سفری به خطه آذربایجان ( تبریز، دریاچه ارومیه، روستای کندوان، قلعه بابک )

4.6
از 13 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
این خطه از سرزمینمان فراموش نشدنی است! +تصاویر

1.JPG

تصویر 1 : باغ سیبی که در مسیر عینالی تبریز دیدم

.

2.JPG

تصویر 2 : تبریز، شهریور 91 –  " آلما " در زبان ترکی به معنای سیب و زیبایی است .

 

سفرنامه را با مطلعی از شعر شهریار، این گرانمایه تبریز و ایران زمین شروع می کنم :

ای صبا با تو چه گفتند
که خاموش شدی

چه شرابی به تو دادند
که مدهوش شدی

تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که
خاکستر و خاموش شدی

تو به صد نغمه ٬ زبان بودی و
دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و
خود گوش شدی

خلق را گرچه وفا نیست
ولیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و
فراموش شدی

3.jpg

تصویر 3 : یادی از استاد شهریار

تایماز آلما : زیبای سرافراز

زمانی، جمعی داشتیم جمع ... دوستانی که هر کدام از شهری بودند و در قالب گروه دوستانه ای که در شبکه اجتماعی فیس بوک شکل گرفته بود و نام " دشت " و " بیا بریم دشت" بر آن نهاده بودیم، هر از گاه گردهم آیی های در یکی از مناطق ایران می گذاشتیم و این بار نوبت به خطه آذربایجان رسیده بود .

میزبانمان در این گردهم آیی، امیر و نیلوفر بودند. زوج جوان و دوست داشتنی که ساکن تبریز بودند. امیر از آن آذری های نازنینی است که هم  لبخند شیرین مهربانش و هم لهجه آذری دوست داشتنیش و هم رفتار با حجب و حیایش، ما را به شعف می آورد .

یکی دیگر از دوستان جوان شرکت کننده در این برنامه هم " امیر" نام داشت و اهل "خوی" بود. جوانی آذری که علاوه بر همان خصایلی که برای " امیر" میزبانمان شمردم ولی روحیه شیطون و بذله گویش در طول هر سفر، دلمان را می برد و خنده بر لبانمان می کاشت . این امیر دومی ، اسم مستعار " تایماز آلما " را برخود نهاده بود و به همین علت ما هم " تایماز" صدایش می کردیم . تایماز نامی برای پسران است و معنی آن "خطاناپذیر" است و "آلما" نامی آذری برای دختران است و معنی آن "سیب جنگلی" است و کنایه از زیبایی دارد . امیر هم با انتخاب این اسم مستعار، هر دو خصلت را همزمان به خود داده بود : " زیبای خطاناپذیر " و یا " زیبای سرافراز "

این دو " امیر" را مثال زدم تا هم از جو صمیمی و خودمانی گروه یادی کرده باشم و هم خاطره مثبتی را که از دوستان  آذری عزیز در ذهن ما شکل گرفته بود، بیان کنم.  

در این سفر، حدود بیست سی نفری می شدیم که از شهرهای مختلفی مانند رشت و اصفهان و مشهد و اهواز و کرج و تهران و تبریز و خوی دور هم جمع شده بودیم تا در یک برنامه سه چهار روزه ، قسمت هایی از خطه آذربایجان را بگردیم و ببینیم . بجز تبریز بنا بود از دریاچه ارومیه و روستای کندوان هم بازدید داشته باشیم و بعد از آن به کلیبر برویم و با صعود به ارتفاعات آن ناحیه، از قلعه تاریخی بابک دیدار کنیم که بر فراز کوهی قرار داشت.

4.JPG

تصویر 4 : تصویری از قلعه بابک بر فراز کوهی در نزدیکی شهر کلیبر در شمال استان آذربایجان شرقی  

امیر و نیلوفر

قبل از سفر ما، واقعه زلزله اهر و ورزقان در مرداد ماه، باعث خسارات جانی و مالی فراوانی در این مناطق شده بود . گروه دوستانه ما در فیس بوک تصمیم گرفت در حد توان خود کمک های مالی و جنسی برای بازماندگان و آوارگان این حادثه جمع آوری کند. مبالغ و اجناس جمع آوری شده را در اختیار نیلوفر و امیر گذاشتیم تا هماهنگی لازم برای توزیع آنها را در روستاهای خسارت دیده منطقه انجام دهند . این قبیل مسئولیت ها غالبا چندان راحت به انجام نمی رسد ولی دوستان ما، با عشق و علاقه در این کمک رسانی پیش قدم شدند . حالا این بار در این سفر هم، وظیفه هماهنگی های لازم برای تهیه اتوبوس و طراحی برنامه برعهده امیر و نیلوفر بود و البته، علی،  ادمین عزیز گروهمان نیز که سرپرستی این برنامه را هم در دست داشت ، کمک حال این دوستان بود .

من که از اصفهان با اتوبوس به تبریز آمده بودم، صبح زود به این شهر رسیدم . علی هم که به صورت خانوادگی به این سفر آمده بود ، صبح هنگام به تبریز رسیده بود . شروع رسمی برنامه در بعد از ظهر همان روز در پارک شاه گلی تبریز بود، یعنی دوستانی که از شهرهای مختلف می آمدند، عصر هنگام در پارک شاه گلی ( اِل گلی ) جمع می شدند و شب را هم بنا داشتیم در همان پارک، کمپ بزنیم .

امیر و نیلوفر از من و خانواده علی دعوت کردند که برای صبحانه به خانه شان برویم . این شد که صبحانه را مهمان این زوج مهربان بودیم .

بعد از صبحانه تا عصر هنگام که وعده دیدار در پارک ائل گلی بود فرصت داشتم که گشتی در تبریز بزنم. به این منظور نزدیک ترین منطقه گردشگری تبریز را که نسبت به موقعیت خانه دوستمان قرار داشت، انتخاب کردم. انتخاب من تپه عینالی در حومه شمالی شهر بود . این شد که پیاده و قدم زنان در خیابان های حومه تبریز به سمت تپه عینالی که در چشم اندازی نه چندان نزدیک قرار داشت، به راه افتادم.  

تصاویری از حومه تبریز که در حین پیاده روی به سمت تپه عینالی ثبت کردم

5.JPG

تصویر 5

.

6.JPG

تصویر 6

تفرجگاه عینالی ( عون بن علی )

عینالی به کوه کم ارتفاعی در حومه شمالی شهر تبریز گفته می شود که بر فراز آن، آرامگاه دو تن از پسران امام علی به نام عون و زید قرار دارد ، به همین جهت به این کوه، عون بن علی هم می گویند.

جاده آسفالته ای در یک مسیر پیچ و خم دار تا بالای این ارتفاع 1800 متری کشیده شده است . چند مسیر پاکوب میانبر هم برای پیاده روی و کوه پیمایی وجود دارد.

دامنه های ارتفاعات عینالی را به صورت مصنوعی در سطح وسیعی جنگل کاری کرده اند. علاوه بر این به تازگی دریاچه مصنوعی بزرگی نیز در نزدیکی قله، احداث کرده اند. تله کابین نیز یکی از مجموعه امکانات رفاهی  تفرجگاه عینالی در تبریز است.

7.jpg

تصویر 7 : استخر و مزرعه پرورش شتر مرغ در ابتدای جاده ای که به بالای ارتفاع عینالی می رود

 

8.jpg

تصویر 8 : چشم انداز شهر تبریز .

 

9.jpgتصویر 9 : چشم انداز دامنه های کوه عینالی تبریز

.

10.JPG

تصویر 10 : نمادهای زیبای شهری، در مسیر عینالی

.

11.JPG

تصویر 11 : در مسیر ارتفاعات عینالی

.

12.JPG

تصویر 12 : یادمان شهدای گمنام بر فراز ارتفاعات عینالی تبریز – سبک معماری این بنا الهام گرفته از معماری آذری است .

تصاویری از بقعه و آرامگاه امامزادگان، عون بن علی و زید بن علی بر فراز ارتفاعات عینالی تبریز

13.JPG

تصویر 13

.

14.JPG

تصویر 14

.

15.JPG

تصویر 15

.

16.JPG

تصویر 16

مشغول پیاده روی در مسیر عینالی بودم که دو سه نفر دیگر از دوستان که تازه به تبریز رسیده بودند با من تماس گرفتند و بنا شد آنها هم به عینالی بیایند تا متعاقبا در بعد از ظهر به پارک اِل گلی برویم. دو نفر از این دوستان از مشهد آمده بودند و دوست دیگری از هشتگرد کرج آمده بود.

بعد از ساعتی گشت و گذار بر فراز عینالی، مسیر بازگشت به پایین کوه را از یک مسیر پاکوب در پیش گرفتیم.

17.jpg

تصویر 17

.

18.jpg

تصویر 18

.

19.jpg

تصویر 19

.

20.JPG

تصویر 20 : تندیس کوهنورد در میدان ورودی عینالی . البته ظاهرا در حال حاضر در این محل، تندیس بزرگی از عظیم قیچی ساز، کوهنورد شاخص کشورمان نصب شده است

 

شاه گلی یا ائل گلی ( El Goli )

به اتفاق دوستان به پارک ائل گلی تبریز می رویم.

21.JPG

تصویر 21 : در پارک شاهگلی ( ائل گلی )

اِل گلی، یک دریاچه بزرگ پنج و نیم هکتاری در قسمت شرقی شهر تبریز است که قدمتی ششصد هفتصد ساله دارد و قبلا برای آبیاری باغات و مزارع پیرامون شهر از آن استفاده می شده است. قبلا به این مکان، شاه گلی می گفته اند که بعد از انقلاب به اِل گلی ( دریاچه مردم ) تغییر نام داده است. البته هنوز در بین اهالی تبریز به شاهگلی معروف است.  

در میان این دریاچه، یک عمارت کلاه فرنگی زیبا به صورت هشت ضلعی و در دو طبقه احداث کرده‌اند که در حال حاضر به عنوان رستوران و تالار پذیرایی، مورد استفاده است .

مسیرهای پیاده روی دور دریاچه و گلکاری های زیبای فضای سبز پیرامون این دریاچه، زیبایی ویژه ای به این محیط داده است. علاوه بر آن، در تپه های جنگل کاری شده پیرامون دریاچه، آبشار مصنوعی به صورت مسیرهای پلکانی احداث کرده اند. نمای دریاچه و عمارت کلاه فرنگی آن، از بالای تپه ها و یا از پیرامون دریاچه، تماشایی است .

تصاویری از شاهگلی تبریز

22.jpg

تصویر 22

.

23.JPG

تصویر 23

.

24.JPG

تصویر 24

.

25.jpg

تصویر 25

.

26.JPG

تصویر 26

.

27.jpg

تصویر 27

اندک اندک جمع یاران می رسند

عصر هنگام شده بود و دوستان ، یکی یکی می رسیدند . بعضی به اتفاق خانواده و برخی به صورت منفرد و یا مجردی در این برنامه شرکت کرده اند.

تا جمع شدن کامل دوستان.، فرصت داریم تا در محوطه وسیع اِل گلی ، گشت و گذاری داشته باشیم .

مسجدی با یک سبک زیبا در این پارک ساخته اند که گنبد کوچک آن طرحی شبیه کلاه صوفیان دارد. همچنین آلاچیق و تندیس هایی زیبای نصب شده در پارک، جذابیت فضا را بیشتر کرده است.

تصاویری از اِلِمان ها و امکانات پارک شاهگلی تبریز

28.JPG

تصویر 28

.

29.jpg

تصویر 29

.

30.JPG

تصویر 30

.

31.JPG

تصویر 31

.

32.JPG

تصویر 32

.

33.JPG

تصویر 33

.

34.JPG

تصویر 34

.

35.JPG

تصویر 35

بعد از آنکه همه دوستان رسیدند، قسمتی از فضای پارک را انتخاب کرده و چادرهای کوهنوردیمان را برپا می کنیم. کمپ کوچولوی خوشگلی می شود.

حالا دیگر شب شده است. فضای پارک ائل گلی، در شب هم زیباست .

36.JPG

تصویر 36

 شاممان را همانند ناهار، قبلا در کوله هایمان آورده ایم. سفره ای پهن می کنیم و در یک فضای صمیمی بصورت دسته جمعی، شام می خوریم. در این غذا خوردن های دسته جمعی، معمولا همه به هم تعارف می کنند و چند لقمه ای در غذای یکدیگر شریک می شوند.

شب در محیط کمپ، فرصت مناسبی برای دور هم نشستن و صحبت از هر دری است. یکی از دوستان شرکت کننده که البته با ماشین سافاری خودش از بابل به اینجا آمده، عکاس و مستندساز است. فرصت مناسبی است که عکس های حرفه ای او را که در لپ‌تاپ خود ذخیره کرده به تماشا بنشینیم. تخصص عکاسی او از زیبایی های طبیعت است.  

از خاطرات این شب به یاد ماندی، یکی دیگر آن که، صبح هنگام بعد از خروج از چادرم متوجه شدم که یک لنگه از چکمه های کوهنوردیم، گم شده است . بعد از مدتی کاشف بعمل آمد که شب هنگام، سگ ولگردی لنگه کفش را به دهان گرفته و با خود برده است . یکی دو ساعتی طول کشید تا با کمک رفتگر پارک، لنگه کفش خود را در جایی دوردست در پارک پیدا کنیم . باز بخیر گذشته بود. از آن به بعد دیگر فراموش نکردم که شب ها، کفش ها را باید به داخل چادر آورد چون سگ ها عموما به علت بو و یا جنس چرمی کفش از آن خوششان می آید و آن را با خود می برند .  

37.JPG

تصویر 37 : کمپ ما در پارک شاهگلی – صبح شده و موقع جمع کردن چادرهاست.

به سوی دریاچه ارومیه

صبح هنگام، بعد از خوردن صبحانه و جمع کردن چادرها، سوار یک دستگاه اتوبوسی شدیم که بوسیله میزبانان و سرپرست برنامه تدارک دیده شده و قرار است در دو روزه آینده در اختیار ما باشد .

راهی دریاچه ارومیه می شویم و بعد از یکی دو ساعتی به جایی در میانه دریاچه ارومیه می رسیم که محل جاده میان گذر در این دریاچه است، جاده و پلی که قسمت شرقی و غربی دریاچه ارومیه را به هم متصل می کند .

38.JPG

تصویر  38 : جاده و پل میان گذر دریاچه ارومیه

.

39.JPG

تصویر 39

چند سالی است که پدیده خشکسالی، همراه با سوء مدیریت منابع آبی دست بدست هم داده و منجر به خشک شدن و یا کم آبی قسمت های وسیعی از سطح دریاچه ارومیه شده است . مناظری که از اسکله های مخروبه و کشتی و قایق های مانده در خشکی می دیدیم، گواه این وضعیت اسفناک زیست محیطی بود. اینها مناظری است که به علت کاهش و پسرفت آب دریاچه ایجاد شده است.  

40.JPG

تصویر 40

.

41.jpg

تصویر 41

.

42.JPG

تصویر 42

.

43.JPG

تصویر 43

از اتوبوس پیاده می شویم تا ساعتی را در کنار سواحل سفید و نمکی دریاچه به گشت و گذار بپردازیم. مناظر پیش رویمان هم زیباست و هم تاسف انگیز . لایه های نمک همه جا دیده می شود و  دریاچه تا فواصل زیادی از ساحل، هنوز کاملا کم عمق است، هرچند که به علت خشن بودن بستر نمکی دریاچه ، قدم گذاردن و پیمایش در آن مشکل است و پاهایمان را اذیت می کند .

44.JPG

تصویر 44 : لایه های نمک در بستر خشکیده دریاچه ارومیه . و متاسفانه زباله ها، اینجا هم چهره طبیعت را خراب کرده.

.

45.jpg

تصویر 45 : بستر نمکی و خشن دریاچه ارومیه

.

46.JPG

تصویر 46 : سواحل نمکی دریاچه ارومیه

.

47.JPG

تصویر 47

.

48.JPG

تصویر 48

.

49.JPG

تصویر 49

.

50.JPG

تصویر 50 : دریاچه ارومیه علیرغم کم آبی و خشکسالی ها، همچنان زیباست. باید این دریاچه را از عوارض سوء مدیریت منابع آبی نجات داد. سدهای متعددی که در مسیر رودهای تغذیه کننده این دریاچه زده شده، یکی از علل اصلی کم آبی و خشکی دریاچه می باشد.  

 روستای صخره ای کندوان

مقصد بعدی ما روستای معروف کندوان است . همان جایی که در دل صخره هایی شبیه کله قند، حفراتی را به عنوان خانه، حفر کرده اند و در آن زندگی می کنند.

کندوان در 50 کیلومتری جنوب تبریز و در دامنه های غربی کوه سهند قرار دارد .

51.JPG

تصویر 51 : موقعیت روستای کندوان نسبت به تبریز و کوه سهند و دریاچه ارومیه

برای صرف ناهار، جایی قبل از روستای کندوان توقف می کنیم. زیرانداز بزرگی پهن می کنیم و ناهارمان را که قبلا در کوله هایمان آورده ایم به صورت دسته جمعی می خوریم. یکی از لذت های سفرهای کمپی، همین غذای دسته جمعی آن است. چون فضا صمیمی است، غذا هر چقدر هم ساده باشد، لذت بخش است.

اگر بخواهم شکل و شمایل کلی روستای کندوان را شرح بدهم باید بگویم مجموعه ای از برآمدگی هایی شبیه کله قند که در شیب یک کوه قرار گرفته اند. در داخل این برامدگی های کله قندی ، حفراتی کنده اند که به عنوان محل سکونت، مورد استفاده اهالی روستا قرار گرفته است .

52.JPG

تصویر 52  : روستای کندوان در دل این کله قندی ها شکل گرفته است

.

53.JPG

تصویر 53 : نمایی دیگر از روستای کندوان و هتل لاله که در دل کوه کنده شده است .

.

54.jpg

تصویر 54 : خانه هایی به شکل لانه زنبور ( کندو ) در کله قندی ها

در سال های اخیر در پایین دست برآمدگی های کله قندی روستای کندوان، خانه های تازه سازی هم ساخته اند. رودی هم در پایین دست روستا جاری است.

55.jpg

تصویر 55 : تصویری کلی از روستای کندوان، شامل کله قندی ها، خانه های نوساز، خیابان و طبیعت سبز حاشیه رودی که در پایین دست جاری است.

.

56.jpg

تصویر 56

.

57.jpg

تصویر 57

.

58.JPG

تصویر 58

ظاهرا این عوارض زمین شناختی که شبیه کله قند می مانند، براثر رسوب خاکسترهای آتشفشانی کوه سهند شکل گرفته اند . به نظر می رسد که حفاری در این کله قندی ها به علت تخلل و بافت نسبتا سست آنها چندان مشکل نباشد و شاید همین موضوع باعث ایجاد حفرات متعدد برای شکل گیری این روستا بوده است، روستایی که گفته می شود چند هزار سال قدمت دارد و با این حال، تا کنون مسکونی باقی مانده است. شبیه همین عوارض کله قندی در منطقه کاپادوکیای ترکیه نیز وجود دارد ولی در آنجا کسی سکونت ندارد.           

59.jpg

تصویر 59 : بافت سست کله قندی های روستای کندوان

دو سه ساعتی را به گشت و گذار در این روستا و پیرامون آن گذراندیم . به علت استقبال گردشگران، تعداد زیادی از خانه های صخره ای را به نمایش و فروش محصولات صنایع دستی و محصولات غذایی منطقه مانند عسل و گردو و لواشک و گیاهان دارویی اختصاص داده اند .

علاوه بر خانه های حفر شده در کله قندی ها، تعدادی از خانه ها هم در شیب مسطح کوه کنده شده اند .

عکس های پیش رو حاصل گشت و گذارم در این روستای صخره ای زیبا می باشد .

60.jpg

تصویر 60

.

61.JPG

تصویر 61

.

62.JPG

تصویر 62

.

63.jpg

تصویر 63

.

64.JPG

تصویر 64

.

65.JPG

تصویر 65

.

66.JPG

تصویر 66

.

67.JPG

تصویر 67

.

68.jpg

تصویر 68

.

69.JPG

تصویر 69

.

70.jpg

تصویر 70

.

71.JPG

تصویر 71

.

72.JPG

تصویر 72

.

73.JPG

تصویر 73

.

74.JPG

تصویر 74

.

75.JPG

تصویر 75

.

76.JPG

تصویر 76

.

77.jpg

تصویر 77

به سوی اهر و کلیبر  

بعد از دیدار از روستای صخره ای کندوان، عازم شهر کلیبر شدیم. شهرکی که قلعه بابک بر فراز ارتفاعاتی در سیزده کیلومتری غرب آن قرار دارد و قصد ما دیدار از این قلعه تاریخی بود.

کلیبر در فاصله 190 کیلومتری شمال تبریز قرار دارد. از روستای کندوان تا تبریز نیز حدود 55 کیلومتر مسافت است. بنابر این ما باید حدود 250 کیلومتر می راندیم تا به شهرک کلیبر برسیم. مسیری که قسمت های زیادی از آن بویژه در نزدیکی کلیبر، کوهستانی و پر پیچ و خم و کم عرض است و احتیاط لازمی می طلبید. بدین ترتیب بود که بعد از چند ساعت، اتوبوس ما حوالی ساعت ده شب به شهر کلیبر رسید. به علت تاریکی شب، دیدن مناظر سرسبز و کوهستانی این قسمت از خطه آذربایجان را از دست داده بودیم. ولی خوشبختانه قبل از آن و در روشنایی روز، مناظر زیبای کوه های رنگی را که در حد فاصل شهرهای تبریز و اهر قرار دارند، دیده بودیم و همانجا از داخل اتوبوس، از آنها عکس گرفته بودیم.

78.jpg

تصویر 78 : کوه های رنگی  در حد فاصل تبریز و اهر

79.JPG

تصویر 79

قبل از رسیدن به کلیبر، توقف کوتاهی هم در شهر اهر داشتیم. در میدان این شهر، چادرهایی برپا کرده بودند و خانواده هایی که خانه هایشان را در زلزله ماه قبل از دست داده بودند، در این چادرها اسکان داشتند.

80.JPG

تصویر 80 : چادرهایی در وسط میدان اصلی شهر اهر برای اسکان زلزله زدگان ( زلزله مرداد 91 در منطقه اهر و ورزقان )

اواخر شب به شهر کلیبر رسیدیم. به دنبال محلی برای اسکان بودیم و سرانجام در یک فضای باز، کمپ خود را برپا کردیم. شام مختصری خوردم و به داخل چادرم رفته و داخل کیسه خواب خزیدیم.

صبح زود فردا که از چادر بیرون آمدم با این منظره زیبا روبرو شدم :

81.JPG

تصویر 81 : کمپ ما در شهر کلیبر

.

82.JPG

تصویر 82 : و باز هم یک صبحانه دسته جمعی و لذت بخش

زودتر از بقیه، چادر خود را جمع کردم و در فرصتی که بقیه دوستان مشغول جمع کردن چادرهایشان بودم، گشتی در پیرامون این منطقه زیبا زدم و تصاویری از چشم انداز زیبای شهر کلیبر گرفتم.

83.jpg

تصویر 83 : چشم انداز شهر کلیبر

قلعه بابک

سوار اتوبوس شدیم و به سمت ارتفاعاتی که قلعه بابک بر فراز آن قرار دارد به راه افتادیم. مناظر پیرامونمان سرسبز و فوق العاده زیبا بود.

84.JPG

تصویر 84 : طبیعت سرسبز اطراف کلیبر ( شهریور ماه )

حدود 13 کیلومتر بعد، توقف کردیم. اینجا مبدا صعود برای رسیدن به قلعه بابک از مسیر دره جنگلی آن بود. برای صعود به ارتفاعات قلعه بابک دو مسیر وجود دارد . یک مسیر از میان یک دره جنگلی زیبا میگذرد و مسیر دیگری هم وجود دارد که از میان دشت و از جاده و مسیر پاکوب تا قله می رسد. ما برای استفاده هرچه بیشتر از زیبایی منطقه ، مسیر دره جنگلی را انتخاب کرده بودیم که هرچند مسیر مشکل تری بود ولی نمی توانستیم از وسوسه زیبایی های آن بگذریم .

85.jpg

تصویر 85 : اتاقک هایی در ابتدای مسیر صعود به قلعه بابک

.

86.jpg

تصویر 86 : اطلاعاتی در باره قلعه بابک در تابلو راهنمایی که در ابتدای مسیر قرار داشت . قلعه ای تاریخی که قبل از اسلام ساخته شده و بعد از اسلام ، پناهگاه دفاعی بابک خرمدین در برابر تجاوز عباسیان به این منطقه بوده است .

.

87.jpg

تصویر 87 : استراحتگاهی زیبا در ابتدای مسیر صعود از دره جنگلی

.

88.jpg

تصویر 88 : در ابتدای صعود از مسیر دره جنگلی

پیمایشی در بهشت

پیمایش خود را از مسیر دره جنگلی شروع کردیم. ساعاتی قبل، در این منطقه باران آمده بود و همزمان با صعود ما ، مه رقیق و زیبایی ، جنگل را در بر گرفته بود . در میان دره ، آب جویبار از روی سنگ های سفید و صیقلی به پایین سرازیر می شد و در قسمت هایی از مسیر خود آبشارهایی کوچک و زیبا تشکیل می داد. اینجا یک مسیر بهشتی بود و بدون اغراق حس قدم زدن در یک بهشت را داشتم.

صخره و سنگ ها، صاف و صیقلی بودند و بر اثر جریان آب و وجود خزه و گلسنگ، لغزنده  شده بودند و باید با احتیاط از آن ها می گذشتیم. ولی از نظر ما هرچه سختی های این مسیر بیشتر می شد لذت آن هم دو چندان می گشت. عکس های پیش رو تا حدودی گویای زیبایی های این مسیر بهشتی است .

تصاویری از مسیر دره جنگلی برای صعود به قلعه بابک

89.JPG

تصویر 89

.

90.JPG

تصویر 90

.

91.JPG

تصویر 91

.

92.JPG

تصویر 92

.

93.JPG

تصویر 93

.

94.JPG

تصویر 94

.

95.JPG

تصویر 95

.

96.JPG

تصویر 96

.

97.JPG

تصویر 97

.

98.JPG

تصویر 98 : به یاد دوست فقیدمان، دوستی که بعدها در طی یک حادثه تصادف جان باخت. روحش شاد و قرین رحمت باد

.

99.JPG

تصویر 99

.

100.JPG

تصویر 100

.

101.JPG

تصویر 101

.

102.jpg

تصویر 102

.

103.JPG

تصویر 103

.

104.jpg

تصویر 104

.

105.JPG

تصویر 105

.

106.jpg

تصویر 106

.

107.JPG

تصویر 107

همانطور که ارتفاع می گرفتیم و از مسیرهای پرشیب بالا می آمدیم، به تدریج از فضای جنگلی خارج شدیم و چشم انداز اطرافمان وسعت گرفت. حالا به تدریج، مسیر سنگ چینی در دل کوه در برابرمان قرار می گرفت که در انتهای آن و بر فراز قله، دور نمایی از دیواره های سنگی قلعه بابک را می توانستیم مشاهده کنیم. 

108.JPG

تصویر 108 : اکنون می توانستیم چشم انداز جنگل و دره ای را که از آن صعود کرده بودیم مشاهده کنیم

.

109.JPG

تصویر 109 : پیش به سوی قله

.

110.JPG

تصویر 110

.

111.JPG

تصویر 111 : عبور عرضی از شیب کوه

.

112.jpg

تصویر 112 : صخره های خزه بسته

.

113.JPG

تصویر 113 :  ابر بر فراز دره

.

114.JPG

تصویر 114

.

115.JPG

تصویر 115 : کوچولوی زیبا 

.

116.JPG

تصویر 116 :قسمتی از دیواره قلعه را از دور می دیدیم

.

117.JPG

تصویر 117 : اکنون به مسیری تماما سنگفرش شده رسیدیم

.

118.JPG

تصویر 118 : چشم اندازی از فراز ارتفاعات 

.

119.JPG

تصویر 119 : قلعه بابک بر فراز این دیواره عمودی قرار داشت

.

120.JPG

تصویر 120 : مسیر سنگفرش برای رسیدن به بالای دیواره

.

121.JPG

تصویر 121 : بچه های شجاع گروه ما – البته، تنهایشان نمی گذاریم

.

122.JPG

تصویر 122 : سرانجام به بالای قله می رسیم ، جایی که قلعه بزرگ تاریخی به نام قلعه بابک بر فراز آن قرار دارد

بعد از رسیدن به قله،  ساعتی را بر فراز این قله 2500 متری به گشت و گذار در قسمت های مختلف قلعه بابک طی می کنیم و دوربین و گوشی ها را از عکس های یادگاری سیراب می کنیم .

.

123.JPG

تصویر 123

.

124.JPG

تصویر 124

.

125.JPG

تصویر 125

.

126.JPG

تصویر 126 : چشم انداز دیواره ای که به مدد پله های سنگی ، از آن صعود کرده بودیم

.

127.JPG

تصویر 127

.

128.JPG

تصویر 128 : چشم انداز طبیعت پیرامون از فراز قله قلعه بابک

اکنون نوبت بازگشت از قله بود . این بار برای بازگشت، مسیر دشت را انتخاب می کنیم. در این مسیر و مقداری پایین تر از قله، کافه ای است و سرویس بهداشتی دارد .

129.JPG

تصویر 129 : مسیرهای صعود و فرود به قله بابک

.

130.jpg

تصویر 130 : مسیر برگشت از قلعه بابک

در طی مسیر بازگشت، به چادری از عشایر می رسیم . فرصت را برای ثبت تصاویری از این خانواده عشایری از دست نمی دهم .

131.JPG

تصویر 131

.

132.JPG

تصویر 132

.

133.jpg

تصویر 133

.

134.JPG

تصویر 134

.

135.JPG

تصویر 135

در انتهای مسیر به یک کمپ گردشگری می رسیم . مقداری جلوتر، اتوبوس خودمان برای سوار کردن ما توقف کرده است .

136.JPG

تصویر 136

.

137.JPG

تصویر 137

با آنکه در طی امروز، پیمایشی طولانی و نسبتا سنگین را برای صعود و فرود به قلعه بابک داشته ایم ولی سرشار از انرژی فراوانی که لذت دیدار از این طبیعت زیبا و بهشتی نصیبمان کرده، سوار بر اتوبوس شده و راهی تبریز می شویم تا شب سوم سفر خود را دوباره در پارک شاهگلی تبریز کمپ بزنیم.

 

گردشی در تبریز در آخرین روز سفر

روز چهارم  سفر را که آخرین روز این گردهم آیی دوستانه است به بازدید از برخی نقاط گردشگری و تاریخی تبریز اختصاص می دهیم. حاصل این روز بازدیدی از پارک مینیاتوری، موزه آذربایجان، پارک خاقانی ، مسجد کبود و بازار صنایع دستی است .

برای تبریز گردی امروزمان از اتوبوس های گردشگری استفاده می کنیم، اتوبوس هایی که از طرف شهرداری تبریز تدارک دیده شده تا گردشگران را به رایگان به دیدن نقاط گردشگری شهر ببرد. مبدا این اتوبوس ها از پارک شاه گلی است.

 

پارک مینیاتوری تبریز

ابتدا به دیدار بوستان مینیاتوری می رویم. در فضای باز این پارک، ماکت بزرگی از برخی از نقاط گردشگری تبریز و اذربایجان، در معرض دید تماشاگران قرار گرفته است . تابلوهایی نیز، اطلاعات مرتبط با هر نقطه گردشگری را نشان می دهد .

138.JPG

تصویر 138 : ماکت پارک اِل گلی

139.JPG

تصویر 139

.

140.JPG

تصویر 140 : ماکت برج خلعت پوشان

141.JPG

تصویر 141

.

142.JPG

تصویر 142 : ماکت بنای یادبود مقبره الشعرا

143.JPG

تصویر 143

.

144.JPG

تصویر 144 : ماکت کاخ شهرداری تبریز

بعد از پارک مینیاتوری، به دیدار خانه مشروطه تبریز می رویم ولی فقط موفق به دیدار از سردر این خانه و  حیاط آن می شویم . به یاد ندارم چرا نتوانستیم از بخش های داخلی این خانه بازدید کنیم.

145.JPG

تصویر 145

146.JPG

تصویر 146 : عمارت خانه مشروطه تبریز

بعد از آن به محدوده ای از بافت قدیم تبریز در نزدیکی میدان ساعت این شهر رفتیم . موزه آذربایجان و مسجد کبود تبریز در این بخش قرار دارند . پارک کوچکی به نام خاقانی در میان این دو قرار گرفته است.

 

موزه آذربایجان

موزه آذربایجان به عنوان دومین موزه باستان شناسی کشور، بعد از موزه ملی ایران، تلقی می شود. در این موزه، هم آثار باستانی و هم آثار هنری به نمایش گذاشته شده اند . تعدادی از آثار نفیس باستانی این موزه مربوط به حدود چهار تا پنج هزار سال قبل هستند .

147.JPG

تصویر 147 : شیی سنگی تزیینی مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد

.

148.JPG

تصویر 148 : شیئ سنگی تزیینی با نقش مار مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد – کشف شده در جیرفت کرمان

.

149.JPG

تصویر 149 : تزیینات سنگی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد

.

150.JPG

تصویر 150 : گردنبند طلایی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد

.

151.JPG

تصویر 151 : النگو طلایی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد

 

تعدادی از اشیاء موزه هم مربوط به دوران متاخر است .

152.JPG

تصویر 152 : قفل با دستگاه رمز افقی مربوط به قرن 19 میلادی

.

153.JPG

تصویر 153 : انواع کلید فولادی مربوط به قرن 18 و 19 میلادی

.

154.JPG

تصویر 154 : قفل با دستگاه فنر مارپیچ مربوط به قرن 19 و 20 میلادی

.

155.JPG

تصویر 155 : خنجر فولادی و مرصع طلاکوب با دسته استخوانی، مربوط به دوره قاجار

 

بخشی از موزه آذربایجان به آثار هنری اختصاص داده شده است .

156.JPG

تصویر 156 : سنگ بسم الله با وزن حدود سه تن، ساخته شده در شهر قاهره در 160 سال قبل، بوسیله محمد علی قوچانی

157.JPG

تصویر 157 : اطلاعات مربوط به سنگ بسم الله

 

در بخشی از موزه آذربایجان، تندیس های فلزی ساخته شده بوسیله آقای احد حسینی، هنرمند مجسمه ساز تبریزی به نمایش درامده است .

158.JPG

تصویر 158

.

159.JPG

تصویر 159

.

160.JPG

تصویر 160

در حیاط موزه آذربایجان، برخی پیکره های سنگی تاریخی را در معرض نمایش قرار داده اند .

161.JPG

تصویر 161 : قوچ سنگی سنگ مزار، مربوط به قرن هفتم الی یازدهم هجری

مسجد کبود یا مسجد آبی تبریز

از موزه که بیرون می آییم به دیدار مسجد کبود می رویم که تنها چند قدم با موزه فاصله دارد .

مسجد کبود تبریز، بر طبق کتیبهٔ سردر آن، در سال ۸۴۵ هجری شمسی و در زمان سلطان جهانشاه، مقتدرترین حکمران سلسلهٔ قراقویونلو و به دستور دختر او، صالحه خانم بنا شده‌است. در زلزله سال ۱۱۵۸ شمسی، آسیب فراوانی به این مسجد وارد آمد و گنبدهای مسجد فرو ریخت. بنابراین، بخشی از آنچه در حال حاضر از این مسجد می بینیم، حاصل بازسازی های دوران اخیر است. در قسمتی از مسجد، آرامگاه جهانشاه و همسرش قرار دارد.

162.jpg

تصویر 162 : آنچه از مسجد کبود تبریز بعد از زلزله 240 سال قبل، باقی مانده بود

تصاویری از مسجد کبود تبریز

163.JPG

تصویر 163

.

164.JPG

تصویر 164

.

165.JPG

تصویر 165

.

166.JPG

تصویر 166

از مسجد که بیرون می آییم به بازاری از صنایع دستی تبریز می رویم که در جنب مسجد برپا کرده اند .

167.JPG

تصویر 167

.

168.JPG

تصویر 168

.

169.JPG

تصویر 169

پارک خاقانی تبریز و سرگذشت آن

نزدیک ظهر بود و بعد از این دیدارها، به مقداری استراحت نیاز داشتیم . به پارک کوچکی که مابین مسجد کبود و موزه آذربایجان است رفتیم . تندیس بزرگی از شاعر بزرگ، خاقانی، در این پارک نصب کرده اند و به همین علت اینجا به نام پارک خاقانی معروف است .

170.JPG

تصویر 170 : تندیس خاقانی در پارک خاقانی تبریز

داستان این پارک و این بخش از بافت قدیم تبریز هم شنیدنی است .

در گذشته در مجاورت مسجد کبود، باغ و خانقاهی وجود داشت که محل عبادت فقها و زهاد صوفیه و مشایخ بود. در اثر زلزله سال ۱۱۹۳ قمری، این قسمت نابود شده و به گورستان ویرانی تبدیل شد. تعدادی از کشته‌شدگان زلزلهٔ تبریز را در این محوطه به خاک سپردند، تا این که در سال ۱۳۰۸ خورشیدی، این گورستان به صورت باغ و گردشگاه عمومی شهری درآمد. مردم تبریز در آن زمان، به خاطر وجود استخوان مردگان زلزله در باغ، نام این باغ را «سوموکلی باغ» به معنی «باغ استخوان‌ها» نهادند.

در سال ۱۳۳۶ خورشیدی در همین مکان، دبستان جهانشاه و موزهٔ آذربایجان احداث گردید. در سال ۱۳۸۰ ، محوطهٔ مدرسه به پارک و بوستان خاقانی تبدیل شده و مجسمهٔ بزرگ خاقانی شاعر معروف آذربایجانی در اینجا نصب گردید.

اما آنچه تاسف من را برانگیخت این قسمت از ماجراست :

تا همین چند سال قبل، در مجاورت مسجد کبود و در بخش شمالی پارک خاقانی، یکی از دیرینه ترین گذرهای شهر تبریز، به نام خیابان کهن، قرار داشت و در دو سوی آن خیابان تاریخی، ده ها کاروانسرای قدیمی و عمارت تاریخی وجود داشت . اما متاسفانه در سال ۱۳۹۰ و در پی دستور شهردار وقت شهر تبریز، علیرضانوین، همه بستر خیابان کهن ( کوهنه خیاوان ) و دکان‌ها و کاروانسراها و بناهای دیرسال آن، نابود و ویران شدند و اکنون دیگر هیچ اثری از آن گذر تاریخی بجای نمانده .

دقت کنید که این اقدام ضد فرهنگی مربوط به گذشته های دور نیست. مربوط به همین 9 سال قبل است.

بدین ترتیب، سفر چهار روزه ما به پایان رسیده بود ، ولی دوستی و گردهم‌آیی های دوستانه گروه فیس بوکی ما تا مدتها ادامه پیدا کرد .

171.JPG

تصویر 171 : دوستانی از گروه فیس بوکی ما " بیا بریم دشت "

 نویسنده: هادی انصاری 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر