قبل از سفر: سفر به آسیای میانه حدود ۱۱ سال است که در مقاطعی به ذهن من خطور میکند و البته پس از اندک زمانی رد میشود! فکرکنم زمانبندی آن درست نبوده، چون یا از زمان آن گذشته یا سرد است یا گرم است یا دلار
متنی که پیش روی شماست، یک سفرنامه است. بهتر است بگویم "این متن قصد دارد یک سفرنامه باشد". چیزی فراتر از یک گزارش از مکانهایی که دیدهایم و غذاهایی که خوردهایم؛ چرا که سفر برای ما بیش از حضور در فضاها و کالبد است. آنچه
سلام به همه ی علاقمندان روسیه برای دومین بار دست به قلم شدم تا شمارا همراه خودم به سرزمین رویایی که شاید برای اولین بار در انیمیشن آناستازیا آن را دیده باشید ببرم .از آخرین سفرم به مالزی حدود 4 سال میگذرد و با به وجود
سکانس 1: جام جهانی حضور در یکی از رقابت های جام جهانی به عنوان تماشاگر، از مهمترین کارهایی بود که در لیست "کارهایی که قبل از مرگم باید انجام بدهم" من وجود داشت و هنوز تیک نخورده بود. چه فرصتی هم بهتر از اون جام جهانی
سلام اینکه سفر چقدر در روحیه ما انسانها تاثیر میزاره هممون میدونیم به همین خاطر مستقیم میرم برای توصیف سفر رویایی به ترابزون. راستش من و خانم و دخترم تصمیم داشتیم بریم استانبول ولی همکار و دوست عزیزم گفت منم میام با شما ولی تا ترابزون....
سلام من محمدرضا هستم ۱۳ سالمه و عاشق سفر کردنم من به همراه خواهرم سفر های زیادی رفتم و سفر کردن رو از ۷ سالگی با خواهرم شروع کردم و رفتم تور چابهار با خواهرم. امروز اومدم که سفر ۴ روزه ام رو به استان
برخلاف بسیاری از مسافران که برنامهریزیشده راهی سفر میشوند، من و علیرضا همسرم، ناگهانی و روز دوشنبه بیست و ششم تیر ماه ساعت شش صبح از تهران راهی تور کاشان شدیم تا سفری یکروزه به خاطرات زندگیمان اضافه شود. ماجرای مرخصی گرفتن و راهی سفری
با سلام و آرزوی سلامتی برای تمامی سفر دوستان و بخصوص مسافران ایرانی. برای به روز کردن اطلاعات برای دوستان جدیدی که قصد سفر به شیخ نشین دبی و حومه را دارند، خواستم سفرنامکی (سفرنامه کوچک) تقدیم کنم تا هم از امکانات آنجا بیشتر بهره مند
باز هم ترابزون، شهری ساحلی و زیبا در شمال شرق ترکیه که سالیانه میزبان هزاران هزار توریست از اقصا نقاط دنیا مخصوصا هموطنان خودمان هست و خواهد بود. این بار سفر ما به ترابزون یک تفاوت اساسی با سفر قبلی داشت و آن این بود که
با اینکه استانبول سومین مقصد سفر خارجی من بود ولی قبل از سفر اضطرابی داشتم که در سفر های قبلی اصلا تجربه نکرده بودم. علت اون هم یکی تصور داشتن امینیت پایین و دزدی در ترکیه و عدم تسط مردم به زبان انگلیسی بود. ولی
سلام خدمت لست سکندیهای عزیز، امیدوارم با نوشتن این سفرنامه بتونم کمکی دربه شما کرده باشم. طبق معمول با آمدن فصل بهار هوای سفر به سرم زد. نسیم بهاری و بوی گل ها آنچنان خاطرات سفر رو تو ذهنم مرور می کنه که نمی تونم
بخش اول: ایده سفر به عنوان یک علاقه مند به مدیتیشن ، کتابهای مختلفی در این زمینه خونده بودم و آموزشهایی رو به صورت آنلاین دیده بودم. گاهی که کلیپهای آموزشی مدیتیشن رو از هند میدیدم با خودم فکر میکردم چقدر خوب بود که من هم
آغاز سخن بنام یگانه هستی بخش زندگی خود سفر است و سفرزندگی در مقیاس کوچک سفر هیجان انگیز است وسفرخارجی به مقاصد جدید یکی از هیجان انگیز ترین لحضات زندگی است که هر روز آن با دیدنی ها و تجربیات جدید همراه است شوق دیدن مکانهای جدید، مردم
مقدمه توی پاتاگونیای آرژانتینم، روی تختهسنگی لب دریاچه نیمهمنجمدِ لاگونا تورِه. به پیمایش هجده کیلومتری امروز فکر میکنم و همزمان با لذت گاز گندهای میزنم به ساندویچ ژامبون و پنیرِ بیحالی که شب قبل درست کردم و در شرایط عادی به لعنت خدا هم نمیرزه. سردمه،
سلام به همه دوستان لست سکندی عزیز،راستش امروز که اومدم سفرنامه خودمو بنویسم به این خاطر بود که خوندن سفرنامه خیلی از دوستان بهم خیلی کمک کرد تا بتونم شناخت نسبی و اطلاعات خوبی در مورد سفر به استانبول به دست بیارم و ازش استفاده
یک لیوان شکلات داغ درست کنید و آهنگ میلیون گل سرخ (Milion Alux Roz) اثر خانم Alla Pugacheva را پخش کنید. حالا می توانید سفرنامه را شروع کنید. سفر ما به روسیه قرار بود برای تعطیلات شهریور باشد که با پرواز ماهان و سفر بین
امیدوار بوَد آدمى به خیر کسان مرا به خیر ِتو امید نیست، شر مرسان جو فرودگاه کیش به شدت متشنج بود، صدای داد و فریاد و جیغ مسافران به هوا رفته و طبق معمول، هیچ فرد پاسخگویی حضور نداشت! هر کدام از ما مسافران مشکلات و برنامههای
سال 1401 قصد کرده بودم اصفهان و شیراز را به پسر 8 ساله ام نشان بدهم. اصفهان را اردیبهشت ماه رفته بودیم و شیراز را گذاشته بودیم برای نیمه دوم سال. با بررسی هایی که کرده بودم و تجربیات قبلی، اواخر اسفند ماه زمان مناسبی
و اما هند... از وقتی یادم میاد دلم میخواسته هند رو ببینم.اصلا اون زاهدان و چابهار و جزیره هرمز و بندرعباس رو رفتم که یه تجربه نزدیک به هند داشته باشم.برنامه ریزی اولیه اش برمیگرده به سال نودوهفت اما با اومدن کرونا و بعد از اون
با صدای بلند اصابت چرخ هواپیما به زمین از خواب شیرین پریدم، چند لحظه بعد ساک به دست جلوی مرد سفید پوش که مهر ورود می زد صف کشیدیم او مودبانه پرسید برای چه منظوری به اینجا آمده اید با شنیدن کلمه (تعطیلات) لبخند آرامبخشی