اواخر بهمن 99 است و یک سالی که یک مهمان ناخوانده کاسه کوزه سفر دوستان رو به هم ریخته. آخر چرا مگه ما چقدر زمان داریم برای رسیدن به آرزوهامون برای زندگی کردن، خاطره سازی کردن.
یک روز کاری سنگین رو تموم کردم توی ماشین نشستم، پیش به سوی خانه موبایلمو روشن کردم تا پیام های نخونده رو نگاهی بندازم. یک پیام از یکی از دوستان لست سکند نوشته بود: خانم اسکندری مبارک باشه شما برنده شدید. چی برنده شدم، کجا؟
چند ثانیه ای طول کشید تا یادم بیاد یکی دو هفته قبل توی یک مسابقه اینستاگرامی شرکت کرده بودم و حالا که نتیجه اعلام شده بود، دوستان زودتر از من دیده بودند و بهم اطلاع داده بودند.
وای کیش، کیش زیبا، کیش آرام. خیلی دوستش دارم و این بهترین خبری بود که خستگی آن روز و حتی روزهای قبل رو بشوره ببره. خیلی هیجان زده شده بودم .سه شب اقامت رایگان در یک هتل پنج ستاره در بهترین شهر ایران برای یک عشق سفر، مثال افتادن در کوزه عسل بود.
فردا پیامی مبنی بر چگونگی استفاده از جایزه ام که سه شب اقامت رایگان در هتل بین المللی کیش بود به به شرکت برگزار کننده مسابقه فرستادم و آنها گفتند که در تاریخ 20 فروردین تا آخر اردیبهشت 1400 می تونم از جایزه ام استفاده کنم.
خیلی خوشحال شدم که نگفتند اسفند برو چون مسافر چابهار بودم (امیدوارم که سفرنامه چابهار رو خونده باشید).
اولین باری که کیش رفتم هفته اول اردیبهشت بود و هوا خیلی گرم بود. بعد از آن فقط در نیمه دوم سال رفته بودم و هوا خیلی بهتر بود. بنابراین به خاطر اینکه به گرمی هوا برخورد نکنم، تصمیم داشتم همون 20 فروردین سفر را برنامه ریزی کنم.
پانزده فروردین با شرکت تماس گرفتم و برای بیست و دوم فروردین اقامت رو برام هماهنگ کردند. بلیط هواپیما بسیار ارزان و از 120 تومان شروع میشد. توی تب و تاب خرید بلیط هواپیما بودم که یکی از آشناها که در کیش زندگی میکند و از سفر من خبر داشت پیامی گرفتم. کیش تعطیل شد !!!!
چی شد؟ کیش تعطیل شد؟ مگه میشه ؟ بله واقعیت داشت. به خاطر سفرهای نوروزی، اوضاع کیش از نظر کرونا قرمز شده بود و تمامی مراکز تفریحی و خرید به مدت یک هفته تعطیل شده بود.
پس به ناچار سفرمون رو به تعویق انداختم. یک هفته که تمام شد تو فکر خرید بلیط بودم که دوباره تعطیلات کیش یک هفته دیگر تمدید شد. دیگه از این بدتر نمی شد. آخه چرا؟؟
هیچ چیز مشخص نبود و ممکن بود بعد از یک هفته تعطیلی تمدید بشه و هوا هم خیلی گرم میشد. چکار کنم؟ تصمیم سختی بود ولی کسایی که اهل سفرند میدونند وقتی خیال رفتن به جایی توی سرشون بیفته به این راحتی دست بردار نیستند. پیش خودم گفتم ما که از تفریحات تور کیش قبلا استفاده کردیم. این سفر رو می ریم برای استفاده از آب و هوا و آرامش کیش.
پس رفتم سراغ متاسرچ لست سکند برای انتخاب بهترین پرواز و دیگه انتظار برای روز موعود (که البته 2 روز بعد بود).
به دلیل اینکه پارکینگ فرودگاه مهرآباد از ترمینالها دوره تصمیم گرفتیم با اسنپ به فرودگاه بریم. فرودگاه خیلی خلوت بود. پرواز به موقع انجام شد و پذیرایی هم در کار نبود البته من چون تجربه شو داشتم قبل از پرواز یه صبحونه کوچک خوردیم.
ساعت 11 صبح هواپیما در فرودگاه کیش به زمین نشست. اول اردیبهشت بود. فکر میکردم الان از هواپیما بریم بیرون گرما میخوره توی صورتم. ولی اینطور نبود هوا مطبوع، کمی شرجی و آسمان صاف و به ما خوش آمد میگفت. سالن فرودگاه بسیار خلوت و تمامی غرفه هایی که برای فروش تفریحات و یا رستورانها بود تعطیل بود.
بعد از گرفتن چمدان ها به سمت ماشین هایی که برای ترنسفر مسافرها آمده بودند رفتم و گفتم هتل کیش. جوانکی سیاه چهره با دست ونی رو که باید سوار میشدیم بهم نشون داد و ما هم به سمت ون رفتیم.
ون که پر شد راننده حرکت کرد. من فکر میکردم اینها همه مسافران هتل بین المللی کیش هستند ولی بعد دیدم که ماشین جلوی همه هتل ها نگه میداشت و مسافران را پیاده می کرد و ما آخرین نفر و تنها مسافران هتل بین المللی کیش بودیم.
هتل کیش یک هتل نوساز و پنج ستاره در تقاطع خیابان دریا و سنایی واقع شده بود و درب جنوبی آن دقیقا روبروی بازار ونوس است و از نظر موقعیت مکانی جای بسیار خوبی واقع شده و تا اسکله تفریحی 5 دقیقه پیاده روی است.
حدس میزدم به خاطر خلوتی کیش قبل از ساعت 14 اتاق را بهمون تحویل بدهند ولی اصلا از این خبرها نبود. تحویل اتاق همون ساعت 14 انجام میشد پس تا ساعت 14 رفتیم که توی لابی منتظر بمونیم. لابی هتل کیش بسیار بزرگ پرنور با مبلمان راحت، منو یاد لابی هتل های ترکیه می انداخت. از کافی شاپ هتل یک موهیتو و یک کیک شکلاتی برای پسرم گرفتم مبلغ هشتاد و پنج هزارتومان که البته انتظار هم می رفت که گرون باشه.
ساعت 14 که شد اتاق رو تحویل دادند. گرسنه بودیم رستوران هتل سلف سرویس بود، نفری صد و نود هزار تومان ولی برای بچه شش ساله هم پول کامل می گرفتند که اصلا منطقی نبود. مگه بچه شش ساله چی می تونه بخوره؟؟؟
اتاق در طبقه دوم بود. اتاقی بزرگ، روشن و رو به دریا البته چون طبقه دوم بود دید خیلی زیادی نداشت. اتاق تمیز بود تلوزیون LCD، مینی بار، چای ساز و سیف باکس در اتاق وجود داشت ولی اتاق بالکن نداشت.
با کمی پرس و جو و جست و جو در سایت لست سکند رستوران دارچین که نزدیک هتل هم بود رو انتخاب کردیم و برای خوردن ناهار به رستوران دارچین رفتیم که متوجه شدیم تمام رستوران های کیش فقط بیرون بر دارند. غذارو گرفتیم و برگشتیم که توی اتاق غذامون رو بخوریم. غذا شوید پلو با گردن و جوجه کباب مخصوص با برنج بود. گردن فوق العاده خوشمزه بود و جوجه کباب هم خوب بود اما برنج هندی بود که من اصلا دوست ندارم (مشاهده لیست بهترین رستوران های کیش).
بعد از خوردن غذا و کمی استراحت توی محوطه هتل چرخی زدیم. اتاق گردشگری بسته بود. استخر هتل بسته بود. مراکز خرید فقط از ساعت شش تا ده شب باز بودند. رستوران ها فقط بیرون بر و کلیه تفریحات آبی و غیر آبی تعطیل بود.
شهر خالی جاده خالی کوچه خالی خانه خالی
لطفا مثل من با ریتم بخونید تا حق مطلب ادا بشه.
از هتل به سمت اسکله تفریحی به راه افتادیم. اسکله خیلی خلوت بود. قصد دوچرخه سواری داشتیم ولی اصلا فکرش را هم نمی کردم که ایستگاه های کرایه دوچرخه هم بسته باشند. کاملا مشخص بود که نظارت روی تعطیلی اصناف خیلی جدی بود.
پس ناچار به پیاده روی در خط ساحلی قانع شدیم که اون هم با توجه به همراه بودن بچه و اونم بچه ای که به خاطر پرواز صبح، زودتر از ساعت خوابش بیدار شده بود با شکست مواجه شد.
پس به سمت هتل برگشتیم بعد به پاساژ ونوس رسیدیم. داخل شدیم که یه چرخی توی پاساژ بزنیم. گشتی توی پاساژ زدیم و کمی خرید شکلات و قهوه کردیم، بعد از پاساژ ونوس که خارج شدیم به سمت رستوران هایی که پایین تر از پاساژ ونوس بود رفتیم.
همه رستوران ها فقط بیرون بر داشتند و میز و صندلی ها را جمع کرده بودند ولی پیاده رو بسیار وسیع جلوی رستورانها بود و دور درختهای توی پیادهرو نیمکت داشت، که مشکل ما رو حل میکرد. رفتیم رستوران کیش پیتزا چون هوس پیتزا کرده بودیم. همسرم سیر بود. برای من و پسرم یک پیتزا سفارش دادیم که اصلا هم خوب نبود. طعم خامی میداد و پنیر اصلا نداشت. بعد پیاده به سمت هتل رفتیم.
کمی توی لابی نشستیم و بعد برای خواب به اتاق رفتیم. ساعت 4 صبح بود که با صدای چند نفر که بلند بلند صحبت می کردند، از خواب بیدار شدیم. آنقدر صدا بلند بود که انگار توی اتاق ما هستند. اتاقی که به ما داده بودند اتاق کانکت بود و از آن قسمت درب بین دو اتاق صدا خیلی راحت رد میشد. البته من بعد فهمیدم که این مشکل خیلی از هتل های کیش است که البته در اتاق های کانکت بیشتر است. کمی صبر کردیم تا شاید ساکت شوند ولی دیدیم نه ساعت چهار صبح، جلسه کاری مهمی رو شروع کردند.
زنگ زدم و به پذیرش اطلاع دادم. آنها هم اومدند دم درب و وقتی دیدند که ما درست گفتیم بهشون تذکر داده بودند. ولی ای وای ای وای از ما که واقعا بعضی وقتها فقط و فقط خودمون رو می بینیم و احترام به حقوق دیگران برامون یک فعل تعریف نشده است.
خلاصه که آن شب به لطف همسایه های نه چندان محترم و دیوارهای نازک هتل بین المللی کیش خواب راحتی نداشتیم.
فردا صبح بیدار شدیم و برای صرف صبحانه به طبقه منفی یک هتل رفتیم. سالن صبحانه بسیار بزرگ بود ولی میهمانان هتل هم خیلی زیاد بودند به طوریکه برای پیدا کردن میز باید منتظر میماندیم. اصلا توی روز متوجه این همه مهمان در هتل نبودیم و چون همه ماسک ها را برداشته بودند برای خوردن صبحانه، احساس نا امنی می کردیم. صبحانه هتل صبحانه کاملی بود البته می تونست بهتر هم باشه.
ویدیویی از صبحانه های هتل بین المللی کیش
بعد از خوردن صبحانه و به خاطر تعطیلی همه تفریحات تصمیم گرفتم به یک ساحلی که امکان شنا داشته باشه بریم که لااقل تا اینجا آمدیم یه تنی به آب زده باشیم. حوله و مایو و وسایل شنا رو برداشتیم و جلوی درب هتل سوار تاکسی شدیم و از راننده خواستیم که ما رو به قسمتی ببره که برای شنا مناسب باشه. راننده هم به راه افتاد به سمت پارک ساحلی طلوع. این پارک پشت پارک پرنده ها بود ما رو پیاده کرد چون خیلی خلوت بود تلفن راننده رو گرفتم که اگر موقع برگشت ماشین پیدا نکردیم زنگ بزنم بهشون. کرایه تا پارک ساحلی چهل هزار تومان.
ساحل شنی تمیز و خلوتی بود و عده کمی داخل آب بودند. چند نفر خانم هم با لباس مشغول آب تنی بودند ولی من چون از با لباس رفتن داخل آب متنفرم خودم را با زیبایی های ساحل صدف و مرجان ها و پرندگان دریایی سرگرم کردم.
همسر و پسرم داخل آب رفتند که آب تنی کنند. چندی بعد دیدم با دو نفر آقای دیگه که داخل آب بودند صحبت می کنند و گویی یه چیزی را به هم نشان میدادند!!
بعد از چند دقیقه همسرم و پسرم پیش من اومدند و عروس دریایی که در دست همسرم بود به من نشان دادند. اون دو آقا گفته بودند که اینجا پر عروس دریایی است و یک عروس دریایی گرفته بودند و گفته بودند اگه از قسمت پشت اونها را بگیرند خطر گزش ندارند. و همچنین گفته بودند که اگر دچار گزیدگی با عروس دریایی شدید، روی محل گزش ادرار کنید !!!!
این رو اون آقا گفتند و راست و دروغش گردن خودشون. به قول لست سکند اینجانب صحت مطالب ایشان را به عهده نمیگیرم. ولی خوب امتحانش هم بی ضرر است.
و بعد دوباره برای شنا به سمت دریا رفتند. من که توی سفرنامه های لست سکند درباره زخمی شدن شناگرها توسط عروسان دریایی خونده بودم خیلی نگران بودم و بهشون گفتم که بسه دیگه برگردید ولی پسرم رو نمی شد راضی کرد که به راحتی از آب تنی دل بکنه و واقعا کاری نمی شد کرد. خلاصه که تا یکی دو ساعتی تو آب بودند بعد دیگه با تهدید و فشار از آب خارج شدند.
از دوشهایی که اونجا تعبیه شده بود استفاده کردند و بعد آماده شدیم برای رفتن به هتل. خوشبختانه با اینکه بسیار خلوت بود تا به سمت خیابان آمدم که به تاکسی زنگ بزنم یک تاکسی اومد و دیگه نیازی به تلفن و انتظار در آن هوای گرم آفتاب و سوزان نشد.
به هتل برگشتیم تا ناهار بخوریم استراحت کنیم و برای عصر خودمون را آماده کنیم.
بعداز ظهر و کمی استراحت به سمت کشتی یونانی رفتیم. هزینه تاکسی تا کشتی یونانی پنجاه هزار تومان. راننده میگفت که سمت کشتی یونانی سخت گیری برای کرایه دوچرخه و موتور کمتره.
کشتی یونانی این غول آهنی دلبر چقدر نسبت به سفر قبلی تخریب شده بود و فکر می کنم از طرف مسئولان دچار بی مهری شده.
توی محوطه کرایه دوچرخه، موتور، شترسواری، عکاسی و بوفه فعال بود.
توی محوطه کمی چرخیدیم و عکس گرفتیم، پسرم خواست که شتر سوار بشه و بعد از شتر سواری پسرم، یک موتور که سه نفری بتونیم سوار بشیم کرایه کردیم و به سمت کلبه هور حرکت کردیم.
البته کلبه ای وجود ندارد ولی ساحل زیبا و آرام و موجهای خروشانی که به صخره ها می خورند و باز به دریا برمیگردند آلاچیق و نیمکت برای استراحت بود و آرامشی وصف ناپذیر. کمی جلوتر تندیس مردی قدبلند با فانوس در دست.
موتورسواری، کنار ساحل هوای عالی بسیار لذت بخش بود. بعد به سمت هتل دریایی ترنج رفتیم تا قسمتی که از درب ورودی تا جایی که تاکسی ها میتوانند بروند اجازه داشتیم بریم. خیلی دوست داشتم که بتونم محوطه هتل رو ببینم چون قبلا تور بازدید از هتل بود ولی الان دیگر اجازه بازدید نمی دادند.
غرفه های اجاره ماشین با ماشین های لاکچری که جلوی آن پارک شده بود. کاملا مشخص بود که این هتل محل اقامت از ما بهتران است. پس به همین حد بسنده کردیم و به سمت کشتی یونانی برگشتیم.
هزینه یک ساعت کرایه موتور صد هزار تومان شد. و بعد با تاکسی های همیشه آماده کیش و با کرایه پنجاه هزارتومان به سمت هتل برگشتیم.
برای شام به همان روبروی هتل و پایین تر از پاساژ ونوس که چندین رستوران داشت رفتیم و این بار خواستیم که سوخاری بخوریم پس به البیک رفتیم و سوخاری گرفتیم. سوخاری خیلی خیلی روغن داشت و مجبور شدیم تمام روی سوخاری را دور بریزیم تا قابل خوردن شود. البته سیب زمینی هاش و سالادش بد نبود. غذا را همون جلوی رستوران ورودی نیمکت های پیاده رو خوردیم و به سمت هتل برگشتیم.
ورودی هتل دیدیم که ایستگاه دوچرخه خود هتل فعال است. پسرم خواست که دوچرخه سواری کند. پس یک دوچرخه خیلی داغون کرایه کردیم و توی همون پیاده روی جلوی هتل در خیابان سنایی پسرم دوچرخه سواری کرد.
من نمیدونم چرا این دوچرخه های کرایه ای کیش اینقدر خراب و داغون هستند و اصلا با جزیره به این زیبایی همخونی ندارند . لطفا مسئولین رسیدگی کنند. بعد به هتل رفتیم توی لابی خوشگل هتل کیش استراحتی کردیم. و بعد به اتاق رفتیم و این بود پایان روز دوم سفر.
ویدیویی از هتل بین المللی کیش
صبح بیدار شدیم و رفتیم سراغ قسمت خوب سفر یعنی صبحانه های هتل. بعد از صبحانه کمی داخل محوطه هتل عکس گرفتیم. و بعد با تاکسی به سمت پارک ساحلی مرجان رفتیم. راستی یادم رفت بگم. هتل غرفه عکاسی هم داشت و از مهمونهای هتل یک عکس مجانی هم میگرفت ولی متاسفانه عکس مجانی که قرار بود یادگاری از اقامت در یک هتل پنج ستاره باشه اینقدر بی کیفیت بود که شاید تا خونه مسافر هم دوام نمی آورد و این یک نکته منفی برای هتل بود.
ساحل مرجان، جایی که من رو یاد سفرهای قبلی ام مینداخت و توی سفرهای مجردی با دوچرخه به این ساحل رفته بودم و خیلی دوستش داشتم.
به نظرم خیلی عوض شده بود. و شلوغ تر شده بود ولی از زیبائیش چیزی کم نشده بود.
توی محوطه چرخی زدیم روی اسکله راه رفتیم و از تماشای آب زلال دریای بیکران لذت بردیم. دوست داشتم هوا کمی خنک تر بود که می توانستیم بیشتر بمانیم ولی نزدیک ظهر بود و آفتاب سوزان کیش همه توانش را برای گرم کردن زمین به کارگرفته بود، و البته زمان زیادی هم نداشتیم و باید به هتل بر می گشتیم و برای رفتن به فرودگاه آماده میشدیم. البته تا فردا ساعت دوازده اتاق داشتیم ولی به خاطر بیماری پدرم و به دلیل تعطیلی کیش تصمیم گرفتیم یک روز زودتر برگردیم.
به سمت هتل رفتیم چمدانها را دیشب بسته بودم برداشتیم و چک اوت کردیم و به سمت فرودگاه رفتیم. ناهار رو در رستوران می تا در فرودگاه کیش خوردیم همبرگر و سیب زمینی که طعم و حجم خوبی داشت.
بعد سوار هواپیما شدیم و خداحافظی با این جزیره دوست داشتنی. به امید اینکه روزی بهتر در شرایط امن تر دوباره بتونم برگردم و استفاده وافی و کافی ببرم.
نویسنده: منصوره اسکندری