تا به حال فکر کردهاید که بادم چه مصارف فرهنگی در کشورمان دارد؟ یعنی برای خودش چه مسیری میان باورها و تفکرات یک منطقه باز میکند؟ حتما اصطلاح چشم بادومی یا نوه مانند مغز بادام است را شنیدهاید. اینها نشان میدهد که این محصول فقط
شنیدن داستان مکانها پیوند عمیقتری میان ما و آن شهر برقرار میکند. کافی است یک بار داستانش را بشنویم و دیگر برای همیشه آن را به خاطر بسپاریم. مهم نیست نام مکان چقدر غریب باشد و شهرتی نداشته باشد، همین که داستانش را میشنویم برایمان
حیوانات در میان اقوام ایرانی نقش سازندهای دارند و جزوی از خانوادهشان محسوب میشوند. بخش مهمی از حیات این مردمان به سلامت دام و حیواناتشان وابسته بود. این حیوانات، علاوه بر تأمین خوراک، در کارها هم به آنها کمک میکردند و عصای دستشان بودند. بگذریم
بحث بختگشایی و تأکید خانوادههای ایرانی به ازدواج هر چه زودتر جوانان در مناطق مختلف ایران با توجه به فرهنگ و باورهایشان متفاوت است. به نظر میرسد هر چه جامعه سنتیتر باشد، این مسئله برایش اهمیت بیشتری پیدا میکند. نگرانی خانوادهها از دیر شدن ازدواج
بسیاری از ما در سنین نوجوانی یا حتی کمتر، رویای سفر کردن به دور دنیا را در اهداف زندگی خود قرار میدهیم. اما عدهای به دلایل متعددی مانند سختیهای زندگی، نداشتن پول کافی، غیر قابل تصور دانستن و بهانههای دیگر این هدف را درون خود
امامزاده صالح تهران از آن مکانهای شاخص تهران است که همه آن را میشناسند حتّی اگر از نزدیک به زیارت نرفته باشند. این امامزاده قدیمی در منطقه شمیرانات تهران، مثل هر منطقه دیگری داستانهایی در خودش دارد که شاید بازدیدکنندگان به آن توجه نکنند. تا
سالیان گذشته که خبری از علم و روابط علت و معلولی نبود، مردم هر منطقه با توجه به تفکرات و باورهایشان، علت وقایع طبیعی هم به زبان خودشان تفسیر میکردند؛ مثل داستانهایی که درباره هر مکان میگفتند. امّا قضیه به همینجا ختم نمیشد و مردم
در این مطلب قرار است شما را با شیر ایرانی، حیوانی که از سالیان دور به عنوان نمادی از کشور محسوب میشد آشنا کنیم، حیوانی که از نظر سمبلیک نقش پر رنگی در تاریخ ایران داشته و نمادهای مختلفی از آن روی پرچم و سازههای
تفاوتی ندارد که چه ملیتی دارید و به کدام کشور میخواهید سفر کنید، تقریبا تمام اشخاصی در دنیای امروزی به سر میبرند برای مسافرتهای خارجی به پاسپورت نیاز خواهند داشت. گذرنامه مدرکی رسمی شبیه به شناسنامه است که اطلاعات هویتی دارندگان در آن درج میشود.
شاید برای ما که انواع گزینهها را برای حملونقلمان در شهر یا حتّی بین شهر و کشورها داریم، تصوّر نبود ماشین دشوار باشد امّا تا به حال فکر کردهاید در روزگار نبود ماشین و این تنوع وسایل حمل و نقل، مردم چه کار میکردند و
اگر بخواهیم به سنتیترین غذای ایرانی فکر کنیم یا طعم اصیل ایران را به ذائقه توریستها بشناسیم، معمولا اولین گزینه آبگوشت در ذهنمان تداعی میشود. غذایی که از کودکی در جمعهای خانوادگی با آداب سنتی خودش در خاطرمان نقش بسته و هنوز که هنوز است،
بازار برایمان مفهوم آشنایی دارد؛ گاهی بوی کودکی میدهد و گاهی یادآور ادویهجات رنگارنگ است. گر چه امروز به هر مرکز خریدی بازار میگوییم امّا اگر کمی در پشت ذهنمان بگردیم، میبینیم مفهوم اصیل بازار با دالانهای مسقف، دکانهای کوچک و باربرهایی که هر از
اگر نگاهی به رد پای اسب در فرهنگ ایران بیندازید بدون شک متعجّب خواهید شد! اسب امروزه برای ما تفاوت چندانی با حیوانات دیگر شاید نداشته باشد امّا در فرهنگ پیشینیان ما نق مهمی ایفا میکرده است. تا جایی که حتّی در درمان بیماریها هم
کمپانی پرآوازه پنتون از سال 1963 تا کنون، بیش از نیم قرن است که سالانه رنگ یا رنگهایی را به عنوان Color of Year یا همان رنگ سال انتخاب میکند و صنایع بسیاری را از جمله دکوراسیون، مد و فشن را تحت تاثیر خود قرار
حرم امام رضا (ع) واضحترین و مهمترین جاذبه مشهد است که سالانه زائران فراوانی برای زیارت از دور و نزدیک، ایران و خارج از ایران به مشهد سفر میکنند. بسیاری از ایرانیهای مسلمان شاید حداقل یک بار در عمرشان به زیارت امام رضا رفته باشه
در این مطلب میخواهیم کمی به عقب برویم و به صبحانههای چندین سال پیش ایرانیان نگاهی بیندازیم. بببینیم آیا در سالهای گذشته هم مثل امروز مصرف کره و مربا و پنیر و چای متداول بوده یا صبحانههای متفاوتی میخوردند. صبحانه از آن وعدههای غذایی است که
پیش از اینکه علم آکادمیک از راه برسد که همه چیز را با علت و معلولهای محسوس بسنجد، مردم هر منطقه بر اساس باورها و دیدگاهشان به زندگی، علت مسائل را میان خودشان حدس میزدند. زمان که میگذشت، این داستانها بین نسلها مختلف منتقل میشد.
خرداد در حال خداحافظی است و همین فردا تابستان با چمدان داغش از راه میرسد. تابستانی که برای بسیاری از ما یادآور روزگار تعطیلی مدرسه و استراحت و بازی و برای عدهای مسافراتهای مخصوص تابستانی است. البته در روزگار کرونایی که چیزی جز گرمای پشت
این روزهای خردادی که هوا حسابی گرم شده و دیگر پنجره هوای خنکی به سمتمان نمیفرستد، به این فکر کنید که در گذشتهها که از کولر و خنکای مطلوبش خبری نبود، ایرانیها چه کار میکردند و چه فکری به حال این گرمای خاورمیانهای میکردند؟ آیا
تهران در ذهنمان یک شهر بزرگ و شلوغ پلوغ است که ته ندارد. از هر جا که ادامهاش میدهی، به یک شهرک و محله جدید و نوظهور میرسی! حالا با این تصوّر اگر بگویند تا همین چند صد سال پیش تهران به اندازه یک روستا