سلام خدمت همه دوستان
این اولین سفرنامه من هست که در رابطه با سفر نوروزیم به هنده. راستش از بس یک سری از هند بد گفتند و یک سری خوب، من برای رفتن به این کشور شک داشتم و مقصد اصلیم ویتنام بود بخاطر همین، بهمن ماه به یکی از آژانسها زنگ زدم و بعد از چند روز، متصدی فروش به من گفت به خاطر قیمت بالا، احتمالا این تور اجرا نمیشه و اگر به هند نرفتی تور هند صد در صد اجرا میشه و دو نفر ثبت نام کردند و بلیط پرواز رو میخوان بخرن اگر شما هم ثبت نام کنی میتونم اسمتون رو با هم برای بلیط بدم. من هم قبول کردم و فکر کنم با قیمت 3/5 میلیون تومان بلیط خریداری شد. اسفند ماه بود که متصدی فروش با من تماس گرفت و گفت پدر و مادری همراه دخترشون هستند که نمیخوان دخترشون در اطاق یک تخته باشه اگه شما دوست دارید شماره شما رو بهشون بدم تا در اطاق دو تخته قرار بگیرید و هزینه هاتون هم کم بشه من هم قبول کردم و بعد از ساعتی دختر خانم با من تماس گرفت و با گفتن چند شرط، توافق حاصل شد و یک روز هم برای انگشت نگاری به دفتر VFS رفتم و اواخر اسفندماه هم 550 دلار هزینه ارزی به قیمت هر دلار 11/850 تومان رو پرداخت کرده و بلیط و مدارک رو دریافت کردم. البته همسفرانی که اسفندماه ثبت نام کرده بودند دلار رو به قیمت 13/000 تومان هم خریده بودند. بعد از ظهر 9 فروردین ماه 98 به فرودگاه امام خمینی رفتم و بعد از دریافت کارت پرواز، خوردن بستنی میوه ای، بازدید از صنایع دستی و خواندن نماز، سوار هواپیما شدم و بعد هم مشغول خوردن شام و پر کردن فرم و .......
فرودگاه امام خمینی شامل محل دریافت کارت پرواز، نمازخانه و غرفه های صنایع دستی
بستنی میوه ای فرودگاه امام خمینی
شام هواپیمای ماهان
خلاصه نیمه شب به دهلی رسیدیم تا کارهای خروج و دریافت چمدان انجام شد و همسفرها همدیگر رو پیدا کردند و سر آخر هم لیدر هندی که مسلط به زبان فارسی بود با تابلویی دیده شد و بعد هم سوار مینی بوسی شدیم و مراسم حلقه گل به گردن آویختن و دادن یک آب معدنی گرم.
حلقه گل
روز اول: به محض ورود به لابی هتل با نوشیدنی نه چندان خوشمزه ای از ما پذیرایی شد و با گرفتن کلید اطاقها و رمز وای فای به سمت اطاقها رفتیم و تا حدود ساعت 10 صبح خوابیدیم و بعد هم خوردن صبحانه متنوع و عالی.
اطاق و لابی هتل آمبیانس لیلا کانونشن
صبحانه هتل
بعد از صبحانه، لیدر سراغ ما اومد و گشت انتخابیمون که نفری 45 دلار بابت اون پرداخت کرده بودیم شروع شد. ابتدا به معبد بیرلا مندیر رفتیم. این معبد که نام دیگه اون لاکشمی نارایانه، در غرب کانات پلس دهلی واقع شده و به خدای ویشنو و الهه لاکشمی اختصاص داره و هر کدوم از خدایان گانش، کریشنا، شیوا و بودا در زیارتگاهی جداگانه در داخل معبد قرار دارند. بعلاوه این معبد شامل باغ بزرگ, چشمه ها و سالن گفتمان گیتاست. هنگام ورود باید کفشها رو در میآوردیم و گوشی و دوربینمون رو هم در قفسه ای قرار میدادیم. به هنگام بازدید تعدادی افراد بومی برای زیارت و ادای نذر به معبد مراجعه کرده بودند که دیدن این معابد و رفتار و حرکات هندیها برام جالب بود چون در کشور خودمون چنین مراسمی نداریم. من دوست دارم جایی رو برای سفر انتخاب کنم که با شهر یا کشور خودم متفاوت باشه، اینجوری حس و حال سفر برام لذت بخش تره. خلاصه بعد از خروج از محوطه داخلی و گرفتن اشیاء و پوشیدن کفش به محوطه باز معبد رفتیم و مشغول عکس گرفتن شدیم.
فضای خارجی معبد بیرلا مندیر
بعد از خروج از معبد بیرلا و سوار شدن بر مینی بوس به معبد سیکها رفتیم. سیک به معنی شاگرد و دین یکتاپرستی است که در قرن ۱۵ میلادی به دست گورو نانک در منطقه پنجاب هند بنیان گذاشته شد. برای ورود به معبد باید کفشها و جورابها درآورده و سرها پوشانده میشد. بیرون از معبد دستمالهایی برای فروش و داخل معبد هم برای استفاده موجود بود. در ابتدای ورود، معبد خیلی شلوغ بود. گروهی برای انجام مراسم اومده بودند و تعداد زیادی هم گردشگر به چشم میخورد. عکاسی از محوطه بیرونی اشکال نداشت ولی داخل معبد و مراسم ممنوع بود. زمانی که ما وارد شدیم ۳ نفر در حال نواختن و خواندن بودند که نوای اونها بسیار دل انگیز بود و دور تا دور اونها رو مردم فرا گرفته بودند. دیدن معبد و مراسم برام خیلی جالب بود. لازمه بگم که سیکها کسانی هستند که عمامه بر سر میگذارند.
فروش دستمال در محوطه خارجی معبد سیکها
معبد سیکها
بعد از معبدگردی برای ناهار به مک دونالد رفتیم که هزینه بر عهده خودمون بود و چون من صبحانه کاملی خورده بودم و عاشق بستنی هم هستم برای ناهار بستنی و سیب زمینی سرخ کرده سفارش دادم که طعم بستنی بسیار خوب بود.
ناهار من در مک دونالد
بعد از ناهار به معبد آکشاردهام رفتیم که باز هم باید گوشی همراه خودمون نمیبریدم. این معبد بسیار زیبای هندو در سال 2005 افتتاح شده که در اون یک نمازخانه بودایی، یک فواره موسیقی، باغهای وسیع و 3 نگارخانه وجود داره. ما بعد از بازرسی بدنی وارد این معبد شدیم و از قسمتهای مختلف اون دیدن کردیم و بعد از کمی استراحت با قایق وارد تونل آبی شدیم که در مورد هند توضیحاتی به زبان انگلیسی داده میشد و هر دو طرف تونل مجسمه های متحرکی دیده میشدند که بسیار جالب بودند. بعد از خروج از تونل و خوردن میان وعده، به پیشنهاد لیدر تا غروب آفتاب صبر کردیم و در جایگاه مخصوص نمایش فواره موسیقی نشستیم که لحظه به لحظه بر تعداد جمعیت اضافه میشد و با تاریک شدن هوا نمایش با نورپردازی و موسیقی بسیار زیبایی شروع شد.
معبد آکشاردهام (اینترنت)
دوستان میتونن عکسهای بیشتری از معبد و فیلم فواره موسیقی رو در اینترنت مشاهده کنند.
بعد از به پایان رسیدن نمایش، همگی از معبد خارج شده و به سمت هتل راهی شدیم و بعد از اون هم شام، کنسروی که همراهم آورده بودم و نماز و خواب.
روز دوم: بعد از خوردن صبحانه کامل، ساعت 9 سوار بر مینی بوس راهی مقبره گاندی شدیم. گاندی رهبر سیاسی و معنوی هندوها بوده که اونها رو در راه آزادی از استعمار بریتانیا رهبری میکرده. هندوها مطابق رسومشون جسد گاندی را سوزانده و به آب سپردند و اکنون این مزار، محل احترام و علاقه به این رهبر معاصره. مقبره ایشان بسیار ساده است و اطراف اون فضای سبز و زیبایی وجود داره. مقبره از سکوی مرمر سیاه و ساده تشکیل شده که تزئین آن فقط شمعهای کوچک متحرکی هستند. بعد از بازدید از مقبره، من و چند نفر از همسفرها در کناری نشسته بودیم که دیدیم چند نفر آقای هندی تقاضای گرفتن عکس با یکی از خانمهای همسفر رو داشتند. بله مادر هم اتاقی من. و ایشان هم قبول کردند و کار به جایی کشید که خیلی از خانمها و آقایان هندی تقاضای گرفتن عکس با ایشون رو داشتند که این موضوع باعث خنده ما شده بود. این عکس گرفتنها در جاهای دیگه هم تکرار شد و گاهی شامل دختر خانمشون هم میشد ولی بیشتر مراجعین، خواهان گرفتن عکس با مادر بودند.
محوطه اطراف و مقبره گاندی
بعد از خروج از مقبره گاندی از داخل مینی بوس کاخ ریاست جمهوری رو مشاهده کردیم و سپس راهی دروازه هند شدیم. این بنا توسط معماری بریتانیایی طراحی شده و نزدیک به کاخ ریاست جمهوری هند هست. دلیل ساخت آن یادبودی برای 90 هزار سرباز هندی ارتش بریتانیاست که در جنگ کشته شدند. نام این سربازان بر دیواره های این بنا حک شده. جنس این بنا از سنگ ماسه قرمز و گرانیته و طبق معمول اطراف بنا، انبوه دست فروشان دیده میشدند.
دروازه هند و اطراف آن
پس از بازدید از دروازه به سمت قطب منار حرکت کردیم و پس از ایستادن در صف، وارد محوطه قطب منار شدیم. قطب منار, منار بسیار بلندیه که به تقلید از منار جام افغانستان ساخته شده و 5 طبقه است و به همراه چند سازه و خرابه ای که مربوط به قرون وسطی است مجموعه قطب را تشکیل میده. گفتنی است این منار، بلندترین برج آجری جهانه و از مرمر و سنگهای سرخ ساخته شده و اولین و برجسته ترین نوع معماری هندو-اسلامیه. لازمه این رو بگم که من در سفرنامه های هند، عکس آنچنانی از این بنا ندیده بودم و وقتی برای بازدید رفتیم فکر میکردم جای جالبی به نظر نرسه ولی بعد متوجه شدم که اشتباه کردم و کلی زیبایی میشه در این مجموعه دید.
منار قطب و اطراف آن
سپس برای خوردن ناهاری که بر عهده آژانس بود به مرکز خرید آمبینس مال رفتیم. مرکز خرید فروشگاههای شیک با اجناس گرون قیمتی داشت. من معمولا وقتی سفر میرم زیاد خرید نمیکنم مگر اینکه بخوام سوغاتی یا یادگاری بخرم. بیشتر من به دنبال تونیکهای راحت بودم که برای سفر مناسب باشه که البته اونی که در نظرم بود رو پیدا نکردم فقط در مرکز خرید چرخ زدیم و فروشگاهها رو دیدیم و البته بعضی از همسفران خرید کردند و بعد از اون هم راهی هتل شدیم.
روز سوم: بعد از خوردن صبحانه راهی آگرا شدیم که حدود 5 ساعت به طول کشید و در این موقع معارفه همسفرها که 14 نفر بودیم شروع شد و بقیه زمان هم به صحبت کردن با همدیگر گذشت و در مسیر جایی برای خوردن و سرویس بهداشتی توقف کردیم و من نارگیلی خریدم و مشغول خوردن شدم. برای ناهار به پیشنهاد لیدر به رستوران بن باربیکیو رفتیم که منو باز بود و هزینه اون هم بر عهده ما بود که فکر کنم نفری 900 روپیه شد. وقتی همه پشت میزهامون نشستیم پرسنل سیخهای جوجه، قارچ, سیب زمینی و ... کبابی شده رو بر روی منقلهایی که روی میزها تعبیه شده بود قرار میدادند و ما هم مشغول خوردن میشدیم و بعد از اون هم خودمون میرفتیم از غذاهایی که در محوطه موجود بود برمیداشتیم. انواع بستنی و کیک و .....
ناهار در رستوران بن باربیکیو
بعد از ناهار وارد هتل کورت یارد ماریوت شدیم که با نوشیدنی پذیرایی شدیم و مراسم حلقه گل به گردن آویختن و خال گذاشتن بر پیشانی (که البته من تمایلی به انجام این کار نداشتم) و سر آخر هم عکس دسته جمعی و بعد از اون هم وارد اتاقهامون شدیم. بقیه روز وقت آزاد بود که من به استراحت گذروندم.
اتاق و لابی هتل در آگرا
سینی خوشامدگویی ما
روز چهارم: خوردن صبحانه
صبحانه در هتل کورت یارد آگرا
بعد از صبحانه با ماشین به سمت تاج محل رفتیم. این بنا یکی از عجایب هفتگانه دنیا به شمار میره که در شهر آگرا قرار داشته و به دستور شاه جهان برای یادبود همسر ایرانیش ارجمند بانو معروف به ممتاز محل ساخته شده. این بنا در کنار رود یمونا جمنا قرار داره و نوع باغ تاج محل شبیه باغهای ایرانیه و تماما از مرمر ساخته شده و سبک آن سبک معماری اسلامی هست. در داخل آرامگاه تاج محل، قبر شاه جهان و همسرش قرار داره. تماشایی ترین قسمت تاج محل گنبد مرمرین اونه که در ساعات مختلفی از روز رنگ خاصی را نشون میده. کل مجموعه، باغ زیبایه که در اون، بنای تاج محل قرار داشته و در کنار اون، رود جریان داره. اونقدر زیبایی در محوطه هست که از هر نقطه از این مکان میشه عکسهای زیبایی انداخت و صدای زیبای پرندگان را هم شنید. خوشبختانه در تاج محل ممنوعیت بردن دوربین و گوشی نبود. خلاصه حدود 2 ساعت وقتمون در تاج محل گذشت.
تاج محل و مناظر اطراف
بعد از خروج از تاج محل برای بازدید از صنایع دستی و سرمه دوزی هند که مستقیما زیر نظر دولت هنده به این محلها رفتیم. تابلوهای بسیار زیبایی با قیمتهای بالا دیدیم و فقط به دیدن اکتفا کردیم.
صنایع دستی هند
بعد از دیدن صنایع دستی به محل فروش اشیاء مرمری رفتیم که عکسبرداری ممنوع بود. اینجا هم زیر نظر دولت بود و انواع مجسمه و ماکت های تاج محل در این مکان دیده میشد. یکی از کارکنان به انگلیسی نحوه تراش و تهیه مجسمه ها و تشخیص اصل و تقلبی بودن اونها رو به انگلیسی توضیح میداد که توسط یکی از همسفران که دندانپزشک بود به فارسی ترجمه میشد. حالا دیگه وقت خوردن ناهار تور بود که به یکی از شعبات kfc مراجعه کردیم.
ناهار تور
بعد از ناهار به دیدن آگرا فورت رفتیم نام دیگر این قلعه، قلعه سرخه. چون در ساخت آن از ماسه سرخ استفاده شده و البته برای ساخت قسمتهای دیگه از مرمر و سنگهای قیمتی هم استفاده شده. هنگامی که در قرن 16 مغولها آگرا را تصرف میکنند تصمیم میگیرند به جای بنای مخروبه، بنایی در خور و شأن امپراطورشون اکبر شاه اول بسازند. این بنا و تاج محل در لیست یونسکو قرار داشته و بعضی از پنجره های این قلعه، دید خوبی برای تاج محل داره. در این قلعه سنجابهای زیبایی در حال بازی بودند و بعضی از محلیها در دست همسفرها خورده بیسکویت میریختند و سنجابها برای خوردن بیسکویت بر روی دستها قرار میگرفتند و کلی هیجان و ذوق و عکس گرفتن و در آخر هم پولی به اون محلی پرداخت میشد.
آگرا فورت و مناظر اطراف
بعد از بازدید از قلعه سرخ راهی هتل شدیم و غروب، تور انتخابی نمایش تاج محل بود که همه همراه با لیدر برای دیدن این نمایش رفتیم. محل نمایش نزدیک هتلمون بود و اگر خودمون میرفتیم هزینه ای خیلی کمتر پرداخت میکردیم. ولی خوب به هر حال در مورد تورهای انتخابی همه نظر واحد رو داشتند. پس از اینکه وارد سالن شدیم در محلهای مربوط به خودمون نشستیم. در کنار دستمون محلی برای هدفون و یک آب معدنی و البته گرم بود. از طریق هدفون، نمایش ترجمه میشد که من ترجیح دادم نمایش رو با زبان اصلی ببینم. نمایش در مورد عشق شاه جهان به همسرش ممتاز بود. غیر از ما گروههای خارجی دیگه ای هم در سالن دیده میشدند. فکر کنم نمایش حدود یک ساعت به طول کشید. به نظرم هندیها از نظر هنرهای نمایشی بسیار پیشرفته هستند. ورود و خروج بازیگران و تغییر دکوراسیون نمایش بسیار سریع و حساب شده بود. بعد از پایان نمایش به سمت هتل رفتیم و مشغول امور شخصی و استراحت شدیم.
سالن نمایش
روز پنجم: بعد از خوردن صبحانه راهی جیپور شدیم و باز هم حدود 5 الی 6 ساعت در حرکت. در بین مسیر مینی بوس جایی برای خرید و ..... توقف کرد. باز هم صنایع دستی و انواع لباس و شال.
مکان بین راهی
برای خوردن ناهار به رستوران هریتج اسپایسز که منو باز بود با قیمت نفری 600 روپیه، رفتیم که البته تعداد غذاها کمتر از بن باریکیو بود. مرغ تنوری و بادمجون کبابی طرفدار بیشتری داشت و ماکارونی و نوعی سوپ هم بود که چیزی رو که من متوجه شدم ماکارونیهاشون نیمه پخته است و همچنین سبزیجاتی رو که در سوپ میریزن کاملا پخته نیست. غیر از ما تور دیگه ایرانی هم به اونجا اومده بود. تقریبا بعضی جاها تورهای دیگه ایرانی رو هم میدیدیم.
ناهار در رستوران هریتیج اسپایسز
بعد از ناهار برای خرید به مغازه های خیابونی رفتیم که من به زحمت تونستم یک تونیک برای خودم بخرم بعلاوه یک بسته چوب دارچین که به پول ما 20 هزار تومان میشد. به هنگام غروب به موزه آلبرت هال رفتیم تا نمای بیرونی موزه رو به هنگام شب که زیباتره ببینیم. وقتی از ماشین پیاده شدیم با سیل انبوه موتورسوارها و ماشینها روبرو شدیم که با سرعت بالا در حرکت بودند و ما باید به اون طرف خیابون میرفتیم. بنابراین بصورت دسته جمعی و خیلی با احتیاط از خیابون عبور کردیم. این موزه دولتی و عمومی زیر نظر سرهنگ انگلیسی در قرن ۱۹ ساخته شده که آثار این موزه نقاشی مینیاتور, ادوات جنگی, ظروف چینی شعر و خط فارسی و .... است. در طبقه پایین یک جسد مومیایی مصری وجود داره که در سال ۲۰۱۱ تعدادی دانشمند آزمایش اشعه ایکس بر روی جسد انجام دادند و متوجه شدند جسد هنوز سالم است.
موزه آلبرت هال
سر آخر هم ورود به هتل رویال ارکید جیپور و استراحت
اطاق و لابی هتل رویال ارکید
روز ششم: خوردن صبحانه
صبحانه درهتل رویال ارکید
بعد از صبحانه بازدید از قلعه آمبر شروع شد. این قلعه در 11 کیلومتری جیپور و بالای کوه قرار گرفته و میناها اولین سازندگان این قلعه بوده اند. این بنا به سبک معماری هندی-اسلامی ساخته شده و در حقیقت شهری نظامی با قصرهای با شکوه هست که ییلاق خاندان سلطنتی بوده و تمام دیوارها و سقفها آینه کاری شدند. در بعضی از بناها نقاشی گل و بته که مختص ایرانیهاست مشاهده میشه و هر قصر زیبایی خاص خودش رو داره. یک ساختمون کوچکی بود که وقتی وارد شدیم احساس خنکی خوشایندی بهمون دست داد که اون به دلیل بادگیر بودن ساختمون بود و در اون زمان ملکه میتونسته از پنجره هایی که در ساختمون ایجاد شده بوده فضای بیرون رو مشاهده کنه. برای ورود به این قلعه یا باید سوار جیپ میشدیم و یا با فیل میرفتیم، که 4 نفر از اعضای ما با فیل حرکت کردند و بقیه با جیپ. به محض خروج از مینی بوس فروشندگان محلی به سمت ما حرکت کرده و تقاضای خرید داشتند و مرتب قیمت اجناسشون رو پایین می آوردند و تا از اونها خرید نمیکردیم دست از سر ما برنمیداشتند. یکی از دستفروشها وقتی دید من حجاب دارم به من نزدیک شد و گفت من مسلمان، از من خرید کن که البته من قصد خرید نداشتم. اجناس هندی مثل کیف و ... خیلی زیبا بودند ولی به نظر من اکثرشون به درد خودشون میخورد.
قلعه آمبر
چیزی رو که شما در محوطه آثار باستانی هند زیاد مشاهده میکنید اینه که خدمه اون مکان به هر بهونه ای میخوان شما بهشون پول پرداخت کنید. من از یک خانمی که داشت به چمنها آب میداد عکس گرفتم و 10 روپیه بهش پرداخت کردم.
خانمی که پول پرداخت کردم و عکس گرفتم
بعد از خروج از قلعه آمبر بازدید از جال محل داشتیم. ماشین ما حدود ۲۰ دقیقه در کنار این محل توقف کرد و لیدر گفت هر کی مایله میتونه بره عکس بگیره ولی حسابی مراقب بچه هایی که دزد هستند باشید. در مورد جال محل بگم که این کاخ مرمری توسط آب احاطه و گفته شده این بنا توسط مهاراجه مادو سینگ ساخته شده و برای جشنهای شکار اردک مورد استفاده قرار میگرفته. ورود گردشگران به این کاخ ممنوعه و فقط از کنار آب میشه نمای خارجی کاخ رو دید و عکس گرفت.
جال محل
سپس بازدید از موزه جواهرات و بعد از اون هم بازدید از جانتار مانتار بود. جانتار مانتار مجموعه ای از ادوات هست که در کنار هم رصدخانه ای بسیار زیبا رو تشکیل میده و توسط مهاراجه ای به نام ساوی جی سینگ طراحی شده. در این رصدخانه از ۱۴ ابزار هندسی برای اندازه گیری زمان, پیش بینی کسوف و خسوف و .... استفاده میشه. ما حدود ساعت ۱ بعد از ظهر در این مکان بودیم و همه جا آفتابی و گرم بود و با اینکه محلی بسیار آموزنده و زیبا بود، بودن در اونجا برامون سخت شده بود و سریع حرکت کردیم و سومین ناهار تور رو که ساندویچ کوچک مک دونالد بود خوردیم و به سمت هتل رفتیم.
جانتار مانتار
زمانی که ما در هند بودیم نوروز بود و دمای هوا حدود 40 درجه سانتیگراد. ولی هر جایی که وارد میشدیم بسیار سرد و خنک بود به نحوی که وقتی وارد هتل میشدیم هواساز اتاق رو خاموش میکردیم و این سرد شدن و گرم شدن هوا باعث شد که من سرما بخورم در صورتی که همراه خودم هیچ داروی سرماخوردگی نبرده بودم. بیشتر احتمال میدادم مشکل گوارشی پیدا کنم تا سرما بخورم، جوری که گلو و گوشهام گرفته شده بود و صدام در نمیومد و مجبور شدم قرص سرما خوردگی از همسفرها بگیرم و این سرما خوردگی تا اومدن به ایران و بعد از اون به مدت یک هفته طول کشید. از این موضوع که بگذریم بعد از ظهر وقت آزاد بود که من به دلیل خوردن قرص خوابیدم و بعد از اون هم رفتم به محوطه هتل و چند تا عکس گرفتم.
روز هفتم: خوردن صبحانه و حرکت به سمت دهلی. چند نفر از همسفرها بازدید از معبد میمونها رو در نظر داشتند و بقیه رو مجاب کردند. این معبد در دامنه کوهی بلند قرار داره و یکی از معابد باشکوه ساخته شده در ماسه سنگ صورتیه و بیشتر شبیه قصره. این معبد دارای یک حوض آب هست که هندوها برای انجام غسل و پاک شدن داخل اون میرن. در این معبد مردم به میمونها خیلی احترام میگذارند و غذای خود رو متبرک میکنن. با پرداخت نفری ۴۰۰ روپیه به لیدر به این معبد رفتیم. یکی از افرادی که اونجا بود مقداری انگور و سیب به دست هر کسی که میخواست میداد و میمونها سراغ اون شخص میرفتند و مشغول خوردن میشدن و در این حین عکسها و فیلمها گرفته میشد. دامنه کوه بسیار زیبا بود و میمونهای زیادی در حال رفت و آمد بودن. بعد از پله ها رفتیم بالا و حوض آبی رو دیدیم که مردها در اون حوض خودشون رو میشستن و زنها هم در اتاق کناری منتظر بودن تا نوبتشون بشه. دیدن معبد و مراسم برام خیلی جالب بود. یک دختر و پسر خارجی برای بازدید اومده بودند که چند تا میمون ریخته بودند سر دختره و موهای بلندشو میکشیدند و دختره مرتب جیغ میزد و آقا پسر هم همچنان میخندید.
معبد میمونها
در بین راه به پیشنهاد لیدر به دیدن معبد هارشات ماتا رفتیم. هارشات ماتا در قرن ۸ میلادی ساخته شده و گفته شده که توسط محمود غزنوی ویران شده و حالا خیلی از ستونها و مجسمه ها در محوطه پراکنده هستند. محلیها معتقدند هارشات ماتا الهه شادیه که درخشش و روشنایی اون شهر رو فرا گرفته. به همین دلیل روستای اطراف معبد رو آبهنگری مینامند یعنی شهر روشنایی. به هنگام برگشت از جیپور ما از این معبد بازدید داشتیم که توریستهای مختلفی هم اومده بودند. ابتدا گردشگر زنگی رو به صدا درمیآورد و نزد شخصی که نشسته بود میرفت و او هم خالی برایش میگذاشت و پولی دریافت میکرد.
معبد هارشات ماتا
مکان دیگه ای که برای بازدید رفتیم چاه پله بود که دقیقا یادم نیست این بازدید در مسیر رفت بود یا برگشت. این چاه پله در فاصله ۹۵ کیلومتری جیپور قرار داره و برای ذخیره سازی آب در فصلهای خشک استفاده میشده. این چاه پله یکی از عمیقترین چاه پله های هنده و از اون برای آبرسانی به روستاهای اطراف استفاده میشده. این مجموعه ۳۵۰۰ پله تراشیده شده و متقارن داره که همزمان با ما تور دیگه ایرانی هم برای بازدید اومده بودند که این تور اختیاری بود و بابت اون هزینه پرداخت کردیم.
چاه پله
بعد از اینکه به دهلی رسیدیم لیدر، ما رو دوباره به آمبینس مال برد و گفت ساعت 9 شب همین مینی بوس با یک نفر دیگه میاد و شما رو میبره فرودگاه و از ما خداحافظی کرد. بنابراین ما کلی وقت داشتیم که بخواهیم خرید کنیم. ابتدا تو صف ایستادیم و من بهمراه هم اتاقیم و پدر و مادرش مرغ کنتاکی و سیب زمینی و نوشابه سفارش دادیم و بعد از خوردن ناهار رفتیم سراغ مغازه ها.
ناهار روز آخر
لیدر هندی ما
مرکز خرید آمبینس مال
من یک مقداری روپیه داشتم که میخواستم به اندازه اون، چیزی برای خرید پیدا کنم که در قسمت حراجیها یک لباس برای خودم خریدم. مقداری از زمان هم صرف چرخیدن و گشت زدن در مرکز خرید شد تا اینکه مینی بوس اومد و ما رو به فرودگاه رسوند. بعد، در صف ایستادن و دریافت کارت پرواز و تأخیر هواپیما و سوار شدن هواپیما و شام و کلی خستگی. جوری که بیشتر زمان رو بخاطر خستگی و قرصهایی که خورده بودم خوابیدم و ساعت حدود 5 صبح به تهران رسیدیم.
فرودگاه ایندیرا گاندی
نکات:
- در مورد هتلها در قسمت نقد و بررسی مطلب نوشته ام.
- به هنگام ورود به هتلها و اماکن تاریخی بازرسی بدنی میشدیم و کیفها هم از دستگاه رد میشدند.
- من در مورد غذا و نبودن نان در هند چیزهایی شنیده بودم بخاطر همین با خودم کنسرو و نان برده بودم که بیشتر برای شام استفاده میکردم و حتی اضافه هم آورده بودم. لازمه بگم که در هند هیچ مشکلی از بابت غذا نداشتم. شاید دلیلش این بوده که هتلها یا رستورانهایی که رفته بودیم برای ذائقه ما مناسب بوده. فقط روز آخر مرغ کنتاکی که از kfc گرفتیم تند بود.
- در دهلی به خاطر مسئله غیر اخلاقی که چند سال پیش اتفاق افتاده بود باید پرده همه ماشینها کنار زده بشه و اگر کسی قانون رو رعایت نکنه جریمه میشه. به خاطر همین زمانی رو که ما در دهلی داخل ماشین بودیم شاگرد راننده پرده ها رو جمع میکرد حتی اگر آفتاب بود.
- هر 3 شهر کثیف بودند ولی محوطه آثار باستانی تمیز بودند. با این حال من صحنه چندش آوری ندیدم.
- تقریبا هر روز برنامه خرید داشتیم. یا دیدن از مغازه های خیابانی و دستفروشها و یا مراکز خرید شیک و گرون
- همه جور آدمی دیدم هم ژنده پوشی که کنار خیابون خوابیده بود هم کارکنان و فروشندگان مؤدب و مسلط به زبان انگلیسی
- هزینه هایی که کردم 3/500/000 تومان بلیط هواپیما
- 220/000 تومان عوارض
- 550 دلار هزینه تور
- 150 دلار خریدهای شخصی، غذا و گشتهای انتخابی. در مجموع 13/000/000 تومان هزینه هند در نوروز
- دلارهامون رو یا خود لیدر تبدیل میکرد یا یک موتورسوار داخل مینی بوس میشد و تبدیل انجام میشد. کسانی هم که خیلی خرید میکردند در مراکز خرید دلارهاشون رو تبدیل به روپیه میکردند.
در پایان از اینکه به هند سفر کردم و از 3 شهر و آثار هنری و فرهنگی این کشور دیدن کردم بسیار خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که به من توفیق داد یک سفر دیگه رو به سلامت به پایان برسونم.
از اینکه سفرنامه ام رو مطالعه کردید سپاسگزارم و امیدوارم از این سفرنامه استفاده مفیدی کرده باشید.
نویسنده: زهرا طوسی
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد.