بیست و سوم شهریور ماه 98
امروز هوا آفتابیست و اثری از ابر و بارشهای روز قبل دیده نمی شود. حدود ساعت 9:30 صبح پس از صرف صبحانه برای سفری یکروزه به ماسوله آماده شدیم و به راه افتادیم. اپلیکیشن waze فاصله ی انزلی تا ماسوله را 1 ساعت و 57 دقیقه نشان می داد و باید از شهرهای: سنگاچین، کپورچال، ضیابر، صومعه سرا و... عبور می کردیم. در ابتدای جاده چند مغازه قرار داشت که پدرم برای اطمینان از مسیر اننتخابی، در مجاور یکی از مغازه ها که فروشگاه لوازم خانگی بود؛ توقف کرد تا از صاحب مغازه درباره ی مسیر پرس و جو کند. یک دقیقه بعد پدرم با کاغذ یادداشت کوچکی که در دست داشت برگشت و به ما گفت که با توجه به اینکه مسافرین زیادی برای سفر به فومن، ماسوله و ماسال از این مسیر عبور می کنند؛ صاحب مغازه مسیر هر کدام را روی کاغذهای یادداشت نوشته و به آنها هدیه می دهد. این کار صاحب مغازه برای همگی ما بسیار جالب بود و از نظر من یکی از بهترین انواع مهربانی را نمایش می داد.
عکس شماره 1
جاده ی انزلی - ماسوله به قدری زیبا و مملو از درختان سرسبز بود که اصلا متوجه گذر 2 ساعت زمانی که در راه بودیم؛ نشدیم. ساعت 12 بعد از ظهر به روستای ماسوله رسیدیم. در ورودی روستا، قسمت هایی را برای پارکینگ ماشین ها اختصاص داده بودند. جمعیت زیادی برای دیدن این روستای زیبا و چشم نواز آمده بودند. پس از پارک کردن ماشین به سمت خانه های روستا که منظره ی زیبایی را در دل کوه ایجاد کرده بودند؛ به راه افتادیم.
عکس شماره 2
عکس شماره 3
این روستا در فصل تابستان یکی از خوش آب و هواترین نقاط شمال کشور محسوب می شود و به سبب معماری متفاوت و پلکانی اش هر ساله پذیرای ده ها هزار مسافر و گردشگر بوده و یکی از پربازدید کننده ترین روستاهای استان گیلان می باشد. آبشارها و چشمههای متعدد در اطراف ماسوله، زیبایی طبیعت آن را دو چندان کرده است. خانه های این روستا اغلب 2 طبقه هستند و سقف خانه ها بر خلاف سایرخانه های شمالی سطوح صاف دارد و در ساخت منازل از سنگ، خشت و چوب استفاده شده است. مردم ماسوله مردم مهربانی هستند و به گلیم بافی، عروسک بافی و دیگر صنایع دستی مشغول اند. بافت جوراب های پشمی در این روستا رایج است و با توجه به اینکه این روستا زمستان های پر برفی دارد این جوراب ها در نقاط پر برف کارایی زیادی دارد. جوراب ها دارای طرح های سنتی و رنگ های شاد است. من و مادرم هم چند جفت از این جوراب ها را خریدیم و تنوع طرح و رنگ آن ها انتخاب را سخت می کرد.
عکس شماره 4
عکس شماره 5
عکس شماره 6
عکس شماره 7
ماسوله یک بازار معروف هم دارد که پر رونق ترین و شلوغ ترین قسمت این روستا بوده و بازدید کردن از آن، خارج از لطف نیست. در این بازار، انواع ترشیجات و شیرینی جات محلی ماسوله و گیلان، صنایع دستی، عکاسخانه ها و کافه رستوران ها را مشاهده کرده و می توانید از آن ها خرید کنید. و این هم بانک صادرات شعبه ی ماسوله که نظر من را جلب کرد.
عکس شماره 8
در مغازه ای که تصویر آن را مشاهده می کنید انواع شیرینی های محلی ماسوله دیده می شد و خانم جوانی مشغول به پختن شیرینی ها بود. از ایشان اجازه گرفتم و از شیرینی ها و مغازه عکس گرفتم. چند نمونه از شیرینی ها را هم خریداری کردیم و به شیراز بردیم.
عکس شماره 9
عکس شماره 10
در این روستا تعدای سوئیت برای اقامت مسافران آماده شده که در صورت تمایل می توانید در آن ها اقامت داشته باشید. ساعت حدود 3 بعد از ظهر بود مشغول پایین آمدن از پله ها بودیم که برادرم تابلوی رستوران فرهنگیان را دید. برایم جالب بود که ما در سفرهای قبلیمان هیچ گاه از خدمات مراکز فرهنگیان استفاده نکرده بودیم ولی در این سفر اغلب از خدمات فرهنگیان استفاده کردیم. فضای بیرون رستوران بسیار دل انگیز بود و چند خانواده مشغول صرف ناهار بودند. وارد رستوران شدیم. سالن رستوران، شیک و لوکس نبود و خیلی معمولی جلوه می کرد اما تمیز و مرتب بود. با توجه به اینکه کمی دیر برای صرف ناهار اقدام کرده بودیم فقط سه یا چهار نوع غذا موجود داشتند.
من مجددا تصمیم گرفتم میرزا قاسمی سفارش بدهم و مادر و پدر و برادرم هم جوجه کباب سفارش دادند. ما هم مانند اکثر خانواده ها فضای بیرون رستوران را برای صرف ناهار انتخاب کردیم. آب و هوای خنک و دل نشین ماسوله، صدای آب و طبیعت و این روستای به دور از هیاهوی شهر، یکی از بهترین خاطرات سفرمان را رقم زد. تا زمانی که سفارشمان آماده شود از طبیعت زیبای روستا لذت بردیم و پس از سرو غذا، از خوردن غذا در ظروف چینی تمیزی که لذت صرف ناهار در یک روستای جذاب کوچک را دو چندان می کرد. این روستا مرا به یاد روستای ابیانه که در نزدیکی کاشان قرار دارد، می انداخت هر چند در بسیاری از موارد با هم تفاوت های بسیاری دارند.
عکس شماره 11
عکس شماره 12
عکس شماره 13
ساعت حدود 4 بعد از ظهر بود و بعد از گردش در روستای زیبای ماسوله تصمیم گرفتیم به انزلی برگردیم پس از 50 دقیقه رانندگی به شهر فومن رسیدیم. از مردم بومی درباره ی کلوچه فروشی ها پرسیدیم در همان نزدیکی کلوچه فروشی همت دخت علیزاده قرار داشت. یک صف نسبتا طولانی از مردمی که منتظر خرید کلوچه تازه و داغ بودند در جلوی درب مغازه دیده می شد. خوردن کلوچه های فومنی گرم و تازه بسیار لذت بخش بود و با توجه به اینکه چند بسته هم برای سوغات سفارش داده بودیم حدود 30 دقیقه تا آماده شدن کلوچه ها منتظر ماندیم. بعد از حرکت و ادامه ی مسیر به خواب رفتم و نزدیک کپورچال از خواب بیدار شدم. معمولا در مسیرهای سفر چرت زدن های کوتاه مدت باعث رفع خستگی و سرحال شدن می شود.
عکس شماره 14
هنگامی که به بندر انزلی رسیدیم هوا تاریک شده بود. برای خرید مایحتاج شام و صبحانه ی روز بعد توقف کردیم و سپس به مرکز فرهنگیان برگشتیم.
بیست و چهارم شهریور 98
ساعت 8:30 صبح از خواب بیدار شدیم. هوا ابری-آفتابی بود. سر حال و پر انرژی مشغول خوردن صبحانه شدیم و از بین ماسال و قلعه ی رودخان، قلعه ی رودخان را برای بازدید انتخاب کردیم. پس از جست و جو در اینترنت و اپلیکیشن waze متوجه شدیم که تا قلعه ی رودخان 90 کیلومتر فاصله داریم. پس از 1 ساعت و 40 دقیقه به قلعه ی رودخان رسیدیم برای ورود به آن منطقه 10هزار تومان پرداخت کردیم. در مسیر پسرهای نوجوانی که مشغول فروختن چوب های بلندی بودند؛ دیده می شدند. این چوب ها در واقع یک وسیله ی کمکی است برای افرادی که قصد بالارفتن از پله های منتهی به قلعه را دارند و به قیمت های متفاوتی فروخته می شود.
قلعه ی رودخان مدت ها مرکز فرمانروایان گیلان بوده است و برخی قدمت آن را به زمان ساسانیان نسبت داده اند. با توجه به اینکه این قلعه در کنار رودخانه ای ساخته شده است؛ به "قلعه ی رودگان" یا "روگان"(قلعه ای که در کنار رود قرار گرفته است) معروف بوده است که امروزه آن را با نام "قلعه ی رودخان" می شناسند. این قلعه 935 پله دارد و به قلعه ی 1000 پله نیز معروف است در مسیر بالا رفتن قلعه، درختانی تنومند و طبیعت بی نظیری مشاهده می کنید.
عکس شماره 15
عکس شماره 16
عکس شماره 17
طبیعت قلعه ی رودخان من را به یاد طبیعت کشور مالزی می انداخت و زیبایی آن منطقه واقعا چشم نواز است. در ابتدای مسیر، غرفه های صنایع دستی و رستورانهایی قرار دارند که حال و هوای خاصی به این منطقه بخشیده اند. در مسیر و پله های ابتدایی زنان محلی و یا غرفه هایی مشاهده می کنید که مشغول پخت شیرینی های گیلانی مانند رشته خشکار و یا حتی غذاهای گیلانی مانند میرزاقاسمی، ترش تره و... می باشند. برای بازدید از این قلعه به خصوص اگر قصد دارید تمام پله ها را طی کرده و به قلعه برسید کفش و لباس مناسب و راحت بپوشید. دمپایی، صندل و کفش های پاشنه دار به هیچ وجه مناسب نیستند و شما را خسته و آزرده خواهند کرد.
پس از صرف یک وعده ی غذایی مقوی و پوشیدن لباس و کفش مناسب می توانید روانه این جنگل چشم نواز شوید تا در نهایت بعد از چند ساعت به قلعه ی زیبای رودخان برسید. مسیر این قلعه برای کودکان، افراد مسن و کسانی که تنگی نفس و بیماری دارند مناسب نیست و در صورتی که این افراد همراه شما باشند بهتر است در همان ابتدای مسیر بمانید و از طبیعت لذت ببرید و از رفتن به پله های بالاتر و رسیدن به قلعه صرف نظر کنید. پدر من چندین سال قبل عمل جراحی زانو داشته اند و به همین علت ما هم نتوانستیم خیلی بالا برویم و در میانه های مسیر توقف کردیم. اما یکی از بهترین خاطرات را از قلعه ی رودخان و زیبایی هایش داریم.
در مسیر مردمی که از بالای قلعه به پایین برمی گردند عمدتا به دو دسته تقسیم می شوند: عده ای به شما می گویند که ارزشش را نداشت و فقط خسته شدیم اما عده ای دیگر با تعاریفشان شما را وسوسه می کنند که هر طور شده خودتان را به قلعه برسانید. با توجه اطلاعاتی که از دوستانم گرفته ام دیدن این قلعه خارج از لطف نیست و واقعا ارزش دیدن دارد! امیدوارم در سفرهای بعدی بتوانم تا خود قلعه پله ها را طی کنم.
ما نیز نسبتا مسیر زیادی را طی کرده بودیم اما باز هم تا قلعه فاصله داشتیم و آرام آرام از پله ها پایین آمدیم. در مسیر بازگشتمان از پله ها، با دیدن آن همه خوراکی خوشمزه وسوسه شدیم رشته خشکار را امتحان کنیم. یک شیرینی محلی خوشمزه که در ماه رمضان طرفداران خودش را دارد. ساعت 3:30 بعد از ظهر بود که به محل غرفه ها و رستوران های پایین قلعه رسیدیم. با توجه به اینکه زمان ناهار بود و اکثر مسافران قصد داشتند ناهارشان را همانجا بخورند رستوران ها مشغول به جذب مشتری بودند و مدام غذاهایشان را تبلیغ می کردند. در بین این رستوران ها، رستوران دسپخت مادر را انتخاب کردیم. خانم جوانی که آشپز این رستوران بود؛ در فضای بیرون رستوران مشغول کباب کردن ماهی برای مشتری ها بود و از کیفیت غذاهای رستوران برای ما تعریف می کرد. یکی از تخت های طبقه ی بالا را انتخاب کردیم و مشغول به انتخاب غذا شدیم.
تنوع غذایی رستوران خوب بود و ما 4 نوع غذای متفاوت انتخاب کردیم: باقالی قاتوق، کته شامی محلی، ترش تره و چلوکباب بختیاری. محیط رستوران تمیز و خوب بود و منظره ی زیبا و سرسبزی که از طبقه ی بالا دیده می شد؛ لذت غذا خوردن را دوچندان می کرد. مادامی که منتظر حاضر شدن غذاها بودیم ماست محلی سفارش دادیم و مشغول خوردن ماست شدیم. طولی نکشید که غذای ما حاضر شد. یکی از بهترین تجربه های ناهار را در طول مسافرتمان در این رستوران داشتم و آن وعده ی غذایی برای من بسیار خوشمزه و دلنشین بود. من هر چهار غذای سفارشیمان را امتحان کردم. مزه ی ترشی در ترش تره غالب بود و شامی هم شاید ظاهری شبیه کباب تابه ای داشت اما به دلیل اینکه با سبزی های محلی تهیه شده بود مزه ی متفاوتی داشت و هرچند مزه ی آن چندان مورد پسند پدرم واقع نشد اما من طعم آن را خیلی دوست داشتم. باقالی قاتوق شاید از نظر مزه متعادل ترین بود چون نه مانند میرزا قاسمی مزه ی سیر در آن غالب است و نه مثل ترش تره، ترش است. من از بعد از سفرم مداوم در خانه هم باقالی قاتوق و میرزاقاسمی درست می کنم و به غذاهای شمالی علاقه ی بسیاری دارم.
عکس شماره 18
عکس شماره 19
عکس شماره 20
عکس شماره 21
ساعت نزدیک به 5 بعد از ظهر بود و پس از گشت و گذار مفصل در محوطه اطراف قلعه ی رودخان تصمیم داشتیم به بندر انزلی برگردیم هر چند تا خود قلعه پیش نرفته بودیم اما واقعا خسته بودیم. اگر قلعه ی رودخان را برای بازدید انتخاب کردید حتما شب قبل از سفرتان به میزان کافی استراحت کنید.
ساعت 7:30 بود که به انزلی رسیدیم و طبق روال همیشه به یک سوپرمارکت رفته و تمام اقلام و مایحتاج صبحانه و هر آنچه برای مسیر سفر بعدی لازم داشتیم؛ خریداری کردیم زیرا روز بعد باید به سمت لاهیجان حرکت می کردیم. پس از انجام خریدها به اتاق رفتیم و تصمیم داشتیم بعد از صرف شام حتما یک بار دیگر به پارک ساحلی برویم.
عکس شماره 22
ساعت 9:30 شب به پارک ساحلی رفتیم و پیاده به سمت موج شکن ها به راه افتادیم. سکوت و آرامش دریا و همچنین شهر انزلی واقعا دلنشین بود.
بیست و پنجم شهریورماه98
هوا ابری بود و سایت های هواشناسی احتمال بارش فراوان را برای بندر انزلی و شهرهای مجاور داده بودند. ساعت 8 پس از صرف صبحانه و قرار دادن وسایل در صندوق عقب ماشین برای چک اوت اتاق آماده شدیم. با توجه به اینکه یکی از دوستانم از سد سقالکسار که در 15 کیلومتری رشت قرار داشت برایم تعریف کرده بود با کمک اپلیکیشن waze مشغول به جست و جوی مسافت و بررسی نقشه شدم و قرار شد قبل از رفتن به شهر لاهیجان از سقالکسار دیدن کنیم. این روستا 60 کیلومتر تا بندر انزلی، 20 کیلومتر تا رشت و 60 کیلومتر تا لاهیجان فاصله داشت. اگر درباره ی این سد زیبا در اینترنت جست و جو کنید اغلب با نام تمیز ترین دریاچه یا سد ایران از آن یاد می کنند.
مساحت دریاچه 15 هکتار است و واژه ی سقالکسار به معنای محل آب خوردن پرندگان است و به دلیل اینکه در گذشته پرندگان برای استفاده از آب این دریاچه به این روستا می آمدند این سد و روستا را با نام "سقالکسار" می شناسند. سد خاکی سقالکسار سدی آرام، تمیز و به دور از سر و صدا و هیاهو است که هر ساله گردشگران زیادی را به خود جذب می کند. تمیزی این روستا زبانزد همه ی مردم است و در هنگام به ورود به آن، به هر ماشین یک کیسه ی زباله می دهند و همین باعث شده که در اطراف این سد، شاهد زباله های رها شده در طبیعت نباشیم.
عکس شماره 23
عکس شماره 24
عکس شماره 25
ساعت11:30 دقیقه در زیر یک درخت بزرگ مجاور دریاچه زیر اندازی پهن کردیم. تا آن زمان هنوز جمعیت زیادی برای بازدید از دریاچه نیامده بودند و به همین علت سکوت آرامش بخشی در آن هوای دل انگیز و لطیف حاکم بود و حس و حال خوبی به همه ی ما می بخشید. با توجه به منظره ی زیبا و منحصر به فرد سد سقالکسار به این فکر می کردم که ای کاش ناهارمان را هم حاضر کرده و در آن طبیعت خاص و زیبا، ناهار میخوردیم. هر چه زمان می گذشت به جمعیت بازدیدکنندگان هم افزوده می شد پس از صرف مقداری میوه و چای، زباله ها را در کیسه زباله ریختیم کم کم وسایل را جمع کرده در صندوق عقب ماشین قرار داده و به راه افتادیم.
ساعت حدود 4 عصر بود که به لاهیجان رسیدیم. لاهیجان، معروف به عروس گیلان و شهری با آب و هوای متفاوت نسبت به بندر انزلی بود. گرمای این شهر در این فصل مرا به یاد شهر خودمان، شیراز می انداخت.
پس از پرس و جو از مردم بومی، رستوران ملک به ما معرفی شد که پس از سرچ از طریق اپلیکیشن waze متوجه شدیم فاصله ی چندانی با منزلی که برای اقامتمان اجاره کرده بودیم؛ ندارد. رستوران ملک روبروی استخر بزرگ لاهیجان قرار داشت و دکوراسیون و دیزاین شیکی داشت. هر چند ساعت نزدیک به 4:30 بعد از ظهر بود اما طبقه ی پایین رستوران کاملا پر شده بود و پرسنل آراسته و مرتب این رستوران ما را به طبقه ی بالا راهنمایی کردند. غذاهای انتخابی ما : گمج کباب، غوره مسما، اناربیج و یک پرس کوبیده بود. حجم غذاها به نظر من کم بود و با توجه به قیمت غذاها مقدار بسیار کمی داشت اما کیفیت غذا خوب بود. غذاهای انتخابی ما تم ترش مزگی داشتند و در آن روز، غذاهای خوشمزه و متفاوتی از استان گیلان را امتحان کردیم.
عکس شماره 26
عکس شماره 27
عکس شماره 28
پس از خروج از رستوران با مالک منزلی که اجاره کرده بودیم تماس گرفتیم. منزل اجاره ای ما در بلوار امام رضا قرار داشت و طولی نکشید که به مقصد رسیدیم. همانطور که پیش تر توضیح دادم این منزل را از طریق جست و جو در سایت رزرو آنلاین اجاره کرده بودیم. صاحبخانه آقای مهمان نواز و خوش برخوردی بودند. منزل با تمام نکاتی که در سایت گفته شده بود مطابقت داشت و پس از تحویل کلید، از سایت با ما تماس گرفتند و من باب تحویل اتاق و تسویه حساب سوالاتی پرسیدند.
پس از کمی استراحت و نوشیدن قهوه و کیک برای بازدید از شهر لاهیجان خارج شدیم. استخر لاهیجان یکی از معروف ترین جاذبه های دیدنی این شهر است. در ابتدا تصمیم گرفتیم از استخر بازدید کنیم. استخر لاهیجان در پایین شیطان کوه قرار گرفته و عمق این استخر 4 متر و وسعت آن 17 هکتار می باشد. در وسط استخر جزیره ای وجود دارد که با یک پل به جنوب استخر متصل شده است. دور تا دور استخر، گردشگران و مسافران در حال قدم زدن و گرفتن عکس های متعدد بودند. اطراف استخر نیمکت های زیادی وجود دارد که هرگاه احساس خستگی کنید می توانید بنشینید و از زیبایی این استخر و شهر لاهیجان لذت ببرید.
عکس شماره 29
عکس شماره 30
برای صرف شام به فست فود آفتاب رفتیم و کریسپی برگر خوردیم. طعم برگر مورد قبول بود اما از نظر من نان آن بدون هیچ طعم و مزه ای به نظر می آمد. محیط فست فود بزرگ و تمیز بود و اکثر میزها پر بودند پس از صرف غذا وسایل صبحانه را خریداری کرده و ساعت حدود 12 نیمه شب بود که به منزل بازگشتیم. مشغول به جست و جو درباره ی رامسر، فاصله ی آن تا لاهیجان و تمام اطلاعاتی که نیاز داشتیم؛ شدم.
بیست و ششم شهریورماه 98
پس از صرف صبحانه به سمت شهر زیبای رامسر که از جمله شهرهای زیبای استان مازندران می باشد؛ حرکت کردیم. از لاهیجان تا رامسر 74 کیلومتر فاصله بود. پس از یک ساعت و بیست دقیقه به مقصد رسیدیم. در ابتدای شهر تابلوی تبلیغاتی بزرگی تله کابین رامسر را نشان می داد که فاصله ی چندانی با ما نداشت و تله کابین های عبوری هم از دور دیده می شدند. برای سوار شدن به تله کابین ها باید به مجتمع تفریحی تله کابین رامسر بروید. این مجتمع وسعت زیادی داشته و مراکز تفریحی و تجاری متفاوتی در آن وجود داشته و می تواند یک روز سرشار از هیجان و حس و حال خوب را برای شما به ارمغان بیاورد.
عکس شماره 31
پس از پارک کردن ماشین در پارکینگ مجموعه، به سمت باجه ی بلیت تله کابین به راه افتادیم. تابلوهای راهنمای زیادی در این مجموعه وجود دارد که شما را به مقصد دلخواهتان راهنمایی می کند. برای سوار شدن و خرید بلیت باید صبر زیادی داشته باشید و حداقل دو ساعت در صف بایستید. ظرفیت تله کابین ها 4 نفر است و مسافت دو کیلومتر را با تله کابین طی خواهید کرد سرعت تله کابین ها 3 متر بر ثانیه و حدود 12 دقیقه طول می کشد تا به قله ی ایلی میلی برسید. برای حفظ ایمنی خود نباید به درب وکناره های کابین تکیه دهید و یا سرتان را از پنجره ی آن بیرون کنید.
پس از سوار شدن، درب تله کابین بسته می شود و سفر مهیج و پرخاطره ی شما به قله ی ایلی میلی آغاز می شود از شیشه های کابین که پایین را نگاه می کنید طبیعت بی نظیر و سرسبز مجتمع تفریحی شهر سبز، دریای خزر و منازلی که در اطراف قرار گرفتند؛ چشم انداز زیبایی را به شما هدیه می دهند. کم کم تله کابین اوج می گیرد و از میان جنگل های سرسبز کوهپایه عبور می کند و دیگر خبری از شلوغی و سر وصداهایی که در پایین شنیده می شد؛ نیست.
عکس شماره 32
پس از طی کردن تمام مسیر به دلیل وجود مه شدید پایین کوه اصلا دیده نمی شد و یکی از جالب ترین منظره های ممکن را فراهم می آورد. از تله کابین پیاده شدیم درست در بالای قله ی ایلی میلی هتل بام سبز چند کافی شاپ و امکانات رفاهی متفاوتی وجود داشت. در ابتدای مسیر یک آقای عکاس از مسافران تله کابین ها عکس می گرفت و زمانی که به قله می رسیدید همه ی عکس ها آماده ی چاپ بودند و در صورت در خواستتان آن ها را چاپ می کردند. تا هر زمانی که بخواهید می توانید در قله بمانید و تفریح کنید و سپس مجددا در صف تله کابین بایستید و به پایین برگردید که البته این را هم باید بگویم که صف برگشت صف طولانی و وقت گیری نیست و شاید نهایتا ما را 15 دقیقه معطل کرد.
استفاده از زیپ لاین هم از دیگر راهکارها برای بازگشت به ایستگاه مبدا است که بیشتر مورد پسند افرادیست که به هیجان بیش از حد علاقه مند هستند.
برای بازگشت به ایستگاه مبدا نیز مجددا سوار تله کابین شدیم و 12 دقیقه ی پر هیجان و در عین حال آرامش بخش را تجربه کردیم. پس از پایین آمدن از پله های ایستگاه مبدا به سمت ساحل به راه افتادیم. در ساحل این مجتمع امکان استفاده از انواع تفریحات دریایی مانند: پاراسل، جت اسکی، شاتل دریایی، قایق های تندرو و... فراهم است. به طور کلی حدود یک ساعت را به گشت و گذار در ساحل اختصاص دادیم اما چون بعد از ساحل قصد گشت و گذار در شهر رامسر را داشتیم ترجیح دادیم از تفریحات آبی استفاده نکنیم تا لباس هایمان خیس نشود.
ساعت 4:50 بعد از ظهر بود که به سمت رامسر به راه افتادیم. به دنبال یک رستوران مناسب برای صرف غذا بودیم و با توجه به محدود بودن زمانمان از چندین مغازه سوال کردیم و آشپزخانه ی ناب را به ما معرفی کردند که یک آشپزخانه ی جمع و جور و کوچک در خیابان استاد مطهری بود. آشپزخانه ی ناب آشپزخانه ای بیرون بر بود و فقط یک میز کوچک 4 نفره داشت شاید دیزاین شیکی نداشت و خیلی معمولی به نظر می رسید اما کیفیت غذا خوب بود و غذای سفارشی ما که جوجه کباب ترش بود به خوبی مغز پخت شده بود و از غذا رضایت داشتیم.
پس از صرف ناهار مشغول به جست و جوی آدرس کاخ موزه ی رامسر شدم و با کمک برنامه ی ویز طولی نکشید که به این موزه ی زیبا رسیدیم. کاخ موزه ی رامسر در خیابان شهید رجایی واقع شده و ساعت بازدید از این کاخ در شش ماهه ی اول سال، از ساعت 9 تا 20 و در شش ماهه ی دوم سال از ساعت 9 تا 17 می باشد. بهای بلیت برای هر نفر 20 هزار تومان بوده و فرهنگیان و برخی ارگان ها مشمول تخفیف می شوند. بهره برداری این کاخ در سال 1316 انجام شده و مجموعه ی متنوعی از موزه ها را در خود جای داده است. این کاخ مربوط به دوران پهلوی بوده و در باغی به مساحت 60000 متر قرار گرفته است که در فضای آن درختان زینتی، مرکبات و ... کاشته شده است. تنوع گیاهی زیادی در این باغ مشاهده می شود وگشت و گذار در آن خالی از لطف نیست.
عکس شماره33
عکس شماره 34
عکس شماره 35
عکس شماره 36
عکس شماره 37
در جلوی کاخ، یک حوض آبی دیده می شود که 2 فیل ماهی که نوعی ماهی خاویار هستند و قدمت زیادی دارند؛ در آن شنا می کنند. در نمای کاخ از سنگ های مرمر استفاده شده و پس از طی کردن 11 پله وارد کاخ می شوید. قبل از ورود به کاخ، کاورهای آبی رنگ برای پوشاندن کفش ها به همه ی بازدیدکنندگان داده می شود.
عکس شماره 38
عکس شماره 39
در هرکدام از موزه ها، راهنمای موزه به توضیح دادن درباره ی تاریخچه ی موزه پرداخته و همچنین به سوالات بازدیدکنندگان نیز پاسخ می داد. آثار مختلفی در این کاخ نگهداری میشود که میتوان به مبلمان، مجسمههای مرمری و برنزی، تابلوهایی از مشهورترین نقاشان جهان، برخی آثار باستانشناسی، فرشهای نفیس و ... اشاره نمود. به جز کاخ رامسر، ساختمان های دیگری هم در مجموعه وجود دارند که به موزه تبدیل شده اند از جمله : موزه ی بین المللی عاج ایران، موزه ی مردم شناسی ، موزه ی حمام و موزه ی ظروف.
عکس شماره 40
موزه ی عاج ایران تنها موزه ای است که در آن آثار بسیاری از تمامی زیستگاه های فیل ها گردآوری شده است و 300 اثر با ارزش از عاج فیل در آن دیده می شود.
در نزدیکی موزه ی عاج، موزه ی مردم شناسی قرار دارد. بازدید از این موزه برای من بسیار لذت بخش بود. در این ساختمان انواع ابزار، ادوات جنگی، اموال فرهنگی و وسایلی که در شمال کشور مورد استفاده بوده است؛ دیده می شود و به کوشش یک فرهنگی بازنشسته طی سی سال گردآوری شده است.
عکس شماره 41
عکس شماره 42
عکس شماره 43
عکس شماره 44
عکس شماره 45
عکس شماره 46
موزه ی حمام در قسمت جنوبی باغ قرار گرفته است. این حمام در زمان رضاخان مورد استفاده بوده و پس از آن در سال 1320 حمام دیگری در داخل کاخ ساخته شده است. آب حمام از چشمه ای که در جنوب غربی محوطه ی باغ قرار دارد؛ تامین می شده و حمام شامل : خزینه ی آب گرم، خزینه ی آب سرد و... بوده است.
موزه ی ظروف از دیگر موزه های دیدنی این مجموعه بود که گمان می کنم به تازگی افتتاح شده بود زیرا قبل از سفرمان هیچ اطلاعاتی درباره ی این موزه در اینترنت پیدا نکرده بودم.
عکس شماره 47
عکس شماره 48
گشت و گذار در این باغ زیبا و دیدنی شما را خسته نخواهد کرد و بازدید از باغ بامبو، تالاب و... خالی از لطف نیست.
ساعت حدود 8 شب بود که از کاخ موزه ی رامسر خارج شدیم. رطوبت هوا کمی بیشتر شده بود و به خاطر راه رفتن های طولانی مدت احساس گرما می کردیم. ماشین را از پارکینگ مجموعه خارج کرده و تصمیم به حرکت به سمت لاهیجان گرفتیم. ترافیک نسبتا سنگینی در شهر رامسر برقرار بود و حدود 40 دقیقه در ترافیک رامسر معطل شدیم. رامسر یکی از دیدنی ترین شهرهای شمالی بود و اگر قصد سفر مجدد به شمال کشور را داشته باشم حتما یک یا دو شب را به اقامت در رامسر زیبا اختصاص خواهم داد.
در روز آخر سفرمان تصمیم گرفتیم به یکی از شهرهای ساحلی نزدیک به لاهیجان برویم و برای این مورد ساحل چمخاله و ساحل رودسر از جمله گزینه های موردنظر ما بودند که در نهایت ساحل زیبا و دیدنی چمخاله را انتخاب کردیم.
عکس شماره 49
چمخاله یکی از شهرهای زیبای استان گیلان است که در فاصله ی 10 کیلومتری از مرکز لنگرود قرار گرفته است و ساحل چمخاله از جاذبه های این شهر محسوب می شود. از لاهیجان تا ساحل چمخاله 30 کیلومتر فاصله بود. پس از صرف صبحانه به سمت این ساحل آرامش بخش به راه افتادیم.
عکس شماره 50
ساحل چمخاله به علت شرایط مساعدی که برای شنا و تفریحات آبی دارد در بین گردشگران طرفداران زیادی داشته و در این ساحل ماسه ای علاوه بر شنا می توان از تفریحات آبی مانند شاتل و قایق های تندرو نیز استفاده کرد. چند ساعتی که در ساحل چمخاله مشغول به جمع کردن صدف، شن بازی و تماشای امواج دریا بودم یکی از پرآرامش ترین لحظات زندگیم بود و خستگی های یک سال گذشته را از تن من بیرون می کرد. چند ساعتی که مشغول گشت و گذار در ساحل بودیم خانواده های زیادی را می دیدیم که سوار قایق های تندرو یا شاتل شده بودند و صدای خنده و شادی هایشان ما را هم مشتاق می کرد که قبل از رفتن یکی از تفریحات آبی را امتحان کنیم.
مادرم هیچ وقت به تفریحات آبی علاقه ای نشان نمیدهد به همین خاطر فقط من و برادرم تصمیم به شاتل سواری گرفتیم. شاتل نوعی قایق بادی بزرگ است که به یک قایق تندرو متصل شده و با حرکت قایق تندرو سرنشینان قایق بادی نیز با سرعت زیاد جابجا می شوند و لحظاتی سرشار از هیجان و نشاط را تجربه می کنند. من چندین سال پیش در جزیره ی کیش شاتل سواری کرده بودم ولی این بار هیجان بیشتری را تجربه کردیم. اگر مایل به شاتل سواری هستید حتما لباس اضافه هم همراه داشته باشید چون لباس هایتان خیس خواهد شد!
عکس شماره 51
حدود ساعت 1 بعد از ظهر برای صرف ناهار به مجتمع فرهنگیان لاهیجان رفتیم. خانه ی معلم لاهیجان در مقایسه با بندر انزلی از سطح کیفی پایین تری برخوردار بود لابی این مجموعه بیشتر به مهمانسراهای دو ستاره شبیه بوده و کیفیت رستوران مورد پسند ما نبود. غذاهای سفارشی ما میرزا قاسمی و کباب بختیاری بود. حجم خوراک بختیاری بسیار کم و میرزا قاسمی در مقایسه با میرزاقاسمی هایی که قبلا خورده بودیم تعریفی نداشت. پس از صرف ناهار به سمت شیطان کوه و بام لاهیجان به راه افتادیم.
عکس شماره 52
شیطان کوه در مجاورت استخر لاهیجان و بام سبز قرار دارد. از بالا تا پایین این کوه سرسبز بوده و حدود 60 متر ارتفاع دارد. این منطقه به شاه نشین معروف بوده اما امروزه با نام شیطان کوه شناخته می شود. علت نامگذاری شیطان کوه طبیعت این کوه است. زمانیکه شما از بالای کوه به پایین آن نگاه می کنید احساس می کنید می توانید با دویدن به دامنه برسید اما اینگونه نخواهد بود و در واقع طبق باور قدیمی ها این کوه شما را گول می زند!
عکس شماره 53
آب آبشار شیطان کوه با استفاده از پمپاژ آب استخر تامین می شود و در پایین آن حوضچه هایی برای تخلیه ی آب قرار گرفته است. برای رسیدن به بام سبز می توانید حدود هزار پله ای که در مجاورت آبشار شیطان کوه قرار گرفته را طی کنید و از سرسبزی های مسیر لذت ببرید یا اینکه با ماشین شخصی به بالای کوه رفته، ماشین را در پارکینگ بگذارید و به گشت و گذار مشغول شوید. ما هم به دلیل ضیق وقت با ماشین به بام سبز رفتیم و ماشین را در پارکینگ بام سبز پارک کردیم.
بام سبز لاهیجان در بین مسافران محبوبیت زیادی دارد علت آن می تواند اشراف آن به مزرعه های چای، استخر و شهر زیبای لاهیجان باشد همچنین تله کابین لاهیجان و شهربازی نیز از دیگر امکانات این مجموعه می باشد.
عکس شماره 54
بهای بلیت تله کابین 28 هزار تومان بود و در مقایسه با تله کابین رامسر ارتفاع کمتری داشت و مسافت کمتری طی می کرد. با توجه به اینکه در رامسر سوار تله کابین شده بودیم به گشت و گذار در طبیعت بام سبز بسنده کردیم و سوار تله کابین نشدیم. ساعت حدود 4 بعد از ظهر بود و آفتاب سوزان لاهیجان در آن ساعت من را به یاد آفتاب ظهرهای گرم شیراز می انداخت بعد از اینکه در بام لاهیجان چندین عکس گرفتیم و استراحتی کردیم از مجموعه بام سبز خارج شدیم و به سمت منزل اجاره ای مان به راه افتادیم. در مسیر بازگشت تصمیم گرفتیم کلوچه و سوغاتی بخریم که یکی از فروشگاه های کلوچه نادری را انتخاب کردیم و پس از خرید سوغاتی های خوشمزه ی گیلانی به منزل رفتیم. آن روز، روز آخر سفرمان بود و باید کم کم وسایل را جمع می کردیم و با شهر لاهیجان و استان بی نظیر گیلان خداحافظی می کردیم.
عکس شماره 55
وسایل را جمع کردیم و فقط وسایل ضروریمان را در دسترس گذاشتیم و پس از کمی استراحت و دوش گرفتن برای شام به فست فود آفتاب که در بلوار امام رضا و در نزدیکی منزل بود رفتیم. همانطور که پیش از این توضیح داده بودم فضای فست فود بزرگ بود و اکثر میزها پر بودند و به نظر می آمد یکی از معروف ترین فست فودهای لاهیجان باشد. غذاهای سفارشیمان: بیگ مک، سان بیگ بنگ و کباب ترکی بود. طعم غذا خوب بود اما به نظر من در مقایسه با فست فودهای شیراز شاید می توانست بهتر هم باشد. از اینکه یک مسافرت یک هفته ای سرشار از حس و حال خوب داشتیم خوشحال بودم و از طرفی دیگر از اینکه روز بعد باید از گیلان زیبا خداحافظی می کردیم ناراحت بودم.
عکس شماره 56
بیست و هفتم شهریورماه 98
ساعت 6 صبح به سمت رودبار به راه افتادیم تصمیم گرفتیم از رودبار هم کمی زیتون بخریم و به شیراز ببریم. پس از خرید چند نوع زیتون به سمت قزوین و بویین زهرا به راه افتادیم. جاده ی بویین زهرا و سلفچگان بسیار خسته کننده و کسل کننده بود و هر چه میرفتیم تمام نمی شد. ظهر به اصفهان رسیدیم به علت ترافیک سنگینی که در یکی از بزرگراه ها برقرار بود مجبور شدیم از یکی از خروجی های شهر خارج شویم و در یک رستوران که در همان حوالی بود ناهار بخوریم. کیفیت رستوران خوب بود و فضای تمیز و مناسبی داشت پس از صرف ناهار و کمی استراحت مجددا حرکت کردیم و حدود ساعت 10 شب به آباده رسیدیم و پس از صرف شام به سمت شیراز حرکت کردیم حدود 4 ساعت تا شیراز فاصله بود و همگی بسیار خسته بودیم.
ساعت 2 بامداد به دروازه قرآن رسیدیم که مثل همیشه شلوغ و سرزنده و پر رفت و آمد بود متوجه شدم که در عین حالی که مسافرت بسیار خوبی داشتیم چقدر دلتنگ شیراز بوده ام. مسافرت یک هفته ای ما به شمال کشور سرشار از حس و حال خوب بود و باعث شد خستگی یک سال کاری و تحصیلی ما فراموش شود.
امیدوارم شما هم از خواندن این سفرنامه لذت برده و تجربه های مختصر من در این سفر برای شما دوستان مفید واقع شود.
با آرزوی سفرهای سرشار از خاطرات شیرین برای شما دوستان عزیز. حتما نظرات ارزشمند شما را درباره ی این سفرنامه مطالعه خواهم کرد.
نویسنده: آیدا