تقریبا یک سال بود که هیچ سفربرنامه ریزی شده نرفته بودیم. پس از کنکور دخترم نیاز دیدم یک سفر به یاد ماندنی را رقم بزنیم وبا توجه به محدود بودن زمان تصمیم گیری، مجبور بودیم سفربه کشورهایی که ویزا نیاز ندارند و یا ویزا توسط آژانس انجام میشه رو انتخاب کنیم. اولش به هند فکر کردم که دقیقا فردای اونروزدخترم یه خبری نشونم داد که ۱۰ نفر از گرما در هند تلف شدند ، به بالی و کلمبو و… کلا کشورهای آسیای جنوب شرقی هم فکرکردم و با کمی تحقیق متوجه شدم تابستون فصل مساعدی برای سفر به این مناطق نیست.
اینبود که یهو به فکر روسیه افتادم ، صرفا بخاطر آب وهوای خنکش. قبل از اون اصلا هیچ ذهنیتی نسبت به این کشور پهناور نداشتم واز جاذبه های زیبا و عجیب مسکو و سنت پترزبورگ غافل بودم. با کمی پلکیدن تو سایتها و سفرنامه ها و دیدن تصاویر ،انگشت به دهان ، تصمیم خود را گرفتم و در فکر مقدمات سفر افتادم که دقیقا فردای اونروز ، خبر ناامنی در روسیه و لشکرکشی گروه واگنر به سمت مسکو و درگیری های داخلی رو دیدم که تقریبا داشتم منصرف می شدم. ولی خوشبختانه این وضعیت ، در طی یک هفته تغییر پیدا کرد وهمه چی به حالت نرمال در آمد و برای مقدمات سفر با آژانس ها تماس گرفتم و از بینشون الفبای سفر رو انتخاب کردم.سفر به روسیه نیاز به دریافت ویزا داره که توسط آژانس ها انجام میشه ، و درصورتیکه شخص انفرادی بخوادعمل کنه ،کمی دردسرساز میتونه باشه.
رزرو تور و ارسال مدارک
برنامه ریزی ما برای سفر برای جمعه ۲۳ تیرماه بود که ۱۰ روز قبلش من اقدام به رزرو کردم. طی تماس با آژانس،مدارک شامل بیعانه و پاسپورت ، دو قطعه عکس ۳*۴ و مبلغ ۱۱۵ دلار نقد برای هر مسافر خواسته شد. با توجه به اینکه ما تهران نبودیم ،همانروز مدارک رو طبق توصیه آژانس، با پیک هماوران ارسال کردم که دقیقا فردای اونروز به مقصد رسید . ولی مسوول رزرو تور طی تماس تلفنی ، با تعجب از من سراغ دلارهارو گرفت و پرسید پس دلارها کو ؟ منم در جواب ایشون با تعجب گفتم مگه قرار بود دلار رو با پیک بفرستم که فرمودند بله و ضمنا عکسای ارسالی قدیمی هستند و باید تعویض بشن.
هرچی اصرار کردم من مبلغ دلار و واریز می کنم شما چنج کنید ، فرمودند امکانش نیست . سریعا اقدام به گرفتن عکس فوری کردم و ۳۰۰ دلار رو از قبل کنارگذاشته بودم و بناچار برای تهیه مبلغ ۴۵دلار خرد ، راهی صرافی شدم، در اون ساعت (۴عصر) اغلب صرافی ها بسته بودند و اونایی هم که باز بودن همه گفتند دلار نداریم و باید حساب ارزی باز کنی و الان اسکناس نقد داده نمیشه ، از این صرافی به اون صرافی ، در به در دنبال این اسکناس جادویی که حرف اول و در تمام دنیا (بجز روسیه) میزنه گشتم و موفق نشدم و با توجه به اینکه با پیک هماوران هماهنگ شده بودم سر ساعت ۱۷ بسته روتحویل بگیره، استرسم بیشتر میشد .
تا اینکه سر از یک مسافرخانه در پیت در انتهای دالانی مخوف ، در قلب خیابان امام درآوردم که مردی کهنسال پشت دخل، در کنار گاو صندوقی نیمه باز پر از اسکناس نشسته بود و برای چند نفر از اربیل عراق ، داشت ارائه خدمات میکرد و دلار چنج میکرد؟. گفتم حاجی دلار خرد میخوام ، کارم لنگه …جواب نداد ، مشغول شمردن اسکناس بود. دوباره گفتم استاد من وقت ندارم ، سرشو بلند هم نکرد و درهمان حال که سرش پایین بود و مشغول شمارش، یک دسته اسکناس ۱۰۰تومنی داد دستم و گفت بشمار ایناروووو.
خلاصه ما مشغول شمردن اسکناسها شدیم و به ایشون تایید دادیم که تعداد درسته و نوبت ما شد. حاجی گفت چی میخوای ؟ گفتم ۵۰ دلار اسکناس. گفت دومیلیون و پانصد تومان نقد بذار روی میز! گفتم بذار کارت به کارت کنم برات با گوشیم ، گفت نمیشه، خلاصه با کلی اصرار راضی شد از عابربانک براش کارت به کارت کنم و ۵۰دلار ناقابل و ازش بگیرم و مجدد از طریق پیک به آژانس ارسال نمودم.
تور روسیه ما طوری برنامه ریزی شده بود که پرواز تهران به مسکو (۳شب اقامت) و پس از آن باقطار ساپسان به سمت سنت پترزبورگ می رفتیم و پس از چهارشب اقامت با پرواز مستقیم به تهران بر می گشتیم.هنوز ویزا آماده نشده بود که بار سفر را بستیم و به سمت تهران حرکت کردیم. قبل از رسیدن به تهران ، آژانس تماس گرفت واعلام کردند که ویزاها آماده شده و میتونین بیاین تحویل بگیرین، و حدودای ساعت ۴عصر بود که پاسپورت ها و بلیط و بیمه نامه ها را تحویل گرفتیم.
حالا نوبت گذر از هفت خوان ارز مسافرتی بود، جدیدا طی چند ماه گذشته ، این کار از طریق نرم افزار” بله“ انجام میشه و هر شخص جداگانه ثبت نام می کنه و مشخصات شخصی و شماره پاسپورت و ... ثبت و سیمکارت و شماره کارت بانکی باید بنام شخص باشه. مراحلش روانجام دادیم و شماره شناسه ای داده شد که باید پس از عبور از گیت گمرک ، موقع دریافت ارز ارائه می کردیم، همه چیز داشت بخوبی پیش می رفت که درمورد دخترم که تازه ۱۸سالش شده بود ، موقع پرداخت مبلغ بیست میلیون و ششصد هزارتومان از طریق نرم افزار بله ، رمز پویا ارسال نمی شد و بناچار روز پنجشنبه با مراجعه به بانک ، حساب جدیدی افتتاح کردیم ومجددا نرم افزار پیام عدم احراز هویت می داد و داشتم یواش یواش اندیشه عطایش را به لقاءش در ذهن می پروراندم و در گرمای عجیب اونروز به منزل برگشتیم. یهو فکری به سرم زد و طی تماس با بانکی که قبلا حساب داشتیم ، رمز پویا رو برامون دوباره فعال کردند که اینبار عملیات ثبت ارز دولتی به خوبی پیش رفت و شناسه را دریافت کردیم.
با بررسی هایی که در سفرنامه ها و سایت ها انجام دادهبودم ،بدیهی بود مسافران مسکو با مشکل زبان مواجه هستند و بدلیل اینکه زبان انگلیسی ، زبان چهارم یا حتی پنجم به بعد در روسیه هست،با وجود اینکه مسکو و سنت پتر شهرهای توریستی هستند ،به هیچ وجه انگلیسی صحبت نمی کنند و متوجه نمی شوند .علتش هم اینه که زبان دوم و سوم روس ها ،فرانسوی واسپانیش هست و در برابر یادگیری زبان انگلیسی ، بطرز خارق العاده ای مقاومت دارند و حتی جواب hello یا سوال های بسیار پیش افتاده و ساده انگلیسی را نمی دهند و تمام تابلوها و نام خیابانها و منو غذاها و هرچی که فکرشو بکنید به زبان روسی هست و از این منظر واقعا کابوسی برای توریست ها می باشد.با تمام این تفاسیر از چندروز قبل از سفر ، اقدام به یادگیری الفبا و اعدادروسی کردم که پیشرفت خوبی نیز در این زمینه حاصل شد.
از عجایب الفبای روسی ،جدا از حروفی که اختصاصی این زبان هست و مشابهتی با انگلیسی ندارد ،اینه که بعضی از حروف الفبای انگلیسی رو جور دیگه ای تلفظ می کنند. مثلا B را و تلفظ می کنند ، یا H را نمیخوانند و x را بصورت ح یا خ و چندین حرف بی صدا پشت سر هم تلفظ میشه مثل VDNKH park. با توجه به گزارش های هواشناسی روسیه ، (تو این فصل گرم که تو بعضی شهرهای ایران دما بالای ۴۰درجه است) نیاز بود لباس گرم برمی داشتیم چتر و نیز پانچوهای یکبارمصرف نیزمهیا شد.
چمدان ها رو بستیم و حواسمون بود وزن هرکدوم بالای ۲۵ کیلو به ازای هرنفر نباشه و با ۱۸۳۳ تاکسی فرودگاه هماهنگ شدیم 5/30 بامداد جمعه ،برامون تاکسی ارسال کنند.درسته هزینه ی تاکسی فرودگاه (565/000تومان)خیلی بیشتر از تاکسی های معمول و اسنپ بود ،ولی بدلیل جادار بودن خودرو ارسالی و آنتایم بودنش ،ترجیح دادیم ازاون استفاده کنیم. روز سفر۵/۳۰تاکسی درب منزل بود و سفر ما آغاز گردید.
صبح زود جمعه خیابونای تهران خلوت بود و راننده طی نیم ساعت ،مسیر طولانی تا فرودگاه امام رو طی کرد و ساعت ۶ صبح ،ما خودمون رو در صف کارت دریافت کارت پرواز یافتیم. عوارض خروجی رو همونجا با دستگاه پرداخت کردیم و پس از تحویل بار ، جهت انجام امور گمرک ،اینبار تو این صف ایستادیم. خالی از لطف نیست اینو بگم من تا آخرین لحظه ، هم موقع گذر ازگمرک فرودگاه امام و هم هنگام ورود به فرودگاه مسکو، استرس اینو داشتم که پاسپورت من را مهر نکنن و من و برگردونن؟.آخه عکسی که روی پاسپورت بود (متعلق به سه سال قبل بود و باید بدون ریش یا سبیل می بود) ، و عکس فوری که برای ویزا گرفته بودم چهره ای کاملا متفاوت از چهره ی الانم که با ریش پروفسوری هست ،داشتند و بخاطر همین با خودم دستگاه ریش تراشم برده بودم که درصورتیکه گیر بدن ،همونجا کار روی یک سره کنم و از چهره واقعی ام دفاع کنم؟.
خلاصه خوشبختانه با چندین بار بالا پایین کردن پاسپورت و چشم و ابرو کج کردن ، آفیسر مهر تایید بر قیافه ما زد و ما از گیت رد شدیم .اکنون نوبت دریافت ارز مسافرتی بود که زیر پله های کافی شاپ ،جنب بانک ملی ،۷ تا دستگاه خودپرداز قرار داده بودند که با وارد کردن کدملی و شناسه ، باید از دستگاه تحویل می گرفتیم.از قدیم گفتند هر جا صف باشه ،بدونین ایرانیا اونجا هستند ، در اینجا هم برای ما اثبات شد و صف های طویل و شلوغ نامنظم ، در یک وجب جا ،کنار سالن سیگاری ها(که البته این قسمت هم پولی شده بود) روبروی خودپرداز ها تشکیل شده بود که من هم بناچار در این ماراتن وارد شدم .
پس از تحمل استرس قطعی های مکرر دستگاه،استرس رد کردن درخواست پس از چندین بار وارد کردن کدملی و شناسه برای هر پاسپورت که هر بار شانسی بایستی یک گزینه از بین گزینه های سفر (سیاحتی،عتبات،تجاری،زیارتی و…)،انتخاب میشد و استرس از دست دادن پرواز به بهای دریافت دلار ، نهایتا این هفتخوان به پایان رسید و ما وارد سالن ترانزیت شدیم. جالبه بدونین دو نفر از مسافران به همین دلیل پرواز و از دست دادند و مجبور شده بودند با هزینه حدودا ۲۲ میلیون تومان برای هر نفر، با پرواز دبی ،بعد از ۴۸ ساعت به مسکو پرواز کنند. نکته توصیه ای؛ یا خیلی زودتر برای انجام مقدمات پرواز خودتون رو به فرودگاه برسونید و یا از همان ابتدا بیخیال ارز بشید.
پرواز سرساعت ۹ انجام شد و فاصله تنگ صندلی ها،کمی تو ذوق میزد .حدودای ساعت ۱۳ به فرودگاه بزرگ مسکو رسیدیم و پس از پیاده روی چند دقیقه ای، بارمون رو تحویل گرفتیم که متاسفانه چمدان یکی از همسفرهای شیرازی ،گم شده بود و بهمین علت مدت طولانی تو فرودگاه منتظر پیدا شدنش ماندیم که بی نتیجه بود. باجه ای کوچک در خروجی سالن بود که خانمی مسن احتمالا تاجیک ، که فارسی صحبت می کرد ، سیم کارت روسیه را می فروخت (با ۲۰گیگ اینترنت) ، بدون نیاز به ثبت پاسپورت ،به قیمت ۴۰۰روبل ،تقریبا۲۸۰هزار تومان خریدیم واز صرافی همونجا مقداری چنج کردیم که در صورتیکه بالای ۳۰۰دلار میدادیم، قیمت مناسبتر چنج می کرد.در روسیه به هیچ وجه و در هیچ مکان(هتل ، فروشگاه،تاکسی ،…) دلار قبول نمی کنند و حتما باید روبل داشته باشین.
پس از ترافیک سنگین فرودگاه تا هتل ، ساعت ۱۷به هتل رسیدیم و اتاقها رو تحویل گرفتیم که اتاق ما دو تخت بیشتر نداشت و به رسپشن مراجعه کردم و متاسفانه انگلیسی خیل کم متوجه می شد و گفت براتون تخت اضافی میفرستم ، گفتم حاج خانم تخت و بفرست ولی باید عمودی بذارن ، چون اتاقش خیلی کوچک بود، خلاصه پس از کلی چانه زنی ، اتاق ما رو عوض کردند و از طبقه ۱۰به طبقه ۲۲ اتاقی خوش منظره منتقل شدیم. سرویس بهداشتی ها در هتل های روسیه فاقد شلنگ هست و معضلی برای ما ها. اینه که خیلیها با خودشون آفتابه مسافرتی میارن و من با باز کردن سر دوش ، از شلنگ دوش استفاده کردم و مشکل رو حل کردیم.
پس از تحویل اتاق ، دیدیم تلویزیون ، ریموت کنترل نداره و مجدد برای مذاکره با رسپشن وارد عمل شدم، و درمکالمه ای سنگین مرکب از انگلیسی ،روسی و زبان اشاره ، به من گفت اتاقتون و مستر می کنم و کنترل میدم ،گفتم شارژاضافی باید بدیم ؟ گفت آره ولی freeهست؟ چند بارپرسیدم و جواب درستی نگرفتم و بی خیال کنترل شدیم و یکی دو ساعتی ، به خواب عمیق روسی ، فرورفتیم .
درجه هوای مسکو، دراین روز های تیرماه ، بین ۱۱تا ۲۱درجه است و دیدن این که تو این هوای خنک (نه سرد) کاپشن یا کت به تن دارند ،جالب بود و من برای اینکه اثبات کنم لوتی نباخته ، تمام مدت با لباس آستین کوتاه ،در برابرشان جولان دادم. جاهای دیدنی مسکو بسیار زیاد هست و در مدت زمان محدود سه روز واقعا محاله بشه همه رو دید ،بنابراین براساس برنامه ریزی فشرده انجام شده از نقاط شاخص اون بازدید کردیم.گشت های شهری ما با گذر از ایستگاههای زیبای مترو مسکو آغاز شد که از مهمترین جاذبه های این شهر زیباست.
ایستگاههایی دراعماق زمین ، که دیوارها و سقفشان ، منقش به نقاشی های خارق العاده ای هستند که ازدیدن این همه شکوه سیر نمیشی و نمیخواهی که به ایستگاه بعدی برسی. دراغلب ایستگاهها ، مجسمه های شخصیت های حماسی و ملیشون نصب شده که چشم ها را نوازش می دهد .
کلا روس ها علاقه وافری به مجسمه دارند واین الِمان ها در تمام میادین وخیابانها و گذرگاهها و حتی بر بام ساختمان های بلند خودنمایی می کنند و تاریخ غنی اونها روبه رخ میکشه. در ایستگاه میدان سرخ (رد اسکوئر) که پیاده میشیم ، خیابان زیبای نیکولسکایا که غرق در نور است، نفس ها رادر سینه حبس می کند و با گذر از سنگفرش های زیبا ، مغازه های پر زرق و برق ، هنرمندان خیابانی که در هرگوشه کنار معرکه گرفته اند و درحال آواز خوانی و پایکوبی هستند، خود را در میان میدان بسیار وسیع مربعی شکلی می یابیم که تم رنگی سرخ دارد.در یک ضلعش کاخ کرملین ،کلیسای سنت باسیل با مناره های خامه ای شکل رنگارنگ ،برج ساعتی که در هر ساعت صدای ناقوسش یاداوری می کنه که خواب نیستی ، مرکز خریدمجلل گوم و ….
در میدان سرخ ، مغز قادر نیست برنامه ریزی کنه که زیبایی سنگفرش تماما سیاه رو تماشا کنه یا سرخی دیوارهایی که یادآور خون هایی که در قرن های گذشته در اینجا ریخته شده ، همهمه توریست هایی که در صف کاخ کرملین هستند رو ببینه یا آسمان آبی صاف رو .ناگهان ابرهای تیره یورش میارند و آسمان انگار صحنه نبرد می شود و باران همه را غافلگیر می کند .هوای مسکو ( و بیشتر سنت پترزبورگ) ، دائما نوسان دارد و در طول روز چندین بار صاف و ابری و بارانی می شود و ما طبق پیش بینی این موضوع ، پانچوهایی سبک و یکبار مصرف از دیجی کالا تهیه کرده بودیم که خیلی بدردبخور بود و توصیه می کنم در صورت سفر به روسیه حتما به همراه داشته باشید .
در کنار میدان سرخ ، باغ الکساندر واقع شده که سربازان به پاس شهدا ، مراسم تعویض سرباز رو با رژه خاص هر روز راس ساعت ۱۴ انجاممیدهند و توریست ها در این ساعت ، غرق در این همه نظم و دیسیپلین مشغول تصویربرداری هستند.مشاهده دو سربازی که از ساعت ۸ صبح تا ۱۴ بمانند مجسمه بدون کوچکترین تکان ،نگاهشان را به روبرو دوخته اند و پلک هم نمی زنند ، در تشخیص اینکه انسان واقعی هستند یا مجسمه،کمی انسان را مردد میکند. در یکی از گشت هایی که از مترو استفاده کردیم ،گم شدیم و آواره ی ایستگاههای مترو.
علتش هم راهنمایی نادرست متصدی ایستگاه بود که من نباید بهش اعتماد می کردم و آدرس اشتباه داد و مجبور شدیم سه ربع درایستگاههای مختلف پیاده شیم و لاین عوض کنیم و این اشتباه یکبار دیگه هم رخ داد ومتصدی ایستگاه باز آدرس اشتباه بهمون داد .البته خالی از لطف نبود و تونستیم در اغلب ایستگاه هارو که ندیده بودیم چند دقیقه ای بگردیم و جالبتر اینکه هنگام عبور از گیت ورودی ،یکی از کارت های مترو عمل نکرد و بناچار بروش کولبری رد شدیم.
روز آخر در شهر مسکو،دیدار از تپه های گنجشک و باواریوف داشتیم که مکانی مرتفع است و شهر زیر پا. افسانه های زیادی در موردش وجود داره ،از جمله اینکه در زمان های گذشته تعداد زیادی گنجشک رو در این منطقه از بین بردند و بدنبال تغییر اکوسیستم منطقه ، مجدد به فکر برگرداندن گنجشک ها شده اند و … ولی طبق گفته لیدرتور ، نام اون رو از خاندان باواریوف اقتباس کرده اند که به معنی گنجشک می باشد.
با دیدار از دانشگاه با شکوه مسکو ،خیابان زیبای آربات ( قدیمی ترین خیابان مسکو )، کلیسای منجی ،پارک بسیار زیبای ودنخا ، و پل عشاق (که طبق دستورالعمل چند ماه گذشته ،تمام قفل هایی که توریستها به پل دخیل بسته بودند رو بدلیل زنگ زدن اونها و آلودگی محیط زیست ، جمع آوری کرده بودند) سفرنامه مسکو در همینجا خاتمه یافت وآماده میشیم جهت عزیمت با قطار سریع السیر ساپسان ،به سمت سنت پترزبورگ رویایی.
فرهنگ روسی
روس ها اغلب مقرراتی ،منظم،خشک هستند.برای ارتباط اجتماعی اصلا پیشقدم نمیشن،تو ان کشور انگاری لبخند معنا نداره و جدی بودن جزیی از فرهنگشونه و بر عکس اکثر فرهنگهای دنیا ،اینجا مردم وقتی آشنا یاغریبه می بینند لبخند نمی زنند .بارها اتفاق افتاد ،از متصدی هتل یا راننده تشکر کردیم ،ولی فقط نگاه سردکرد و برفت در رانندگی ،حرف واس گفتن زیاد دارند ،هم عابرین و هم رانندگان بسیار قانونمند هستند.عابران امکان نداره ازخط عابرین پیاده عبور نکنند و رانندگان قبل از رسیدن به خط کشی،حتی در صورتیکه چراغ نداشته باشه،ایست کامل می کنند تا تمام عابرین رد بشن. بر عکس ایران که همیشه راننده مقصر است،در روسیه درصورتیکه تصادفی خارج از خط کشی رخ بده ،عابر مقصر شناخته میشود.
اسکوترهای برقی وسیله ای عمومی است و به وفور استفاده می کنند.علاقه زیادی به سگ دارند و همه جا(خیابان،پارک،مترو٫…) میتونین سگها رو از نژادهای مختلف ببینین که برای گردش آوردند.از زیبایی های اون تمیز بودن کوچه ها و خیابان هاست وشما یک تکه کاغذ ،ته سیگار،زباله نمیتونین روزمین ببینین.ظاهرا به خرافات زیاد بها میدهند و در مکانی نزدیک کاخ کرملین بنام نقطه صفر ،سکه را از پشت سر پرت می کنند و اگردر محلی که طلایی رنگ هست بیفته ، آرزوشون برآورده میشه ،بماند که اشخاصی اون دور و بر حضور دارند و بلافاصله سکه هارو از زمین برمیدارند.تعداد همه چی باید فرد باشه و مثلا هدیه دادن دوتا شاخه گل ،بی احترامی محسوب میشه.
و اما دو نکته منفی ؛ اول اینکه اغلبشون سیگاری هستند و این مساله همه گیره و البته طبق قانون در مکان های سربسته ،خودرو ،حتی بالکن منازل ممنوعه .و نکته دوم ،تردد موتورسیکلتهای غول پیکر تکی یا گروهی با صداهای ناهنجار در سطح معابر است که در مورد این مساله ظاهرا محدودیتی اعمال نشده. غذاهای روسی زیاد خوشمزه نیستند و اصلا از ادویه استفاده نمی کنند و در وعده غذایی حتما پیش غذا وغذای اصلی و دسر دارند.سوپ معروفشون بورش نام داره ،بیشتر شبیه آبگوشت ماست .دسرهاشون خوشمزه است .رستوران های kfc وبرگرکینگ همه جا هستند و مک دونالد بخاطر تحریم ها ،اسمش عوض شده ВКусно-и точка قیمت غذاها تقریبا هم قیمت تهران و حتی کمتر هست.
ساعت ۱۴ سوار قطار سریع السیر ساپسان به مقصد سنت پترزبورگ شدیم که فاصله ۷۰۰ کیلومتری رو طی۳ساعت و ۴۰ دقیقه طی میکنه. داخل قطار صندلی ها با فاصله مناسب چیده شده بود ،متاسفانه ایرانی ها،طبق معمول شروع به شادی و آواز و سر و صدا کردند که چندین بار مسوول قطار تذکر داد و فایده ای نداشت.در نهایت تهدید به اخراج مسافرها در اولین ایستگاه کردند که اینبار حساب کار دست همه آمد که اینجاحقوق شهروندان حرف اول و میزنه و همه سرجاشون نشستند.
سنت پترزبورگ در غربی ترین نقطه روسیه واقع شده ، در واقع از تعداد زیادی جزیره درست شده که با پلهای متعدد بههم متصل شدهاند و به اون ونیز شمالی هم میگن و وسعتش یک ونیم برابر تهران و جمعیت حدود هشت میلیون نفر دارد و در دوردست خلیج فنلاند خودنمایی میکنه .سنت پتر شهری تاریخی ،بسیار زیبا و باشکوه است که از مشاهده معماری اون دهان باز میمونه و رودخانه نوا در میان شهر و پلهای زیبای اون ،آب و هوای مطبوع و ساختمانهای مجلل اون ، چشم های هر بیننده ای رانوازش میکنه.
گشت های شهریمون با دیدار از کلیسای کازان آغاز شد و با توجه به اینکه روز یکشنبه بود ،داخل کلیسا مراسم مذهبی باشکوهی در جریان بود،و مردم در صفی منظم ،آرام رو به جلو حرکت میکردند و کشیش کاسه ای زرین در دست ،از آب داخل اون به شانه و سر افراد تبرک میداد.گشتهامون با دیدار از بیرون کلیسای اسحاق ،که بسیار مرتفع بود و کلیسای منجی در خون و گذر از خیابان نِوسکی که از قدیمیترین خیابانهای اروپا است، با ذوق فراوانی انجام شد و دیدیم که این شهر افسانه ای باحکایتهای زیبایی که لیدر تور سن پترزبورگ تعریف می کرد چیزی از مسکو کم نداره وحتی شاید بالاتر هم باشه.
از جاهای دیدنی سنت پترزبورگ ،باز شدن نمادین پل های بزرگ این شهر در ساعت یک نیمه شب است که کشتی ها وقایق های تفریحی ،مسافران و توریست ها رو حدودای ساعت ۱۲ سوار میکنند و با فاصله ای حدودا دویست متر ،قایق ها پشت به پشت هم می ایستند و توریست ها نظاره گر باز شدن پل های عظیم الجثه می شوند.
از مهمترین و به یادماندنی ترین گشت های سنت پتر،دیدار از موزه هرمیتاژ دومین موزه بزرگ جهان پس ازموزه لور فرانسه است که بالغ بر سه و نیم میلیون اثر هنری را در خود جای داده و جمعیت بسیار زیادی درصف های طویل ،در نوبت تهیه بلیط و ورود به موزه دیده می شوند ،البته برای ما از قبل رزرو بلیط ها انجام شده بود و از ورودی مستقل بدون صف وارد شدیم .اینجا از اون مکانهای هست که هر قدر تلاش کنید و حتی باسرعت و سرسری عبور کنید ،شاید بشه ده درصد از کل مجموعه را بازدید کرد .
با مشاهده تعداد زیادی از آثارمجسمه سازان بزرگ و نقاشان مطرح دنیا چون میکل آنژ و داوینچی و رامبراند و …که هر کدام برای خودش تفسیر وداستان جالبی داشتند ،متوجه سپری شدن زمان نمیشوید و تایم یک و نیم ساعته بازدید به پایان میرسه و بمانند نوشیدن آب شور ،عطش دیدن آثار دیگه رو بیشتر وبیشتر میکنه ،ولی افسوس نه زمان اجازه میده و نه خستگی ساق ها.
سالنهای پر از پرتره های عظیم تزار روس و شاهزادگان و سردارانشون ابهت تاریخی این موزه رو به رخ میکشه و مشاهده تالارهای بی شمار منکوب با آب طلا و آثار نفیس و اورجینال هنرمندان قرون گذشته جهان ،و این همه زیبایی و شکوه در یک جا ،هوش از سر می برد. خارج از موزه هرمیتاژ ،میدان بزرگ کاخی و در میان آن ستون اسکندرخودنمایی می کند.
از کارهای عجیبی که برخی سودجوها میکنند و توریست ها را تلکه میکنند ،با لباس زرق و برق دار ترغیب به گرفتن عکس می کنند و سپس 100دلار ناقابل طلب میکنند که در صورتیکه توریست ها ندهند آژان خبر می کنند.
همانطور که گفته شد ،سنت پترزبوزگ متشکل از حدودا ۶۵ جزیره نزدیک هم است که در یکی از این جزایر ،بنام جزیره زایچی (بمعنی خرگوش)قلعه پتروپاول واقع شده که از عظمت و زیبایی اون هرچی بگیم کم گفتیم که درقسمت ورودی اون تندیس بزرگ برنزی جالبی از پترکبیر قرارداده اند که نکته عجیب اون ،کوچک بودن سر پترکبیر نسبت به تنه بزرگش هست که گفته میشه ایشون در نوزادی با میکروسفالی(کوچک بودن جمجه)بدنیا میاد وپزشکان همه متفق القول نظرشون اینبوده که ایشون مدت کوتاهی عمر خواهند کرد که میبینیم نه تنها این اتفاق نمیفته ،بلکه بنیانگذار بزرگترین امپراطوری روسیه میشه.
این سفر ،با دیدار از کاخ پترهوف و نهایتا کاخ کاترین که ۳۵کیلومتر خارج از شهر بودند و ناهار در رستوران روسی به پایان خودش نزدیک میشه.کاخ پترهوف به کاخ فواره های طلا معروف است و در فضایی نزدیک خلیج فنلاند واقع شده که زیبایی وصف ناپذیر اون ، فراتر از انتظار هست .این کاخ و کاخ کاترین در زمینهای پهناوری که پترکبیر از سوئدی ها ،به غنیمت گرفته بود بناشده و داستانش از این قرار بوده که که پتر کبیرمشغول جنگها و کشورگشایی های خودبوده و پس از بازگشت ،با دیدن کاخ مجلل وعظیم کاترین،نه تنها خوشحال نمیشه ،بلکه با مشاهده صورتحساب هزینه های گزاف ساخت آن توسط کاترین اول ، ناراحت نیز می شود.
کاری است که شده و کاترین جوان و تجملگرا و بلند پرواز ،چنان قصر با شکوهی رو با بکارگیری زبده ترین معماران جهان بنا میکنه که پس از گذشت قرنها ،روی دستش ساخته نشده است.تالارهای زیبا به رنگ صورتی ،قرمز ،آبی و ... هرکدام قصه خودش رو دارند و بعنوان مثال تالار سبز به خاطر یادبود بریدن درخت کهنسال در این قسمت ،به رنگ سبز طراحی شده است.گرانترین اتاق تاریخ جهان ،بنام اتاق کهربا به دستور کاترین در این کاخ هست که بنام گنجینه گمشده تاریخ نیز معروف است .کهربا از صمغ درختی مشابه کاج در اعماق دریا استخراج میشه وقیمتی روی آن نمیشه گذاشت.
سخن طولانی شد و حکایت همچنان باقی است و بماند به یادگار ،خاطرات و تجارب شیرین این سفر رویایی.