‌شود این مصالح بسیار شبیه به بتن روزگار مدرن است! دلیل هر چه که باشد، پانتئون تنها سازه‌ای با این قدمت و اندازه به شمار می‌رود که کاملاً توانسته از آسیب‌ها در امان بماند و شکوه و زیبایی خود را حفظ کند"

11B0635A-6E49-41C8-A89B-FE370D124AC8.jpeg
معبد پانتئون

بعد از بازدید و عکاسی از این معبد زیبا، بقیه تصمیم گرفتند به هتل برگردند و عده ای هم برای شام راهی شدند.ما از قبل یک رستوران درنظر داشتیم که همان نزدیکی بود و اتفاقا من نامش را از یکی از سفرنامه های دوستان خوب لست سکندی برداشته بودم .رستوران کوچکی به نام Pane a salame که ساندویچ های سرد و مزه های خوبی داشت.ساعت نزدیک به 22 بود و طبق اطلاعات گوگل مپ در ساعت 22 این رستوران تعطیل میشد.با قدمهای تند خودمان را رساندیم و ساعت 21:55 رسیدیم.اما متاسفانه گفتند سفارش نمیگیرند .

آن قدر خسته شده بودیم که تصمیم گرفتیم اصلا شام نخوریم و برگردیم برای استراحت و خواب.برای فردا حسابی انرژیمان را لازم داشتیم. موقع برگشت به هتل صحنه جالبی دیدیم.چند نفر با اسب درحال تردد بودند و نفهمیدیم پلیس بودند یا کار دیگری داشتند.ولی برایمان جالب بود. با تاکسی به هتل برگشتیم و بیهوش شدیم.

روز دهم

امروز روز سفر به ونیز است.از قبل با تور هماهنگ کردیم و برای همه بلیط قطار از رم به ونیز و برگشت را تهیه کرده بودند .خیلی خیلی هیجان داشتم .بعد از صرف صبحانه همگی به اتفاق ، به ایستگاه قطار رم که با هتل ما 5 دقیقه فاصله داشت رفتیم.راس ساعت 8:30 قطار به مقصد ونیز حرکت کرد.مسیری که طی کردیم بسیار زیبا بود و چندین ایستگاه برای توقف داشت.بعد از سه ساعت به ونیز رسیدیم و از همان ابتدا هنوز از قطار ییاده نشده با دیدن این شهر روی آب از ذوق در پوستم نمیگنجیدم.من به ونیز آمده بودم! چه رویایی!

از ایستگاه که بیرون آمدیم قشنگی های ونیز شروع به دل بردن کرد.هوای صاف و آفتاب درخشان ، حال خوب آدمها، شهری روی آب که همین نزدیکی به دریا و آب به نظر من روحیه خاصی به آدمهای اینجور مناطق می دهد و اینجور جاها انرژی خیلی خیلی بهتری دارند.حداقل برای من. من همین اول ، آخر قصه ی ونیز را میگویم: ونیز بسیار بسیار بسیاررویایی و زیباست. اگر عمری باشد من روزی حتما به این شهر برخواهم گشت تا یک شب را در آن بگذرانم.

وقتی به ونیز رسیدیم از روبروی ایستگاه به گروه های چند نفره تقسیم و هر شش نفرمان سوار بر یک قایق شدیم تا به سمت میدان سن مارکو برویم و از آنجا گشت را آغاز کنیم. قایق که به راه افتاد و نسیم خنک دریا به صورتمان خورد زنده شدیم.با اشتیاق به ساختمان ها و اطراف نگاه میکردم.باورنکردنی بود که این خانه ها روی آب هستند.نمیتوانم بگویم چقدر دوست داشتم ببینم داخل خانه ها چه شکلی است.

8CAF625D-4666-4D66-BEE5-F639AC988EDA.jpeg
ونیز رویایی

چند دقیقه بعد رسیدیم و از قایق ها پیاده شدیم و با سه دقیقه پیاده روی خودمان را به میدان معروف سن مارکو رساندیم. "این میدان یکی از زیباترین میدان های جهان و مطمئنا یکی از مهمترین جاذبه های ونیز است؛ جایی که از سه طرف با ساختمان های جذاب احاطه شده و در بخش دیگر هم کلیسای جامع زیبای شهر را در خود جای داده است."

اگر حتی فقط اطراف همین میدان هم پرسه بزنید کلی از جاذبه های ونیز را می توانید ببینید.تعداد زیادی کبوتر در این میدان هست که لیدرمان به ما گفت غذا دادن به این کبوترها جریمه سنگینی دارد.سیل جمعیت توریست در این میدان قابل مشاهده بود.قرار شد اول ناهار بخوریم و یک ساعت بعد در جای مشخصی از میدان همگی جمع شویم و ونیزگردی را آغاز کنیم.اطراف سن مارکو پر از رستوران بود و همه هم شلوغ بودند.یکی را انتخاب کردیم و با سفارش پیتزا و پاستا ناهار خوشمزه مان را خوردیم و کمی هم از خنکی رستوران استفاده کردیم و دوباره به سن مارکو برگشتیم.راستی یادم رفت بگویم که یک کلاه از مغازه ی کوچکی در رم خریدم و همراه با خودم به ونیز بردم تا کمی از شدت اشعه های سوزان آفتاب در امان باشم.

BEF43365-CA98-43D9-8DF7-EDE4C06D5A89.jpeg
 پیتزای اصل ایتالیایی!

راس ساعت 14 کل گروه جمع شدند و حرکت کردیم.از کوچه های خیلی باریک  و از روی پل هایی که شبیه به قصه ها بود گذشتیم.تک تک خانه ها زیبا بودند .رازی در ونیز هست که حسش میکنی.در ونیز در ودیوار رازآلود و باشکوه است  .بعدها نوشته ای درباره ی ونیز خواندم که میگفت: "در ونیز محال است سرت را بچرخانی و یک تصویر باشکوه نبینی ." این جمله کاملا درست بود.ونیز همچین جایی است.

از کوچه ها میگذشتیم و مغازه های کوچک با ویترین هایی منحصر به فرد را تماشا میکردیم.فروشگاه هایی که پاستای دست ساز میفروختند، ظروف شیشه ای معروف مورانو و عروسک فروشی های جذاب!پینوکیو هم زیاد دیدیم پشت این ویترین ها.هم چنین ماسک های معروف ونیزی که در اندازه های مختلف و قیمت های مختلف موجود هستند و قدمتشان به قرن سیزدهم می رسد.بیشتر مغازه ها این ماسک ها را میفروختند .

 

5C675B7F-F68E-4D5E-9C11-E96D7A6024E8.jpeg
جذاب ترین کوچه های دنیا در ونیز
B864FCC9-9D73-438B-8D5C-74F0937E5C8D.jpeg
پینوکیو و ماسک ونیزی
CF054C02-A8E3-42AC-86F2-6ADFA42EA761.jpeg
نوشته ای روی یک دیوار در ونیز
D04B0BD6-6ABE-4A1B-A43D-76362D0CB4A6.jpeg
کوچه های باریک ونیز

یک ساعتی راه رفتیم و لذت بردیم و بعد به سمت کانال بزرگ برگشتیم تا گوندولا سواری را تجربه کنیم. "گوندولا نوعی  قایق پاروئی باریک و دراز است که بیشتر در ونیز استفاده می شود.گوندولاها سده‌های پیاپی وسیله اصلی ترابری در ونیز بوده‌اند و امروزه نیز نقش مهمی در جابجایی مردم و کالاها در آبراهه‌های ونیز دارند. گوندولا توسط یک پاروزن به نام گوندولیر (گوندولاران) حرکت می‌کند. گوندولاران رو به سوی ته قایق ایستاده و یک پاروی  تکی را درون آب فشار می‌دهد تا گوندولا به حرکت درآید."

من شنیده ام که گوندولارانی نسل به نسل منتقل می شود و از پدر به پسر می رسد. “گوندولا از سوی یک قایق‌ران با یک پاروی چوبی در سراسر کانال‌های ونیز هدایت می‌شود. آن‌ها گاهی در حین قایق‌سواری، شروع به خواندن آوازهای ایتالیایی می‌کنند. موضوع شگفت‌انگیز این است که قایق‌رانی در ونیز یک حرفه‌ی چند صدساله است و شغلی مهم محسوب می‌شود. قایق‌رانان نیازمند گذراندن چندین سال دوره‌ی کارآموزی هستند و آزمون‌هایی در ارتباط با هنر، تاریخ، قایق‌رانی و زبان‌شناسی را پشت سر می‌گذارند. آن‌ها نیازمند دانستن ۳ زبان هستند تا بتوانند مجوز قایق‌رانی بگیرند.

قایق‌رانی که گوندولای شما را هدایت می‌کند، احتمالاً شلواری مشکی، پیراهنی راه‌راه و کفش‌های مشکی و نوک‌تیز پوشیده است. او در لبه‌ی قایق می‌ایستد و قایق را با یک پارو هدایت می‌کند. قایق‌رانان گوندولا هر چند وقت یک‌بار و برای هشدار به همکاران خود در کانال، با صدای بلند فریاد می‌زنند:  OY اوی"  آقا احسان از قبل صحبت کرده بود و توافق کرده بودیم هر چهارنفردر یک قایق به مدت 20 دقیقه گوندولاسواری مبلغ 100 یورو پرداخت کنند.

معمولا دو نفر 80 یورو برای این مدت می پردازند و با اینکه ظرفیت قایق ها بیشتر است ولی همان دو نفر را سوار میکنند.ولی احسان توانست مذاکره موفقی داشته باشد  و حدود 8 گوندولا برای کل گروه گرفت و همه با هم در گروه های چهارتایی سوار شدیم . تجربه ی گوندولاسواری واقعا فوق العاده بود و حتما باید امتحانش کنید.وقتی سوار این وسیله میشید تازه میفهمید راندنش چقدر سخت هست و چه مهارتی لازمه برای کنترلش.

گوندولاران ها بازوهای ورزیده ای دارند و از کنار هم زیر پل ها و در تنگ ترین کانال ها با فاصله ی میلیمتری بدون اینکه برخوردی داشته باشن رد میشن.برای اینکه جابجا بشید باید حتما اجازه بگیرید چون تعادل بحث بسیار مهمی هست و مثلا ما چهار نفر را با توجه به وزنمان در جاهایی که صلاح میدانست نشاند و وسط راه توانستم از گوندولاران عزیز اجازه بگیرم تا بروم و نوک قایق بنشینم و چند عکس بی نظیر بگیرم.آن 20 دقیقه خیلی خوب بود و عبور از کنار خانه ها و پنجره هایشان و رد شدن از زیر پل ها و درون کانال ها حس خوبی داشت .

 

DDAA42FC-573D-458E-9086-220DA860AD8C.jpeg
گوندولا سواری در ونیز
579C5393-A70A-4FD1-8B05-D0AE0C97BE5A.jpeg
گوندولا سواری در ونیز
6ADD08D8-2BEC-4D87-BF17-8F11D048AC77.jpeg
گوندولاران حرفه ای ما

بعد از تمام شدن این برنامه پیاده به سمت ایستگاه قطار برگشتیم چرا که ساعت 18 بلیط برگشت به رم داشتیم. نزدیک ایستگاه یک بستنی هم خوردیم و با خریدن دو ماسک ونیزی به عنوان یادگاری از ونیز زیبا خداحافظی کردیم.وقتی که قطار به راه افتاد ته دلم به ونیز قول دادم که برمیگردم .امیدوارم ونیز هم خواهان برگشت ما باشد!

72CE6A40-F828-4204-87EC-EF486DDBD2C9.jpeg
خداحافظی با طعم بستنی !

در مورد قطار بگویم که ما در قسمت بیزینس کلاس بلیط داشتیم و فرقش هم با اکونومی این بود که پذیرایی مختصری داشت.شامل نوشیدنی و کیک و بیسکوییت. صندلی ها خیلی راحت و پهن هستند و اصلا اذیت نمی شوید.مناظر قشنگی را هم در این مسیر میبینید که به تجربه اش می ارزد.موقع برگشت نم نم بارانی هم زد و زیبایی های این سفر کوتاه را تکمیل کرد.سه ساعت فاصله ونیز تا رم را به گپ زدن با همسفرانمان در مورد فیلم ها و سریال های مورد علاقه مان گذراندیم.

آن شب ،شب آخر در رم بود و حدود ساعت 21:30 به هتل رسیدیم.برای خوردن شام با عده ای از دوستان همسفر و آقا احسان به رستورانی ایتالیایی نزدیک هتل رفتیم و شام آخر سفر را با یادآوری خاطرات ده روز گذشته و تشکر از لیدر خوبمان به خاطر همراهی و برنامه ریزی های عالی اش به پایان رساندیم. موقع برگشت به هتل احسان برای لحظاتی از ما جدا شد و بعد از چند دقیقه با یک اسکوتر جلوی ما ظاهر شد! این اسکوترها در سرتاسر خیابان ها وجود داشتند و برای استفاده ی افراد بودند و با داشتن کارت اعتباری میتوانستی سوارشان بشوی و هرجا کارت تمام شد اسکوتر را رها کنی.خیلی دوست داشتم امتحان کنم ولی کارت اعتباری نداشتیم.

احسان که علاقه ی ما را دیده بود شب آخر با کارتش برایمان اسکوتر گرفته بود و هرکداممان دو سه دقیقه سوار شدیم و چرخی زدیم و برگشتیم .حسابی از احسان تشکر کردیم و این کارش خوشحالمان کرد. بعد از بازگشت به اتاق ،چمدانها را بستیم و خوابیدیم تا برای فردا که روز بازگشت بود و حسابی قرار بود خسته بشویم آماده باشیم.

روز یازدهم

صبح روز آخر سفر بعد از خوردن صبحانه اتاق ها را تحویل دادیم و قرار شد همگی راس ساعت 15 در هتل باشیم تا به سمت فرودگاه برای برگشت به ایران برویم.ما این فرصت کوتاه را در همان خیابان دل کورسو گذراندیم.و برای ناهار به همان رستورانی که شب پیش تعطیل بود برگشتیم و ساندویچ های خوشمزه مان را خوردیم .وقتی منتظر آماده شدن غذا بودیم چشمم به یک شعبه کافه قنادی “pompi” که در کنار رستوران بود افتاد.این کافه بهترین تیرامیسو را با رسپی اصلی درست میکند.رفتم و دو تا تیرامیسوی کلاسیک و موزی به عنوان دسر خریدم تا در فرودگاه بخوریم .

A46A9D4B-73CD-4A9E-AD22-0AA2FA65C0E7.jpeg
 ناهار آخر سفر در PANE E SALAM
716F2A79-0850-416B-AF5E-9EE48581DF1E.jpeg
تیرامیسوی POMPI

بعد از ناهار با تاکسی به هتل برگشتیم و بعد از جمع شدن همه افراد تور ، با اتوبوس به فرودگاه رم رفتیم. احسان گفت هرکس قصد گرفتن مالیات را دارد به بخش مربوط برود ولی یک نفر از هر خانواده باید در صف کارت پرواز باشد .ما هم که  از قبل همه فاکتورها را آماده کرده بودیم و مرتب چیده بودیم و بیشتر اقلام خریدمان هم در چمدانهای کابین گذاشته بودیم تا در صورت لزوم بتوانیم نشان بدهیم ، دوستم به قسمت تکس فری رفت و من در صف ایستادم.

نزدیکهای نوبت گرفتن کارت پرواز بودم که دیدم دوستم برگشت و با لبخند فاتحانه ای گفت 650 یورو پس گرفتم! تعریف کرد که حتی اجناس را چک هم نکردند و فقط فاکتورها را گرفتند و بعد از بررسی پول را به صورت نقدی پرداخت کردند.این 650 تا خیلی چسبید و البته بهش رحم نکردیم و  250 تای دیگر هم رویش گذاشتیم و  از فری شاپ رم خرید کردیم .درمورد فرودگاه رم بدانید که فری شاپ بی نظیری دارد و چون معاف از مالیات هم هستید اگر قصد خرید از برندهای معروف را دارید تا 20% زیر قیمت داخل شهر میتوانید خرید کنید.مثلا دوستانمان همان اجناسی که خریده بودند را زیر قیمت در فرودگاه پیدا کردند و خیلی افسوس خوردند.

با اعلام سوار شدن به هواپیما به سمت گیت های خروجی رفتیم و ابتدا به استانبول و از آنجا به تهران بازگشتیم.پرواز ما هم در رفت و هم برگشت با هواپیمایی ترکیش بود .پذیرایی بدی نداشتند و من در هر دو مسیر رم -استانبول و استانبول-تهران با دیدن فیلم وقتم را گذراندم . بهترین سوغات سفر سلامتیست و خداروشکر بدون اتفاق خاصی این سفر هم به پایان رسید و خاطرات خوبش برایمان ماند. در مورد هزینه ها کمی توضیح بدهم: در تاریخ سفر ما نرخ یورو و دلار حدود 30 هزار تومان بود.

ما تور را برای سفر به تاریخ 14 مرداد 1401 به مبلغ 2350 یورو برای هرنفر گرفتیم که این مبلغ شامل ویزا ، هتل و ترانسفرهای فرودگاهی و تورهای کامل گشت شهری و بیمه مسافرتی بود.لازم به ذکر هست که ما خیلی از آژانس و خدمات تور راضی بودیم و اگرچه آگاه بودیم این مبلغ کمی بالاست ولی ترجیح دادیم برای اولین ویزا کار را به آژانس معتمدمون بسپاریم تا ریسک ریجکت شدن رو به حداقل برسونیم.واقعا هم آب توی دلمون تکون نخورد و فقط مدارک را به آژانس دادیم و خودشون بقیه کار را جلو بردند.روز مراجعه برای انگشت نگاری هم از قسمت VIP وارد شدیم و بدون هیچ معطلی کارمون انجام شد.

بلیط رفت و برگشت با هواپیمایی ترکیش به علاوه پروازهای داخلی اروپا شامل پاریس-بارسلون و بارسلون-رم به مبلغ هر نفر 28 میلیون تومان برای تمام موارد و تور ونیز به ازای هر نفر 240 یورو پرداخت کردیم. در مورد هزینه های روزانه خیلی خیلی بستگی به خودتان دارد .ما در کل سفر تقریبا دو سه وعده فست فود خوردیم و بقیه وعده ها را دوست داشتیم رستوران های بهتر را امتحان کنیم.به طور متوسط هر وعده غذای ما 70 یورو هزینه داشت.البته که در مورد فست فود این مبلغ به حدود 40 یورو کاهش داده میشد.

بلیط دیزنی مستقیم از سایت دیزنی به مبلغ هرنفر 119 یورو برای بازدید از هردوپارک و بلیط موزه لوور هم از سایت خودش خریدیم و برای  هر نفر 17 یورو پرداخت کردیم . هزینه حمل و نقل در پاریس با مترو کاملا مقرون به صرفه است و اگر اشتباه نکنم هر سفر 2 یورو و برای استفاده به مقاصد دورتر مثل دیزنی لند از طریق RER حدود 5 یورو برای هر نفر بود. در کل سفر به اروپا از چیزی که فکر میکردم جذاب تر بود و البته آب و هوا هم خیلی خیلی روی خوب و بد بودن حس من تاثیر داره.من عاشق آفتاب و گرما هستم و از سرما فراری ام.شک ندارم اگر همین سفر در فصل زمستان انجام میشد این قدر به من خوش نمیگذشت.

در پایان ممنونم که با من همراه شدید و امیدوارم ایرادات اولین سفرنامه ی منو نادیده بگیرید و از خوندنش لذت برده باشید.سعی کردم صمیمانه و خودمونی همه چیزو تعریف کنم.به امید سفرهای هیجان انگیز برای همه ی دوستداران سفر به خصوص اعضای خوب سایت لست سکند!

خدانگهدار.

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر