ایتالیا، موزه ای که شهر و شهری که عشق شد.

4.4
از 36 رای
تورهای ایرانگردی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
اعجازهای کشف‌ نشده‌ی کشور چکمه‌ای را بشناسید! +تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
30 شهریور 1398 09:00
40
14.7K

 

bn145.gif


واقعا  به توصیف کشیدن این سرزمین گلادیتورها ،دانته ،میکل آنژو داوینچی و گالیله و بقیه هنرمندان که الان حضور ذهن ندارم. در قالب نوشتن چند سطر نمیگنجه. یادم اون روزی که ویزام اومد وقتی به  دوستام گفتم ویزا ایتالیا رو گرفتم، همشون متفق القول گفتن واقعا اون تصوری که از رم داری درست نیست ما که خیلی دوست نداشتیم . کاش میرفتی اسپانیا. ولی من چون معتقدم هرجایی ارزش یک  باررفتن داره توجهی نکردم تا روزی که رفتم با این موزه روباز  از نزدیک ملاقات کردم.

اگه هدفتون از سفر ذهنیت ترکیه و بلغارستان یا تایلند  هست باید بگم صرف نظر کنید.

چون رم دقیقا کعبه اروپاییها محسوب میشه اون هم  با کلی بنا و موزه دیدنی .فقط باید بدونین  از نظر حمل و نقل مترو  مثل  پاریس و آتن  و روزیخ  و استانبول اصلا نیست.اگه اهل پیاده روی نباشین مجبور میشین از تاکسی استفاده کنید .
داشتم میگفتم این شهر موزه روباز کلی جاهای دیدنی داره که اگه سخت گیر نباشید و اهل پیاده روی باشین روی غذا حساسیت نداشته نباشید میتونید از سفرتون کلی لذت ببرین .همینطور  هم حواستون باید به جیب‌برهایی که به آنی جیب شما رو‌خالی میکنند  باشه . درسته که شنیدیم تو استانبول و یا پاریس  جیب‌بر زیاد هست ولی در مقایسه با انجاهایی که ما شنیدیم در مقایسه با ایتالیا یه سو تفاهم کوچیک محسوب میشن .

تازه از یونان اومده بودم ولی دلم یه سفر باحال میخواست .
الان دوسالی هست سعی میکنم موقع تولدم یه جایزه به خودم بدم چون به قدر کافی با توجه به موقعیت شغلی موقعیتهای سفرم رو سوخت کرده بودم و هر سال پیش خودم میگفتم  دیر نمیشه. ولی الان دوسالی هست نظرم تغییر کرده اتفاقا خیلی  هم دیر شده . به همین دلیل تصمیم گرفتم تغییر رویه بدم یعنی تایم کاریم رو  کمتر کنم و صرفه جویی بیشتر در هزینه های اضافی روزمره داشته باشم تا بتونم به جاهایی که دوست دارم سفر کنم. اصلا اگه کاری که داریم که تایمش اونقدر زیاده که نتونی باهاش رویاهات سفر کنی اگر زندگی خودتون رو نداشته باشی کار به چه دردت میخوره. مگه ما چقدر از آینده خبر داریم که هر دفعه که میخوایم یه تصمیم و یا هدفی رو دنبال کنیم  میگن باشه برای بعد .
اونقدر سرگرم درد دل بودم یادم رفت بگم من متولد ماه خرداد هستم ‌سالهای زیادی در آژانس هواپیمایی کار کردم  و به همه  مشتریان و علاقمندان به سفر راهنمایی و مشاوره دادم جز خودم. شاید باورتون نشه بخاطر حجم بالای کار بعضی وقتها دوست داشتم جای من با مسافر عوض می‌شد یکی هم پیدا میشد تا من و راهنمایی کنه. از سفر ویزا و پرواز  وهتل گرفتن و راهنمایی درست به مسافر و در نهایت عقد قرار داد  رضایتمند کردن اون عزیزان رو فقط بلد  بودم. چون طبق اصل مارکتینگ هر مسافر راضی 5 مسافر برات میاره و هر مسافر ناراضی 10 مسافرت رو میپرونه .
اونقدر درگیر  بودم که یادم رفته بود خودم هم حق این رو دارم که دوتا سفر غیر از ترکیه و دبی که هر سال  بهم آفر داده میشد استفاده کنم.

 بهتره بگم از هزینه کردن برای سفر دلم میگرفت و رضایت داده بودم به خودم که فقط از افرهای استانبول و آنتالیا و آلانیا و کمر و و دیگر شهرهای ساحلی استفاده کنم . و اینگونه شد من موندم کلی مهر ترکیه تو پاسپورتم و افزایش نرخ ارز و پرواز و این داستان‌ها. خلاصه سرتون و درد نیارم به قول معروف میگن کوزه گر از کوزه شکسته آب میخوره.دقیقا حکایت من هست . البته وقتی  احساس زرنگی میکنی یه روز باید خسارت و تاوانش روپس بدی. .
خلاصه تغیر شغل و تغیر سبک زندگی من از طریق آشنایی با مدیر جدید و خوندن سفرنامه ها شروع شد. که شروع کردم سفر نامه خوندن و با دوستان سفرنامه نویس آشنا شدم . دروغ نگم انقلاب مهمی تو زندگیم شروع به رخ دادن بود.این که این جسارت در من ایجاد شد از هزینه کردن برای سفر ترسی نداشته باشم وبا  برنامه ریزی صحیح رویاهامو سفر کنم.
به قول یکی از دوستان برای رسیدن به آرزوهای بزرگتر باید اون رو به ارزوهای کوچیک تر تقسیم کنی. دیگه وقتش رسیده بود با خودم کنار بیام . چون اگه الان نخوام برای سفر هایی که دوست دارم هزینه کنم با این روند افزایش قیمتها و تورم شاید دیگه شانسی برامون نباشه. داشتم میگفتم از مقدمه که بگذریم دیگه تصمیم خودم و گرفته بودم که امسال هم  به خودم یه حال خوب و اساسی بدم برای تولدم.

 

انتخاب مقصد سفر، کادوی شیرین

روزهای آخر اسفند بود و من هم کلی در گیر کار. داشتم سفرنامه های ایتالیا رو میخوندم همینطوری که سفرنامه ها رو‌میخوندم خودم رو تو کوچه و خیابون‌ها و شهرهای ایتالیا تصور میکردم.
بلی تصمیم خودم گرفته بودم مقصد بعدیم ایتالیا بود. البته نه فقط رم یا میلان! هدفم 4 شهر رم، فلورانس، پیزا و ونیز بود. همینطور که داشتن تو‌جمع دوستام باهاشون گپ میزدم البته دوستانی که خودشون کثیر السفر هستن. گفتم بچه ها شماها که همه جا رو رفتین نظرتون راجع به ایتالیا چی هست، همشون گفتن ای بد نیست خیلی دزد بازار  هست؛ اون یکی میگفت خیلی گرونه. یکی میگفت اسپانیا بهتر  خلاصه هرکسی یه چیزی گفت.
ولی من فقط نظرشون و پرسیدم تصمیم خودمو گرفته بودم که دور ایتالیا رو برم. با توجه به مرخصی و توانایی مالی در تقبل هزینه های پیش روم.

خوب مقصد مشخص بود...

 

مقدمات سفر 

حالا که به اینجا رسید از من توقع نداشته باشین چون آژانسی بودم و هستم و با توجه ریجیکتهای بالای سفارتخانه ها. و آشنایی با آژانسهای همکار بعد ار این همه سال  و تایم کم خودم برم وقت سفارت بگیرم و شخصی اقدام کنم.  اصلا نمیدونم من چرا با تور سفر کردن در مقاصد اروپایی رو بیشتر میپسندم. مخصوصا اگه تور لیدرت هم حرفه ای باشه. البته این نظر من هست.

قطعا با تور رفتن یه معایبی داره و یه محاسنی. عیبش این هست که باید ضمانت برگشت بدیم. شاید تایم خرید نداشته باشی ولی امتیاز خوبش این هست کلی دوست پیدا میکنی و در طول سفر کلی بهت خوش میگذره . مخصوصا اگه همسفرات اهل دل باشن.

البته شک ندارم سفر انفرادی خیلی خوب هست و آدم مستقل بار میاد ولی هر کسی نظری داره ولی من تور گروهی رو بیشتر ترجیح میدم. .چکار کنم آژانسی هستم و دوستای آژانسی زیاد دارم و سعی میکنم از این موضوع به نفع خودم برای تور گرفتن کمک بگیرم. در  هزینه و زمان خودم  صرفه جویی کنم و هم خیالم از ویزا شدن راحت تر باشه .
وقتی داشتم قیمت تورها رو چک میکردم با توجه به خدمات و فاکتورهایی که از سفر تو ذهنم بود ‌سریع تور مورد نظر خودمو پیدا کردم. بلافاصله تماس گرفتم و تور مدنظرم رو  اکی کردم. وقت سفارت افتاد برای ۲۰ فروردین. پیش خودم گفتم وا چه زود من هنوز حاضر نیستم خلاصه شوخی شوخی تور اکی شد. 

 

تور من با پرواز ترکیش ورود به رم بود؛ ۴ روز رم، یک روز فلورانس و یه نصف روز پیزا و ۲ روز هم ونیز . کل سفر ۷ روز بود با کلیه گشتها و ترانسفرهای بین شهری و  اقامت در هتلهای ۴ ستاره و ورودی سفارت هم با آژانس بود که شد مبلغ ۱۲۰۰ یورو و 2.900.000 تومان هم پرواز تازه یه تور لیدر با تجربه باحال هم در طول سفر داشتیم که لذت سفر و دوچندان کرد با اطلاعات فوق العاده شون که جلوتر حتما بهتون میگم اون دوست عزیز کی بودن.

 

تکمیل مدارک برای ویزا

 شروع کردم به تکمیل مدارک که قطعا همه دوستان مدارک مورد نیاز شنگن رو میدونن و اطلاعات کاملش هم تو قمست مدارک لازم جهت اخذ ویزا سایت لست سکند هست. مدارک رو سریع کامل کردم.

  • فقط یه نکتهای که وجود داشت این بود چون من بهمن یونان بودم فکر کردم دیگه نیازی به عکس جدید نیست ولی اشتباه فکر می‌کردم هر چند فاصله بین ویزاهای شنگن هم کوتاه باشه شما باید عکس جدید بگیرید
  • ونکتهدیگه اینکه من عکس سه و نیم در چهار ‌ونیم گرفتم که تغییر کرده بود باید سه در چهار میگرفتم.

خلاصه چون مدارک رو خودم دقیق میدونستم سریعتر و کاملتر از چیزی که آژانس توقع داشت بردم و تحویل دادم. روز ۱۹ فروردین وقت سفارت داشتم . من باید ساعت ۹ صبح  تو دفتر CKGS در مرکز خرید گالریا در ولنجک حاضر میشدم برای انگشت‌نگاری. دروغ نگم صبح ۹ وقت داشتم  ولی تا ساعت ۱۱ و نیم بخاطر افرادی که جلوتر از من بودن کارم طول کشید. وقتی کارمندشون داشت مدارک رو چک می‌کرد یه سری مدارک رو میگفت این لازم نیست اون لازم نیست .

 

پیشنهاد:دوستان قسمت مهم داستان اینجاست، اینجا خود سفارت نیست و هرچی مدارک کاملتر باشه بهتر هست چون در نهایت این دوستان ویزا رو صادر نمیکنن و این مدارک ارجاع داده میشه به خود سفارت به همین دلیل اگه ۲ تا سند دارین کارمند میگه یکی کافیه شما بگید که بذاره و یا اگر دوتا حساب دارین با گردش خوب وقتی میگن یکی کافیه شما قبول نکنید و بذارید. گاهی اوقات هم بی دلیل بهتون استرس میدن بازم توجه نکنید چون در نهایت مدارک باید از خود سفارت تایید بشه.

خلاصه با اصرار من کارمند همه مدارک رو تحویل گرفت. خوب خدارو شکر اینجا کار راحت‌تر از سفارت یونان بود و استرس به من خیلی وارد نشد. حالا باید صبر میکردم دو هفته تا جوابم بیاد. خلاصه با اینکه میدونستم مدارکم کامل هست و ویزاهای قبلی رو هم بصورت متناوب گرفته بودم باز هم استرس داشتم.
با توجه به اوضاع ویزا دادن و ریجکتیها باز هم ته دلم نگران بودم با وجود اینکه من منتظر بودم سر ۱۴ روز جواب بیاد ۱۰ روز بعد ایمیل گرفتم که جوابم حاضر هست. نگم براتون که صبح ایمیل رو گرفتم، نفهمیدم چطور تا ساعت ۳ صبر کردم و دلم آشوب بود.

خلاصه در دفتر CKGS در مرکز خرید گالریا در ولنجک ساعت ۳ حاضر شدم .جلوی من ۴ نفر بودن که از این ۴ نفر ۳ نفر ریجکت شده بودن.

بلاخره نوبت به من رسید. خانم کارمند از من رسید رو گرفت و کارت ملیم رو نگاه کرد. نگم چقدر نگاهش سنگین بود. گفت مدارک‌تون باید چک بشه اینجا نیست باید صبر کنید.
گفتم تموم شد؛ اون طرز نگاه، این نوع صحبت یعنی سمیه ترکمان به مدارک کامل و ویزای شنگن قبلیت هم نباید مغرور میشدی و بلافاصله اقدام میکردی.


حالا از هر دو سه نفر که اومدن جلوم یه ریجکتی رو شاخش بود. دیگه نیم ساعت گذشت خانم هنوز داشت دنبال پاس من میگشت، فشارم افتاد بعد به خودم اومدم گفتم هرچی قسمت باشه عیبی نداره میرم روسیه. تو این رویا پردازیها بودم که خانم کارمند گفت ترکمان.

هول شدم بلند گفتم بله.

خانم کارمند که استایل من و دیده بود، تعجب کرده بود گفت بیاید پاسپورتتون رو بگیرید. بعد یه نگاهی بهم انداخت با غصه گفتم ریجکتم. گفت نه خانم ویزا شدی. دیگه این دفعه میخواستم از خوشحالی غش کنم.

بلند گفتم خدایی
- گفت خانم من مگه شوخی دارم.

 

خلاصه انگار برنده لاتاری شدم کلی به خودم افتخار کردم. سریع پاسپورت و گرفتم و از اونجا اومدم بیرون. حالا باید منتظر اسم هتل‌ها میموندم. 

  • هتل رم : هتل 4* Hotel NH Collection Roma Giustiniano
  • فلورانس. هتلHotel Cerretani Firenze MGalleri by Sofite 4* l
  • و ونیز هتل   4*NH VENEZIA RIO NOVO

 

یادم رفت بگم که تو این سفر آقای نورآقایی به عنوان تورلیدر ما رو همراهی کردند.

بستن بار سفر

 تو این چند هفته کلی با دوستام که تجربه سفر به ایتالیا رو داشتن صحبت کردم و کلی تو سایتها و سفرنامه سرچ کردم که اطلاعات بیشتری در مورد هزینه خورد و خوراک و ترانسفر و آب و هوا بدست بیارم. به دوستام گفتم نمیدونم لباس چی ببرم که دوستام گفتن سمیه جان رم و فلورانس اون تاریخ خیلی گرمه البته اپلیکیشن Weather هم همین نظر و داشت. دوستام رو آب و هوای ونیز نظری نداشتن. 
خلاصه از اونجایی که سفرمون فشرده و من هم تصمیم گرفته بودم سبک سفر کنم دروغ نگم ۲ تا کفش راحتی چندتا لباس سبک برداشتم، تهش هم خودمو راضی کردم یه کتی هم بردارم تا اگه شبها خنک بود یهو سردم نشه. ولی نگو سخت اشتباه میکردم. که جلوتر بهتون توضیح میدم.

  ۲ خرداد که روز تولدم هم بود کارهامو کردم رفتم یه کیک صبحانه هم گرفتم گفتم که شمع تولدم رو ببرم تو رم یه جای باحال فوت کنم. که باز هم اشتباه میکردم.

 

شروع سفر

ساعت ۱۲ شب فرودگاه بودم منتظر تور لیدر و همسفرهامون. خدارو شکر همه دوستان وقت شناس بودند بعد یه گپ و گفتی زدیم وقتی همه جمع شدن رفتیم پای کانتر ترکیش تا کارت پروازهامون بگیریم.
همه تو صف بودن من هم منتظر یه دفعه کانتری که برای بیزنس کلاسها بود به من گفت تشریف بیارین این طرف من هم اینطرف اونطرف رو چک کردم دیدم کسی نیست. گفتم با من هستین. گفت بلی. بعد گفتم مثل اینکه اشتباه شده من صندلیم بیزنس نیست. گفت ایرادی نداره خلاصه همه تو صف من خیلی شیک و مغرور رفتم پای کانتر. گفتم به به فصل جدید زندگیم با کلی اتفاق خوب تو راه هست بیا این هم نشونش.
اون آقا کار من رو خارج از صف انجام و یه صندلی خوب البته همون کلاس اکونومی بهم داد. سریع کارهامون رو انجام دادیم و رفتم داخل سالن انتظار و  ‌‌منتظر شدم تا سوار پرواز شم. خوشبختانه رفتنی از تهران پرواز آن تایم بود. خیلی هیجان داشتم چون تو توقفی که استانبول داشتم میتونستم فرودگاه جدید استانبول رو و ببینم و تجربه اش رو داشته باشم.
سوار پرواز شدیم‌. پرواز ۳ و نیم صبح بود تو  پرواز وقتی نشستیم رو صندلی یه پکیج خوشمزه ماه رمضون در بدو ورود بهمون دادن که خیلی هیجان انگیز بود. البته دوستان از من توقع عکس اون پکیج خوشمزه رو‌ نداشته باشین. چون هوای نفسم نذاشت که صبر کنم و عکس بگیرم و اینکه فکر نمیکردم بخوام سفرنامه بنویسم. البته نه اینجا بلکه خیلی جاهای دیگه.
 ساعت ۶ صبح به وقت استانبول رسیدم فرودگاه جدید استانبول بزرگ‌تر و با عظمت‌تر از اونی بود که تصورش ر و میکردم. دروغ نگم نیم ساعت بیشتر طول کشید تا به گیت رسیدیم.
هوای استانبول بارونی بود نگم چه بارونی هوا میتونست خیلی باحال و جذاب باشه اگه پرواز نداشته باشی و همچنین شوق رسیدن به مقصد رو. 


پرواز بعدی ما ساعت ۸ صبح بود اول اعلام کردن پرواز شد ۹ صبح ما منتظر تو گیت و یه کم غمگین داشتیم به همدیگر. میگفتیم عیبی نداره. بعد اعلام شد پرواز افتاده ساعت ۱۰ بعد شد 10 و نیم. دیگه کار از دلداری گذشته بود. داشتم با خودم فکر میکردم حکمت این تاخیر چیه که کلا اعلام کردن گیت هم عوض شد. پرواز افتاد ساعت ۱۱ صبح . از اونجایی از دوستان یاد گرفتم مدیریت بحران کنم گفتم برم بخوابم رو صندلی های فرودگاه از خواب که بلند شدم خانم پای کانتر گفت پرواز ساعت 11:30 میپره . این همه تاخیر فقط بخاطر بدی آب و هوا بود. چون بقیه مسیرها هم اوضاشون اگه از ما بدتر نبود ولی بهتر هم نبود.

خلاصه بهمون غذا دادن. واقعا داشتم از گرسنگی غش میکردم. بعد سوار پرواز شدیم .فکرش رو بکن بالاخره پرواز اومد که ما سوار شیم و پرواز کنیم. دروغ نگم من ساندویچ کلابی رو  که برداشتم ولی نخوردم چون بلافاصله سوار پرواز شدیم. اینجوری خودم دلداری دادم ببین سمیه بد هم نشد اگه زود میرسیدی باید صبر میکردی تا اتاق بهت بدن. انگار نمیشد قبل از اتاق گرفتن بری یه گشتی اطراف هتل بزنی.

میخندین خوب چیکار کنم باید خودمو راضی میکردم.

 

 خلاصه بعد کلی انتظار رسیدیم فرودگاه لئوناردو داوینچی رم. البته باید اعتراف کنم پرواز ترکیش خیلی پرواز خوبی هست. چون تجربه امارات و قطری رو داشتم دوست داشتم با ترکیش هم سفر برم دروغ چرا؟؟؟
خلاصه وقتی رسیدم ته تبعیض رو دیدم. همه اروپایی‌ها و آمریکایی و کانادیها از یه طرف دیگه با صفهای کوتاه چک این میشدن. حالا ما ایرانی‌ها و آسیای شرقی‌ها تو یه صف خیلی طولانی باید صبر میکردیم که مدارکمون چک بشه تهش هم افسر  با اکراه  مهر ورود و بزنه تو پاسمون. بعد کلی معطلی بالاخره چمودونهامون رو گرفتیم که بریم سمت هتل.
دوستان نمیدونم چراهمیشه  استرس این و دارم که نکنه بارم نرسه. شما دوستان هم این ترس و استرس رو دارین؟

 

خوب کجا بودم ؟ اها بالاخره با آجان کشی و سلام صلوات بعد اون همه تاخیر و تحویل بار و تایید مهر ورود با ترانسفر راهی هتل شدیم.

 

خوب رسیدم به رم

شهر تپه ها، شهر موزه روباز، شهری که  کعبه اروپا محسوب میشه، شهری که تو هر نقطه اش شاهکار میکل انژ به چشم میخوره. آژیرهای آتش‌نشانی که هر دقیقه میشد این آژیرها رو شنید.در صورتیکه اصلا خبری از آتشسوزی نیست، شهر پدر خوانده (چون تو ایتالیا بعضی ار قسمتهاش شهر توسط خانودها اداره میشد) حتما همه ما فیلم پدر خوانده رو دیدم، شهری که دوستمون فردوسی رو  هم اونجا میتونیم ببینیم. شهر جیب برها، شهر پینوکیو، شهر پیتزا، از همه مهمتر شهر گلادیوترها.

 هتل ما واقعا تو موقعیت محلی خوبی قرار داشت در نزدیکی پل سنت آنجل و رود ترو بود.

 

1.jpg

عکس شماره 1 -لابی هتل -عکس از اینترنت

2.jpg

عکس شماره 2 -اتاق هتل -عکس از اینترنت

بعد کلی خستگی اقای نور آقایی و دوستان به این نتیجه رسیدیم که بعد یه استراحت کوتاه بریم برای گشت و گذار در شهر .
خلاصه روز اول هوا بد نبود رفتیم. بعد یک استراحت ریز سریع اومدیم تو لابی و بعد حال و احوال کوتاه با دوستان رسما سفر ما شروع شد. بعد یه پیاده روی کوتاه به جلوی قلعه  سنت آنجل رسیدیم و از بیرون هم عظمت و زیبایی این قلعه به وضوح مشهود بود و ما که کلی ذوق کرده بودیم روی پل سنت آنجل شروع کردیم به عکاسی. حالا عکس نگیر کی عکس بگیر. همین موقع بود که سه تا هواپیمایی در آسمان این شهر پرچم این کشور به نمایش گذاشتن.
یکی از موارد باحال و جذاب این شهر صدای آژیر آتش‌نشانی بود که مدام به گوش میرسید ولی هیچ اثری از آتش‌سوزی نبود. جالبه که ایتالیا بیشتر توسط خانواده ها اداره میشه شاید بخاطر همین هست فیلم پدرخوانده و داستان‌های مافیای همیشه طرفدار زیادی داره ‌چون عین حقیقت هست. البته من ندیدم ولی میگن همین طور هست.

 از نمای بیرونی قلعه دیدن کردیم از روی پل رد شدیم  وکلی عکس گرفتیم .

3.jpg

5.jpg

6.jpg

7.jpg

عکس 3-4-5-6 و 7 -قلعه سنت آنجل و منظره رود ترو

.همینطور آروم اروم‌ که داشتیم از کنار کانال رد میشدیم این مرغ دریایی رو دیدیم که ژست میگرفت تا توریست‌ها باهاش عکس بگیرن جالب‌تر این بود این دوست ما بهتر از ما ژست میگرفت. تو چشمهاش خوندم که میخواست به توریست‌ها طرز درست ژست گرفتن یاد بده قطعا اگه زبون داشت و موقعیتش رو  حتما یه سی دی آموزشی درست می‌کرد تا دوستان کارشون راحت‌تر بشه تو ژست عکاسی گرفتن .

8.jpg

9.jpg

عکس شماره 8 و 9 -عکس مرغ دریایی


. بگذریم از اینکه من هی از گروه عقب میفتادم، نه اینکه شیطون باشم هی بخوام سلفی بگیرم نه ؟. دختر است دیگه عکس گرفتن و سلفی رو دوست دارد

 البته اقای نورآقایی متوجه شده بودن خیلی سریع حرکت نمیکردن که نه تنها من بلکه بقیه هم بتونن عکس بگیرن. همینطور که داشتیم  قدم میزدیم و از کوچه پس کوچه رد میشدیم یهو رستورانی رو دیدم که رتبه بندی از میشلن رو داشت که جزو راهنمای رستوران های زنجیره ای دنیا هست و بیشتر به کیفیت غداو رضایتمندی مشتری اهمیت میده و اگر رستورانی ازش رتبه داشته باشه قطعا میتونه رستوران خوبی باشه.  کلی خوشحال شدم گفتم میشه شام بیام اینجا یه نگاهی به من انداختن و گفتن  فکر خوبیه ولی این رستوران و رستورانهایی که گرید میشلن رو دارن باید حداقل از چند وقت قبل رزرو بشن.

10.jpg

عکس شماره 10 - رستوران رنجیره ای میشلن در رم

 وای این کوچه ها بوی دوران قدیمی رو میداد با پرسه زدن تو این کوچه یاد فیلمهای قدیمی ایتالیایی مثل پدر خوانده میفتادم بعد از اون یه کلیسایی رو دیدم که ترجیح دادیم بریم داخلش ببینیم چه خبره .لازم به ذکر هست تو رم شما قدم به قدم کلیسا میبینید.

11.jpg

عکس شماره 11 -مجسمه حضرت مریم در ورود به اولین کلیسا

 همونطوری که داشتیم ادامه میدادیم یهو  به میدون پیازا ناونا رسیدیم که در این میدون زیبا در قرون وسطی برای اسب دوانی و برگزاری جشن‌ها استفاده می‌شده واقعا زیبایی این میدان خیره کننده بود.

یکی از دلایل دیدنی بودن و مهم بودن این  میدون بخاطر وجود سه تا آبنما هست که مهترین اونها آب نمای FONDANA DEI FIUMI هست که میگن از  اثرهای معروف  برنینی هست .که داره 4 تا رودخونه بزرگ هر قاره رو نشون میده  و یه سری پیکرکه به شکل آدم تراشیده شده در واقع این پیکرها بیانگر  رود نیل و گنک و دانوب و پلاتا هست و یک سری گیاهان و جانوران که که از این مجسمه آویزون هستن مربوط به همون مناطقی بود که گفتم. البته نباید از دوتا ابنمای دیگه غافل شد اولین آب نما  به FONTANO DEL MORO  و اون یکی دیگه اسم FONTANA DEL NETTUNO  هست که به شکل الهه اقیانوس هست  که در واقع خدای آب و دریا هست و دورش رو پری های دریایی گرفتن.

 

12.jpg

13.jpg

14.jpg

عکسهای 12 و 13 و 14 -عکسهای مربوط به میدان پیازا ناوونا

 تومیدون هتلهایی بودن که تراس هاشون رو به میدون بود بهتر بگم چشم انداز تراس میدون ناوونا بود. و یه عده آدم شاد و خوشحال تو این تراسها نشسته بودن و داشتن کافی میخوردن و گپ میزدن و با دیدن اون میدون زیبا هم کلی لذت میبردن. وای چقدر دلم میخواست جای یکی از اون آدمها بودم.

15.jpg

عکس شماره 15 - هتلهایی روبروی میدان ناوونا

تماشای اون میدون پر جنب و جوش با اون کافه ها و رستورانها و یک عده هنرمند که یا در حال نقاشی کشیدن بودن و یا موسیقی میزدن، وجود اون آب نماهای زیبا چنان برام لذت بخش بود که یه آن اصلا فکر کردم روی این کره خاکی نیستم. و همه اون صحنه مثل یه خواب هست یه خواب شیرین که اون لحظه به حقیقت تبدیل شده بود.  همونطوریکه داشتم ار اونجا دور میشدم یه تیکه از قلب و ذهنم هم اونجا جا گذاشتم .

 بعد به پانتیون رسیدیم فاصله بین میدون و معبد خیلی کم هست.

به جرات میگم وقتی جلوی پانتئون میرسین امکان نداره تحت تاثیر اون ستونهای بلند جلوی معبد قرار نگیرین. اصلا اون ستونها  خود به خود ابهت این جاذبه رو چند  برابر میکنه و یا بهتر بگم شما رو از خود بیخود میکنه که خودتون هم متوجه نمیشین و  اگه مثل ما وقتتون کم باشه خیلی دلتون میگیره چون دلتون میخواد یه تایم زیادی جلوی این بنا بایستید و فقط به زیبایی و  ابهت بنا خیره بشین وکلی عکس باحال بگیرین ولی نمیشه. خود مردم ایتالیا میگن که این ساختمان یکی ازبزرگترین ساختمونهای روحانی دنیاست که متعلق به همه خدایان رم هست.

FzxSobMnYUTh62Jx7kTcQNDmAj4XIE9BYmc6BKPY.jpeg

18.jpg

19.jpg

20.jpg

عکس شماره 16 -17 - 18 - 19 و 20 عکس پانتئون

دروغ چرا داخلش نرفتیم و ترجیح دادیم ابهت و زیبایی این مجموعه رو از نمای بیرون ببینیم . هرچی جلوتر میرفتیم و توضیحات و گوش میکردیم تازه متوجه میشدیم که چرا برای اروپاییها رم حکم کعبه رو داره.

21.jpg

عکس شماره 21 -عکس هتل روبروی پانتئون

داشتم صحنه‌هایی رو که دید بودم با خودم آنالیز میکردم که یهو مغازه ای رو دیدیم که  عروسکهای پینوکیو به در و دیوارش آویزون بود.وای فکرش بکنین پدر ژپتو مهربون، پینوکیو شیطون که هی گربه نره و روباه مکار گولش میزدن، من چقدر غصه میخوردم براش.

22.jpg

23.jpg

عکس شماره 21 و22 -مربوط به مغازه پینوکیو

تو این افکار بودم که دیدم اقای نور اقایی میگه خانم ترکمان ادامه بدین دیر شد تا قیافه من رو‌ دیدن گفتن باشه خانم سریع عکست و بگیر بیا ولی قول بدین دیر نکنید وقت کم هست و برنامه زیاد. گفتم چشم و سریع چندتا عکس گرفتم و به گروه ملحق شدم هنوز تو فکر پینوکیو بودم یهو مغازه بستنی فروشی ونچی  رو دیدم.

 

337.jpg

به خودم غر زدم نه دیگه قول دادی تا اقای نور اقایی من دیدن گفتن نترس لنگه این و تو ونیز و فلورانس هم داریم گفتم چشم حواسم هست و یه سلفی سریع گرفتم و از فیلم گرفتن صرف نظر کردم و ادامه دادم.
همینطوری که محو محیط شده بودم حواسم به جیب و پولهام بود‌، دروغ نگم چون اقای نور اقایی به همه تذکر داده بودن راجع به جیب برها من هم فقط با خودم یه ۲۰ یورویی برداشته بودم ولی بالاخره باید حواسم به همون هم  می‌بود .

داشتم میگفتم هرچی جلوتر میرفتیم جمعیت و ازدحام بیشتر می‌شد به یه جا رسیدیم فکر کردم خبری شده تو این احوال بودم که با فواره تروی فیس تو فیس شدم. وای خدایا چقدر این شهر عجیبه همش داری صحنه‌ها و جاذبه شگفت انگیز میبینی مگه داریم آخه؟

 ولی چرا اینقدر شلوغ بود حالا چه جوری یه عکس سلفی خوب باید میگرفتم.
خلاصه کلی آدم بودن که داشتن عکسهای اینستایی میگرفتن و سکه پرت میکردن تو اون حوض جلو که یکبار دیگه برگردن رم .من هم رفتم یه دونه 50 سنتی انداختم که دوباره برگردم یه روزی رم. البته باید توجه کنید برای سکه انداختن حتما با دست راست از روی شونه راست سکه رو بندازین. یعنی در این حد دوستان وسواس به خرج میدادن برای پرت کردن سکه.  وقتی سکه رو پرت کردم و میخواستم یه موقیعتی گیر بیارم که عکس بگیرم که یهو یک صدای جیغ شنیدم. یه آن ترسیدم گفتم چی شده برگشتم دیدم یه اقایی به یک خانمی پیشنهاد ازدواج داده آخی چه رمانتیک. واقعا کدوم دختریه دلش نخواهد همچین تجربه ای رو. کلی از اون فضا لذت و بردم و عشق کردم.

24.jpg

25.jpg

26.jpg

27.jpg

28.jpg

29.jpg

عکسهای 24 تا 29 مربوط به فواره تروی هست.

بعد خوشحال و خندان ادامه دادیم پیاده روی رو تا به میدان باربرینی  رسیدیم چقدر دیدنی و زیبا بود.
اولش تصمیم گرفتیم بعد این تور گشت شهری، پیاده برگردیم به هتل ولی  چون خیلی خسته بودیم ترجیح  دادیم با تاکسی برگردیم. خلاصه تصمیم گرفتیم به گروهای 4 نفره تقسیم بشیم و تا هتل یه تاکسی بگیریم که شد کلا 10  یورو نفری 2 یورو و 50 سنت. وقتی که به هتل رسیدم . تازه یادم افتاد که فراموش کردم که کنار یکی از این جاذبه ها  کیک رو از کوله ام دربیارم و شمع تولدم رو فوت کنم .
همونطور که داشتم افسوس میخوردم رفتم که استراحت کنم پیش خودم گفتم عیبی نداره سمیه ایشالله فردا. البته ناگفته نمونه دوستان برای شام رفتن بیرون ولی من ترجیح دادم اون ساندویچ کلابهایی رو که قبل پرواز برداشته بودم رو  بخورم به جای شام. هزینه روز اول 2 یورو و  50 سنت شد.

30.jpg

عکس شماره 30 - میدان باربرینی در شب

 

 

نگم‌ براتون تا صبح خواب کیک و شمعی که باید فوت میکردم و فراموش کردم رو میدیدم.

 photo_2019-08-11_09-49-53.jpg

 

روز دوم سفر- رم

صبح روز بعد یه کم برنامه فشرده تر بود. صبح ساعت ۹ حرکت داشتیم.  مسیرهای مد نظر  کلیسای سانتا ماریا و دیدن دهان حقیقت فروم تراژان یا میدان رومی
تپه های ‌لاتین - رومن فروم- کولسیوم و طاق کنستانتین بود.
خلاصه ما از جلوی کلیسای سانتا ماریا کاز مدین شروع کردیم که یهو به دهان حقیقت برخوردیم که خیلی جالب بود. داستان از این قرار بود که شما برای اینکه متوجه بشین آدم صادقی هستین باید یه سکه مینداختین داخلش اگه میتونستیم به راحتی سکه رو در بیارین که تکلیفتون مشخص هست اگر نه من دیگه حرفی برا گفتن ندارم .
خدا را شکر هیچکدوم از آقایون گروه حاضر نشدن برا دلخوشی خانم‌هاشون این امتحان ساده را انجام بدن البته نظرشون هم منطقی بود با یورو ۱۶ تومن واقعا این خرافاتی بودنها جواب نمیده .
32.jpg

عکس شماره 32 - عکس مجسمه شیر دهان حقیقت

 

یه کم جلوتر میدان رومی بود که فروم تراژان رو می‌شد دید یه کم شبیه کلسئوم بود ولی عظمت اون رو نداشت.

 

34.jpg

عکس 34 عکسی که در بین مسیر انداخته شده

35.jpg

عکس شماره 35- اوج خلاقیت دوستان عروس و داماد درختی

36.jpg

37.jpg

 عکس شماره 36 و 37 -عکس مربوط به فرم تراژن رومی

38.jpg

عکس شماره 38 -ازبناهای رومی قدیمی

بعد از اون خودمون رو به تپه کاپیتولین رسوندیم و از اونجا با فاصله کمی بعد از عبور از پله ها به میدان کاپیتولین رسیدیم که یکی از یادگارهای میکل آنژ بود. البته منظور اینجا میدانی هست که با پشت سر گذاشتن کلی پله بهش میرسین و مثل میدون آزادی یا تجریش نیست که فکر کنید وسیله نقلیه میتونه میدون رو دور بزنه. البته منظورم قسمت بالایی میدان هست نه پایینی میدان.

 

39.jpg

41.jpg

عکسهای 39 -40 و 41- ساختمان فدرال

44.jpg

عکس شماره 44-نمایی از میدان کاپیتولین

نماد فوق که نماد باشگاه آث رم هست دلیلش این هست که طبق یه افسانه قدیمی یه ماده گرگ به برادر های دوقلو روموس و رومولوس در بچگی شیر داده به همین دلیل این نماد در شهر رم خیلی دیده میشه

45.jpg

عکس شماره 45- نماد پرچم رم

v4un39KoGURkM4786yy928AYUKMG4fRb2TjLzU9q.jpg

عکس شماره 46 - این آبخوری‌ها در شهر رم به وفور هست که میگن خوردن این آب شفا هست.

همین مسیر رو رفتیم تا با فروم رم مقابلمون مواجه شدیم

47.jpg

WJdIiN3To0NtIUcXr6JXWUNGCwjLfmuX8dFAjyvh.jpeg

عکس شماره  47 و 48 -نمایی از فروم رم

به رم میگن شهر تپه ها واین داستان تو پیاده روی های که در سطح شهر دارین و چالش‌هایی رو‌که در سربالایی و سر پایین‌های شهر دارین کاملا متوجه میشین. یه داستان باحال دیگه این هست رم جز کشورهایی هست که استفاده از سرویس بهداشتی رو جز حقوق بشر میدونن و آدم در سطح شهر استرس نداره و دیگه اینکه آب شهر قابل شرب هست و اگه یه قمقمه همراهتون باشه زمانی که تشنتون باشه به راحتی میتونید از آب شهری استفاده کنید. داشت یادم میرفت الان خیالم راحت شد که نکته‌ها رو گفتم.
وای دقت کردین داستان‌ها و نکته ها تموم نمیشه.

 

رسیدیم  به تپه های پلاتین (PLATIN HILL) زمانی مرکز فرماندهی انجمن شهری بوده و پولدارها شهر یا به نوعی طبقه اشراف اونجا ساکن بودن و زندگی میکردن. بعدش هم رفتیم برای دیدن فروم رومی  و این بنای دیدنی و جذاب رو دیدم. البته دروغ نگم این مجموعه من رو یاد آتن انداخت. در واقع شهر اولیه رم اونجا بوده. مجلس قانون گذاری و سالن سخنرانی کلیه مرکز و اداره جات تو قسمت شمالی ساخته شده بوده که هنور ویرانه هاش رو میشد دید و قسمت جنوبی هم قسمت بازرگانی شهر بوده و لازم به ذکر هست خیلی از قسمتهای این مجموعه رو جولیو سزار ساخته بوده است. اتفاقها مجسمه‌ش هم جلوی در ساخته بودن.

در گذشته این محل با دادگاه‌ها و بازارها و محل نشستها و میعادگاه‌ها مرکز زندگی سیاسی رومی‌ها بوده و هنور هم میشد ویرونه‌هاش رو به وضوح دید. بهتون پیشنهاد میدم وقتی داخل این مجموعه شدین چشمهاتون ببندین و تمرکز کنید. دقیقا میتونید تو این مجموعه با قدم زدن خودتون رو تو رم باستان و ادمهای اون دوران تصور کنید. یا حتی یه لحظه جولیا سزار رو روبرتون ببینید.

 

49.jpg

عکس 49- در مسیر فروم رمی از بیرون

50.jpg

عکس 50-عکس مرغ دریایی که علاقه زیادی به عکس داشت

51.jpg

عکس شماره 51- مجسمه جولیا سزار

52.jpg

53.jpg

 54.jpg

عکس 52-53 و 54-مربوط به دوستان هنرمند بیرون فرم هست.

55.jpg

56.jpg

57.jpg

58.jpg

hf9cxR0mq5iDABBaJUNk2PBkYGoqaUfvzvjIGMBb.jpeg

عکسهای 55 تا 59 مربوط به فروم رومی هست.

60.jpg

عکس شماره 60 -قبرستان سربازان گمنام

61.jpg

عکس شماره 61- نمایی از فروم رومی

1c38c6c6-a853-4941-b07d-7014a7afa57d.jpg

عکسی دیدنی در فروم رومی

وقتی بازدید ما تموم شداز مجموعه اومدیم بیرون کولوسئوم دقیقا با فاصله کوتاهی از ما قرار داشت . دیکه لازم نبود خیلی پیاده روی کنیم. با یه پیاده روی کوتاه به کولوسئوم رسیدیم. خلاصه وارد کولوسئوم شدیم البته این رو  بگم چون با تور بودیم خیلی راحت تونستیم وارد مجموعه بشیم.اصلا عظمتی که کولوسئوم رو ار خارج میبینم یک طرف  و زیباییها و عظمت داخلییش هم همون طرف.

 

62.jpg

63.jpg

عکس شماره 62 و 63 -نمای بیرونی کولسئوم

همه میدونیم که کولوسئوم حکم یک  آمفی تئاتر رو داشته و به شکل بیضی ساخته شده بوده و تئاترها، جشنواره‌ها، سیرکها و همچنین جنگ بین گلادیتورها اینجا انجام می‌شده و اشراف زاده تو قسمت طبقات بالا و مردم عادی در طبقات پایین مینشستند  و مراسم رو میدیدن و یه طبقه زیر زمینی هم بوده که کسانی که میخواستن بجنگن باید اونجا منتظر میموندن تا نوبتشون بشه. در واقع حکم اتاق انتظار داشته و هنوز هم که هنوزه همه دنیا وقتی میخوان یه ورزشگاه بسازن به سبک کولوسئوم میسازن یعنی بصورت بیضی شکل. وقتی بازدیدمون تموم شد  از طبقه بالا طاق کنستانتین رو میشد به راحتی دید و زیباییش رو درک کرد.

64.jpg

65.jpg

66.jpg

 عکس 64-65 و 66  نمایی درونی کولوسئوم

67.jpg

عکس شماره 67 - مجسمه داخل کولوسئوم

68.jpg

69.jpg

عکس 68 و 69 - ماکت کولوسئوم

70.jpg

عکس شماره 70 - عکس قبل و بعد کولوسیوم

71.jpg

عکس شماره 71- ماکت کولوسئوم

72.jpg

73.jpg

عکس 72 و 73 - 74 مربوط به طاق کنستانتین هست.

 وقتی شما از نزدیک مجموعه را میبینید زیباییها و توصیفهایی شنیدین براتون ملموس تر میشه.

پیشنهاد من به شما اینکه حتما سعی کنید خودتون رو به رستورانی که روبروی کولوسئوم،  کمی  بالاتر دقیقا  اون سمت خیابون هست برسونید و خانمها خودشون رو  به یک قهوه و اقایون به یک پیترا مهمون کنید و در قسمت بیرون رستوران هم بنشینید تا بتونید با دیدن عظمت این شاهکار لذت بیشتری ببرین و همینطور قابل ذکر هست عکسهایی که از این نما میتونید با کولوسیوم بگیرین واقعا بینظیر و شاهکار هست. مدیونین اگه فکر کنین من اینجا نرفته باشم غدا نخورده باشم و سلفی نگرفته باشم.  ازمن انتظار ندارین عکس سلفی خودمو با کولوسیوم و این رستوران انتشار بدم؟ البته همون روز نرفتم.

 

خلاصه بعد از بازدید این شاهکارهای تاریخی تصمیم گرفتیم به سمت هتل بریم و کمی استراحت کنیم. بهتر بگم انرژی جمع کنیم تا بتونیم عصری به جنبشی تبدیلش کنیم. چون همه میدونستیم چقدر باید پیاده روی کنیم تا بتونیم از دیدن بقیه زیباییهای شهر لذت ببریم. خدارو شکر همه دوستان پایه بودن چون اونقدر اطلاعات استاد نوری دقیق و تکمیل بود و انرژی مثبت ایشون به آدم این اجازه رو نمیداد در برنامه اختیاری شرکت نکنیم و حتی من اوتقدر در گیر شهر و زیباییها و توضیحات ایشون شده بودم. فقط از کیک تولد و شمع؛ حمل و نقلش برام مونده بود. بلی درست حدس زدین باز هم یادم رفت.

خلاصه در نهایت با اتوبوس به هتل برگشتیم و نزدیک یکی از رستورانها هتل رفتیم و یه منو انتخاب کردیم که شامل پیتزا و سیب زمینی و دسر بود که کلش میشد 12 یورو یه نوشابه هم گرفتیم روهم 15 یورو شد. سهم من شد 7 و نیم یورو. بعد رفتیم سمت هتل برای استراحت.(عکسی از غذا دارم ولی چون خودم هستم نمیتونم بذارم)

75.jpg

76.jpg

77.jpg

عکسهای 75 و 76 و 77 عکسهای جا مانده در مسیر صبح روز دوم سفر

عصری بعد یه استراحت کوتاه سریع حاضر شدم اومدم تو لابی خلاصه کلی تیپ زدم. عزمم رو جزم کردم شب دم پله های اسپانیای بلاخره شمع تولدم رو با 3  روز تاخیر فوت کنم. ولی چون داشتم حاضر میشدم از دوستم خواهش کردم چون من حاضر شدنم بیشتر طول میشکه پکیج کیک و شمع رو اون برداره دیگه دوستم گفت خیالت راحت همه چی تحت کنترله تو حاضر شو من برمیدارم. من خوشحال و خندان اومدم تو لابی همه دوستان هم بودن. ازجلو در تور پیاده روی شروع کردیم. در بین راه خودمون رو به ژلاتو دعوت کردیم. شد 3 یورو و بعد از کمی پیاده روی  از کنار رود تروه به میدون دل پوپولو رسیدیم. که یکی از میادین مهم شهر هست و ورود ماشین به این میدون ممنوع هست.

در واقع دل پوپولو یعنی مردم یعنی بهتر بگم ترجمش میشه میدان مردم. دوتا کلیسای دی سانتا ماریا و دی میراکولی رو دیدم که همون اول خیابان دل کورسو  بود تونستیم ببینیم. از شانس خوب ما بنگلادشیها و و هندیها اون رو از صبح برنامه با موسیقی محلی و حرکات موزون محلی داشتن که دیدنش خیلی حالم خوب کرد. پیش خودم گفتم فضا از این بهتر موسیقی زنده هم که هست بیام اینجا بساط تولدم رو به پا کنم. عجب جایی به به! رفتم سریع به دوستم گفتم کوله رو بده میخوام شمع تولدم اینجا فوت کنم فضاش هم شاد هست. دیدم اصلا توجه نکرد به حرفم. گفتم کوله رو بده الان دوباره باید راه بیفتیم بذار تا دیر نشده من بالاخره این شمع فوت کنم دیدم من منی کرد گفت من واقعا شرمندم گفتم چرا گفت یادم رفت میدونم خیلی تاکید کردی ولی پیش آمده یه نگاهی کردم بهش گفتم اره پیش میاد دیگه. به خودم قول داده بودم هیچ داستانی حال خوبم و بد نکنه!

 

78.jpg

عکس شماره 78- مربوط به بستنی فروش

79.jpg

عکس شماره 79-چشم اندازی از تروه در مسیر

80.jpg

81.jpg

82.jpg

عکس80 و 81 و 82 و 83 -میدان دلپوپولو

84.jpg

عکس شماره 84- کلیسای دی سانتا ماریا و دی میراکولی

85.jpg

عکس شماره 85 - عکس حوض وسط میدان دلپوپولو

86.jpg

عکس شماره 86-نمایی از میدان و کلیسا(عکس از اینترنت)

بعدش از خیابان دل کورسو پیاده رفتیم به سمت پله های اسپانیایی تو طول مسیر کلی مغاره باحال و پر از برندهایی بود که من دوست داشتم ولی به خودم قول داده بودم جلوی نفسم رو بگیرم. تصمیم گرفته بودم حداقل هرینه رو داشته باشم تو سفر .

خلاصه به پله‌های اسپانیای رسیدیم همیشه این جای دیدنی رو تو فیلمها دیده بودم خیلی هیجان زده بودم واقعا تو اون جای دیدنی و باحال بودم. دقیقا روبروی پله‌های اسپانیای قایق ایتالیای بود که داستان درست شدن این شاهکار این بوده که یه سالی تو رم سیل میاد و سیل یک قایق از رودخونه تیبر میاره جلوی پله های اسپانیایی. بعد مسئولین یعنی پاپ اون موقع تصمیم میگیره که یک قایق اینجا ساخته بشه که  درست کردنش میفته گردن اقای بربینی پدر. خدایی شاهکاری هست چون واقعا از تیکه سنگ همچین شاهکاری رو درست کردن باید سخت باشه. داشتم فکر میکردم کشور اینها سیل اومد تهش چه شاهکاری خلق شد که مردم همیشه تو ذهنشون باشه. تو کشور ماهم سیل اومد اگه قرار بود مسئولین تحت تاثیر قرار بگیرن چقدر خوب میشد. ما نخواستیم یه شاهکار تو شهرهای سیل زده خلق بشه ولی کاش مسئولین تحت تاثیر قرار میگرفتن و شرایطی مهیا میشد که  اوضاع مردم سیل زده سریعتر سر و سامون بگیره.

 

Qr5g0RNuOmN99sHpdw38YIt7k0P5ilHoRBy5cmpI.jpeg

عکس شماره 87 - ابتدای خیابان دل کورسو

89.jpg

عکس شماره 89- عکس پله های اسپانیایی

343.jpg

90.jpg

عکس شماره 90 - عکسی از نمای قایق

91.jpg

عکس شماره 91-نمایی پله های اسپانیایی و قایق (عکس از اینترنت)

خلاصه بگذریم خیابون روبرو  رو اومدیم تا دوباره به فواره ها برسیم. واقعا خیلی خوب هست فواره تروی. بعد به سمت میدان ونیز رفتیم. و از اونجا به راست راهی  خیابان تراستور شدیم.

به قدر کافی پیاده روی کرده بودیم. حالا دلمون میخواست بریم منطقه تراستور رو هم ببینیم و یه شامی بخوریم. خوبیه این منطقه این بود که یه کوچه باحال پر از کوچه باریک که میتونستیم لباسهای که آویزون بود از ساختمونها رو ببینم. جالب تر اینکه همسایه ها سرشون ازپنجره بیرون آورده بودن بلند بلند باهم حرف میزدن یا همدیگر رو صدا میکردن. نگم که کلی پیچک از در و  در دیوار خونه ها رفته بود بالا البته یادم رفت بگم هوا یه کم سرد شد بارون هم نمه زد البته قبل اینکه بریم اونجا تصمیم داشتیم  کنار رودخانه تروه بریم بشینیم کنار یکی این رستورانهایی که کنار رودخونه بساط میکنن ولی تو تایمی که ما اونجا بودیم این دکانها کارشون شروع نشده بود. علتش هم فکر کنم مساعد نبودن اب و هوا بود چون هم سرد بود و هم بارونی. خلاصه رفتیم یک رستوران انتخاب کردیم بهتون پیشنهاد میدم در رم اصلا اصلا و اصلا استیک نخورین برعکس فرانسه که حتما باید استیک رو امتحان کرد اینجا اصلا نباید امتحان کنید چون نه طعم خوبی دارن نه طبخ خوبی باید، به همون پیتزا ایتالیایی اکتفا کنید. تهش پاستا و اینکه اگه حواستون نباشه در انتخاب منو موقع صورتحساب کلی میفهمید سرتون کلاه رفته. ولی من چون میدونستم این اتفاق نیفتاد برام ولی دوستان دیگه توجه نکردن و در نهایت نه از غدا راضی بودن نه از صورتحساب.

من با دوستم یک استیک گرفتیم و یک سالاد و نوشابه شد 25 یورو و سهم من 12 و نیم یورو .

شب وقتی از رستوران راه افتادیم بارون دیگه شروع کرد به باریدن حالا نبار کی ببار. من موندم کلی لباس تابستونی و جبهه هوایی سرد که سوغاتش سرما و بارون بود.کلی از غذا خوردن تو اون فضا بهمون خوش گذشته بود .

بعد اومدیم تا سر خیابون و یه تاکسی گرفتیم با دوستامون کلا شد 8 یورو  و سهم من 2 یورو.

92.jpg

عکس شماره 92- عکس از پیتزا ا فروشی بین راه

93.jpg

عکس شماره 93-همون رستورانهای دم رودخونه (عکس از اینترنت)

94.jpg

عکس 94 -رودخانه تیبر(عکس از اینترنت)

95.jpg

96.jpg

97.jpg

عکس شماره 97 - محله تراستور (عکس از اینترنت)

98.jpg

 عکس شماره 95تا 98 مربوط به منطقه تراستور میباشد .

99.jpg

عکس شماره 99 - میدان ونیز درشب

100.jpg

عکس شماره 100- نمایی از قلعه و رودخانه در مسیر برگشت به هتل.

  • هرینه روز دوم  25 یورو.