کسوف و کریسمس در سرزمین هندوها

4.5
از 14 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
کسوف و کریسمس در سرزمین هندوها + تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
26 اسفند 1398 09:00
17
25.9K

 سفرنامۀ جنوب هند - دوازده از هفده

 باور نمی کنم اینجا هند باشد.؛ کودایکانال، شهری بر بلندای کوهستان

چهارشنبه 1 ژانویه - 11 دی 98

20200101_174108.jpg

وقتی پرده های اتاق را کنار زدم، باورم نمی شد اینجا بخشی از هندوستان باشد. ابرها در ارتفاع کم از لابلای درختان سوزنی برگ خود را به مرتع روبروی اتاقمان می رساندند، دو اسب سفید از زیر پنجره رد می شدند و صدای پرنده ها با صدای بازی بچه های همسایه ترکیب می شد و آواز بود و خنده.

سال، نو شده و همه به هم تبریک می گویند.

شب سختی را گذراندیم و حالا مه، تاریکی و سرما جای خودش را به آسمان آبی با ابرهای پنبه ای و پرتوهای امید بخش خورشید داده. دیگر نمی توانم در اتاق بمانم.

لباس های گرم که همیشه ته کوله جا خوش کرده را بیرون می آوریم و می پوشیم.

نمی دانیم برای تماشای این سرسبزِ وحشی از کجا شروع کنیم؟ کوه های دوردست، جنگلِ پشت خانه، دریاچه کودایکانال، دریاچه کودایکانال، آه از این دریاچه کودایکانال که دیشب تنها شاهد قدم های خسته ما بود که به دنبال جایی برای خواب می گشتیم.

20200101_174120.jpg

عجیب است که صدای بوق نمی شنویم. همه چیز وارونه شده! شهر و معابر تا حد زیادی تمیز است. ظهر شده. پاکبان ها همیشه مشغول آراستگی شهر هستند، زوج ها، خانواده ها و دسته های دوستان در حال قدم زدن هستند و گاهی کودکانی را می بینم که با دوچرخه مشغول رکاب زدن دور دریاچه هستند. هر از گاهی هم ماشین هایی رد می شوند که جوانهای سر خوش مشغول رقص و شادی اند و به همه سال نو را تبریک می گویند.

DJI_20200101_162430_682.jpg

اینجا چه خبر است؟

قدم زدن های ما به قسمت شلوغ تر حاشیه دریاچه رسید. روز اول سال نو و همه چیز، تازه و با طراوت است. از لباس مردمی که اینجا حضور دارند، تا خوراکی های خیابانی و اسب ها و ماشین ها. چرخی ها کنار خیابان مشغول آماده کردن خوراکی ها هستند. یکی ذرت کباب می کند، دیگری اسنک می فروشد، خانمی بر چرخ دستی اش املت و نیمرو و انواع اسنک ها را می پزد، یک چرخی هم سبزیجات را با سلیقه ریز خرد کرده، با لوبیای داغ، آناناس و انبه خرد شده ترکیب می کند و در قیف هایی از کاغذ روزنامه پر می کند.

جایتان خالی صبحانه نخورده بودیم و در آن هوای سرد خیلی به جانمان چسبید.

DJI_20200101_163032_690.jpg

DJI_20200101_163748_695.jpg

تا نزدیک خط استوا بیاییم و میوه استوایی نخوریم!؟

یک میوه فروشی خیلی مرتب و تکمیل در شمال دریاچه وجود دارد که همه جور میوه در مغازه اش پیدا می شود. از آووکادو، چیکو، استار فروت، پشن فروت، گواوا، دراگون فروت، موز و انبه و آناناس و مرکبات. همه از محصولات همین منطقه است.

هجوم طعم و مزه های جدید به حافظه چشایی، ما را از خود بی خود کرده بود و نمی دانستیم چطور این ها را به خاطر بسپاریم. از بذرهای لعابی پشن فروت که طعم ملایمی از مرکبات دارد بگویم یا از دراگون فروت که باید پوست چرمی صورتی و سبزش را بکنیم و میوه اش که شبیه به کیوی سفید است را بخوریم تعریف کنم؟ و چه بگویم از آووکادو که باید هسته کروی اش را جدا کنیم و بافت نرم سبز و لطیفش را بخوریم که مثل حلوا نرم و خوشمزه است.

DJI_20200101_165606_721.jpg

تا غروب مشغول گشتن دور این دریاچه بودیم و از زمین تا آسمان تماشایش کردیم. از مقابل راسته لباس فروشی تبتی ها گذشتیم و یک نیمروی جانانه از همان خانم چرخی خریدیم. با دکتر ابنزر رئیس رصدخانه صحبت کرده بودم و هماهنگ شده بودیم تا هم از رصد خانه بازدید کنیم و هم برای عکاسی در شب اجازه داشته باشیم در رصدخانه بمانیم.

20200101_204942.jpg

20200101_211142.jpg

بعد از یک شام دلچسب در رستوران حلال شمال غربی دریاچه، که با سوپ مرغ شروع شد و با پنیر ماسالا و قارچ ماسالا ادامه پیدا کرد، یک تاکسی گرفتیم تا ما را با 200 روپیه به رصدخانه که 5 کیلومتر با کودایکانال فاصله دارد ببرد. در رصدخانه بسته بود و کسی هم در ساختمان نگهبانی نبود. چند بار صدا کردیم تا دو نفر با چراغ قوه از دور پیدایشان شد و خود را معرفی کردیم و گفتیم که ماجرا چه بوده و با رئیس رصدخانه هماهنگی‌ها را کرده ایم.

20200101_220709.jpg

با این حال همان موقع با او تماس گرفتیم و دکتر ابنزر گفت اینجا که رصدخانه خورشیدی است، معمولا در روز کار می کند و به دلیل مه همیشگی، شب پر ستاره ای ندارد. درست می‌گفت. با همان تاکسی به شهر برگشتیم و در هتلی که دکتر ابنزر هماهنگ کرده بود شب را ماندیم.

20200101_222455.jpg

روبروی همان ترمینال اتوبوس ها که قبلا حال و روزش را توصیف کرده بودم. امروز روز خوبی برای استراحت بود و فردا از صبح در رصدخانه بازدید داریم.

کودایکانال، یک مقصد گردشگری برای طبقات بالای جامعه هندوستان است. شهری با دریاچه ای زیبا، رستوران های پاکیزه و متنوع. حتی در شمال غربی دریاچه، می توانید رستوران های حلال با کیفیت پیدا کنید. قایق سواری، اسب سواری در مراتع، تورهای سافاری، بازدید از معابد و کلیساهای معروف، صخره های دلفین و صخره های ستونی و پیاده روی دور دریاچه صرفا چند پیشنهاد کوچک برای بازدید از این شهر است.

DJI_0049.jpg

رصد خانه خورشیدی کودایکانال در فاصله چهار کیلومتری این شهر واقع شده که یک موزه نجومی را در خود جای داده. این رصدخانه قدمت دویست ساله دارد و طرح آن برای ثبت در یونسکو در حال آماده سازی است.

این شهر زیبا در فاصلۀ 280 کیلومتری شرق کوچی در استان کرالا و 180 کیلومتری جنوب کویمباتور در استان تامیل نادو هند واقع شده.

 

سفرنامۀ جنوب هند - سیزده از هفده

 

DJI_20200102_131613_808.jpg

دیدار در رصدخانه

وقتی بعد از چند ماه مکاتبه با دکتر ابنزر رئیس رصدخانه کودایکانال، با او دیدار کردیم.

پنجشنبه 2 ژانویه - 12 دی 98

20200102_084959.jpg

با صدای بوق اتوبوس های ترمینال از خواب بیدار شدیم. پنجره اتاقمان رو به حماسه ای از سیم های برق و منظره ترمینال شلوغ کودایکانال باز می شد. از رستوران کنار هتل، بوی سرخ کردنی و روغن سوخته تا اینجا می آید. بعد از یک دوش آب گرم و جمع کردن کوله ها، اتاق را تحویل و وسایل غیر ضروری را به امانت دادیم.

DJI_20200102_114411_763.jpg

امروز می خواهیم حسابی رصدخانه را بگردیم. قبل از اینکه به چیزی فکر کنیم، به رستوران حلال شمال دریاچه می رویم. دو پنکیک ایدلی با خورش های تندش، دو استکان قهوه، دو استکان چای و یک ظرف اگ دوزا که شبیه به خاگینه است سفارش می دهیم.

20200102_105031.jpg

سر تقاطع نزدیک رستوران، دوباره همان تاکسی دیشب را می بینیم و به رصدخانه می رویم. با 20 روپیه بلیط بازدید از موزه را می خریم و وارد مجموعه بزرگ و فنس کشی شده رصدخانه می شویم. رصدخانه کودایکانال جایی برای ثبت فعالیت های خورشیدی است و از چندین تلسکوپ با اندازه ها و خصوصیات مختلف ساخته شده است که هر کدام برای خود ساختمان، گنبد و کارمندان خود را دارد.

DJI_20200102_162217_888_pano.jpg

یک موزه، کتابخانه، بلوک ساختمانی اسکان کارمندان، غذاخوری، سالن احتماعات و اقامتگاه مهمانان، پژوهشگران و دانشجویان هم هر کدام ساختمان جداگانه ای دارند.

DJI_20200102_114744_774.jpg

 

از مسیری که با تابلوها مشخص شده به موزه می رسیم. اینجا تصویربرداری ممنوع است. ساختمانی قدیمی که محل نگهداری تجهیزات قدیمی، نقشه ها و تابلوهای تفسیری، ابزارهای نشان دهنده تصویر زنده خورشید بر صفحه ای سفید و تصاویر ثبت شده از فعالیت های خورشید که بعضی از آنها 200 سال قدمت دارند.

DJI_20200102_114931_780.jpg

 

به ساختمان اداری می رویم و ساعتی منتظر شدیم تا دکتر ابنزر رئیس رصدخانه را ببینیم. از سه ماه پیش تا حالا، مدام با او در حال مکاتبه بودیم و از اقامت در کودایکانال تا هماهنگی برای بازدید رصد خانه بزرگ واینوباپو را او برایمان انجام داد.

DJI_20200102_132056_820.jpg

DJI_20200102_133234_838_pano.jpg

DJI_20200102_160800_863.jpg

بالاخره او را دیدار کردیم. مردی میانسال، متشخص و تیره پوست که مدام در حال پیگیری کارهای رصدخانه است. ما را به سالن غذاخوری دعوت می کند و در مراسم خداحافظی یکی از پرسنل، با همه کارمندان آشنا می شویم و در کنار هم از غذاهای متنوعی که تدارک دیده اند لذت می بریم والبته ما داریم مثل همیشه در کنار لذت، می سوزیم!

DJI_20200102_173114_965.jpg

بعد از ناهار، همراه دکتر ابنزر می شویم و تمام مجموعه، از ساختمان رصدخانه ها تا کتابخانه بسیار ارزشمند رصدخانه بازدید می کنیم و در این مسیر، تپه های سرسبز را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاریم.

DJI_20200102_165920_931_pano.jpg

IMG_2468.jpg

DJI_20200102_161526_874.jpg

DJI_20200102_164119_908.jpgDJI_20200102_171951_940.jpg

به نظرم زیباترین ساختمان این مجموعه، کتابخانه و رصدخانه دوقلو است که سالن اجتماعات هم در همین ساختمان قرار گرفته و چند روز دیگر میزبان مجمعی از دانشمندان نجوم است.

IMG_2456.jpg

IMG_2461.jpg

روز بسیار خوبی را در گفتگو با دکتر ابنزر گذراندیم. به نشانه احترام و سوغات، یک بسته زعفران ایرانی درجه یک قائن را به او هدیه دادیم. از آنجا که نمی دانست زعفران چه کاربردی دارد، در گفتگوهایمان چند کاربرد زعفران در نوشیدنی، دسر و غذا را برایش توضیح دادیم. با سرویس کارکنان، به کودایکانال برگشتیم و در بدرقه این دوستان ارزشمند، سوار بر اتوبوس های ایالتی به باتالاگوندو و پس از آن به مونار می رویم.

20200103_010755.jpg

20200103_031222.jpg

 

سفرنامۀ جنوب هند - چهارده از هفده

چیتیراپورام؛ روستایی آرمیده بر مزارع چای

جمعه 3 ژانویه - 13 دی 98

DJI_0054.jpg

قبلا داستان اتوبوس های ایالتی و هیجانی که شبیه به ترن سواری در شهربازی است را برایتان تعریف کرده ام. دکتر ابنزر بدرقه مان کرد و با همان اتوبوس ها از کودایکانال به باتالاگوندو برگشتیم. کودایکانال بن بست است. بر بلندای یک منطقه کوهستانی شهری را در نظر بگیرید. یک دایره کوچک، جاده ای به دور دریاچه و یک دایره بزرگ جاده ای است که از دریاچه شروع می شود، لبه ی صخره ها و پرتگاه های جنوب کودایکانال را دور می زند و باز به کودایکانال بر می گردد. یک جاده به خارج دارد که به باتالاگوندو می رسد.

همان داستان رسیدن به کودایکانال دوباره تکرار می شود و مسیر مستقیمی به مونار وجود ندارد. باید با نفری 55 روپیه به باتالاگوندو و با 36 روپیه روستایی به نام تِنی Theni برویم و از آنجا با 90 روپیه راهی مونار شویم. مسیر مونار مثل جاده کودایکانال، پر پیچ و خم و کوهستانی است. مثل جاده چالوس خودمان. با پیچ و خم های بیشتر، ایمنی کمتر و رانندگی های خطرناک تر. در توقف بین راه، به این امید پایین می آییم تا کمی زمین را لمس کنیم و آرامش به روحمان برگردد. 5 صبح از نزدیک محل اقامتمان عبور می کنیم و چون این ساعت از روز که هنوز هوا روشن نشده، کسی منتظر ما نیست، پیاده نمی شویم و 15 کیلومتر آنطرف تر به مونار و پایان مسیر می رسیم.

20200103_063244.jpg

مونار شهری کوهستانی در استان کرالا در هندوستان است. این شهر مبداء کوهپیمایی‌ها و طبیعت گردی‌های مناطق کوهستانی وسترن قط، مزارع چای یا باغ‌های گیاهان ادویه‌ای است. این منطقه سرشار از گونه‌های گیاهی و جانوری از پستاندارنی نظیر کل و بز، ببر و پلنگ و مرال و انواع پرندگان است. این منطقه با قرارگیری در جغرافیای حاره‌ای استوایی، پر از درختان نخل و نارگیل و سایر میوه های استوایی است. نزدیکترین راه دسترسی به این منطقه، از شهر کوچی است که می‌توان در مسیری پر پیچ و خم و کوهستانی و جنگلی، با تاکسی یا اتوبوس به آنجا دست یافت. اتوبوس‌های‌ فدرال استان کرالا از ترمینال ارناکولام شهر کوچی با 84 روپیه معادل 1.2 دلار معادل 16200 تومان شما را به اینجا می‌رسانند.

20200103_053002.jpg

از اتوبوس پیاده شدیم و بی هدف در خیابان اصلی شهر که به موازات رودخانه‌ای بی آب، به سمت شمال امتداد داشت قدم زدیم. صدای نیایش هندوها با لحنی شبیه سرود شادی بود از بلندگوی معبدی آنسوی رودخانه به گوش می‌رسد. صدای ناقوس کلیسا و مردمی را می‌دیدیم که به نماد مریم مقدس که در ورودی کلیسا گذاشته شده نزدیک شده و با عبادتی کوتاه، روز خود را شروع می‌کردند. صدای اذان مسجدی باشکوه که بر بلندای تپه‌ای ساخته شده بود هم به گوش می‌رسد.

20200103_052805.jpg

یک مغازه کوچک پیدا کردیم که شیر چای می‌فروخت و تازه شروع به سرخ کردن کوفته‌هایی از نخود و لپه کرده بود. روی دیوار، میز و نیمکت‌های مغازه پر از قطره های زرد رنگ است که گویی از ظرف مواد همان کوفته ها به همه جا پاشیده است.

دو استکان شیر چای می‌خریم. یک تشت آب کنار ظرف شیر چای هست که استکان‌های مشتریان را در آن می‌شویند و دوباره کنار لیوان‌های تمیز می‌چینند. تعریف ما از تمیزی با هم فرق دارد.

کوفته‌های خردلی رنگ خیلی خوشبو و مزه نیستند و فقط کمی از گرسنگی را کم می‌کنند. البته بعدا متوجه شدیم که بهتر بود نمی‌خوردیم. فکر می کنم گوارشمان تا یکی دو روز متاثر از همین کوفته بود.

کم کم هوا روشن شد و در ایستگاه، اتوبوسی که از چیتیراپورام عبور می‌کرد را سوار شدیم.

DJI_20200103_073750_975.jpg

باغ‌های چای که روی زمین‌ها و تپه‌ها را با شکل دایره‌های هم مرکزی شبیه اثر انگشت، سرسبز کرده بود زیر نور افقی طلوع خورشید، حیرت انگیز بود و چشمان‌مان از اولویت بندی تماشای مناظر، گیج شده بود که به کجا نگاه کند. ابتدای جاده نیروگاه پیاده شدیم و بعد از دو کیلومتر پیاده روی در جاده ای خاکی با شیب ملایم و از میان مزارع چای به اقامتگاهمان که ریزورتی در میان باغ‌های چای بود رسیدیم.

DJI_20200103_173323_982.jpg

تعداد ساختمان‌ها، ریزورت‌ها و هتل‌های این منطقه زیاد نیست و هر کدام با فاصله از هم و در میان باغ‌های چای ساخته شده‌اند. امروز فقط به استراحت و کمی آرامش از حجم داده‌های انباشته شده از سفر گذشت.
خوشحالیم که فردا هم در مونار هستیم و می‌توانیم به خوبی اینجا را بگردیم.

DJI_0059.jpg

 

سفرنامۀ جنوب هند - پانزده از هفده

درختان ادویه؛ گردش در مونار، مزارع چای و جنگل گیاهان ادویه‌

شنبه 4 ژانویه - 14 دی 98

20200104_064941.jpg

با طلوع خورشید از خواب بیدار شدیم و مزارع چای را از فاصله نزدیک‌تر لمس کردیم. قدم زدن در میان طراوت برگ‌های شبنم زده و تنفس خنکای شاخه‌های بوته‌های چای که مرتب هرس می‌شوند و با قامت یک متری، به صورت بن‌سای در می‌آیند، قابل توصیف نیست. آفتاب تازه طلوع کرده و پرتوی افقی‌اش روی برگ‌های سبز چای با دورنمای تپه‌های غرق در مه صبحگاهی این حس را القا می‌کند که در خواب و رویایی شیرین زندگی می‌کنیم و ممکن نیست این حجم سبز زیبا حقیقت داشته باشد.

20200104_083306.jpg

صبحانه در تراسی رو به مزارع چای آماده بود و هتل برایمان یک گشت نیمروزه به طبیعت اطراف تدارک دیده بود. طبق معمول کوله‌ها را جمع کردیم و اتاق را تحویل دادیم. هر چند که این ریزورت واقعا یک روز کمش بود، اما وقتی می‌خواستیم اتاق را رزرو کنیم، برای روز دوم جای خالی نداشت و مجبور شدیم یک جای دیگر را نزدیک همینجا رزرو کنیم.

برای شب دوم اقامتمون از قبل پرداختی نداشتیم، اما اخلاق حکم می کرد که به وعده‌ی خود پایبند باشیم و از وسوسه‌ي این ریزورت زیبا بگذریم.

20200104_111117.jpg

بعد از آشنایی با راهنمایمان پیاده روی در مزارع چای را شروع کردیم و از میان توضیحاتش این حرف برایمان جالب بود که چای هم زیست شبانه دارد. در ماه کامل جوانه می‌زند و باید شبانه برداشت شود. به این جوانه سفید رنگ، چای سفید گفته می‌شود که قیمت بالایی دارد. لابلای برگهای چای، شکوفه های سفید چای دیده می‌شد که نمی‌دانیم چه کاربردی دارند.

DJI_20200104_085230_1047.jpg

شیوه درست برداشت چای، این است که برگ‌های جوان با دست چیده شوند، اما بعضی کشاورزان، با دستگاهی شبیه به چمن زن دستی، همه‌ی برگ‌های جوان و پیر را از روی درختچه‌ها سربرداری می‌کنند که کیفیت چای را پایین می‌آورد.

IMG_2515.jpg

IMG_2501.jpg

DJI_20200104_093531_1100.jpg

DJI_20200104_103000_1176.jpg

ادامه مسیرمان، به جنگلی رسیدیم که راهنمایمان درختان قهوه، فلفل، هل و چند گیاه بومی دیگر را نشانمان داد. نزدیک ظهر بود و بعد از خداحافظی با راهنما، با توک توک به شهر رفتیم تا برای تسویه اقامت و ادامه هزینه سفر، دلار چنج کنیم، ناهار بخوریم و تا عصر که دو نمایش سنتی در چیتیراپورام برگزار می‌شود، گشت کوتاهی در شهر بزنیم.

IMG_2553.jpg

یکی از بهترین ناهارها در رستوران ساراوانا نزدیک به کلیسای مونار خوردیم. پذیرایی با آب طعم دار زیره در لیوان‌های استیل، سوپ قارچ و سبزیجات، نودل پنیر و نوعی ماسالا به همراه آب لیمو شیرین و حلوای خوشمزه کَسِری که در مجموع 500 روپیه هزینه داشت. (92 هزار تومان)

20200104_123715.jpg

20200104_135725.jpg

20200104_132703.jpg

20200104_135725.jpg

رویداد کاتاکالی Kathakal که نمایشی از تقابل پادشاه و اهریمن است و نمایش رزمی، برنامه‌ای برای شب بود که از ساعت 5 تا 8 شب ادامه داشت.

فردا با مونار خداحافظی می‌کنیم و به نقطه شروع، یعنی شهر کوچی بر می‌گردیم.

 

IMG_2556.jpg

IMG_2565.jpg

IMG_2579.jpg

 

سفرنامۀ جنوب هند - شانزده از هفده

تادی، نوشیدنی طبیعی که اگر تازه خورده نشود تا ۴۰ درصد الکل می‌اندازد و قابل خوردن نیست.

یکشنبه 5 ژانویه - 15 دی 98

20200105_095248.jpg

مصرف نوشیدنی‌های الکلی تابع قوانین ایالتی و در بعضی ایالت‌ها مثل بیهار، گجرات و ناگالند کاملا ممنوع است. محدودیت سن و روزهای ممنوعه از نکاتی است که در هر ایالت باید به آن توجه داشت.

علاوه بر نوشیدنی‌های الکلی رایج، نواحی مختلف هندوستان، نوشیدنی سنتی خود را دارند که از برنج، غلات، پالم، میوه بادام هندی (تازه)، گل یا زعفران درست می‌شود.

نوشیدنی سنتی استان کرالا، عصاره پالم است که به تادی (Toddy , Thaati kallu) معروف است.

آنچه ما در سفر به سه استان کرالا، کارناتاکا و تامیل نادو دیدیم، این بود که اساسا نوشیدن مشروبات الکلی به چند «بار» ساده و صرفا به آشامیدن مشروبات محدود می‌شود. در مورد تادی، نگاه مردم محلی به مصرف این نوشیدنی نگاه مثبت و پسندیده ای نبود. باید تلاش می‌کردیم و با پرس و جو جایی برای یافتن تادی پیدا می‌کردیم و در نهایت، یک زیر پله دور از چشم عموم، را پیدا کردیم که به تادی شاپ شناخته می‌شد.

20200105_100234.jpg

تادی چیست؟

تادی عصاره سرشاخه‌های بریده شده نوعی درخت نخل است که صبح خیلی زود بطری پلاستیکی یا کوزه‌های سفالی را با روشی مخصوص به سرشاخه‌های بریده شده می‌آویزند و عصاره شیری رنگ آن را جمع آوری می‌کنند.

این نوشیدنی باید تازه مصرف شود چون بعد از چند ساعت تخمیر شده و الکل می اندازد.

در ابتدا طعمی شبیه آب نارگیل دارد و با گذشت زمان، طعم ترش و گزنده پیدا می کند و در نهایت با افزایش الکل تا 40 درصد، تلخ شده و قابل مصرف نیست.

20200105_095843.jpg

 

با کسانی که در تادی شاپ نشسته بودند صحبت می‌کردیم و متوجه شدیم کارگران روز خود را با تادی و تخم مرغ آب پز یا تنقلات شروع می‌کنند تا توان جسمی کارهای سخت را داشته باشند.

 

بعد از این تجربه از کنار مزارع چای کنار جاده گذشتیم و چیتیراپورام را به سوی کوچی ترک کردیم. مسیری 150 کیلومتری که با اتوبوسهای ایالتی و کرایه 84 روپیه به ترمینال آلووا در کوچی می‌رسید.

پس از شش ساعت به کوچی رسیدیم و این بار با 210 روپیه با یک تاکسی از اپلیکیشن اولا همراه شدیم تا ما را به اقامتگاهمان در فورت کوچی برساند.

20200105_185406.jpg

با اینکه ساعت ورود را از قبل به اطلاع اقامتگاه رسانده بودیم، اما چون دیر ایمیلش را چک کرده بود اتاق ما را به کسی دیگری داده بود و خودشان قبل از اینکه ما برسیم جایی بهتر را با همان قیمت برای ما رزرو کرده بودند. در نهایت با خودروی مالک اقامتگاه جدید به ساختمان دیگری که کیفیت خیلی بهتری داشت، منتقل شدیم و اقامت کردیم.

20200105_182150.jpg

30.jpg

برای شام به دنبال رستوران خوبی بودیم که صاحب اقامتگاه، فیوژن بی را معرفی کرد که پیاده تا اقامتگاه 15 دقیقه فاصله داشت. این وعده یکی از بهترین و البته گرانترین وعده‌های غذای ما در هندوستان بود و سالاد سبزیجات، بورانی بادمجان کبابی، برنج باسماتی ساده و بشقاب ماهی گریل یهودی به همراه دو لیوان چای زنجبیل فوق العاده، 1000 روپیه شد.

20200105_214930.jpg

سفرنامۀ جنوب هند - هفده از هفده

تجربه خرید در هندوستان - بازگشت

دوشنبه 6 ژانویه - 16 دی 98

 

کوله گردی و مسیر طولانی باعث شد تا روز آخر به خرید کردن فکر نکنیم. البته اگر خرید ابریشم و محصولات چوب صندل در میسور و خرید لباس های زنانه هندی در سالم را خرید حساب نکنیم!

مسیر دایره‌ای 2000 کیلومتری که برنامه ریزی کرده بودیم، امروز کامل شد و طبق برنامه به کوچی برگشتیم. باید یک روز را برای احتیاط کنار می گذاشتیم که اگر به هر دلیلی برنامه با چالش روبرو شد، به موقع به کوچی برگردیم و از پرواز جا نمانیم.

20200106_213903.jpg

با این حال، همه چیز خوب پیش رفت و حالا در کوچی یک روز خالی داریم تا هر کاری دلمان می‌خواهد بکنیم! هر کدام از دو مرکز خرید بزرگ که اسم هایشان لولو مال و سنتر اسکوئر است، تقریبا یک روز کامل می‌خواهد تا در میان لباس‌های زنانه هندی و مدرن یا مردانه با برندهای هندی و بین المللی با کیفیت ممتاز بگردید و طبقاتش را زیر و رو کنید. بستنی بسکین رابینز و کافه لانژ -چیزی که در هند کم پیدا می‌شود- در طبقه همکف، فروشگاه‌های رنگارنگ پوشاک و لوازم خانه در طبقات و فود کورت هندی و ملل در طبقه آخر همه نیازها را پوشش می‌دهند.

ما فقط به گردش در سنتر اسکوئر رسیدیم و چند دست لباس که همه تخفیف های خوب نصف قیمت داشتند خریدیم.

هند به داروهای گیاهی و ادویه هم شهرت دارد. برندی به اسم پاتانجالی Patanjali با انواع صابون و کرم و شوینده و مکمل‌های غذایی و فروشگاه‌های داروهای گیاهی طب سنتی که به Ayurvedic معروف هستند را می‌توانید در گوگل مپ جستجو و پیدا کنید.

20200106_131105.jpg

بزرگترین بازار ادویه جات را هم در محله یهودیان Jew Town فورت کوچی یافتیم. تا در محله یهودیان هستیم، بگویم که برای لباس و صنایع دستی مثل رو تختی و رومیزی های ابریشمی کار شده، اینجا راسته‌ای از فروشگاه های رنگارنگ وجود دارد.

IMG_1562.jpg

IMG_1566.jpg

20200106_202031.jpg

اگر یادتان باشد روز اول که در فورت کوچی بودیم برایتان تعریف کردیم که در خیابان پرنسس در حوالی تورهای ماهیگیری چینی، فروشگاه های متنوعی برای خرید لباس های نخی ارگانیک اصیل کوچی با چاپ دستی که از رنگ های گیاهی استفاده می کنند دیدیم. برای خرید سوغات هم می توانید از فروشگاه های صنایع دستی خرید کنید. ما چند کوسن، لباس طرح فیلی، چند فیل چوبی با چوب رز که مخصوص کرالا است خریدیم و یک رو تختی دست بافت نخی.

20191222_194441.jpg

20191222_193736.jpg

 

البته اگر اهل خرید باشید، همین خیابان هم یک روز وقت شما را خواهد گرفت!

 

DJI_20191223_135612_190.jpg

تا یادم نرفته، بگویم که چند فروشگاه آلات موسیقی که سازهای محلی هم دارند، با کاسه های اسرار آمیز تبتی خوب سر و صدا کرده اند.

 

20191222_194217.jpg

20191222_200128.jpg

چند ساعت به پروازمان مانده و فردا ظهر به تهران خواهیم رسید.

20200107_012821.jpg

20200107_002207.jpg

روال برگشت به شارجه و از آنجا به تهران، شبیه به همان است که وقتی می خواستیم بیاییم، برایتان تعریف کردیم.

20200106_234247.jpg

شاید چون حجم دریافت اطلاعات ما از این سفر خیلی زیاد بوده، می خواهیم داستان برگشت را برایتان کوتاه تر کنیم.

اوضاع خبرهایی که از تهران می شنویم هم خیلی جالب نیست و همه از شهادت سردار سلیمانی و پاسخ موشکی ایران به پایگاه آمریکایی ها در عراق می گویند. حتی در فرودگاه کوچی، تلویزیون ها با خبر فوری مدام از ایران و احتمال جنگ حرف می زنند. ماموران گذرنامه هم از این ماجرا مستثنی نیستند و از ما خبر از ایران می گیرند.

20200107_022903.jpg

امیدوارم سایه دروغ، جنگ و خشکسالی از هر سرزمینی دور باشد.

ممنون که در این 17 روز همراهمان بودید.

چایتان سرد نشود.

 

نویسنده: پریسا باجلان 

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر