سریلانکا، سرزمین بوداهای عظیم و کهن

4.6
از 106 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سریلانکا، سرزمین بوداهای عظیم و کهن
آموزش سفرنامه‌ نویسی
13 آبان 1402 12:00
32
9.8K

درود برشما ، من سمیرا هستم از کرمان ، این اولین سفرنامه ای هست که مینویسم و امیدوارم که دوستش داشته باشین ، قبلا هم سعی کرده بودم سفرنامه چین رو بنویسم که متاسفانه ناتمام ماند ، ولی این بار عزمم رو جزم کردم که این سفرنامه رو حتما به پایان برسونم . من و همسرم عاشق مسافرت هستیم و سفر هدف و انگیزه اصلی زندگی ماست . نوروز سال 1401 بعد از دوسال سخت کرونایی که نشده بود یه سفر درست و حسابی بریم ، تصمیم گرفتیم به سریلانکا سفر کنیم.

نام قدیمی این کشور سیلان بوده که چای اعلا و خوش طعمش شهرت جهانی داره و بخاطر موقعیت و شکلش که مانند یک قطره اشک ، در سواحل جنوبی هند واقع شده ، به اشک هند نیز معروف است . از آژانس مورد نظرمون تور سریلانکا رو که شامل بازید از سه شهر کلمبو ، کندی و بنتوتا بود رو به قیمت هر نفر 37 میلیون و 500 هزار تومان خریدیم ، از کرمان به تهران ، از تهران با پرواز Flydubai  به دبی ، و از دبی به کلمبو پرواز کردیم .

1.jpg
فرودگاه کلمبو

روز اول در کلمبو بعد از ترانسفر به هتل fairway Colombo و تحویل اتاق ، بلافاصله گشت و گذار رو شروع کردیم ، شاید باورتون نشه ولی ما هرگز تو سفر زمان رو از دست نمیدیم . گفتم بزن بریم همسر جان که استراحت بی استراحت ، همسر منم که موافق و آماده ، من همیشه از قبل لیست بازدید از مکانهای دیدنی مورد نظرمون رو با دقت برنامه ریزی و یادداشت میکنم و این کار تو سفر خیلی خیلی کمک میکنه که با نظم پیش بریم .

2.jpg
اتاق هتل fairway Colombo   

 از روبروی هتل که یه عالمه توک توک حاضر و آماده بودن توک توک گرفتیم و از راننده خواستیم که مارو به معبد هندوی sri kailawasanathan swami ببره ، اولین باری بود که سوار توک توک میشدیم و کلی ذوق کردیم .

3.jpg
قطاری که در مسیر معبد دیدیم

 وقتی به معبد رسیدیم ، متاسفانه برخلاف گفته راننده توک توک ، درهای معبد بسته بود ، ما فقط به بازدید از نمای زیبای بیرون معبد اکتفا کردیم و باتوجه با فاصله نه چندان زیاد معبد تا هتل ، تصمیم گرفتیم که یه عصر دیگه برای بازدید داخل معبد برگردیم.  

4.jpg
نمای بیرونی معبد هندو
5.jpg
نمای بیرونی معبد هندو
6.jpg
نمای بیرونی معبد هندو
7.jpg
نمای بیرونی معبد هندو
8.jpg
نمای بیرونی معبد هندو
9.jpg
نمای بیرونی معبد هندو
10.jpg
نمای بیرونی معبد هندو

از راننده خواستیم ما رو به مسجد سرخ ببره و همون جا ازش خداحافظی کردیم و خواستیم خودمون مدتی خیابونهای اطراف مسجد رو بگردیم و عکاسی کنیم ، ورود به مسجد ممنوع بود .

11.jpg
مسجد سرخ
12.jpg
مسجد سرخ
13.jpg
لباس فروشیهای اطراف مسجد
14.jpg
لباس فروشیهای اطراف مسجد
15.jpg
لباس فروشیهای اطراف مسجد

 برای بازگشت مجددا توک توک گرفتیم و به هتل برگشتیم. اینقدر گرسنه بودیم که نگو ، خوشبختانه هتل خودش یه رستوران خیلی خوب داشت و ما پلو مرغ تندوری سفارش دادیم که تازه گفتن نسبت به غذاهای دیگه زیاد تند نیست ،  وای امان از این غذای خوشمزه ولی خیلی تند ، غذا رو که خوردیم برگشتیم اتاق برای استراحت .

16.jpg
پلو مرغ تندوری با تخم مرغ آب پز فلفلی

عصر که شد اومدیم بیرون ، خداروشکر هتل ما موقعیت خیلی خوبی داشت و اطرافش پر بود از کافه، رستوران و فروشگاه ، بازارچه ساختمان قدیم بیمارستان هلندی ها هم چند قدمی هتل بود ، همه جا صدای موسیقی به گوش میرسید ، جو شادی برقرار بود ، ما خیابونهای اطراف هتل رو گشتیم و لذت بردیم و تصمیم گرفتیم پیاده از مسیر ساحلی Galle face beach خودمون رو به رستوران Nuga gama برسونیم ، توی مسیر لب ساحل دختر پسرهای سریلانکایی نشسته بودن و ساحل پر بود از خانواده هایی که برای گردش بیرون اومده بودن و البته یه عالمه دکه های غذای خیابونی .

17.jpg
غذاهای خیابانی
18.jpg
غذاهای خیابانی
19.jpg
غذاهای خیابانی

خلاصه رسیدیم به مقصد ، این رستوران رو به سبک خانه های سنتی سریلانکایی ساخته بودن و غذای سنتی سریلانکایی داشت ( بصورت بوفه آزاد بود و ورودی به ازای هرنفر 3500 روپیه ) ، از بودن توی این محیط خیلی لذت بردیم و همین طور ارتباط با کارکنان مهربونش ، بوفه آزاد با کلی غذا و شیرینی و میوه و دسر سریلانکایی و البته موسیقی زنده و سنتیشون ، به به ، همه چیز عالی بود ، راستی نمایش سنتی هم برگزار میشد که واقعا دیدنی بود ، خلاصه از فرهنگ سریلانکایی میشد همه چیز رو تو این رستوران دید ، هم خونه سنتی هم غذا هم حرکات موزون و هم موسیقی ، موقع برگشت به هتل بارون گرفت و حال مارو حسابی جا آورد ، خوابیدیم تا برای صبح فردا آماده باشیم .

20.jpg
 هاپرز تخم مرغی خیلی خوشمزه، در واقع نوعی پنکیک کاسه ای شکل است که خمیرش از آرد برنج ، شیرنارگیل و شکر تهیه میشه و یک تخم مرغ هم وسطش میپزن
21.jpg
غذای رستوران
22.jpg
میوه های لذیذ
23.jpg
دسر
24.jpg
شیرینی های خوشمزه
25.jpg
انواع میوه
26.jpg
انواع خورشت کاری
27.jpg
خوراک های منتوع رستوران
28.jpg
ظروف غذای سفالی
29.jpg
درخت انجیر معابد رستوران
30.jpg
حال و هوای رستوران

روز دوم

صبح بعد از اینکه صبحانه مون رو خوردیم با توک توک به معبد بودایی Gangaramaya رفتیم ، عجب جایی بود ، یه فضای دل انگیز و زیبا داشت ، پر بود از مجسمه های رنگارنگ و گوناگون بودا ، پر بود از حس خوب و حال خوب ، از شانس خوب ما اون روز موسیقی سنتی هم به صورت زنده تو فضای معبد برگزار میشد ، هم شاد شدیم هم آرام ، حس جالبی بود.

31.jpg
 ورودی معبد
32.jpg
مجسمه های رنگارنگ داخل معبد
33.jpg
مجسمه های رنگارنگ داخل معبد
34.jpg
مجسمه های رنگارنگ داخل معبد
35.jpg
گروه نوازندگان
36.jpg
مجسمه های رنگارنگ داخل معبد
37.jpg
حیاط معبد
38.jpg
حیاط معبد
39.jpg
حیاط معبد
40.jpg
حیاط معبد
41.jpg
حیاط معبد
42.jpg
تندیس راهب بودایی
43.jpg
مجسمه های داخل معبد
44.jpg
مجسمه های داخل معبد
45.jpg
مجسمه های داخل معبد
46.jpg
مجسمه های داخل معبد
47.jpg
مجسمه های داخل معبد

بعد از دیدن این معبد رنگی و قشنگ رفتیم فروشگاه سوغات و صنایع دستی Laksaru ، من عاشق اینم که از هر کشوری حتما سوغات و صنایع دستیش رو به عنوان یادگاری بخرم ، از این فروشگاه میتونید لباسهای خنک و راحت ، چای سیلان ، مجسمه و ماسک سنتی راکشا ، انواع عود های دست ساز و روغنهای ارگانیک خریداری کنین ، ماسکهای سنتی راکشا که انواع مختلفی داشت با رنگها و شکلهای مختلف که هر کدوم کاربرد مخصوص خودش رو داره ، مثلا خودشون معتقد بودن که این نمونه که عکسش رو گذاشتم شیاطین و ارواح خبیثه رو دفع میکنه ، ما البته به این مسایل اعتقادی نداریم و فقط برای یادگاری و زیبایی این ماسک رو خریدیم .

48.jpg
راکشایی که خریدیم

سپس برگشتیم هتل و نهار رو توی یکی از رستورانهای پایین هتل خوردیم ، بعد یه استراحت کوتاه آماده شدیم برای پیاده روی به سوی معبد هندو که این بار بتونیم داخلش رو ببینیم ، هوا عالی بود و  قدم زدن تو خیابونهای سرسبز و با صفای کلمبو حس خیلی خوبی داشت ، یکی از صحنه های قشنگی که دیدیم لونه پلیکانها بالای تیرهای چراغ برق بود و پلیکانهای بزرگی که اون بالا نشسته بودن ، توی مسیر برج لوتوس رو هم دیدیم که نماد کلمبو هست.

49.jpg
پلیکانها
50.jpg
 برج لوتوس

بالاخره به معبد رسیدیم بلیط که خریدیم یکی از راهبها گفت که ساعت 5 مراسم آیینی هندو شروع میشه ، وای چقدر ما خوش شانسیم مراسم مذهبی هندو... اصلا فکرشو هم نمیکردیم یه روزی بتونیم از نزدیک یه همچین مراسمی رو ببینیم ، چه فضای بینظیری ، چه جوی ، چه مجسمه های رنگینی ، ما قبلا در سفری که به تایلند داشتیم معابد بودایی زیادی دیده بودیم ولی هندو ، نه ، اینجا همه چیز متفاوت بود یاد فیلم های هندی افتاده بودم ، ساعت شروع مراسم فرا رسید.

نوازندگان از راه رسیدن و هردسته ای گوشه ای از معبد نشستن و شروع به نواختن کردن ، راهبان اعظم از در پشتی وارد شدن و مراسم خاصی رو با خواندن ورد انجام میدادن ، ما محو تماشا بودیم صدای بلند موسیقی همراه با زنگ ناقوس بلندی توی محیط بود ، چند زن و مرد هندو بلند بلند دعا میخوندن ، هیچ وقت این فضای محشر رو فراموش نمیکنم ، باورم نمیشه که اینجام ، پروردگارم سپاس ، مگه از بودن تو این معبد سیر میشدیم .... 

51.jpg
 داخل معبد
52.jpg
 داخل معبد
53.jpg
 داخل معبد
54.jpg
 داخل معبد
55.jpg
سقف زیبا و رنگارنگ معبد
56.jpg
محوطه معبد
57.jpg
 راهب اعظم
58.jpg
راهب هندو در حال اجرای مراسم مذهبی
59.jpg
مرد نیایشگر
60.jpg
نوازندگان
61.jpg
بیرون معبد از این گلهای به ریسه کشیده شده برای خودم خریدم

ولی دیگه وقت رفتن بود ، برگشتیم هتل و بازم همون اطراف هتل تو خیابونهای باحال و زنده اش گشتیم ، شام رو برگر کینگ خوردیم ، بعد از شام  برگشتیم اتاقمون تا وسایل رو جمع کنیم ، فردا باید به کندی میرفتیم  .

روز سوم 

صبح که پا شدیم صبحانه مون رو خوردیم و اتاق رو تحویل دادیم ، باید منتظر میموندیم تا ماشین ترانسفر به کندی ، بیاد دنبالمون ، تو این فاصله همسرم پیشنهاد داد که بیا بریم فروشگاه رو به روی هتل رو ببینیم ، جالبه که همیشه از جلوش رد میشدیم ولی داخلشو نرفته بودیم ، اسمش spa ceylon  بود و چه محصولات خوبی داشت همونی که دنبالش بودم ، محصولات آرایشی بهداشتی ارگانیک تهیه شده به روش ayurveda ، آیورودا یه علم کهن چند هزار ساله هست که بر اساس اون بعضی غذاها محصولات ارایشی و گیاهان دارویی تهیه میشه ، یه جورایی مثل طب سنتی خودمون هست ، من چندتا ماسک و صابون صورت خریدم بعدها که دیدم چقدر خوبن گفتم کاش بیشتر خریده بودم .

62.jpg
 نمونه ماسکهای صورتی که خریدم

 مینی بوس رسید و سوار شدیم ، برای اولین بار بقیه اعضای تور رو میدیدیم ، توی مسیر کندی از محل نگه داری فیل ها دیدن کردیم ، جای جالبی بود با فیل ها عکس گرفتیم ، بعضی ها هم فیل سواری کردن .

63.jpg
دهکده فیلها
64.jpg
دهکده فیلها
65.jpg
 فیل در حال آب بازی

 بعد از اونجا به باغ ادویه رفتیم که ما زیاد علاقه ای به دیدنش نداشتیم چون باغ واقعی نبود و فقط چندتا درخت توش کاشته بودن ، ولی باید تابع جمع میبودیم پس همراه بقیه همسفرها به دیدن باغ رفتیم ، هوا تاریک به هتل randholee رسیدیم ، هتل قشنگی بود که بالای تپه ها قرار داشت با ویویی عالی به شهر کندی و یه استخر زیبا و رویایی مشرف به شهر ، شام رو تو هتل خوردیم ( اقامتمون در این هتل بهمراه صبحانه و شام بود ) ، من برای فردا یه برنامه خیلی فشرده ریخته بودم تا بتونیم اصلی ترین و مهمترین مقاصد سفرمون رو تو یک روزی که در کندی هستیم ببینیم ، ولی خیلی نگران بودم که آیا میشه یه روزه از همه این جاها بازدید کرد ؟

بعد از شام رفتم و با صاحب هتل که مرد بسیار مهربان و فرهیخته ای بود صحبت کردم ، برناممون رو باهاش درمیون گذاشتم و گفتم که ما برای فردا به یه ماشین به همراه راننده مسلط به زبان انگلیسی نیاز داریم و ایشون هم لطف کرد با یه راننده از یه شرکت معتبر هماهنگ کردن و گفت شما چون زودتر از تایم صبحانه هتل راه میوفتین من میگم صبحانه رو براتون بسته بندی کنن تا با خودتون ببرین ، محبتش رو هیچگاه فراموش نمیکنیم.

66.jpg
اتاق هتل
67.jpg
شام هتل

روز چهارم

صبح زود پا شدیم ، انگار تو بهشت بودیم ، تازه فضای سرسبز و زیبای اطراف هتل رو میدیم ، هوا خنک و مرطوب بود ، مه روی شهر کندی رو پوشونده بود. راننده که آقایی مرتب و باادب به اسم sudesh بود ، سروقت بایه ماشین تویوتای مدل بالا و راحت رسید ، خیلی آدم خوبی بود ، تو مسیر کلی از آداب و رسوم مردمان سریلانکا و اعتقاداتشون پرسیدم و اون هم با حوصله و مهربونی جواب میداد. به اولین مقصد که معبد غار (cave temple) شهر دامبولا بود رسیدیم ، بعد از یه مسیر پله نوردی نسبتا طولانی به غارها رسیدیم ، اینجا پر از توریست بود ، وای چه جای شگفت انگیزی !!!  

چندین دهنه غار وجود داشت که وارد هر کدوم میشدی پر بود از مجسمه های رنگی زیبا و غول پیکر بودا به حالتهای ایستاده ، نشسته و خوابیده ، این مجسمه ها متعلق به 2000 سال پیش بودن ، حال و هوای داخل غارها یه کوچولو رعب آور بود ، مخصوصا که صدای بلند طبلی که بیرون نواخته میشد تو فضای غار طنین انداز میشد و حس و حال عجیبی به آدم میداد ، واقعا که لذت بردیم ، راستی اینم بگم که مجسمه ها اینقدر بزرگ بودن که به سختی در کادر دوربین جا میگرفتند. 

68.jpg
 ورودی معبد
69.jpg
ورودی غارها
70.jpg
ورودی غارها
71.jpg
داخل غارها
72.jpg
داخل غارها
73.jpg
داخل غارها
75.jpg
داخل غارها
76.jpg
داخل غارها
77.jpg
داخل غارها
78.jpg
داخل غارها
79.jpg
پادشاهی که به فرمانش این معابد بنا شده اند
80.jpg
داخل غارها
81.jpg
داخل غارها
82.jpg
داخل غارها
83.jpg
داخل غارها
84.jpg
مرد طبل نواز 
85.jpg
 حوضچه آب و گل

فاصله این معبد تا معبد طلایی زیاد نبود ، قدم زنان به طرف معبد طلایی رفتیم ، تو مسیر از یه خانم دست فروش انبه خرد شده خریدیم که توی قیف کاغذی فروخته میشد ، فروشنده بهمون هشدار داد که مراقب میمونهای تو مسیر باشین که انبه هاتون رو قاپ نزنن.

86.jpg
 میمون های اطراف معبد

بازدید از معبد طلایی هم خالی از لطف نبود ، بالای معبد یه مجسمه بزرگ و طلایی رنگ از بودا قرار داشت ، در اطراف معبد پر بود از دکه هایی که سینی های گل و میوه رو بعنوان نذری به زائرین میفروختند .

87.jpg
بودای بزرگ معبد
88.jpg
 اطراف معبد
89.jpg
دکه نذری فروشی

 راننده منتظرمون بود ، سوار ماشین شدیم و به شهر سیگیریا رسیدیم ، سودش درست مقابل صخره شیر ( lion rock) نگه داشت ، بالاخره دیدیمش ، عکس این صخره بزرگ و با شکوه رو خیلی دیده بودیم ، همیشه با خودم میگفتم کی باشه از نزدیک ببینیمش ، چند دقیقه ای همون اطراف عکاسی کردیم ، میخواستیم فقط نمای بیرونی صخره رو ببینیم .

90.jpg
صخره شیر

 ظهر شده بود و ما به شدت گرسنه بودیم از سودش خواستیم مارو به یه رستوران خوب و با کیفیت ببره ، نمیدونم چه مدت گذشت که همسرم از خواب بیدارم کرد و گفت رسیدیم. رستوران تو فضای باز بود و کنار یه رودخونه خروشان قرار داشت ، صاحب خوش اخلاقش به استقبالمون اومد و همون بدو ورود از من خواست که پشت پرچین چوبی رستوران رو نگاه کنم ، ای وای بر من !!! یه سوسمار خیلی بزرگ و سیاه رنگ اون پشت بود ، بهم گفت این حیوون اسمش thalagoya ( تالاگویا ) و بومی سریلانکاست ، ترسناک بود ، خداروشکر کردم که اونور نرده هاست .

91.jpg
 تالاگویا

 خوشمزه ترین غذاهای سریلانکایی رو توی این رستوران به نام jaga food خوردیم ، غذاهاشونو باب طبع توریستها پخته بودن با ادویه کم که اصلا تند و تیز نبودن و واقعا چسبید ، چند تا خانم هم با لباس سنتی همون جا روی اجاق گلی نون و شیرینی سنتی میپختن. دیدم روی ستونهای رستوران یه عالمه یادگاری از توریستها با زبانها و ملیتهای مختلف نوشته شده ، منم یه ماژیک از صاحب رستوران گرفتم ، گفت شما اولین مشتریهای ایرانی ما هستین و منم هول هولکی اولین یادگاری به خط فارسی رو نوشتم.

92.jpg
غذای خیلی خوشمزه رستوران
93.jpg
 دسر فوق العاده لذیذ
94.jpg
 یادگاری که نوشتم

وقت رفتن بود ، خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم ، پیش به سوی شهر باستانی polonnaruwa . به شهر باستانی polonnaruwa ( پولانارووا ) رسیدیم ، برای بازدید کامل از کل مجموعه ، نفری 25 دلار پرداختیم که البته بلیط با بهای کمتر هم موجود بود که فقط امکان بازدید از بعضی قسمتهای مجموعه رو شامل میشد ، این شهر درگذشته های دور پایتخت سریلانکا بوده ، توی این محوطه ی بزرگ و باستانی تعداد زیادی از معابد تاریخی و بناهای کهن وجود داره.

برای دیدن این معابد باید کفشها را در میاوردم و پای برهنه وارد این مکانها میشدیم و همچنین نباید به مجسمه های بودا پشت میکردیم ، برای اینکه بتونید کل این شهر پهناور رو ببینید حتما باید ماشین داشته باشید ، راننده ورودی هر معبد نگه میداشت و ما پیاده از آن محوطه باستانی دیدن میکردیم و دوباره با ماشین تا معبد بعدی میرفتیم .

95.jpg
 شهر باستانی پولانارووا
96.jpg
شهر باستانی پولانارووا
97.jpg
شهر باستانی پولانارووا
98.jpg
شهر باستانی پولانارووا
99.jpg
شهر باستانی پولانارووا
100.jpg
شهر باستانی پولانارووا
101.jpg
شهر باستانی پولانارووا
102.jpg
 فیل های کوچک چوبی که در محوطه معبد میفروختند

 بزرگترین استوپایی که تا کنون دیدم توی همین شهر بود ( استوپا سازه گنبدی شکلی است که محل دفن استخوان ، دندان و موی بوداست ) .

103.jpg
استوپای عظیم

 وقتی از بازدید از این استوپای بسیار بزرگ برگشتیم ، راننده مهربون برامون نارگیل تازه خریده بود تا آب خنکش رو نوش جان کنیم ، ماهم حسابی ازش تشکر کردیم و واقعا هم توی اون هوای گرم چسبید .

104.jpg
 آب نارگیل تازه

در آخر به اصلی ترین و مهمترین معبد این شهر ، gal viharaya ، وارد شدیم ، اینجا چهارتا از خاص ترین و قدیمی ترین مجسمه های بودای دنیا وجود داره که مراحل رسیدن بودا به نیروانا ( روشن ضمیری ) رو نشون میدن ، دوتا از مجسمه ها بصورت نشسته ، یکی ایستاده و دیگری هم بصورت خوابیده میباشند ( یک راهنمای گردشگری محلی تک تک این مراحل رو برامون توضیح داد ) ، خیلی خوشحال بودم که بالاخره موفق به دیدنشون شدیم.

صدای یکجور دعا و مناجات بودایی هم در کنار این مجسمه ها پخش میشد که حس و حال روحانی و عجیبی به آدم دست میداد ، خیلی زیبا و باشکوه ، از دل سنگ گرانیت تراشیده شده بودند ، تحت تاثیر آرامشی که توی صورت سنگی مجسمه ها بود قرار گرفتم و به اون سنگ تراشی که حدود 800-900 سال پیش تونسته بود این آرامش رو از دل سنگ توی چهره های بودا بوجود بیاره آفرین و مرحبا گفتم .

105.jpg
بودای اول ( شروع مراقبه )
106.jpg
بودای دوم ( در حال مراقبه )
107.jpg
 بودای سوم ( درحال تفکر )
108.jpg
 بودای چهارم ( مرحله خلسه و دست یابی به نیروانا )
109.jpg
 آرامش عجیب چهره بودا
110.jpg
یک گروه راهب بودایی که برای زیارت اومده بودن
111.jpg
راهب جوان

بعد از بازدید از شهر polonnaruwa ، از راننده خواستیم ما رو به هتل برسونه ، دستمزد راننده 50 دلار بود که با رضایت کامل پرداختیم ، حدود ساعت 9 شب به هتل رسیدیم  ( گشت یک روزه ما 15 ساعت زمان برد ) صاحب هتل باز هم خندان به استقبالمون اومد و خواست بدونه که  همه چیز خوب پیش رفته؟. ما هم گفتیم که همه چی عالی بوده و از کمک هایی که بهمون کرده بود تشکر کردیم ، حس خیلی خوبی داشتیم ، یجورایی به خودمون افتخار میکردیم از اینکه همه چیز طبق برناممون پیش رفته بود و موفق شدیم مکانهای مهم و اصلی ، که انگیزه سفرمون به سریلانکا بودن رو طی یک روز و بصورت فشرده ببینیم ، شام رو توی هتل خوردیم و با حس خیلی خوبی خوابیدیم ، فردا باید به بنتوتا میرفتیم .

112.jpg
شام هتل

روز پنجم

صبح بعد از صرف صبحانه ، یک کم توی محوطه هتل و کنار استخر زیباش عکاسی کردیم .

113.jpg
نمای هتل randholee  
114.jpg
نمای هتل randholee  
115.jpg
استخر زیبای هتل

حدود ساعت یازده با ماشین ون تور به اتفاق بقیه همسفران بسمت بنتوتا حرکت کردیم ، توی راه لیدر بهمون گفت که یکی از بهترین سایتهای رفتینگ سریلانکا در این مسیر قرار داره ، اگر تمایل دارید امتحان کنید ، حقیقتش من و همسرم زیاد اهل اینجور تفریحات نیستیم و دوست داشتیم هرچه زودتر به بنتوتا برسیم ، ولی بقیه همسفران دوست داشتن برن رفتینگ ، پس ما هم انعطاف نشون دادیم و همراهشون شدیم ، هزینه برای هر نفر ( رفتینگ ، جنگل نوردی ، شیرجه و شنا در دریاچه و ناهار) 50 دلار بود که همه با هم چونه زدیم و رسوندیمش به 30 دلار ، بعد از آمادگی های اولیه و پوشیدن جلیقه و کلاه ایمنی ، سوار ماشین آفرود شدیم و همگی دسته جمعی رفتیم به سمت جنگل.

باید یک مسیر رو تا محل شیرجه و شنا توی دریاچه ، پیاده از وسط جنگل عبور میکردیم ، حس خوبی بود که وسط جنگل های انبوه و سرسبز سریلانکا بودیم ، همینجا بود که پروانه ی آبی رنگ و معروف سریلانکایی رو دیدیم ، خلاصه به محل مورد نظر رسیدیم که هرکس دوست داشت می‌تونست به کمک راهنما از بالای صخره ها شیرجه بزنه توی دریاچه ، که من و همسرم هم با شجاعت تمام پریدیم ، البته باید حتماً شنا بلد باشین چون جلیقه هاشون توانایی نگه داشتن شما رو روی آب ندارن، انگار که استاندارد نبودن.

چندتا از همسفرها ترجیح دادن بنشینن و شیرجه زدن بقیه رو تماشا کنن ، الان که فکر میکنم ترس برم میداره و میگم عجب کاری کردیم !!!! توی یک کشور غریب روی اون صخره های سر و لیز راه می‌رفتیم و شیرجه میزدیم توی آب ، حتی یکی از آقایون همسفر روی همین صخره ها خورد زمین بنده خدا ، خلاصه یکم جای خطرناکی بود و به گذشته که فکر میکنم ، خدا رو شکر میکنم که برای کسی اتفاق بدی نیفتاد .

بعد دوباره از مسیر جنگل برگشتیم و با ماشین رفتیم به محل رفتینگ ، این اولین تجربه رفتینگ ما بود ، که خیلی خیلی هیجان داشت و تجربه ی خوبی بود و مثل اینکه به گفته چند تا از همسفرها که توی پوکت و آنتالیا هم تجربه رفتینگ داشتن ، یه رفتینگ واقعی و درست و حسابی بود ، نه به قول خودمون سوسول بازی . سپس راهنمایی شدیم بطرف رستوران برای ناهار ، همه خیس آب بودیم و حسابی گرسنه ، غذا پلو مرغ خوشمزه ای بود که زیاد تند نبود ، بهمراه چندتا خوراک تند محلی و یک نوع بستنی خیلی خوش طعم ، همگی دور هم ناهار خوردیم و گفتیم و خندیدیم .

116.jpg
آرامش پس از رفتینگ
117.jpg
بستنی خوشمزه
118.jpg
 ناهار رفتینگ

بعد از تعویض لباس ، مسیرمون رو بسمت بنتوتا ادامه دادیم ، آخرای شب بود که به هتلمون (mermaid) رسیدیم ، خسته و کوفته شام خوردیم و خوابیدیم.

روز ششم

صبح که از خواب بیدار شدیم تازه نمای هتل و ساحل طلایی و معرکه اش که ماسه هاش مثل دونه های شکر قهوه ای بودن رو دیدیم ، این زیباترین ساحلی بود که تا اون روز دیده بودم ، همه جا پر بود از درختای نارگیل سر به فلک کشیده ، ما بر کرانه ی اقیانوس هند با موجهای سفید و قشنگش ایستاده بودیم .

119.jpg
 اتاق هتل mermaid
120.jpg
درختان نارگیل
121.jpg
اقیانوس هند و ساحل زیبایش
122.jpg
اقیانوس هند و ساحل زیبایش
123.jpg
ماسه های دونه شکری

 برنامه امروز تور شامل بازدید از محل پرورش لاکپشت ها ، جنگلهای مانگرو ، جزیره دارچین و قایق سواری بر روی رودخونه ای که محل زندگی تمساح بومی سریلانکا بود میشد ، آقای فضلون لیدرمون اومد دنبالمون و به اتفاق گروه ، اول راهی محل پرورش لاکپشت ها شدیم ، توی این محل گونه های مختلف لاکپشت وجود داشت ، از غول پیکر و بزرگ گرفته تا بچه لاکپشت های کوچولو و بامزه و البته یک نوع لاکپشت بنام albino ( زال ) که تماماً سفید و بی رنگ بود و بسیار نایاب و گرانقیمت ، اینجا هرکی دوست داشت می‌تونست در ازای پرداخت مبلغی ، با دست خودش یک بچه لاکپشت رو توی اقیانوس رها کنه .

124.jpg
لاکپشت albino
125.jpg
 لاکپشت دریایی

 سپس سوار قایق شدیم ، توی مسیر ، تمساح بومی ، ماهی بادکنکی و عروس دریایی ، بهمون نشون دادن ، داخل یک اسکله هم حوضچه‌هایی بود که میتونستیم پاهامون رو توش بزاریم تا ماهیها بحساب پوستهای مرده پا رو بخورن ، البته فکر نمیکنم ماهی هاش مخصوص اینکار بودن .

126.jpg
عروس دریایی ( jelly fish )
127.jpg
دلم برای این بچه تمساح میسوخت ، همه دست به دستش میکردن که باهاش عکس بگیرن

همینطور با قایق از مسیر جنگلهای مانگرو رد شدیم و به جزیره دارچین رسیدیم ، این بخش از گردش امروز رو خیلی دوست داشتم ، یه جزیره پر از درخت دارچین ، که همونجا کوره روغن گیری دارچین هم بود ، یکنفر از اهالی جزیره برامون مراحل تهیه و تبدیل پوست درخت دارچین به چوب دارچین ( ادویه ) و روغن و همچنین عود رو توضیح داد و ازمون با چای دارچین پذیرایی کرد ، ازشون روغن دارچین اعلا که برای درد مفاصل و میگرن ( با ماساژ کمی روغن به پیشانی ) و عود طبیعی و چوب دارچین خریدیم .

128.jpg
حتی روی رودخونه هم معبد داشتن
129.jpg
 پل چوبی جزیره دارچین

تور امروز به پایان رسید و از لیدر خواستیم تو بنتوتا لطف کنه و ما و یک زوج دیگه از همسفرا رو جلوی یه شعبه پیتزا هات پیاده کنه ، اینجا باید توضیح بدم که مردمان سریلانکا بسیار تمیز بودن و با اینکه کرونا رو به پایان بود ، تمام کادر رستوران ها از ماسک ، کلاه و دستکش استفاده می کردند و پروتکل های بهداشتی بشدت رعایت میشد ، ساندویچ های خوشمزمون رو خوردیم و با توک توک به هتل برگشتیم و استراحت کردیم ، عصر بازهم منظره ی زیبای اقیانوس بود و غروب سرخ رنگ ، موسیقی زنده هم توی هتل اجرا میشد که حال و هوای عجیب و دل انگیزی رو ایجاد کرده بود ، من و همسرم تصمیم گرفتیم از اینهمه زیبایی و نشاط لذت ببریم و هتل رو ترک نکردیم.

روز هفتم

امروز دیگه روز بنتوتا گردی بود البته بعد از صرف صبحانه لذیذ و متنوع هتل با زوج همسفرمون توک توک گرفتیم ، میخواستیم کوچه پس کوچه های بنتوتا رو بگردیم و کمی صنایع دستی و سوغات بخریم ما عاشق این جور مغازه ها هستیم که محصولات چوبی دست ساز میفروشن و همین طور ارادت و علاقه خاصی به مجسمه بودا داریم ، با اینکه چندتا مجسمه بودا از تایلند خریده بودیم ولی همیشه جای یه بودای بزرگ تو خونمون خالی بود ، تو کوچه های پشت هتل پر بود از فروشگاه های متنوع صنایع دستی که انتخاب رو برامون سخت کرده بود ، انگار که توی باغ گل بودیم و از بین اون همه مجسمه زیبا بالاخره یکی رو انتخاب کردیم و خریدیم ، هنوزم وقتی نگاش میکنم منو میبره به حال و هوای کوچه های سرسبز و با صفای بنتوتا .

130.jpg
 مجسمه بودایی که در نهایت انتخاب کردیم
131.jpg
سوپر مارکت پشت هتل
132.jpg
از میون کوچه ها ریل قطار هم میگذشت
133.jpg
دختر فروشنده
134.jpg
کوچه پس کوچه های سرسبز بنتوتا
135.jpg
بانوی خندان

از یه جای مسیر از همسفرها جدا شدیم و ما رفتیم سمت لباس فروشی های زیادی که تو خیابونهای بنتوتا وجود داشت ، من چندتا پیراهن سنتی خریدم که گلدوزی و پولک دوزی داشتن با کیفیت بالا و قیمت های خیلی مناسب ، خلاصه تا ظهر گشت زدیم و خرید کردیم ، دیدن مردم محلی و گاری های میوه و زن ها و بچه ها با لباس محلی خالی از لطف نبود ، نهار رو پیتزا هات خوردیم با توک توک به هتل برگشتیم ، این رو هم در مورد کرایه توک توک بگم که بسته به مسیر و انصاف راننده همیشه چیزی حدود 150 تا 300 روپیه میشد که البته جای چونه زدن هم داشت .

136.jpg
 پیتزا هات

 بعد از یه استراحت کوتاه از فروشگاه هتل مایو خریدیم تا بریم استخر زیبای هتل که مشرف بود به درخت های نارگیل و ساحل دونه شکری ، چه لحظاتی بود ، غروب قشنگ و شگفت انگیزی که هیچ وقت فراموشش نمیکنم ، از اون صحنه های کارت پستالی به وجود اومده بود ، منظره هایی که توی فیلم و عکس دیده بودم ولی این واقعی بود و باورم نمیشد که یه همچین منظره ای رو شاهد هستم ، خدای بزرگ رو از ته دل شکر کردم ، همه جا قرمز و نارنجی شده بود ، چی بگم از این همه زیبایی .

137.jpg
غروب آتشین و اقیانوس
138.jpg
غروب آتشین و درختان نارگیل
139.jpg
غروب آتشین و ساحل
140.jpg
 غروب آتشین و من

روز هشتم

امروز روز خداحافظی با سریلانکا بود و تا ساعت 12 ظهر باید اتاق رو تحویل میدادیم ، ولی چون ترانسفر به فرودگاه ساعت 5 عصر بود ترجیح دادیم یه مبلغ بپردازیم و دیرتر چک اوت کنیم تا وقت بیشتری برای استراحت داشته باشیم ، پذیرش هتل اول گفتن 60 دلار که بعدش لطف کردن و 35 دلار بیشتر ازمون نگرفتن ، سریلانکا مردمان مهربونی داشت ، عصر ترانسفر ما به فرودگاه با تاخیر انجام شد و ما که اولین پرواز رو نسبت به بقیه همسفرها داشتیم ، تمام طول مسیر رو تا فرودگاه در استرس و اضطراب بودیم ، من که از شدت استرس خوابیدم ، گفتم هرچه پیش آید خوش آید ، خداروشکر به موقع به پرواز رسیدیم و همه چیز ختم به خیر شد. سریلانکا کشوری بود زیبا ، تمیز ، ارزان و امن ، با مردمانی مهربان و خوش اخلاق اینم از اولین سفرنامه من ، امیدوارم لذت برده باشید . شاد و پیروز باشید و همیشه به سفر…

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر