سلام به همه ی سفر دوستان لست سکندی
همین اول کار از همگی بابت سبک نگارش و کم و کاستی های سفرنامه م عذر میخوام ، اولین سفرنامه م هست و قصدی برای نوشتن سفرنامه نداشتم و بعد سفر احساس کردم اگر سفرنامه بنویسم شاید برای بعضی از عزیزان مفید باشه و سعی کردم سریعتر بنویسم که دوستانی که با توجه به فصل سفر قصد سفر به گرجستان رو دارن براشون مفید باشه در نتیجه شاید قیمت ها کامل یادم نباشه و عکس مناسب و کامل در سفرنامه استفاده نشده باشه.
خوب منم مثل همه شما عاشق سفرم و خوندن سفرنامه های دوستانی که با ماشین شخصی رفته بودن خارج از کشور برام خیلی جذاب بود و با خودم قرار گذاشتم در اولین فرصت تیک سفر با خودرو شخصی به خارج از کشور رو بزنم و از هدف و آرزو به خاطره تبدیلش کنم!
من پدر دو تا پسر هستم ، شهراد 7 و دایار 1.5 ساله . قبلا اون زمانی که دلار حدود 4هزار تومان بود دو بار با تور آنتالیا رفته بودیم و شهراد اون زمان 2 ساله و سری دوم 3 ساله بود ولی چون با تور بودیم استرسی نداشتم با بچه کوچیک به خارج کشور برم اما این بار با بچه 1.5 ساله اونم با ماشین شخصی یکم ذهنمو درگیر کرده بود که اگه ماشین خراب بشه ، اگه ...
که خوب خداروشکر در جنگ بین عقل و عشق ، عشق پیروز شد و اوایل خرداد امسال همینطور که بعد از 14 ساعت کار از سر کار برمیگشتم خونه خیلی یهویی تصمیم گرفتم فردا صبح برم کارای اداری کاپوتاژ و پلاک و ... انجام بدم . همسر و پسرم بعد اینکه بهشون تصمیمم رو گفتم شدیدا استقبال کردن و انگیزه م برای شروع بیشتر از قبل شد . صبح با همسرم رفتیم گمرک شهرمون نیشابور( ماشین به نام همسرم هست ) و در کمال تعجب گفتن باید برین مشهد برای گرفتن کاپوتاژ و ما امکان صدور نداریم! منم کم نیاوردم و گفتم همه دوستای من از هر شهری کاپوتاژ گرفتن چطور شما نمیتونین !
خلاصه با پیگیری محترمانه ما کارمند گمرک زنگ زدن مشهد و بلاخره با کمی اکراه البته فقط کمی ، بلاخره خان اول سفر رو پشت سر گذاشتیم و بعد هم به آژانس سیرنگ رفتیم و پلاک ، گواهینامه بین المللی برای خودم و همسرم و کارت ماشین رو گرفتیم .
هزینه کاپوتاژ : 200 هزار تومان
گواهینامه بین المللی یک ساله :350 هزار تومان
پلاک بین المللی : حدود یک میلیون و صد هزار تومان
نکته1 : پلاک دائمی هست و با فروش ماشین پلاک به مالک جدید باید تحویل داده بشه
نکته 2 : بعد از سفر بهتره کاپوتاژ رو زودتر باطل کنین (خودم هنوز باطل نکردم که ! ) آخه بعد ی سال بگذره نمیدونم چرا کلی جریمه میشین.
پلاک که صادر شد و تحویل گرفتیم دیگه ی جورایی سفر جدی جدی داشت شروع میشد و تو راه به خونه مادر خانم که بچه ها رو داشتن نگه میداشتن کلی با خانم جان برنامه ریزی روز رفتن و مقصد رو میکردیم آخه برنامه فقط تا تبریز مشخص بود و از اونجا گزینه ارمنستان ،ترکیه و گرجستان روی میز بود . خلاصه رسیدیم خونه مادر خانم و دیدیم خواهر زاده همسرم آقا الیاس اومدن دیدن مادربزرگشون و وقتی پلاک رو دید خیلی مظلومانه شروع به طرح سوالاتی کرد که حاکی از این بود که برق پلاک بین المللی گرفتشی و منم که مهربون و ایشونم منتظر تعارف ما و خلاصه بدون چک و چونه ایشون هم به اتفاق همسر و پسر 9 ساله شون شدن همسفر ما و البته که ما هم استقبال کردیم و خیلی خوشحال شدیم از این اتفاق.
دو روز قبل از حرکت هم از بیمه ایران بیمه انفرادی بین المللی 15 روزه به مبلغ هر بزرگسال 198 هزار تومان و برای بچه ها 98 هزار تومان گرفتیم که از زمانی که پاسپورت مهر خروج از کشور میخورد تاریخ 15 روز شروع میشد .کارتهای واکسن رو هم به زبان انگلیسی پرینت گرفتیم ، بعد پرینت با گوشی خودتون بارکد رو تست کنین درست باشه . البته که هیچ کشوری از ما کارت واکسن رو نخواست .
الان راه میوفتیم دیگه، فکر کنم داره طولانی میشه ! خوب ماشین من رانا پلاس پاناروما و ماشین الیاس پراید بود. مقاصد سفر هم اینطور شد که ارمنستان به دلیل نداشتن دریا از سمت بچه ها با یک نه قاطع رد شد و بین ترابزون ترکیه و باتومی تصمیم گرفتیم از مرز سارپی بریم باتومی و اگه موردی در مرز گرجستان پیش اومد بدون اینکه حالمون رو خراب کنیم به ترابزون بریم .
همه میدونیم مرز گرجستان ی سری چالش هایی متاسفانه هست که خوب جای بحث داره دلیل این داستانا که فعلا اینجا نمیخوام در موردش صحبت کنم شاید در ادامه بهش بپردازم ( البته که از دیدگاه خودم) طبق تحقیقات از دوستان لست سکندی و دوستان جهانگرد و .. میدونستم پرینت معتبر ووچر هتل ، بیمه شخصی بین المللی ، مبلغ 100 دلار به ازای هر نفر برای هر شب اقامت در گرجستان ضروریه ، ضمنا بردن چادر یا داشتن پیکنیک و ی سری وسایل که پلیس حس کنه شما میخواین کمپ بزنین احتمال خیلی زیاد اجازه ورود به گرجستان نمیدن.
هتل orbi city رو از سایت بوکینگ با پرداخت در محل رزرو کردم برای اتاق 3 تخته هر شب 40 دلار . مزیت پرداخت در محل این بود که اگر به هر دلیلی اجازه ورود به گرجستان صادر نمیشد هزینه هتل سوخت نمیشد و جدای از این برای پرداخت چالش پرداخت مبلغ با کارتهای بین الملی هم نداشتیم دیگه . با توجه به بودجه ای که برای سفر داشتیم و میدونستیم قیمت غذا در گرجستان نسبتا باید گرون باشه هتلی انتخاب کردیم که امکان آشپزی رو داشته باشه تا هزینه های خورد و خوراکمون پایین تربشه و خودمون بیشتر غذا رو درست کردیم. هتل دارای امکانات : گاز برقی ، سینک ظرفشویی ، لباسشویی و سشوار بود . بلاخره سفرمون 26 خرداد از نیشابورشروع شد ، 27 خرداد شب رو ماکو موندیم و صبح ساعت 7 به سمت مرز بازرگان رفتیم.
روز اول
به محض ورود به ورودی گمرک ی آقایی اومدن جلو و گفتن مدارک رو بدین براتون بیجک صادر کنیم و خلاصه مدارک رو از ما گرفت و ماهم پشت سر ایشون و خلاصه اومد پلاک بین المللی رو هم از ما گرفت و منم که از قبل بست پلاستیکی تهیه کرده بودم با مهربونی بست رو ازم گرفت شروع کرد به بستن 2تا از بست های خودم به پلاک های ماشین و من هنوز در تعجب از لطف مامور گمرک بودم که دوستمون گفت 100 هزار تومان پول زور بده!!
گفتم آقا جان برا بستن 2 تا بست ضمن اینکه قبلش به من نگفتی که و شما جوری برخورد کردی من فکر کردم از کارمندای گمرک هستی ولی ایشون شکارش رو کرده بود و گوشش به این حرفا بده کار نبود ، اونجا بود که حس این آهو هایی که تو چنگال گرگ میوفتن رو درک کردم و مطمئنا بحث 100 تومان نبود بحث کلاه برداری بود ( من آهو بودم او آقا بده هم که واقعا کارش بد بود گرگه بود )
خلاصه 100 تومان دادم ولی ی تجربه جدید داشتم و با کلی انرژی مثبت رفتیم به سمت گیت خروجی مرز بازرگان که حدود 3 کیلومتر جلوتر از در اول و بالای یک تپه بود که پیاده کمی سخته رفتنش و احتمالا تاکسی داشته باشه ولی من مشغول انجام کارهای خودم بودم و حقیقتا دقت نکردم. بعد پرداخت عوارض خروج که 400 هزار تومان بود جریمه بنزین رو هم پرداخت کردم که شد یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تومان و براساس ظرفیت باک بنزین برای هر ماشین متغیره .
همه با هم رفتیم گیت خروج و بعد از اینکه پاسپورت مهر خروج خورد راننده ها برگشتن ماشین رو از سمت دیگه بردن به سمت ترکیه
نکته 3: کارت ماشین به نام هر کسی صادر بشه ایشون باید راننده ماشین باشه ، سمت ایران سختگیری نکردن ولی ترکیه و گرجستان اجازه ندادن من با ماشین از مرز رد بشم و همسرم با ماشین از مرز رد میشد ( کارت ماشین به نام ایشون بود )
بعد ورود به سمت ترکیه از ما خواستن بیمه ماشین ترکیه تهیه کنیم که برای 10 روز 600 لیر برای هر ماشین پرداخت کردیم و اجازه ورود به ترکیه صادر شد. کلا گذشتن از مرز خیلی چیز خاصی نداره اونجا برید متوجه میشین ذهنتون رو درگیر این مورد نکنین.
بلاخره ساعت 9 صبح وارد خاک ترکیه شدیم و از کنار قله آرارات زیبا گذشتیم ( کلی سفرنامه خونده بودم که دیدن قله آرارات رو نوشته بودن و الان داشتم خودم تجربه میکردم)
طبق برنامه ریزی قرار بود از سمت شهر ارزروم بریم به آرتوین و بعد هم هوپا و مرز سارپی ولی قبل ورود به جاده های ترکیه یک هموطن عزیز رو دیدیم که به همراه خانواده شون با ماشین شخصی میخواستن برن استانبول و بعد اینکه متوجه شدن ما میخوایم بریم باتومی پیشنهاد دادن از مسیر اردهان بریم و ضمانت داد مسیر قشنگ و امنی هست آخه تو یکی از سفرنامه ها دوستمون براشون تجربه بد سنگ پرانی تو مسیر ایغدیر به قارص اتفاق افتاده بود و پیشنهاد نداده بودن
خلاصه با توجه به مسافت کمتر مسیر اردهان و اطمینان دادن هموطنمون در لحظه آخر مسیر تغییر کرد به : دوغوبایزید ، ایغدیر ، قارص ، اردهان ، آرتوین ، هوپا و مرز سارپی که حدود 500 کیلومتر از مرز تا شهر باتومی راه بود. از مرز تا نزدیک های شهر قارص ماشین های نظامی و ایست و بازرسی نظامی بود که قبلا تو سفرنامه دوستان خونده بودم مورد خاصی نیست ، فقط ی بار نزدیک های شهر ایغدیر ایست و بازرسی مارو نگه داشتن و بعد دیدن پاسپورت در کمال احترام به مسیرمون ادامه دادیم. هرچی ما در ایران مشکل کم آبی داریم ترکیه آب داره ، مسیرهم بسیار زیبا و سرسبز مخصوصا از قارص به بعد .
ناهار رو شهر اردهان واستادیم و ی رستوران خیلی شانسی پیدا کردیم که توسط یک خانواده اداره میشد . ساندویچ کوفته به قیمت 40 لیر.
قرار بود ماکو اینترنت رومینگ بخریم که همگی یادمون رفت و کلا ترکیه رو بدون نت از رو تابلو ها بدون هیچ مشکلی رفتیم و با ماشین الیاس قرار گذاشتیم اگر هم رو گم کردیم اولین شهر سیم کارت ترکیه بگیریم و با هم ارتباط بگیریم که الیاس تا خود مرز سارپی سپر به سپرم اومد اصلا هم برای خرید سیم کارت 580 لیری ترکیه نبوووود!!
جاده های ترکیه اکثرا یک طرفه بود و جاهایی هم که دو طرفه بود با عرض مناسب بود و با توجه بنزین حدود 24.7 لیر جاده ها شلوغ نبود ضمن اینکه خیلی هم خلوت نبود که احساس نا امنی بکنی. از هوپا تا مرز سارپی حدود 20 دقیقه تو راه بودیم و جاده بینهایت زیبا بود از ی طرف دریای سیاه و ی طرف کوه های جنگلی . از چند تا تونل گذشتیم که از ی تونل که خوب آخرین تونل بود و ما که نمیدونستیم آخریه همین که گذشتیم یهو میرسی به گیت و ساختمان های اداری مرز ، اینکه گفتم یهو واقعا یهو ها !!
ساعت حدود 6 عصر به وقت ایران رسیدیم مرز سارپی اونجا بود که متوجه شدیم فقط کسی که کارت ماشین به نامش هست باید با ماشین از قسمت وسایل نقلیه بره و سرنشینان جدا از قسمت گیت ها . بگم بهتون همسرم وقتی فهمید باید خودش تنها از قسمت ماشین رو بره چقدر استرسی شد یا خودتون دیگه حدس میزنین البته بهش اطمینان دادم الیاس هم با ماشینش با شماست و خلاصه ماشین ها رو به خاله و خواهر زاده سپردم و با بقیه از سمت پیاده ها وارد شدیم.
از مرز ترکیه بدون هیچ مشکلی در عرض 10 دقیقه خارج شدیم ، گیت ها در طبقه بالا بود بین مرز ترکیه و گرجستان بودیم که یه قسمتی بود ماشین ها رو دیدیم و گفتیم همونجا بمونیم که ببینیم برا ماشینها مشکلی پیش نیاد و بعد اینکه از مرز ترکیه به سمت محلی که ما بودیم اومدن بریم به سمت گرجستان . بعد چند دقیقه دیدم هوا برا دایار پسر کوچیکم کمی گرمه به بقیه همسفرها گفتم شما بمونید من برم پایین اگه جایی بود تو هوای ازاد که بشه اونجا منتظر بمونیم میگم بیاید بریم پایین.
رفتن پایین همانا و نزاشتن به برگشت به طبقه بالا توسط مامور مرزبانی ترکیه همانا . اول با حالت خیلی بدی بهم توپید که حق نداری بری بالا خلاصه شانس اوردم مثل خود من انگلیسی رو در حد (وات تو دو وای نات تو دو) یاد داشت و بهش گفتم بچه هام طبقه بالا هستن واجازه داد برم پیش بچه ها ، عملا برخورد تندش روم تاثیر نذاشت و با محبت و خوش رویی ازش خواستم کمکم کنه و انصافا بعد اینکه با بچه ها اومدم پایین و منتظر ماشین ها بودیم اومد سمتم و شروع کرد به صحبت باهام و سعی میکرد برای ورود به گرجستان راهنمایی م کنه و عملا برخورد بدش رو جبران کنه و از آخر هم وقتی ازش میخواستم جدا بشم جوری بهم دست داد و دستمو فشار داد مثل تو فیلما بود خلاصه حلالش کردم دیگه!
در ادامه پروسه گذر از مرز طبق پیشبینی قبلی پلیس گرجستان ماشین های ما و یک پژو پارس از هموطن ها مون رو از صف ماشین ها خارج کرد و من از پشت شیشه ها میتونستم ببینم . از همسرم همه مدارک رو خواسته بودن و همسرم بهشون گفته بود ما داخل گیت هستیم و دلار ها دست من هست منم از پشت شیشه بعد ی ربع بال بال زدن بلاخره نظر مامور گرجی رو به خودم جلب کردم و مامور به همراه همسرم و الیاس به سمت گیت مسافرها اومدن ، ازم مدارک و پول رو خواست که ووچر هتل و دلار ها رو نشون دادم ، هرچند که از برگه ووچر ی کپی به همسرم داده بودم و خلاصه مامور گرجی انگار که دنبال ی نقطه ضعف میگشت که اجازه ورود نده بعد اینکه دلار ها رو هم در حضورش شماردم و دید به مقدار کافی دلار داریم مامور مافوقش رو صدا کرد و ایشون هم چندتا سوال کرد:
بیمه انفرادی بین المللی دارید؟
چقدر پول همراه دارید؟
کجا اقامت دارید؟
چند شب گرجستان هستید؟
چندمین بار هست میاین گرجستان؟
ما هم همه مدارک رو یک به یک مجددا به ایشون نشون دادیم و خلاصه آقا رضایت داد و اجازه ورود به گرجستان رو داد.
انصافا مامورهای مرزبانی رفتار بدی باهامون نداشتن و در کمال احترام برخورد کردن ولی اینکه همه بدون هیچ مشکلی دارن میرن ومیان و این وسط فقط به ما ایرانی ها به اصطلاح گیر میدن خوب حس خوبی نداره . هموطن پژو پارسی اجازه ورود نگرفت و برگشت ، حقیقتا ما درگیر کارهای خودمون بودیم و متوجه نشدیم به چه دلیل اونها اجازه ورود نگرفتن و به نظرم در کنار داشتن همه مدارک لازم که گفتم نحوه برخورد با مامورهای گمرک و دونستن زبان انگلیسی خیلی تاثیر گذاره .
بلاخره وارد خاک گرجستان شدیم و تو همون مرز کلی صرافی و فروش سیم کارت بود. یک سیم کارت گرجی گرفتیم که یادم نیست چه شرکتی بود با 5 روز اینترنت نامحدود که استاد میگفتن 30 دلار ما هم گرگ بارون دیده شده بودیم از مرز ایران گفتیم 20 دلار خلاصه بعد چک و چونه 24 دلار توافق کردیم . سیم کارت رو انداختیم رو گوشی و از روی گوگل مپ پیش به سوی هتل. ( متاسفانه داخل شهر باتومی یادم نبود قیمت سیم کارت بپرسم تا ببینم تفاوت قیمت داشته با لب مرز یا نه )
از مرز تا باتومی 20 کیلومتر راه هست و حدود نیم ساعت بعد حدود ساعت 8 شب به وقت ایران رسیدیم جلو درب هتل orbi city که البته هنوز باتومی دم دمای غروب بود. شهر ترافیک کمی داشت و بعد اینکه از رسپشن اتاق ها رو تحویل گرفتیم متوجه شدیم پارکینگی در کار نیست در حالی که تو صفحه بوکینگ گفته بودن پارکینگ رایگان نزدیک هتل هست البته که پارکینگ در حال ساخت بود و خیلی هم دروغ نگفته بودن به هر حال رانا پلاس و پراید رونزدیکای هتل کنار خیابون بین انبوه مرسدس بنز و بی ام دبلیو ، فیات و تسلا و ...پارک کردیم و به خدا سپردیمشون.
در گوش رانا گفتم حتی اون لامبورگینی سبز خوش رنگ اون ور خیابون هم اندازه یک درت که 2 بار بردم نمایندگی و هنوز درست رگلاژنشده برام ارزش نداره استرس نداشته باشی یه موقع !
رسپشن هم گفت اینجا امن هست و تا خود صبح همه ماشین ها کنار خیابون پارک بود. کلا تو سه روزی که باتومی بودیم ماشین ها سر جاشون استراحت کردن . هتل orbi city 3 بلوک 54 طبقه بود و یک بلوک هم در حال ساخت . هر طبقه حدود 70 واحد بود و واقعا اسمش بهش میومد ، شهر اوربی!! داخل هر اتاق لباسشویی ، اتو ، سشوار ، گاز برقی ، قابلمه و یخچال بود .
جلو هتل یک صرافی بود که دلار رو با نرخ 2.57 تبدیل به لاری میکرد و مقداری دلار تبدیل کردم البته روزای بعد که داخل شهررفتم صرافی ها با قیمت یکمی بهتر تبدیل میکردن ، دقیق یادم نیست ولی حدود 2.63. شب اول با تصمیم جمع با توجه به اینکه خسته بودیم از فروشگاه نزدیک هتل ماست خامه ای و نون گرجی برای 7 نفر مجموعا حدود 10لاری خریدیم و خوردیم و خوابیدیم .
روز دوم
صبح بعد از یه خواب کامل بیدار شدم و ی نونوایی نزدیک هتل بود که هر نون رو به قیمت 1.5 لاری خریدم و از همون فروشگاه نزدیک هتل صبحونه کره و مربا تهیه کردم متاسفانه قیمت ها رو به خاطر اینکه از اول تصمیمی به نوشتن سفرنامه نداشتم خیلی یادم نیست ولی حدود 18 لاری شد ، نون هم مثل نونای بربری شمالی بود تقریبا و خیلی خوشمزه بود.
بعد صرف صبحونه رفتیم ساحل ، ساحل باتومی کاملا سنگی هست و از شن خبری نیست اما ترکیب سنگ و پای لخت و موج های قوی و مقاومت در برابر خرید کفش مناسب شنا ارمغانی جز درد کف پا نداشت و البته که حالا خدایی خیلی هم سخت نبود به هر حال ما که کفش شنا نخریدیم ولی شما بخرین بد نیست!
نکته 4: عمق دریای سیاه مثل دریای مدیترانه کاملا غیر قابل پیش بینی هست و برخلاف شمال خودمون که نزدیکای روسیه کمی دریا عمیق میشه ، خیلی سریع عمیق میشه و اگر شنا یاد ندارید خیلی خیلی دقت کنید مخصوصا با بچه اگه هستید ( نجات غریق در قسمتی که شنا میکردیم بود )
بعد از ساحل و آب بازی دوشی گرفتیم و به مک دونالد رفتیم که تا هتل چند دقیقه ای پیاده بیشتر راه نبود . ساختمون مک دونالد شیشه ای بود و طبقه بالا تراس قشنگی با باغچه کوچیک و با صفایی داشت . قیمت یک همبرگر گوشت مرغ سایز بزرگ با یک پاکت سیب زمینی و یک لیوان کوکا کولا نفری 25 لاری شد.
اول که همبرگر رو دیدم تو ذوقم خورد آخه خیلی کوچیک بود ولی انصافا سیر میکرد آدم رو و چون آدم شکمویی نیستم و تو ایرانم زیاد فست فود نمیخورم نظرم کارشناسانه نیست ولی در کل مک دونالد بود دیگه ، بدم بود ازش بد نمیگفتم ( شوخیام معلومه دیگه؟؟؟)
بعد از مک دونالد رفتیم هتل کمی استراحت کردیم و با توجه به اینکه هوا گرم نبود حدود ساعت 4 بعد از ظهر پیاده شروع به گشتن کردیم و از بلوار ساحلی به سمت برج الفبا رفتیم . توضیحات زیادی نمیدم همه اطلاع دارن منم باید برم سرچ کنم پس خودتون سرچ کنین دیگه ، از منم بهتر سرچ میکنین.
بعد به دیدن نماد عشق علی و نینو رفتیم ، از قبل تو سفرنامه ها خونده بودم به بزرگی عکس هاش نیست و بنابر این اندازه نسبتا کوچیکشون تو ذوقم نزد . یک زوج عروس و دوماد احتمالا کره ای با لباس عروس و البته با ی فیلمبردار حرفه ای کره ای کنار مجسمه هامشغول تهیه فیلم عروسی شون بودند که جو جالبی بین گردشگران تور باتومی به وجود آورده بود و انرژی قشنگی به فضا منتقل میکرد. از همونجا هم یک مگنت از جنس فلز به یادگار خریدیم به قیمت 7 لاری البته مگنت های دیگه که فلز نبود 3 لاری بود . فاصله علی و نینو تا برج الفبا در حد 3 دقیقه پیاده روی بود.
مقصد بعدی میدان اروپا و برج ساعت بود که پیاده حدود 10 دقیقه راه بود و دیدن کوچه و خیابون های شهر در مسیرمون تجربه قشنگی بود. یک ساعتی محو تماشای ساختمون های کلاسیک و زیبای اطراف میدان اروپا بودیم ، اونجا هم شعبه مک دونالد بود و بعد به سمت میدان پیازا رفتیم . موقعی که رسیدیم هوا تاریک شده بود و جو قشنگی داشت ، کلی کافه و موسیقی زنده و پیر و جوون هم میومدن وسط میدون نرمشی میکردن و فارغ از هر چیزی زندگی رو زندگی میکردن حداقل برای اون لحظه .
در نهایت بعد یک ساعتی لذت بردن در میدان پیازا پیاده به سمت هتل برگشتیم .حسابی خسته شده بودیم ولی در مجموع مسافت زیادی نیست ما با کالسکه و بچه 7 ساله رفتیم و کلا مسافت ها جوری نبود که بخوایم تاکسی بگیریم. تو مسیر برای شام تخم مرغ و سوسیس خریدیم و از نونوایی هم نون و شام رو تو هتل درست کردیم . این رو هم بگم که تو مسیرمون ی رستوران دیدم که قیمت ساندویچ شاورما سایز کوچیک 10 لاری ، سایز متوسط 13لاری و بزرگ رو 19 لاری زده بود ، البته که اگه مثل مک دوناد باشه احتمالاباید سایز بزرگ رو بخرید .
روز سوم
همونطور که شما هم درس حدس زدید صبح رفتم نونوایی و نون تازه با پنیر خریدم و تصمیم این شد امروز اول بریم بگردیم و بعد ناهار بریم ساحل که آب برای بچه ها کمی گرمتر باشه . مقصد تله کابین آرگو و کلیسای جامع مادر مقدس بود . جلو هتل از یک راننده تاکسی پرسیدم کرایه تا تله کابین آرگو چند میشه که گفت 7 لاری و چون تعدادمون اندازه 2 ماشین بود ماشین جلویی رو هم قیمت گرفتیم که گفت 20 لاری!!
نهایتا یک ون با قیمت 15 لاری قبول کرد که همه با هم رفتیم و مورد جالبش این بود راننده سمت راست بود و تجربه نشستن تو ماشین های برعکس ماشین های خودمون رو هم به دست آوردم فقط کنار نشسته بودم مغزم ناخوداگاه دنبال گاز و کلاچ میگشت ! ورودی تلکابین برای بزرگسال 30 لاری و بچه ها 7 لاری بود . به نظر من ارزش رفتن رو داشت و از بالای تپه چشم انداز قشنگی از شهر باتومی رو میبینید .
شبها گویا مراسم های متنوع گرجی برگزار میشه در ایستگاه بالای تپه که من اطلاعی نداشتم. بعد نیم ساعت لذت بردن از نمای 360 درجه فوق العاده زیبا شهر باتومی به پایین برگشتیم.
از تله کابین آرگو تا کلیسای جامع مادر مقدس حدود 5 دقیقه پیاده روی بود. فضای کلیسا مثل هر مکان مذهبی دیگه ای بسیار آرامش بخش بود و مردم کمی هم در حال عبادت بودن و شمعی روشن میکردن. ما هم در سکوت کامل از کلسیا بازدید کردیم و نهایت سعی مون رو کردیم مزاحم عبادت بقیه نشیم.
بعد هم پیاده به هتل برگشتیم و از بودن در کوچه پس کوچه های شهر لذت بردیم . مزیت هتل مون این بود که پیاده به همه دیدنی های شهر نهایتا 20 دقیقه راه بود و عملا نیاز به ماشین و تاکسی احساس نمیشد. عصر بعد ساحل و شنا رفتیم بلوار ساحلی پیاده روی که یک دختر خانم حدود 10 ساله گرجی به اسم نینی داشت تو بلوار ساحلی با دوستش والیبال بازی میکرد. از خدا پنهون نبود از شما چه پنهون تو دلم دعا میکردم یک اتفاقی بیوفته و توپ بیاد سمت من که منم خودی نشون بدم.
قدیمی تر ها همیشه میگفتن نیت که خیر باشه توپ خودش میاد ، خوب نیتم منم که خیر! توپ اومد سمتم و منم یک سرویس پرشی زدم و بعدشم با درخواست نینی و تمایل شدید من حدود نیم ساعتی مشغول بازی شدیم ، رهگذر ها هم گاهی مشارکت میکردن و کلا حس خوبی بود بازی کردن با توریستها و نینی .
نینی با اینکه سن کمی داشت ولی خیلی خوب انگلیسی صحبت میکرد .بعد از گرفتن عکسی به یاد گار و خداحافظی از نینی و پدر و مادرش رفتیم برای تماشای رقص فواره ها در بلوار باتومی که اونجا هم جو خوبی بود و مردم از هر ملیتی از ترکیب موسیقی و رقص آب لذت میبردن و احتمالا مثل ما خستگی پیاده روی که کرده بودن رو در میاوردن ، کم کم هوا بارونی شد و به هتل برگشتیم. برنامه فردا باغ گیاه شناسی بود که بارون برنامه ها رو به کلی تغییر داد.
روز چهارم
از شب قبل بارون شروع شده بود و با قدرت تموم داشت می بارید ، سایت های هواشناسی هم میگفتن تا روز آینده با همین قدرت بی وقفه بارون میاد در نتیجه طی ی تصمیم جمعی 10 دقیقه ای بعد از اینکه از رسپشن درخواست کردیم اگر میشه یک روز زودتر چک اوت کنیم و مبلغ روز آخر رو بهمون پس بدن و اونها هم بعد اینکه دلیل رفتنمون رو صادقانه بارون زیاد و عدم امکان گشت در شهر اعلام کردیم قبول کردن و نقدا پول روز آخر رو بهمون پس دادن و خیلی یهویی باتومی رو به مقصد ترکیه و شهر ارزروم ترک کردیم.
چون تا قبل ساعت 12 باید اتاق ها رو تحویل میدادیم و مشغول جمع کردن وسایل بودیم زمان زیادی برای پیدا کردن هتل در ارزروم نداشتم و سریع از گوگل مپ یک otel که نظرات خوبی براش نوشته بودن انتخاب کردم و مسیریابی رو فعال کردم که زمانی که برسیم ترکیه ادامه مسیر رو از روی گوگل مپ به صورت افلاین تا هتل بریم.
خروج از مرز سارپی و ورود به ترکیه حدود یک ساعت طول کشید ، البته برای ماشین ها این زمان طول کشید و من وبچه ها که از قسمت گیت ها رفتیم کلا حدود 20 دقیقه پروسه خروج از گرجستان و ورود به ترکیه طول کشید . تو زمانی که منتظر اومدن ماشین ها بودیم از ون ها و میدل باس هایی که به سمت ترابزون میرفتن و منتظر مسافر بودن هزینه هر نفر رو پرسیدم که قیمت هر نفر 160 لیر از مرز به ترابزون بود .
ماشین ها که اومدن به سمت ارزروم حرکت کردیم و قرار بود شب رو ارزروم بمونیم که خرید کنیم. مسیر هم به این صورت بود : هوپا ، آرتوین و ارزروم .ابتدای جاده هوپا به آرتوین 40 لیتر بنزین زدم به قیمت 24.7 لیر که همین مقدار تا زمانی که رسیدیم ایران کافی بود و تو ماکو چراغ بنزین روشن شد. بنزین تو گرجستان حدود 2.73 لاری بود که یکمی گرون تر از ترکیه بود .
توی پمپ بنزین ی اتفاق خیلی جالب برامون افتاد اونم اینکه اون خانواده هموطن عزیزی که ابتدای سفر تو مرز ایران و ترکیه پیشنهاد دادن که از سمت اردهان به هوپا بریم و قصد رفتن به استانبول رو با ماشین شخصی خودشون داشتن رو دیدیم و اونها هم تو همون پمپ بنزین پشت سر ماشین ما وارد پمپ بنزین شدن ، احتمال اینکه ما دوباره هم رو تو ی کشور غریب با اون وسعت ببینیم نمیدونم یک به چند میلیارد یا تیلیارد هست ولی ما همو دوباره دیدیم و اینم دلیلی بر گرد بودن زمین برای اونا که میگن زمین تخته !!
بعد از اظهار شگفتی دو طرف از دیدار مجدد ایشون گفتن بعد اینکه با ما صحبت کرده بودن و متوجه شده بودن ما قصد رفتن به باتومی رو داریم میانه راه اونها هم هوس سفر به باتومی میکنن برنامه سفر رو به باتومی تغییر میدن که با توجه به اینکه ووچر هتل نداشتن اجازه ورود بهشون نمیدن و ضمن اینکه داخل صندوق عقب ماشین پیکنیک و چادر مسافرتی داشته ن که به اونها هم ماموران مرزبانی گیر میدن .
خوب برگردیم به ادامه راهمون ، جاده از آرتوین به ارزروم پر بود از تونل به حدی که اندازه دوتا زندگی بعدیم هم تو تونل بودیم ، البته که جذابیت خودش رو داشت. جاده هم کیفیت خوبی داشت و کلا جاده خلوتی بود . حدود 5 عصر رسیدیم شهر ارزروم و مستقیم رفتیم به سمت Ari otel که دسترسی خیلی خوبی به جاذبه های تاریخی شهر ارزروم یعنی مدرسه یاقوتیه و مدرسه دو مناره داشت البته که ما وقت نکردیم بریم ببینیم و از کنارشون فقط عبور کردیم ضمن اینکه گروه هم رغبتی به دیدن این آثار نداشت و خرید در اولویت بود.
به هر حال وارد otel شدیم و قیمت اتاق 3 تخته رو پرسیدیم که گفتن شبی 500 لیر برای هر اتاق و من هم چون دوستان تو سفرنامه ها گفته بودن تخفیف بگیرید شروع کردم به چونه زدن که در نهایت تونستم برای هر اتاق شبی 50 لیر تخفیف بگیرم. قبل پرداخت پول هم اتاق ها رو چک کردم که اتاق ها مرتب بود و تمیز البته فقط داخل راهرو یکم بوی سیگار میداد ولی برای ما که فقط میخواستیم شب بخوابیم موردی نداشت . یک نکته مهم این که otel ARI اسانسور و پارکینگ نداشت و ماشین ها رو شب جلو هتل حاشیه خیابون پارک کردیم .
خلاصه بعد از گرفتن هتل بلافاصله رفتیم مرکز خرید MNG که هم خرید بکنیم و هم ی چیزی بخوریم .مرکز خرید MNG که رسیدیم با توجه به اینکه ناهار نخورده بودیم اول رفتیم طبقه آخر که پر بود از فست فودهای مختلف ما هم ی رستوران که کباب ترکی هم داشت رفتیم و همگی ساندویچ کباب ترکی سفارش دادیم به قیمت 85 لیر . کیفیتش خوب بود ولی طعمش با کباب ترکی شهر خودمون تفاوتی خاصی نمی کرد و به اصطلاح woow نبود!!
بعد صرف غذا زمان کمی برای خرید داشتیم که رو دور تند شروع کردیم به خرید ، مرکز خرید ساعت 10 بسته میشد و ما فکر میکردیم تا 11 حداقل باز باشه . ساعت 10 که مرکز خرید بسته شد با نرم افزار maps me که افلاین هست و از قبل نقشه ها رو دانلود کرده بودم به هتل برگشتیم و ادامه خرید رو قرار شد فردا صبح انجام بدیم. ماشین ها رو جلو هتل پارک کردیم که دوربین های هتل هم ماشین ها رو پوشش بدن و رفتیم برای استراحت .
روز پنجم
صبح حدود ساعت 8 از سوپری نزدیک هتل صبحانه نان و پنیر خریدم مجموعا 50 لیر و بعد صرف صبحونه به مرکز خرید palerium رفتیم که به هتل نزدیک تر بود ولی از مرکز خرید MNG کوچیکتر بود . باقی خرید ها انجام شد ، قیمت ها نسبت به ایران تفاوت زیادی نداشت ولی باز هم یکم میگشتی جنس خوب و مناسب پیدا میشد به عنوان مثال شلوار لی مردونه مارک lc Waikiki 252 لیر خریدم .
بعد خرید برای ناهار رفتیم کباب معروف ارزروم به اسم کاق کباب یا کاخ کباب رو تجربه کنیم که انصافا خیلی خوشمزه بود به قیمت هر سیخ 55 لیرو چون سیخ هاش خیلی بزرگ نیست به نظرم حداقل نفری 2 سیخ باید بگیرین که سیر بشین . بعد غذا هم برامون چای ترکی رایگان آوردن که خودشون میگفتن تکریم ، چای هایی یه خورده پر رنگ تر از ما و تو استکان های کمر باریک که ادم اگر میلی هم به نوشیدن چای نداشت بعد دیدنشون قطعا هوس خوردن چای میکرد .
بعد صرف ناهار سنگین و خوشمزه کاق کباب به سمت مرز بازرگان حرکت کردیم که از شهر ارزروم حدود 314 کیلومتر فاصله داشت و در مسیر از شهر های : خراسان ،آغری و دوغوبایزید گذشتیم . نزدیکای غروب به مرز بازرگان رسیدیم و با توجه به خلوتی مرز حدود نیم ساعت پروسه عبور از مرز طول کشید و وارد کشور عزیزمون ایران شدیم . وارد خاک ایران شدیم و با توجه با اینکه دیگه شب شده بود تصمیم گرفتیم شب رو در ماکو بمونیم و فردا صبح مسیر رو ادامه بدیم ، هنوز حدود 1700 کیلومتر از سفرمون داخل کشور موند بود و نمیخواستیم خودمون رو اذیت کنیم.
شب رو در خانه معلم باکو ( البته یک مدرسه بود که برای اسکان فرهنگیان تجهیز شده بود ) به قیمت هر اتاق 150 هزار تومان بودیم . یک شب دیگه رو هم تهران بودیم و بلاخره بعد از 4510 کیلومتر سفر زمینی به شهر ودیار خودمون نیشابور زیبا ، شهر حکیم عمر خیام و عطار نیشابوری رسیدیم .مجموع هزینه ها غیر از خرید در ترکیه برای 3 نفرمون نزدیک به 21 میلیون تومان شد .
در نهایت به نظر من مردم گرجستان مردمی بسیار آروم و بی ریایی بودن و زندگی رو به بهترین نحو داشتن زندگی میکردن. قطعا سفرنامه بنده کم و کاستی زیادی داشت و امیدوارم سفرهای بیشتری برم که در ادامه بتونم سفرنامه های بهتر و کاملتری تولید کنم و قصد اصلی من برای نگارش این سفرنامه آگاهی دادن برای مدارک مورد نیاز برای ورود به گرجستان بود. ممنون از همراهی تون.