سفرنامه ام رو از مبدا فرودگاه امام خمینی تهران شروع می کنم پرواز ساعت 7 صبح بود. از اونجایی که من ساعت 10 شب به تهران رسیدم از ساعت 1 بامداد در فرودگاه حاضر بودم. اینکه چرا تور دبی رو بعنوان مقصد سفر انتخاب کردم شاید بخشیش به شغل و حرفه ام در مهندسی هم مربوط باشه. دیدن برج های بلند مرتبه ساخته دست بشر از نزدیک برای منی که در مقیاسی بسیار کوچکتر در حوزه طراحی سازه فعالم بی اندازه جذاب بود. مدت پرواز 2 ساعت و نیم بود که این مدت با صرف صبحانه دلچسب در پرواز ماهان گذشت. اما استرس اصلی در فرودگاه آل مکتوم دبی انتظار من رو می کشید فکر اینکه مبادا رپید تست کرونام مثبت بشه و من مطابق مقررات امارات 15 روز با هزینه شخصی در دبی به قرنطینه بگذرونم آزار دهنده بود.
پرواز به پایان رسید و من وارد فرودگاه دبی شدم و بدنبال بقیه به سمت ایستگاه مترو .بسیار منظم و بدون وقفه مترو ها وارد ایستگاه می شدند و مسافرین رو به سمت محل تست و چمدان ها میرساندند. از مترو پیاده شدم و رسیدم به صف طویلی از مسافرین که البته این صف 10 دقیقه ای بیشتر طول نکشید . در یک راهروی طولانی شاید ده ها محل تست pcr موجود بود که در کمتر از چند دقیقه با ثبت ایمیل و زدن برچسب کوچکی به جلد پاسپورت نتیجه مشخص میشد و می رسیدم به محل کنترل ویزا و تحویل چمدان.
بعد از کنترل مدارک یک سیم کارت رایگان از شرکت du که یکی از اپراتورهای فعال در دبی هست با یک گیگ اینترنت بهم تحویل دادند که در طول سفر 5 روزه ی من خیلی به دردم خورد. تابلوهای راهنمای فرودگاه هم خیلی دقیق و عالی من رو به سمت ایستگاه مترو راهنمایی کردند. اولین کاری که کردم خرید کارت مترو (نول کارت) بود البته قبلا راجع بهش تحقیق کرده بودم و می دونستم کارت های قرمز مناسب سفر های یک روزه و کارت های نقره ای کارت های بدون تاریخ انقضا و قابل شارژ هستند و کاملا کاربردی برای من هستند. البته کارت های طلایی هم بودند که در واگن طلایی که امکاناتی مثل صندلی خالی و ......داشت هم می شد تهیه کرد که انتخاب من نوول کارت نقره ای بود. به این نکته هم دقت داشته باشین که کارت رو بمیزانی شارژ کنید که ازش استفاده می کنید تا مثل من نشید که روز آخر پنجاه درهم از شارژم تو کارت باقی موند و نتونستم ازش استفاده ای بکنم.
صرافی همه جا در دسترس بود ولی خوشبختانه من یک مقدار درهم هم خریده بودم و در فرودگاه نیاز به صرافی نداشتم. متروی دبی دارای سه خط سبز، قرمز و آبی میشه که خط قرمز طولانی ترین خط این مسیره و دو سر شهر رو به هم متصل می کنه. برای من که استفاده از مترو برای رسیدن به مقاصد مختلف برنامه سفرم اصلی ترین وسیله حمل و نقل محسوب میشد انتخاب هتل نزدیک به مترو بسیار مهم بود. هتل ibis جزو هتل هایی است که در چند منطقه دبی مثل دیره، البرشا و الرقه شعبه داره و به نسبت سه ستاره بودنش امکانات مناسبی رو هم ارائه میده. البته برای کسانی که استفاده از سواحل براشون در تور دبی اولویت داره ریزورت ها رو پیشنهاد می کنم. با توجه به تابلوی راهنمای مسیر های مترو سوار خط قرمز شدم و به سمت ایستگاه الرقه حرکت کردم.چند دقیقه ای بیشتر طول نکشید که به مقصد رسیدم.
در واقع ایستگاه متروی الرقه اولین جایی محسوب می شد که من پا به خاک دبی در فضای آزاد گذاشتم. اولین قدمی که از ایستگاه و فضای بسته مترو بیرون گذاشتم، بالای سرم دنبال هیتر گازی گرمایشی می گشتم شاید باورتون نشه ولی من واقعا فکر میکردم این باد خیلی گرمی که به سرم میزد حتما باید از یک همچین منبعی باشه شاید دلیلش این بود که من ساکن منطقه سردسیرم و تا حالا به مناطق گرمسیر سفر نکرده بودم.لازم به ذکره که زمان سفر من اواخر مهرماه بود. باری متوجه شدم که هیچ هیتر و بخاری ای در کار نیست و این همون هوای شرجی و گرمیه که راجع بهش شنیده بودم هتل 300 متر از ایستگاه فاصله داشت که مسیر رو از یکی از رهگذران پرسیدم و با اشاره جهت رو بهم نشون داد اما تا من به هتل برسم گرما آنچنان اثری در من کرد که یک آن با خودم گفتم آخه چرا دبی ؟!! این همه جا بود....
وارد هتل شدم و واچر رو به رسپشن نشون دادم ولی ناامیدی دوم من همین جا اتفاق افتاد من با وجود تسلط نسبتا خوبم به زبان انگلیسی اصلا متوجه صحبت های رسپشن نمی شدم . در واقع عمده کارکنانی که تو این شهر می بینید عرب نیستند بلکه مهاجران فیلیپینی و پاکستانی هستند که البته لحجه بسیار غریبی هم در زبان انگلیسی دارند و خب قاعدتا برای من چند روز زمان برد تا تونستم تا حدی متوجه صحبت هاشون بشم. در دبی هتلها علاوه بر هزینه اقامت هزینه مالیات هم دارند که مسافر در بدو ورود پرداخت می کنه . بسته به تعداد ستاره های هتل شبی 5 الی 15 درهم هزینه مالیات هتل می باشد که مسافر در بدو ورود ملزم به پرداخت این هزینه ست. اتاق من طبقه هفتم بود و چشم انداز خوبی هم به سمت خیابان داشت. کارکنان خوش برخورد و اتاق ها تمیز و مرتب بودند. سیستم خنک کننده و تهویه هتل هم عالی بود.
با وجود اینکه یه کم بخاطر گرمای شدید تو ذوقم خورده بود اما تصمیم گرفتم زمان رو از دست ندم و بعد از نیم ساعتی استراحت دور و اطراف هتل رو بیشتر بشناسم و یه سری هم به مرکز خرید الغریر که نزدیک هتل بود بزنم. الرقه جزو مناطق مرکزی شهر دبی محسوب میشه و شما دسترسی به رستوران ها، کافه ها و فروشگاه های زیادی دارین دو تا از بانک های ایرانی رو هم من همون اطراف دیدم.
حتی با یک مقدار پیاده روی به دریا هم میتونید برسید شبها تا دیر وقت هم تو خیابون رفت و آمد انجام میشه و کسانی که مثل من تنها سفر می کنند لازم نیست نگران دیر رسیدنشون به هتل و خلوت بودن دور و اطراف باشند.. البته دبی جزو شهرهای امن جهانه و این چیزی بود که من در تمام طول سفرم احساس کردم. مورد دیگه ای که میخوام بهش اشاره کنم سطح بهداشت این کشوره. نظافت در سرویس های بهداشتی و وجود ضدعفونی کننده در تمام سطح شهر واقعا عالی و مثال زدنیه.
مرکز خرید الغریر به لحاظ قیمتی در سطح متوسط بود و به لحاظ تنوع هم می تونست مسافر رو راضی کنه . من چرخی تو این مرکز زدم و ناهار رو همون جا خوردم و برگشتم به سمت هتل . روز اول سفرم رو من اختصاص داده بودم به خرید تا روزهای بعدی رو بتونم به راحتی به گشت و گذار و بازدید بگذرونم. بنابراین بعد از ظهر با اطلاعاتی که قبلا به کمک گوگل مپ به دست آورده بودم حرکت کردم به سمت مرکز خرید اوت لت دبی که تقریبا خارج از شهر بود. خوشبختانه گوگل مپ اطلاعات جامع و خوبی رو در مورد مسیرها در اختیار شما می گذارد. خطوط مترو ، نام ایستگاه ها، میزان ازدحام و شلوغی ، شماره خطوط اتوبوس ها و حتی ساعت دقیق عبور هر اتوبوس از ایستگاه موردنظرتون رو هم می نویسه و اینطوری میتونید برنامه ریزی خیلی دقیقی برای کارهاتون داشته باشین.علاوه بر این در تمام ایستگاه های اتوبوس نقشه خطوط اتوبوس ترسیم شده
برای رسیدن به اوت لت یک مسیر مترو سوار شدم و بعد به سمت ایستگاه اتوبوسی که مستقیما به سمت مقصد مورد نظر من می رفت راهی شدم. لازم به ذکره که از اینترنت سیم کارتی که در فرودگاه داده بودن استفاده می کردم و مسیر های پیاده رو با نقشه جلو می رفتم. در ایستگاه اتوبوس 10 دقیقه ای منتظر موندم تا مطابق برنامه اتوبوس برسه . خوشبختانه ایستگاه های اتوبوس هم محفظه های فلزی ای بودند شامل شش صندلی، سیستم خنک کننده فوق العاده و یک نمایشگر برای اطلاع رسانی زمان رسیدن هر خط اتوبوس .
در مسیر با یک ایرانی آشنا شدم و برام از قوانین خاص امارات صحبت کرد بهم تاکید کرد که حتما ازماسک استفاده کنم. هرگز از چراغ قرمز عابر پیاده عبور نکنم و حتما برای عبور از خیابان از قسمت های خط کشی شده استفاده کنم وگرنه جریمه های خیلی سنگینی رو باید متحمل شم. مرکز خرید اوت لت دبی جای نسبتا بزرگی بود و برندهای مختلفی هم حضور داشتند که البته همون طور که می دونید اوت لت ها در واقع مراکزی هستند که اجناس ترند فصل های قبل با قیمت های مناسب تری فروخته میشه و اگه مثل من خوب بگردین میتونید خرید خیلی خوبی داشته باشین.
ساعت نزدیک 8 شب بود و من دیگه تو پاهام رمق واسه گشت و گذار نداشتم قبلا تو وبسایت این مرکز خرید دیده بودم که یه سری سرویس رایگان مخصوص کسانی که برای خرید به اینجا میان موجوده ولی دقیق متوجه نشده بودم که این سرویس ها دقیقا چه ساعتی و اصلا به چه مقصدی حرکت می کنند بنابراین از یکی از افراد حاضر در بخش راهنمای مرکز خرید موضوع این سرویس رو جویا شدم که متاسفانه هنوز به لحجه عجیب انگلیسیشون عادت نکرده بودم و چیزی متوجه نشدم. پس تصمیم گرفتم به گوگل مپ رجوع کنم. یادم بود که ظهر اتوبوس کنار یه بزرگراه توقف کرد و حدودا 200 متری رو از یه مسیر شنی، پیاده تا مرکز خرید اومده بودم و الانم گوگل همون نقطه رو بعنوان مسیر برگشت نشون میداد.
منم با تصور اینکه لابد راهش همینه به سمت بزرگراه به راه افتادم با این تفاوت که الان هوا تاریک شده بود و البته اونجا هم خیلی خلوت تر بود یا بهتره بگم هیچ کس جز من اون حوالی نبود . پشت سرمو که نگاه کردم دیدم ظاهرا خیلی بیشتر از 200 متر از مرکزخرید فاصله گرفتم و رسیدم به جایی که یک طرفم اتوبانه و یک طرفم فضاییه که با سیم خاردار محصور شده و چند نفرم اون طرف سیم خاردار هستن. یک آن خیلی ترسیدم و فکرای عجیبی به سرم اومد . بدو بدو برمی گشتم سمت اوت لت و تو این فکر بودم که تاکسی اینترنتی بگیرم و خودمو برسونم هتل که یه ون بزرگ حامل مسافر کنارم وایستاد و ازم پرسید باس استاپ؟!! متوجه شدم سرویسی که دنبالش بودم در واقع همینه و کارش اینه که بازدیدکننده ها رو از این سمت بزرگراه منتقل کنه به سمت دیگه بزرگراه تا از اونجا سوار اتوبوس بشن.
بعد از چند دقیقه من سوار بر اتوبوس به سمت هتل در حرکت بودم. بهتره شما هم مثل من یه سری نرم افزارهای اینترنتی مثل Careem که تاکسی اینترنتی هست رو از قبل روی گوشیتون نصب کنید تا در همچین مواردی ازش استقاده کنید. فراموش نکنید سیم شارژر گوشیتون رو هم همراه داشته باشین .خیلی جاها مثل اتوبوس هست که با داشتن سیم میتونید گوشیتونو شارژ کنید.
همون شب بلیت بازدید برج خلیفه و اکواریوم دبی مال بهمراه یه روز برنامه سافاری که از قبل در نظر داشتم رو از یه وبسایت ایرانیخریدم و با مرور برنامه فردام بخواب رفتم.
روز دوم
تو این سفر جهار روزه برای اینکه به ساعت گرم روز نخورم صبح زود از خواب بیدار میشدم و بعد از صرف صبحانه در هتل به طرف مقصد حرکت میکردم. صبحانه سلف سرویس و رضایت بخش بود و هر روز چند تا غذای جدید به سرویس صبحانه اضافه می شد.
با توجه به سیستم منظم حمل و نقل در دبی قبل از ساعت 10 صبح به مقصد میرسیدم. برنامه روز دوم بازدید از فریم دبی، برج خلیفه، اکواریوم و دبی مال و فواره ها بود. فریم دبی در منطقه زعبیل قرار داشت مطابق نقشه از ایستگاه الرقه با مترو باید به ایستگاه ADCB می رفتم و از اونجا یه مسافتی رو پیاده طی میکردم. خوبی سازه های بلند اینه که وقتی خودتو به نزدیکیشون میرسونی نیاز به آدرس پرسیدن نداری و از دور می بینی که باید به کدوم جهت بری .
پارک زعبیل که از تفریحات دبی محسوب می شه با ورودیه 5 درهم و قابلیت پرداخت با متروکارت در کنار فریم دبی جزو پارکهای بزرگی بود که ارزش یه بار دیدن رو داشت. قیمت بلیت فریم دبی هم که از جاهای دیدنی دبی هست 52 درهم میشد. از اونجایی که ورودی سازه فریم دبی خارج از پارک بود و نمیشد از پارک وارد محوطه برج شد بهتر بود اول بازدید از برج رو انجام میدادمو و بعد وارد پارک میشدم بخصوص که از داخل فریم هم یه نمای کلی از پارک رو میشد دید ولی خب من برعکس عمل کردم و اول یه گشتی تو پارک زدم چند تا عکس گرفتم و بعد مجبور شدم برگردم سمت ورودی برج.
این سازه در نقطه ای از دبی قرار گرفته که از داخلش به دو نمای متفاوت شهر دسترسی پیدا می کنید.
این قضیه در مسیر بازدید هم دیده میشه در واقع شما در بدو ورود و در قسمت پایین قاب با تندیس هایی از اعراب قدیم در بازارچه ها و فیلم هایی از صحرانوردها روبرو میشید و بعد با آسانسور شیشه ای ارتفاع 150 متری سازه رو به سمت بالا طی می کنید و وارد یک فضای مدرن و امروزی میشید . این راهرو که در واقع بالاترین قسمت قاب هست. دو چشم انداز متفاوت داره . یک طرف ساختمان های کوچک و بافت قدیمی دبیه و و طرف دیگه برج های بلند و سازه های نوین به چشم میخوره. تو این بخش یه مسیر شیشه ای هم کف سازه تعبیه شده که اگه سرتون گیج نمیره حتما در طولش حرکت کنین حس جالبی داره.
در انتها از سمت دیگه قاب با آسانسور دوم به سمت پایین حرکت می کنیم که اتاقی با عنوان واقعیت مجازی قرار داره و در یک فضای سه بعدی ویدئویی از فیوجردبی یا همون دبی آینده و برنامه ای که این شهر برای پیشرفت داره پخش میشه با دیدن این حجم از پیشرفت به نظر میرسه نقطه توقفی برای این این شهر وجود نداره و همینطور با قدرت رو به جلو حرکت می کنه.
با توجه به اینکه بلیت بازدیدم از برج خلیفه محدود به ساعت خاصیه با عجله بر می گردم بسمت مترو تا خودمو برسونم به ایستگاه دبی مال که در واقع برج خلیفه و اکواریوم هم همینجا قرار داره. دبی مال مرکز تجاری بسیار بزرگیه که برای پیدا کردن ورودی برج خلیفه مدت زمان زیادی رو صرف کردم . البته بعدا متوجه نمایشگرهای راهنما شدم که با نوشتن اسم محلی که دنبالش می گشتم میتونستم مسیر رو بصورت کامل ببینم. بازدید از برج خلیفه صف نسبتا طولانی ای داشت.
من بلیت بازدید از طبقه 124 که در ارتفاع 442 متری قرار داشت و تقریبا وسط برج بود بعلاوه آکواریوم رو از سایت ایرانی به قیمت یک میلیون و پانصد هزار تومان تهیه کرده بودم. در مسیر ورودی تا آسانسور نمایشگرهایی قرار داشت که تصاویری از مراحل ساخت برج رو نشان میداد برج خلیفه که در حال حاضر با ارتفاع 888 متر بلندترین برج دنیاست در مدت 5 سال در بازه زمانی 2004 تا 2009 ساخته شده است که در نوع خود تحسین برانگیز است.
وارد آسانسور شدم و حدود شصت ثانیه طول کشید تا به طبقه 124 رسیدم. آسانسور این برج یکی از سریعترین آسانسورهای دنیاست و سرعتی حدود 18 متر بر ثانیه داره. طبقه 124 در واقع چشم اندازی از دور تا دور برج رو نشون میداد. سازه های بلند مرتبه ای که پایین دیده بودم از این بالا اندازه یه بند انگشت بودن.
مردم بیشتر مشغول تماشا و عکاسی بودند. در مسیر بازگشت به سمت پایین، تصاویری از افرادی که در ساخت برج سهیم بودن دیده می شد. افرادی که در کنار هم به مدد علم و دانش این شگفتی رو خلق کرده بودند.
مرکز خرید دبی مال پر از رستوران و کافه های مختلف بود من انتخاب ناهارم رو به شانس واگذار کردم و یه غذای دریایی سفارش دادم که اصلا توصیه نمی کنم کسی همچین کاری انجام بده با ذائقه من که اصلا جور نبود و بالاجبار این سوپ عجیب غریب رو خوردم . در این بین رستوران ایرانی هم دیده می شد که قیمت یه پرس کباب چیزی در حدود 65 درهم بود (تقریبا 500 هزار تومن). قیمت این غذا بهمراه نوشیدنی 20 درهم شد.
معماری مرکز خرید دبی مال هم سبکهای متفاوتی از مدرن و کلاسیک داشت . در قسمت های مختلف المان ها و فضاهای خاصی وجود داره که خوراک علاقمندان به عکاسیه .
یکی از قسمتهای جالب دبی مال هم محدوده ای بود که به برندهای خاص و گران قیمت مثل دیور و.... اختصاص داشت که دکوراسیون و فضای کاملا متفاوتی داشتن که دیدنش خالی از لطف نبود .
بعد از گشت وگذار در دبی مال نوبت بازدید از آکواریوم بود که در همین مرکز قرار داشت. خب من بلیتش رو از قبل تهیه کرده بودم و متاسفانه یه صف طولانی هم اینجا در انتظارم بود. آکواریوم دبی با فضای تونلی از انواع ماهی ها شروع میشد و در طبقات بالاتر به تماشای جانورانی مثل مارمولک، مار و ... ختم میشد البته امکاناتی مثل غواصی هم داشت که با پرداخت هزینه شون میشد ازشون استفاده کرد فضای بازدید از آکواریوم و این جنگل کوچیک هم با داشتن پل های چوبی و المانهایی از طبیعت جذابتر شده بود البته صفحه بزرگی از این آکواریوم در دو طبقه در معرض دید عموم قرار داره که اگه مثل من زیاد علاقه به دیدن گونه های خاص ماهی و جانوران از نزدیک ندارید دیدن همین بخش هم کفایت میکنه.
حوالی 8 شب بود و من به سمت فواره دبی که بیرون از مرکز خرید و با چشم انداز از برج خلیفه قرار داشت حرکت کردم . به نظر من این قسمت رو حتما باید شب ببینید که نور چراغها زیباییش رو دو چندان میکنه هر 10 دقیقه یکبار موزیکی پخش میشه و رقص فواره ها به همراه تصاویر جالب و نورپردازی خاص برج خلیفه ، فضای فوق العاده ای رو ایجاد می کنه.
در این قسمت قایق های دسته جمعی هم وجود داشت که میشد یه چرخی هم با قایق در اون محدوده زد. البته برای تماشای رقص فواره ها از نزدیک هم مستلزم پرداخت هزینه اید که فکر نمی کنم واقعا نیازی باشه. خب وقت برگشتن به هتل رسیده بود با مترو از مبدا ایستگاه دوبی مال به هتل رسیدم. برنامه فردا بازدید از منطقه جمیرا، برج العرب و ساحلش، مرکز ابن بطوطه و پیست اسکی امارات مال بود.
هتل برج العرب یکی از گرانترین هتل های دنیا با امکانات مختلفه و دیدن سازه خاص و منحصر بفردش برای من مهمه . برای رسیدن به این منطقه طی یک مسیر با مترو و یک مسیر با تاکسی ساده و منطقی به نظر میرسه بنابراین بعد از پیاده شدن از مترو با نرم افزار Careem تاکسی گرفتم که با توجه به کوتاهی مسیر 25 درهم هزینه پرداختم. ساحل برج العرب یک ساحل عمومی هست و چشم اندازه خوبی به برج العرب داره. سواحل اختصاصی زیاد دیگه ای هم تو دبی وجود داره که من به همین ساحل بسنده کردم و بعد از گذروندن ساعتی به سمت مدینه جمیرا به راه افتادم. مدینه جمیرا شامل بازارچه ، کافه ها و بافت سنتی تری میشد که در کنار آب و پل های زیبا فضای گردشگری خوبی رو فراهم کرده بود.
بخشی از این فضاها در اختیار هتل های این منطقه بود که فقط ساکنین این هتل ها می تونستن ازش استفاده کنند. تصویر زیر بخشی از جایی بود که در محدود هتل قصر قرار داشت این هتل ساحل اختصاصی و فضای فوق العاده ای داره و در منطقه جمیرا قرار گرفته است.
بعد از گشت وگذار تو این منطقه و با توجه به اینکه کم کم گرمای هوا هم بهم فشار میاورد تصمیم گرفتم در ساعات بعد از ظهر و ناهار خودم رو به یک فضای سربسته برسونم بنابراین خط اتوبوسی که به مرکز ابن بطوطه می رفت رو پیدا کردم و خودم رو به اونجا رسوندم. ابن بطوطه در واقع مرکز خریدی هست که از معماری کشور های مختلف الهام گرفته و بخش های مختلفی داره ساحه مصر، اندلوس، هند و ایران از جمله کشورهایی هست به لحاظ قیمت من فرق چندانی با مراکز خرید دیگه مثل دبی مال ندیدم ولی میتونید از المان ها و معماری های متفاوت این مرکز لذت ببرید.
تا اینجای سفرم خوب پیش رفته بودم ولی اونروز با اون مسیر طولانی که تو منطقه جمیرا پیاده روی کرده بودم واقعا خسته شدم و دیگه ذهنم یاری نمی کرد مسیر برگشت به هتل رو پیدا کنم از طرفی هم میون انبوهی از شماره خطوط اتوبوس گیج شده بودم مخصوصا که مرکز ابن بطوطه یکی از پایانه های اتبوسرانی هم بود. بالاخره از یه نفر که به نظر از کارکنان این پایانه بود شماره اتوبوسی که منو به هتلم برسونه رو پرسیدم که در کمال تعجب با لحجه خاص به فارسی سلام دادوگفت بیا دنبالم. یه پسر اهل سوریه که چند سالی ایران و چند سالی ترکیه زندگی کرده بود منو برد سمت ایستگاه مترو و تو راه کلی از قشنگیهای شیراز و بندرعباس و مردمش واسم تعریف کرد و بهم گفت الان دیگه خیلی خوب میتونه چهره ایرانیا رو از بقیه مردم تشخیص بده.
با وجود اینکه تصمیم داشتم برگردم هتل ولی با شنیدن اسم ایستگاه امارات مال و وسوسه رفتن به پیست اسکی نتونستم فرصت رو از دست بدم و پیاده شدم. قبل از پیدا کردن پیست اسکی سری هم به هایپرمارکت امارات مال زدم با توجه به تنوع قیمت جای خیلی خوبیه برای علاقه مندان به خرید انواع شکلات ها که قیمت شکلات های کوچیک از 8 درهم شروع میشد و خب هر چیزی رو که میخواستین تو این هایپر میتونستین پیدا کنین از مواد خوراکی تا لوازم آرایشی بهداشتی و .... یه مسئله ای که برام جالب بود تنوع قیمت آب معدنی بود آب معدنی های کوچیک رو از 3 درهم تا 60 درهم میتونستین انتخاب کنین. لازمه بگم که قیمت متوسط آب معدنی رایج که از مغازه های محلی میخریدیم هم بین 6 تا 12 درهم متغیر بود.
پیست اسکی در قسمتی از مرکز خرید امارات قرار گرفته بود و داخلش امکاناتی مثل زیپ لاین بطول 150 متر ، اسکی و سورتمه سواری موجود بود که سورتمه سواری یکی از بخش های هیجان انگیزه این پیسته البته لازم به ذکره بعد از تهیه بلیت لباس و لوازم لازم رو خودشون بهم دادن و از این بابت مشکلی نداشتم. بالاخره خسته ولی خوشحال با مترو خودمو به هتل رسوندم تا برای فردا که اختصاص به تور سافاری صحرا داشت آماده بشم
روز چهارم از سفرم رو با تست پی سی آر شروع کردم . بله اعتبار تستی که در فرودگاه دبی داده بودم به پایان میرسید و من مجبور بودم یک روز قبل از پروازم جواب منفی تست کرونام رو داشته باشم. متاسفانه در این مورد آژانس اطلاعات خوبی در اختیار مسافر نمی گذاره. بیمارستان ایرانیان محلی بود که بعد از پرس و جوی من آژانس به من معرفی کرده بود اما دو تا ایراد اساسی داشت اول اینکه از محل اقامت من دور بود و من زمان زیادی رو از دست میدادم و دوم اینکه 150 درهم هزینه داشت یعنی مبلغی معادل یک میلیون و دویست هزار تومان. خوشبختانه من بعد از تحقیق متوجه شدم بیمارستانی به اسم NMC در دبی وجود داره که اولا شعبه های زیادی داره و من میتونم یکی از شعبه های نزدیک به خودم رو انتخاب کنم و دوما هزینه تست 75 درهمه .
بنابراین صبح زود بعد از صبحانه با پاسپورت و بلیت پروازم به بیمارستان رفتم و بدون نوبت و معطلی تست PCRدادم و نتیجه تست هم بعد از 24 ساعت به ایمیلم ارسال شد. قرار بود ساعت 1 بعد از ظهر راننده لندکروز من رو از درب هتل سوار کنه تا بریم برای سافاری صحرا. ساعت 9 صبح بود و من 4 ساعت فرصت داشتم تا برای تور لباس مناسب بخرم.مرکز خرید دیره رو برای خرید انتخاب کردم. سیتی سنتر دیره نسبت به سایر مراکز خرید قیمت های مناسب تری داشت و با یه گشت وگذار میشد خیلی چیزا خرید. ساعت یک تو لابی هتل منتظر بودم که راننده لندکروز رسید و عکس ماشینش رو برام تو وتس آپ فرستاد. قرار بود بعد از برداشتن من بریم سراغ 4 تا مسافر دیگه تو دو تا هتل متفاوت .راننده اصالتا پاکستانی بود ولی مادرش ایرانی و اهل شیراز بود و یه مقدارم فارسی بلد بود.
تو مسیر از روند پیشرفت باورنکردنی دبی گفت ساختمون سفید رنگی رو تو بزرگراه شیخ زائد نشونم داد و گفت که اولین سازه بلندمرتبه دبی بوده و الان میون بقیه گم شده. بعد از اینکه از شهر خارج شدیم منطقه ای رو نشونم داد و توضیح داد که پروژه فیوچر دبی قرار هست تو این منطقه ساخته بشه و کشور براش برنامه های زیادی ریخته .کسی چه می دونه بیست سال بعد دبی به کجارسیده. در راه راننده در محلی برای خرید چفیه های مخصوص صحرانوردی توقف کرد و بعد به سمت محل موتورهای ATVحرکت کرد استفاده از این موتورها هزینه جداگانه 100 درهمی داشت و تجربه جالبی بود
قسمت بعدی سافاری در کویر بود که لندکروز ها بصورت گروهی و به دنبال هم این کار رو انجام میدن تا در صورت بروز حادثه تنها نباشن. سافاری هم با آهنگ های مخصوص عربی و با حرکات خاص و پرتاب شن انجام میشه که مخصوصا درلحظات نزدیک به غروب جلوه خاصی داره و عکاسی در صحرا،راه رفتن میون شن ها و تاب سواری از قشنگترین لحظات سفرم محسوب میشه.2 تا از مسافرایی که سوار کرده بودیم ایرانی بودن و منم به جمع دو نفره شون دعوت کردن و من اون چند ساعت آخر تور رو تنها نبودم از امکانات دیگه تور سافاری شترسواری، نقش حنا و شام سلف سرویس که شامل حمص ، انواع سالاد و کباب و جوجه می شد، بود. فردا روز آخر بود و من باید قبل از خواب وسایلمو جمع می کردم
روز آخر
صبح زود ازخواب بیدار شدم صبحانه رو خوردم اتاق رو تحویل دادم . چمدونم رو سپردم به بخش مخصوص هتل تا بعد از ظهر برای برداشتنش برگردم. طبق برنامه من جاهایی که دوست داشتم رو دیده بودم تصمیم گرفتم در ساعاتی پایانی سفرم سری هم به منطقه دبی مارینا بزنم. بنابراین بامترو مستقیم به ایستگاه چرخ و فلک دبی مارینا رفتم .که فضایی فوق العاده آرام و دلنشین داشت از منطقه مارینا چرخ و فلک العین هم دیده می شده. چرخ و فلکی که قرار بود در روزهای آینده افتتاح بشه شاید اگه گرمای هوا و محدودیت زمان مانع نمی شد من ساعتها اونجا پیاده روی میکردم و از فضای فوق العاده اش لذت می بردم اما چه کنم که وقت تنگ بود و من قصد دیدن آخرین جا یعنی بازار ادویه ها رو هم داشتم.
قبل از اینکه مسیر و نقشه رو چک کنم حجم اینترنتم تموم شد برای همین خودم رو به مرکز خرید مارینا رسوندم و با استفاده از اینترنت پاساژ مسیرها رو بررسی کردم و مشکل اینترنتمم حل کردم. یکی از خوبی های مراکز خرید و خیلی از جاهای دبی همین اینترنت رایگان بود که خیلی به درد من خورد کافی بود یه سیم کارت امارات داشته باشی تا بتونی به اینترنت وصل بشی. و اما بازارهای ادویه پر رنگ و لعاب همیشه برای من جذاب بوده با مترو تا ایستگاه الراس رفتم و بسمت بازار طلا حرکت کردم منطقه ای که ساختمون هاش من رو یاد یزد زیبای خودمون می انداخت.
دیدن طلاهای عجیب و غریبی که بیشتر از اینکه یه وسیله زینتی باشه به شکل یک لباس ساخته شده بود. از سمت بازار طلا به طرف بازار ادویه رفتم و بازاری معطر و فروشنده هایی که دم مغازه منتظرن تا اجناس عجیب و غریبشون رو با خواص دارویی عجیب تر برات تبلیغ کنن. همون اول با یه فروشنده که ایرانی بود آشنا شدم و برام کلی از ادویه ها، خواص و موارد استفاده اش تعریف کرد. مثلا برام توضیح داد که دو نوع زردچوبه هست که یکیش در آشپزی کاربرد داره ولی اون یکی برای پوست و زیبایی به کار میره. شالهای کشمیری و پارچه های رنگارنگ تو این بازار زیاد دیده می شد . یجور شکلات تهیه شده از خرما هم بعنوان سوغات خیلی رایج بود که من به قیمت مناسب بصورت فله ای خریدم. این بازار جزو بازارهاییه که با چونه زدن میشه حسابی از فروشنده ها تخفیف گرفت.
دیگه وقت ناهار شده بود و من هنوز شاورمای این شهر رو امتحان نکرده بودم پس آخرین غذای سفرم هم مشخص بود 25 درهم هزینه شاورما شد. بعد از ناهار با کمک گوگل مپ از کوچه پس کوچه ها پیاده خودمو رسوندم به هتل، چمدونو تحویل گرفتم و با مترو به سمت فرودگاه حرکت کردم.
نویسنده: شیما عباسی