برنامه روز سوم
بازدید ازواتیکان و کلیسای سن پیتر – کلیسای سانتا ماریا دگلی دی مارتیری-سردابه کاپوچین و کلیسای سن پیترو ویکولی.
روز سوم از خواب بلند شدم هوا نیمه ابری بود. وقتی سرچ کردم دیدم احتمال بارون خیلی هست . بخاطر همین هم سریع حاضر شدم یه کت هم برداشتم و چتر و کلاهم رو برداشتم چون همونطوری که گفته بودم اصلا توقع بارون و سرما رو نداشتم و لباس گرم برنداشته بودم. ولی نباید تغییرات آب و هوایی من رو از برنامه عقب مینداخت و خلاصه اول هوا نایس و باحال و خنک بود تا یادم نرفته باید حواستون باشه در ایتالیا اگه به اماکن مذهبی میرید حتما حواستون به نوع پوششتون باشه وگرنه موقع ورود حتما دچار مشکل میشین.
خلاصه رفتیم که بریم واتیکان. از دور هم واتیکان ابهت خاصی داشت واقعا یاد استان قدس رضوی افتادم. رفتیم جلوی در چترهایی که دوستان از هتل آورده بودن رو گرفتن ولی چتر های ما رو نگرفتن چون ما چترهامون تا شو بودو میتونستیم بذاریم تو کوله هامون.
خلاصه واردمیدون سن پیتر شدیم یه میدون بزرگ و بیضی شکل که وقتی وسط میدان بایستید درست دو طرف میدون با ردیفی از ستون های بلند و قطور با چشم میشد دید. روی نرده بالای ستون مجسمه 14 تا قدیس رو میدیدیم که از اثار برنینی و دستیاراش بود و یه چیز جالب یه نقطه بود که اکه روش وایمیستادیم این ستونهای دو ردیفه رو بصورت یه ردیف میدیم. که خیلی امتحان جذابی بود.
ورودی واتیکان
عکسهای 101-102 و 103 مربوط به واتیکان هست.
خلاصه وارد کلیسای سن پیتر شدیم چقدر با ابهت و با شکوه بود ولی دوغ نگم یه کم ترسناک. مخصوصا وقتی صدای پیانو و آواز کشیشها آدم رو یاد فیلمهای ترسناک مینداخت. اولین چیزی که توجه من رو جلب کرد مجسمه مریم و عیسی بود که اثر میکل آنژ بود. این مجسمه باهات حرف میزد غم از دست دادن فرزند رو میتونستی تو چهره مریم ببنیم یهو احساساتی شدم
هنگام وداع مرا سخت در آغوش بگیر
مرا برای آخرین بار ببین
من تو را سیر نگاه خواهم کرد
همچو مریم که مسیح را در pieta بر بالین دارد.
کمی جلوتر مهراب مخصوص پاپ بود که نظر ادم به خوش جلب میکرد سقف یا بهتر بگم گنبد کلیسا که کار میکل آنژ بود و خیلی کار یونیکی بود. اوج هنر رو میشد دید. توی کلیسا پر بود از اتاقهای اعتراف و کلی آدم که اومده بودن به کشیش پول بدن تا با اعتراف گناهشون بخشیده بشه. بعد میگن ما خرافاتی هستیم.
عکسهای104 تا 109 -مربوط به داخل کلیسای سن پیتر هست.
عکس شماره 110 - عکس مجسمه مریم و عیسی.
عکس 111- عکس مومیایی
عکس 112-113 و 114 -محراب سن پیتر
عکس 115 و 116 - کلیساس سن پیتر
اونقدر این مجموعه شگفت انگیز بود که یادم رفت هواکلی سرد شده و بارون هم شروع شد. حالا نبار کی ببار. خلاصه بعد از دیدن این مکان خارق العاده تصمیم گرفتیم به بالای واتیکان هم بریم.
نکته: در ایتالیا شما برای اینکه بتونی منظره شهر رو از بالا ببینید برای بالا رفتن از هر بلندی باید هزینه بدین. میخواد واتیکان باشه میخواد بام فلورانس باشه یا میخواد پشت بام کوتاه در شهر پیزا باشه که کلا 20 تا پله نداره . اصولا هم باید نفری 8 یورو بدین.
خلاصه از کلیسا اومدیم بیرون دیدیم بارون میاد چه بارونی یک شنبه هم بود پاپ داشت حرف میزد و یه جمعیت عظیمی هم داشتن تو حیاط زیر بارون به سخنرانیش گوش میکردن. سریع رفتیم که بلیط بگیریم تا شلوغتر نشده بریم بالای واتیکان تا یه مسیر با آسانسور بود از جایی به بعد باید با پله میرفتیم. اونش عیبی نداره ولی بالا رفتن از این پلهای بلند و دالونهای باریک رعب و وحشت رو بیشتر میکرد. دیگه داشت خود فیلم طالع نحس میشد. از یه جایی به بعد باید یه نفری میرفتی بالا حالا فکرکنید که یه نفر هم از روبرو بیاد چه داستانی میشه خلاصه هر جوری بود خودمون رو رسوندیم بالا. واقعا واتیکان از اون ارتفاع خیلی دیدنی بود نکته اینجا بود که از بالا شبیه یه کلید بود. از اون بالا تو اون هوا دیدن واتیکان یه صفای خاص داشت خدایی.
عکس 117 -118 و 119 -مربوط به پله های واتیکان
عکسهای 120 تا 126 - مربوط به واتیکان از بالای کلیسا
تو عکس 121 و 125 مشخص هست واتیکان از بالا شبیه کلید هست. دیدن واتیکان از اون ارتفاع با اون بارون سیل آسا الان جز یکی از بهترین خاطرات زندگیم هست خلاصه عکسها رو گرفتیم با دوستامون کلی گپ و گفت و اظهار نظر بعدش دیگه تصمیم گرفتیم برا اینکه به بقیه برنامه برسیم اونجا رو زودتر ترک کنیم.
یعنی شاید باورتون نشه با اون بارون همه تصمیم گرفتیم بریم به بقیه برنامه برسیم .
خدارو شکر همه هم مثل من لباس مناسب نداشتن حداقل من یه کلاهی داشتم، برای اینکه موهام زیر بارون فر نشه دیدین اصلا کلاه جون میدن برای فرار کردن از فر شدن مو برای کسایی که موهاشون مثل من فر هست.
عکس شماره 127- سرباز سوئیس در حال نگهبانی واتیکان
تا یادم نرفته بگم سربازان سوئیسی یکی از افتخارتشون این هست که بیان رم و در واتیکان کشیک و پاسداری بدهند.
لازم به ذکر هست برگشتنه وقتی دوستان خواستن چترها رو پس بگیرین مامورها رفته بودن و کسی جوابگو نبود به همین دلیل دوستان نتونستن چترها رو پس بگیرن از همه مهمتر کسی هم جوابگو نبود.
سریع رفتیم بلیط گرفتیم و با مترو رفتیم میدون ترمینی البته ناگفته نمونه که با توجه به تذکرهای که اقای نور اقایی داده بودن و همه هم میدونستیم باز تو مترو یک صد یورویی از یوروی دوستان رو زدن تو واگن مترو.
از ایستگاه اومدیم بیرون از شدت بارون کم شده بود ولی بازهم بارون میبارید ولی ما برامون مهم نبود. پیاده رفتیم سمت کلیسای سانتا ماریا دگلی انجلی نزدیک میدون ریپابلیکا هست و در 2 دقیقه میدون ترمینی (البته پیاده). البته این کلیسا هم زیباییهای خاص خودش رو داشت و یه چیز جالب این کلیسا این هست اگه خورشید وسط آسمون باشه یا بهتر بگم افتاب کامل باشه از دایره ای که وسط سقف شیشه ای بالای کلیسا بود روز و ماه نشون داده میشه . همونطوری که داشتیم عکس میگرفتیم من که عاشق عکاسی هستم برای گرفتن یه عکس مجبور شدم برای تنظیم زاویه عکس روی کف کلیسا بشینم تا عکس بندازم . که دیدم یهو ار کارکنان کلیسا اومد سمت من و کلی بهم غر زد و داد بیداد کرد ولی من معذرت خواهی کردم گفتم نمیدونستم ولی اون خانم دست بردار نبود. دیگه هیچی من هم سریع اومدم بیرون کلیسا البته کاری هم دیگه نداشتم چون دیدنیها رو دیده بودم و عکسهام هم گرفته بودم.
عکس شماره 128- میدان ترمینی
عکس شماره 129- میدان ریپابلیکا
عکس شماره 130 - 131 آثار دیدنی در مسیر
عکس 132 تا 135-عکسهای ورودی کلیسا
عکس 136 و 137 -نمایی از داخل کلیسا
عکس 138 -عکسی از طراحی قسمتی که اگه افتاب وسط آسمان باشد روز ماه و سال نشون داده میشه.
دیگه بارون بند اومده بود سریع رفتیم که خودمون رو به کلیسای سن پیترو وینکولی برسونیم. تو مسیر یه سری از دوستان تصمیم گرفتن از ما جداشدن و برن برای خرید. اصلا برام قابل درک نبود که دیدم مجسمه موسی رو به خرید ترجیح بدم . واقعا خرید همیشه هست ولی مگه چند بار دیگه این موقعیت پیش میومد که من بتونم مجسمه موسی رو ببینم که جز 10 اثر معروف دنیا هست و ویکی از شاهکارهای میکل آنژ هست. سریع خودمون رو به کلیسا رسوندیم این کلیسا روی تپه هست. وارد کلیسا شدیم خیلی ذوق داشتم که این شاهکار رو از نزدیک ببینم اونقدر این شاهکار فوق العاده بود که اصلا فکر میکردی یه ادم واقعی هسست روبروت. واقها چطور میشه ار یه تیکه سنگ همچین شاهکاری دربیاد.
این مجسمه رو وقتی میبینید تراشهای فوق العادش شما رو به وجد میاره یعنی رگهای دست مجسمه و هیکل متناسبش ناخوداگاه شمارو وادار به تحسین خالق این اثر میکنه . اولش پیش خودم گفتم مجسمه به این جذابی این شاخها چیه رو سر موسی بعد با توضیحات اقای نوراقایی متوجه شدم شاخ به نشونه قدرت و اقتدار هست روی سر افراد معرروف تاریخ. گویا رستم هم روی سرش شاخ داشته وکسی جر آرایشگر نمیدونسته. تازه فهمیدم تاریخ چقدر درس خوب و جذابی بوده. پس چرا بچه بودیم درس تاریخ اینقدر مارو به وجد نمیاورد.
عکس گرفته شده در مسیر
عکسی از مناطر زیبا در مسیر کلیسا پیتر وینکولی
عکس 140 و 141 -عکس از مجسمه موسی
بازدیدمون که تموم شد دیگه کلی گرسنه بودیم واقعا دلمون میخواست بعد یه روز مفید یه جای باحال بشینیم غذا بخوریم. بخاطر همین تصمیم گرفتیم بریم رستوران Oppio. این رستوران خیلی رستوران جذابی بود چون اگه یادتون باشه بالا هم گفته بودم روبروی کولوسئوم یه چندتا رستوران بالا هست که میتونید بشینید و ویوی کولوسئوم هم داشته باشین. این رستوران یکی از اونها بود.
رستوران با کلی غذای خوشمزه. مهمترین ویژگی دکوراسیون و کیفیت خوب غذاش بود از همه مهمتر اینکه اگه تو تراسش بشینی یه ویوی خیلی دل انگیز از کولوسئوم میتونید روبروتون داشته باشین. این یکی از خاطره های خوب رستورانی من تو رم بود واقعا. یادم رفت بگم من یه لازانیا خوردم که شد 12 یورو و خیلی هم خوشمزه بود. واقعا از استیک شب قبل خیلی خیلی بهتر بود.
نمای بیرونی رستوران (عکس از اینترنت)
عکیس از محوطه بیرون و کولوسئوم (عکس از اینترنت)
عکس از لازانیای خوشمزه من
آب نمایی که اثر باربرینی هست (در میدان بابرینی)
وقتی غذامون خوردیم و یه کم استرحت کردیم. اقای نوراقایی بهمون پیشنهاد دادن بریم موزه کاپوچین رو ببینیم.
به قول اقای نور آقایی که یه جمله ای گفتن من ملکه ذهنم شد بعد مرگ فرصت کافی برا خواب داریم. بهتر تو سفر فقط استفاده کنیم. خلاصه رفتیم سمت کولوسئوم دوباره مترو سوار شدیم و رفتین میدون باربرینی اونجا هم یه آب نما که اثر باربرینی بود رو دیدیم.
وقتی وارد موزه شدیم اصلا خود موزه که خیلی خوفناک بود و بعد پایین موزه یه سردابه بود که بهش میگن سردابه کاپوچین، بهتون پیشنهاد میدم اگه اهل فیلم ترسناک و هیجانی هستین یه سری به این سردابه مخوف بزنین که محل نگهداری استخوانها و جمجمه مردها هست. اگه درست یادم مونده باشه نزدیک 4000 تا از جمجمه راهبه ها اونجا نگهداری میشه . تو این سردابه سقفش با استخوان مرده ها تزیین شده و همینطور جسدهای رو میبینید که در حال تجزیه هستن. جالبیش این هست تو این سردابه شما اثری از بوی تعفن رو نمیبینید و اینکه یه سری پاپها و افراد معروف مذهبی به خواست خودشون اینجا دفن میشن. ولی باید حواستون باشه تو کل مسیر اگه متوجه بشن دارین عکس میگیرین عکسهاتون میگیرن. ولی دروغ نگم من یکی دوتا عکس قایمکی گرفتم.
عکس 145 - سردابه کاپوچین
مجسمه در موزه کاپوچین
ورودی موزه شد 6 یورو چون گروه بودیم. ولی اگه انفرادی بخواهین برین میشه 8 یورو. بابت بلیط مترو هم 4 یورو هزینه کردیم.
هزینه روز سوم 30 یورو شده بود . راضی بودم از خودم.
بعد از موزه پیاده برگشتیم هتل چون مسیری نبود و اینکه تازه داشتیم به تپه نوردی عادت میکردیم.
عکس 150 و 151 -مسیر برگشت به هتل
وقتی رسیدم . خیلی خسته بودم رفتم که یه کم استراحت کنم و وسایل هامو جمع کنم چون فردا باید میرفتیم سمت فلورانس. حرکت ساعت 9 صبح بود.
وقتی از خواب بلند شدم تصمیم گرفتم یه چایی درست کنم که بخورم. یهو دیدم دوستم کیک تولد و برداشته داره با چایی میخوره وقتی چشمهای از حدقه زده من و دید. گفت چیکار کنم گشنم بود. بهش گفتم حداقل میذاشتی تو هتل من شمع رو کیک میذاشتم فوت کنم که ارزو به دل نمونم. یهو هرجفتمون زدیم زیر خنده. این بود پایان داستان تولد و تولد بازی من.
یه کم استراحت کردم و وسایل هم جمع کردم. بعد تصمیم گرفتم آخرین بار برم یه گشتی تو شهر بزنم با شهر خداحافظی کنم.
عکسهای فوق که توضیحات داده شده - نمایی از دیدنیهای رم در شب
روز چهارم: فلورانس
دوشنبه ساعت 7 از خواب بلند شدم سریع رفتم صبحانه خوردم واقعا صبحونه هتل رو دوست داشتم. هرچند تو اروپا خبری از املت و صبحونه شاهانه نیست ولی بهتر از صبحونه های هتل حیات تو پاریس بود. البته باید بگم تو سالن صبحانه برا خودم دو تاساندویچ کلاب درست کردم و دوتا هم شیرینی برداشتم. چون تصمیم داشتم اون روز فقط برای شام و ژلاتو هزینه کنم..
ساعت 9 با رم دوست داشتنی رسما خداحافظی کردیم رفتیم به سمت فلورانس.شهری که میگن دیدنیهاش تمومی نداره. شهر دانته و ژلاتو و پیتزا و داود.
ساعت 9 راه افتادیم دیگه تو کل راه دوستان بصورت کامل خودشون معرفی کردن. کلی باهم گپ زدیم کلی از اطلاعات اقای نور اقایی استفاده کردیم. چون مدت زمان کمی داشتیم وقتی برای جاهای دیدنی میرفتیم. ایشون وقتی توضیحات میدادن یه توضیحات تکمیلی رو میگفتن یادآوری کنید من بگم و بالاخره یک سری توضیحات تکمیلی رو ما تو اتوبوس گرفتیم. فکر کنم 4 ساعت تو راه بودیم دوجا هم ایستادیم.
هوا بارونی نبود. هرچند تو weather بارونی زده بود. خلاصه اینجا رو شانس آوردیم. بالاخره نزدیکهای ساعت 2 بود رسیدیم هتل. دیگه یه جا اتوبوس رد نمیشد اصلا انگار مد هست. کوچه های تنگ و باریک تو ایتالیا فکر کنم دلیلش هم این هست که دست به قسمت قدیمی شهر نمیزنن که شکل و بافت و حال و هوای قدیم شهر رو حفظ کنند. بخاطر همین چیزی رو خراب نمیکنند. دقیقا مثل ما همه باغها و درختها رو از بین میبرن که برج بسازن. بگذریم بهش هم فکر میکنم عصبی میشم.
اسم هتل ما کرنسیا فرینز بای سوفیتل بود.
هتل یکی از هتلهای 4 ستاره فوق العاده تاپ هست که در قسمت اصلی و مرکزی فلورانس قرار گرفته. حالا جلوتر بهتون توضیح میدم.
عکس شماره 155- نمایی از کلیسا دلفیورو از جلوی درب هتل
عکس 156 و 157- اتاق هتل
اگه بخوام راجع به فلورانس یه توضیحی کوتاه بدم این که این شهر، شهری هست که میکل آنژ و داوینچی و خیلی از هنرمندان و نویسندگان و مخترعان و مشاهیر در اون زاده شدن و به طبع شهر معروفی هست و دیدنیهای زیادی هم داره. یعنی یکی از بهترین تفریحات آدم تو فلورانس قدم زدن و دیدن جاهای دیدنی اون هست. و اونقدر دیدنیها و جذابیتهاش زیاد هست که شما یک هفته اونجا باشی از دیدن شهر و خسته نمیشی. البته از لحاظ تاریخی بودن و دیدنی بودن مثل اصفهان خودمون هست. شاید بخاطر همین هست که اصفهان رو خواهر خونده فلورانس اعلام کردن. به نظر من وجه اشتراکهای زیادی باهم داشتن.
خوب ما هتلمون تو بهترین جا بود این هتل نزدیک کلیسای سانتا ماریا دل فیوره بود. به قول دوستان این کلیسا تو مشتمون بود. فاصله ما تا کلیسا پیاده 3 دقیقه هم نمیشد. بخاطر همین هم اقای نور اقایی به گفته خودش نتونست مارو تو نشون دانش سوپرایز کنه.
خوب ما در ابتدا کلیسا رو از بیرون دیدیم که یکی از دیدنیهای اصلی شهر محسوب میشه و معماریش قدمت 600 ساله داره و نمای بیرونی اون با سنگ مرمر، سفید و سبز و قرمز کار شده. واقعا زیبایی خیره کننده ای داره و اطراف کلیسا هم کلی رستوران و کافه هست که میتونید اونجا بنشینید و از تماشای زیبایی خیره کننده اش در حالیکه دارین با دوستان گپ میزنید و یه چیزی میل میکنید لذت بیشتری ببرین. اگه فکر میکنید من این رو تجربه داشتم باید بگم بله با اینکه مدت زمان ما در فلورانس خیلی محدود بود ولی من از فرصت استفاده کردم تو مدتی که دوستان هتل بودند و قرار بود به ما ملحق بشن. این لذت رو تجربه کنم.
عکس شماره 159-عکس از کافه
عکس شماره 160 و 161 -هنر عکاسی
عکس 162 تا 169 -مربوط به کلیسا دل فیوره فلورانسو کلیسای مجاور هست.
یه کم جلوتر به میدون سینیوریا رسیدیم که میدون خیلی قشنگی هست و بیشتر جاذبه دیدنی این شهر هم تو این قسمت هست. مثل کاخ بزرگ وکیو که شما به محض ورود به میدون این کاخ رو میبینید و در حال حاضر هم بعنوان سالن و موزه شهر محسوب میشه و در ورودی این کاخ هم میتونید کپی مجسمه داوود رو ببیند که میگن جز 10 مرد خوشتیپ سال انتخاب شده ار لحاظ زیبایی، ولی راستش رو بخواین یادم رفته چه سالی. داخل کاخ نرفتیم چون شلوغ بود ترجیح دادیم از نمای بیرون فقط ببینیم.
عکس 170- نمایی از کوچه زیبا درمسیر به میدان سینیوریا
عکس شماره 171-میدان سینیوریا
عکس شماره 172-عکس مجسمه کپی داوود
عکس شماره 173-نمایی دیگر از میدان
عکس شماره 174- نمایی از ساختمان یک کلیسا در فلورانس
روبرومون گالری اوفتزی بود که واقعا اون هم شاهکاری بود برای خودش و یکی از بهترین موزهای جهان به حساب میاد. و مجسمه ادم معروفی مثل گالیله وبقیه مشاهیر. شما میتونید تو این مجموعه آثار معرف داوینچی و میکل آنژ رو ببینید و هر کدوم برا خودشون یه شاهکار هست و شما با دیدن اون شاهکارها نا خوداگاه به هنر علاقه مند میشین. تو مسیر ما کلی نقاش هم بودن در حال نقاشی. واقعا چقدر این شهر جذاب بود. یه کم جلوتر به رودخونه آرنو رسیدیم واقعا دیدن غروب در کنار این رودخونه یه صفای خاصی داشت. یاد زاینده رود افتادم یه لحظه.
عکس شماره 176- گالری اوفتزی
عکس177تا 183-مشاهیر معروف در اطراف گالری اوفتزی
عکس 184-نمایی دیگر گالری اوفتزی
عکس 185-آخر گالری اوفتزی و مشاهیر
عکس 186-هنرمایی دوستان بین راه
عکس187--هنرنمایی دوستان
عکس 188- عکس جامانده از گالری اوفتزی
توجه کردین وجود یه رود خونه باحال وسط شهر به شهر چه زیبایی و حال و هوای خاصی میده. یه کم کنار رودخونه وایستادیم و از منظره افتاب که رو به غروب کردن بود لذت بردیم.
بله حدستون درسته. کلی عکس هنری باحال و سلفی هم گرفتیم. آدم اصلا تو این شهر زمان رو گم میکنه. درست سمت راست ما پل پونته وچیو بود که از قدیمی ترین و معروفترین پلهای فلورانس محسوب میشه .
دروغ نگم قدم زدن روی این برای خانمها خیلی جذاب هست. بخاطر طلافروشیهای که در دوطرفش دیده میشه. فکرکنید طلا فروشی اون هم طلاهای ایتالیایی. فقط یه خانم میتونه لذت دیدن اون طلا فروشیها رو درک کنه . البته چون ماهدفمون خرید نبود، مدیونین اکه فکر کنین بحث قیمتی باشه چون فرصت کم بود ما هم تصمیم گرفتیم روی پل به جای اینکه وقتمون تو طلا فروشیها تلف کنیم، بعلت ضیق وقت تو منظره باحالی که انعکاس نور خورشید تو رودخانه انداخته بود عکس بگیریم و از فضا لذت ببریم .
عکس 189 و190- نمایی از پل پنته ویچو
عکس 191- رودخانه آرنو
عکس 192-طلافروشیهای دوطرف پل در شب
عکس 193 و 194-طلافروشیها
عکس 195- عکس پینوکیو فروشی
بعد خودمون رو به اون طرف پل رسوندیم و به پیشنهاد استاد رفتیم سمت عطر فروشی لورنزو. حالا این آقا لورنزو فقط عطرهای دست ساز داشت.
کلا این اقا برای هر شخصی با توجه به شخصیت یا علایقش عطر درست میکنه و خیلی از آدمهای معروف هم میرن پیشش تا براشون با توجه به سلایقشون عطر خاص خودشون رو بسازه. جالب هست عطر معروفش هم نیشابور بود. یعنی اینقدر که شهر نیشابور برای این آقا جالب بوده و اهمیت داشته یه عطر به اسمش درست کرده بود. واقعا اینجا باید افسوس بخورم یا نه چون آثار و شهرهای باستانی ما اونقدر که برای خارجیها مهم هست برای ما مهم نیست. بازهم بگذریم.
دیدن این عطر فروشی خالی از لطف که نبود خیلی هم برامون جذاب بود خیلی از دوستان هم یه عطری برا خودشون گرفتن ولی من ترجیح دادم از فری شاپ بعنوان کادو تولد عطر مورد علاقه خودمو بگیرم و البته خانمها شاید حدس بزنن من چه عطری رو میگم.
وقتی کارمون اونجا تموم شد تصمیم گرفتیم بریم به سمت باغ بابولی ولی و متاسفانه چون تایمش گذشته بود نتونستیم بریم اما اقای نوراقایی گفتن بجاش میریم بام فلورانس.
عکس 197 و 198 - عطرفروشی لورنزو
عکس 199 تا 201- نمایی از فلورانس که بام فلورانس هم بهش میگن.
خلاصه دوباره مسیر و برگشتیم و خومون رو به یه بستنی مهمون کردیم واقعا فلورانس باشی و بستنی نخوری ؟؟؟ اصلا فکرش هم نکنید .
شاید فکر کنید برای ناهار چیکار کردم. بهتره بگم کاری نکردم ساندویچی رو که درست کرده بودم رو خوردم .
وقتی بستنی رو خوردیم تصمیم گرفتیم بریم بلیط بگیریم و بریم کلیسا رو ببینیم چون غروب فلورانس دیدن روی گنبد کلیسا و از بالای کلیسا خیلی دیدنی هست.
عکس 202- عکس بستنی معروف فلورانس
برای دیدن مجموعه کلیسا و بالارفتن از کلیسا نفری 18 یورو دادیم ناگفته نمونه 600 تا پله رو باید پیاده میرفتیم.
پله های بلند و راهروهای تنگ ولی ارزشش رو داشت چون با دوستان بودیم تو راه کلی با هم خندیدیم و حرف زدیم تا رسیدیم بالای کلیسا واقعا خوشحال بودیم از انتخابمون البته ناگفته نمونه کلی هم تو صف وایستادیم تا نوبتمون بشه .
ولی از اینکه این پله رو اومده بودیم بالا برای دیدن یکی از بینظیر ترین مناظر خیلی همه راضی بودیم.
وقتی اومدیم پایین داخل کلیسا رو هم دیدیم. دروغ نگم کلیسا داخلش خیلی قشنگ بود ولی اونقدر کلیسا دیده بودیم که دیگه برا من عادی شده بود و نمای بیرونی کلیسا ها بیشتر برام جذاب بود. شاید علتش این بود که من دانش و درکش رو نداشتم. چون به نظرم همشون یه مهراب داشتن با مجسمه مریم و موسی و چندتا اتاق اعتراف که همیشه هم پر بود.
عکس 203- راهروی کلیسا در مسیر رفت
عکس 204 تا 207-نمایی از فلورانس از بالای کلیسا
-با توجه به وقت کم ترجیح میدادیم خونه دانته رو ببینیم یا ساختمون شهرداری. همون جایی که از پله هاش داوینچی و میکل آنژ بالا و پایین میرفتن یا بریم خونه دانته رو ببینیم همون جایی که دانته تو یه نگاه عاشق زن مورد علاقش میشه . که همین هم شد . شروع کردیم به قدم زدن تو کوچه پس کوچه ها از جلو در خونه دانته رد شدیم حسابی هنگام پیاده روی هممون رو چنان انرژی شهر گرفته بود که دوستان یادشون رفته بود جز صبحونه و یه بستنی هنوز ناهار هم نخوردن خدایی اونقدر اقای نور اقایی خوب و با احساس توضیح میدادن که هممون غرق توضیحات ایشون و انرژی خوب شهر شدیم .
بعد یه نگاهی به ساعت کردیم ساعت 10 شب بود .
عکس 208-نمایی از مجسمه و رود
عکس 209-نمایی از فلورانس
عکس210-وصل شدن دو ساختمان
عکس 211 و212 -خانه دانته
عکس 213- زنگ خانه
عکس 214- عکس دانته روبروی موزه دانته
عکس 215- موزه دانته
عکس 217- نمایی از فلورانس
عکس 217- مجسمه زیبا در ورودی یک ساختمان
عکس 218- ورودی کلیسا
خلاصه تصمیم گرفتیم بریم بشینیم یه جا شام بخوریم البته یادم رفت بگم آقای نور آقایی در بدو ورود به ما گفتن یه سورپرایز برامون دارن. که اونهم براتون میگم .
بعد رفتیم سمت کلیسای سانتا کروچه. جایی که مشاهیر و ادمهای مهم فلورانس اونجا دفن شدن. مثل گالیه و میکل انژ و دانته. ولی شب بود ما هم فقط ار بیرون دیدمش اکه وقت بود دلم میخواست برم مقبره هاشون رو ببینم. تو این سفر تازه با میکل آنژ دوست شده بودیم.
خلاصه تو یکی از رستورانهای دور کلیسا نشستیم تا شام بخوریم وقتی نشستیم تاره فهمیدم که چقدر گشنم هست. اسم رستوران واقعا یادم نیست ولی ما بیرون نشستیم و من هم یه پیتزا گرفتم چون تو فلورانس پیتزاهاشون معروف هست. ولی یه سری از دوستان استیک گرفتن با اینکه تجربه رم رو داشتن توجهی نکردن و تازه سفارش پخت مدیوم رو دادن. باورتون نمیشه گوشت خام بود تا منظره رو دیدن گفتن نه همون پخت well down میخوان دیگه کلی خندیدم.
عکس 219 و 220 -فلورانس
عکس 221- کلیسلی سانتاکروچه
عکس 222- استیک به ظاهر با پخت مدیوم
واقعا سفرهای دست جمعی خیلی کیفش بیشتر هست. مخصوصا اگه همسفرهات هم پایه و خوش اخلاق باشن . خلاصه دیگه ساعت طرفهای 12 شب بود که ماهمه منتظرسورپرایز .
یهو دیدیم یه اقای ایتالیایی خوشتیپ وطرفهای 50 ساله دارن میان سمت ما. بعد که آقای نور آقایی توضیح دادن فهمیدیم ایشون یه نویسنده معروف هستن و اسم کتابشون هم در جستجوی حسن هست. بلی درست حدس زدین اون اقا اسمشون ترنس وارد هست.
خیلی از دوستان میشناختنشون حتی یکی از دوستان که آمار این سوپر پرایز رو داشت رفته بود و کتابش رو خریده بود تا ایشون امضا کنن.
داستان جالب زندگی اون آقا از این قرار بود که یه زمانی تو ایران بخاطر ماموریت پدرش تو ایران زندگی میکردن و سرایدار اونها مردی بوده به اسم حسن. تو این مدتی برا اونها کار میکرده خیلی بهشون وفادار بوده و براشون شاهنامه و هزار و یک وشب رو میخونده و کلی اونها رو با اداب و رسوم ایرانیها آشنا کرده وقتی اینها برمیگردن به کشورشون. بعد تصمیم میگیرن که این حسن آقا رو پیدا کنند و این اتفاق هم میفته و بعد ترنس تصمیم میگیره یه کتاب بنویسه با عنوان در جستجوی حسن.
واقعا چه سورپرایزی واقعا چقدر هممون خوشحال بودیم که به واسطه استاد ایشون رو دیدیم و باهاشون آشنا شدیم و این اقا از دوستان آقای نورآقایی بودن. وقتی آقای نور آقایی باهاشون تماس گرفته بودن تازه از سفر اومده بودن. ولی یه راست اومدن پیش ما واقعا خیلی این اتفاق برای همه جذاب بود. خلاصه اون دوستانی که در جریان بودن کتاب رو گرفته بودن و امضا ایشون هم تو کتابشون دارن. ولی بودن دوستانی که کتاب رو نخریدن ولی ازشون خواستن رو پیرهنشون امضا کنند مثل ایشون.
عکس 223- عکس از ترنس وارد و همسفری که به جای کتاب بلوزش رو امضا کرد
فلورانس خاصیتش این هست که اصلا دلت نمیخواد بخوابی مثل ما. مخصوصا وقتی بدونی فرداش صبح زود باید ترکش کنی. به پیشنهاد آقای نورآقایی رفتیم به سمت بام فلورانس تا یه بار دیگه از اون مسیر های دوست داشتنی رد بشیم و در شب هم ببینیم. گالری اوفتزی تو شب صدای شنیدن موسیقی که دوستان میزدن فضای روحانی به ادمها و فضا میداد و پل پونته چیو.
اون شب ماه هم کامل بود واقعا اصلا با دیدن اون منظره جذابیت مسیر و پیاده روی کنار رودخونه برا همه دلنشین تر شده بود . میخواستیم یه بار دیگه شهر رو ببنیم شهری که یه قسمت دیگه از دلمون رو باید جا میداشتیم. کاش میتونستیم یک روز بیشتر اونجا باشیم. ولی نمیشد. پیش خودم گفتم عیبی نداره حتما یه روز دوباره به این شهر برمیگردم و با دل سیر تو شهر و میگردم. این شهری واقعا شبیه هیچ جایی نیست. البته چرا هست اصفهان.
خلاصه وقتی برگشتیم هتل ساعت 3 بود چون میدونستیم باید صبح راه بیفتیم چمدونهام رو باز نکردم فقط لباسها و وسایلم رو بیرون گذاشتم. تا صبح معطل نشم و بتونم به موقع حاضر بشم.
عکس 224 و 225- شبگردی در فلورانس و نمایی از بام فلورانس در شب آخر
هزینه روز چهارم 6 یورو بستنی و 18 یورو بلیط برای کلیسا و دیدن فلورانس از بالای کلیسا شام 12 یورو. کلش میشد 36 یورو.
البته تو فلورانس به دلیل اینکه جاذبه ها تقریبا نزدیک به هم هست اگه هتل در جای خوبی باشه شما میتونید همه مکانهای دیدنی رو پیاده برید و ببینید. بهتر بگم اصلا هزینه رفت و آمد نخواهید داشت. فقط باید یک کفش راحتی خوب داشته باشین.