ایتالیا، موزه ای که شهر و شهری که عشق شد.

4.4
از 36 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
اعجازهای کشف‌ نشده‌ی کشور چکمه‌ای را بشناسید! +تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
30 شهریور 1398 09:00
40
15.5K

روز پنجم: پیزا، ونیز

دروغ نگم صبح خیلی سخت از خواب بلند شدم هوا هم بارونی بود و هم سرد. ما شانس آورده بودیم به قول معروف جسته بودیم که نصف روزی که اونجا بودیم هوا باهامون یاری کرده بود. سریع حاضر شدم وسایل بردم پایین. همون فرمون رو رفتم سالن غذا خوری برای صبحونه. صبحونه رو خوردم چندتا ار اون شیرینی خوشمزه ها برداشتم و برای تو راه  ساندوچ کلاب برداشتم.

ساعت 9 حرکت کردیم به سمت پیزا و بعد از دیدن پیزا هم عازم ونیز بودیم. چون همه خسته بودیم. تو اتوبوس استراحت کردیم همه خسته بودیم و برنامه فشرده . 2 ساعت و نیم بعد رسیدیم پیزا. اتوبوس وایستاد ما هم پیاده شدیم. رفتیم سوار اتوبوسهای دیگه شدیم. که بریم سمت برج پیزا .

واقعا این رو جدی میگم.  وقتی به پیزا رسیدیم. درست لحظه ای که برج پیزا رو دیدم یاد کارتونهای زمان بچگیمون افتادم. نمیتونم بگم چه حال عجیبی بهتون دست میده وقتی اولین بار با جایی روبرو میشین که از بچگی فقط راجع بهش شنیدیم و تو عکسها دیدیمش. هممون انگار خستگی یادمون رفت و مخصوصا که هوا هم ابری بود یه ترکیب باحال از آسمون و برج کج معروف(پیزا) درست شده بود.

خوب اگه بخواهیم راجع به پیزا بگم قطعا همه میدونیم که یکی از شهرهای کی برا توریستها جذاب هست شهر پیزا هست که فاصله اش با فلورانس کم هست نیازی ندارین اونجا یه روز بمونین به نظر من 2 تا3 ساعت هم کافی هست برای دیدن جاذبه های این شهر که مهمترینش همون برج کج پیزا هست که آدم وسوسه میکنه به این شهر بره. خوب من و دوستان به دیدن این ساختمون از بیرون رضایت دادیم. چون واقعا صفش طولانی بود.

227.jpg

عکس 227-برج کج پیزا

بغل پیزا کلیسای جامع سانتا ماریا آسونتا بود که ساختمون با سنگ مرمر درست و داخل ساختمون و موزاییکهایی که در نمای داخلی کلیسا بکار رفته زندگی مسیح رو نشون میده. روبروی کلیسای ساختمون تعمیدگاه  پیزا هست که از معروفترین تعمیدگاها هست انعکاس صدا در داخل این تعمیدگاه بخاطر نوع معماری ساختمون خیلی فوق العاده هست  بخاطر همین هم کنسرتهای زیادی اونجا برگزار میشده.

228.jpg

cUqukaRhLJC2QIAXI4xqJnt3rzoUHSrgBAlO7j71.jpeg

عکس 228 و 229 -کلیسای سانتا ماریا

230.jpg

عکس تعمیدگاه پیزا

 واقعا کنار هم قرار گرفتن این سه تا ساختمون چشم انداز قشنگی داشت.

231.jpg

340.jpg

عکس 231 -232- سه ساختمان در یک قاب

232.jpg

و یه کم جلوتر هم  دیوار پیزا بود که میتونستیم ازش بالا بریم و پیزا رو ببینیم. دیوار پیزا هم بخاطر حفاظت از پیزا و دو ساختمون دیگه درست شده بوده .و اگر کسی دوست داشته باشه میتونه بره از دیوار بالا تا ویویی از پیزا رو داشته باشه و اینجا هم جز جاذبه ها محسوب میشه.

 و از اونجایی که اول سفر نامه هم گفتم شما توی ایتالیا از هر بلندی بخوای بری بالا باید پول بدی. ولی با توجه به باد سردی که میومد ما صرف نظر کردیم از بالا رفتن دیوار . البته  واقعا ترکیب اون سه تا ساختمون باهم اونقدر جذاب بود که دیگه تصمیم گرفتیم انصراف بدیم ار بالا رفتن از دیوار، دروغ نگم چون شاید یکی از علتهاش سرد شدن یهویی هوا و لباس گرم نداشتن من بود. واقعا باد سردی میومد من هم پیش خودم گفتن الان که هوا اینقدر سرده چرا برم بالا. دارم همیجا میبینم و عشق میکنم الکی 8 یورو بدم برم بالا، قطعا تو ارتفاع هم هوا سردتره فقط با بادی که میاد سینوزیتم عود میکنه. بجاش رفتم روبروی برج دقیقا روبروی ساعت چندتا عکس گرفتم شما هم حواستون باشه اگه روزی مسیرتون به پیزا خورد حتما روبروی ساعت برید و روی این سکوهایی که درست کردن عکس بگیرن اونجا برای عکس خیلی بهتر هست البته عسکهای حرفه ای تر . برای ناهار هم رفتم یه ساندویچ سوسیس گرفتم شد 8 یورو.

233.jpg

234.jpg

عکس 233 و 234 -نمایی از بام پیزا

خلاصه اونجا یه گشتی زدیم و سوار اتوبوس شدیم که بریم به ماشین خودمون برسیم. آها یادم رفت بگم در بدو ورود به شهر و ایستگاه اتوبوسها دقیقا اونجایی که پیاده میشین تا برید به سمت اتوبوسهای توریستی برای رفتن به سمت برج، ورودی کلی دست فروش سیاه پوست میبینید که باید حواستون باشه که حتما از اونها دوری کنید و به هیچ وجه ازشون خرید نکنید چون یهو چنان کلاهتون رو برمیدارن یا جیبتون رو میزنن که اصلا متوجه نمیشین. البته دوستانی که پاریس رفتن متوجه میشن من چی میگم چون این  دست فروشهای سیاه پوست تو منطقه سکره کور زیادن یا جلو کلیسای نوتردام هم زیاد دیده میشدن.

خلاصه کارمون با پیزا هم تموم شد دیگه رفتیم که به ونیز بریم بهتره بگم شهر رویایی ونیز .

هرچی به ونیز نزدیکتر میشدیم شدت بارون بیشتر میشد. آهی و نهادی بود که از دل من بلند شد. بخاطر رکبی که از weather خورده بودم.

یه نکته جالب در ایتالیا این هست که شما وقتی میخواهید از شهری به شهری دیگه برین مالیات و عوارض زیادی میگیرند

تصورش رو بکنید که چقدر این ایتالیایی ها به خودشون مغرور هست.

البته ازنظر خودشون این هست که ما یه کشور خاص و یونیک هستیم و کسی میخواد بیاد وارد خاک ما بشه برای دیدن دیدنیهاش باید هزینه بده حالا از هر طریقی. اگه کسی نمیخواد نیاد.جالب هست این طرز  فکروشن شون. البته بیراه هم نمیگن. چون تو اکثر کشورها این داستان هست.

وقتی به ونیز رسیدیم اونقدر بارون شدید بود که کسی جرات نمیکرد از ماشین پیاده بشه. باحالیش این بود که ترانسفر ما نیومده بود دنبالمون یا بهتر بگم به  بخاطر بدی آب وهوا تاخیر داشت. ولی راننده گفت ما باید پیاده شیم چون باید برگرده. ما هم سریع  پیاده شدیم و چمدونهامون رو برداشتیم اومدیم پایین. نمیتونم بگم چقدر هوا سرد بود و بقیه دوستان مثل من لباس مناسب نداشتن. تو فاصله 7 یا 8 قدمی جاییکه باید منتظر ترانسفر میموندیم رفتیم زیر یه سقف. وقتی ترانسفر اومد تو اون طوفان قرار شد خانمها و بچه ها اول سوار  تاکسی دریایی ها بشن. تو اون موقیعت آب و هوایی با اون طوفان و موج و بارون و بدی هوا یاد تایتانیک افتادم. البته هیچ ربطی به هم بهم نداشتن. به هر شکلی بود به گروهای 5 نفره تقسیم شدیم  رفتیم سمت هتل. چقدر غصه داشتیم بخاطر هوا نه بخاطر اینکه کاش لباس گرم و مناسب هوا رو  داشتیم .وقتی رسیدیم هتل همه شبیه موش آب کشیده شده بودیم .

اسم هتل ما ان اچ ونزیا ویو نو بود که نزدیک پل جدید ونیز بود.

سریع رفتیم اتاقها رو تحویل گرفتیم کلی همه احتیاج داشتیم یه استراحت کوتاه داشته باشیم. ولی دوستان پایه تر از این حرفها بودن ولی من واقعا با اینکه آدم خیلی پایه ای هستم دیگه سرما توانم رو گرفته بود. اومدم یه کم استراحت کنم که دیدم دوستان میگن یعنی نریم اطراف هتل یه چیزی بخوریم؟  چندتا  از دوستان انصراف خودشون رو اعلام کردن من هم واقعا دلم میخواست انصراف خودم رو اعلام کنم چون لباس مناسب برای اون آب و هوا رو نداشتم. تو این گیر و دار بودم دیدم دوستم داره حاضر میشه بره گفت نمیایی؟ گفتم واقعا جون ندارم. بعد بهم گفت من از خودت یاد گرفتم تو سفر پایه باشم. به قول خودت تو سفر کسی نباید با همسفرش رودروایسی کنه مگه چند بار دیگه میتونیم این شانس داشته باشیم که به ونیز سفر کنیم.

دقیقا یاد این جملات قصار خودم تو سفر پاریس افتاده بودم و الان جاهامون عوض شده بود. چون تو اون سفر من این دیالوگها رو گفته بودم و رفته بودم. به قول دوستم اون فرهنگ سازی تو این سفر مصداق پیدا کرده بود. یهو مثل فشنگ بلند شدم چندتا تیشرت رو هم پوشیدم و یه کت که قرار بود اگر لازمم شد برای شبها بپوشم ولی از اول سفر تنم بود رو باز هم تنم کردم و جلوتر از همه تو لابی بودم. همه گفتن توکه میخواستی نیای گفتم نظرم عوض شد. یهو همه با تیپ من زدن زیر خنده البته باید بگم اوضاع دوستان از من بهتر نبود. ولی تیپ من یه جور خاصتر از بقیه شده بود. خدارو شکر یه کلاه برداشته بودم تا دیگه حداقل دغدغه موهامو چه مدلی درست کنم و نداشته باشم.

البته بارون شدتش کم شده بود باز کاچی به از هیچی بود . رفتیم یه جا نزدیک هتل غدا خوردیم من پیترا سفارش دادم قیمتش خوب بود شد 12 یورو تازه ازمون مالیات و ارزش و افزوده هم نگرفته بودن. من تعجب کردم گفتم مثل اینکه سرشون خیلی خلوته که همچین لطفی کرده رستوران به ما. از روز اول این سومین جایی بود بعد دیدن صورتحساب  خوشحال میشدیم. چون کسی ازمون چیر اضافه بر سازمان نگرفته بود. اون روز  سهم من از کل هزینه ها شده بود 12  یورو.

235.jpg

عکس 235- در مسیر به هتل

236.jpg

عکس 236- اتاق هتل

237.jpg

238.jpg

عکس 238 و 239- عکسهای دیوار هتل و اتاق

239.jpg

عکس 239- عکس از هتل

دیگه کلی با دوستان مثل همیشه گفتیم و خندیدم که دیگه موضوع اب و هوا رو یادمون رفت البته تا وقتی که از رستوران بیام بیرون. بعد هم رفتیم سمت هتل.

فقط دو روز از سفر مون باقیمونده بود. بعد چالش کیک الان چالش داشتن یه سویشرت اضافی به چالش هام اضافه شده بود. ساعت 11 شب رسیدیم هتل. اونقدر خسته بودم که غش کردم و سریع خوابیدم. ولی از خودم راضی بودم که با جمع رفته بودم برای شام چون قطعا بعدا ناراحت میشدم.

240.jpg

عکس 240- پل جدید ونیز در نزدیکی هتل

241.jpg

242.jpg

عکس 241 و 242- نمایی از ونیز در شب

روز ششم: ونیز

 صبح از خواب بیدار شدم دعا میکردم هوا خوب شده باشه ولی انگار تمام دعاهای من درگیر نشد چون بارون همچنان میبارید و هوا همچنان سرد بود. دیگه باید اهمیت نمیدادم. اون روز دروغ نگم 5 تا تیشرت روهم پوشیدم و بله درست حدس زدین با همون کتی که از اول سفر تنم بود.  شالم هم برداشتم یه جوری مثل عمامه بستم دور سرم که گوشهام و سینوزیتم درد نگیره. 

خوب رسیدیم به ونیز ، ونیز شهر مارکوپولو، شهر هزار جزیره، شهر عشق، شهر ساختمونهای کج از همه جذابتر شهر نقاب.

خلاصه پیاده از کوچه های تنگ و باریک و رد شدیم جالب اینجا بود که اونقدر این کوچه ها باریک بود که اگه یه نفر از روبرو میمومد یکی از دوطرف باید به نفع طرف مقابل رو برمیگشت تا سر کوچه در غیر اینصورت امکان نداشت دونفر بتونند از کنار هم رد بشن .

بهش میگن شهر هزار جزیره چون تمام محله ها حکم یه جزیره کوچیک رو داشتن که با کانال بهم وصل شده بودن. جالب اینجا بود که تمام مسیر و کوچه ها شبیه هم بود اگه یه آن حواست نبود گم میشدی. بخاطر همین اقای نور آقایی تاکید داشتن بخاطر اینکه هوا سرد هست و بتونیم به کل برنامه برسیم از هم دور نشیم تا خدایی ناکرده کسی گم نشه.

راجع به ساختمونهای کجش بگم که تو ونیز بیشتر ساختمونها کج هستن و برج کج پیزا فقط اسم در کرده وگرنه تو ونیز تا چشم کار میکرد ساختمون کج دیده میشد.

243.jpg

244.jpg

عکس 243 و 244 -کانالهای ونیز

245.jpg

عکس 245- کوچه تک نفره ونیز

246.jpg

247.jpg

248.jpg

249.jpg

250.jpg

عکس 246 تا 250- دیدنهای ونیز در مسیر

یه مسیر رو رفتیم تا به نزدیکی پل ریالتو رسیدیم نزدیک بازار ماهی فروشها.آقای نور آقایی تاکید کردن از هم دور نشیم تا همدیگر رو گم نکنیم خیلی جالب بود. من از پیش دوستان رد شدم به فاصله زیر 1 دقیقه دیدم یکی از دوستان اومدن گفتن دخترشون گم شده. خلاصه کلی صبر کردیم تو اون سرما تا دختر اون خانم رو پیدا کنیم. دروغ نگم نیم ساعت صبر کردیم و بعد خوشبختانه دوستمون پیدا شد به هوای اینکه مسیر بعدی ما بازار ماهی فروشها بود یه راست رفته بود اونجا.

البته تو اون تایم چون ما نزدیک پل ریالتو بودیم و روبروی گرند کانال سعی کردیم از مناظر لذت ببریم و عکاسی کنیم.

از میدون ماهی فروشها رد شدیم خیلی جای دیدنی بود ولی نمیذاشتند فروشنده ها از بساطشون عکس بگیریم حالا چرا من هم نفهمیدم. بعد از پل ریالتو رد شدیم که یکی از پلهای معروف ونیز هست.که قلب ونیز هست و بعنوان یک سمبل مهم در ونیز شناخته شده. و از بالای پل میتونید گرند کانال و رفت و آمد اتوبوسهای دریایی رو مشاهده کنید و خیلی دیدنی هست ولی واقعا به دلیل ازدحام زیاد شما شانسی برای گرفتن عکس خوب ندارید.

251.jpg

عکس 251- عکس قایمکی از میدون ماهی فروشها

4lftrCwIU9i9RVt0AasYFR2rzLqlloPf0PjtUeoW.jpeg

253.jpg

254.jpg

عکس 252 تا 254- نمایی از پل ریالتو و گرند کانال

255.jpg

عکس 255- میدانی در نزدیکی پل ریالتو

 بعد از رد شدن از پل از یکی از کوچه های میدانی که در بالا هم عکسش رو گذاشتم وارد میدون سن مارکو شدیم و یه گشتی زدیم تو میدان و اطرافش و بعد رفتیم سمت پل افسوس.

 

256 (2).jpg

عکس 256-ورودی به میدان سن مارکو

257.jpg

258.jpg

259.jpg

عکس 257 تا261- میدان سن مارکو و اطراف میدان

262.jpg

عکس 262- پل افسوس

263.jpg

عکس 263- نمای بیرونی کلیسای سن مارکو

بهتون پیشنهاد میدم وقتی ونیز رفتید حتما گاندولا سوار بشید. گاندولا این قایقهایی هست که در ونیز میتونید سوار بشید تا شما رو از کوچه پس کوچه ها که با کانال آب بهم وصل میشن دوری بزنید و همچنین شما رو از کنار خونه مارکو پولو و هتلی که آنجلینا جولی تو فیلم جاسوس بازی کرده بود. واقعا خیلی حس خوبی داشت و تجربه بی نظیری بود. قطعا اگه هوا گرمتر بود لذت اون قایق سواری دوچندان میشد. قیمت گاندولا در ونیز برای نیم ساعت 80 یورو هست اگه 6 نفر باشین میشه 13 یورو و پنجاه سنت تقریبا برای هر نفر ولی اگه بخواهید 1 ساعتش رو بگردین میشه نزدیک 110 یا 120 یورو گه ما هممون همون نیم ساعت رو با توجه به شرایط اب و هوا انتخاب کردیم. بعد از گاندولا سواری رفتیم داخل کلیسای سن مارکو شدیم.

264.jpg

265.jpg

266.jpg

332.jpg

پل افسوس در هنگام گوندالو سواری

267.jpg

268.jpg

عکس 264 تا 268- عکسهای گوندالو سواری

269.jpg

عکس 269- راننده بد اخلاق ما

270.jpg

عکس 270-عکس ایستگاه گوندالو

271.jpg

عکس 271- زیبایی ونیز

ولی واقعا سرمای هوا و بارون زیادی داشت من و دوستان رو اذیت میکرد. البته برای من و دوستان شاید خیلی سرد بود چون اروپاییها خیلی براشون اون آب و هوا عادی بود بعد برای اینکه بارون رو دور بزنیم تا کمتر بشه رفتیم داخل یه کارخونه شیشه سازی و مراحل تولید و درست کردن اشیای تزیینی رو با شیشه رو دیدیم.بعد از دیدن اون کارگاه اومدیم بیرون هوا ابری بود ولی بارون کم شده بود.

272.jpg

273.jpg

274.jpg

عکس 272 تا 274-مربوط به کارگاه شیشه سازی

275.jpg

عکس 275 -آقا درحال شیشه سازی

تصمیم گرفتیم داخل کلیسا رو ببینیم بعد  بریم بالای کلیسا تا ونیز از بالا ببینیم. لازم به ذکر هست از بالای برج ناقوس خیلی عکس نگرفتم بیشتر فیلم گرفتم ولی تصمیم دارم فیلم های ونیز  رو بصورت ویدیو درست کنم  و در بخش ویدیو سایت منتشر کنم.

276.jpg

عکس 276- عکس دیگر از نمای ورودی به کلیسا

277.jpg

278.jpg

279.jpg

عکس 277 تا 279- عکسهای داخل کلیسا

باید بگم پایین که بودیم هوا بد نبود ولی بالا که رفتیم خیلی سرد بود و زیادی باد میومد. ولی اصلا نمیدونم باتوجه به آب و هوا  چرا این برنامه رو نذاشتیم برای روز بعد. شاید دلیلش این بود که دیگه از خوب شدن آب و هوا قطع امید کرده بودیم. نفری 8 یورو دادیم رفتیم بالا با آسانسور واقعا نمیتونم بهتون بگم چقدر باد شدید بود و چه بارون تند  سوزنی از لابلای این فنسها تو صورتمون میخورد.

تو حال و هوای خودمون بودیم که یهو ناقوسها شروع کرد به نواختن دیگه پکیج سرما و بارون سیل آسا کم بود الان چالش صدای بلند ناقوسها  کنار گوشمون اون هم با صدای خیلی بلند هم اضافه شد بود . فقط تو اون شرایط به حال خودمون میخندیدیم. البته دروغ نگم 10 دقیقه اون بالا بودیم برای اینکه بتونیم استفاده کنیم. دیگه آب و هوا از دست ما کم آورده بود و ما روی اون رو سفید کرده بودیم.

280.jpg

281.jpg

282.jpg

283.jpg

284.jpg

285.jpg

عکسهای 280- تا 285-مربوط به ونیز از بالای کلیسا

286.jpg

عکس 286- مربوط به ناقوسی که تعریفش بود.

تقریبا همه جاهای دیدنی ونیز رو دیده بودیم. بعدش تصمیم گرفتیم بریم یه جا برای ناهار  چون واقعا همه گرسنه بودیم بعد این گشت مفصل و سرما. یه رستورانی بود به اسم آل کرون

 قطعا یکی از جذابیتهای  توریستی در سفر به ونیز  رفتن به رستورانها دریایی هست، مخصوصا اگه اهل پاستا و غذاهای دریایی باشین. ونیز بهترین جایی میتونه باشه که این غذا رو امتحان کنید، مخصوصا اگه اون رستوران alle crone باشه. ولی واقعا بهتون این تذکر رو بدم که این رستوران چون یکی از معروفترین و با کلاسترین رستوران ونیز هست ممکنه موقع صورت حساب کلی شوکه بشین. بخاطر اینکه کلی هم مالیات و ارزش افزوده به این صورتحساب اضافه میکنه من یه جا فکر کردم که به ما نگفت ولی یه مبلغی هم بابت مشهور بودن و به نام بودنش روی صورتحساب اضافه کرد. البته بگم شما وقتی این رو متوجه میشین که صورتحساب براتون میاره. از لحاظ قیمتی فوق العاده گرون هست.  خدایی غذاش و معماری داخلش فوق العاده بود. من و دوستان ماهی و رایویلیش رو امتحان کردیم. واقعا بی نظیر بود. ولی موقع دیدن صورتحساب کلی  تعجب کردیم. به نظر من با این قیمت یورو رو اصلا نمی ارزه این غذاهای معروف ونیزی رو تو این رستوران تجربه کنید. چون رستورانهای دیگه  ای هم هست که شاید خیلی معروف نباشن مثل این رستوران ، ولی میتونید همین  غذاها رو با قیمتهای کمتر  و کیفیت  بهتر در اونها تجربه کنید.

ماهی که دوستان سفارش داده بودن تو منو 8 یورو قید شده بود وقتی در صورتحساب  40 یورو محاسبه شده بود. وقتی اعتراض کردیم گفتن هر 100 گرم 8 یورو بوده. یعنی زرنگی در حد لالیگا. خیلی موقع سفارش ماهی در ونیز مراقب باشین در رستورانهای خاص وگرنه این اتفاق برای شما هم ممکن هست پیش بیاد.

287.jpg

عکس 287- مغازه جذاب و دوست داشتنی برند فراری

288.jpg

عکس 288- مسیر به رستوران

289.jpg

عکس 289-غذایی که هر 100 گرمش 8 یورو بود. ولی تو منو قید نکرده بود.

بعد رستوران دو دسته شدیم  یه سری از دوستان رفتن برای خرید ولی ما ترجیح دادیم با استاد ادمه بدیم و بریم معروفترین کتابفروشی شهر  روببینیم. خلاصه رفتیم کتابفروشی لیبریاآکوا آلتاا .جاییکه به قول استاد کتابها خیس نمیشدند. این کتابفروشی از معروفترین کتابفروشیها دنیا محسوب میشه.

من از کتاب فروشی شکسپیر پاریس بیشتر دوستش داشتم. صاحب این کتابفروشی همه کتابها رو تو وان حموم گذاشته بود و یه قسمتی رو از کتاب ها پله درست کرده بود برای اینکه بتونی بالای اون دیوار چشم اندازی  از کانال روبروی کتابفروشی رو داشته باشی، یک قسمت دیگه هم  کتابها رو تو قایق گذاشته بود در ضمن یکی از درهای این کتاب فروشی رو به کانال مجاورش باز میشد که جلوش یه قایق پارک بود و بغل در هم یه صندلی تا بتونید اونجا کتاب بخونید در واقع دلیل این آقا برای طراحی این کتاب فروشی به این شکل  این بود که به آدمها بگه برای کتاب خوندن هیچ بهونه پذیرفته نمیشه و دلیل دیگرش این هست که چون تو ونیز زیاد سیل میاد این کتابها رو تو وان و قایق نگه میداره چون بتونه بهتر ازشون مراقبت کنن. واقعا بازدید از اون کتابخونه جز اتفاقهای خوب سفرم محسوب میشه و به همه دوستان پیشنهاد میدم اگه روزی مسیرتون از ونیز رد شد حتما یه سری به این کتاب فروشی مهیج بزنید.

اونقدر اتفاقها و جاهای دیدنیدر ونیز برام جذاب و مهییج بود که دیگه سرما از یادم رفته بود .

290.jpg

291.jpg

292.jpg

293.jpg

294.jpg

295.jpg

296.jpg

297.jpg

%%298.jpg%%

299.jpg

عکسهای 290 تا 299 -عکسهای مربوط به کتابفروشی معروف آکوا آلتا.

طرفهای ساعت 7 بود تصمیم گرفتیم برگردیم سمت هتل که توی راه یه مغازه لباس فروشی رو دیدم که زده بود همه چیز 10 یورو . اول باورم نشد پشت ویترین چشمم به یه ژاکت زرد افتاد پیش خودم گفتم درسته یه روز از سفر بیشتر نمونده ولی برای فردا اگه هوا همینطوری باشه بد نیست داشته باشمش حداقل یه عکس متفاوت بگیرم از اول سفر همه لباسهام دست نخورده مونده بود. سریع رفتم خریدمش که اگه شب خواستیم بعد هتل بریم بیرون سرما نخورم.

300.jpg

301.jpg

302.jpg

303.jpg

304.jpg

305.jpg

رفتم هتل یه استراحتی کردم که شب بتونم برم بیرون هرچی باشه شب آخر سفر بود باید نهایت استفاده رو میبردم.

306.jpg

عکس 306-پل ریالتو در شب آخر

307.jpg

عکس 307-نمایی از گرند کانال در شب

308.jpg

عکس 308- نمایی ازسقف پاساژ (دستهای اتحاد)

.کلا هزینه اون روز من با احتساب گوندالو سواری و بالا رفتن از کلیسا و کافه گردی درشب و 15 یورو ناهار شد 50 یورو.

 

روز آخر سفر

صبح زود از خواب بیدار شدم چمدونها رو جمع کردم که سریع چک اوت کنم روز آخر بود و ترانسفر ساعت 5 بعد از ظهر میومد. دنبالمون به پیشنهاد اقای نورآقایی وقتی کارهامون تموم شد تصمیم گرفتیم بریم جزیره بورانو چون تعریفش رو زیاد شنیده بودیم.

رفتیم دم اسکله دوتا قایق گرفتیم و به 3 تا گروه 6 تایی تقسیم شدیم و برای هرقایق  هم نفری 8 یورو دادیم تا جزیره. از ونیز تا اون جزیره نیم ساعت راه بود که خود مسیر یه جذابیت بحساب میومد برامون.نگم براتون که من ژاکت نو رو برداشتم به هوای اینکه اون روز هوا سرد هست ولی نگم که روز آخر هوا چقدر گرم شد به جایی رسید که اصلا بکارم نیومد.

خوب کسانی که میرن ونیز قطعا یه روز کافی هست و اگر زمان داشته باشین میتونید برید جزیره ای اطراف مثل بورانو و مورانو رو بازدید کنید.که با توجه به مدت زمانی که داشتیم و تحقیقاتی از قبل کرده بودیم ما بورانو رو انتخاب کردیم.

جزیره بورانو یک روستای با خونه های رنگی هست و کوچه و خیابونهاش مثل ونیز باکانال آب به هم وصل میشه. شهر صنایع دستی مثل قلاب بافی هست. ولی روستای هست که برای خرید گرون هست ولی واقعا ارزش دیدن داره.

این روستا، روستای ماهیگیرها هست و خونه ها برای این رنگی هست که وقتی ماهیگیرها میان تو روستا بخاطر شباهت خونه ها به هم، هرکسی خونه رو یه رنگی زده که در شب هنگام رسیدن از ماهیگیری قابل تشخیص باشه. اگه اهل عکاسی باشین این جزیره کوچک میتونه پیشنهاد خوبی برای شما باشه. قطعا از دیدن منازل و منظره های جزیره خیلی به وجد میاید.

طرفهای ساعت 2 رفتیم بلیط از این اتوبوس دریاییها رو گرفتیم و برگشتیم سمت ونیز که برای اخرین روز با شهر وداع کنیم  و مبلغ بلیطهای برگشت هم 8 یورو شد.

309.jpg

310.jpg

عکس 309 و 310 - عکسهایی در مسیر رفت در تاکسی دریایی

312.jpg

313.jpg

314.jpg

315.jpg

316.jpg

عکس 311 تا 316- مربوط به جزیره زیبای بورانو

317.jpg

عکس 317- ماهیگیرهای جزیره بورانو

318.jpg

عکس 318- عکس ار کلیسا در بورانو

319.jpg

عکس 319 -در مسیر برگشت از بورانو

320.jpg

عکس 320 - اتوبوسهای دریایی در مسیر برگشت

خدارو شکر روز آخر هوا خیلی خوب بود . پیاده رفتیم سمت پل ریالتو  و یه بار دیگه رفتیم سمت میدون سن مارکو تو هوای خوب حداقل دوتا عکس بگیریم.

321.jpg

عکس 321- ونیز در هوای خوب

322.jpg

عکس 322- کلیسا در هوای آفتابی

323.jpg

عکس 323-نمایی از ونیز در مسیر برگشت به هتل

دروغ نگم آخرین گشتهامون رو هم زدیم  و اخرین ژلاتو رو هم تو ونیز خوردیم نفری 6 یورو . ساعت 4 بود برگشتیم سمت هتل که توی مسیر کنار مغازه ای رد شدیم که برای فیلم آیز واید شات سفارش نقاب های فیلم به اون داده شده بود رد شدیم. که تمام عکسهای تام کروز با اون آقا هم به در دیوار مغازه آویزان بود.

324.jpg

325.jpg

326.jpg

327.jpg

328.jpg

عکسهای 324تا 328 -مغازه نقاب فروشی

329.jpg

 عکس 329-عکسی جا مانده از مسیری که با آسانسور رفتیم بالا

330.jpg

عکس 330 -ورودی به میدان سن مارکو

331.jpg

عکس 331- مربوط به ساعت زمان هست

عکس بالا ساعتی هست دوشخص پیر و جوون در دوطرف این ساعت هستند وشخص پیر که که صدای زنگ رو به صدا درمیاره درواقع داره یادوری میکنه به شخص جوان که زمان در حال گذر هست. البته اگه درست یادم مونده باشه روایت این داستان رو.

ساعت 4 و نیم بود رسیدیم سمت هتل . من اومدم تو حیاط هتل تا استراحت کنم تا ترنسفر برسه. ساعت 5 و نیم ترانسفر اومد دنبالمون رفتیم سمت فرودگاه. فرودگاه تو صف بودیم برای گرفتن کارت پرواز که توریست آمریکایی رو دیدیم که خیلی دوست داشت بیاد ایران ولی میترسید میگفت ایران امنیت نداره .

اقای نور آقایی باهاشون صحبت کردن و مجله گیلگمش رو بهشون دادن و کلی اطلاعات بهشون دادن. در نهایت اون فرد از آشنایی با ما کلی ذوق زده شد و قول داد که حتما به ایران سفر کنه و اقای نورآقایی هم قول دادن که اگر اومدن ایران حتما برای دیدن از ایران کمکشون کنند.

333.jpg

عکس 333- عکس از توریستی که ترس سفر به ایران رو داشت.

خلاصه رفتیم سمت پرواز که برگردیم.واقعا با اینکه سفر خیلی خوبی داشتیم ولی واقعا دلتنگ شهر و خونم شده بودم . هزینه روز آخر  16 یورو البته یه نوشابه هم تو جزیره گرفتم شد 5 یورو در کل 21 یورو هزینه روز اخر شد.

تو فرودگاه سری کارهامون کردیم اومدم فری شاپ تا برای خودم کادو همون عطر مورد علاقه ام رو بگیریم. واقعا ا زخودم بابت این حرکت خیلی راضی بودم.

خوشبختانه برگشتنی تاخیری نداشتیم. ما خیلی راحت برگشتیم و ساعت 4 صبح رسیدیم. با کلی خاطره خوب وکلی دوست جدید که در سفر باهاشون آشنا شدیم.

 

334.jpg

335.jpg

عکس 335 و 336 -عکس ارسالی از دوستان ار فروگاه آتاتورک در مسیر برگشت.

اصلا سفر وقتی خوبه برای من که میدونم تهش برمیگردم به شهرم و خونم

به قول پژمان بختیاری

  

 اگر  ایران به جز ویـران سـرا نیست      من این ویران سـرا را دوست دارم

 

 اگر تـاریخ مـا افسـانه  رنگ است       من ایـن افسانه ها را دوست دارم

 

نوای نـای مـا  گـر  جانگـداز  است       من این  نای و نـوا را  دوست دارم

 

اگر آب و هـوایش دلنشیــن نیست      من  این  آب و هـوا را دوست دارم

 

به شوق خـار صحراهـای خشکش      من این فرسوده پـا را دوست دارم

 

من این دلکش زمین راخواهم ازجان     من این روشن سما را دوست دارم

 

اگـر  بـر  مـن  ز  ایـرانی  رود  زور        من  این  زور آزمـا را  دوست  دارم

 

اگـر  آلـوده  دامـانیـد،  اگـر   پاک        من، ای مردم، شما را دوست دارم

  واقعا من عاشق این شعر هستم.

 

آخرین نکات سفر

  • و من هنگام تور گرفتن با توجه به هزینه های سفر کلی بررسی و تحقیق میکنم  که اگه شخصی برم چقدر باید هزینه کنم و با تور چقدر  ولی برای این تور هرجور حساب میکردم هزینه ها با تور برام ارزونتر درمیومد... من شخصا تورهای تخصصی رو با توجه به اخلاق و روحیاتم ترجیح میدم با تور گروهی سفر کنم.
  • شاید اگر در تایم و مدت زمان مرخصی محدودیت نداشتم قطعا تنها سفر کردن روانتخاب میکردم
  • مسافرت با تور معایب و مزایای خودش رو داره مثلا ضمانتنامه برگشت که بزرگترینش هست. ولی گاهی اوقات تور لیدرها شما رو در مسیر به جاهایی میبرن که شاید کمتر راجع بهش بدونیم یا خونده باشیم . من تو سفرنامه چیزی از  میدان فردوسی در رم و سردابه کاپوچین و چیزی ندیدم . ویا تو ونیز چیزی راجع به این کتابفروشی ندیده بودم. شاید من اگه تنها سفر میکردم  با توجه به شناخت خودم نمیرفتم اینجا رو نمیدیدم. و این که نمیتونستم با نویسنده ترنس وارد که نویسنده مهمی هم هست ملاقات کنم.
  • اگه بعضی جاها نگفتم غذا چی خوردیم دلیلش این بود که هزینه نکردیم و من برای خودم بعضی روزها تو سالن صبحانه خوری یک ساندویچ درست میکردم  و همین طور از تهران هم کلی با خودم آجیل و تنقلات برده بودم و دیگه اینکه هزینه برای آب آشامیدنی ندادم چون آب شرب هست در ایتالیا .
  • و اینکه بیشتر پیاده روی میکردیم  برای رفتن با جاهای دیدنی . (در رم فلورانس و ونیز بیشتر جاذبه نزدیک هم هستن و شما میتونید پیاده به دیدن این اماکن تشریف ببرید)به همین دلیل از وسیله نقلیه تا جاییکه میشد استفاده نکردم. و اینکه از فرودگاه استانبول یا هتلها ویا بعضی جاذبه ها عکس ندارم دلیلش این نیست که عکس ندارم. دارم ولی چون خودم تو همه عکسها بودم قابل استفاده نبود چون اصلا یه درصد به فکر نوشتن سفرنامه بعد سفر نبودم. اگه یه سری جاها عکس درستی نذاشتم و از عکسهای بیشتر استفاده نکردم باز دلیلش این بود که اصلا تو فکر نوشتن سفرنامه نبودم. یه سری جاها هم تو عکس هایی که خودم بودم رو فتوشاپ کردم .
  • راستش رو بخواهید همونطوری که گفتم  یهو تصمیم گرفتم  سفرنامه بنویسم چون دلم میخواست در این چالش شرکت کنم.
  • کل هزینه سفر من بابت هرینه هتل و ویزا تور و ترانسفر وگشتها 1200 یورو و پرواز 2990000 شد و 450 هزارتومان بایت ترجمه مدارک و مبلغ 220 هزار تومن هم  عوارض خروج از کشور.
  • هزینه جانبی که شامل خورد و خوراک و مترو  و بالارفتن از بلندیها بود شد حول و حوش 240 یورو شد به جز هزینه عطری که برای خودم گرفتم و کتی که گرفتم ولی استفاده نشد. البته میدونم مسافرت تنهایی هم جذابیت خاص خودش رو داره ولی من شخصیتم طوری هست در  سفر هایی  بامدت زمان کم و محدود ترجیح میدم با تورسفر برم  و کلا سفرهای گروهی رو ترجیح میدم. چون تو مدت زمان محدود تور لیدر حرفه ای بهت کمک میکنه تا در وقت و زمان و هزینه استفاده بهینه بشه. مخصوصا اگر تورلیدر حرفه ای و دلسوزی مثل آقای نورآقایی در طول سفر با شما باشه. لذت سفر برای شما دوچندان خواهد شد.

و کلام آخر من بعد از چندین سفر تصمیم گرفتم با توجه به نوشته دوستان این سفرنامه رو بنویسم .

هدفم از نوشتن این سفر نامه فقط این بود که خودم و نوشته هام رو محک بزنم یا بهتر بگم بسنجم. امیدوارم تونسته باشم درسم رو جلوی اساتید تا حد اندکی پس بدم. اگر اساتید با تک ماده به من نمره قبولی هم بدن کافی هست.

در آخر باز ممنون از شما دوستان با نوشته هاتون و منتشر تجربه هاتون به من جسارت نوشتن دادین. امیدوارم درس شاگردی رو خوب ادا کرده باشم.

 

نویسنده: سمیه ترکمان

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.