سلام
بعد از چند ماهی که در جمع شما دوستان سفررو و سفر نویس لست سکندی هستم الآن وقتشه که برای یک عروسی قشقایی دعوتتون کنم.
آقا داماد، از دوستهای قدیمی منه که برحسب اتفاق، دوستی من با او هم از دنیای مجازی شروع شده، از یک گروه مجازی طبیعت گردی در فیس بوک، یعنی همان گروه " بیا بریم دشت" که در سفرنامه های قبلی، چند بار به آن اشاره کرده ام.
(1)
تاریخ عروسی، 17 مرداد ماهه ولی نه مرداد ماه سال جاری بلکه مرداد ماه سال 93.
سفری که میخواهم شما را ببرم در عالم گذشته است و شما برای شرکت در این عروسی باید سوار بر بال خاطرات من شوید.
از آقا داماد اجازه گرفتهام که شما را به دیدار مراسم عروسی او بیاورم، شاه داماد ما، از آن دست جوانهای فهمیده و با فرهنگیه که با روی باز از این پیشنهاد من استقبال میکند.
احتمالا پذیرفتن این دعوت عروسی، برای شما هم خیلی خوبه.... چون بدون نیاز به تعویض لباس و بدون نگرانی از وضع ظاهر و بدون آنکه احتیاج به سُلفیدن برای عروس و داماد باشه، همسفر من میشین برای حضور در یک عروسی سنتی از جنس قوم ترک قشقایی.
علاوه بر عروسی، میخواهیم از چند منطقه زیبا در مسیر هم دیدن کنیم، از آبشار سمیرم، از منطقه زیبای "بی بی سیدان" و از آبشار" آب ملخ". که همه اینها هم در شهرستان سمیرم در استان اصفهان قرار دارند .
( 2 ) : آبشار سمیرم
.
( 3 ) : منطقه بی بی سیدان
.
( 4 ) : آبشار آب ملخ
محل عروسی در روستای "بیده" در منطقه پادنای سمیرم است. پادنا به دامنههای شمالی رشته کوه دنا گفته میشه که در استان اصفهان واقع شده ( دامنه های جنوبی این رشته کوه در استان کهگیلویه و بویر احمد واقع شده است).
دنا، رشته کوهی از زاگرس است که هم جهت با سلسله جبال زاگرس، از سمت شمال غرب به حنوب شرق امتداد پیدا کرده است. این رشته کوه طویل که در مرز مابین استانهای اصفهان و کهکیلویه و بویر احمد قرار گرفته دارای بیش از چهل قله با ارتفاع بیش از 4000 متر است .
اینها را نوشتم تا کروکی محل عروسی را کامل تر کرده باشم، تا مبادا مسیر را گم کنیم و از عروسی جا بمونیم .
( 5 ) : کروکی دسترسی به شهرک بیده و مناطقی که قراره بازدید داشته باشیم
بیده
برای آنکه آشنایی بیشتری نسبت به محل عروسی پیدا کنید، مختصری اطلاعات راحع به شهرک "بیده" می آورم.
بیده، روستایی بزرگ در بخش پادنا علیا از شهرستان سمیرم استان اصفهان می باشد. از طرف وزارت کشور، روستای بیده در سال 97 ، تبدیل به شهر شد و مرکز بخش پادنا علیا از شهرستان سمیرم قرا گرفت. فاصله شهرک بیده از شهر سمیرم، حدود 141 کیلومتر است .
شهرک بیده در دامنه شمالی رشته کوه های دنا قرار گرفته و آب و هوای نسبتا سرد و ییلاقی دارد . شهرک بیده بیش از هزار نفر جمعت دارد و اهالی آن از هر دو قوم ترک قشقایی و لر می باشد .
غار "دنگزلو" که از جاذبه های طبییعی می باشد در 11 کیلومتری شهرک بیده قرار دارد . هواپیمای شرکت هواپیمایی آسمان که در سال 96 در کوه های دنا سقوط کرد در جایی در ارتفاعات بالادست شهرک بیده، سقوط کرده بود .
( 6 ) : شهرک بیده
حالا که نسبت به برنامه سفرمان یک شناخت کلی پیدا کردید، اسباب سفر را ببندید تا با هم حرکت کنیم. ما هم مثل معمول، کوله های سفر را آماده می کنیم. ما دو سه وعده غذا و میوه و تنقلاتی را هم که برای سفر آماده کردهایم، داخل کولههایمان می گذاریم. البته شام عروسی و همینطور صبحانه صبح عروسی را مهمان آقا داماد هستیم ولی برای بقیه وعدههای غذایی برای این سفر دو روزه، باید از قبل تدارک دیده باشیم.
آقا داماد و عروس خانوم
اسم آقا داماد، بهنامه .... آقای بهنام مرادی. خودش در اصفهان ساکنه ولی باغ و مزرعه پدریش در روستای بیده است .
بهنام با آنکه فارغ التحیل رشته گرافیک است و خوش پوش و کاملا امروزی و مدرن زندگی می کند، ولی روحیه طبیعت دوستی و ساده زیستی را برای خودش حفظ کرده و خلق و خوی آرام و ریلکسی دارد.
( 7 ) : آقا داماد، در نمایشگاه عکس هایش در یک گالری در اصفهان
بهنام، برای مراسم عروسیش یک تصمیم مهم گرفته و تصمیم دارد این مراسم را به روش سنتی برگزار کند. اینه که به جای برگزاری مراسم در سالن های لوکس و همراه با کنسرت های آنچنانی، ترجیح می دهد که در خانه روستایی پدرش، یک مراسم عروسی سنتی ولی زیبا و بیاد ماندنی برگزار کند تا از این طریق، کمکی هم به زنده کردن سنت های زیبای قدیمی کرده باشد.
ناگفته نماند که عروس خانم از اقوام بهنام و از همان قوم ترک قشقایی است. عروس خانم همراه پدر و مادرش در اصفهان ساکنند و کاملا مدرن و امروزی زندگی می کنند، ولی با این وجود، عروس خانم ما هم مانند آقا داماد، یک عِرق قومی دارد یعنی آنقدر فرهنگ قومی خود را دوست دارد که حاضر است از مراسم مجلل عروسی صرفنظر کند و یک مراسم عروسی ساده و زیبا در یک خانه روستایی را برگزیند.
بهنام برای مراسم عروسی خودش، دوستهای گروه " بیا بریم دشت" ( گروه "دشت") در فیس بوک را هم وعده گرفته. من هم به عنوان ادمین گروه، دعوت بهنام را در گروه اعلام می کنم. تعدادی از دوستان، برای شرکت در مراسم اعلام آمادگی می کنند.
امروز، صبح زود پنج شنبه 16 مرداد 93 است و قراره من بجز شما، سه نفر دیگه از دوستهای فیس بوکیمون را که از شهرهای دیگه آمده اند با خودم به این سفر ببرم . آن سه دوست را با ماشین خودم میبرم و شما را هم بر روی بالهای خاطراتم. امیدوارم همسفر خوبی برای همه شما باشم.
دیگر همسفرهای ما در این سفر، حسین و مبینا هستند که از بابل آمده اند. دیشب را در اصفهان به سر کردهاند تا امروز صبح زود به اتفاق هم حرکت کنیم. حسین، دوست عکاس و مستندساز ما است که ابراز تمایل کرده تا برای آرشیو خودش، از این مراسم فیلم و عکس تهیه کند. حالا دو دستگاه خودرو هستیم و از اصفهان به سمت شهر سمیرم حرکت میکنیم که در 160 کیلومتری جنوب اصفهان قرار دارد .
( 9 ) : چشم اندازی از شهر سمیرم
حوالی ساعت هشت و نه صبح به شهر سمیرم میرسیم و مستقیما به سمت آبشاری حرکت میکنیم که در چهار کیلومتری غرب این شهر قرار دارد.
آبشار سمیرم
با پرداخت مبلغی بابت ورودی برای هر خودرو، به پارکینگ زیر آبشار میرسیم. روز پنجشنبه است و محوطه پارکینگ شلوغ و پر از ماشین است. روزهای تعطیل، ازدحام گردشگران در آبشار سمیرم زیاد می شود.
از محل پارک ماشینها تا زیر آبشار، یک مقدار پیادهروی داریم. در این مسیر از مجاورت جویباری پهن و پلکانی حرکت میکنیم که آبی را که از آبشار جاری شده به پائین دست هدایت میکند. بر روی سکوهایی در دو سمت این جویبار، زیر انداز های زیادی پهن شده و تعداد ریادی هم چادر برپا کرده اند. در قسمت هایی از مسیر، مجبوریم از لابلای زیرانداز و چادرها حرکت کنیم که البته این نزدیکی با آدمها و خانواده ها برای ما لذت خودش را دارد. نمی دانم شما هم با من موافقید که هرجا همگرایی و نزدیکی و بی پیرایگی آدمها زیادتر باشه، یک لذت و طعم ویژه ای را میشه حس کرد.
( 10) ( 11) : نمای پایین دست آبشار سمیرم در روزهای تعطیل
آبشار سمیرم یک ابشار نسبتا مرتفعه که آب آن از رود کوچکی که در ارتفاعات بالادست جریان داره به پایین می ریزه. آبشار در نیمه پایینی خود چند دیواره پیدا می کند که همگی خزه بسته اند و رنگ سبز و مخملی دارند. همچنین، حوضچه ای از آب زلال با بستری از سنگ های زیبا در زیر این آبشار ایجاد شده است. ایستادن در این حوضچه و در میان دیواره های غار مانند آبشار، حس و حال و نشاط خاصی نصیبتان می کنه.
(۱۲ تا 19)
ساعتی را میشه به لذت بردن از فضای آبشار و پیمایش و آب بازی در آب حوضچه زیر آن اختصاص داد و کلی عکس یادگاری گرفت.
کاش می تونستین از بال خاطرات من پیاده بشین و از محیط آبشار، شخصا و بطور ملموس و واقعی لذت ببرید. بعدش هم سفره بزرگی می انداختیم و دورهم، یک صبحانه دسته جمعی لذت بخشی نوش جان می کردیم. به هر حال ما جای تمام دوستان را در این محیط های زیبای طبیعی خالی می کنیم.
(20) و (21)
حالا اگه موافق باشین، حرکت کنیم به سمت مقصد بعدیمون، منطقه بی بی سیدان.
بی بی سیدان
منطقه زیبای بی بی سیدان در 40 کیلومتری جنوب سمیرم و در مجاورت منطقه پادنا قرار داره .
یک آبراهه پهن و وسیع با آبی زلال و شفاف و کم عمق را در میان دیواره های دره ای کم ارتفاع در نظر بگیرید که قسمت هایی از دیواره دره، پوشیده از خزه های پرپشت باشه و آب به صورت آب چکان از لابلای خزه ها به داخل رود بریزه . بی بی سیدان، این چنین تصویری دارد.
( 22)
.
( 23)
.
( 24)
.
( 25)
.
( 26)
.
( 27)
یکی از لذت های طبیعت بی بی سیدان اینه که برای رسیدن به قسمت های بالادست تر این رود، باید یک پیمایش در داخل آب داشته باشید. پیمایش از داخل این رود کم عمق و زیبا همراه با آبی شفاف و نیلگون، آرامش و لذت زیادی نصیبتان می کنه .
در قسمت های بالادست تر این رود، به حوضچه ای با آب زلال و نیلگون می رسید که می توانید در آن شنا کنید، در حالیکه تنگه ای زیبا از دیواره های کوه هم در معرض دید شما قرار داره.
( 28)
.
( 29)
.
( 30)
.
( 31)
.
( 32)
محیط آنقدر زیباست که دوباره به ابتدای مسیر پیمایشمان بر می گردم تا عکس های کاملتری از طبیعت قشنگ این منطقه بگیرم. این بار از چشمه ای در کنار رود هم عکس می گیرم.
(33) و (34)
.
( 35)
.
( 36)
.
( 37)
.
( 38)
کاش مجبور نبودم فقط در خیالم، حضور شما در این محیط زیبا را تجسم کنم. اینجا محیطی است که جون می ده برای شنا و یک آب بازی دسته جمعی، طوری که صدای قهقهه و شادی ما و شما، محیط را لبریز از شور و نشاط کنه و خاطره لذت بخش آن برای همیشه در ذهن هامون حک بشه .
( 39)
.
(40)
.
( 41)
.
( 42)
.
( 43)
..
( 45)
( 46)
.
( 47)
.
( 48)
.
( 49)
.
( 51)
دوستان عکاس و فیلمبردارمان هم مشغول ثبت زیبایی های دیگری از این منطقه هستند.
( 52)
.
( 53)
یکی دو ساعت پیمایش در آب ، آب تنی و آب بازی و شیطنت، شما را سرشار از نشاط و زندگی می کند و جایی برای افسردگی ناشی از روزمرگی و افکار منفی برایتان باقی نخواهد گذاشت.
حالا اگه موافق باشین و از لذت حضور در این محیط زیبا سیراب شده این، برمی گردیم تا ناهار را جایی در لابلای درختان و یا در مزارع زیبای پایین دست رود بخوریم و سپس به روستای بیده برویم تا بتوانیم از همان اول شروع مراسم عروسی، در آنجا حضور داشته باشیم .
(54 تا 56)
راستی تا یادم نرفته، مسیر دسترسی به منطقه بی بی سیدان را یک بار دیگه بطور دقیق تر براتون بگم که اگه دفعه بعد خودتون خواستین به اینجا بیایین، بتونه راهنماتون باشه.
از اصفهان به طرف شهرضا و سپس به سمیرم بیایید که حدود دو ساعت زمان میبره. از سمیرم وارد جاده ای بشوید که به یاسوج میره. 40 کیلومتر که در این جاده پیش بروید، به یک سه راهی میرسید که جاده سمت راست به یاسوج میره و جاده سمت چپ به شهرک های حنا و بیده میرسه. شما وارد جاده سمت چپ بشین . بعد از دو سه کیلومتر به محلی می رسید که جاده مانند یک پل از روی یک آبراهه می گذرد. اینجا همانجایی است که باید توقف کنید و ماشین را در جایی در همین حدود پارک کنید و از سمت چپ جاده، در مجاورت آبراهه حرکت کنید تا به محل شروع پیمایش در آب برسید. اینجا همان منطقه بی بی سیدان است که آب آن از ارتفاعات منطقه سرچشمه گرفته و بعد از گذشتن از زیر جاده حنا، ادامه پیدا می کند تا سرانجام به رود ماربر برسد .
از بی بی سیدان، بعد از ساعتی رانندگی در جاده حنا، به روستای بیده می رسیم . حوالی ساعت دو و سه بعد از ظهر است . برای استراحتی کوتاه ، به منزل روستایی دایی بهنام می رویم تا بعد از استراحتی مختصر برای مراسم عروسی که از حدود ساعت چهار بعد از ظهر شروع می شه آماده بشیم .
حالا داستان عروسی را به صورت یک روایت براتون بازگو می کنم . روایتی که بعدا به صورت نریشن ( گفتار ) بر روی مستند ویدئویی که از عروسی تهیه کردم، گذاشته ام و شما می توانید فیلم کامل ویدئو مستند عروسی را در انتهای این روایت ، در همین سفر نامه ببینید. نهایت تلاشم را کرده ام که شما را هرچه بیشتر در حال و هوای این عروسی سنتی و و زیبا قرار بدهم. لحن محاوره ای روایت هم به خاطر ارتباط خودمانی تر با خواننده سفرنامه است.
روایت یک عروسی سنتی قشقایی
(57) این بهنامه.... بهنام مرادی
بهنام ما را دعوت کرده برای مراسم عروسیش در روستای بیده پادنای سمیرم.
بهنام می خواهد یه عروسی سنتی داشته باشه، یک عروسی قشقایی
.
(58) جو روستا و خونه و پوشش خانم ها و رقص و ساز و دهل، همه سنتی اند، ولی از شادوماد و آقایون محلی، فقط کلاه نمدی آنها سنتیه
.
(59) یکی از دوستای مستندسازمون هم به این مراسم اومده تا با کمک دستیار جوان خودش، یک ثبت هنری از این مراسم داشته باشه
.
(60) ناگفته نمونه که خود شادوماد، فارغ التحصیل رشته گرافیک و عاشق عکاسیه، ولی باغداری و کشاورزی پدری خودشو به عنوان شغل اصلی انتخاب کرده تا در عین حال از لذت حضور در طبیعت دور نمونه
.
(61) بهنام، ما دوست های طبیعت گرد را هم از دور و نزدیک دعوت کرده تا ما را از نزدیک در لذت یک مراسم سنتی و زیبا شریک کنه . دوست های جوان و مسن بهنام، غالبا عکاس و عاشق طبیعت هستند .
16 مرداد 93 است و ما بعد از رسیدن به روستا و استراحتی کوتاه در خانه دایی شادوماد، در بعداز ظهر این روز تابستونی می ریم به خونه پدری شادوماد که در آنجا، مراسم عروسی داره شروع می شه .
(62) تا (67)
ویدئویی از شروع مراسم عروسی قشقائی
جشن باحالیه. خانوم بزرگا توی ایوان نشسته اند و بقیه خانم ها زیر چادری که در حیاط برپا شده، روی صندلی نشسته اند. آقایون هم روی صندلی هایی که در کنار دیواری چیده شده، نشسته اند.
بچه ها و بعدا، دخترخانم های جوان و سپس بقیه زنان فامیل، مشغول رقص محلی می شن، با لباسهای رنگارنگ و خیلی قشنگ.
(68) تا (71)
.
(72) به دستیار جوان عکاس ما هم، لباس محلی می پوشانند و او که معلومه خیلی شاد و انرژیک است، با لباس و فیگور زیبایی که پیدا کرده، خودش به یکی از جاذبه های این جشن عروسی تبدیل می شه.
.
(73) آقاداماد مشغول رسیدگی به اموره و مانند همیشه که می شناختیمش، ریلکس و بدون استرس عمل میکنه. دوستان نیز به روند بهتر شدن جشن، بهش کمک می کنند .
در این میان، دخترهای خردسال، نمایش زیبایی از معصومیت و شادی و پایکوبی دارند.
(74) تا (77)
نمایشی از معصومیت و زیبایی دختران خردسال
ما همگی به وجد آمده ایم و با آنکه در این جشن عروسی، کمتر آقایی می رقصه، ولی من نمی تونم جلوی خودمو بگیرم.
(78)
از همه جالبتر، قدرت و انرژی زیادیه که سرنا زن از خود نشون می ده. چند ساعت مداوم در سرنا دمیدن، واقعا نیروی خارق العاده ای می خواد و سرنا زن، هرچند با چشمان خمار، ولی از پس این کار برمیاد و چنان باد در دهان خود می اندازه که گویی توپ بزرگ و سفتی در زیر هر کدام از گونه های او کاشته اند.
(79) (80)
.
(81) من هم، هرچند سرنا زدن رو امتحان می کنم، ولی فکر نکنم هرگز بتونم از عهده این کار مداوم و طولانی بربیام.
ویدئویی از سرنا و دهل در عروسی قشقائی
این عروسی، محل درخشیدن دخترها و خانم های قشقائیه، دخترهای جوان و خانم های جوان و مسنی با لباسهای بسیار زیبای محلی و فرم ساده آرایش موها که عموما از وسط موهای سر، فرق باز کرده اند، و همین سادگی، زیبایی بیشتری می آفریند.
خانومای مسن از همراهی با سرور و نشاط مجلس، کوتاهی نمی کنند.
بازار عکسای یادگاری هم داغ داغه و دوستانمان از کوچکترین فرصت برای گرفتن عکسای یادگاری غفلت نمی کنند. مخصوصا با به سر گذاشتن کلاه نمدی و گرفتن تفنگ در دست، که فیگور جذابی به اونا می ده.
(89) (91)
ویدئویی از رقص و ساز و دهل در عروسی قشقائی
خوب، حالا می رسیم به قسمت عروس کشون سنتی این جشن عروسی.
بهنام ترتیبی داده که برای مسافتی، عروس را سوار بر اسب کنند و شبیه قدیما، هلهله کشون بیارن خونه.
(92) (93)
.
(94) فیلمبردارها و عکاس ها هم آماده اند تا این صحنه های زیبا و تکرار نشدنی رو ثبت کنند.
زنده کردن این سنت های دیرین، هرچند به صورت نمادین ولی ارزش زیادی داره. قابل توجه آنکه در همین زمان، توی روستای بیده یک عروسی دیگه هم جریان داره که ماشین، گل زده اند و کنسرت های مرسوم گوش خراش امروزی را پخش می کنند. واقعا کار بهنام قشنگ و با ارزشه که دوست داره سنت های ساده و زیبای قدیمی را زنده کنه.
عروس خانم هم همکاری می کنه، هرچند اسب سواری، آن هم در لباس عروسی، براش دلهره داره.
(95)تا(97)
ویدئویی از عروس کشان در عروسی قشقائی
منزل داماد، همان خونه قدیمی ولی نسبتا بزرگ پدرش است. عروس را که میارن داخل خونه، جمعیت رنگین مهمانان داخل خانه، یک پارچه شور و هلهله می شه.
(98) تا(100)
(101) مادر داماد میره نزدیک اسب عروس و شاخه گل را از دست پسرش می گیره و به عروس گلش تعارف می کنه، و در این هنگام عروس از اسب پیاده می شه.
خانم ها با هلهله و شادی، دورتادور عروس و داماد را گرفته اند و هر کدام به نوعی ابراز شادی می کنند. ابراز شادی زن برادر داماد از همه شاخص تره. منقلی که روی دست خواهر داماده، دود اسفند پخش می کنه، و مقداری جلوتر، برنامه ذبح گوسفند پیش پای عروس و داماد و جمعیت حاضر در جریانه.
(102) تا(105)
ویدئویی از هلهله و شادی در پیش عروس و اسب او
حالا عروس و داماد در جایگاه خودشون میشینن، تا هم دوربین ها خاطرات زیبای این لحظات رو ثبت کنند و هم خانم های مهمان، هنرنمایی خودشونو جلوی عروس و داماد شروع کنند.
آرایش عروس کاملا سنتیه، و همین طور پوشش و لباس عروسیش. باید به این عروس و داماد تبریک گفت بابت این همه حسن سلیقه و عِرق فرهنگی.
بعدها که عروس را در لباس معمولی دیدم، متوجه تاثیر فراوان نوع آرایش و پوشش بر چهره و ظاهر هر شخص شدم. عروس در هر دو حالت، زیبا است، ولی آرایش و ظاهر سنتی، به او ابهت و جذابیت ویژه ای می بخشد.
(106) تا(113)
(114) خیلی ها مشغول گرفتن عکس و فیلم هستند، بویژه دوست های بهنام که غالبا عکاس و دوستدار ثبت لحظات زیبا هستند.
حالا دیگه نوبت گرفتن عکس های یادگاری خانواده ها در کنار عروس و داماده، از جمله، خانواده های دو برادر شاه داماد که حالا شده اند سه تا جاری جوان، که ایشالا همیشه روابط عاطفی و خانوادگیشون گرم باشه .
(115) تا(117)
حالا دیگه شب شده و چند ساعته که مراسم عروسی ادامه داره.
حالا لباس های محلی خانم ها هم عوض شده. بعضی از خانم ها، دو دست و بعضی سه دست لباس عوض کرده اند، چون شاید مراسم اهدای کادوها یا همون مراسم بندرتخت هم قراره آخر وقت همین امشب برگزار بشه.
نمایشی از زیبایی لباس های سنتی برپا است.
(118) تا(120)
بالاخره بعضی از آقایون جوان هم به رقص میان، هرچند بدون لباس های محلی و بدون مراسمی مانند چوب زنی.
چوب زنی را حذف کرده اند، چون ظاهرا قبلا باعث آسیب به بعضی جوان ها شده، ولی متوجه نمی شم که چرا مردها از لباس محلی استفاده نمی کنند. شاید چون آنقدر از سنت ها فاصله گرفته شده که دیگه این نوع پوشش را در حد کلاس خود نمی دونند.
(121) تا(123)
داماد به رسم قدیمی، مشعلی در میان خانه افروخته و گرد آن، رقص مهمان ها همراه با عروس و داماد در جریانه. بعضی از دوستان نیز برای اشراف بهتر و ثبت لحظات به بالای بام رفته اند، تا از آنجا نظاره گر این جشن شبانه باشند.
خانواده ای از دوستان ما که از تهران آمده اند، شب هنگام به مراسم می رسند و در سرور جشن سهیم می شوند. شام هم سرو می شه، چلو کباب در دیس های بزرگ چینی، پرس پرس برای هر نفر.
(124) تا (128)
بعد از شام، مراسم تقدیم هدایای مهمان ها به عروس و داماده، یعنی همون مراسم بندرتخت.
عروس و داماد ترجیح داده اند که مراسم جشن عروسی و بندرتخت هر دو در یک روز انجام بشه. یک تصمیم معقول و بجا. عروس و داماد در کنار دیواری که با قالیچه های محلی پوشانده شده، می ایستند و فامیل و مهمان ها به نوبت هدایای خود را به عروس خانم می دهند و از دست وی شیرینی می گیرند.
به این ترتیب، این شب و مراسم به یاد ماندنی آن هم به پایان می رسه.
(129) تا (131)
ویدئو کامل مراسم عروسی قشقایی
شب
از دوستان بهنام ، بجز ما چند نفر دیگه هم از اصفهان به این عروسی آمده اند. یک سری از دوستان هم به صورت خانوادگی از تهران آمده اند که البته دیرهنگام و اوایل شب به مراسم می رسند. یک سری از دوستان هم از اراک و تفرش آمده اند که البته اوایل غروب، با بهنام خداحافظی می کنند و زودتر برمی گردند تا به کارهای دیگه شان برسند.
بهنام برای مکان شب مانی ما مهمانهاش باید فکری کرده باشه. او خانواده ای از دوستان را که از تهران آمده اند در همان خانه پدریش اسکان می ده و برای اسکان ما و دیگر دوستان اصفهانی، از فضای یک مدرسه شبانه روزی در شهرک استفاده می کنه. مدرسه ای بزرگ و با روحه که در بعضی اتاق هاش، تخت های دو طبقه برای خواب و استراحت داره. اینجا خوابگاه دانش آموزان یک مدرسه شبانه روزی در حومه شهرک بیده است. الآن هم که تابستونه و دانش آموزان هم تعطیل هستند.
شب خوبی را در فضای بزرگ و با روح مدرسه سپری می کنیم .
شما هم استراحت خوبی داشته باشین، چون صبح فردا، بهنام قراره ما را برای صبحانه دورهمی، وعده بگیره.
صبح دل انگیز
همیشه، صبح های زود سفر برام دل انگیزه . برای شما چطور؟ صبح زود فردا که بلند می شم و از فضای خوابگاه بیرون میام، با این چشم انداز از روستای بزرگ بیده در پهنه طبیعت منطقه روبرو می شم.
(132)
این مدرسه شبانه روزی، مقداری با روستای بیده فاصله داره ، جایی که ارتفاع آن از روستای بیده، بالاتره به همین مقدار از چشم انداز روستا قانع نمی شم و با زوم دوربین می توانم تصاویر دیگه ای از روستا را ثبت کنم.
(133) (134)
صبح عروسی؟
به خانه شادوماد می رویم. بساط صبحانه در حیاط خانه، پهن است و همه دورتادور هم، زیر داربستی از درخت مو نشسته اند که خوشه های رسیده انگور از آن آویزان است . از این انگورهای شیرین، سر سفره صبحانه هم گذاشته اند.
شادوماد و عروس خانم هم می رسند. عروس، چادر سفیدی بر سر دارد.
بجز صبحانه، بساط یک بزن بکوب مختصر و خودمانی هم در جمعمان مهیا میشه. صبح عروسیه دیگه.
امیدوارم که همیشه صبح های عروسیتون افزون باد......... آمین
(135) تا (138)
خوب، حالا اگه از عروسی و این دورهمی دوستانه، حسابی سیراب شدین، اجازه بدین که از عروس و داماد و خانوده هاشون و همینطور از دیگر دوستانمون خداحافظی کنیم و به سمت آبشار آب ملخ حرکت کنیم که تقریبا سر راهمون به اصفهان قرار داره و می تونه برنامه امروز طبیعت گردیمان را کامل کنه.
آبشار آب ملخ و تخت سلیمان
آبشار آب ملخ و تخت سلیمان از دیدنی های بدیع شهرستان سمیرم در استان اصفهان است. چشمه ای که از دل حوضچه ای در یک غار طبیعی بیرون می آید و به پایین سرازیر می شود و از پلی سنگی که بطور طبیعی بر روی رودخانه ماربر ایجاد شده، بر روی این رودخانه فرو می ریزد و نمایی همانند پرده عروس از این آبشار استثنایی ایجاد می کند.
(139) : آبشار آب ملخ
رودخانه ماربُر، رودی است که از ارتفاعات منطقه پادنای شهرستان سمیرم سرچشمه گرفته و سرانجام به رود خرسان می ریزد. رود خرسان، یکی از سرشاخه های اصلی رود کارون است.
بر روی قسمتی از رودخانه آب ملخ، یک پل طبیعی ایجاد شده یعنی یک قسمت از کوه، همانند یک صخره و تخته سنگ عظیم بر روی رودخانه قرار گرفته و رود ماربر از دهانه ای در زیر این صخره به آن سو می رود .
آبشار آب ملخ دقیقا از بالای این تخته سنگ عظیم به میان رودخانه ماربر فرو می ریزد. سرچشمه این آبشار نیز در غاری بر بالای صخره های این پل سنگی قرار دارد.
این پل سنگی و یا صخره سنگ عظیم، به نام تخت سلیمان مصطلح شده است.
(140) آبشار آب ملخ که مانند یک پرده عروس از روی یک پل سنگی طبیعی به داخل رودخانه فرو می ریزد . به این پل سنگی، " تخت سلیمان" می گویند.
قسمتی از آب چشمه ای که در روی پل سنگی تخت سلیمان قرار دارد، از ناحیه پشت این صخره به داخل رودخانه ماربر می ریزد و تولید آبشار دیگری می کند که آن آبشار نیز دیدنی است ولی دیدن آن آبشار از نزدیک، مشکل و نسبتا خطرناک است، چون رودخانه ماربر در این قسمت با پیچشی که در دل دره تنگ کوه دارد، فوق العاده خروشان و خطرناک می شود. اطلاق نام ماربر ( Marbor ) به این رود هم به همین علت است یعنی اگر ماری به داخل این قسمت از رود بیفتد بر اثر برخورد سهمگین آب با صخره های کنار دره، کمر مار به دو نیم می شود . رودخانه ماربر در این قسمت از مسیر خود ، تاکنون جان چند انسان را هم گرفته است.
( 141) : آبشاری که در قسمت پشت تخت سلیمان قرار دارد. ( آبشار دوم آب ملخ )
(142) : رودخانه ماربر در قسمت جلوی آبشار آب ملخ
(143) : رود خروشان ماربر در قسمت پشت آبشار آب ملخ و تخت سلیمان
(144) : دهانه تونل مانند زیر تخت سلیمان، محلی که آبشار آب ملخ به رودخانه می ریزد
این مجموعه استثنایی از غار و چشمه و رود و پل طبیعی و آبشار در ایران همتا ندارد .
مسیر دسترسی به آبشار آب ملخ
برای دسترسی به آبشار آب ملخ و تخت سلیمان از جاده سمیرم به سمت یاسوج حرکت کنید . چهل کیلومتر بعد به یک سه راهی می رسید که مسیر سمت راست، شما را به یاسوج می برد. در همین مسیر سمت راست به حرکت ادامه دهید. بعد از حدود پنج کیلومتر به یک جاده فرعی در سمت جاده می رسید که باید داخل آن شوید تا بعد از پنج شش کیلومتر به روستای آب ملخ برسید. از اینجا به بعد مسیر پیاده روی به آبشار آب ملخ شروع می شود که حدودا نیم ساعت زمان می برد .
مسیر جاده خاکی روستای آب ملخ ، نسبتا خوب و قابل حرکت برای ماشین های سواری است.
نکته بسیار مهم : اگر به این آبشار رفتید و برای عکاسی از آبشار و دهانه تخت سلیمان به لب تخته سنگ های مسطح رودخانه رفتید بسیار بسیار احتیاط کنید که به داخل رودخانه نیفتید، چون آب با فشار ، شخص را با خود می برد و رودخانه در پشت تخت سلیمان فوق العاده سهمگین و خطرناک به صخره ها می کوبد. متاسفانه تاکنون چند نفر در این قسمت از رود، غرق شده اند، کسانی که برای گرفتن عکس های یادگاری به این قسمت از لبه رود آمده اند ولی احتیاط کامل نداشته اند.
همراه با حسین و مبینا، ( دوستان مستند ساز ما ) از روستای بیده به سمت روستای آب ملخ آمده ایم. در انتهای جاده خاکی که به روستای آب ملخ می رسد باید از روی پلی فلزی به آن سوی رود برویم.
(145) : پلی فلزی بر روی رود ماربر، که بعد از آن به روستای آب ملخ می رسیم
در روستای آب ملخ، ماشین ها را پارک کرده و سپس پای پیاده درمسیر پاکوبی در ارتفاعات مجاور رود ماربُر، به سمت محل آبشار آب ملخ حرکت کرده ایم. در میانه این مسیر، چشم اندازی از چشمه و آبشار کوچکتری را هم در کنار رود مشاهده می کنیم.
(146) : از مسیر پاکوبی در ارتفاعات حاشیه دره رود ماربر حرکت می کنیم
.
(147) : چشمه و آبشار کوچکی در میانه مسیر به آبشار آب ملخ
در روی پل سنگی تخت سلیمان، جویباری پر آب جریان دارد که سرچشمه آن در داخل غار کوچکی بر روی این پل سنگی قرار دارد. حوضچه ای هم در داخل غار ایجاد شده است. این چشمه و غاری که بر روی پل سنگی تخت سلیمان واقع شده اند، یکی دیگر از عجایب طبیعی آبشار آب ملخ است.
(148) : چشمه ای که از داخل غاری بر روی پل تخت سلیمان، از دل کوه به بیرون می جوشد.
(149) (150) : چشمه ای پر آب و زیبا بر روی پل سنگی تخت سلیمان .
قسمتی از آب این چشمه از قسمت جلویی پل و بخشی هم از قسمت پشتی این پل، به داخل رودخانه می ریزد. مجموعه محیط آبشار آب ملخ با این همه شگفتی آن را می توان ساعت ها به گردش و نظاره پرداخت. فقط باید حواسمان جمع جمع باشد، چون رودخانه در این قسمت، کاملا گردابی و خروشان و بی رحم است.
ویدئویی از آبشار آب ملخ و رود ماربر
در بالای پل و در مجاورت آبی که از چشمه به پایین سرازیرمی شود غوغایی از رقص و شور و حال یک خانواده با نشاط، برپاست . دوستم، محمد از این صحنه ها فیلم می گیرد.
ویدئویی از رقص و پایکوبی یک خانواده بر روی پل سنگی تخت سلیمان
بعد از دیدار از این مجموعه شگقت انگیز طبیعی که عناصر غار و چشمه و پل سنگی و رود و آبشار را یکجا و همزمان در خود جای داده، حالا به سمت روستای آب ملخ باز می گردیم.
در بین راه مانند دیگر سفرهای طبیعت گردیمان، می توانیم یک دهن آواز و یا تصنیف و ترانه هم بخوانیم و به این ترتیب انرژی فراوان اندوخته شده در درونمان را که ناشی از دیدار از این طبیعت زیباست، تخلیه کنیم.
( 151) ( 152) : در فاصله بین آبشار و روستای آب ملخ
ویدئویی از تصنیف خوانی در حین پیمایش در طبیعت
از روستای آب ملخ که رد می شویم ، سنگ قبرهای گورستان روستا نظرم را جلب می کند و عکسی می گیرم. ثبت لحظات سفر، حتی اگر ناچیز به نظر برسند.
(153) : گورستان روستای آب ملخ
حالا از روستای آب ملخ، باید 210 کیلومتر رانندگی کنیم تا به اصفهان برسیم تا سپس دوستانمان به شهرهای خود عازم شوند.
در اینجا، سفر دسته جمعیمان به پایان می رسد. امیدوارم بهتان خوش گذشته باشد و من هم همسفر خوبی برای شما در این سفر مجازی بوده باشم.
با آرزوی بهترین ها برایتان
( تعدادی از تصاویر این سفرنامه بوسیله دوست خوبم، آقای محمد دلاوری تهیه شده است که از ایشان نهایت تشکر را دارم )
(154)
نویسنده: هادی انصاری