چندوقتی بود که بدجور هوایی کیش شده بودیم و تصمیم سفر داشتیم، اما جدی پیگیرش نبودیم، فقط هر وقت دور هم جمع میشدیم میگفتیم الان هوای کیش خیلی خوبه، کاش الان اونجا بودیم و از این ای کاش ها. تا اینکه چهارشنبه ۲۱ ام آذر ، یکی از بچه ها گفت پایه کیش هستین مام که همیشه پایه بودیم ولی کسی مرد عمل نبود ،همه گفتیم آره چرا که نه، ما رو حساب اینکه حالا تا تصمیم گیری بشه و عملی بشه حتما ۱_۲ هفته دیگه میشه بعله رو دادیم، این شد که دوستمون همون شب یه گروه ۴ نفره تو تلگرام زد و مدارک مورد نیاز جهت خرید تور رو برای جمعه ۲۳ آذر فرستاد تو گروه، بچه ها دونه دونه آنلاین شدند و فقط استیکر تعجب بود که میفرستادیم، من مرخصی نگرفته بودم ،هیچ کس هماهنگ نکرده بود ولی خب هیچ اعتراضی نمیتونستیم بکنیم چون خودمون موافقت کرده بودیم.
این شد که با کلی ماجرا و حواشی، مرخصیمونو اوکی کردیم و کارارو و هماهنگی هارو انجام دادیم، بار سفرو بستیم و با توکل به خدا عازم سفر شدیم، از اونجا که منو خواهرم معمولا وسایل سفرمون زیاده، دو تا چمدون بزرگ و دوتا ساک جمع کردیم و تازه کلی وسایلمونو حذف کردیم، پروازمون ساعت ۶ صبح بود، دوستامون حدود ساعت ۴ صبح اومدند جلو در و وسایل و چمدونارو با کلی سختی گذاشتیم تو ماشینو و راهی فرودگاه شدیم، حدود ساعت ۵ رسیدیم فرودگاه مهرآباد، دوتا از بچه ها با وسایل نشستن توی سالن و منو دوستم ماشینو بردیم گذاشتیم پارکینگ یکی از دوستان و با تاکسی اینترنتی برگشتیم، یکم نشستیم تو سالن و منتظر شدیم مسافرای کیش رو پیج کنن، تقریبا هممون خواب بودیم و هوام تقریبا سرد بود، مسافرای محترم پرواز کیش لطفا به سمت ....
این صدا مارو از خواب و بیداری پروند، بلند شدیم وسایل و برداشتیم و رفتیم برای گرفتن کارت پرواز، با اینکه صبح زود بود اما نسبتا فرودگاه شلوغ بود، کارارو انجام دادیم و سوار اتوبوس شدیم و بعد از ۱_۲دقیقه سوار هواپیما شدیم، پرواز ماهان بود و هواپیما تقریبا جدید بود، هواپیما سر ساعت بلند شد، بعد از چند دقیقه مهماندارها پک صبحانه رو آوردن، یه صبحونه ساده شامل نون و پنیر و کره و چندتا دونه گردو و یه آبمیوه و در انتهام برامون چایی آوردند، خیلی مفصل نبود ولی خب ته دلمونو گرفت، یکم از پنجره بیرونو تماشا کردیم، ابتدای پرواز هوا کاملا تاریک بود ولی کم کم هوا داشت روشنتر می شد، طلوع زیبایی رو از پنجره تماشا کردیم و دیگه هوا کامل روشن شده بود که حدود ساعت ۷:۳۰ رسیدیم جزیره کیش.
همونطور که قبلتر هم گفتم ما تور کیش تهیه کرده بودیم و هتل ۵ ستاره ویدا هم انتخابمون بود، راهنماییمون کردن داخل سالن CIP، اونجا حدود ۱۰دقیقه ای نشستیم و یکم پذیرایی شدیم تا اینکه مسول ترانسفر تورمون اومد و مسافرای هتل ویدا رو با احترام کامل فراخوند و سوار ماشین ون شیکی شدیم و مارو رسوند جلوی هتل، وسایلمونم که خودشون آورده بودند هتل.
وارد لابی شدیم, تحویل اتاقها ساعت ۲ بود و ما چند ساعتی وقت داشتیم، کارای پذیرشو انجام دادیم و مدارک رو تحویل رسپشن دادیم، پرسنل هتل خیلی مودب و خوش برخورد بودند. چمدونهارو برامون گذاشتن توی اتاق چمدان و ماهم راهی ساحل شدیم، حدود ۴ ساعت زمان داشتیم، تقریبا ۲۰ دقیقه تا ساحل پیاده روی داشت، هتل ویدا داخل بلوار موج قرار داره و همین بلوار مستقیم به ساحل میرسه، در واقع دوتا تقاطق رو باید میگذروندیم و میرسیدیم به پارک ساحلی کیش و ساحل. هوا واقعا عالی بود و خبری از سرمای تهران و گرمای ناسازگار کیش نبود، هوای بهاری و مطبوع، کنار ساحل توی یه آلاچیق نشستیم یکم از آرامش ساحل لذت بردیم، هوا آفتابی بود و ما پالتو پوشیده بودیم یکم باهم ناسازگار بود ولی خب غیر قابل تحمل هم نبود، یکم از ساحل و تلولو نور خورشید روی امواج و مرغابی های دریایی کنار ساحل عکس گرفتیم و بعد تصمیم گرفتیم بریم ناهار بخوریم.
پیشنهاد یکی از بچه ها رستوران میرمهنا بود ولی چون قبلا یکی دیگه از دوستان رفته بود و خیلی راضی نبود این بود که منتفی شد، از چند نفر از محلی ها پرسیدیم این حوالی از بهترین رستوران های کیش کجارو پیشنهاد میدین، و از بین ۳ تا رستورانی که معرفی کردند، دوتاشون دور بود و سومی رو انتخاب کردیم که رستوران پردیس بود، حدود ۱۵ دقیقه پیاده از ساحل فاصله داشت، رفتیم داخل و نشستیم سفارشمونو دادیم، تقریبا خلوت بود و غذا رو سریع آوردن، سفارش ما خورشت قیمه و قرمه و جوجه و کوبیده بود که تقریبا همه از غذاهاشون راضی بودند، معمولا خورشت خوب هرجایی نمیشه پیدا کرد، ولی برای کسایی که خورشت خور هستند مثل من این رستوران پیشنهاد خوبی هست، غذا رو خوردیم و برای اینکه نمیخواستیم زمان رو از دست بدیم سریع رفتیم هتل.
با اینکه زودتر از ساعت ۲ رسیدیم تقریبا بدون معطلی اتاقهارو تحویل گرفتیم و رفتیم داخل، یکم وسایلومونو جابجا کردیم و قرار شد یکم استراحت کنیم و بریم برای گردش. اتاق ما دقیقا بالای تراس اصلی ساختمان قرار داشت که صبحانه آنجا سرو میشد، به همین خاطر تراس اتاق ما بزرگتر از سایر اتاقها بود و کاملا مشرف بود به تراس بزرگ هتل.
داخل اتاق تقریبا همه امکاناتی که نیاز داشتیم بود، تلویزیون، ماهواره، چای ساز، سیف باکس، سشوار و حوله و وسایل شخصی یکبار مصرفم که طبیعتا داشت، یه کمد بزرک داشت برای آویز کردن لباسها، وسایلمونو چیدیم و لباسهارو آویز کردیم یکم استراحت کردیم، حدود ساعت ۵ آماده شدیم و رفتیم تو لابی نشستیم که برای گشت این سه روزمون برنامه ریزی کنیم، لابی هتل واقعا زیبا و شیک بود، یه فضای خیلی بزرگ که یه پیانوی زیبای سفید وسط آن قرارداشت و اطراف آن هم نوار کشیده شده بود که مسافران و کودکان بهش نزدیک نشوند و گوشه گوشه سالن مبلمان متنوع با دیزاین های زیبا چیده شده بود، گلهای مصنوعی فراوون و زیبایی روی میزها و دور تادور سالن به چشم میخورد، لوستر های فوق العاده زیبا و عظیم جذابیت لابی رو دوچندان کرده بود و سالن رو بسیار روشن و نورانی نشان میداد، یک سمت لابی ورودی سالن ورزش و استخر هتل بود که یک روز درمیان خانوم و آقا استفاده می کردند، یک سمتش قسمت اداری و مدیریت هتل بود، همچنین یه قسمت، اختصاص داشت به عکاسی و آتلیه عکاسی بود، و هدیه هتل به مسافرانش یه عکس یادگاری رایگان با لباسهای سنتی و محلی بود.
یه قسمتی هم مخصوص راهنمایی مسافران در مورد گشتهای جزیره و جاهای دیدنی کیش بود که روی یه مانیتور کلیپهای تبلیغاتی از مراکز تفریحی جزیره پخش میکرد و یه خانوم خوش برخوردی هم مسول پاسخگویی به سوالات مسافران بود، تراکت تبلیغاتی تفریحات کیش رو بهمون داد و در مورد آن یه توضیحات کلی ارائه داد و در کل راهنماییمون کرد، بعد از کلی صحبت و مشورت با دوستان، یه برنامه ۲/۵ روزه ریختیم و من روی کاغذ نوشتم و هزینشو هم همونجا پرداخت کردیم و رفتیم که عملیش کنیم.
یه پکیج سافاری، تور کشتی شبانه، جنگ دینامیت شو و گشت جزیره که روی هم برای ۴ نفر شد حدود یک میلیون و چهارصد هزار تومن. چون اون روز زمان زیادی نداشتیم برنامه عصر روز اولمون، گشت توی اسکله و محوطه اطرافش بود. راهی ساحل شدیم، اسکله تفریحی کیش توی شب واقعا دیدنی تره، نورپردازی ها و چراغهای رنگارنگ، هیاهوی مردم، صدای موزیک از کشتی های تفریحی و کافه ها و تریا ها، آسمون زیبا و پرستاره، هوای عالی و نسیم خنک ساحلی، صدای امواج آب که آروم آروم به شنهای ساحل برخورد میکنه، همه و همه واقعا لذت بخش بود.
یکم کنار ساحل نشستیم و از صدای امواج دریا لذت بریدم، بعد رفتیم روی اسکله که اونجا نیمکت هایی برای استراحت قرار داشت، یکم اونجا نشستیم، بعد از اینکه یکم حالمون از آرامش حاکم بر فضا خوب شد تصمیم گرفتیم به شکممون هم برسیم، رفتیم داخل یکی از کافه ها، فضای خیلی شیکی داشت و موسیقی زنده و رقص نور هم به راه بود، نشستیم و یه چایی سفارش دادیم با کیک و تنقلاتش، و بعدش حرکت کردیم سمت خیابون اصلی و مراکز خرید کیش.
یکی از لذت های اصلی کیش گشت توی پاساژهای شیک و لاکچری و خرید کردنه( مخصوصا برای خانمها) که نمیشه واقعا بیخیالش شد، یکم داخل خیابون اصلی پیاده روی کردیم رسیدیم به پاساژ زیتون و چندتا پاساژ دیگه، یه دوری توی پاساژ زدیم و یکم خرید کردیم، قیمتها هم مناسب بود. بعدش رفتیم سراغ شام، دقیقا بالاتر از پاساژ زیتون یه شعبه عطاویچ هست، برای شام پیتزا سفارش دادیم، مثل بیشتر شعبه های آن در تهران، خیلی خوشمزه بود و با اینکه کلی تنقلات خورده بودیم ولی پیتزارو هم کامل خوردیم.
حدود ساعت ۱۲ شد دیگه پیاده نمه نمه برگشتیم سمت هتل و تصمیم گرفتیم شب رو به موقع بخوابیم که صبح بتونیم به برنامه هامون برسیم. روز دوم حدود ساعت ۸:۳۰ بچه ها زنگ زدن به اتاق ما که آماده باشید بریم صبحانه، بلند شدیم و تا کارامونو بکنیم حدود ۹ رفتیم برای صبحونه. صبحانه تا ساعت ۱۰ سرو میشد، مثل همه هتلهای ۵ ستاره کیش، منوی صبحانه خیلی متنوع بود ، ۵-۶ نوع نون داغ، ۱۰ ها نوع پنیر و کیک و شیرینی خامه ای، پنکک، انواع میوه ها، ۱۰ ها نوع صبحانه گرم، ۵-۶ طعم آبمیوه و خلاصه هرچی میخواستی میتونستی پیدا کنی، البته من خیلی اهل تنوع تو وعده غذایی نیستم و ترجیح میدم یک نوع نهایتا دو نوع خوراکی رو هم زمان بخورم.
سالن نسبتا بزرگ بود و لوستر های خیلی بزرگ و پر هیبتش، زیبایی خاصی به سالن داده بود، هر کسی هم که تمایل داشت میتونست صبحانه رو داخل تراس تو هوای آزاد میل کنه، که ماهم این کارو کردیم، از تراس تقریبا به شهر و خیابان اصلی کیش و کمی دورتر به ساحل، دید خوبی داشت.
صبحونه رو خوردیم و حدود ساعت ۱۰ رفتیم تو اتاقها که آماده بشیم برای برنامه های امروز.
برنامه امروزمون تور سافاری بود، قرار بود ساعت ۱۱ توی لابی آماده باشیم، حاضر شدیم و تقریبا به موقع ترانسفر جلوی درب هتل اومد دنبالمون، تور سافاری در مجموعه پارس سافاری کیش برگزار میشد که از مرکز شهر یکم دور بود و تقریبا 40 دقیقه توی راه بودیم. هم میتونید شخصا برید و هربازی روکه دوست دارید همونجا بلیطشو تهیه کنید و هم میتونید پکیج بخرید که شاید یکم ارزونتر در بیاد ولی به نظر من اگر همونجا تهیه کنید بهتره چون میتونید تنوع بازیهارو از نزدیک ببینید و متناسب با علایق و زمانی که دارید بازی رو انتخاب کنید شاید یکم گرونتر تموم بشه ولی حداقل اون چیزی که دوست دارید بازی میکنید، من اگر پکیج نداشتم حتما بازی های دیگه ای رو انتخاب میکردم.
ما پکیج رو از هتل تهیه کردیم که شامل ۴ تا بازی موتور سواری، سافاری در صحرا، شتر سواری و قلعه وحشت بود. بهتره این تور تفریحی رو یه تایمی برید که بتونید توی روشنایی روز ازش استفاده کنید، البته شب هم مجموعه باز هست ولی توی روز لذت بیشتری داره، عکسبرداری داخل مجموعه ممنوع بود و توی هر قسمت و بازی از شما عکاسی میشه و در نهایت در ازای مبلغ نسبتا زیادی بهتون تحویل میدادند. وارد سالن انتظار شدیم بلیطارو تحویل دادیم و توی صف ایستادیم و بعد از چند دقیقه وارد مجموعه شدیم.
اول رفتیم سراغ سافاری در صحرا، چون عکس برداری ممنوع بود خودشون از همه افراد با ماشین آفرود عکس حرفه ای میگرفتند، و هرکس تمایل داشت میخرید. ما هزینه عکسها و فیلمبرداری رو جدا پرداخت کردیم، فکر میکنم فیلمبرداری نفری ۷۰_۸۰ هزار تومن بود که با تخفیف برای ما ۴ نفر ۲۵۰ هزار تومن شد و هر عکس هم ۳۵ هزارتومن. سوار ماشین شدیم، ما که عشق هیجان بودیم خواستیم جلو بشینیم ولی گفتن نمیشه و ردیف دوم نشستیم و دو نفر دیگه هم ردیف سوم نشستن، ماشین تویوتا لندکروز دو کابین بود، حرکت کرد منتظر یه هیجان فوق العاده بودم، آروم آروم پیش رفت گفتم خب حالا اولشه، حتما جلوتر بره بهتر میشه ولی بعد از چند دقیقه هم دیدم هیچ حرکت جذابی انجام نمیده و انگار اومدیم خیابون ولیعصر بچرخیم و گاهی هم از رو سرعتگیر رد می شد و باید ذوق میکردیم، زمانشم خیلی کم شاید حدود ۳ دقیقه بود، یکم روی تپه های شنی چرخید و ویراژ داد و برگشتیم.
من که واقعا خورد توی ذوق هیجانیم، البته دوستام راضی بودن و هیجان بیشتر از اونو دوست نداشتند، ولی من رانندگی تو خیابونای تهران برام بیشتر هیجان داشت. خلاصه رسیدیم انتهای مسیر و پیاده شدیم، سی دی عکسارو گرفتیم و قرار شد فیلم رو ادیت کنه و یک ساعت بعد بریم بگیریم.
رفتیم سراغ بازی بعدی که موتور سواری بود، وسایلمونو داخل کمد گذاشتیم قفل کردیم و رفتیم داخل صف، چند دقیقه زمان برد که نوبتمون شد، سوار شدیم، موتورهای چهارچرج تقریبا نو بودند ولی خیلی سریع نمیرفتن ،مخصوصا به خانومها موتورهای ضعیفتر رو میدادند ولی در کل بد نبود ،کلی باهم کورس گذاشتیم و کل کل کردیم، زمانش حدود ۲۰ دقیقه بود، بعد از موتور سواری رفتیم سراغ قلعه وحشت.
اونجا دیگه صف نداشت و کلا خیلی طرفدار هم نداشت، باید همه نفرات یک گروه، کمر همو میگرفتن و میرفتن داخل، بهمون گفتن هرچی اومد سمتتون بهش دست نزنید و چیزی رو هم هل ندین، رفتیم جلو اولش که چیزی نداشت، در واقع یه مسیر مشخص شده ای داره که هر گروه پشت سرهم وارد اون مسیر میشن و از پله ها بالا و پایین میرن. توی راهروها میچرخند و توی هرقسمتی یه حرکت ترسناک پیش بینی شده، مثلا یک نفر ماسک ترسناک زده و یهو میاد جلو صورتت، یا دستشو میاره سمتتو میترسوندت یا از زیر پله ها پاهاتو میگیره، یا صدای ترسناک در می آورد، خلاصه که به نظرم هیجانش فقط برای نفر جلویی است و شور و هیجان زیادی هم نداره ولی به یک بار امتحان کردنش می ارزید.
روبروی قلعه وحشت من، مهو تماشای بازی بانجی شوتینگ شدم، من واقعا عاشق هیجانم، به بچه ها پیشنهاد دادم بریم ولی اصلا استقبال نکردند و منو هم به زور از اونجا دور کردند که یه موقع راضی شون نکنم.
بعدش رفتیم برای شتر سواری که دیگه هوام تاریک شده بود، چون شترها آهسته حرکت میکردن یکم صفش طولانی میشد، دوتا شتر بود، سوار شترها میشدیم و یه مسیری رو میرفت جلو و یه عکس ازمون مینداختند و جلوتر پیاده میشدیم، عکسامونو گرفتیم که برای آماده شدنش یکمم معطل شدیم و یه دور نهایی تو مجموعه زدیم و رفتیم سی دی فیلم سافاری رو گرفتیم و اومدیم بیرون.
این پکیج تور، ترانسفر رفت داشت ولی برگشت با مسافر بود، اومدیم جلوی درب ،همه منتظر ماشین بودند، با کلی معطلی یه ماشین گرفتیم و برگشتیم هتل. چون همه میگفتن که این تور سافاری هم خیلی زمان میبره هم خیلی انرژیمونو میگیره ما برای شب برنامه جنگ شادی شبانه رو انتخاب کرده بودیم، که هم زمانش دیرتر بود و حدود ساعت 1 بامداد شروع میشد و هم خیلی نیاز به انرژی و راه رفتن نداشت، حدود ساعت ۶ برناممون تموم شد تا ماشین بگیریم بریم هتل شد حدود ساعت ۷:۳۰، رفتیم تو اتاق آماده شدیم حدود ساعت ۹ اومدیم تو لابی هتل، دیدیم چند ساعتی زمان داریم، گفتیم بهترین زمانه بریم عکس با لباسهای محلی رو بگیریم، رفتیم با مسولش صحبت کردیم و مارو راهنمایی کرد تو اتاق عکاسی، یه اتاق ۱۰_۱۲متری بود که لباسها یک سمت آویزان بودن هرکدوم یه رنگو انتخاب کردیمو و همونجا پوشیدیم و با راهنمایی خانم عکاس مهربون، کلی عکس گرفتیم که ۴ تاشو چاپ کرد برامون و فایل عکس هارو هم با پرداخت مبلغ ۵۰ هزارتومن جدا گرفتیم.
ساعت حدود ۱۱ بود، برنامه بعدیمون جنگ شادی شبانه یا دینامیت شوی میلاد صالح پور بود، هنوز یکم وقت داشتیم، رفتیم سمت ساحل و اسکله و پارکهای ساحلیش یکم دور زدیم و بعد رفتیم شام خوریم، وقتی برگشتیم تقریبا ساعت ۱۲:۱۵ بود، ترانسفر با یکم تاخیر اومدو سوار شدیم رفتیم ،نیم ساعتی تو راه بودیم، حدود ساعت ۱۲:۴۵ رسیدیم. برنامه از ساعت ۱ الی ۳بامداد اجرا میشد، برنامه دینامیت شوی آقای صالح پور که شومن و استندآپ کمدین و خواننده هست واقعا ارزش دیدن و وقت گذاشتنو داره، برنامه عالی بود ،کلی خندیدیم و لذت بردیم، ایشون از سال ۸۹ در جزیره کیش مشغول اجرای برنامه هست و ابتدا در مجموعه پدیده کیش فعالیت داشته و از سال ۹۱ این برنامه جنگ شبانه رو به طور مستقل اجرا کرده است، ایشون واقعا با استعداد و شومن قوی بودو بداهه گویی فوق العاده ای داشت، بعد از برنامه برگشتیم هتل و حدود ۴ صبح خوابیدیم.
صبح روز سوم به سختی ساعت ۹:۳۰رفتیم برای صبحانه، فقط به خاطر گرسنه نموندن وگرنه میخوابیدیم تا ظهر، خلاصه به آخر تایم صبحونه رسیدیم و تقریبا آخرین نفرا بودیم صبحونه رو خوردیم و برگشتیم اتاق، یکم دیگه خوابیدیم و بعد بلند شدیم آماده شدیم برای تور گشت جزیره، قرار بود ساعت ۱۱ ترانسفر بیاد دنبالمون، سر ساعت اومد جلو هتل و به همراه مسافرای هتلهای دیگه با یه میبی بوس شیک رفتیم برای گشت جزیره.
اول رفتیم از شهر زیر زمینی کاریز دیدن کردیم، این شهر قدمت 2500 ساله داره و نماد معماری و هنر ایرانیان در آن زمان هست. هوای خنک داخل کاریز و جریان آب شیرینی که در کل مسیر ادامه داره و بقایای فسیلی صدف و مرجان های دریایی موجود در سقف و دیوارها این مجموعه رو دیدنی تر کرده، سنگواره هایی با قدمت 200 تا500 میلیون سال رو میشه اونجا دید و این رقم واقعا حیرت آوره و غیر قابل تصور، چاه های زیادی روی همین کاریز احداث شده برای استخراج آب که فقط حدود 70 عدد آنها داخل خود این مجموعه حفر شده، در گذشته این کاریز مورد توجه نبوده و درسال 1378 یک ایرانی مقیم آلمان تصمیم به باز سازی آن کرده و با هزینه شخصی خود، اون کاریز قدیمی رو تبدیل به یک شهر زیر زمینی تاریخی و توریستی کرد، داخل مجموعه موزه خلیج فارس و بازارچه و چندین رستوران و کافی شاپ تاسیس شده است و در قسمتهایی هم نیمکت برای استراحت بازدید کننده ها گذاشته اند، بازدید که تموم شد سوار ماشین شدیم.
گشت بعدی بازدید از درخت سبز ۶۰۰ ساله بود، این درخت لور یا انجیر معابد هم نامیده میشه که کهن ترین درخت جزیره هست، ریشه های درهم تنیده و قطور آن از زمین سربرآورده و به دور تنه درخت پیچیده و آنرا درآغوش کشیده، بر روی شاخه های این درخت نخ و پارچه هایی گره زده شده که نشان از مقدس بودن آن دارد، مردم اعتقاد دارند این درخت شگون دارد و حاجاتشونو براورده میکند. این درخت داخل یک پارک بزرگی قرار دارد که فوق العاده سرسبز است و هوای خیلی تمیزی دارد. بعد از اینکه کلی عکس با این درخت و گلهای بنفش اطرافش انداختیم سوار ماشین ها شدیم و رفتیم به دیدار کشتی به گل نشسته یونانی. البته نزدیک درخت سبز، روستای حریره قرار داره که متاسفانه ما دیگه اونجا نرفتیم.
لیدر گروه خیلی تلاش کرد که زمان رو مدیریت کنه و مارو به غروب ساحل کشتی یونانی برسونه و تو لحظات آخر هم موفق شدیم و به ۴ تا عکس یادگاری با غروب رسیدیم، کشتی یونانی در سال 1345 در نزدیکی روستای باغو به گل نشست، این کشتی ساخت کشور انگلیس بوده و صاحبان و نامهای مختلف ایرانی و انگلیسی داشته است اما در زمان به گل نشستن، مالک آن یونانی و نام آن کولا اف بوده است. ساحل زیبای خلیج فارس، شنهای نرم، صخره های عظیم، و غروب زیبای آفتاب در کنار تصویر زیبای کشتی واقعا هر انسانی رو به وجد می آورد. ساحل این کشتی خیلی خیلی شلوغه مخصوصا در زمان غروب که واقعا به سختی میتونی یک عکس بدون حضور دیگران با کشتی و یا غروب بگیرید.
بعد از اینکه یکم تو منطقه نشستیم و عکس گرفتیم و از زیبایی غروب لذت بردیم سوار ماشینها شدیم برای رفتن به ایستگاه آخر گشت امروز یعنی پاساژها. کیش پر است از پاساژهای شیک و مجلل و لوکس، در بعضی پاساژها قیمتها خیلی گرون و در برخی ها قیمتها معقولتر هست، بازار عربها به نسبت قیمتهای بهتری داره که البته ما نتونستیم بریم و از مرکز شهر کمی دورتر هست، این دو تا پاساژی که تور مارو برد به نسبت قیمتهای مناسبتری داشتند، البته خب به ازای قیمتهای پایینتر تنوع اجناس هم کمتر میشه، اول رفتیم پاساژ مروارید حدود نیم ساعت داخل پاساژ گشتیم و یکم خرید کردیم، چون ماشین منتطر بود سریع سوار شدیم.
در آخرهم در نزدیکی پاساژ پردیس همه مسافرا پیاده شدن و به خدا سپرده شدیم، البته هرکس هرجایی تو مسیر راحت بود میتونست پیاده بشه ،اما روال گشت جزیره همیشه همین بوده که جلو درب پاساژ پردیس انتهای مسیر هست، البته تقریبا مرکز شهر هست و راه زیادی به اکثر هتلها نداره، ما داخل پاساژ گشتیم و حدود2 ساعتی خرید کردیم، اما چون دیدیم همسفرامون خسته شدند و مثل ما عاشق خرید نیستن دیگه بیخیال شدیم و برای خرید خوراکی رفتیم مرکز تجاری کیش.
البته یکم مسیر و اشتباه رفتیم و یه ساعتی معطل شدیم. ما ساعت ۷ جلو در پاساژ دوم پیاده شدیم و بعد از خرید حدودا ساعت ۹/۵ بود که یه شامی خوردیم، و کم کم رفتیم سمت هتل که آماده بشیم برای تور کشتی آرتمیس. برنامه کشتی ما ساعت ۱۱ شب الی ۱ بامداد بود (البته دوتا سانس داره ۹ الی ۱۱ و ۱۱الی ۱ بامداد )، و ما وقت زیادی نداشتیم، سریع رفتیم اتاق و آماده شدیم و با کمی تاخیر ساعت ۱۰:۴۵ داخل لابی آماده بودیم، حرکت کردیم و حدود 11:15رسیدیم به اسکله برای سوار شدن، وارد ساختمون بزرگ بندر کیش شدیم حالت سوله مانند بود با سقف های بلند، از ساختمان که خارج شدیم وارد یه محوطه خیلی بزرگ شدیم که پر بود از درختهایی که در دو طرف محوطه ردیفی قرار داشتند و با نورهای رنگی تزیین شده بود و توی شب نمای فوق العاده ای داشت، نتونستیم از این منظره بگذریم چندتا عکس گرفتیم و رفتیم سمت کشتی.
پس از تحویل دادن مدارک وارد کشتی شدیم، راهنماییمون کردند و نشستیم، کشتی یه عرشه بزرگ داشت که کف آن چمن مصنوعی کار شده بود و طبقه زیرین آن، سالن پذیرایی و مهمونی بود که سقف کوتاهی داشت و میز و صندلی ها خیلی فشرده در کنار هم چیده شده بود، کشتی کافی شاپ و بوفه هم داشت، تقریبا ما وسط سالن و روبروی جایگاه هنرمندان نشسته بودیم، یکم که گذشت و کشتی حرکت کرد، شام رو برامون آوردند، تنوع نداشت و سفارش هم نگرفتند، شام چلو جوجه بود که داخل ظرف یکبار مصرف سرو شد که به نظرم واقعا ضعف برنامه بود اما طعم غذا خوب بود، در همین حین مجری هم برنامشو اجرا میکرد و کلی آهنگ خوند، گروه موسیقی زنده هم خیلی هنرنمایی کردند، یکی از میهمانان گروه موسیقی هنرمند معروفی به نام عدنان بود که خیلی از مسافرا اونو میشناختند و ایشون هم با هنرنمایی خودش، همه رو به وجد آورد، با دست و آرنج خودش ساز میزد.
مجری هم سعی میکرد مسافرارو دعوت به مشارکت توی برنامه کنه و کلی مسابقه گذاشت و جایزه داد به مسافرا، به هر طریقی سعی میکرد مسافرارو شاد کنه، با شوخی کردن ،سوژه کردن و... . وسط برنامه یه تایم استراحت دادن که مسافرا از پشت میزاشون بلند بشن و یه هوایی عوض کنند، اکثر مسافرا یه سری به عرشه کشتی زدند و از هوای زیبا و منظره حرکت کشتی روی آب و شکافتن امواج لذت بردند ،روی عرشه هم یه موسیقی زنده اجرا کردند ،اگرچه تاریکی هوا اجازه نمیداد از دیدن دریا و امواج دور دست و مناطرش لذت ببریم اما با این حال شب هم زیبایی خودشو داره و از همه مهمتر هوای مطبوع شب در مقابل گرمای روز بود که این تور شبانه رو لذتبخش تر میکرد، بعد از پایان برنامه برگشتیم هتل که حدود ساعت ۲ نیمه شب بود.
صبح روز چهارم (روز آخر) ساعت ۹ برای صبحونه رفتیم، یه صبحونه کامل خوردیم اومدیم تو اتاق، ساعت ۱۲ چک اوت اتاقها بود، سفرمون رو به پایان بود (اگر چه روز آخر، شاید مفرحترین روز سفرمون بود ) بعد از صبحانه ساعت ۱۰ برگشتیم اتاق، وسایلو چمدونا و خریدهارو جمع کردیم و یه لباس راحت پوشیدیم( چون یه روز پر فعالیت پیش رو داشتیم) و رفتیم تو لابی هتل نشستیم، اتاقهارو چک کردند و تحویل دادیم، چمدونارو گذاشتیم تو اتاق چمدان، و راهی اسکله و ساحل شدیم برای قایق سواری و گشت دور جزیره.
برای من انگیزه اصلی سفر به کیش، گذشته از جاذبه های دیدنی و خاصش که همه مسافرا توی سفر اولشون حتما از اونا دیدن میکنند، لذت بردن از ساحل و اسکله و آرامش و امنیت جزیره هست، من دوبار دیگه هم به کیش سفر کرده بودم و توی اون سفرها اکثر جاهای دیدنیشو رفته بودم ،و این بار اگر تنها بودم شاید فقط از ساحل و اسکله و البته پاساژهای لوکسش استفاده میکردم، ولی خب همراهام دوست داشتن همه جاهارو ببینند، باغ پرندگان و دلفیناریوم کیش رو هم قبلا دیده بودم و واقعا دیدنیه و حتما دیدنشو برای یکبار پیشنهاد میکنم.
رفتیم سمت اسکله، کلی قایق بود و راننده هاشون منتظر مسافر بودند، یه آقایی اومد سمتمون و کلی توضیح داد و از خودش تعریف کرد، و ماهم که کسی و نمیشناختیم با ایشون رفتیم سمت قایقش، سوار شدیم یکم دور شدیم اولش آهسته حرکت میکرد یکم که دورتر شدیم با حرکتهای ماپیچ و هیجانی و سرعتی باعث شد یکم آدرنالین ترشح کنیم، وسط دریا قایق و خاموش کردو یکم ماهی های دریا و لاکپشت هارو نگاه کردیم و به ماهیها غذا دادیم و از آرامش دریا و انعکاس زیبای نور خورشید روی سطح دریا لذت بردیم، بعد قایق و روشن کرد و بهمون گفت یکیتون بیاید بشینید پشت فرمون، همه زل زدیم بهش، خب انتظار نداشتیم همچین اختیاری بهمون بده، بعد از چند ثانیه تازه به خودمون اومدیم، من داوطلب شدم و رفتم نشستم، یکم توضیحات داد در مورد محل گاز و ترمز.
اولش آروم رفتم و بعد دیگه کلی حرکت مارپیچ و گاز فراوون و جیغ و هیجان، بعدش بچه ها یکی یکی نشستنو و کلی لذت بردن، آخرش که رسیدیم نزدیک ساحل یه دفعه گفت ای وای یادم رفت که عکس بگیریم، دوباره یکم دور شد از ساحل یه منظره زیبا انتخاب کرد و قایق و تنظیم کرد رو به دریا و خورشید و با راهنماییهاش چندتا عکس یادگاری زیبا گرفتیم، جالب بود برام چون معمولا آقایون علاقه ای به عکاسی ندارند اما راننده قایق میگفت مگه میشه اینجا عکس نگیرید اشکالی نداره یکم معطل بشم. بعدشم چندتا دور اضافه زد و برگشتیم ساحل، انقدر رفتارو روحیه خوبش جذبمون کرده بود که گفتیم هرکی بیاد کیش میگیم بیاد پیش خودت ولی خب شماره شو گم کردیم.
پیاده شدیم و رفتیم یه ناهار خوردیم و بعدش برنامه دوچرخه سواری دور ساحل داشتیم، ساعت ۹:۴۵ شب پروازمون بود و آخرین برناممون دوچرخه سواری بود. قبل از دوچرخه سواری یه گشتی برای آخرین بار توی ساحل و اسکله زدیم.
حدود ساعت ۳ دوچرخه هارو انتخاب کردیم و تحویل گرفتیم اولش خواستیم دوچرخه دونفره یا موتور اجاره کنیم، یکم امتحان کردیم و دیدیم هممون نمیتونیم سوار شیم بیخیال شدیم، اجاره دوچرخه معمولی ساعتی ۸ هزار تومن بود که واقعا مناسب بود. پیست دوچرخه سواری دورتادور جزیره تو حاشیه خط ساحلی کشیده شده و واقعا میتونم بگم یکی از لذتبخش ترین و درعین حال کم هزینه ترین تفریحات کیش هست که تقریبا جزء واجبات سفر به کیش هم به شمار میره و میشه گفت همه مسافرا حتما امتحانش میکنند، دور کامل حدود ۲_۳ ساعت طول میکشه، توی مسیر یه جاهایی منتظر هم میموندیم یه جاهایی عکاسی یا فیلم برداری میکردیم، یا پیاده میشدیم و از مناظر زیبای دریا لذت میبریم خلاصه حدود ساعت ۶:۳۰ آخرای پیست رو به سرعت طی کردیم و دوچرخه هارو تحویل دادیم و سریع به سمت هتل راه افتادیم.
پیاده حدود ۲۰ دقیقه تا هتل راه بود. وسطای راه دوستمون دید کلاه آفتابگیرش نیست و یادش افتاد به دوچرخه آویزون بوده زنگ زد به مسؤلش و گفت دوچرخه رو دوباره اجاره داده، دیگه قیدشو زدیم و راهمونو ادامه دادیم، رفتیم هتل چمدونهارو از اتاق چمدان تحویل گرفتیم و دوتا ماشین برامون گرفتن و وسایل رو گذاشتن توی صندوق ها و راهی فرودگاه شدیم. حدود ساعت ۸ رسیدیم فرودگاه، رفتیم توی صف و چمدونارو تحویل دادیم و گذاشتیم تو دستگاه، خودمونم داشتیم از ایست رد میشدیم و توی مانیتور داشتند وسایلمونو چک میکردند که یهو به من یه نگاهی کردند و کیف منو خواستند، اول فکر کردم اشتباهی به من اشاره می کنن ولی یکم اطرافمو نگاه کردم و مطمئن شدم با من هستند، کیفمو بردم پیششون، پرسیدن چیزی توی کیف هست، گفتم نه چون به نظرم واقعا چیز خاصی توش نبود، گفتند درشو باز کن، باز کردم و داخلشو گشتن و یه گاز اشک آور در آوردند و گفتن این چیه.
من چند ثانیه ای با بهت بهشون نگاه کردم و بعد سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم، گفتم هیچی، گازه، از تهران اشتباهی تو کیفم اومده، چون توی پرواز رفت, چیزی متوجه نشده بودند من خیلی متعجب بهشون نگاه میکردم، گفت میدونی غیر قانونیه, گفتم حتی اگه غیر قانونی باشه یه دختر توی تهران بهش نیاز داره، خیلی سعی کردیم اون سربازو قانع کنیم که به مافوقش گزارش نده و بیخیال بشه ولی بنده خدا تقصیری نداشت, گفت من متوجه ام که ناخواسته آوردی کیش ولی مجبورم گزارش بدم وگرنه خودم میرم زیر سوال، به ناچار من با کوله ام همراهش رفتیم داخل، دیگه سرتونو درد نمیارم بیشتر از ۱ ساعت اونجا در حال صحبت با سرباز و سرگرد و سرهنگ و قاضی بودم، میگفتن شما میمونید تا قاضی رسیدگی کنه و دوستانتون میرن تهران، بعد از اینکه کلی توضیح دادم که اشتباهی اومده و اینجا لازم نیس ولی توی تهران لازم میشه و آخر کار یه اقرارنامه از من گرفتند که از کجا گرفتم و چرا گرفتمو و بعدش به قول خودشون نامه رو فرستادن پیش قاضی و بعد از یک ساعت بهم گفتند فقط چون مسافر هستی خیلی سخت نمیگیریم و میزاریم بری، وگرنه باید میرفتی دادگاه.
دوستام کلی خداروشکر کردند و تشکر کردند، درحالی که من معترض بودم که چرا گازو بهم برنگردوندند چون بهش نیاز دارم. دوستام منو آوردند بیرون وگفتند اون بیخیال شده توهم کوتاه بیا. رفتیم سراغ ساکها و وسایل که پیش یکی از بچه ها بود که سریعتر بریم برای تحویل چمدونا و گرفتن کارت پرواز که جا نمونیم. توی این یک ساعت واقعا حال هممون خراب شده بود، اگه من نمیتونستم برم اونام نمیرفتن، دیگه مرخصی نداشتیم و برنامه هممون به هم میریخت، فکر کردن به اینهاهم تلخه چه برسه تجربه کردنش، خداروشکر که به خیر گذشت. اومدم از همسفرام بابت معطلی و استرسی که ایجاد شد عذرخواهی کردم و یکم شوخی کردیم و ساکارو برداشتیم بریم که دیدم خواهرم داره چمدونا رو وارسی میکنه بهش گفتم دنبال چی میگردی، گفت ساک دستیم کو؟
ماهم کمکش کردیم و کلی گشتیم نبود که نبود، از شانس بد اون ساک اصلی خواهرم بود که همه مدارک و کیف پول و طلا و ساعتها و عینکا و... داخلش بود، حال هممون گرفته شد، تازه از یه استرس بد خلاص شده بودیم، از یه طرف دیرمون شده بود از یه طرف این ساک خیلی مهم بود، سریع رفتیم پیش همون سرگردی که در مورد گاز باهاش صحبت کرده بودیم و ازش خواستیم دوربینارو چک کنه ببینیم اصلا ساک اومده تو فرودگاه یا نه، چک کردند، دیدیم اون کیف اصلا تو فرودگاه نیومده بود، دوستم که شماره هتل و داشت زنگ زد هتل ویدا و ازشون خواست چک کنند، گفتند یه عکس ازش بفرستید، ماهم با اون استرس توی گوشیهامون دنبال یه عکس واضح از اون کیف میگشتیم و درنهایت یه عکس از کیف مشابهش گرفتیم و براشون فرستادیم.
اتاق چمدونو چک کردند ولی اونجا نبود، میخواستن دوربینهای هتل رو چک کنند که مسؤل دوربینها هتل نبود، زنگ زدند از خونه رفت هتل، دوربینهارو چک کردند دیدند کیف توی صندوق تاکسی گذاشته شده، شماره آژانس رو گرفتیم و زنگ زدیم به راننده های اون دوتا تاکسی که اومدند دنبالمون، دیگه داشتیم سوار هواپیما میشدیم و واقعا ناامید شده بودیم. راننده اولی ماشنشو چک کرد و گفت نه اینجا نمونده با نامیدی زنگ زدیم به راننده دوم، صندوق ماشینشو چک کرد و گفت بله اینجا جا مونده، دیگه ما تو هواپیما نشسته بودیم که این خبرو بهمون دادند، یه نفس عمیق کشیدیم و ناخوداگاه چنان هورای بلندی گفتیم که یک لحظه مسافرا و مهماندارا همه مارو نگاه کردند.
خواهرمو بغل کردم کلی بهش تبریک گفتم، بعدش با مهماندار هواپیما صحبت کردیم، گفت الان که نمیرسیم ولی به راننده تاکسی بگو بیاره فرودگاه تحویل بده، من خودم شخصا میگیرم و تو پرواز بعدی میارم تهران، این شد که با کلی ماجرا هواپیما بلند شد و با خیال آسوده تا خود تهران از سفر و خاطراتش صحبت کردیم، واقعا اگر اون کیف گم میشد سفر برای هممون به ویژه خواهرم تلخ میشد، هواپیما ساعت ۱۱:۱۵ توی فرودگاه مهرآباد به زمین نشست، تا ما ساکارو تحویل بگیریم، دوستم رفت ماشین رو از پارکینگ آورد و ساکها و وسایلو به سختی گذاشتیم داخل ماشین، حدود ساعت ۱۲ رسیدیم خونه.
چند روز بعد هم رفتیم ساک رو از فرودگاه تهران تحویل گرفتیم و چک کردیم، خداروشکر همه چیز سره جاش بود. واقعا همکاری سکیوریتی فرودگاه و پرسنل و مدیریت هتل ویدا و پیگیریاشون و از همه مهمتر تکنولوژی و دوربینها به ما کمک کردند که از این سفر یه خاطره شیرین و البته پر استرس بمونه برامون. واقعا جا داره از همکاری این عزیزان ،به ویژه مدیریت هتل ویدا که صمیمانه پیگیر کار ما بود و توی اون مدت که تو فرودگاه بودیم چندین بار با ما تماس گرفت و پیگیری کردند تشکر ویژه ای داشته باشم.
من همچنان مشتاق سفر به کیش هستم و تو اولین فرصت حتما اینکارو خواهم کرد، انگار تمایل برای سفر به جنوب و به خصوص کیش، تمومی نداره. این بار سعی میکنم هر روز عصر حتما دوچرخه سواری کنار ساحل رو تجربه کنم و هر روز صبح طلوع خورشید رو توی پارکهای ساحلیش نظاره گر باشم و بقیه تایمهای روز رو هم پاساژگردی میکنم، و البته حتما یه تایمی هم میزارم که یه ماشین خارجی و لوکس رو رنت کنم و رانندگی در جاده جهان کیش با مقررات خاص و سختگیرانشو تجربه میکنم. جاده جهان دور تادور جزیره همچون کمربندی در حاشیه خط ساحلی کشیده شده است، حین حرکت در این جاده (یا با دوچرخه با با ماشین) از تک تک پارکهای ساحلی عبور میکنیم ،پوششهای گیاهی متفاوتی میبینیم، از مناظر زیبای ساحلی و آب زلال ساحل مرجانی لذت میبریم. به امید سفر بعدی به نگین خلیج همیشه پارس، کیش.