امروز که این سفرنامه را می نویسم 4 سال از سفر به کشور مالزی می گذرد ولی همچنان خاطرات شیرین آن سفر هنوز در یادم باقی مانده است . اواسط آذرماه 88 بود که من و همسرم تصمیم گرفتیم برای اولین سفر خارج از
کلن و دوسلدورف از اونجا حرکت به سمت کلن رو شروع کردیم. مسیر حدود 1.5 ساعت بود و با استفاده از گارمین به راحتی به اونجا رفتیم. ماشین رو تو یه پارکینگ نزدیکی مرکز شهر پارک کردیم و وارد مرکز شهر شدیم. مرکز شهر کلن اینجا هم
آیندهوون اتوبوس تقریبا خالی بود هر نفر 2 تا صندلی داشت. کیفیتش در حد اتوبوسهای معمولی ما بود و بلیط VIP نداشتن. کلا اونجا اتوبوس وسیله ارزونیه و خیلی هم طرفدار نداره به جز جوونها. بک پکرها و ... صبح ساعت 5 با گذر از شهرهای
پاریس به هر حال وقتی در فرودگاه پاریس نشستیم با هوای خوبی روبرو شدیم. فرودگاه شارل دوگل خیلی بزرگه. در واقع دومین فرودگاه بزرگ اروپاست و کلا نقل مکان بین ترمینالها خودش داستانی داره. اما فرودگاه با شاتل و مترو به شهر متصله. شاتلها خطوط مختلفی
ونیز شهر مارکوپولو و شهر روی آب. ونیز. بذارید یه کم توضیح بدم جریان چیه. ونیز از ابتدا یه سری جزیره کوچیک بوده مثل این تصویر.(این عکس رو موقع خروج از ونیز از هواپیما گرفتم که جزایری هستن در اطراف ونیز.) عکس از جزایراطراف ونیز از
مقاصد سفر: ایتالیا(رم و ونیز)- فرانسه(پاریس) – هلند(آمستردام و آیندهوون و لاهه)- بلژیک(بروکسل)- آلمان(کلن و دوسلدورف) – اطریش(وین) چند وقتی بود که ایده سفر به اروپا توی ذهنم موج میزد. قبلا تونسته بودم دفعاتی کوتاه در قالب مأموریت از طرف شرکت چند تا کشور یا بهتر
حوالی ساعت30/2 بعد از ظهر جهت صرف آخرین ناهار شرکت بهK.F.C داخل شهر جیپور رفتیم و مثل ناهارهای قبلی یک ساندویچ کوچولو خوردیم البته با بستنی و نوشابه و سیب زمینی سرخ کرده.چون خریدهامون زیاد بود از راننده خواهش کردیم مارو به هتل ببره تا
مقدمه و توصیه های اولیه: از سه ماه قبل از سفر کلیه سفرنامه ها و مطالب مربوط به هندوستان را از اینترنت استخراج ومطالعه کرده بودم.می خواستم با اطلاعات کامل گام در این سفر بگذارم.چون عمر انسان محدود و تعداد کشورها اونقدر زیاده که
یکی ازرویاهای من سفر به اروپا ودیدن چند کشور ازآن قاره بود .با توجه به اینکه چند نفر از اقوامم در آلمان زندگی می کردند با هماهنگی آنان سفرم را برنامه ریزی کردم .از سفارت یونان وقت سفارت گرفتم وزمان تعین شده 1
قلعه آمر بسیار بزرگ و دیدنی است و مربوط به مهاراجه های ایالت راجستان بود که پایتخت آنها شهر جیپور بود و در طی گذشت سال ها هر مهاراجه بنایی جدید به آن اضافه کرده است به همین علت گشتن در آن زمان زیادی طول
سفر از آنجایی شروع شد که در اواخر اسفند سال ۹۱ قرار شد که برای تعطیلات عید به همراه همسرم از طریق وان به استانبول و ازمیر و کوش آداسی سفر کنیم که بنا به دلایلی این سفر لغو شد و در یک هفته مانده
شاید خیلی از شما مثل من، وقتی اسم طبس رو میشنوید تنها ذهنیتتون طوفان شن باشه. یه کویر بی آب و علف و کسل کننده. اما جالبه که بدونید سخت در اشتباهید. فکر میکنم خالی از لطف نباشه که یه سری هم اونورا بزیند. شاید
مدتی بود هوای سفر به سرزمین سحرآمیز مالزی را در سر داشتیم. این اولین سفر ما به شرق آسیا بود که سایت وزین لست سکند، امکان آن را برایمان فراهم کرد. من بیش از دو سال است که تورهای لحظه آخری را از طریق این
برای همهی ما مسیر مشهد، مسیری خاطرهانگیز است که از کودکی تا پیری، به روشهای مختلف، جادهیی و ریلی، آن را طی کرده و با مقطع به مقطعش خاطره داریم. مسیر کمی طولانی است، اما پر از نشانه است. از شهرهای آشنا، تا زاویههایی
داستان سفر یه هلند از روزی شروع شد که در جلسه کمیته بازاریابی شرکت تصمیم گرفتیم که در نمایشگاه گل و گلخانه هلند غرفه داشته باشیم ، من و مجید دو نفری بودیم که مسئول برگزاری نمایشگاه شدیم. حجم زیادی کار در زمانی اندک
من در تاریخ 24 آبانماه 91 (15 اکتبر 2012) سفری 5 روزه به شهر گوانگجو چین داشتم که قصدم بازدید از نمایشگاه کانتون (Canton Fair) و تجارت بود.این نمایشگاه بزرگترین نمایشگاه دوره ای تولیدات کشور چین محسوب میشه و در هر سال دو نوبت
در فوزدوایگواکو دو فصل متمایز مشاهده میشود؛ فصل مرطوب و گرم در تابستان و فصل سرد و خشک در زمستان. میانگین بیشینة دما در ماههای دسامبر، ژانویه و فوریه برابر 33 درجه سانتیگراد (میانگین کمینة دما در همین ماهها، 20 درجه سانتیگراد) است و در
از نوجوانی برزیل برای من معنایی دیگر داشت؛ شاید مانند بسیاری از نوجوانهای فوتبال دوست در ایران و دیگر کشورهای جهان. در آن سنین، این کشور برایم مترادف بود با مهد فوتبال ناب و زیبا، سرزمین پلة افسانهای و گارینشای فراموش نشدنی؛ و در دهة
روز پنجم: باز هم باتومی صبح بیدارشدیم و به این جمع بندی رسیدیم که اون شب به تفلیس برگردیم و از اونجا به ایروان بریم. برنامه این بود که بریم ایستگاه قطار و بلیط بگیریم و بعد بریم بوتونیکال گاردن باتومی.
اردیبهشت سال 90 به اتفاق یکی از دوستانم و همسران محترممون تصمیم گرفتیم که با هم همسفر بشیم و چند روزی رو به سمتی بریم. پس از بالا و پایین کردن مقاصد مختلف با توجه به تعریف زیادی که از منطقه قفقاز شنیده بودم و