سفری جذاب به خطه آذربایجان

4.6
از 16 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
سفری جذاب به خطه آذربایجان

شهر تبریز است و پیر روزگار           سرگذشت او بهین آموزگار

1.jpgبعد از سفر به آذربایجان غربی که در آینده سفرنامه اش رو خواهم نوشت، تصمیم گرفتیم به آذربایجان شرقی سفر کنیم. چند سال قبل به تبریز سفر کرده بودم ولی اینبار علاوه بر تبریز قصد سفر به جلفا و ماکو را هم داشتم که در سفر آذربایجان غربی میسر نشد. هرچند به خاطر محدودیتهای گردشگری در تعطیلات 14 و 15 خرداد باز هم نرسیدیم به ماکو بریم .

برنامه سفر را با دوستان در میان گذاشتم و طبق معمول هر کدوم از دوستان یه قسمتی از برنامه را به عهده گرفتند و من هم در جستجوی بلیط هواپیما وارد سایتهای معتبر شدم و در تاریخ 17 اردیبهشت، بلیط تهران به تبریز را از ایرلاین ایران ایرتور به مبلغ هر نفر 883.300 تومان برای یازدهم خرداد خریداری کردم. هنوز بلیط برگشت باز نشده بود. (من تعجب میکنم چطور در کشورهای دیگه برای یکسال دیگه شون برنامه سفر مینویسند و بلیط هواپیما میخرن و هتل رزرو میکنن و ما یکماه قبل از سفرمون هم هنوز نمیدونیم آیا موفق به خرید بلیط خواهیم شد یا خیر).

به همه دوستان سپرده بودم که گوش به زنگ باشن که به محض باز شدن بلیط ها، پرواز برگشت رو هم بگیریم چون ما 8 نفر بودیم و با این کمبود هواپیما اگر دیر خبردار میشدیم شانس خرید بلیط را از دست میدادیم. خلاصه چه دردسرتون بدم روز 31 اردیبهشت پروازهای برگشت هم روی سایتها قرار گرفت و ما موفق شدیم بلیط های برگشت رو از ایرلاین آتا بگیریم ولی نه به قیمت معمول، با افزایش 15 درصدی که گفته میشد، بلیط ها رو به مبلغ 1.370.800 تومن خریداری کردیم. ( چطوری حساب کردند که 15% افزایش شد 487.500 تومن، من متوجه نشدم).

چون محل اقامتمون مشخص شده بود و به دلیل کارمند بودن زمان زیادی برای سفر با وسیله نقلیه دیگری نداشتیم، چاره ای جز خرید بلیط به هر قیمتی نداشتیم. بلیط ها را خریداری کردیم و خیالمون به ظاهر از نحوه رفت و آمد راحت شد. بعدازظهر شنبه ششم خرداد در مطب دکتر نشسته بودم که ایرلاین ایران ایرتور پیام داد که با عرض پوزش پرواز شماره 936 تهران مهرآباد به تبریز تاریخ  11/03/1402 باطل می باشد.

نمیتونم حس اون لحظه رو بنویسم، فقط در لحظه رفتم تو سایت شرکتهای فروش بلیط و متوجه شدم ایرلاین آتا یه پرواز باز کرده برای ساعت 5 صبح روز یازدهم خرداد به مبلغ 1.370.800 تومان، حالا قضیه منطقی به نظر میرسید. چرا وقتی میشه بلیط رو 487.500 تومن گرونتر فروخت، نباید اینکارو کرد. بالاخره ایرلاین ها هم خرج دارن و به کسی هم پاسخگو نیستند و رقیبی هم در کار نیست.

اینم بگم که بعد از برگشت شکایتی برای اخذ خسارت به سازمان هواپیمائی، سازمان حقوق مصرف کننده و تعزیرات تنظیم کردم که فقط سامانه حقوق مسافر پاسخ داد به این شرح که ما در اسرع وقت اطلاع رسانی کردیم و پول رو هم برگردوندیم، دیگه چی میخواهین، در صورتیکه طبق آئین نامه سازمان هواپیمائی وقتی کمتر از 6 روز مانده به پرواز، پرواز را باطل میکنن باید علاوه بر هزینه بلیط 30% هم بعنوان خسارت به مسافر برگردانده بشه.

بعد از اینهمه چالش میرسیم به صبح روز سفر که باید ساعت سه صبح برای یه سفر تفریحی داخلی که کمتر از یک ساعت پروازش طول میکشه به سمت فرودگاه حرکت کنیم. ساعت 4 صبح رسیدیم فرودگاه و کارت پرواز گرفتیم و با یه پروازتقریبا بدون چالش ساعت 6 صبح به تبریز رسیدیم.

2.jpgچون محل اقامتمون اسکو بود و حدودا 40 کیلومتر با تبریز فاصله داشت تصمیم گرفتیم چمدانها را به انبار فرودگاه بسپاریم و برای دیدن موزه شهریار که تو سایتها ساعت بازدید رو 7.30 صبح نوشته بودند به سمت محله مقصودیه بریم و همانجا هم صبحانه بخوریم. دوتا ماشین گرفتیم و یکی از ماشینها با توجه به لوکیشن به سمت موزه شهریار و اون یکی ماشین با صلاحدید خودش به سمت مقبره الشعرا رفت.

راننده گفت به نظر من اینجا از اونجا بهتره ولی چون دوستانتون اون طرف منتظرتون هستند اصلا نگران نباشید الان زنگ میزنم آدرس میپرسم و شما رو میرسونم به اونها. در این فاصله از اون یکی ماشین تماس گرفتند که ما رسیدیم و میگن مدتهاست اینجا رو برای تعمیرات بستند. از راننده خواستیم که ما رو همینجا پیاده کنه و از دوستانمون خواستیم که بیان به سمت مقبره الشعرا، چون مقصد بعدی مون همینجا بود.

3.jpg

مقبره الشعرا از آرامستان های قدیمی و تاریخی شهر تبریز واقع در محله سرخاب هست که قدمت آن  به 800 سال پیش برمی گرده و بیشتر از۳۳ شاعر و عارف ایرانی مانند قطران تبریزی، سمرقندی، شهریار، اسدی طوسی در این مکان به خاک سپرده شده اند. از مقبره الشعرا تحت عنوان موزه ادبیات و شعر آذربایجان نیز یاد می شود و آخرین شاعری که در این مقبره دفن شده محمدحسین بهجت تبریزی معروف به شهریار یا همان حیدربابا است. این مقبره که به عنوان یکی از جاهای دیدنی تبریز شناخته می شود، معماری بسیار زیبا و باشکوهی دارد و سبک آن ترکیبی از معماری سنتی و مدرن است.

بیرون مقبره رو بازدید کردیم و از معماری زیبای آن لذت بردیم، در محوطه تندیس هایی بود که چون نوشته های اون رو کنده بودند معلوم نبود متعلق به کدامیک از بزرگان تاریخ این سرزمین است. منتظر شدیم تا ساعت 8.30 بشه و موزه باز بشه و موزه رو ببینیم و بریم برای صرف صبحانه. نزدیک ساعت مقرر شد ولی هیچکس جز ما حتی از محوطه مقبره الشعرا هم رد نشد فقط یه نانوائی نزدیک اونجا بود که صف طولانی داشت و منتظران نان با تعجب ما رو نگاه میکردند که اینها کله سحر منتظر چی هستند اینجا. با مشقت فراوان یکی دو نفر رو که فکر میکردیم ممکنه به دیدن موزه علاقه داشته باشند رو پیدا کردیم و پرسیدیم موزه فعال هست یا نه، اونها هم با اطمینان گفتند بله هست.

پشت محوطه مقبره الشعرا یه امامزاده ای بود به نام امامزاده سید حمزه، به دوستان گفتم بریم اونجا شاید متولی اونجا بتونه اطلاعات درستی به ما بده. از کتیبه نصب شده در ورودی بنا متوجه شدیم که در سال 1279 به فرمان ناصرالدین شاه قاجار ساخته شده و در حال حاضر کارگران در حال بازسازی سمت راست ورودی بنا  با ستونهای بتونی هستند که طبیعتا هیچ سنخیتی با مصالح به کار رفته در مابقی بنا ندارد.

4.jpg

5.jpgبالاخره یه نفر به ما گفت که ده ساله دارن مقبره الشعرا رو تعمیر میکنن و هنوز به اتمام نرسیده و موزه هم در این مدت تعطیل بوده. درست یا غلط زمان گفته شده رو نمیدونم ولی کاش به جای تابلوهای نصب شده که راهنمای ورود به موزه بودند. یه جمله مینوشتند که موزه تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشد.

بازدید از ایل گلی رو تو برنامه بعدازظهرمون داشتیم که با توجه به صحبتهایی که با مردم شهر داشتیم و میگفتن بعدازظهر فضای خیلی مناسبی برای حضور خانواده ها نداره، تصمیم گرفتیم حالا که دوتا پروژه اولمون با شکست مواجه شد لااقل بریم ایل گلی که هم بتونیم اونجا را در ساعت مناسبتری ببینیم هم صبحانه رو همونجا صرف کنیم.

6.jpg

مجموعه تفریحی ایل گلی یا شاه گلی در دوران آق قویونلوها پایه گذاری شده و بعدها در دوران صفویه گسترش یافته و در دوران معاصر هم با اضافه شدن تفریحات و ساخت هتل بر جذابیت آن افزوده شده.

هوا بسیار عالی بود و مردم زیادی برای ورزش اونجا بودن، چون گرسنه بودیم اول به باغ رستوران دورهمی رفتیم تا صبحانه بخوریم قبل از اینکه تایم صبحانه به اتمام برسه. نیمرو و املت و چای سفارش دادیم که با سماور و قوری مسی آوردن سر میز. نان هم همانجا پخته میشد. از صبحانه راضی بودیم.

7.jpgبعد از صبحانه دور دریاچه رو گشتیم و رفتیم سمت بازار سرپوشیده تبریز که  یکی از جذاب ترین جاهای دیدنی تبریز و بزرگ ترین بازار سرپوشیده جهان است.

8.jpg

بیشتر حجره های بازار تبریز از ساعت  10 صبح الی  17 فعالیت می کنند و به نظر من زیباترین قسمت بازار مربوط به تیمچه مظفریه است. زمان زیادی محو تماشای حجره های فرش فروشی شدیم و با تعدادی از فروشنده ها صحبت کردیم.

9.jpg

با مهندس جوانی آشنا شدیم که با شهرداری قراردادی بسته بود برای نورپردازی تیمچه که با دیدن تصاویر کامپیوتری طرح کلی ذوق کردیم.

10.jpg

به بازار طلافروشها سر زدیم. با وجود تعریفی که از طرح طلاهای تبریز شنیده بودم به نظر من خیلی تفاوتی با طرح طلای شهرهایی که من دیده بودم نداشت. البته زیباترین و متفاوت ترین طرح طلا به نظر من با اختلاف زیاد میرسه به بندرعباس و بعد از آن به اهواز.

بازار کفش فروشها رو هم دیدیم اما کفشها چنگی به دل نمیزد.برای ناهار علیرغم اینکه میدونستیم چلوکبابی حاج علی اون کیفیت سابق رو نداره ولی باز رفتیم اونجا، جلوی مغازه یه صف طویل تشکیل شده بود و ما هم به انتظار ایستادیم.

11.jpg

وارد که شدیم یه میز جلوی مغازه بود که خواستیم سفارش بدیم و حساب کنیم، گفتن اول میل کنید بعد حساب کنید.اینکه چطوری تو این شلوغی میشد فهمید کی حساب کرده کی نکرده الله اعلم. همگی کوبیده سفارش دادیم و خیلی سریع غذا رو برامون آوردن. همونطور که بیشتر کسبه بازار گفته بودند غذا فوق العاده بی کیفیت بود.

مقصد بعدی خیابان تربیت بود. ما برای اینکه بتونیم میدان و عمارت شهرداری را قبل از تاریک شدن هوا ببینیم تصمیم گرفتیم از سمت میدان شهرداری وارد خیابان تربیت شویم، به همین دلیل مسیر پیاده روی مون کمی طولانی تر شد.

12.jpg

میدان شهرداری یا میدان ساعت از قدیمی‌ترین میدان‌های شهر تبریز است و عمارت زیبای شهرداری در این میدان قرار دارد. ویژگی بارزی که در اولین نگاه جلب توجه می‌کند، برج ساعتی است که در بخش مرکزی بنای عمارت قرار دارد. ساعت دارای چهار صفحه است که در هر طرف ساختمان، ساعت را نشان می‌دهد. مردم تبریز به دلیل وجود این برج ساعتی به میدان شهرداری «ساعات قاباغی» (مقابل ساعت) هم می گویند. داخل عمارت شهرداری هم موزه باارزشی دایر شده که متاسفانه ما موفق به دیدن آن نشدیم.

بعد ازمیدان شهرداری وارد خیابان جذاب تربیت شدیم این خیابان‌ سنگفرش شده میدان ساعت را به بازار متصل می‌کند به محض ورود به این خیابان سرزندگی را حس میکنید خیابان پر ازجمعیت بود با اهداف متفاوت. ما که قصد خرید نداشتیم به سمت انتهای خیابان حرکت کردیم. مجسمه‌های زیبا، تابلوی بناهای تاریخی ارزشمند مانند خانه «شاهزاده ضیاءالدوله امان‌الله میرزا»، بازارهایی مانند بازار «شیشه‌گر خانه» و کوچه‌های تاریخی مشهوری همچون کوچه «انجمن»  دراین پیاده رو به چشم میخورد.

در انتهای خیابان نیز به همت شهرداری مراسمی در حال برگزاری بود و تعدادی خواننده و نوازنده مشغول هنرنمائی بودند. با وجود اینکه صدای هنر هنرمندان عزیز بیشتر شبیه صدای کشیده شدن چنگال بر روی شیشه و شاید هم کشیدن ناخن بر روی تخته سیاه بود، باز هم توانسته بود دل تعدادی از همنوطن ها رو شاد کنه.

محل اقامت مون شهرستان اسکو بود، یه تاکسی گرفتیم که اول بریم فرودگاه، چمدانها رو تحویل بگیریم و بعد بریم سمت اسکو. فاصله تبریز تا اسکو حدودا 35 کیلومتر است. مهم‌ترین جاذبه گردشگری شهرستان اسکو روستای کندوان است که با معماری بی نظیرش از عجایب جهان محسوب می‌شود. نان از سوغات معروف اسکو است و روسری کلاقه‌ای با چاپ باتیک هم از مهمترین صنایع دستی اسکو است که ابریشم این روسری منحصر به فرد نیز در همین شهرستان بافته می شود .

13.jpg14.jpg

صبح روز دوم به قصد بازدید از روستای زیبای کندوان راهی این روستای شگفت انگیز شدیم. این روستا در دل صخره‌های کله قندی جای گرفته و به روستای کله قندی نیز معروف است. کندوان یکی از نمونه‌های زنده معماری صخره‌ای و در حال سکونت دنیا محسوب می‌شود. از دفعه قبلی که به کندوان رفته بودم روستا دستخوش تغییرات زیادی شده بود هم از لحاظ شکل ظاهری روستا هم از لحاظ برخورد مردم روستا با گردشگران.

15.jpgتوسعه جدید روستا با ساختار و مصالح جدید مانند سنگ، آجر، سیمان و تیرآهن که بر منظر بافت روستای کندوان تأثیر زیادی گذاشته است جنبه منفی تغییرات و اما جنبه مثبت تغییرات، نحوه برخورد مردم روستا با گردشگران بود که برعکس گذشته بسیار دوستانه بود و این باعث شده بود درآمد خوبی از فروش محصولات روستا مانند عسل، لبنیات، گردو، گیاهان دارویی، شیره انگور، بادام و قیسی و همچنین گلیم، جاجیم و نمد نصیب اهالی روستا گردد.

16.jpgچون روز تعطیل بود و مردم زیادی برای صرف ناهار و استراحت به سمت روستا آمده بودند، ترافیک سنگینی در مسیرمنتهی به روستا ایجاد شده بود و ما مجبور شدیم برای رسیدن به ماشین تا گیت ورودی روستا پیاده روی کنیم.

مقصد بعدی ما بازدید از مسجد کبود، نزدیک میدان ساعت بود. مسجد کبود تبریز تنها یادگار به جا مانده از دوران قراقویونلو‌ها است که در قرن نهم به دستور حاکم مقتدر قراقویونلوها، سلطان جهانشاه احداث شد و از جمله شاهکارهای معماری اسلامی زمان خود محسوب می‌شود. کارشناسان و علاقه‌مندان به بناهای تاریخی، از مسجد کبود تبریز به عنوان نگین فیروزه بناهای اسلامی یاد می‌کنند. قدم زدن در حیاط عریض و طویل مسجد، تماشای در و دیوار نگارین آن و خواندن کتبیه‌های پربهایش، حس بینظیری را در انسان برمی انگیزد. 

17.jpg

19.jpg

بعد از بازدید از مسجد به موزه آذربایجان رفتیم که در همسایگی مسجد بود. موزه‌‌ آذربایجان پس از موزه‌ ملی تهران، بعنوان دومین موزه‌ باستان‌شناسی ایران شناخته می‌شود. آثار بسیار ارزشمندی از دوران مختلف در این موزه نگهداری می شود که برای علاقمندان به موزه گردی بسیار لذتبخش است.

20.jpg

21.jpg

22.jpg

تصمیم داشتیم برای صرف یک میان وعده ساده به لاله پارک رفته و بعد از آن برای صرف شام به رستوران ایمانی برویم. لاله پارک مرکز خریدی بزرگ است که در کنار اتوبان پاسداران قرار دارد. در این مرکز خرید فروشگاه های لباس و کفش و بعضی برندهای مشهور ترکیه شامل ال سی و کوتون و دیفکتو و کیگیلی و کینتکس وعادل ایشیک و...وجود دارد که شیک و بسیار گران هستند. طبقه آخراین مرکز خرید هدف اصلی ما از آمدن به اینجا بود. سوپ و سالاد خوردیم و کمی هم فروشگاه گردی کردیم و برای صرف شام و دیدن رستوران مجلل ایمانی به سمت سردرود در فاصله ۲۰ دقیقه‌ای مرکز شهر رفتیم.

23.jpg

رستوران ایمانی دو شعبه نزدیک به هم با دکوراسیونی متفاوت (سنتی و کلاسیک) در یک خیابان در سردرود دارد. شعبه کلاسیک رستوران ایمانی در زمره سه رستوران برتر تبریز از نظر لوکس بودن قرار می‌گیرد. چون خیلی گرسنه نبودیم تصمیم گرفتیم نفری یک غذا نخریم. چلو بره سفارش دادیم که حداقل سفارش برای سه نفر بود، در واقع یک چلو بره سه پرس حساب می شد.

مخلفات کنار غذا مانند سوپ و سالاد و دسر به تعداد غذای سفارش داده شده رایگان است و ما هم سفارش تعداد بیشتری از مخلفات را نداده بودیم ولی ظاهرا به تعداد ما سوپ و سالاد و دسر آورده بودند که بعد همه آنها را جداگانه حساب کردند. رستوران فضای بسیار زیبایی داشت و سوپ و دسر نیز بسیار خوش طعم بود ولی غذای اصلی تعریف چندانی نداشت. در کل تجربه منحصر به فردی بود.

برنامه فردا ترک تبریز و رفتن به جلفا بود. برای رفتن به جلفا دوتا انتخاب وجود داشت. هم میتونستیم با سواری بریم که هم در زمان صرفه جویی میشد و هم مجبور نبودیم صبح زود بیدار بشیم و هم میتونستیم با قطار بریم که هر روز ساعت 8/30 صبح با هزینه 11 هزار تومن از تبریز به سمت جلفا میره که حدودا سه ساعت زمان میبره. ما راه اول رو انتخاب کردیم و با ماشین به سمت جلفا رفتیم.

فاصله تبریز تا جلفا حدودا 140 کیلومتر است که جاده نسبتا خوبی هم دارد. ظهر بود که به جلفا رسیدیم. در میدان ورودی شهر مجسمه عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه نصب شده بود که برای من بسیار جالب بود. دمای هوای جلفا خیلی گرمتر از تبریز بود. در اقامتگاه مستقر شدیم و برای صرف غذا به رستوران کافیش رفتیم. فضای رستوران شامل چندین کلبه مجزا بود که داخل کلبه ها به واسطه وجود کولر هوای بسیار مطبوعی داشت. همگی ماهی سفارش دادیم. غذا کیفیت خوبی داشت و از لحاظ حجم و قیمت هم مناسب بود. چون روز بعد 14 خرداد بود و کلیه اماکن تاریخی و موزه ها در این دو روز تعطیل هستند امروز را برای بازدید از کلیسای سنت استپانوس اختصاص دادیم.

24.jpg

کلیسای استفانوس مقدس یا کلیسای سنت استپانوس،‌ دومین کلیسای مهم ارمنی‌های ایران است که از نظر اهمیت بعد از قره کلیسا قرار می‌گیرد. برای رسیدن به کلیسای سنت استپانوس باید مسیری کوتاه ولی خوش منظره را پیاده طی کرد.

25.jpg

 بعد از رسیدن به پای کلیسا شاید اولین چیزی که نظرتان را جذب کند، گنبد حجاری شده و زیبای کلیسا باشد که روی استوانه‌ای برپا شده است. این کلیسا در میان حصاری سنگی و درون قلعه‌ای دژ مانند قرار گرفته که در زبان ارمنی به آن وانگ می‌گویند. کلیسای استپانوس بخش‌های مختلفی دارد که همگی بسیار زیبا هستند ولی جاییکه بسیار توجه من را جلب کرد برج ناقوس با کنده کاریهای زیبا و اتاق های دلگیر راهبان بود.

26.jpg

27.jpg

از کلیسا که بیرون آمدیم چند گردشگر که از شیراز آمده بودند و طبق اطلاعات سایتها ساعت بازدید را تا 19 می دانستند به مسئول کلیسا اصرار داشتند که اجازه بازدید به آنها بدهد. از آنها اصرار و از مسئول انکار. حتی ساعت ذکر شده در سایت را نیز به وی نشان دادند و در نهایت ایشان متذکر شد که ساعت کاری ما تا 17 هست و چون بابت ایستادن تا ساعت 19 به ما مبلغی بعنوان اضافه کار پرداخت نمی شود ما نهایتا تا همان ساعت اجازه بازدید می دهیم. اون لحظه به این فکر کردم که اگر هر کدوم از ما به اندازه پولیکه دریافت میکنیم کار کنیم چه فاجعه ای تو جامعه بوجود میاد.

تو کافه روبروی کلیسا یه چای آتیشی خوردیم و به سمت بازارها رفتیم. چون زمان زیادی نداشتیم فقط به مغازه هایی رفتیم که یکی از دوستان که اصالتا اهل جلفا هستند معرفی کردند. اول به بازار آراز رفتیم برای خرید لوازم بهداشتی و آرایشی، بعد به پاساژ اسکان رفتیم برای خرید مواد خوراکی و در نهایت به فروشگاه مرینوس رفتیم برای خرید لباس و چندتا از دوستان هم به بازار روسها رفته بودند که راضی بودند.

روز دوم سفرمون به جلفا به سمت آبشار آسیاب خرابه رفتیم. آبشار آسیاب خرابه در ۳۰ کیلومتری شرق جلفا قرار دارد. در ابتدای مسیر برای دیدن پل آهنی و المان یادمان شهدای 1320 جلفا توقف کردیم. با دیدن این پل و مقبره سه شهید، تمام فیلمهایی که در مورد جنگ جهانی دوم دیده بودم برام تداعی شد.

28.jpg

آب رودخانه زیبا و باشکوه ارس به غیر از فصل پائیز اکثرا گل آلود و قرمز رنگ است. نام قدیم این رودخانه آراسک بوده. نام رود ارس به زبان آذربایجانی “آراز چای” یا “آراس چای” و در منابع یونانی و اروپایی به آراکس، آراکسس یا ارکسس  مشهور میباشد.

29.jpg

ساخت پل آهنی معلق که مسیر عبورخط آهن آذربایجان به قفقاز است در سال 1913 میلادی به وسیله شرکت راه آهن تبریز-جلفا آغاز و در سال 1914 به اتمام رسد. طول آن حدود 110 متر و عرض آن در حدود 5/5 متر است. این پل معلق است و خاصیت انقباض و انبساط در فصول سرد و گرم سال را دارد و هرچه سطح آب رودخانه ارس بالا بیاید باز هم این پل دو و نیم متر با سطح آب فاصله خواهد داشت.

30.jpg

داستان سه مرزبان غیور نیز این است که در شهریور 1320 هنگامی که متفقین تصمیم به اشغال ایران می گیرند سه مرزبان غیور زمانیکه ارتش روسها برای ورود به خاک ایران به پل آهنی جلفا که تنها و بهترین محل عبور از رود پرخروش ارس است نزدیک می شوند با مقاومت این سه مرزبان روبه رو می شوند و ارتش تا بن دندان مسلح روس دو روز در این نقطه زمین گیر می شوند و روسها که چاره ای جز عبور از این پل نداشتند نمی توانستند با توپخانه سنگین حمله کنند و پل را از بین ببرند. در نهایت با به شهادت رساندن این سه سرباز وارد خاک ایران می شوند. روسها که به شدت تحت تاثیر دلاوری این سه مرزبان قرار می گیرند پیکر آنان را با احترام در همان مکان به خاک می سپارند.

31.jpgبه پاس هر وجب خاكی از اين ملک                        چه بسيار است، آن سرها كه رفته

ز مستی بر سر هر قطعه زين خاک                        خدا داند چه افسرها كه رفته

در طول مسیر راننده اطلاعات ارزشمندی را در خصوص رود ارس، روستاهای نخجوان که در جوار رود ارس قرار دارند، مردم نخجوان و وضعیت پیش آمده اخیر برامون صحبت کردند طوریکه اصلا متوجه گذر زمان نشدیم و خیلی زود به پارکینگ آبشار رسیدیم.

32.jpg

وارد دره شدیم و در مسیر آب حرکت کردیم، چون روز تعطیل بود جمعیت نسبتا زیادی برای تفرج آمده بودند. سطح آب پائین بود و نیازی به پوشیدن کفش های پلاستیکی نبود. آبشار و خزه های بینظیر آن بسیار زیبا بود. اینطور که آقای راننده میگفت در زمستان ۱۳۹۲ آبشار آسیاب خرابه به‌دلیل سردی هوا یخ زده و بر اثر این یخ‌زدگی و وزن بیش از حد انبوهی از یخ‌ها، صخره بزرگ و پوشیده از خزه آن ریزش کرد. الان هم در گوشه و کنار آبشار تابلوهای خطر ریزش دیده می‌شود.

33.jpg

34.jpg

در انتهای دره به ساختمانی رسیدیم که آسیاب قدیمی در اتاق آن نگهداری می شود

35.jpg

 و انتهای آن به کافی شاپ اختصاص داده شده که جای دنجی ست برای استراحت و تجدید قوا. یه چای خوردیم و به سمت پارکینگ ادامه مسیر دادیم.

36.jpg

به پارکینگ رسیدیم و به سمت جلفا حرکت کردیم. به پیشنهاد راننده تصمیم گرفتیم امروز برای دیدن سد ارس برویم و ناهار را در ماهی فروشی متقدیمی بخوریم که به گفته محلی ها تنها رستورانی بود که ماهی قزل آلای همان منطقه را داشت. به جلفا که رسیدیم 40 کیلومتر دیگر باید به سمت ماکو(غرب جلفا) میرفتیم. از کلیسا عبور کردیم و در حاشیه ارس به سمت تفرجگاه سد ارس حرکت کردیم. به تفرجگاه سد که رسیدیم از ترافیک خبری نبود و این در روز تعطیل عجیب به نظر میرسید.

37.jpg

38.jpg39.jpg

40.jpgنار سد که رفتیم متوجه شدیم دلیل خلوت بودن، تعطیلی قایق های موجود به خاطر 14 خرداد بود. کمی کنار سد ماندیم و برای صرف ناهار از محوطه سد خارج شدیم. با پرس و جو موفق شدیم ماهی فروشی رو پیدا کنیم.

41.jpgتعدادی میز و صندلی کنار جاده چیده شده بود و اتاقکی که جلوی آن فضایی بود که ماهی وزن میشد و بعد شسته و کباب می شد. دور یک میز نشستیم و یکی از دوستان رفت که سفارش بده وقتی برگشت گفت نمیدونم چرا اینقدر از اینجا تعریف کردند اصلا بهداشتی در کار نیست. من دوست نداشتم قبول کنم که اینهمه تعریف از این شبه رستوران بی مورد بوده باشه. خودم رفتم و با آقای متقدیمی که عمده کار آماده کردن ماهی به عهده ایشون بود صحبت کردم و از حساسیت دوستان و تعریفی که از طعم ماهی که توسط ایشون طبخ میشه براشون گفتم و ایشون هم با روی خوش پذیرفت که مطابق خواسته ما ماهی شسته و طعم دار و طبخ بشه.

کل مراحل آماده کردن ماهی اونجا ایستاده بودم. انصافا چه برای ما که اونجا ایستاده بودیم و چه برای اونهایی که اونجا نبودن ماهی با دقت پاک، شسته، طعم دار و کباب میشد. به گفته آقای متقدیمی ادویه مورد استفاده، ادویه خاصی هست که از ترکیب چند نوع ادویه درست میشه.

42.jpg

خلاصه ماهی آماده و سرمیز آورده شد. به جرات میتونم بگم خوشمزه ترین ماهی بود که تا الان خورده بودم. غذامون که تموم شد از آقای متقدیمی و همکاراشون تشکر کردم و به ایشون گفتم کاش تبلیغات وسیع تری داشتند تا گردشگرهای بیشتری طعم منحصر به فرد ماهی شون رو میچشیدن.

روز آخر سفرمون به جلفا زمان کافی برای گشت و گذار نداشتیم چون باید قبل از اینکه مسافران شهرهای اطراف که معمولا در روزهای تعطیل برای خرید به جلفا می آیند و آخر وقت به شهرهای خود برمیگردند و ترافیک چندساعته را در نزدیکی تبریز بوجود می آورند جلفا را به سمت فرودگاه تبریز ترک کنیم.

صبح کمی دیرتر از روزهای دیگه از خواب بیدار شدیم و چمدانها را بستیم و سری به فروشگاه مرینوس که دقیقا روبروی اقامتگاه ما بود زدیم و کمی خرید کردیم و برای صرف ناهار به رستوران حاتم رفتیم. فضای بسیار کوچک و جمعیت زیادی که خودشون باید یه جایی برای نشستن پیدا میکردن. نیم ساعت منتظر شدیم تا بالاخره یه میز خالی شد و تونستیم بنشینیم و سفارش غذا بدیم. همه کوبیده سفارش دادیم. کیفیت و طعم غذا ارزش اینهمه منتظر بودن رو نداشت. اگه یکبار دیگه برم جلفا، قطعا دیگه این رستوران نمیرم.

به اقامتگاه برگشتیم و خیلی سریع به سمت فرودگاه تبریز حرکت کردیم. خوشبختانه به ترافیک برنخوردیم و به موقع رسیدیم فرودگاه. موقع کارت پرواز گرفتن یکی از دوستان متوجه شد که کارت ملی اش رو که به مسئول اقامتگاه جلفا داده بود پس نگرفته. متصدی گیت گفت که باید با حراست فرودگاه صحبت کنیم و اگر اجازه بدن میتونن کارت پرواز صادر کنند.

با حراست که صحبت کردیم گفتند اگر عکس کارت ملی یا کپی آنرا داشته باشیم اجازه صدور کارت پرواز را خواهند داد و خوشبختانه دوستم عکس کارت ملی رو تو گوشی داشت و مشکل حل شد. داشتن کپی یا عکس مدارک در تمامی سفرها از اساسی ترین کارهایی ست که باید حتما به آن توجه بشه، شاید هیچوقت به کار نیاد ولی داشتنش لازم و واجبه. تبریز بیش از هزار ساله را نه میتوان در چند روز دید و نه در چند کلمه از دیدنی هایش گفت. ما بعنوان گردشگر تنها می توانیم به سراغ جند جاذبه مشهور شهر، چندتا از بهترین رستورانها و مصاحبت با تعدادی از مردم شهر رفته و تجربیات خود را با بقیه به اشتراک بگذاریم.

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر