درود بر لست سکندیهای عزیز و آرزوی سلامتی و بهروزی برای تمام مردم خوب ایران زمین.
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
(سعدی)
ماه تیر 1401 بود که عشق به سفر در من زنده شد. موضوع رفتن به یک مسافرت چند روزه را به همسر و خانواده همسرم در میان گذاشتم که مورد استقبال قرار گرفت. بعد از اینکه همسفران ما مشخص شدند، در یک دورهمی خانوادگی، پیشنهادهای مختلفی را برای تعیین مقصد سفر به شور گذاشتیم. با توجه به اینکه میخواستیم به جایی برویم که قبلا نرفته بودیم و هوای اغلب شهرها هم در این ماه بسیار گرم بود، با کمی محدودیت مواجه بودیم. اما پس از شور و مشورت، استان چهارمحال و بختیاری مورد پذیرش جمع قرار گرفت. به من مأموریت داده شد تا هم در مورد جاذبه های گردشگری استان تحقیق بکنم و هم رزرو محل اسکان را برای سه شب انجام بدهم.
به خاطر دارم که در یکی از کُتب تحصیلی نوشته بود که برای انجام هر کاری، لازم هست که سه مرحله (به ترتیب) انجام شود: 1-آگاهی 2- هدف 3- برنامه. به همین دلیل، ابتدا سری به سایت وزین لست سکند زدم و شروع کردم به مطالعه سفرنامه ها. بعد از کسب اطلاعات و آگاهی از مکانهای گردشگری، با توجه به اینکه تعدادی از همراهان ما کارمند بودند و در گرفتن مرخصی محدودیت داشتند، باید از بین جاذبه های مختلف گردشگری، اولویت بندی میکردیم تا در فرصت اندکِ چند روزه، بتوانیم حداقل از نقاط مهم استان بازدید بکنیم.
با اولویت بندی و انتخاب مکانهای گردشگری، از مرحله هدفگذاری گذشتیم و نوبت به برنامه ریزی و رزرو محل اقامت رسید. بنابه پیشنهاد من، تصمیم بر این شد که حتی المقدور مسیر رفت با مسیر برگشت متفاوت باشد تا با شهرهای بیشتری آشنا بشویم. به ویژه که همسفران کم سن و سال هم در کنار ما بودند و این کار می توانست در افزایش سطح اطلاعات عمومی آنها و میزان آشنایی با جغرافیای کشور کمک بکند. به همین خاطر، قرار شد بعد از شهر دلیجان، مسیر زیر را برای مسافرت انتخاب بکنیم: دلیجان- نجف آباد- سامان- شهرکرد- فارسان- چلگرد (مرکز شهرستان کوهرنگ)- چادگان (دریاچه سد زاینده رود)- خوانسار- گلپایگان- خمین- محلات- دلیجان و سپس شهر مبدأ و محل زندگی ما (رستم آباد گیلان).
قرار شد یک شب در شهر سامان و یک شب در کوهرنگ (چلکرد) اقامت داشته باشیم و با توجه به دوری راه از کوهرنگ تا محل زندگیمان، یک شب هم در خوانسار استراحت بکنیم. بعد از کلی بررسی در سایت های مختلف، برای سه شب آپارتمان اجاره کردیم.
روز اول:
سفرمان را با جمع 11 نفره آغاز کردیم و برای اینکه از هوای خنک صبح استفاده بکنیم، ساعت 5 صبح از شهر رستم آباد گیلان حرکت کردیم. صبحانه را که قبلاً تهیه شده بود، در کنار یکی از مجتمع های رفاهیِ نزدیک قزوین صرف کردیم و بلافاصله به راه افتادیم. حوالی ساعت یک بعد از ظهر وارد نجف آباد شدیم. ابتدا گشتی داخل شهر زدیم و بعد از آشنایی مختصر با شهر، از یک مغازه آجیل فروشی، مقداری بادام درختی و تنقلات برای استفاده در زمان مسافرت گرفتیم که انصافا خیلی تُرد و خوشمزه بود.
مجددا، سوار ماشین ها شده و به سمت شهر سامان حرکت کردیم. بعد از طی حدود یک ساعت، به پل زمان خان (اولین مکان گردشگریِ هدفگذاری شده) رسیدیم. پل زمان خان از مهم ترین اماکن گردشگری شهر سامان است که توسط زمان خان (یکی از سرداران دوره صفویه) بر روی رودخانه زاینده رود و با فاصله حدود 5 کیلومتری از شهر سامان ساخته شده. در ادوار گذشته، ایل بزرگ قشقایی از همین پُل برای عبور و مرور استفاده می کردند اما درحال حاضر، صرفاً کاربرد توریستی دارد. آب زلال زاینده رود، سرسبزی درختان اطراف رودخانه و وجود آلاچیق های متعدد و رنگارنگ در کنار پل تاریخی، محیط بسیار زیبایی ایجاد کرده که میتواند برای هر توریستی جذاب باشد.
مبلغ ورودی یکی از مجتمع ها 40000 تومان به ازای هر خودرو بود که محدودیتی در مدت زمان استفاده از محوطه نداشت. در داخل مجتمع، امکانات نسبتاً مناسبی تدارک دیده شده بود. از آلاچیق و سکوی استراحت گرفته تا پارک کوچک بازی برای بچه ها و سرویس بهداشتی و دکه هایی برای خرید تنقلات و غیره. سکویی را برای نشستن انتخاب کردیم. پس از صرف نهار و کمی استراحت، در کنار رودخانه زیبای زاینده رود قدم زدیم. صدای موسیقی محلی که از بلندگوهای مجتمع پخش میشد، لذت قدم زدن در کنار جریان آرام رودخانه را دو چندان کرده بود.
با بررسی هایی که قبلاً انجام داده بودم، در این مجتمع، تور رفتینگ هم دایر بود. در کل، دو نوع تور در پل زمان خان ارائه میشد. یکی در آبهای آرام رودخانه به مدت 45 دقیقه و با مبلغ 100000 تومان (به ازای هر نفر) و تور دیگر به مدت حدود 1.5 ساعت با مبلغ 150000 تومان در آب های خروشان. ما تور آب های خروشان را انتخاب کردیم اما چون به تعداد هشت نفر بلیط گرفتیم، با تخفیف مناسبی که دادند، کلاً 900 هزار تومان پرداخت کردیم. تور از دو تا روستا بالاتر شروع شد و بالاتر از پل زمان خان به اتمام رسید. جابجایی افراد هم با مسوولین تور بود. همه ما برای اولین بار بود که از رفتینگ در آب خروشان استفاده می کردیم. راهنمای تور، جوان خوش برخورد و شوخ طبعی بود که در طول مسیر، با حرف ها و بذله گویی هایش محیط شادی ایجاد کرده بود. بعد از پوشیدن جلیقه نجات و سوار شدن به قایق و ذکر نکات مورد نیاز از سوی راهنمای تور، چند پارو در اختیار ما گذاشت تا در هدایت قایق همکاری بکنیم.
شادی و خوشحالیِ توأم با هیجان، در چهره همه موج میزد. بالاخره قایق با صدای سوت و دست و شادی ما، حرکت کرد. در مواقعی که قایق به آب های خروشان می رسید و دچار تلاطم میشد، صدای جیغ و فریادها به اوج می رسید. مسیر رفتینگ، چشم انداز بینظیری داشت. دو سوی رودخانه، آکنده از درختان سرسبز و زیبا بود. خانواده هایی هم در زیر سایه درختانِ کنار رودخانه نشسته بودند و از طبیعت لذت می بردند. بعضی ها برای ما دست تکان می دادند و ابراز احساسات می کردند. شور و نشاط و هیجان در تمام مدت تور، همراه ما بود و می توانم بگویم که یکی از مهیج ترین بخش مسافرت، همین تور رفتینگ بود.
بعد از اتمام تور، به سمت آپارتمانی که قبلاً اجاره کرده بودیم، حرکت کردیم. آپارتمان در روستای چلوان (نزدیک شهر سامان) و در مجاورت رودخانه زاینده رود قرار داشت. ما در طبقه سوم آپارتمان اقامت داشتیم که سه خوابه با متراژ حدود 180 مترمربع بود. دارای بالکن بزرگ و زیبا و مشرف به رودخانه بود. در بالکن، یک میز نهارخوری 6 نفره و یک باربیکیو وجود داشت.فرصت کم بود و باید از لحظه لحظه سفر نهایت استفاده را می کردیم. بعد از استراحت کوتاه و صرف چای، به بازدید قلعه چالشتر رفتیم. قلعه چالشتر که به قلعه خدارحم خان (از حاکمانِ بومیِ دوره قاجار) هم معروف است، در کیلومتر 15 جاده سامان به شهرکرد و در شهر چالشتر قرار دارد.
این قلعه از بخش های مختلفی از قبیل موزه کار و ابزارآلات کشاورزی، موزه آهن، موزه سنگی، حمام، انبار، اصطبل، موزه آلات موسیقی محلی، ایوان های مختلف و خانه ستوده با معماری زیبا که بخش حاکم نشین قلعه محسوب می شود، تشکیل شده. بنابه گفته مسوولین موزه، در زمان های گذشته، چالشتر ید طولایی در ساخت قفل و صنعت آهنگری داشته است. به همین علت در ابتدای ورودی موزه، قفل بزرگی به وزن 45 کیلوگرم وجود داشت که صحت گفته ها را تأیید می کرد.
اگرچه تمامی بخش های موزه از زیبایی و اهمیت خاصی برخوردار بودند، اما بخش آهنگری که همزمان صدای ضبط شده یک آهنگری واقعی در حال پخش بود، حس ملموس تری را ایجاد میکرد. بخش آهنگری، به پاس قدردانی از دو نفر از اساتید بومی آهنگری به نام های اسدالله و حسن جان رحیمی (که با هم برادر بودن و زحمات زیادی در این زمینه کشیده بودند)، تشکیل شده.
در موزه حمام که از کاشی های آبی فیروزه ای و سفید استفاده شده، مجسمه خدارحم خان به چشم می خورد. حمام دارای جاکفشی، حوض چندضلعی، رختکن، گرمخانه، خزینه آب گرم و قسمت هایی برای نظافت و بهداشت است.
قلعه دارای 5 ایوان با معماری و نقاشی های زیبا است. تمامی درها و پنجره های اتاق ها از جنس گردو هستند. در کل برای ساخت ایوان ها و اتاق ها، از 40 ستون استفاده شده است.
بخش جذاب دیگر موزه، موزه کار است که فعالیت های روزمره مردم منطقه را به تصویر کشیده شده. مجسمه زن و شوهر در کنار کُرسی، نمونه ای از سبک زندگی مردم بومی منطقه در گذشته نه چندان دور است.
مبلغ ورودی به قلعه چالشتر برای هر نفر: 4000 تومان
روز دوم:
بعد از صرف صبحانه در بالکن آپارتمان و در هوای دلچسب صبحگاهی، به بازار شهر سامان رفتیم که حدود 5 دقیقه تا منزل فاصله داشت. در مسیر ورود و خروج و همینطور حومه شهر سامان، به وفور درختان بادام و گردو به چشم می خورد. به همین علت، فرصت را غنیمت شمرده و سری به مغازه های آجیل و خشکبار زدیم. مقداری بادام و گردو خریدیم که هم از لحاظ کیفیت و هم از لحاظ قیمت، مناسب بودند. نزدیک ظهر بود و باید برای نهار تدارک می دیدیم. همراهان ما که باربیکیو را در بالکن دیده بودند، به کمتر از جوجه کباب رضایت ندادند.
طبق قرار قبلی با صاحبخانه، رأس ساعت 3 بعد از ظهر منزل را تحویل دادیم و شهر سامان را به مقصد شهرکرد ترک کردیم. چون هدف ما رفتن به کوهرنگ بود، داخل شهرکرد توقف زیادی نداشتیم. گشتی در شهر زدیم و بعد از گرفتن چند عکس از مجسمه های میدان کوهرنگِ شهرکرد که به زیبایی، کوچ عشایر را به تصویر کشیده بودند، به سمت فارسان راه افتادیم.
مقصد بعدی، آبشار پیرغار (در روستای ده چشمه شهر فارسان) بود که مطابق گوگل مپ، در فاصله حدود 38 کیلومتری از میدان کوهرنگِ شهرکرد قرار داشت. مبلغ ورودی مجموعه پیرغار برای هر خودرو 15000 تومان بود. هوا در پیرغار تا حدودی گرم بود. به همین خاطر، پس از اینکه ماشین ها را در پارکینگ مجموعه پارک کردیم، مستقیم رفتیم کنار رودخانه. هوای کنار رودخانه، چند درجه ای خنکتر بود. کفش ها را در آوردیم و وارد آب شدیم. آب رودخانه به قدری سرد بود که به سختی میشد حتی برای چند دقیقه پاها را داخل آب گذاشت.
صدای دلنشین جریان آب، سایه درختان و سرسبزی اطراف رودخانه، آرامش خاصی را منتقل می کرد. نوشیدن چای در میان صدای آرام آب و نسیم خنکی که از رودخانه می وزید، لذت سفر را دو چندان کرده بود.در داخل محوطه پیرغار، سنگ نوشته هایی از حوادث دوران مشروطه (از زبان حاجی خسروخان سردار ظفر) در دامنه کوه حکاکی شده. در این سنگ نوشته ها، وقایع زمان مشروطه و نحوه قیام و تسخیر تهران توسط مشروطه خواهان بختیاری، تبریز، رشت و اصفهان توضیح داده شده که بسیار جالب است.
بعد از بازدید از منطقه پیرغار، عازم چلگرد (مرکز شهرستان کوهرنگ) شدیم. طبق آدرس، به منزلی که از قبل رزرو کرده بودیم، رفتیم. واحد ما در طبقه دوم بود. اگرچه از لحاظ امکانات و نظافت، تعریف چندانی نداشت، اما دارای چشم انداز زیبایی بود و از بالکن آپارتمان، می توانستیم تونل کوهرنگ را ببینیم. این مسیله باعث شد که ما مدت زمانی را که برای بازدید از تونل کوهرنگ در نظر گرفته بودیم، به سایر جاذبه های گردشگری کوهرنگ اختصاص بدهیم.
طبق برنامه ریزی قبلی، عازم چشمه دیمه که فاصله کمی (حدود 10 کیلومتر) از منزل داشت، شدیم. در منطقه گردشگری چشمه دیمه، امکانات لازم از قبیل کباب سرا، آلاچیق، پارکینگ خودرو، سرویس بهداشتی و تخت های کرایه ای وجود دارد. ریسه های رنگیِ تزیینیِ محلی که در مغازه ها و کباب سراها آویزان شده بودند، زیبایی مجموعه را دو چندان کرده بود. آب چشمه دیمه هم مانند پیرغار، بسیار سرد بود. گردشگران زیادی آمده بودند و آلاچیق ها پُر بود از مسافر. ناچاراً یکی از تخت های کنار رودخانه را برای نشستن و خوردن شام (که قبلا تدارک دیده بودیم)، کرایه کردیم. شام خانگی به همراه چند سیخ کباب که از همانجا خریداری کردیم، در کنار رودخانه صرف شد. قدم زدنِ شبانه در کنار رودخانه آرام چشمه دیمه، آرامشی بی نظیر به دست می داد. تا پاسی از شب، هرکدام از ما از هر دری سخن گفتیم و از دورهمیِ خانوادگی در جوار جریان آرام رودخانه لذت بردیم. حوالی ساعت 12 شب، از چشمه دیمه دل کندیم و عازم منزل شدیم تا برای ادامه سفر فردا، مهیا شویم.
مبلغ ورودی هر ماشین به چشمه دیمه: 30000 تومان.
کرایه تخت به ازای یک ساعت: 100000 تومان
مبلغ هر سیخ کباب کوسفندی: 60000 تومان
روز سوم:
با توجه به اینکه بازدید از تونل کوهرنگ از برنامه حذف شده بود، سه مقصد گردشگری دیگر (آبشار شیخ علی خان- غار یخی چما و روستای سرآقاسید) مد نظر بود. اما از آنجایی که بافت روستای سرآقاسید مانند روستای ماسوله گیلان بود و ما بارها به ماسوله رفته بودیم و جاده روستا هم خاکی بود، همسفران ترجیح دادند که بازدید از این روستا از برنامه حذف شود. به همین خاطر، به سمت آبشار شیخ علی خان که در روستایی به همین نام و در فاصله حدود 10 کیلومتری از چلگرد قرار دارد، راه افتادیم. در محدوده آبشار، جای پارک ماشین، سرویس بهداشتی و چند مغازه برای خرید محصولات محلی (به ویژه عسل و شیر و دوغ و ماست و...) وجود دارد.
مبلغ ورودی به آبشار شیخ علی خان برای هر ماشین: 20000 تومان
گرمای هوا باعث شد که بازدید از آبشار را خلاصه بکنیم و بعد از گرفتن چند عکس، به سمت غار یخی که هوای خنکتری داشت، رفتیم. بخشی از مسیر 15 کیلومتری آبشار تا غار یخی چما، خاکی بود. اگرچه امکان رفتن به غار با ماشینِ شخصی هم ممکن بود، ولی برای جلوگیری از آسیب دیدن جلوبندی ماشینها و هم برای ایجاد تنوع، یکی از ماشین های نیسان را که متعلق به افراد بومی منطقه بود، به مبلغ 250 هزار تومان (برای رفت و برگشت) کرایه کردیم. با حرکت نیسان، اگرچه به خاطر گرد و خاک، کمی اذیت شدیم، اما باد خنکی که صورتها را نوازش میداد به همراه تماشای مناظر زیبای اطراف، حس لذتبخش و تازه ای داشت. کوههای اطراف، پُر بود از بوته های گون. بی جهت نیست که این همه عسل در کوهرنگ تولید میشود. در طول مسیر، گله های متعدد گوسفند و بز دیده میشد که توسط مردم زحمتکش بومی، برای چرا به کوه زده بودند. بالاخره به محوطه غار یخی چما رسیدیم.
در محوطه غار یخی، امکاناتی فراهم شده که میتوانید ساعات خوشی را در کنار عشایر عزیز سپری کنید. کرایه لباسهای محلیِ رنگارنگ زنانه برای گرفتن عکس یادگاری، اسب سواری، عکاسی از سیاه چادرها و گفتگو با افراد خونگرم و مهمان نواز بومی و خوردن کباب گوسفندی، توصیه میشود. ضمناً میتوانید گیاهان و محصولات محلی که توسط افراد بومی به فروش می رسند را خریداری بکنید. با کسب اجازه از یکی از خانواده ها، به سیاه چادر آنها رفته و از خودمان عکس یادگاری گرفتیم. (تأکید میکنم: فقط از خودمان عکس گرفتیم نه از افراد بومی). زیرا اگرچه عشایر عزیز بسیار مهربان و مهمان نواز هستند، اما این مسئله دلیل نمیشود که حریم خصوصی آنها را نادیده بگیریم و باعث رنجش آنها بشویم. ضمناً یادآوری میکنم که وقتی پشت نیسان سوار شدید، حتما مراقب خودتان و به ویژه بچه ها باشید تا خدای ناکرده در دست اندازها، به بیرون از ماشین پرتاب نشوید.
برای رسیدن به غار یخی که از انباشت چندین ساله برف تشکیل شده، باید به دل رودخانه زد. اگرچه برخی افراد، به جای عبور از رودخانه، از کوه مجاور بالا میرفتند تا به غار برسند، اما رفتن از داخل آب سردِ صفر درجه، لذت دیگری دارد. شدت و عمق آب در فصول مختلف، متفاوت است. اما در زمانی که ما به غار یخی رفتیم، عمق آب در میانه های تنگه، به حدود یک متر هم می رسید که به علت سرمای شدید و شدت زیاد جریان آب، عبور از آن را بسیار دشوار و تقریباً غیرممکن کرده بود.
نزدیک ظهر بود و ما بودیم و شکم های گرسنه و بوی کباب گوسفندی. آیا در چنین شرایطی، چاره ای جز سفارش کباب داشتیم؟ واقعا حیف بود که تا غار یخی بریم و طعم خوش کباب گوسفندیِ عشایر محترم را نچشیم. آن هم با قیمت هر سیخ 30000 تومان. یعنی نصف قیمت رستوران های داخل شهر. طبق قرار قبلی، قرار بود بعد از مدت زمان یک ساعت، سوار ماشین بشویم و به آبشار برگردیم. از راننده عزیز خواستم تا فرصتی بیشتری برای صرف نهار بدهد. ایشان هم بدون اینکه مبلغ کرایه را بالا ببرد، با خوشرویی قبول کرد و ما را به یکی از بستگانش که قصابی و کبابی داشت، معرفی کرد.
در حین آماده شدن کباب، مشغول گفتگو با یکی از عشایر شدم. گفتند که خانه و زندگی اصلی آنها در خوزستان هست. غار یخی، ییلاق آنها به حساب میاد و فقط چهار ماه از سال (خرداد تا اواخر تابستان) به این منطقه کوچ میکنند. بعد از صرف نهار خوشمزه و لذیذ، سوار نیسان شده و به سمت آبشار شیخ علی خان حرکت کردیم. در بین راه، کلی اطلاعات در خصوص آداب و رسوم ایل بزرگ بختیاری از راننده محترم به دست آوردم. اینکه عشایر با سختکوشی فراوان و از طریق دامداری و کشاورزی، به نوعی خودکفا هستند و مایحتاج زندگی را خودشان تهیه میکنند. یا اینکه در صورت بروز هر گونه اختلاف بین افراد (که به ندرت اتفاق می افتد)، با پادرمیانی ریش سفیدان و همچنین روسای تیره و طایفه (که به آنها کدخدا میگویند)، حل و فصل میشود. به همین علت، کمترین مراجعه به کلانتری ها و مراجع قضایی را در بین سایر شهرها و مناطق کشور دارند.
از نحوه انتخاب رییس طایفه و ایل پرسیدم که پاسخش بسیار جالب بود. روسای تیره، طایفه یا ایل باید از مقبولیت عمومی برخوردار بوده و در امانتداری، عدالت در قضاوت، صبر و بردباری، مدیریت و ... شُهره باشند. در واقع، رییس تیره و طایفه و ...، الزاماً ثروتمندترین افراد نیست. بلکه خصوصیات اخلاقی، حرف اول را میزند. بعد از کلی گفتگو، به پارکینگ آبشار رسیدیم. آبی به سر و رو زدیم و راه افتادیم به سمت چلگرد.
قبل از سفر، یکی از دوستان توصیه کرده بود که حتماً از عسل کوهرنگ بخرم چون کیفیت و قیمت مناسبی دارد. از یکی از مغازه های شهر چلگرد، مقداری عسل خریدیم و اگرچه دل کندن از کوهرنگ زیبا و با صفا مشکل بود، ناچاراً چلگرد را ترک کرده و به قصد بازدید مختصر از شهر چادگان، به راه افتادیم. پس از حدود 70 کیلومتر (تقریباً یک ساعت و نیم) رانندگی، وارد شهر چادگان شدیم. بعد از گشت و گذاری کوتاه در شهر و همینطور بازدید از دریاچه پشت سد زاینده رود، عازم خوانسار شدیم.
با توجه به اینکه هدف از مسافرت، بازدید از مکانهای گردشگری استان چهارمحال و بختیاری بود و در این سفر، خوانسار را صرفاً برای استراحت و اقامت بین راهی در نظر گرفته بودیم، به آپارتمانی که قبلاً رزرو کرده بودیم، رفتیم. شب را در هوای خنک خوانسار گذراندیم. اول صبح به بازار رفتم و مایحتاج صبحانه را تدارک دیدم (نان سنگک داغ، عسل، سرشیر، خامه و پنیر و تخم مرغ). بعد از صرف صبحانه در هوای خنک صبحگاهی، به مرکز شهر رفتیم. خوانسار، شهر جمع و جور و زیبایی هست. متأسفانه فرصت گردش نداشتیم. اما امیدوارم در زمانی دیگر، وقت بیشتری را برای دیدن اماکن گردشگری خوانسار و گلپایگان و ... صرف بکنیم. به هر حال، بعد از خرید مقداری گز انگبینی و گیاهان معطر و چند مورد خورده ریز، مسافرت خاطره انگیز ما به پایان رسید و به محل زندگی برگشتیم.
کل مسافت طی شده در طول سفر: حدود 1800 کیلومتر
کل هزینه های مشترک برای سه خانواده 11 نفری: 6150000 تومان
سهم هر خانواده: 2050000 تومان
که البته اگر هزینه بنزین (با نرخ آزاد 3000 تومانی) و هزینه عوارضیها را که برای من حدود 550000 تومان شد اضافه بکنم، کل هزینه مسافرت برای خانواده (سه نفری) ما 2600000 تومان شد.
در پایان، یادآوری چند نکته در خصوص مسافرت، خالی از لطف نیست:
- قدیمی ها، برای نشان دادن اهمیت مسافرت، میگفتند که مدت زمان مسافرت، جزء عمر آدم به حساب نمیاد که به نظرم حرف قشنگی است. به همین علت، از هر فرصتی که شرایطش مهیا باشد، برای مسافرت رفتن تردید نکنیم. نیازی نیست که حتماً مدت زمان مسافرت، طولانی یا پُرهزینه باشد. سفرهای کوتاه هم در بهتر شدن روحیه ما موثرند.
- ایران ما، به اندازه کافی وسعت دارد. اینکه به محض شروع تعطیلات، راهیِ مکان های تکراری بشویم، چندان مطلوب نیست. ایران فقط چند جای معروف و شناخته شده نیست. بهتر است به نقاط مختلف کشور سفر بکنیم تا هم تجربه جدیدی کسب بکنیم و هم اینکه در رونق اقتصادی سایر مناطق کشور سهیم بشویم.
- انتخاب همسفر خوب، اهمیت به سزایی در کیفیت سفر دارد. پس، بهتر است افرادی را برای مسافرت انتخاب بکنیم که حال ما را در طول سفر، بهتر بکنند.
- احترام به افراد بومی و آداب و رسوم آنها، چیزی نیست که نادیده گرفته شود.
- حتی الامکان، خرید محصولات محلی از افراد بومی (به ویژه در مناطق محروم) را در برنامه قرار بدهیم. چون علاوه بر اینکه در اقتصاد مردم منطقه موثر هست، انگیزه لازم برای استقبال از گردشگران را در افراد بومی تقویت میکند.
- ناگفته پیداست که توجه و احترام به محیط زیست از چه اهمیتی برخوردار است.
پاینده و تندرست باشید