به نام خدا
تا حالا شده یک روزه تصمیم به سفر بگیری و بار و بندیل و ببندی و بری یه جایی که تا حالا نرفته بوده و اونقدری بهت خوش بگذره که هرجایی بشینی از مسافرتت و مردم و جایی که رفتی تعریف کنی؟ پس پیشنهاد میدهم حتما این سفرنامه رو تا تهش بخون که مطمئنا اگر تا حالا به قشم نرفتی ، سفر بعدیت میشه قشمی که میتونم به جرأت بگم یکی از زیباترین جاهایی بوده که تا به حال رفتم پس بریم سراغ سفرنامه قشم:
من ساکن یزد هستم و اهل گردش و سفر، جمعه عصر یکی از روز های دی ماه 1400 بود که یهویی تصمیم گرفتم یسری هتل های قشم و ببینم که شرایط و موقعیت هاشون چطور هست ، من عموما هتل و خونه هایی که میگیرم برای مسافرت از سایت های آنلاین این زمینه هست ، پس چک کردم و دیدم قیمت ها بدک نیست ضمن اینکه هوا هم هوای خوبی بود چون قبل از رفتن همیشه آب و هوای اون منطقه ای که میخوام برم رو هم چک میکنم ، بعد از کلی گشتن توی سایت ها یکی دوتا هتل خوب و پیدا کردم و رفتم تو نخ یه سفر توپ.
شنبه از محل کار برای یکشنبه شب یک هتل توی بندرعباس رزرو کردم و برای یکشنبه تا چهارشنبه شب هم یه هتل توی قشم، رفتم و ماشین و روبراه کردم و تمامی چک آپ هاش و انجام دادم و به همسرم هم گفتم وسیله ها رو آماده کنه تا یکشنبه صبح راه بیوفتیم به سمت بندرعباس .
فاصله یزد تا بندرعباس یه مسافت حدودا 7 ساعته هست و از اینرو که من تصمیم به یه مسافرت تفریحی گرفتم پس گفتم عجله و یکسره نمیریم به قشم چون میدونستم برای رفتن به قشم با ماشین یه بندرگاه خاصی باید رفت که یک فاصله حدود یکی دو ساعته تا بندرعباس داره ، برای همین یکشنبه صبح حوالی ساعت 8 راه افتادیم به سمت بندی عباس ، من اولین بارم بود که به سمت جنوب کشور میرفتم ، تنها جایی که سمت جنوب رفته بودم شیراز بود ولی خب این سفر فرق میکرد و خب خیلی دوست داشتم که خلیج فارس و ببینم .
همیشه فکر میکردم مسیر یزد به بندرعباس یک مسیر خیلی ترسناکی باشه ، یعنی از نظر خشک بودن و کیفیت جاده و اینا ولی خب بعد از این سفر نظرم عوض شد و فک میکنم جاده خیلی زیبایی هم داره، توی مسیر از یک منطقه کوهستانی بسیار زیبا گذشتیم و حتی نزدیک های بندرعباس به نخلستان های زیبایی رسیدیم که کنار رودخونه های خیلی زیبایی بودن و برای استراحت یه زمانی رو کنارشون توقف کردیم .
ما مسیر و خیلی آروم و آهسته پیش رفتیم و هوالی ساعت 5 بود که رسیدیم هتل ، هتل ما نزدیک مرکز خرید و نزدیک بندر بود و بعد از کمی استراحت یکدور پیاده رفتیم تا ساحل و بازارچه ساحلی و محلی اونجا رو دیدیم. یه چیزی که بهتره همین ابتدا بگم اینه که مردم بندرعباس و قشم (البته جنوب کشور) یکی از بهترین مردمی بودن که باهاشون توی مسافرت برخورد داشتم، من شهرهای زیادی رو گشتم ولی هیچ کجا نذیر اینجا فوق العاده نبود مردمش.
کنار ساحل بندرعباس یه مدتی رو نشستیم، هوای خوبی بود ضمن اینکه خیلی از مردم بومی اونجا هم اون موقع میومدن کنار ساحل و خیلی شلوغ و پر رفت آمد هم بود. بازار نزدیک ساحل هم یکسر رفتیم و فک میکنم یکی از بازار های محلی و سنتی زیبایی بود که تا حالا دیده بودم.
صبح روز بعد (روز دوشنبه) عازم قشم شدیم، مسیری 2 ساعته رو طی کردیم تا به بندر پُل برسیم،بندری که از طریق اون فقط میشه با ماشین رفت به قشم. حوالی ساعت 11-12 بود که توی بندر پُل بودیم و یکسری مراحل و با ماشین طی کردیم و طی یک صفی که همه ماشین ها در امتداد هم بودن پیش رفتیم تا نوبتمون بشه و ماشین و داخل لنج ببریم، جالبه در عینی که نسبتا شلوغ بود ولی لنجی که ما ماشینمون و داخلش گذاشتیم نهایتا 5-6 تا ماشین سوار کرد و راه افتاد ، عموما گنجایش لنج ها برای حمل ماشین چیزی حدود 20-30 ماشین هست.
اولین بار بود که روی یک لنج روی خلیج فارس داشتم حرکت میکردم، زیبایی دریا و اون منطقه فوق العاده بود ، مرغ های دریایی که دائم دور لنج ها چرخ میزدم تا مردمی که سوار اون لنج ها هستن چیزی بریزن و اینها بخورن و دیدن بندرگاه های اونجا بخش کوچیکی از جذابیت اونجا بود. مسافتی نزدیک به 15 دقیقه رو با لنج رفتیم تا رسیدیم به بندر گاه داخل قشم و ماشین و پیاده کردیم و راه افتادیم ، من از نقشه گوگل خیلی استفاده میکنم برای همین مسیر و تا هتل زدم و دیدم توی مسیر از درگهان رد میشیم و چون دیدم زمان کافی داریم ، به سمت درگهان حرکت کردیم.
حدود 1 الی 1 ساعت و نیم توی راه بودیم تا برسیم درگهان ، البته مجدد میگم ما نسبتا آهسته میرفتیم چون اولا توی جاده بی تجربه بودیم و دوما اینکه میخواستیم از مسیر لذت ببریم. خیلی از ماشین ها با سرعت های وحشتناکی اونجا تردد میکردد و خب این موضوع باعث میشد که ما با دقت بیشتری پیش بریم ، توی مسیری که حرکت میکردیم (به سمت شرق) دریا سمت چپمون بود و یجورایی جاده در امتداد ساحل پیش میرفت ، کارخونه های کشتی سازی زیادی اونجا بودن و یک سبک کشتی رو انگار همه اشون میساختن که فک میکنم سبک استانداردی بود چون یجورایی همه اشون یک شکل بودن.
حوالی ساعت 1 ظهر بود که رسیدیم بازار درگهان ، یخورده گیج کننده بود ، دیدن اینکه اینهمه مرکز خرید در کنار هم باشن ولی خب از یه طرف هم جذاب بود ، من خودم به شخصه زیاد علاقه به خرید و مرکز خرید ندارم ولی خب اونجا فرق داشت، مجتمع های خرید بزرگ تو هر زمینه ای که دلت بخواد بهمراه محصولات متنوع و قیمت های خوب ، ضمن اینکه بین این مجتمع ها یکسری افراد هم به حالت دستفروشی محصولات و به مشتری ها میفروختن .
ما چون ناهار نخورده بودیم یه چرخی زدیم و بین این مجتمع ها یه ساندویچ فروشی پیدا کردیم که فلافل های فوق العاده ای داشت ، اینقدر اون فلافل ها خوشمزه بود که کباب ترش شمال به پاش نمیرسید! پشت این مجتمع ها ساحل بود و ماهم بعد از چند ساعتی چرخیدن و مقداری خرید ، رفتیم سمت ساحل ، نزدیک غروب و تاریک شدن هوا بود ، از اونجا میشد بندرعباس و چراغ هاش شهر و دید و کشتی هایی که تو دریا لنگر انداخته بودن و بعد به سمت هتل حرکت کردیم و حوالی ساعت 7 بود که به هتل رسیدیم.
قبل از سفر به قشم من یکسری جستجو توی اینترنت زده بودم و جاهای دیدنی قشم رو یه بررسی کرده بودم، برای همین صبح روز بعد یعنی سه شنبه ، بعد از خوردن صبحونه به راه افتادیم، چون زیاد به مسیر ها آشنا نبودم ، طبق مکان های دیدنی پیش میرفتیم و تصمیم گرفتم اولین جایی که میریم دره ستارگان باشه، خیلی تعریفش و شنیده بودم و عکس هایی ازش دیده بودم برای همین با گوگل مپ به اون سمت حرکت کردیم، مسیر حرکت به گونه ای بود که دریا سمت چپمون بود با این تفاوت که این دفعه به سمت مغرب حرکت میکردیم، جاده دره ستارگان یه جاده فرعی بود و وارد فرعی شدیم و بعد از مقداری پیش روی با ماشین به منطقه رسیدیم ، ماشین و توی پارکینگ و فضایی که بود گذاشتیم و پیاده وارد دره شدیم.
محیط خیره کننده و فوق العاده ای بود ، زیباییش خیره کننده بود ، یجورایی مسیر برای پیاده روی اونجا معلوم بود و همه در امتداد هم حرکت میکردن، یکسری به دیواره ها نزدیک میشدن و شروع به عکاسی بودن و یکسری هم بالای دره بودن و خلاصه فضای جالبی بود، ماهم شلوع به گشت زدنی کردیم و داخل دره مسیر و پیش رفتیم تا به جایی رسیدیم که انگار باید از دیواره ها میرفتیم بالا، یه پله ای درست کرده بودن و همه ازش بالا میرفتن تا دره رو از نمای بالا هم ببینن ، منظره زیبایی بود و کل دره رو میشد از اون بالا دید.
بعد از یکی دو ساعت بازدید مجدد به راه افتادیم و رفتیم به سمت جزیره هنگام ، بابت این جزیره من مطالب زیادی خونده بودم و از زیبایی هاش خیلی گفته بودن ولی نکته خیلی مهمی که داشت بیشتر مسافران تور قشم برای دیدن دلفین ها به اونجا میرفتن که البته من از این موضوع بی اطلاع بودم تا وقتی که نزدیک ساحل شدیمو دیدیم یکسری قایق هستن که افراد و برای گشتن به اطراف جزیره هنگام و گاها داخل جزیره میبرن ، دوتا بلیط گرفتیم و سوار قایق شدیم، نزدیک 8 تا 10 نفر توی قایق بودیم و یک نفر هم که قایق رو هدایت میکرد و یجورایی هر منطقه یا جایی میرسیدیم در مورد اونجا توضیح میداد خلاصه تور لیدری بود برای خودش.
از سمت راست جزیره پیش رفتیم و یک مسیری که انگار همه قایق ها باید این مسیر و پیش برن ، پیش رفتیم چون قایق های دیگه ای هم مثل ما بودن و همین مسیر و میرفتن با فصله ای مناسب از هم ، یخورده راننده قایق توضیحاتی در مورد محیط و جزیره داد و ما رو برد به فضای بازی در کنار جزیره و قایق و آروم کرد که یهویی چند تا دلفین و دیدیم که دارن توی آب حرکت میکنن و لحظه ای روی آب میان و دوباره بر میگردن توی آب ، صحنه زیبایی بود ، برای اولین بار بود که دلفین رو از نزدیک میدیم اونم به صورت طبیعی (منظورم اینه که داخل پارک آبی یا فضای این چنینی نبودن).
جالب بود تا یکجا چند تا دلفین میومدن روی آب همه قایق ها به اون سمت هجوم میبردن تا بتونن دلفین ها رو ببین ولی خب دلفین ها هم بعد از چندتا شیرجه رفته از ترسشون مجدد میرفتن زیر آب ، تو جایی که داشتیم دلفین ها رو میدیدم ، یه دکل نفتی بود که بنظر متروکه میومد و قایق یا کشتی دورش نبود ، البته خیلی باهاش فاصله داشتیم و نمیشد دقیقا متوجه شد.
تو راه برگشت به اسکله از کنار جزیره رد شدیم (داخل جزیره نرفتیم، البته اینو بگم که راننده ما رو نبرد چون بعضی قایق ها بودن که داخل جزیره هم میرفتن چون یک بازارچه ساحلی داخل جزیره بود که مسافر ها رو برای خرید اونجا میبردن)، راننده قایق رو یجا نزدیک جزیره نگه داشت ، جوری بود که نمیشد پیاده شد جون حالت صخره ای بود ولی جذابیت اونجا ماهی هایی بود که وجود داشتن و بعضی ها برای ماهی ها یکسری نون آورده بودن و بهشون میدادن.
کناره جزیره هنگام در امتدادی که حرکت میکردیم یکسری خاک های رنگی بود ، از راننده که پرسیدیم گفت اینجا ساحل نقره ای هست ، این اسم رو به خاطر نقره ای بودن ماسه های اون ساحل میگفتن، به دلیل رفتن آدم ها به این ساحل و صدمه زدن به ساحل ، راننده اجازه پیاده شدن به ما نداد ولی ما رو به نزدیک ساحل برد تا بتونیم دلیل اینکه به این ساحل ، ساحل نقره ای میگن رو ببینیم .
بعد از برگشتن به ساحل از اونجایی که اون فلافلی که توی درگهان خیلی مزه داد ، با استفاده از گوگل مپ درگاه و جستجو کردم و از وسط قشم یه جاده ای از جنوب قشم به سمت شمال وجود داشت ، پس رفتم توی اون مسیر ، جاده خلوتی بود ولی خب مسیر جذاب و باحالی بود ، یه 40 دقیقه الی 1 ساعتی تو راه بودیم و رسیدیم درگهان و ناهار و اونجا خوردیم و مجدد یه چرخی توی درگهان زدیم، نزدیکای غروب بود ک برگشتیم هتل.
هتلی که ما بودیم با مرکز شهر قشم (بافت کوچه بازار محلی) یخورده فاصله داشت ، برای همین شب به سمت بازار محلی که توی مرکز شهر بود رفتیم ، یه بازار تو در تو به سبک سنتی و جذاب پر از مغازه ، هرچیزی که فک کنید اونجا داشتن ، از لوازم برقی تا خوراکی . قبل از حرکت به سمت قشم یکی از دوستان یه فست فود محلی رو بهمون معرفی کرده بود که بریم اونجا ولی خب داستانی بود برای خودش ، ما شام رو تصمیم گرفتیم به این به اصطلاح اغذیه فروشی بریم ، من زیاد به غذاهای تند علاقه ندارم ضمن اینکه همسرم هم همینطوره ، رفتیم و دوتا خوراک سفارش دادیم.
توی یزد زمانی که شما ساندویچ خوراک میخواید بگیرید اگر بخواید تند باشه باید به فروشنده بگید که تند میخواید برای همین ما با این ذهنیت غذا رو سفارش دادیم و فک میکنم داستان و همه فهمیده باشید ، جوری شده بود که داشتیم با گریه غذا میخوردیم، از یه طرف گشنه امون بود و از یه طرف غذا تند بود ، خلاصه نصف ساندویچ هامون موند و شب و با دهن سوخته سر کردیم. روز بعد یعنی چهارشنبه تصمیم گرفتیم به سراغ جزیره های ناز بریم ، یکی از جذابترین بخش سفر.
بهتون گفتم که من جاهای دیدنی رو از روی مسیر نمیرفتم ، منظورم اینه چک نمیکردم جاهایی که توی یک مسیر هستن و توی یک روز بگردیم ، برای همین وقتی گوگل مپ رو زدم ، دیدم جزایر ناز توی همون مسیری بود که روز قبل رفته بودیم ، مجدد به راه افتادیم و تقریبا ساعت 10-11 رسیدیم به جزایر ناز . جزایر ناز دقیقا کنار جاده اصلی هستن و ماشین و کنار ساحل توی پارکینگ گذاشتیم و رفتیم کنار ساحل ، جزایر ناز به این صورت هست که به دلیل جزر و مد دریا و پایین رفتن آب مسیری از ساحل تا جزیره ها باز میشه که شما میتونید پیاده تا اونجا برید البته تا حدود پاهاتون خیس میشه اما اگر زمان مناسبی از روز به اونجا برید نهایتا مچ پا به بالا خیس نمیشید.
فاصله ساحل تا جزایر فوق العاده جذاب هست ، مثل یک جاده زیبا با شن و آب دریا و وجود صدف ها و حتی بعضی جاها هم میتونید خرچنگ ها روهم ببینید. به خود جزیره ها که میرسید صخره های فوق العاده ای رو میتونید مشاهده کنید که روی این صخره ها حفره حفره هست که عموما توش آب جمع شده و گاها میتونید توش یه عالمه حلزون ببینید.
صخره ها به دلیل جزر و مد عموما زیر آب میرن و درمیان برای همین توی حفره های اون پر از آب هست. زیبایی این جزایر اونقدر زیاده که میتونید ساعت ها بشینید وتماشا کنید. در کنار این ساحل هم مثل عموم مکان های تفریحی میتونید قایق یا حتی جت اسکی هم سوار بشید و ما به سراغ جت اسکی رفتیم، من اولین بارم بود که سوار میشدم ولی اونقدرا که فکر میکردم سخت نبود و به راحتی میشه دو نفره سوار شد ، یه منطقه ای بود که مخصوص گشت و گذار با جت اسکی بود و نمیتونستیم از اون محدوده خارج بشیم ، البته اینم رو بگم محدوده نسبتا بزرگی بود ، وقتی سوار جت اسکی میشی تازه میتونی توی آب رو ببینی، عمق اون محدوده تقریبا 1 الی 1 متر و نیم بود و حتی اگر توی آب هم بیوفتی به راحتی میتونی بایستی ، کف دریا هم معلوم بود و مثل تمامی جاهای دیگه جزیره قشم پُر از از زیبایی.
بعد از جزیره ناز برای صرف ناهار به رستورانی توی بخش مرکزی شهر رفتیم ، رستوران طبق آخر یک مجتمع خرید بزرگ بود و نمایی شیشه ای رو به دریا داشت ، غذای خوبی داشت ولی خب ایندفعه تند نبود. بعد از صرف نهار به سمت قلعه پرتقالی ها رفتیم ، چون با کوگل مپ رفته بودیم یکی از قلعه های کوچیک و داخل فضای شهری رو به ما نشون داد و به دلیل اینکه چیز خاصی نداشت وارد قلعه نشدیم، از نمای بیرون اون میشد داخلش رو دید چون حصار فلزی و نرده ای شکل دورش بود و یه قلعه کوچیکی بود و با چیزی که توی ذهن من بود خیلی فرق میکرد، البته اینم رو بگم که قلعه پرتقالی های اصلی در ضلع شمالی قشم قرار داره.
شب چهارشنبه رو به ساحلی رفتیم نزدیک به مراکز خرید قشم، ساحلی زیبا که سکویی در امتداد این ساحل بود و روی این سکو نیمکت هایی گذاشته بودن برای نشستن و پشت این سکو ها هم پارکینگ بود یعنی ماشین رو تا سکو ها میشد برد. اطراف اونجا هرکسی مخصوص فروش چیزی بود از جیگر و کباب گرفته تا قهوه و ساندویچ و حتی کرایه قلیون ، محیط جالب و جذابی بود مخصوصا اینکه فضایی براش نشستن داشت و حس آرامش بخشی رو به آدم میداد.
چهارشنبه شب آخرین شبی بود که تو قشم بودیم و باید روز بعد آماده برگشت میشدیم. صبح پنجشنبه بعد از تحویل دادن هتل ، وارد مسیر برگشت شدیم، مسیر برگشت از درگهان میگذشت و در امتداد جاده ساحلی به سمت بندرگاه حرکت کردیم، نزدیک 1 الی 1 ساعت و نیم طول کشید تا به بندرگاه رسیدم و مشابه زمانی که وارد جزیره شدیم ، باید ماشین رو داخل لنج میذاشتیم ، این نکته رو هم بگم که زمانی که شما وارد جزیره قشم میشید یک برگه ابتدا به شما میدن که دو قسمت داره و قسمت اولش رو زمانی که ماشین رو میارید داخل جذیره میکنن و قسمت دوم رو زمانی که برمیگردید باید تحویل بدید تا اجازه برگشت به شما بدن و دیگه شما نیازی نیست برای برگشت هزینه ای پرداخت یا مراحلی رو بگذردونید مثل موقعی که وارد جزیره میشید و خب این باعث میشه که توی برگشت خیلی سریعتر ماشین و داخل لنج سوار کنید و برای همین ماهم خیلی سریعتر این مرحله رو رد شدیم .
توی لنج هم کل نون برای مرغ های دریایی آورده بودیم که بهشون دادیم و یجورایی با قشمت خداحافظی کردیم، بعد از پیاده کردن ماشین هم مجدد به جاده زدیم و یکسره تا یزد اومدیم. امیدوارم که سرتون رو درد نیورده باشم و تونسته باشم تجربه های خوب خودمو توی این سفر جذاب به جذیره قشم باهاتون درمیون گذاشته باشم، تجربه های جذابی که باعث شد این سفر یکی از بهترین سفرهایی باشه که رفتم و اونقدر برام جذاب بوده باشه که هرجا میشینم ازش تعریف میکنم و دوست دارم باز هم اون رو تجربه کنم. ممنون از همه مردم بندرعباس و قشم که اینهمه مهربون و خون گرم بودن ، همیشه همینطوری بمونید....