روز هشتم: آواتار سحر انگیز (بخش اول)
روز هشتم سفر ما به بازدید از پارک ملی ژانگ جیاجی (یا کوهستان آواتار) اختصاص داشت. بد نیست که همین اول یه سری توضیحات مختصر در مورد پارک بدم. نام پارک ملی ژانگ جیاجی در سال 1982 برای این کوهستان گذاشته شده و در سال 1992 ثبت یونسکو شده. در سال 2004 به عنوان یک ژئو پارک جهانی و در سال 2007 در لیست مناطق درجه اول (5A) دیدنی چین قرار گرفته. شاخصترین ویژگی این کوهستان ستونهای صخره ای و اعجاب آور و فیلمبرداری برخی از سکانسهای فیلم سه بعدی آواتار در سال 2012 در اونه. این فیلم کمک زیادی به مشهور شدن هر چه بیشتر این منطقه ی فوق العاده زیبا کرده. به نظر من رابطه ی بین کوهستان و این فیلم، رابطه ی دو طرفه ای بوده و هر دو به همدیگه در مشهورتر شدن و جذب مخاطب بیشتر کمک کردن.
بلیطهایی که برای این بازدید از کوهستان فروخته میشه چهار روز اعتبار داره و در اولین ورود با اثر انگشت تطبیق داده میشه تا کس دیگه ای نتونه در روزهای بعد از اون کارت برای ورود استفاده کنه. مناطق داخل پارک هم بسیار وسیعه و برای بازدید، بین مناطق مختلف پارک، اتوبوسهایی وجود داره که هزینه ی استفاده از اونها در بلیط ورودی پارک پیش بینی شده.
پارک ملی ژانگ جیاجی از چند منطقه ی اصلی تشکیل شده: یوآن جیاجی (Yuanjiajie)، کوهستان تیاتزی (Tianzi mountain)، رودخانه جریان طلایی (Golden whip stream)، یانگ جیاجی (Yangjiajie)، دریاچه ی سوکسیو (Suoxiyu)، Ten Miles Gallery، روستای هوانگشی (Huangshi village)، دریاچه بائوفنگ (Baofeng Lake) و غار اژدهای زرد (Yellow Dragon Cave).
صبح روز هشتم سفر، بعد از صرف صبحونه ای مختصر در هتل، راهی پارک شدیم. فاصله ی هتل ما از درب شرقی پارک، خیلی کم و کمتر از 5 دقیقه پیاده روی تا ورودی پارک بود. مسیر پیشنهادی صاحب هتل را راهنمای اصلی خودمون قرار دادیم.
جلوی درب شرقی پارک، تماشای پاگودای قشنگ و چند طبقه، هیجان دیدن کوهستان را در ما چند برابر کرد. حس فوق العاده ای داشتم که میتونستم از منطقه ای بازدید کنم که ماهها بود هیجان دیدنش توی وجودم، وول وول میزد. بعد از خرید بلیط ورودی از گیتهای ورود عبور کردیم و بلافاصله در صف اتوبوسهای به سمت منطقه ی یوآن جیاجی قرار گرفتیم. تمام هوش و حواسم را جم کردم و با مجموعه ی اطلاعات فایلهایی که در گوشیم داشتم، نشون دادن نقشه به سایرین، استفاده از تابلوهای راهنما و ... موفق شدیم که مسیریابی کنیم و سوار اتوبوسهای به مقصد یوآن جیاجی بشیم.
- دریاچه ی سوکسیو و Ten Miles Gallery
توی مسیر اتوبوس به سمت Yuanjiajie ، از دیدن دریاچه ای زیبا لذت بردیم. Ten Miles Gallery هم بخشی هست که در همین مسیر ایستگاه داره. ما این بخش را ندیدیم اما دو نفر ایرانی ای که بعداً اونها را دیدیم و این بخش از پارک را هم بازدید کرده بودن هم ازش خیلی تعریف نمیکردن.
- یوآن جیاجی (Yuanjiajie)
یکی از زیباترین مناطق پارک ملی ژانگ جیاجی، این منطقه هست که الهام بخش اصلی فیلم آواتار بوده. وقتی از دربهای ورودی پارک با اتوبوس به محوطه ی پارکینگ پایین کوههای صخره ای برسید، برای رسیدن به بالای کوهستان و رسیدن به سکوهای تماشا (viewpoint ها) این منطقه، دو راه حل وجود داره. پیاده گز کردن کوهستان در زمان نزدیک به دو ساعت و یا استفاده از آسانسور بایلونگ (Bailong elevator). ما برای صرفه جویی در زمان و انرژی، راه حل دوم را انتخاب کردیم.
توی محوطه ی پارکینگ قبل از بالا رفتن از کوه، لذت تماشای میمون های آزاد را تجربه کردیم که خیلی خیلی لذت بخش بود. میمون هایی که که دنبال خوراکی بودن و اگه خوراکی ای دست کسی میدیدن مثل یه دزد حرفه ای سریع از دستش می قاپیدن و میزدن به چاک. شکل خوراکی خوردنشون هم بامزه و شبیه به آدمها بود. مثلاً وقتی شکلاتی از کسی میگرفتن، اول از همه پوستش را باز میکردن و بعد میخوردنش. یا میوه ها را هم دقیقاً مثل آدمها میخوردن.
آسانسور بایلونگ به معنی صد اژدها، یک آسانسور شیشه ای هست که بر روی یک صخره ی بزرگ در پارک قرار گرفته و بلندترین آسانسور فضای باز جهانه و در کتاب گینس ثبت شده. این آسانسور در سال 2002 افتتاح شده و 326 متر را در کمتر از دو دقیقه بالا میره. بعد از خرید بلیط و ورود به آسانسور و چند ثانیه طی مسیر لابلای صخره ها، ناگهان به لحظه ی باشکوه حضور بر فراز کوههای آواتار رسیدیم.
در سکوهای تماشای بالای کوهستان، تماشای هالیلوجا (Hallelujah Mountain) و کوههای فوق العاده خاص این منطقه خیلی لذت بخشه.
در طی مسیر در منطقه ی یوآن جیاجی غرفه ی فروش نقاشی های کوهستان و برکه ی لاک پشت ها که پر از ماهی های قرمز بود را دیدیم. تا به پل طبیعی صخره ای رسیدیم. پل طبیعی در این بخش به پل آدم و حوا یا پل اول بهشت (First Bridge under Heaven) معروفه و دو قله سنگی بزرگ را به هم وصل می کنه.
- یانگ جیاجی (Yangjiajie)
دسترسی به یانگ جیاجی به راحتی از منطقه ی یوآن جیاجی و با اتوبوسهای داخل پارک میسره. علاوه بر این امکان استفاده از تله کابین هم برای رسیدن به این منطقه وجود داره. جاذبه های اصلی این بخش هم شامل یک قدم تا بهشت (One step to heaven)، روستای اولونگ (Oolong village) و دیوار بزرگ طبیعی (natural great wall) هست. ما برای رسیدن به این منطقه، از پارکینگ انتهای مسیر یوآن جیاجی سوار اتوبوس ها شدیم. بعد از پیاده شدن از اتوبوس و ورود به این منطقه، چند مسیر پیش رو داشتیم. از شب قبل، صاحب هتل به ما گفته بود که مسیر به روستای اولونگ به علت آتش سوزی مسدود شده. یکی از مسیرهایی که فکر میکردیم به یک قدم تا بهشت ختم میشه را پیش گرفتیم.
زیاد جلو نرفته بودیم که مسیر بطور غیرمعمولی خلوت شد. چند تا توریست خارجی دیگه را دیدیم. هرچند اونها هم خیلی انگلیسی را خوب صحبت نمیکردن اما بالاخره متوجه شدیم که گویا این مسیر هم در اون روز مسدوده. دیوار بزرگ طبیعی تنها بخش قابل بازدید از یانگ جیاجی بود. مسیر زیادی به این دیوار طبیعی در کوهستان باقی نبود، اما سر راه چند غرفه ی فروش میوه و غذا را دیدیم. یکی از میوه ها خیلی خاص و وسوسه انگیز بود. از بیرون چیزی شبیه به بادمجون کوچیک بود و داخلش هم شبیه به کیوی اما به رنگ سفید. بعد از چک و چونه زدن با چند تا از غرفه ها دو تا از این میوه ها را به قیمت 17.2 یوآن خریدیم. خوردن این میوه هم چالشی بود واسه ی خودش! اول کمی از بخش سفید رنگ داخلش را خوردیم که خیلی کم بود. بعدا تصمیم گرفتیم که همه چیزای داخلش را با تخمه هاش بخوریم. چشمتون روز بد نبینه! یعنی تا چند ساعت بعدش دهنمون داشت از طعم و بوی باقیمونده ی این میوه میسوخت. ولی با تمام این اوصاف من این تجربمون را هم دوست داشتم.
یه چیز دیگه ی جالبی که توی این بخش از پارک دیدیم، شکل سنتی حمل آدمها در سیستمی قدیمی و برده داری بود. درسته الان از ارباب و برده خبری نبود اما اینکه دو نفر آدم خودشون را برای پول به ذلت بکشونن و یه نفر دیگه را به این شکل واسه پول حمل کنن، به من حس بدی میداد.
بالاخره یانگ جیاجی روی قشنگش را هم با دیوار طبیعیش به ما نشون داد. زنجیره ای از کوههای صخره ای شکل به هم چسبیده و زیبا که منظره ی فوق العاده ای ساخته بود.
- کوهستان تیاتزی (Tianzi mountain)
کوهستان تیانزی در سمت شمال و شمال شرق پارک ملی قرار دارد. نام کوهستان تیانزی متاثر از زیانگ داکون (Xiang Dakun) یکی از رهبران انقلابی قدیم در چین هست که خودش را تیانزی (Tianzi) به معنای پسر آسمان (Son of heaven) میدونسته. به غیر از این، کوههای صخره ای این بخش، فوق العاده زیبا و بیشتر شبیه انگشتهای صخره ای میمونه. انگشتای خیلی بزرگ و زیبا در ارتفاع نزدیک به 1200 متر! دستیابی به این کوه ها، هم با تله کابین امکان پذیره و هم اینکه اتوبوسهایی از منطقه ی یانگ جیاجی برای بازدید از این منطقه وجود داره که ما از روش دوم برای رسیدن به این منطقه استفاده کردیم (حدود 20 تا 30 دقیقه با اتوبوس بین دو منطقه فاصله بود) و با تله کابین هم مسیر برگشت را طی کردیم.
کوههای این منطقه در کنار یوآن جیاجی دیدنی ترین بخش های کوهستان بودن. خود محوطه ی کوهستان تیانزی هم در دو بخش اصلی بود که بین اونها اتوبوس برای تردد وجود داشت (با فاصله ی حدود 2 تا 3 دقیقه). منطقه ی تیانزی پر از سکوهای تماشای فوق العاده بود که دوستان چینی برای هر کدوم افسانه ای ساخته بودن. بین بازدیدهامون هنوز دهنمون بخاطر خوردن اون میوه ی عجیب میسوخت. واسه همین یه بستنی هیجان انگیز مک دونالد را به قیمت 15 یوآن خریدیم. واقعاً خوشمزه و عالی بود و حسابی چسبید.
پایان این روز زیبا و خاص در پارک، تله کابین بسیار زیبای تیانزی بود. گذر از لابلای صخره هایی که دقایقی قبل اونها را از بالا تماشا میکردیم، عالی بود. کوهستان سحر انگیز و آرام تیانزی روح آدم را جلا میداد.
با اتوبوس از پایین تله کابین تیانزی تا مقابل درب ورودی شرقی پارک رفتیم و از همون دری که وارد شده بودیم، خارج شدیم و به روز اول بازدیدمون از پارک، در نزدیکی غروب پایان دادیم. توی مسیر برگشت هم دو تا میوه ی خاص دیگه خریدیم. یکیشون شبیه انگور خودمون بود و اون یکی بی شباهت به گریپ فروت نبود. برای این دو تا میوه هم 20 یوآن دادیم. یه خرده دیگه هم آب و خوراکی به قیمت 26 یوآن از سوپر مارکت خریدیم.
بعد یه استراحت کوتاه، خوردن میوه ها در هتل و کمی انرژی گرفتن، گشتی توی شهر زدیم که شلوغی جلوی سالن تئاتر شهر کوچیک وولینگ یوآن و نورپردازی قشنگ ساختمونها برای من جالب توجه بود. سری هم به مغازه های فروش چای محلی زدیم. اگرچه قیمت چای ها خیلی بالا بود اما تست چایی ها رایگان بود و لذت بخش!
در وولینگ یوآن آخرین غذاهای کنسروی که داشتیم را خوردیم تا با چمدونی سبکتر باقی سفرمون را ادامه بدیم. شب مجدد برنامه ی بازدیدمون از پل شیشه ای و گرندکنیون را با صاحب هتل چک کردیم و ایشون هم برامون با اپلیکیشن wechat بلیط بازدید را به قیمت نفری 219 یوآن خرید و ما باهاش نقدی تسویه کردیم (یکی از سایتها نوشته بود که برای بازدید از پل شیشه ای و گرندکنیون باید از قبل بلیط را بصورت آنلاین خریداری کرد. ضمن اینکه صاحب هتل هم همین را میگفت). بلیط شامل آیتمهای بازدید از پل شیشه ای، بازدید از گرندکنیون و استفاده از یکی از آسانسورها بود.
برنامه ی گرندکنیون نیم روزه بود و پیشنهاد صاحب هتل استفاده از یک برنامه ی تفریحی و تئاتر در وولینگ یوآن بود ولی ما ترجیح دادیم، زمان باقیمونده ی روز بعدمون را هم در پارک ژانگ جیاجی بگذرونیم. تا یادم نرفته بگم که صاحب هتل بهمون گفت در گرندکنیون و پل شیشه ای امکان استفاده از دوربین عکاسی وجود نداره اما استفاده از دوربین گوشی، آزاد هست.
روز نهم: خال های زمان (ژانگ جیاجی گرندکنیون و رودخانه ی جریان طلایی)
روز قبل، نزدیک هتل یک رستوران یا بهتره بگم بوفه ی کوچیک دیده بودیم که صبحونه با بوفه ی آزاد داشت. هزینش هم خیلی منطقی و خوب بود (نفری 10 یوآن). واسه همین برای این روز سفرمون، سراغ این بوفه اومدیم. صبحانه ی بوفه از آیتمهای صبحانه ی چینی تشکیل شده بود: نودل، ذرت بخارپز شده، تخم مرغ، سوپهای خاص چینی و ... . نودل این رستوران خیلی خوشمزه بود اما ما ناشی گری کردیم و از ادویه جاتی که اونجا بود، زیاد به نودل اضافه کردیم. نتیجش هم این شد که با خوردن هر قاشق کلی باید «ها» میکردیم و شعله های تند آتیش را از دهنمون بیرون میدادیم!
بعد از صبحونه به ترمینال اتوبوس شهر رفتیم که فاصله ی زیادی با هتل و رستوران نداشت. با نشون دادن کاغذی که قبلاً صاحب هتل به چینی برامون اسم گرندکنیون را نوشته بود، پیدا کردن مینی بوس های به گرندکنیون، کار سختی نبود. بعد از سوار شدن به مینی بوس ها، هزینه ی بلیط را نقدی به قیمت نفری 11 یوآن پرداخت کردیم. موقع خروج از ترمینال سخت گیری خاصی روی بستن کمربند ایمنی وجود داشت. بعد از حدود نیم ساعت به ژانگ جیاجی گرند کنیون رسیدیم.
پل شیشهای ژانگ جیاجی در تابستان سال ۲۰۱۶ افتتاح شده و 430 متر طول و 6 متره عرض داره و گفته میشه مرتفع ترین و طولانی ترین پل شیشه ای جهانه. هنگامی که پل شیشه ای ژانگجیاجی ساخته شد، تبلیغات متعددی برای اثبات استقامت پل انجام شد و احتمالاً شما تصاویر ضربه زدن به لایه های شیشه ای ضخیم پل را با استفاده از پتک و چکش های بزرگ در فضای مجازی و اینترنت دیده باشید.
تصویر بلیطهای خریداری شده ی صاحب هتل را در ورودی نشون دادیم و بلیط های کاغذی را دریافت کردیم و دو تا هم پاپوش گرفتیم. این پاپوش ها برای محافظت از خط افتادن و مات شدن شیشه های پل هست. ماکتی از پل و گرندکنیون هم قبل از گیتهای اصلی ورودی وجود داشت. بعد از گذر از گیتهای ورودی، تماشای پل شیشه ای در این دره ی زیبا حس خوبی به آدم میداد. روی پل، یکی دو ساعتی بودیم و با عکاسی از انواع ژستها، حسابی خودمون را خفه کردیم! دوستان چینی هم گاهاً به ما اضافه میشدن. یادمه یه بنده خدایی حسابی دنبال ما افتاده بود و به ازای هر یه دونه عکسی که ما از خودمون میگرفتیم، اون بنده خدا چند برابرش، از ما عکس میگرفت.
از سمت دیگه ی پل میخواستیم خارج بشیم که بارون شروع به باریدن کرد. بالاخره پانچوهایی که از تهران برای خودمون خریده بودیم، یه استفاده ای هم پیدا کرد. بعد از خروج از روی پل، دو مسیر وجود داشت. یکی به آسانسور میرسید و اون یکی به سمت یه مسیر صخره ای میرفت. وجود یه پل شیشه ای کنار صخره که بی شباهت به پلهای شیشه ای کوهستان تیانمن نبود، باعث شد ما ابتدا مسیر به سمت آسانسور را بریم. وقتی فهمیدیم که برای استفاده از آسانسور باید بلیط مجزایی بگیریم، بیخیال شدیم و به مسیر قبلی برگشتیم. البته خیلی هم بهتر شد چون مسیر فوق العاده قشنگ صخره ای، مسیر با پلکان چوبی و جنگلی و ... را هم دیدیم. فکر کنم با کمتر از از نیم ساعت پیاده روی به آسانسور دیگه ای رسیدیم که خوشبختانه هزینه ی استفاده از اون در بلیط لحاظ شده بود. اینجوری با ذخیره ی انرژی سریعتر به پایین و میدون بسیار زیبای در دره رسیدیم.
در ادامه ی مسیر با بلیط مجزا، امکان استفاده از سرسره ی شیشه ای و زیپلاین هم وجود داشت اما از اون قشنگتر، مسیر کوهستانی، آبشارهای کوچیک فصلی، مسیر کنار رودخونه، دریاچه ی فیروزه ای و کشتی سواری در انتهای مسیر هیجان انگیز گرندکنیون بود.
حدود ساعت 2 بود که به انتهای مسیر رسیدیم و با مینی بوس و با بلیط مشابه 11 یوآنی برای هر نفر، به ترمینال وولینگ یوآن برگشتیم.
آواتار سحر انگیز (بخش دوم)
از ترمینال اتوبوس، پیاده به سمت درب شرقی پارک (همون دری که روز قبل از اون وارد پارک شده بودیم) رفتیم و با بلیطهایی که روز قبل خریده بودیم، وارد پارک شدیم. برخلاف روز گذشته چندان جمعیتی در ورودی پارک وجود نداشت و از طرفی هم فقط یک لاین اتوبوس کار میکرد. چاره ای نبود و ریسک کردیم و سوار اتوبوس شدیم. خوشبختانه اتوبوس به سمت رودخانه جریان طلایی (Golden whip stream) رفت و ما در ایستگاهش پیاده شدیم.
- رودخانه جریان طلایی (Golden whip stream)
رودخانه جریان طلایی، مسیر پیاده روی بین درب جنوبی پارک تا نزدیکی پایین منطقه ی یوآن جیاجی، با طول حدود 7.5 کیلومتر هست. این مسیر به خاطر رودخانه ی شفاف و زیبا، طبیعت سرسبز، سکوت دل انگیز و مناظر خاص کوهها مثل کوههای زن و شوهر، کوههای مادر و فرزند و ... مشهوره و پیاده روی در این منطقه حدود 2 تا 3 ساعت زمان میبره.
ما حدود ساعت 3.5 عصر بود که به ابتدای مسیر پیاده روی رسیدیم. تماشای میمون های بازیگوش، غذا خوردنشون، بازی و مراقبتشون از بچه هاشون خیلی بامزه و باحال بود. اگرچه زمان زیادی تا غروب و بسته شدن دربهای پارک نداشتیم اما بازهم در طول مسیر از اکسیژن و هوای کوهستان و مناظر قشنگش لذت بردیم و حدود 6 عصر بود که از درب جنوبی پارک خارج شدیم.
توی کتاب «هنر سیر و سفر» از آلن دوباتن، از مفهومی به نام «خال های زمان» اسم برده شده. فکر کنید توی ترافیک شهری گیر افتادید یا مثلاً توی یه موقعیت حوصله سر بر، مثل یه صف طولانی یا یه کار روزمره ی ناخوشایند گرفتار شدید. نمیدونم اینجور وقتا شده که شما هم به یاد سفرهاتون یا موقعیتهای خاصی توی طبیعت افتاده باشید یا نه. اینجور وقتا، یادآوری یک آبشار، دریا، یا یادآوری نفس کشیدن در حال و هوای کوهستان و جنگل و ... که همون خال های زمان هستند، میتونه روح آدم را از فضایی که هستیم جدا کنه و حس و حال آدم را خوب کنه. کوهستان آواتار و ژانگ جیاجی گرندکنیون، تمام عمر با من خواهد بود و قطعاً یکی از این خال های زمان در زندگی من هستن. جایی که یادآوری اونها روح منو از زندگی روزمره جدا میکنه و منو از خودش لبریز و حالمو خوب خوب میکنه.
« در تجارب ما خال هایی در زمان هستند،
که با وضوحی شاخص می توانند
صفاتی نوین را در حافظه حفظ کنند ...
و رسوخ کنند و ما را قادر سازند که فراتر رویم
هنگامی که بالاییم و آنگاه که افتاده ایم برخیزانندمان».
با مینی بوس هایی که مقابل درب بودن و با هزینه ی بلیط 10 یوآن برای هر نفر، مجدد به ترمینال اتوبوس مرکزی وولینگ یوآن برگشتیم. سر راه هم از مغازه های محلی، کمی خوراکی و سوغاتی خریدیم. جالب بود که در چین توی هر شهر، سوغاتی ها و خوراکی های خاص همون شهر فروخته میشد و حتی چیزهای سایر شهرهای همون استان هم فروخته نمیشد.
با توجه به تعداد بالای مغازه های خدمات ماساژ در پکن و بعد هم در وولینگ یوآن و قیمتهای معقولی که در وولینگ یوآن پیشنهاد میدادن، نتونستم خودم را از لذت ماساژ پا، بعد از پیاده روی های سنگین این روزهامون محروم کنم. هزینه ی ماساژ 40 یوآن شد.
روز دهم و یازدهم: فنگ هوانگ (تجربه ی حال و هوای چین قدیم)
صبح روز دهم سفرمون، از صاحب هتل خواستیم که اسم شهر فنگ هوانگ و ژانگ جیاجی را برامون روی یه تیکه کاغذ بنویسه. بعد از خداحافظی و تشکر از صاحب هتل، به سمت ترمینال اتوبوس رفتیم. نشون دادن اسم فنگ هوانگ روی تیکه کاغذ خیلی کمکمون کرد و خیلی راحت بلیط خریدیم و راهی فنگ هوانگ شدیم.
مسیر بین وولینگ یوان تا فنگ هوانگ، هم از نظر سرسبزی و هم از نظر حال و هوای روستاهای بین راه، من را یاد جاده های بین شهری شمال خودمون مینداخت. اگرچه بین راه در روستاها توقفی نداشتیم، اما اون چیزی که ما میدیدیم با حال و هوای شهرهای مدرن چین فاصله ی زیادی داشت و به نظر میرسید که از نظر امکانات و خیلی چیزهای دیگه، روستاها در چین هم فاصله ی زیادی با شهرهای بزرگ دارن. اتوبوس در یک توقفگاه بین راهی، توقف کوتاهی داشت و با توجه به قیمتهای بالای میوه در چین، دو تا موزی که جمعاً 2 یوآن خریده بودیم، حسابی چسبید. نیم ساعت آخر هم، خانمی که دستیار راننده ی اتوبوس بود، با بلندگویی که دستش بود، حسابی به زبان چینی وراجی کرد!
حدود ظهر بود که به فنگ هوانگ رسیدیم و بلافاصله با نشون دادن اسم شهر ژانگ جیاجی به زبان چینی روی کاغذی که هتلدارمون در وولینگ یوآن نوشته بود، بلیط برگشتمون به ژانگ جیاجی را برای 12:30 ظهر روز بعد، به قیمت نفری 80 یوآن از ترمینال، خریداری کردیم.
فنگ هوانگ یکی از شهرهای باستانی کشور چینه که در جنوب غربی استان هونان و در کنار شاخه ای از رودخانه ی Tuo Jiang قرار داره. فِنگ هوآنگ در چینی به معنی ققنوس هست و طبق افسانه ها یکی از این دو پرنده اساطیری، زمانی به فِنگ هوآنگ پرواز کرد و آنقدر از زیبایی این شهر شگفت زده شد که دیگه تمایل نداشته این شهر را ترک کنه. تغییرات حکومتها و جنگها و ... روی این شهر بی تاثیر بوده و حتی در طول تهاجم ژاپنی ها به کشور چین، که بسیاری از شهرهای این کشور زیر آتش گلوله و بمب آسیب دیده بودن، شهر فنگ هوانگ کوچک ترین آسیبی از این نظر ندیده و به اشغال سربازهای ژاپنی هم در نیومده. در سال ۱۹۴۹، فنگ هوانگ با آرامش و صلح کامل آزاد شده. مردم شهر این عقیده را داشتن که در امان موندن از انواع و اقسام بلایا، یک هدیه ی الهی هست و باید تا جایی که ممکنه این هدیه را نگهداری کنن و از تغییر شرایط در اون جلوگیری کنن.
از همون بدو ورود و با دیدن ترمینال اتوبوس فنگ هوانگ، فهمیدم که اتوبوسی که ما بر اون سوار بودیم، حکم ماشین زمان را داشته و انگار چند قرن به عقب برگشتیم! در همون نگاه اول فهمیدیم، برخلاف شهرهای قبلی، چندان از اون نظافت و تمیزی خبری نیست و مردم شهر بویژه قدیمی ترها ابایی از کشیدن سیگار در معابر عمومی نداشتن. به غیر از توریستها، لباس مردم، قالب سنتی تری به خودش گرفته بود و از شیک پوشی شهرهای دیگه خبری نبود. برعکس، شهر با آداب و رسوم، سنت ها و معماری خاص سنتی چین آمیخته بود.
با کلی چونه زدن و نشون دادن موقعیت هتلمون روی اپلیکیشن های موبایل به چند تا تاکسی، با قیمت 20 یوآن به نزدیکی هتلمون رسیدیم. راننده ی تاکسی با ایما و اشاره بهمون فهموند که هتل در کوچه ای قرار داره که مقابلش ایستاده بود. قبلاً از کامنتهای هتل خونده بودم که اسم هتل Poshan inn روی سر در ورودی هتل، چیز دیگه ای هست اما با این وجود هم، در شرایطی که کسی نمیتونست انگلیسی صحبت کنه و GPS موبایل هم موقعیتمون را درست روی نقشه نشون نمیداد، پیدا کردن هتل یه کم مشکل بود. اما خدا را شکر وقتی به هتل رسیدیم، از دیدن اتاقی تمیز و مرتب، خستگیمون در رفت. استراحت کوتاهی کردیم و حدود 2.5 بعد ازظهر بود که زدیم بیرون.
فاصله ی هتل با بافت تاریخی و سنتی فنگ هوانگ یعنی همون مسیر کنار رودخونه کوتاه بود. با توجه به عبور رودخونه از وسط شهر، فنگ هوانگ به ونیز چینی شده، شبیه بود. خونه های چوبی سبک سنتی (که در اصطلاح به اونها diaojiaolou گفته میشه) در دو سمت رودخونه قرار داشتن. نمای این خونه های چوبی، در کنار قایقهای قدیمی ای که با فانوس از وسط رودخونه رد میشدن، از جذاب ترین مناظر این شهر بود. به این اضافه کنید، منظره ی خانومهایی که به طور سنتی لباس ها و ظروف خودشون را در رودخانه می شستند یا پلهای زیبایی (پل رنگین کمان و پل سنگی) که روی رودخونه وجود داشت یا خانومهایی که با لباسهای سنتی چینی عکس میگرفتن و مغازه دارهایی که به سبکی سنتی با پتک روی شکلاتهای کنجدی خاص میکوبیدن. عبور از پل سنگی شهر از جذابترین صحنه هایی هست که در ذهن من از فنگ هوانگ باقی مونده.
شهر پر بود از از خیابونها و مغازه های قدیمی که غذاهای محلی می فروختن. از کله ی مرغابی، حشره های پخته شده و لواشک خوک گرفته، تا نودل و غذاهای سازگارتر با طعم های مورد علاقه ی ما ایرانی ها. جلوی بعضی از مغازه ها قورباغه و حیوونهای دریایی برای فروش و حتی تبدیل به غذا در رستورانها بود.
بعد از گذشتن از مقابل چندین مغازه، با دیدن توریستهایی که غذایی شبیه به غذاهای سنتی خودمون را در مقابل مغازه ای میخوردن، غذایی سفارش دادیم و از خوردنش کلی لذت بردیم. اینقدر غذا خوب بود که شب هم به همین رستوران برگشتیم و غذای مشابهی این بار با ترکیب ماهی مرکب به جای مرغ سفارش دادیم. برای دو پرس غذا که هر کدومش برای سیر کردن دو نفر کافی بود، جمعاً در دو نوبت 46 یوآن دادیم.
به غیر از غذاهای خوشمزه، در دو روزی که در فنگ هوانگ بودیم سه مدل میوه ی جدید هم تجربه کردیم که همشون خیلی خوشمزه بودن. از میوه ی زرد رنگ و عجیبی که طعم خیار میداد و با نی اونو باید میخوردی تا میوه ی صورتی رنگی که مثل آبنبات شیرین و خوش طعم بود. برای خرید این سه نوع میوه، کلاً 20 یوآن دادیم.
در امتداد رودخانه کافه های زیادی وجود داشت. وقتی شب شد، تمام چراغ های کافه ها و مغازه های کنار رودخونه، روشن شدن و انعکاس نورشون در رودخونه، منظره ی شهر را زیباتر کرده بود. در خیابونهای اطراف رودخونه هم شهر واقعاً زنده بود. در یکی از میدونهای پشت رودخونه، نماد ققنوس و رقص محلی جمعی، از دیدنی های شهر بود.
صبح روز بعد هم، بعد از خوردن صبحونه ی غربی هتل، به گشتی در شهر گذشت. خوشبختانه بازدید از شهر و پلها و ... بدون بلیط بود اما بازدید از چند تا از جاذبه های شهر مثل خونه های مشاهیر قدیمی شهر با بلیط بود که به نظرم بیشتر حکم دام توریستی داشتن. به جاش ما یه مقدار سوغاتی های ارزون قیمت سنتی، خریدیم.
ظهر روز یازدهم سفرمون، در حالی که دلمون نمیومد از شهر زیبای فنگ هوانگ جدا بشیم، به هتل برگشتیم. از قبل با کارمند هتل که خیلی مهربون بود، هماهنگ کردیم که برامون تاکسی بگیره. خودش هم بهمون در حمل چمدون تا سر کوچه ی هتل کمک کرد. مشابه با مسیر رفت، 20 یوآن برای تاکسی به ترمینال دادیم.
بعد از رسیدن به ژانگ جیاجی، اولش میخواستم که با اتوبوس از ترمینال ژانگ جیاجی به فرودگاه بریم اما وقتی دیدیم که یه کم دیر شده، باز هم با چونه زدن، تاکسی ای با کرایه ی 20 یوآن به فرودگاه گرفتیم.
بعد از فرود در فرودگاه پودونگ شانگهای، با اتوبوسهای لاین 5 با کرایه 22 یوآن برای هر نفر به ایستگاه East Yan’an Road Middle Zhejiang Road Station رفتیم. این اولین برخورد ما با شهر بزرگ و پرجمعیت شانگهای بود. شانگهای با بیش از 24 میلیون جمعیت در بسیاری از منابع، به عنوان پرجمعیت ترین شهر جهان معرفی میشه. به خاطر آسمانخراش ها و برجهای بزرگش، شهری مدرن و بعضاً با اسم نیویورک شرق شناخته میشه.
در مسیر کوتاه پیاده به هتل، چهار تا دونه پرتقال به قیمت 27 یوآن خریدیم. وقتی به هتل رسیدیم، نزدیک 11 شب بود. حسابی خسته بودیم و زود خوابیدیم.