سلام می کنم خدمت دوستان عزیز لست سکندی.
در هفته سوم بهمن 99، مطابق با عادت روزانه مشغول چک کردن بعضی از سایت ها بودم، که در سایت لست سکند با سفرنامه ای به مناطق جنوب غربی روبه رو شدم. سفرنامه بسیار خوب و پر انرژی بود، از طرفی بازه سفرنامه مربوط به عید سال 98 بود، زمانی که دنیا هنوز با ویروس لعنتی کرونا روبه رو نشده بود. دقیقا در همان بازه عید 98، من به همراه خانواده از تهران به مناطق جنوب غربی کشور سفر کرده بودیم. عدم امکان سفر در شرایط کنونی و همچنین شروع خدمت سربازی من در شهریور سال 99 موجب شده بود که دلم برای سفر و سفرنامه نویسی به شدت تنگ بشه. لذا تصمیم گرفتم منم سفرنامه عید 98 ام رو برای عزیزان بنویسم. به این امید که در سال 1400، خبری از این بلای عظیم نباشه و بتونیم باز هم از لذت سفر با عزیزان خود و دورهمی ها بهرهمند شویم.
امیدوارم این سفرنامه بتواند هر چند اندک، بخشی از زیبایی های که من به همراه خانواده در این سفر تجربه کردم را بیان کند تا دوستانی که تمایل به ایرانگردی دارند نیز به این مقاصد سفر کنند و از زیبایی های بینظیر ایران استفاده کنند.
برنامه ریزی سفر
اسفند ماه سال 97 بود که به همراه خانواده در حال برنامه ریزی برای سفر نوروز 98 بودیم. علاقه مندی اعضای خانواده سفر به استان خوزستان و بازدید از زیبایی های این استان بود. پس از بحث ها و بررسی های انجام شده، سرانجام اعضای خانواده با سفری شش روزه به مناطق جنوب غربی موافقت کردند. ترتیب روز های اقامت ما در شهر های مختلف به ترتیب دو روز در خرم آباد، سپس حرکت به سمت آبادان و دو روز اقامت در این شهر و سپس برگشت به سمت شهرکرد و دو روز هم اقامت در این شهر بود.
شروع سفر- روز اول
روز دوم عید سال 98 به همراه خانواده(مجموعاً سه خودرو) از تهران به سمت شهر زیبای خرم آباد حرکت کردیم. فاصله شهر تهران تا خرم آباد 487 کیلومتر است که با سرعت استاندارد جاده ای، مدت زمان این سفر پنج ساعت و چهل دقیقه خواهد بود.
باتوجه به شلوغی تعطیلات نوروز و تردد بودن مسیرها، این مسیر برای ما بیش از این میزان نیز به طول انجامید. ضمن اینکه با توجه به دسته جمعی بودن در این مسافرت، توقف های جاده ای بیشتری نیز داشتیم. با توجه به همه این موارد در روز اول ورود به خرم آباد، همراهان ما بیشتر در نظر داشتند تا استراحت کنند. به نظر من، زمانی که به شهر زیبایی مثل خرم آباد سفر می کنید، به هیچ عنوان نباید یک لحظه را هم از دست بدهید، چرا؟ به این خاطر که به شهری سفر کرده اید که مملو از زیبایی و جاذبه های طبیعی است. سفرهای دسته جمعی معایبی هم داره، که مجبورید برای هر تصمیمی نظر اکثریت را جلب کنید، مخصوصا اگر این سفر به صورت فامیلی انجام بشود. لذا من هم تا بعد از ظهر روز اولی که رسیده بودیم تابع نظرات بقیه به استراحت پرداختیم. از بعد ظهر به هر تلاشی شده، همراهان را متقاعد کردم که به دیدن زیبایی های داخل شهر از جمله دریاچه کیو و بام خرم آباد برویم. با توجه به اینکه مدت زمان زیادی را صرف متقاعد کردن همراهان جهت بازدید از شهر سپری کردیم، فراموش کردم تا دوربین عکاسی ام را همراه ببرم. عکس های دوربین گوشی هم فاقد کیفیت مناسب بود، به همین خاطر عکس های روز اول از اینترنت استفاده شده است.
محیط اطراف دریاچه بسیار شاد و سرشار از انرژی بود، بسیاری از خانواده ها در حال انداختن زیر انداز برای نشستن در این محیط مناسب بودند. ما و همراهان به پیاده روی در اطراف دریاچه و خوردن بستنی اکتفا کردیم.
پس از پیاده روی در اطراف دریاچه و استفاده از هوای لطیف این دریاچه کوچک، به سمت بام خرم آباد حرکت کردیم. در بسیاری از شهرها، محلی به عنوان بام آن شهر وجود دارد که مناظر قشنگی از شهر در آنجا قابل رویت می باشد. تفاوت بام شهر خرم آباد با بقیه شهر ها این می باشد که یک رصدخانه نیز در بخش بالای بام وجود دارد که امکان دیدن ستاره ها در آن وجود دارد. نکته دیگری که در مورد بام خرم آباد وجود دارد این است که واقعا چیزی فراتر از یک بام معمولی است. مسیر بام شیب زیادی دارد که بعضا باعث مشکل در بالا رفتن خودور های ضعیف تر می شود و در انتهای مسیر شما به مقدار زیادی از شهر ارتفاع گرفته اید و منظره زیبایی از شهر را مشاهده خواهید کرد.
همراهان ما به این موضوع پی برده بودند استراحت کردن در شهر خرم آباد باعث می شود که افسوس زیادی از ندیدن جاذبه های این شهر زیبا بخورند، از من برای روز بعد برنامه خواستند. به همین خاطر من هم تصمیم گرفتم برنامه ای فشرده برای همراهان تنظیم کنم که اتلاف وقت روز اول را جبران کنم. به همین خاطر از شب قبل برنامه را برای رفتن به آبشار بیشه در صبح تنظیم کردیم و وسایل ناهار را نیز برای سپری کردن در طبیعت آماده کردیم.
روز دوم - بازدید از دیدنی های خرم آباد
این آبشار در ۶۵ کیلومتر خرم آباد و ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان دورود در بخش پاپی، شهر سپید دشت و روستایی به اسم بیشه و در کنار راه آهن تهران – خوزستان و در نزدیکی ایستگاه بیشه قرار دارد. در کنار آبشار زیبای بیشه، رودخانه زیبا و پرآبی نیز وجود دارد که آب آبشار به این رودخانه که سزار نام دارد سراریز می شود. فضای آبشار و درختان بلوط اطراف آن بسیار زیبا میباشد و حسابی شما را سر ذوق خواهد آورد. البته در طول بازه سفر ما به این منطقه، هنوز درختان به طور کامل سبز نشده بودند ولی بازهم زیبایی خیره کننده ای داشتند. به نظر من بهترین موقع سفر به این منطقه با توجه به سردسیر بودن آن، ماه های اردیبهشت و خرداد می باشد.
با این حال که در کنار رودخانه تعداد زیادی تابلو شنا کردن ممنوع وجود دارد باز هم تعدادی در مناطق بالاتر از آبشار که فاقد نگهبان می باشد اقدام به شنا می پردازند که بسیار تعجب برانگیز است. علاوه بر تابلوهای شنا ممنوع، پلاکاردهایی وجود دارد که آمار فوت شدگان بر اثر شنا در این رودخانه را ذکر کرده است ولی بازهم به این همه هشدار توجهی نمی گردد.
در کنار آبشار بیشه یک ایستگاه قطار هم وجود دارد که خود ایستگاه قطار بسیار دیدنی است و دقیقا برای شما یاد آور فیلم های قدیمی خواهد بود. یکی از حسرت های من در طول این سفر، عدم اطلاع و استفاده نکردن از قطار گردشی خرم آباد بود. این قطار به صورت توریستی اقدام به پذیرش مسافر می کند و مسافران این امکان را دارند که در محل های بسیار زیبا که جاده ای برای ان وجود ندارد از قطار پیاده شودند و از این محل ها که اکثرا نیز آبشار های زیبا هستند عکاسی نمایند. برای استفاده از این قطار و زیبایی های مسیر آن باید یک روز را به آن اختصاص دهید که برای ما هم این زمان وجود نداشت لذا از آن صرف نظر کردیم و بسیار افسوس خوردیم.
بعد از بازدید از آبشار زیبا بیشه مجددا به سمت شهر خرم آباد حرکت کردیم. در مسیر رفتن به سمت آبشار بیشه، دشت های سرسبز و چشم نوازی وجود دارد. لذا ما در مسیر برگشت تصمیم گرفتیم در این دشت ها که کوه های زیبایی هم در کنار خود دارند، توقف کنیم و وسایل ناهار را برپا کنیم.
البته با توجه به اینکه ما ابتدای بهار به این مناطق رفته بودیم، زیبایی این منطقه به حد نهایی خود نرسیده بود ولی باز هم بسیار چشم نواز زیبا بود.
پس از استراحت و تفریح و دشت به سراغ یکی از اصلی ترین نماد های شهر خرم آباد یعنی قلعه فلک الافلاک رفتیم. قلعه فلک الافلاک این بنای باشکوه به عنوان یکی از شاخصترین اثر تاریخی استان لرستان مربوط به دوره ساسانیان بوده و به دلیل معماری زیبا و شگفتانگیز آن از سوی بسیاری از کارشناسان به عنوان یکی از شاهکارهای مهندسی و معماری دنیا لقب گرفته است. این قلعه تاریخی که بر فراز تپهای مشرف به شهر خرمآباد واقعشده دارای هشت برج و دو حیاط مستطیل شکل است؛ ارتفاع بلندترین دیوار این قلعه عظیم تا سطح تپه 23متر، مساحت کلی آن پنج هزار و 300 مترمربع و پلان بنای این قلعه تاریخی به صورت هشتضلعی نامنظم است.
نور پردازی قلعه بسیار زیباست و باعث شکوه بیشتر قلعه شده است. من به شخصه از نور پردازی قلعه واقعا لذت بردم.
با غروب آفتاب، ساعت بازدید از قلعه نیز به اتمام می رسد. در بخش پایین قلعه نیز پارک بسیار با صفایی وجود دارد که در آن جوی های آب بسیاری قرار دارد و باعث زیبا تر شدن هر چه بیشتر این فضا می گردد. لذا نشستن در محیط این پارک و تماشا کردن قلعه فلک افلاک نیز بسیار لذت بخش می باشد.
روز سوم- حرکت به سمت آبادان
هر چند دو روز اقامت در شهر زیبا خرم آباد برای دیدن ده درصد از زیبایی ها و جاذبه های این شهر کافی نیست ولی چاره ای نبود و هدف اصلی خانواده ما از این مسافرت، شهر آبادان بود. لذا صبح زود خرم آباد را به سمت آبادان ترک کردیم.
فاصله شهر خرم آباد تا آبادان 450 کیلومتر بود ولی با توجه به اینکه ما به شدت تفریحی در جاده حرکت می کنیم و جاذبه های مسیر نیز کم نبودند، من انتهای روز سختی را پیش بینی می کردم. به هر حال هفت صبح از شهر خرم آباد خارج شدیم. در همان ابتدای مسیر با خبرهایی ناخوشایندی روبه رو شدیم که استرس مارا برای سفر افزایش داد و آن این بود که پلیس راه مسیر خرم آباد به پل دختر را به علت سیل مسدود کرده بود و اجازه ورود مسافران به این جاده را نمی داد. اگرچه پل دختر در مسیر اصلی خرم آباد به آبادان نبود ولی گروه تمایل داشت در صورت امکان از این شهر هم عبور کنیم ولی عملا این امکان از ما سلب شد. به هر حال ما به سمت اندیمشک و درفول حرکت کردیم. مسیر اتوبان خرم آباد-اندیمشک نیز یکی از زیباترین جاده های کشور است. نم نم باران هم به زیبایی و حد علی رسیدن لذت ما از جاده کمک می کرد. به طور پیوسته توقف های کوتاهی انجام می دادیم و از زیبایی های کوه ها و رودخانه های زاگرس عکس و فیلم تهیه می کردیم.
بالاخره به شهر دزفول رسیدم و به نیت استراحتی کوتاه به سمت داخل شهر حرکت کردیم.
سطح آب رودخانه دز به شدت در حال افزایش بود و این مورد خبر جالبی برای مسافران نوروزی که به این منطقه سفر کرده بودند، نبود. از جالب ترین نکات شهر دزفول، وجود یک پایگاه شکاری در این شهر می باشد که در ایام عید نیز نمایش های هوایی در آن برگزار می شود. من وقتی به این شهر رسیدیم یاد این موضوع افتادم و باز هم بسیار افسوس خوردم که چرا نتوانستم در این نمایش هوایی شرکت کنم به این خاطر که نمایش تا ظهر بر گزار می گردد و ما در حدود ساعت یازده تازه به شهر درفول رسیده بودیم.
ولی طبیعت خوزستان، زیبایی بزرگتری برای ما در نظر گرفته بود که باعث شد، سریعا این اندوه حاصله از دیر رسیدن به دزفول را فراموش کنم. در شهر دزفول تصمیم گرفتیم به سمت تابلوهای سد دز حرکت کنیم و خودمان هم نمی دانستیم با چه تصاویر فوق العاده ای روبه رو خواهیم شد.
تپه ها و کوههای مسیر رسیدن به سد در بسیار زیبا و چشم نوازاند. شما در طول مسیر بازدید از تاج سد دز از میان تونل های فراوانی عبور خواهید کرد که به شدت زیبا هستند. متاسفانه به دلیل نور کم و عکس برداری در حین رانندگی، عکس های مرتبط با تونل ها کیفیت مناسب را نداشتند. البته این نکته را هم بگوییم با توجه به اینکه با ماشین تا نزدیک تاج سد دز خواهید رفت، این بازدید همراه با ترافیک هم خواهد بود. به این علت که در فضاهای کوچکی که برای پارک ماشین ها قرار داده شده است، خودرو ها باید توقف کنند و سرنشین ها پیاده شده و از تاج سد دیدن کنند. انصافا هم با توجه به محدودیت شدید فضا برای پارک خودرو جهت بازدید، مسئولین مربوطه نظم خوبی را برای بازدید فراهم کرده بودند. برای ما این بازدید حدود دو ساعت زمان برد ولی باتوجه به زیبایی مسیر اصلا خسته کننده نبود.
وقتی از سد دز بازدید می کردیم، یاد حرف یکی از اساتید دانشگاهمون افتادم که میگفت کنترل فرکانس شبکه برق ایران با نیروگاه سد دز هست. تازه داشتم معنی این حرف استادم را می فهمیدم، با توجه به آب بسیار بسیار زیادی که پشت سد دز قرار داره، در صورتی که میزان توان مصرفی شبکه برق بالا بره، با استفاده از حجم آب، توانی که شبکه کم دارد از طریق تولید برق در نیروگاه سد دز جبران خواهد شد. با توجه به اهمیت این سد و آب پشت آن، در مسیر واحد های پدافندی زیادی نیز دیده می شود و واقعا به این باور خواهید رسید که از یکی از مراکز مهم کشور بازدید کردیده اید.
بعد از بازدید از سد دز که به نسبت هم طولانی شده بود به شدت گرسنه شده بودیم، لذا برای ناهار به سراغ رستوان باغ فلاحت دزفول رفتیم. البته از قبل شناختی روی این رستوران نداشتیم و با سرچ کردن در لحظه آن را پیدا کرده بودیم. نکته ای که در مورد این رستوران وجود دارد این است که رستوران در واقع بالای یک پارکینگ طبقاتی است و ما هم که آشنایی از قبل نداشتیم بارها زا روی نقشه اطراف این رستوران می چرخیدیم ولی پیداش نمی کردیم.
بعد از درفول می بایست تصمیم می گرفتیم که از مسیر شهر شوش به سمت آبادان که مقصد بعدی بود حرکت کنیم و یا از مسیر شوشتر.
مسیر شوش از لحاظ کیلومتری کوتاهتر بود ولی جذابیت سازه های آبی شوشتر باعث شد تصمیم به رفتن از مسیر شوشتر بگیریم. البته با توجه به اینکه من بارها مسافرت های کاری به مناطق جنوبی و شهر های اهواز و آبادان و ماهشهر داشتم، می دانستم که مسیر های آن مناطق فاقد چراغ روشنایی هستند و باعث خستگی زیاد راننده خواهند شد و این مورد را به بقیه هم منتقل کردم ولی خب همه دوست داشتند شوشتر را هم ببینند.
بر عکس سد دز که نظم خوبی برای بازدید وجود داشت، در شوشتر هیچ نظمی نبود، نه محل مناسبی برای پارک خودرو و نه نظمی در بازدید از مجموعه ولی در کل خود بنا بسیار زیبا و قشنگ بود. خیلی سریع سعی کردیم بازدید را انجام دهیم و به سمت شهر آبادان حرکت کنیم. مطابق با چیزی که پیش بینی کرده بودم مجبور به رانندگی در تاریکی شب شدیم و در حدود ساعت 10 شب به آبادان رسیدیم.
روز سوم سفر
صبح روز سوم سفر به بازدید از مناطق جنگی اختصاص دادیم. وقتی به سمت ناحیه اروند کنار رفتیم و به مناطق جنگی رسیدیم، باران شدیدی شروع به بارش گرفت. با توجه به خاک این مناطق، با بارش باران، گل به کفش های شما خواهد چسبید و وزن هر کدام از کفش های شما را به بیش از پنج کیلو خواهند رساند. با این اتفاق راه رفتن بسیار مشکل خواهد شد. وقتی با این شرایط روبه رو شوید نا خودآگاه یاد سربازان و مدافعان هشت سال دفاع مقدس می کنید که چگونه با این شرایط از کشور دفاع کردند و با خون خود ایران را حفظ کردند.
پس از بازدید از مناطق عملیاتی با توجه به اینکه همه به بابت باران شدیداً گلی شده بودیم مجبور شدیم به سمت محل استقرار حرکت کنیم و بازدید از جزیره مینو را به روز دیگری موکول کنیم. پس از ناهار و استراحت به سراغ بازدید از مسجد رنگونی های آبادان رفتیم. این مسجد در واقع مسجدی بوده است که پاکستانی ها و هندی هایی که برای کار به شهر آبادان آمده بودند احداث کرده بودند. مسجد کوچک و زیبایی بود که در نزدیک پالایشگاه آبادان قرار داشت.
در همان نزدیکی مسجد پاکستانی، رستورانی به اسم رستوران پاکستانی ها قرار داره که شما می توانید غذاهای جنوبی را با ادویه های پاکستانی و هندی نوش جان کنید. برای صرف ناهار به این رستوران رفتیم. غذای بسیار لذیذی بود، هرچند من میانه خوبی با ادویه ندارم. مابقی روز را هم به گشتن در بازار آبادان و مغازه های ته لنجی پرداختیم.
برای شام تصمیم گرفتیم فلافل آبادانی بزنیم بر بدن، با سرچی در اینترنت متوجه شدیم دو تا فلافلی معروف در آبادان در اون زمان هست. البته تا دلتان بخواهد ساندویچ فلافل و سمبوسه فروشی در آبادان وجود دارد ولی فلافلی اکبر برزیلی و فلافلی نسیم از مابقی معروف تر هستند. ما به سراغ فلافلی نسیم رفتیم.
روز چهارم سفر
صبح روز چهارم، آبادان را به نیت دیدن شهر اهواز ترک کردیم. در مسیر آبادان به اهواز با تابلو تالاب شادگان مواجه شدیم. به طور کلی زیاد به برنامه ریزی در سفر اعتقاد نداشتیم. در لحظه تصمیم گرفتیم از این تالاب زیبا بازدید کنیم و واقعا چه تصمیم خوبی بود. به خاطر بارندگی های عید 98، تالاب بسیار پر آب بود و هوایی بی نظیر در منطقه ایجاد شده بود. اگر روزی به این منطقه از کشور سفر کردید، حتما از این تالاب زیبا و جذاب دیدن کنید.
بعد از گشتن در تالاب شادگان مجدد به سمت شهر اهواز حرکت کردیم. وقتی به شهر اهواز رسیدیم، برای نماز ظهر به مسجد جامع شهر رفتیم.
موقع ناهار شده بود و اعضا همراه ما دنبال محلی برای صرف ناهار بودند. به پیشنهاد من که بارها به شهر اهواز و آبادان برای سفر کاری رفته بودم، برای ناهار به پیدا کردن یک رستوران به محله کیان پارس رفتیم.
قلیه ماهی و میگو دو پیازه، انتخاب های ما برای صرف نهار بود. قیمت غذاها برای سال 98 می باشد، مسلما با روند تورمی که در مملکت شاهد هستیم، قیمت ها بسیار بیشتر هم شده است.
بعد از صرف ناهار و اندکی پیاده روی در محله کیانپارس اهواز، رفتیم کنار رود کارون تا یکم لب کارون چه گل بارون بخوانیم.
در سرتاسر ساحل کارون، پارک های زیادی وجود دارد که امکان استراحت و لذت بردن از رود را برای مسافران ایجاد می کند، هرچند که زباله های موجود در ساحل رود صحنه های نه چندان خوشایندی را هم ایجاد می کند.
پس از سپری کردن مدت زمان در حاشیه رود مجدد به سمت آبادان که محل سکونت ما بود برگشتیم تا هم آماده سفر روز بعد به شهر کرد شویم و هم در صورت امکان بازدید مختصری از شهر خرمشهر داشته باشیم.
روز پنجم سفر
صبح زود شهر پر نشاط و پر از انرژی آبادان را به مقصد شهرکرد و شهر سامان، مقصد بعدی سفر ترک کردیم. همچون خرم آباد، آبادان هم بسیار جاهای دیدنی دیگری داشت که ما به خاطر برنامه سفر موفق به دیدن زیبایی های آن نشدیم.
استان خوزستان سرشار از زیبایی های گوناگون است، با توجه به اینکه به سمت شهرکرد سفر می کردیم، مجدد به مناطق کوهستانی این استان وارد می شدیم و طبیعت تصاویر زیبای را به نمایش می گذاشت.
در تصاویر بالا، دریاچه ای از بالای کوه قابل رویت است. خیلی علاقه داشتیم می توانستیم به دریاچه ای که می دیدیم نزدیک شویم ولی با توجه به طولانی بودن مسیر تا شهر کرد مجبور بودیم به دیدار دریاچه از دور بسنده کنیم.
با ورود به مناطق کوهستانی استان خوزستان، کوه ها سرشار از جنگل های بلوط می شود و تصاویر زیبا و دلنواز می شود.
تصمیم گرفتیم برای ناهار در شهر ایذه توقف کنیم. به صورت اتفاقی با یک رستوران مواجه شدیم که بسیار غذای با کیفیتی داشت. نمیدونم بعد از دو سال هنوز هم این غذا خوری در شهر ایذه وجود دارد یا نه ولی خاطره خیلی خوبی را برای ما از ناهار در شهر ایذه درست کردند.
بعد از صرف ناهار مجدد به جاده زدیم و به سمت شهر کرد و شهر سامان حرکت کردیم. تازه کمی از مسیر را طی کرده بودیم که با مناظر فوق العاده زیبا دریاچه سد کارون سه روبه رو شدیم. برای صرف چای و نماز خواندن تصمیم گرفتیم کمی هم در این منطقه سپری کنیم. قبله به گونه ای بود که کاملا باید به سمت دریاچه نماز می خواندید، لذا با بهترین ویو ممکن نماز را می خواندید.
به علت باران های زیاد آن سال، بخشی از مسیر کوهستانی تا شهر شهرکرد دچار ریزش شده بود که مامورین زحمت کش راهداری در حال باز کردن جاده بودند و ما مجبور به توقف یک ساعت خارج از برنامه ای شدیم که باعث می شد بخشی از مسیر تا شهر کرد را در شب رانندگی کنیم.
با توجه به اینکه مسیر شهر کرد در کنار رودخانه زیبای کارون قرار گرفته است، سدهای کارون را یکی پس از دیگری می دیدیم و لذت می بردیم.
برای استراحت کوتاه، در کنار دریاچه سد کارون چهار نشستیم ، ولی میدونستیم که مسیر زیادی تا شهر کرد و شهرسامان داریم و بقیه مسیر را با توجه به نزدیکی به غروب آفتاب باید در تاریکی رانندگی کنیم که با توجه به آشنا نبودن به مسیر، کار بسیار سخت و فرساینده ای بود.
بارها تصاویر مربوط به این پل معلق را در تلویزیون دیده بودم که بالگردی از زیر آن عبور می کرد. دیدن این منظره و قرار گرفتن بر بالای این پل بسیار لذت بخش بود.
بالاخره در ساعات پایانی شب به شهر کرد و بعد از آن به شهر سامان رسیدیم. البته با هزاران زحمت، به این خاطر که گوگل مپ حسابی سر ناسازگاری گذاشته بود و به ما مسیر های پیشنهاد می داد که تقریبا با ماشین امکان عبور از آن ها نبود. خلاصه ساعت 1 بامداد به شهر سامان رسیدیم.
روز ششم و هفتم سفر
محل سکونت ما در شهر سامان ، در مجاورت رود زاینده رود قرار داشت. صبح با صدای زیبای خروس ها روستا از خواب بیدار شدیم. پس از کمی استراحت با سرچ کوچکی در اینترنت به بازدید از پل زمان خان که در فاصله ده دقیقه ای ما بود رفتیم.
مابقی مدت سفر را در شهر سامان توقف کردیم و از طبیعت شهر سامان لذت بردیم. البته که برای اون موقع از سال هنوز درختان به صورت کامل سبز نشده بودند و تازه در حال شکوفه دادن بودند ولی درکنار رود زاینده رود بودن و نشاطی که رودخانه ایجاد می کرد محیط بسیار خوبی را برای اقامت دو روزه ما در شهر سامان ایجاد کرد.
به امید خدا دوباره روزی برسه که از شر این ویروس خلاص بشیم و با خیال راحت به همراه خانواده و عزیزان به سفر بریم.
نویسنده: علی مدحیان