بخش اول: ایده سفر به عنوان یک علاقه مند به مدیتیشن ، کتابهای مختلفی در این زمینه خونده بودم و آموزشهایی رو به صورت آنلاین دیده بودم. گاهی که کلیپهای آموزشی مدیتیشن رو از هند میدیدم با خودم فکر میکردم چقدر خوب بود که من هم
و اما هند... از وقتی یادم میاد دلم میخواسته هند رو ببینم.اصلا اون زاهدان و چابهار و جزیره هرمز و بندرعباس رو رفتم که یه تجربه نزدیک به هند داشته باشم.برنامه ریزی اولیه اش برمیگرده به سال نودوهفت اما با اومدن کرونا و بعد از اون
مقدمه داستان شروع سفر ما به هندوستان یک داستان کاملا معمولی است. معمولی مثل داستان برخی دهه شصتی های این روزگار که از آب و گل درآمده اند و عاشق ماجراجویی و سفر هستند. بگذارید داستانم را از نقطه دقیق تری شروع کنم؛ از یک شب
هدف از نوشتن این سفرنامه ذکر جزئیات صرف سفر و نقاط تاریخی و تاریخچه مناطق گردشگری نیست بلکه هدف بیش از هرچیز درک روح و درون مایه ای از سفر به هند بوده و امیدوارم مورد نظر شما قرار بگیرد. در مورد جزییات سفر و
من خوش شانس بودم که سال ها از سفرهای خانوادگی و سفرهای انفرادی زیادی لذت بردم. هیچ چیز اما قابل مقایسه با تجربه سفر من در هند نیست. هرگز به اندازه تجربه سفرم به هندوستان الهام نگرفته ام و در عین حال اینقدر ذوق زده
قطعا بسیاری از دوستان بهتر از من به شرح سفر هند پرداخته اند و هدف من از نوشتن سفرنامه تنها به روز کردن اطلاعات جهت سفر به هندوستان پس از حدود دو سال اپیدمی کرونا است. سفر ما در هفتم مرداد ماه 1401و به مدت
مقدمه همه چیز از سال 79 شروع شد...من و يک سی دیِ فيلم هندی به اسم Kuch Kuch Hota Hai اونايی که فيلم رو به تماشا نشستن شايد مثل من کارشون به جور هندوستان کشيدن ختم شده و اونايی که فيلمو نديدن پيشنهاد ميکنم بخش کوچولويی از
این سفرنامه حاصل تجربیات و نظرات شخصی من در طول 27 روز سفرتنهایی بکپکری به پنج شهر هند( بمبئی- جودپور- جیپور- آگرا- واراناسی و دهلی) هستش. سفرنامه رو به هفت قسمت تقسیم کردم و هر قسمت رو به یک شهر اختصاص دادم. بخش اول و دوم سفرنامه
شکرشکن شوند همه طوطیان هندزین قند پارسی که به بنگاله میرودطی مکان ببین و زمان در سلوک شعرکاین طفل یک شبه ره صدساله میرود _____________________________________________________________________________ خستهی راه بودم و در خواب و بيدارى روى تخت دراز كشيدم كه صداى تَقتَقِ در چرتم را پراند؛ انگار کسی در
چندین سال است که ماههای پایانی سال با فکر و برنامه ریزی سفر گذشته است و فروردین هر سال با سفر. ماههای پایانی سال 98 اما متفاوت تر از هر سال است و رنگ بویی از سفر خارجی ندارد. قیمتِ دلار سر به فلک کشیده،
با سلام . این اولین سفرنامه ای هست که می نویسم و امیدوارم با نظرات ارزشمند شما ایرادات احتمالی ، در نوشتار آینده برطرف گردد . از دوران کودکی سغر داخلی و خارجی زیاد رفتم و کلأ خانواده اهل سفری دارم و معمولأ سفرها رو با
به نام خدا سفر ما با پرواز ماهان از فرودگاه امام خمینی شروع شد. پرواز ساعت 8:50 بود اما به خاطر اینکه تعداد زیادی از مسافران که یک گروه هندی بودند، خیلی دیر رسیدند، با دو ساعت تاخیر انجام شد. پرواز خوب و مهمانداران خیلی خوش
در خیابانهای زیبای جیپور چهار نفری داخل یک ریکشا نشسته بودیم. سه تا دختر روی صندلی پشت و تک پسر گروهمان به سختی کنار راننده نشسته بود. به خاطر جشن دیوالی شهر پر از گل و رنگ و نور بود. مثل جشن نوروز ما همه
خیلی ها در آرزوی دیدن اروپا و رفتن به پاریس و دیدن برج ایفل هستن اما من همیشه در آرزوی دیدن هند و تاج محل زیبا بودم. نمیدونم چرا اما مطمئن بودم که از هند خوشم خواهد اومد. با اینکه کلی چیزهای متفاوتی در موردش
هر ساله اوايل دي ماه زمان برنامه ريزي براي مسافرت نوروزي ما است و هميشه اولويت من براي سفرهاي نوروزي بعد از يك زمستان سرد در اردبيل اقامت در يك كشور گرمسير است. انتخابها هم محدود هستند تايلند و امارات متحده عربي كه قبلا سفر
سفری شاد و پر هیجان در هند سلام چند روزی بود که تصمیم گرفتیم از بین کشورها هند رو برای سفرمون انتخاب کنیم ( شهرهای دهلی ، آگرا و جیپور ) یا به عبارتی مثلث طلایی . آژانس مورد نظرمون رو بعد از کلی تحقیق برای رزرو
با سلام خدمت همه ی لست سکندی های عزیز بهتر است سفر نامه ام را از انجایی شروع کنم که در اواخر تابستان بود که اعلام کردند دیگه ارز 4200 تومانی برای خرید بلیط هواپیما داده نمیشود و از انجا که عاشق سفر بودم و فکر
هر بار که در جمع دوستانم میگویم قصد سفر به هند را دارم، همگی منصرفم میکنند. «نریها خیلی کثیفه، مریض میشی»، «اونجا شلوغه، برو جایی که آرامش داشته باشه»، «غذاهاشون تنده، گرسنه میمونه، تازه همهشون گیاه خوارن» و ... جملاتی از این قبیل را زیاد
سفرنامه هندوستان بازديد از سه شهر دهلي، آگرا و جيپور سرزمین پنجگانههای به یاد ماندنی مهراوه فردوسی خولیو کورتاسار[1]، در یکی از کتابهایش مینویسد که وقتی شهر «وین» را دیده بود آن را به نحوی که در واقع آنطور بود نمیدید، بلکه آنطور میدیدش که قبلا در تخیلاتش مجسم